دوچرخه، زنان و تجربه بدن
گفتوگو با ماریا ترزا، روزنامهنگار ایتالیایی که بیش از ۲۶ سال است با نگاهی زنانه، به شکلی فعال در حوزه ورزش روزنامهنگاری میکند.
بعد از حذف زنان به شکل رسمی از افتتاحیه برنامه سهشنبههای بدون خودرو و پخش ویدئوهای مختلف از آزار زنان دوچرخهسوار این پروژه نیز مانند دیگر بخشهای ورزش زنان به پرونده تصمیمگیریهای حساس و به تعویق افتاده حوزه زنان افزون شد. حلقههایی از عدم حضور زنان در فعالیتهای مختلف اجتماعی و سیاسی و ورزشی و غیره که طنابی از قوانین تبعیض آمیز و وعدههای غیر واقع آنها را به هم وصل میکند.
در فستیوال سالانه سفر و زنان در شهری ساحلی در مرکز ایتالیا حاضر بودم و به خاطر تجربه منحصر به فرد یک روزنامهنگار باسابقه زن ورزشینویس ایتالیایی، خواستم با او در مورد پروژه کاری آخرش گفتوگو کنم.
ماریا ترزا بیش از ۲۶ سال است که با نگاهی زنانه، به شکلی فعال در حوزه ورزش روزنامهنگاری میکند. از سه سال پیش اما به شکل اختصاصی در مورد دوچرخهسواری و تجربههای زنانه در این حوزه مینویسد. برای اولین بار در ایتالیا یک وبلاگ تخصصی با این موضوع درست کرده که مجموعهای است از مصاحبهها و معرفی زنان دوچرخهسوار و زنان توریست دوچرخه سوار. به واسطه اینکار تحقیقات زیادی هم انجام داده درمورد تمام کسانی که در همین حوزه مینویسند و تحقیق میکنند، نوشتن در مورد دوچرخهسواران زن در تمام جهان. به گفته خودش در واقع این نوشتهها تلاشیست برای دادن یک نگاه تازه به فرهنگ و ابزار و به طور کلی دنیای دوچرخهسوارها با نگاهی زنانه.
او مهمترین تفاوت دوچرخه سواری زنان و مردان را اینطور توصیف میکند: «به طور معمول آن نگاه تکنیکی و حتی جغرافیایی خاص مردانه را ندارد. بر اساس تجربه من مردها بیشتر دنبال تغییر و ثبت رکورد و توانمند کردن و مجهز کردن بیشتر دو چرخه بودند، ولی زنها بییشتر نگاه تجربه کردن و مشاهدات از نزدیک داشتند.»
چرا دوچرخه را انتخاب کردی؟
گاهی همه چیز اتفاقی پیش میآید. من در میلان زندگی میکنم و خیلی برای جابه جایی از دوچرخه استفاده میکنم. یک روز برای نوشتن یک مقاله در یک مسابقه دوچرخهسواری شرکت کردم و بعدش به نظرم خیلی جالب و هیجان انگیز آمد. شروع کردم به تحقیق و جستوجوی نام زنانی که در مورد دوچرخه و دوچرخهسواری مینویسند و رسیدم به اینکه در ایتالیا هیچ سایت و وبلاگی با نگاه زنانه به این موضوع کار نکرده و روی این موضوع کم کار شده است. من شروع کردم به تحقیق در مورد تاریخ حضور زنان در دوچرخهسواری، خرافاتی که در مورد دوچرخهسواری زنان وجود داشت، ایدههایی در مورد خطرناک بودن دوچرخهسواری برای زنان و نمونه هایی از این دست.
در پروژه آموزش دوچرخهسواری به زنان مهاجر و مسلمانی که بچههای مدرسهای داشتند و نمیتوانستند همراه بچههایشان دوچرخهسواری کنند هم فعال بودی؟ در مورد آن تجربه برایمان بگو.
