گزارش میدانی: منتظر یک اتفاق، اتفاقی خودبهخودی و بیهزینه
طاهر خلجانی – اوضاع از چه قرار است؟ مردم چه میگویند؟ منتظر چه هستند؟ گزارش میدانی.
وضع خوب نیست، فلاکتبار است، به ویژه در بخش فرودست جامعه. همه در انتظار یک اتفاق هستند؛ اکثریت هنوز گرایش به آن ندارد که اتفاق را خود ایجاد کند.
گزارش میدانی با نگاهی از این زاویه.
آمریکا از برجام خارج شده است. به زودی کلیه تحریمهای هستهای و موشکی ایران به وضعیت زمان احمدینژاد باز خواهد گشت. شرکتهای بزرگ جهان یک به یک در حال خروج از ایران هستند. دارندگان انحصار در بازار واردات، اجناس خود را احتکار کردهاند و موجی از گرانی کشور را فرا گرفته است. نمایندگان اصولگرای مجلس شورای اسلامی مانع تصویب معاهده جهانی مقابله با پولشویی و مقررات گروه ویژه اقدام مالی (FATF) علیه حمایت مالی از تروریسم هستند و نمایندگان موافق امضای این طرح از ترس قوه قضائیه و شورای نگهبان جرات مخالف با شلوغکاری نمایندگان تندرو را ندارند. اسرائیل، عربستان، امارات و بسیاری دیگر از کشورهای تاثیرگذار خاورمیانه و جهان با یکدیگر متحد شدهاند تا به دخالتهای نظامی و فرامرزی جمهوری اسلامی در منطقه پایان دهند. در اثر سالها سهلانگاری و بیتوجهی، بحران زیستمحیطی در ایران در اثر فقدان برنامه ریزی ملی و فساد گسترده وابستگان به قدرت بسیار جدی شده است. شهرهای زیادی دچار بحران کم آبی و بی آبی شدهاند. نرخ دلار در روز یکشنبه، ۳ تیر، به بالای ۹ هزار تومان رسید و بعید نیست در زمان انتشار این گزارش به نرخ ده هزار تومان رسیده باشد. بازاریان تهران که همواره بیشترین سود را از افزایش مستمر قیمت کالاها بردهاند حالا با کمبود مشتری مواجه شده و دست به اعتصاب و اعتراض زدهاند. اعتصابات کارگری و معیشتی به صورت روزانه در ایران مشاهده میشود. بعد از اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ و طرح شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بحث بر سر دوگانه اصلاح یا انقلاب به اوج خود رسیده است. اصلاحطلبان با آنکه بین خود دچار اختلافات جدی شدهاند اما مدام از خطرات براندازی نظام میگویند. طرفداران دولت به دفاع تمام قد از دولت در برابر همه کاستیها و مشکلات مشغول هستند. در یک سال اخیر روند تبدیل ریال به طلا و ارزهای خارجی با شدت ادامه داشته است. رهبر نظام همه مشکلات کشور را «جنگ روانی و برای تضعیف روحیهی مردم» میداند و مطمئن است «به توفیق الهی، به حرمت و جلال و عزّت الهی، ملّت ایران بر آمریکا و دشمنانش پیروز خواهد شد.»
اما برویم به میان مردم تا ببینیم چه میگویند و چه نظری دارند. مردم مجموعهای کثیر و متنوع است و ما طبعا با بخش بسیار کوچکی از آن در تماس هستیم. اما تجربه زندگی و تماس مدام و نگاه انتقادی و با فاصله به آدم میآموزد که چه شنیدهای تیپیک است و بخش مهمی از طیف نظرات را بازتاب میدهد.
مقصر احمدینژاد است یا روحانی؟
«هر کس میآید اعلام میکند نفر قبلی خرابکاری کرده و تقصیرها مال اوست. هیچکس نمیگوید من بد هستم، من کار بلد نیستم، من دزدم. همهشان دزد هستند. رئیس جمهور کم کسی نیست برای خودش ولی دیدید با احمدینژاد چکار کردند؟ وقتی رفت کنار خفت دادند او را. قبلی همینطور، بعدی هم همینطور. کسانی که نشستهاند آن عقب برایشان احمدینژاد و روحانی اندازهای به حساب نیستند.»
جدای از وابستگان و عوامل حکومت و دولت؛ کشاورز، مهندس، حامیان و مخالفان دولت، پیر و جوان روی یک مسئله توافق دارند و آنرا با روشهای گوناگونی بیان میکنند:
- «دولت کارهای نیست»،
- «دولت مگر چقدر اختیار دارد؟ »،
- «دولت باید جواب مجلس را هم بدهد؟ »،
- «قوه قضائیه که دست دولت نیست»،
- «خامنهای همه کاره است»،
- «سپاه نمیگذارد.»
