نقدی بر "فراخوان عمومی" ۲۲۰ سوسیالیست و چپ
صدای سوم در برابر ضد امپریالیسم ناسیونالیستی چپ
شهاب برهان- این مطلب نقدی است بر «فراخوان عمومی» ۲۲۰ سوسیالیست و چپ. شما با کدام برنامه و ساز و کار عملی ی اتحاد، یک استراتژی روشن پیش پای ما گذاشته اید تا امیدی به یک آلترناتیو رهائی بخش در چنبره ی ارتجاع امپریالیستی و ارتجاع فاشسیم اسلامی داشته باشیم؟
فراخوانی عمومی در تاریخ ۱ تیر ۱٣۹۷ – ۲۲ ژوئن ۲۰۱٨ با عنوان «سرنگونی آری، به دست مردم و برای حاکمیت مردم، نه توسط قدرت های خارجی» با بیش از دویست و بیست امضا انتشار یافته است. (*) این فراخوان، لغو شدن ” برجام” توسط ترامپ و ” تحریم های بی سابقه” او را “در شرایطی که اکثریت مردم ایران از حاکمیت جمهوری اسلامی و همه جناح های آن به جان آمده اند… و خواهان سرنگونی کلیت رژیم جمهوری اسلامی … هستند”، محکوم کرده و آن را منجر به ” تضعیف قدرت سازمان یابی مستقل مردم در برابر جمهوری اسلامی” ارزیابی کرده است. فراخوان، “ائتلاف ترامپ و نتانیاهو و سلطان سعودی علیه جمهوری اسلامی” را در صورت پیروزی طرح “رژیم چینج”، “بزرگ ترین دشمن و مانع شکل گیری دموکراسی و حاکمیت مردم ایران” تلقی کرده (با یاد آوری تجربه عراق و افغانستان و لیبی و سوریه و یمن) ” که می تواند پی آمدهای خونبار وحشتناکی به بار بیاورد و حتی به موجودیت کشور پایان بدهد”. پس از این مقدمات، می رسیم به فراخوان عمومی:
«در چنین شرایطی، ما امضاء کنندگان زیر، اقدامات دولت ترامپ را پیش از هرچیز دیگر، ضربه ای آشکار و مختل کننده بر مبارزات در حال گسترش و ژرفش مردم ایران علیه رژیم جهنمی جمهوری اسلامی می دانیم و از همه نیروها و جریان های مدافع آزادی و برابری و به ویژه هواداران سوسیالیسم، تقاضا داریم با تمام قوا هدف های شوم دولت ترامپ را افشاء کنند و با جریان هایی مانند فرقه رجوی و چلبی های وطنی رنگارنگ به مقابله برخیزند».
این فراخوان، آشکارا و قویاً یکجانبه است و بازگوئی ی بدیهیاتی چون بیزاری عمومی مردم از رژیم و طرفداری از سرنگونی رژیم به دست مردم، و تقبیح “ماجراجوئی ها و رودر روئی های فرقه ای” جمهوری اسلامی، قادر نیست ناسیونالیسم ضد امپریالیستی نهفته در بافت و منطق آن را بپوشاند.
اصل فراخوان را در اینجا بخوانید: اعلامیه دهها تن از روشنفکران و فعالان سیاسی
فراخوان، دخالتگری و توسعه طلبی جمهوری اسلامی در منطقه را (که محدود به منطقه نیست و به اشکال و در سطوح و با وسائل مختلف از آفریقا تا آسیای جنوب شرقی گسترده است) به “ماجراجوئی” و “رویاروئی فرقه ای” تقلیل داده، خسارات این “ماجراجوئی را تنها برای ” اقتصاد ایران” قلمداد می کند؛ نقش و مسئولیت سیاست های تروریستی، هسته ای و موشکی رژیم در آتش بیاری ی معرکه را مسکوت می گذارد.