بله خوب یادم هست. من همراه افراد دیگری داوطلبانه در این پروسه آموزش شرکت داشتیم. زنانی را در این پروژه شناختم که نه تنها هرگز دوچرخهسواری نکرده بودند بلکه هیچ ورزش دیگری هم نکرده بودند. آنها برای شرکت در همین فعالیت جمعی هم به اجازه همسرهایشان نیاز داشتند. در زندگی این زنها نقطه تعادلی بر محوریت آنها وجود نداشت. آنها هیچ با بدنشان آشنایی نداشتند که یکی از دلایلش همین ورزش نکردن بود. مثلاً میگفتم تمرکز کن روی مرکز ثقل بدنت و جوری تنظیمش کن که متعادل باشد، انگارمن با زبان چینی چیزی میگفتم اینقدر برایشان غریبه بود. هیچ ایدهای در مورد بدنشان به شکل و مفهوم فیزیکی نداشتند. زنان شمال آفریقا ماهیچههای ضعیفی هم داشتند و کاملاً معلوم بود که هرگز فعالیت فیزیکی به معنی ورزش و یوگا و غیره نداشتند. بچههای بعضی از آنها آرزو داشتند با مادرهایشان به خرید یا پارک بروند و همین به آنها انگیزه داده بود. در نهایت هم به خاطر بچههایشان بود که وارد این فعالیت شدند؛ هرچند خیلی از آنها بعدتر علاقهمند شدند. این دوره آموزشی فضا و حتی زمانی به آنها داد که مخصوص خودشان و مال آنها بود.
به من گفتی که خودت سفرهای طولانی با دوچرخه نداشتی، تفاوت میان کسی که از سفر با دوچرخه مینویسد و کسی که با دوچرخه سفر میکند را چطور میبینی؟
من یک جهانگرد دوچرخه سوار یا یک دوچرخه سوار معمولی زن نیستم که در مورد سفرها و تجربیاتش هم مینویسد. نویسنده و روزنامهنگاری هستم که در مورد این موضوعات مینویسد. محتوای این تجربیات و دادن فضایی برای حرف زدن به زنهایی است که شاید امکان نوشتن و گفتن از تجربیاتشان را ندارند. پیش آمده که وقتی با آنها صحبت میکنم و بعد نوشته ام را برایشان میفرستم، به من میگویند این همان چیزی بود که میخواستم بگویم. یا همین تجربه شناختن آدمهایی مثل تو، مثل تمام آنها که در جستوجوهایم در کشورهای دیگر دنیا شناختمشان، برایم تجربه یگانهای بود.
کدام یک از این افراد یا سایتها برایت ماندگار تر و جذابتر بودند؟
چیز مشترکی که من میان تمام زنانی که با دوچرخه سفر میکنند یافتم، این بود که همه پر از امید و آماده برای تحمل سختی بودند. آماده برای تغییر و حرکت. جوری که انگار میخواستند خودشان را کشف کنند و توانمندیهایشان را بشناسند. وقتی در مورد سختی سفر با دوچرخه میگوییم مانع نمیشود که لذت حس کردن رطوبت، دما، وزش باد میان موها و روی پوستت را فراموش کنی. این یک راه سخت است به معنی واقعی همه اعضای بدنت را درگیر میکند. اما میان زنان و مردان تفاوتهای زیادیست در سفر با دوچرخه. از خیلی از زنها پرسیدم کهایا هیچ وقت مشکل نا امنی را تجربه کرده اند یا نه و تقریبا همه یا پاسخشان منفی بود یا گفتند که توانستهاند حلش بکنند. من فکر میکنم که زنان بیشتر با حرکت و سفر و طبیعت احساس نزدیکی دارند تا مردان. مردان بیشتر به سمت نمایشی کردن سفرهایشان حرکت میکنند یا جابهجا کردن رکوردها اما برای زنهایی که با آنها گفتوگو کردم، تجربه سفر و شناختن دقیق موقعیتها و آدمها و حتی حرف زدن با مردم بود که اهمیت و جذابیت داشت. در واقع تمام راه اهمیت داشت نه فقط رسیدن.
فکر میکنی آیا سفر با این شرایط برای زنان یبیشتر جنبه اثبات خودشان به خودشان را داشته باشد؟ اینکه واقعاً میتوانند و بعد این را بخواهند به خودشان ثابت کنند؟
سفر با دوچرخه یک جور صبر کردن و بهتر دیدن و آزادی به افراد میدهد. اگر باران و تگرگ بیاید باید صبر کنی و تمام این مدت روی بدنت و روی طبیعت اطرافت تمرکز میکنی. زمانیکه در حرکتی تغییر طبیعت را روی پوستت احسلاس میکنی و به یک یگانگی با راهی که میروی میرسی. تمام تلاشهایی که ما میکنیم میتواند همین دلیل را داشته باشد اما خوبی دوچرخه سواری و مهمتر سفر با دوچرخه این است که با کسی در رقابت نیستی برنامه ریزی میکنی و میروی و برای همین هم گفتم که جوری صبر کردن و منتظر شدن را تمرین میکنی. به جایی میرسی و بعد مقصد بعدی و همینطور ادامه میدهی. این به دوچرخهسوار یک جور انعطاف پذیری را یاد میدهد. آرام میروی یا تند یا برای بهتر شدن هوا صبر میکنی یا اینکه تمرین میکنی با جریان حرکت کنی.