شهروندان اهل سیاست درباره میزان تأثیر رئیسجمهوری در مسیر حرکت نظام بحثهایی طرح میکنند و چک و چانه میزنند اما شهروندان نامأنوس با روزنامه، اینترنت و رسانههای خبری و تحلیلی درباره تاثیر رهبر روی «دولت» و «همه چیز» صحبت میکنند.
یک جوان کارمند از پسر عموی خود میگوید که در اعتراضات خیابانی جنبش سبز بازداشت شده و «هنوز عکس موسوی روی دیوار اتاقش است».
«او میگفت تقلب شده، ما هم میگفتیم تقلب شده اما چند وقت قبل با دوستانش رفتیم کوه؛ یکی از آنها میگفت اصلاحطلبان تز تقلب را تبلیغ کردند تا کل انتخابات در ایران زیر سوال نرود. اگر قبول میکردند تقلب نشده بحثها میرفت سمت شورای نگهبان و قوه قضائیه؛ آن وقت اصلاحات معنای خودش را از دست میداد.»
او ادامه میدهد:
«به جز یک نفر بقیه همه زندانی سیاسی بودند. بحث میکردند و حرف این دوستشان را قبول نداشتند. برای من فرقی ندارد تقلب شده یا نشده. باید اعتراض بکنیم که سیستم عوض شود. جنبش سبز باشد شرکت میکنم، دیماه شرکت کردم، آن چیزی که از دستم بر بیاد. دوست ندارم زندان بروم ولی اگر شده میروم در پیاده رو میایستم که جمعیت زیاد باشد. این حکومت اگر درست بشو بود تا الان درست شده بود.»
یک خانم در جستجوی شغل که اخبار سیاسی را از طریق اینترنت پیگیری میکند از قول پدرش میگوید:
«پدر و مادرم بحث سیاسی میکنند. قبلا وقتی پدرم اخبار گوش میکرد مادرم غر میزد ولی حالا با هم اخبار نگاه میکنند. پدرم میگوید زمان خاتمی همه این بازیها بوده و به جایی نرسیده است. من آقای خاتمی را دوست دارم. در اینترنت درباره زمان آقای خاتمی سرچ کردم ولی چیزهایی که میخواستم پیدا نکردم. دوست دارم بدانم آن زمان در ایران چه خبر بوده است.»
یک خانم میانسال و کارمند یک شرکت خصوصی میپرسد:
«من میخواهم بدانم آقای روحانی که اختیار فیلتر شدن تلگرام را ندارد چرا به مردم قول میدهد همه چیز را درست میکند؟ الان همه میدانند مشکل کشور ما فساد و دزدی است. وقتی دولت جلوی یک نفر قاضی تسلیم میشود جلوی کسانی که سرمایهدار هستند و بازار را روی انگشت خود میچرخانند چه کاری از دستش بر میآید؟ حریمهای ما به خاطر سپاه است ولی معلوم است دولت جلوی سپاه را نمیگیرد. میآیند پول پارو میکنند و میروند...خودشان را درگیر نمیکنند»
یک بازنشسته نیروهای مسلح میگوید:
«دولت هرچه که میشود میگوید تقصیر احمدینژاد است. مشکل کشور ما تحریم است. با آمریکا رابطه نداریم؛ آمریکا قدرتمندترین کشور دنیا است، معلوم است سکوت نمیکنند تا ایران در عراق و سوریه فعالیت داشته باشد.
نگاه کنید امکانات نظامی عربستان از ایران بیشتر است. آنها یمن را محاصره کردهاند و سپاه برای رساندن تجهیزات به یمن از لنچداران استفاده میکند. با دست خالی نمیشود جنگید. با لنج نمیشود جلوی ناوهای پیشرفته ساخت غرب ایستاد. این سیاستها دست دولت نیست. این تصمیمها بالاتر از دولت گرفته میشود. وگرنه احمدینژاد هم میخواست با آمریکا مذاکره کند؛ از بالا اجازه ندادند.»
مردم ایران چه آیندهای را برای خود پیشبینی میکنند؟
جمعبندی نظرات مردم در پاسخ به این سوال در سه دسته قابل تقسیمبندی است: ترس، وحشت و امید!