این ها همه نکاتی فرعی اند. اصل موضوع این است که فراخوان با محکوم کردن یکجانبه ی اقدامات ترامپ و رژیم چینج از خارج، در یک اتئلاف منفی با جمهوری اسلامی قرار می گیرد که این رژیم نیز هر دوی این ها را محکوم می کند و مردم را از ترس «پایان موجودیت کشور» (و به قول اصلاح طلبان سوریه ای شدن کشور) به کوتاه آمدن از مطالبات و دست شستن از مبارزات، تحمل خفقان و دفاع از میهن اسلامی فرا می خواند. ایراد فراخوان در این است که برای اعتراض و ابراز مخالفت با لغو برجام و تشدید تحریم ها و نقشه ی رژیم چینج، از مخالفان رژیم امضا جمع می کند بی آن که مردم خواهان سرنگونی رژیم را خطاب کند و به آنان هشدار و زنهار دهد که مبادا از ترس اقدامات ترامپ و رژیم چینج و هراس از «پایان موجودیت کشور»، از ترس آن که مبادا ترامپ و متحدین مرتجع و دست نشاندگان وطنی شان حاکمیتِ نداشته شان را از دست شان بیرون بکشند به دام دفاع از میهنِ دزدان و قاتلان بیافتند؛ مبادا در سربالائی ی مبارزات جانفرسای تاکنونی شان علیه رژیم عقبگرد کنند و از پله های جنبش دی ماه به پائین بیایند. فراخوان، “ائتلاف ترامپ و نتانیاهو و سلطان سعودی علیه جمهوری اسلامی” را در صورت پیروزی طرح “رژیم چینج”، «بزرگ ترین دشمن و مانع شکل گیری دموکراسی و حاکمیت مردم ایران» تلقی می کند. یعنی که رژیم ولایت فقیه کمتر دشمن شکل گیری دموکراسی و حاکمیت مردم ایران است!
فراخوان خواننده را چنان از چشم انداز سلب حاکمیت مردم به دست آمریکا و عمال اش می ترساند که گوئی چنین حاکمیتی برای مردم وجود خارجی دارد! اگر آمریکا و عمال اش پشت در، در کمین سلطه بر مردم ایران و حق حاکمیت اش هستند، رژیم جمهوری اسلامی نقدا چهل سال است این حق را از مردم سلب کرده روی سینه شان نشسته و نفس شان را بند آورده است. فراخوان در چند جا ایران را با رژیم جمهوری اسلامی یکی گرفته و توجه نمی کند که آن ها اگر حاکمیت در ایران را بگیرند، نه از مردم ایران بلکه از حاکمان ایران خواهند گرفت. فراخوان به مردم نمی گوید برای آن که دشمنان خارجی در نقشه سلب حاکمیت شما موفق نشوند، باید حق حاکمیت تان را از دشمن داخلی، از حاکمان کنونی پس بگیرید تا بتوانید از آن در برابر دست اندازی خارجی دفاع کنید. اگر چنین نکنید، به سربازان دفاع از دوام حاکمیت این رژیم تبدیل می شوید.
صِرفِ محکوم کردن (کاملا بجا و به حقِ) ت نقشه ها وتهاجمات آمریکا و متحدان و دست نشاندگان وطنی شان چه کارکردی عملی در میدان تقابل و تلاقی این نیروهای اهریمنی دارد؟ جلو آن ها را می گیرد؟ معلوم است که نه. فراخوان میخواهد عواقب وخیم این دخالتگری ها را هرچه بیشتر افشا کنیم. این افشاگری آیا دشمنان خارجی را به هراس می اندازد؟ فراخوان نقداً از عواقب آن می ترساند. اما مردم در برابر این هراس از عواقب سلطه خارجی و تغییر رژیم از خارج چه باید بکنند؟ فراخوان هیچ نمی گوید، فقط می ترساند، ترسی که عزم رزمندگی مردم را سست می کند و به حمایت شان از رژیم به بهانه دفاع از میهن سوق شان می دهد. می ترساند از نابودی کشور، که همان پرسش معروف دوران تهدیدات جورج دابلیو بوش را به یاد می آورد که: «سرنگونی رژیم مهم تر است یا موجودیت ایران؟»! و جواب، برای ناسیونالیست ها روشن بود: فعلا با رژیم کنار بیائیم و از میهن دفاع کنیم.
فراخوان، فقط از بیزاری اکثریت مردم از رژیِم و تمایل اش به سرنگونی حرف می زند ولی در این باره که در تقابل امپریالیسم و رژیم، چه بکنند و در کجا بایستند، سکوت می کند. فقط می گوید سیاست های ترامپ و تحریم ها سبب تضعیف توان سازماندهی مردم در قبال رژیم می شود اما نمی گوید برای مقابله با این تضعیف، مردم باید چه کنند بجز ترس از تعرضات خارجی و افشاگری در باره عواقب آن و فعلا صرفنظر از سرنگونی وگرنه موجودیت ایران در خطر است.