فکر میکنی این حس تنهایی در سفرهای طولانی با دوچرخه یک چیز خوب است یا نه؟
من گاهی توی اتاق خودم در میلان بیشتر احساس تنهایی میکردم تا در سفر و همین را از خیلی دوچرخهسوارهای زن هم شنیدم. سفر به تنهایی برایت درهایی در لحظه باز میکند. آدمهایی که میبینی صدای آب یا پرندهها، فکرهایی که خودت میکنی، حرکت هوا و یک جور آزادی مطلق، تجربه مشترک تمام این زنان بود. مخصوصا برای من که در سفرهایم هر زمان فرصت شود مینویسم و یا اصلا سفر میکنم برای نوشتن، هیچ این حس تنهایی ناراحت کنندهای برایم به وجود نمیآید. شروع میکنی به کاوش در خودت و به کسانی که نوشتههایت را میخوانند فکر میکنی. اما دوچرخهسوارانی که من حرف آنها را شنیدم معتقد بودند این یک توافق با طبیعت است تا در مسیر تصمیم طبیعت باشی؛ چه طبیعت بدن خودت و چه طبیعتی که در آن دوچرخه میرانی.
از تجربهات در آشنایی با شانون گالپین بگو. دوست دارم او را هم به خوانندههای فارسی زبان این نوشتار معرفی کنم.
شانون زن خیلی بزرگ و شجاعیست. ما با هم مکاتبات زیادی داشتیم ولی هنوز هم را ندیده ایم. او در واقع بیشتر دونده بود. یک روز خانهاش در کرولادو را میفروشد و میرود افغانستان تا با دوچرخه افغانستان را بگردد با این پیام که «زنان میتوانند جهان را نجات دهند.» نام سفرش را هم میگذارد چرخهای افغان. در طی این سفر با دختران و زنان افغان آشنا میشود و به آنها دوچرخهسواری آموزش میدهد و یا کنارشان در خیابان رکاب میزند تا جسارت بیابند برای آشتی و شناخت بیشتر بدنشان. یک فیلم کوتاه در این مورد میسازد و با تعداد زیادی از دختران افغان ورزشکار آشنا میشود. او در ایمیلی که فیلم مستندش را برایم فرستاده بود نوشته بود:
من حدود ۱۰ سال با استفاده از دوچرخه در افغانستان کار کردم. سالها میگذشت و من یک دختر افغان را هم در حال رکاب زدن و بر زین دوچرخه ندیدم. افغانستان هنوز کشوری است که زنان و دختران آن از ابتداییترین آزادی حرکت هم محروم هستند. دوچرخه سواری آزادی را در معنی اساسی خود نشان میدهد. ساخت یک فیلم کوتاه از آنها به من این لذت را داد که امیدوار باشم به تغییر بسیار زیاد در نسل امروز دختران افغانستان. درست است که این زنان و دختران هنوز فاصله زیادی با استفاده از دوچرخه به عنوان وسیله رفت و آمد دارند، اما همین حس شادی و لذت بردن گاه به گاه آنها به شکل گروهی و با دوچرخه هم برایم بسیار ارزشمند بود.
زنان افغان نیازمند قوانینی هستند که از آنها محافظت و پشتیبانی کند. لازم است جامعه اطراف آنها به ارزشمندی زنان در افغانستان اعتقاد و باور داشته باشد وآ نها را افراد با حقوق برابر در جامعه در نظر بگیرند. امیدوارم به این حد از توسعه و تکامل برسند که توجه به این حقوق زنان در حوزه تنشان موضوعی فراموش شده و کم اهمیت به حساب نیاید.
با هم قرار گذاشتیم یک برنامه برای حرف زدن و اطلاعرسانی در مورد زنان دوچرخهسوار ایرانی و دوچرخهسواری زنان در ایران ترتیب بدهیم و در مورد قوانین شریعتی که او در این مورد پیدا کرده، مفصل گفتوگو کنیم.
نظرها
نظری وجود ندارد.