سال جاری هنوز به نیمه نرسیده که ارزش پول ملی ایران برای چندمین بار در سالهای اخیر به نصف کاهش یافته است. خاتمی دلار ۴۷۸ تومانی را تحویل گرفت و دلار ۹۰۲ تومانی را تحویل دولت احمدینژاد داد. او نیز دلار ۹۰۲ تومانی را تحویل گرفت و دلار ۳۵۴۳ تومانی را تحویل دولت حسن روحانی داد. دولت حسن روحانی نیز تاکنون موفق شده است دلار ۹۱۵۰ تومانی را به ثبت برساند.
در این فضا مردمی که هر روز شاهد آب رفتن ارزش پسانداز و داشتههای خود هستند بسیار نگران و خشمگین هستند. بعضی از روشنفکران و فعالان اینترنتی معتقدند مردم ایران در شرایط گرانی به جای تحریم کالاها و از رونق انداختن بازارها، با هجوم به بازار کالا، ارز، فلزات گرانبها و غیره، باعث ایجاد جو روانی در بازار و افزایش بیشتر قیمتها میشوند. آمارهای کلی به ظاهر در تایید چنین دیدگاهی است. به گفته رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان طلا و جواهر بیشتر از ۱۰۰ تن طلا در خانههای مردم ایران انبار شده است. معصومه آقاپور علیشاهی گفته است طبق آمارهای غیررسمی ۲۰ میلیارد دلار ارز خانگی در کشور وجود دارد.
مثل هر شکست و معضل دیگری انگشت اشاره کارشناسان و دولت به سمت مردم است اما عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی میگوید: «در ماههای اخیر فردی بیش از ۳۹ هزار سکه و فرد دیگری بیش از ۲۰ هزار سکه خریداری کرده است.»
به نظر میرسد ارز خانگی و سکه خانگی بر خلاف اسمی که دارد در خانههای مردم عادی نیست و توسط افراد خاصی نگهداری میشود.
یک دختر خانم بسیار شوخ و پر انرژی میگوید سال گذشته با پس انداز چند سال خودش ۱۸۰ دلار ارز خریداری کرده است:
«من الان یکی از ثروتمندترین افراد ایران هستم. مادرم اول زد توی سرم و گفت دلار تقلبی به تو فروختهاند. برداشت برد بانک نشان داد. وقتی مطمئن شد تقلبی نیست گفت من دختر باهوشی هستم و اگر مراقب باشم حتما در زندگی موفق میشوم. هر وقت دلار گران میشود با مادرم به دلارها دست میزنیم؛ خیلی حس خوبی دارد. با هم نقشه کشیدهایم که دلار جمع کنیم و از ایران برویم. آقای پدر را با خودمان نمیبریم»
بر خلاف این دختر شوخ طبع، فضای صحبتهای اغلب مردم تلخ است. دغدغه مسکن، ازدواج فرزندان، دارو، جهیزیه، آینده کشور و گرانی مواد غذایی برای عده زیادی که هرگز اسکناس یک دلاری را از نزدیک ندیدهاند اما هر روز خبر افزایش قیمت آنرا میشنوند یک شکنجه طاقتفرسا است. اسامی بعضی از کشورها به زبان مردم میآید: آنگولا، کره شمالی، عراق، ونزوئلا، زیمباوه. آنها میترسند که گرفتار آیندهای همراه با گرسنگی و انزوا شوند. کمتر کسی درباره جنگ صحبت میکند اما همه منتظر فروپاشی هستند. بعضی از انقلاب میگویند و بعضی دیگر از عباراتی استفاده میکنند که تحت عنوان «استحاله درونی نظام» قابل جمعبندی است.
راه حلهایی از دل خیابان
یک مغازهدار پیشنهاد مذاکره با شهردار را میدهد:
«مشکلات اقتصادی ما همه سیاسی است. یک باغچه جلوی مغازه درست میکنی و گل میکاری. شهرداری میآید خراب میکند. هر گلی بکاری، هر کاری بکنی باز شهرداری خراب میکند. نرده بکشی باز خراب میکند. تا مشکل را با شهرداری حل نکنی این باغچه گل نمیدهد. یا باید رشوه بدهی به شهرداری یا باید بروی مجوز بگیری. شهردار دنیا، آمریکا است. بدون اجازه شهردار، اقتصاد ایران را خراب میکنند.»