فراخوان به مردم نمی گوید: رژیم جمهوری اسلامی در این دوران بحران موجودیت، چه به لحاظ محاصره بیرونی و چه از برکت مبارزات شما در ضعیف ترین و شکننده ترین وضعیت تاریخ حیات اش قرار دارد و فرصتی بی همتا برای کیش و مات کردن رژیم است؛ خرخره اش را رها نکنید. نمی گوید برای سد کردن تعدی و دست اندازی خارجی به حق حاکمیت و سرنوشت تان، راهی جز تشدید پیکارهای سراسری تان برای خارج کردن این حقوق از چنگ دشمن داخلی ندارید. شما تنها با تصاحب حق حاکمیت و به دست گرفتن سرنوشت تان است که می توانید از آن در برابر تعدی دشمنان خارجی محافظت کنید. شما اگر نتوانید بر دشمن داخلی چیره شوید، توان مقابله با دشمن خارجی را هم نخواهید داشت. برای سد کردن راه دشمنان خارجی پیکار دی ماه را پی بگیرید و به نقطه مطلوب برسانید. بجای آن که اجازه دهید رژیم با استفاده از تحریم ها و به بهانه های تهدیدات خارجی، شما را از نفس بیاندازد، با تشدید پیکارهای آزادی خواهانه و برابر طلبانه کارگران، زنان، ملت های تحت ستم، بازو در بازو و در مقیاس سراسری عرصه را برای نفس کشیدن رژیم تنگ تر کنید و در همان حال به دشمنان خارجی نشان دهید که با مبارزات تان برای آزادی و برابری، آن دشمنان آزادی و دموکراسی و برابری نیز جائی برای نفوذ در صفوف شما نخواند داشت. مبارزه با امپریالیسم از کانال مبارزه همزمان با جمهوری اسلامی می گذرد. اگر نمیخواهیم برای ما با “چترباز” حکومت ارسال کنند، از هم اکنون برای حاکمیت خودمان دست به کار شویم. اول و دوم کردن، عمده و غیرعمده کردن در این نبرد با دو دو دشمن یکی از دیگری پلیدتر و خطرناکتر، یک خطای استراتژیک مهلک است. عمده کردن مبارزه علیه سلطه جوئی آمریکا هیچ مضمون عملی دیگری جز عمده کردن مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی همراه با تدارک استقرار خودحکومتی مردم نباید داشته باشد وگرنه از این فراخوان یکجانبه علیه امپریالیسم، بجز تعطیل یا تخفیف مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی در نمی آید.
در این فراخوان “سوسیالیست ها و چپ ها” هیچ پیوندی میان مبارزه ضد امپریالیستی و مبارزه طبقاتی، میان مبارزه با دشمن خارجی و داخلی، میان ممانعت از تعرض خارجی به حاکمیت مردم با مبارزه برای بیرون کشیدن این حق از چنگ حاکمیت غاصب، میان دست رد زدن به سینه آلترناتوهای دست نشانده خارجی با پیکار همین امروز برای پر کردن خلا آلترناتیو مردمی دیده نمی شود. حتما جواب شان این خواهد بود که «همه چیز را که نمی شود در یک فراخوان کوتاه گفت». بلی همه چیز را نه، اما آنچه باید گفته می شد، گفته نشده است. گفته نشده است که مردم برای دفاع از حق حاکمیت و حق تععین سرنوش خود در برابر تعرض خارجی، قبل از هرچیز با سد رژیم جمهوری اسلامی مواجه اند. ندای این فراخوان، صدای سوم نیست، پژواک ندای کیانوری است: «خطر فوریست، جدیست، باقیست!» این یک فراخوان ی یکجانبه ضد امپریالیستی با پس زمینه ناسیونالیستی در ائتلافی منفی با رژیم فاشیستی اسلامی است، هرچند که یقین دارم موضع اندیشیده و سنجیده ی یکایک امضا کنندگان نیست.
گرچه اصلا مردم ایران مورد خطاب این فراخوان قرار نگرفته اند ولی آن ها حق دارند از امضا کنندگان بپرسند: شما با کدام برنامه و ساز و کار عملی ی اتحاد، یک استراتژی روشن پیش پای ما گذاشته اید تا امیدی به یک آلترناتیو رهائی بخش در چنبره ی ارتجاع امپریالیستی و ارتجاع فاشسیم اسلامی داشته باشیم؟ شما با طومارتان به جنگ امپریالیسم می روید، اما ما در ایران تنها در تلاش برای شکستن سد حاکمیت و شکل دادن به آلترناتیو رهائیبخش خودمان در برابر رژیم جمهوری اسلامی و سرمایه داریست که می توانیم تعرض و دست اندازی امپریالیستی را سد کنیم. طومار شما هر اندازه هم که از نفرت ما نسبت به رژیم حاکم و میل مان به سرنگونی اش بگوید، هیچ کمکی به این مبارزه ما نمی کند، تنها ما را از دشمن خارجی می ترساند تا در برابر رژیم (به بهانه ی خطر امپریالیسم) در موضع تدافعی قرار بگیریم.
آری، « خطر فوریست، جدیست، باقیست!»: خطر مضمحل شدن راه سوم زیر پای ضدامپریالیسم ناسیونالستی چپ!