صاحب یک کارگاه تولیدی میگوید بدون پارتی بازی از بانکها حتی وام با بهره سنگین هم نمیشود گرفت:
«برای ما نزول گرفتن راحتتر از وام بانکی است. پول دست تولید کننده نیست، ما صادرات نداریم. نمیدانم آنها که صادرات دارند مشکل دارند یا نه ولی ما صادرات نداریم. جنس میکشد بالا، کرایه میکشد بالا، باربری میکشد بالا، ما هم مجبوریم ببریم بالا؛ ناچاریم. ولی مردم پول ندارند بخرند و وضع میشود اینی که الان شده» او ادامه میدهد:«پولهایی که میبرند در سوریه، لبنان، عراق و بحرین خرج میکنند اگر در ایران خرج شود تولید رونق میگیرد ولی متاسفانه برای جمهوری اسلامی مردم مهم نیستنذ و تا زمانی که روی کار باشند این مسائل درست نمیشود.»
یک کارگر ۲۳ ساله بعد از عرض سلام به آن «بسیجیهای دیوثی که از سفارت انگلیس و عربستان بالا میروند و تلفن میدزدند» میگوید که راه حل «گندی که به مملکت زده شده» افتتاح سفارتها و مذاکره با آمریکا «مثل کره شمالی» است.
یک معلم آموزش پرورش میگوید:
«روحانیت در طول تاریخ همیشه طرف ثروتمندان و ظالمان بوده است. ۴۰ سال است تمام ثروتهای این کشور به جای شاه دست خودشان افتاده است. بلد نیستند کار کنند ولی حاضر نیستند مدیریت را به کسانی که متخصص هستند بسپارند برای همین ثروتهای وطن حیف و میل میشود.»
او معتقد است برای اصلاح امور کشور چارهای جز گرفتن قدرت از روحانیون و جایگزینی علم و تخصص به جای مذهب ندارد.
سرنگونی بدون هزینهای از جانب من!
در میان همه صحبتهای مردم کوچه بازار و خشم و انتقادات آنان از حکومت و نیز در همه مواضعی که درباره سرنگونی نظام فعلی دارند هنوز هیچ سطحی از سازماندهی آگاهانه مشاهده نمیشود. اعتراضات دیماه و سایر اعتراضات پساهشتاد و هشتی شاید شروعی برای تغییر شکل دخالت سیاسی تودههای مردم بوده است اما همچنان وزن امید به فروپاشی خودبهخودی و تسلیم جمهوری اسلامی زیر فشار بینالمللی از ضرورت کنشگری و دخالت فعال در امور سیاسی بیشتر است.
مردم به انواع مختلف از لزوم فروپاشی نظام فعلی صحبت میکنند اما هیچ نشان مشخص و ملموسی از نظامی که مایلند جایگزین شود و ویژگیهای آن قابل ترسیم نیست. صحبت از آزادی ایران بسیار است و وضعیت ایران پس از آزادی مبهم.
در دل نگرانیهای بحق مردم ایران نسبت به آینده، نگرانی برای خود محسوستر از نگرانی برای ما است. آنجا که از ما صحبت میشود تلاشی برای پیوند زدن سرنوشت خود با یک جمع بزرگ به منظور کسب آرامش روانی و فرار از تحمل فردی دهشت یک وضعیت کاملاً نابسامان در میان است.
بر خلاف بحثهای داغ فعالان سیاسی در شبکههای اجتماعی درباره سوریهای شدن یا نشدن ایران، به نظر میرسد این بحث در دل اجتماع پایان یافته است. همگان وقوع اتفاقی بزرگ در آیندهای نزدیک را پذیرفتهاند اما هنوز دغدغه اصلی بیشتر افراد این است که کمترین هزینه را در جریان این اتفاق بزرگ پرداخت کند. شاید به همین دلیل است که فعلا آنانکه امکانش را دارند به ذخیرهسازی کالاهای اساسی نظیر برنج، روغن، حبوبات و غیره مشغول هستند و افراد زیادی ترجیح میدهند با پیوستن به صفوف شادیهای خیابانی بعد از فوتبال برای ساعاتی خود را از زیر فشار فکر کردن به وضعیت کشور خلاص کند.