منبع: اخبار روز
لینک در تریبون زمانه
نظرها
شهاب برهان
در صفحه فیس بوک ام این پاسخ را به کامنت دوستی داده ام و لازم می دانم آن را بعنوان اصلاحیه ای بر متنی انتقادی که در بالا آمده است درج کنم. شهاب برهان « رفیق حمید عزیز، بجز تو دو رفیق دیگر هم به من تذکر دادند که پژواک ندای کیانوری دانستن این فراخوان، خطاست. من هم می پذیرم که این تشبیه خطاست، تنها از این جهت که کیانوری با آن شعار، از رژیم خمینی دفاع و او را به سرکوب " ضد انقلاب" تشجیع می کرد، حال آن که بدیهی تر از این نیست که فراخوان مورد بحث من در چنین خطی نیست و قصد من مطلقاً چنین قرینه سازی نبوده است. آنچه مورد نظر من است اشاره به وجود یک سابقه تاریخی در این نوع موضع گیری های یک جانبه ی ضد جنگ و نتایج منطقی چنین بینشی است که تو را در برابر انتخاب میان دشمن داخلی و خارجی قرار می دهد. بیانیه ار رژیم دفاع نمی کند و با کیانوری فرق دارد، اما وقتی جنگ شروع شود چه؟ به مردم چه خواهد گفت؟ : « سرنگونی مهم تر است یا حفظ ایران؟» و معنی عملی این سیاسیت چه می تواند باشد بجز جنگیدن با دشمن خارجی در سنگر نظام؟ من بیش از آن که نظر به تشبیه خط این فراخوان به سیاست کیانوری داشته باشم، خطر رسیدن به سیاست دفاع از مصلحتی و میهن پرستانه از رژیم در صورت جدی شدن یا تحقق جنگ را مورد تاکید قرار داده ام. متقاعد شده ام که بهتر بود بحث کیانوری را به میان نمی آوردم و موضوع را به شکلی که سژتفاهم آفرین نباشد توضیح می دادم. ممنون ام از تذکر تو.»
نزهت نگارمهر
سپاس فراوان از نوشته هشداردهنده و نوستالژیک رفیق شهاب، هشدار دهنده برای نیروهای چپ که در وضعیت متلاطم و بحرانی، درخطر گم کردن افق اصلی حرکت قرار میگیرند و به تلنگری خودمانی و رفیقانه نیازمندند.... نوستالژیک به دلیل تکرار این وضعیت در تاریخ چند دهه اخیر، وضعیتی که شهاب با مثال کیانوری بر آن روشنایی میتاباند. حدود چهار دهه پیش نیز در هنگامه وقوع چنگ ایران عراق ۱۳۵۹−۱۳۶۷ بخشی از نیروهای چپ ایران با تحلیل جنگ میهنی، در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتند و نیروهایشان را موظف به "دفاع میهنی" کردند، جنگی که نه تنها به تثبیت بیشتر رژیم و حقانیت او در سرکوب همه مخالفان و منتقدان (حتی آنهایی که از او دفاع کرده بودند و نیروهایشان را به جبهههای جنگ فرستاده بودند) منجرشد، بلکه صدمات همه جانبه آن همچنان در جامعه ایران پا برجاست. در آن زمان سازمان راه کارگر (با الهام از تاکتیک بلشویکها پس از انقلاب فوریه ۱۹۱۷) ، نه تنها جنگ را میهنی نمی دانست، بلکه حکومت را به جرم پدید آوردن این جنگ محکوم میکرد. راه کارگر با ابداع تاکتیک " ضربه از پهلو" هواداران خود را به افشاگری متمرکز از رژیمی تشویق میکرد که مسبب به وجود آمدن جنگ بود و در جنگ، بقا و تداوم خود را جستجو میکرد. اکنون نیز وظیفه نیروهای چپ است که به آگاهگری افکار عمومی بپردازند، اینکه داستان انرژی اتمی را چه کسانی شروع کردند؟ دعوا با اسرائیل را چه کسانی دامن زدند؟ چنگ در لبنان، کمک نظامی به حزب الله، جنگ در یمن، سوریه.... این کشور گشایی های جمهوری اسلامی بر دوش کیست و به نفع کیست....؟ فقر، گرانی، بیکاری، محیطزیست مسموم، رشوهخواری و دزدیهای کلان دستاندرکاران و آقازادهها...پیش از تحریم ها نیز وجود داشته و اصل و جوهر جمهروری اسلامی را رقم زده است...
هوشنگ
با درود و سپاس از رفقا شهاب و نزهت بابت نقد اساسی و جانانه ای رفیق برهان و یاد آوری به موقع رفیق نگارمهر. فقط یادآوری شود که علاوه بر سازمان راه کارگر, کلاً یک طیف و گرایش رادیکال چپِ ایران حین جنگ بر علیه هر دو هیت حاکمه های ج.ا. و بعثیون موضع داشت, منجمله: سازمان پیکار, سازمان وحدت کمونیستی, اقلیت, جنبش انقلابی کردستان و...