نظرها
احمد
اقا جان تو یه کلاس 20 نفره سر به توافق رسیدن بر سر موضوعات پژوهشی و درسی ما نمی تونیم به اتفاق نظر برسیم حالا این جماعت همه جوان و تحصیلکرده هستن بعد انتظار داری یه جمع دو سه میلیونی به توافق برسن برای تغییر اینجا سوریه ای شدن هم برای ایران اتفاق بیفته سیستمی که چند ده هزار مزدور اماده ی افغان و پاکستانی با تجربه ی جنگ شهری داره و فرماندهانی با6 سال تجربه ی جنگ چریکی تو سوریه تو کلاش هم بگیری دستت کاری نمی تونی بکنی خوش به سعادت اونهایی که اندک سرمایه ای دارن و تبدیل به دلارش میکنن یا طلا بازاری ها و دلال هایی که 365 روز سال 300 روزش،جنس رو به بهانه ی دلار و گرونی میکنن تو پاچه ی مردم حالا باور کنیم برای این قشری که قدرت خرید نداره اعتراض میکنن بعد شعار میدن هموطن حقتو فریاد بزن.نه این نا بخردان دیگه میبینن دلالی هم سودی نداره و سرمایه شون افتاده تو خطر چون بلاخره باید تو این مملکت زندگی کنن،چون هنوز پولشون اونفدری جمع نشده برن خارج برن کانادا با ارامش زندگی کنن جوون های دست گلی که باتوم خوردن که خون دادن که بهشون تجاوز شد ایم ملت کی سراغ این شیر دلان وطن رو گرفته ان،کجا این دلیران دست تنهایی که برای این وطن به خیابون اومدن رو یاری کردن،کجا به خون غلتیدن این شجاع دلان غیور رو حق خواهی کردن از خود 88 میدونی چندتا جوون پر پر این خاک شدن
روزبه
بعضی روزها یاد روز و صحنه هایی سقوط چاشسکو دیکتاتور سابق رومانی میفتم که در عرض یک روز بله در عرض یک روز بطور ناگهانی سقوط کرد . اون روز روزی بود که مردم بقدرت تغیر خودشون باور کردن و مرتیکه احمق را هو کردند. مردم ما اگر یک لحظه فقط یک لحظه تصور و باور کنند که میتوانند فردا بله همین فردا آزاد باشند و هزاران هزار نفر به دم و دستگاه های اینها در همه جای کشور حمله کنند این رژیم دیگر فردا نیست. هزینه این حرکت طبیعتا چه بسا سنگین باشه و عده ایی به خاک و خون بیفتند ولی تعداد ی از این بیشتر هرساله با ادامه این حکومت و سیاستهایش قربانی شده و میشوند. تنها چیزی که جایش در این اعتراضات خالیست اپوزیسون و یک رهبری سیاسی با برنامه برای آینده. آیا این روز را خواهیم دید؟ به امید آن روز
سلیم
اتفاقاً از صحبتها کاملاً مشخصه که مردم چه چیزی را نمیخواهند. مردم نظام جمهوری اسلامی را نمیخواهند. نباید انتظار داشت که هر شهروندی یک کتابچه قانون خودنوشته در جیب داشته باشد و بمحض اولین سؤال، شروع کند از حکومت آینده صحبت کند! مردم این نظام جمهوری اسلامی را نمیخواهند، حالا بعد چه می شود نخبگان کشور تصمیم خواهند گرفت. پس از سرنگونی این رژیم مردم در یک انتخابات به حکومت موقت رأی خواهند داد تا قانون اساسی کشور تدوین شود.
سعید یاد
مردم ایران خصلت رانت خواری و بازاری را درونی کرده اند . قبل از اینکه هر قدمی برداند، حساب و کتاب هزینه و سود آن را می کنند. این مردم ترس از این دارند که نکند خدایی نکرده، وضع شان از اینکه هست خراب تر شود و یارانه های مستقیم و غیر مستقیم دولت قطع شود. این مردم بهترین چیزها را می خواهد اما بدون زحمت، بدون هزینه . بخشی عظیمی از این مردم، براستی باور دارند که روزی امام زمان خواهد آمد و آنها را از شر رژیم فعلی نجات خواهد داد. تا زمانیکه مردم اینجوری فکر می کنند، حاضر به دادن هیچ هزینه ای نیستند، همین آش است و همین کاسه. بنابر این باز هم درود به جسارت و شجاعت آن زنان و مردانیکه در سالهای انقلاب به خیابان رفتند و کمر رزیم پهلوی را شکستند، درود به آن جوانان های با جرعتی که در دهه شصت در مقابل رزیم ارتجاعی اسلامی ایستادند و جان دادند. بخش عظمی از جوانان پعد از انقلاب و فعلی ما، بویژه از طبقه متوسط، در فکر عمل دماغ و رنگ موی و هزار و یک جراحی دیگر بر بدن شان هستند، خوش ریختی خود را به بدریختی،به وضع فلاکتبار جامعه و دولت ترجیه می دهند، البته گه گاهی هم چس ناله هایی از خود سر میدهندد. جان کلام اینکه تا زماینکه نسل دماغ بخود نیاید و مردم بجای روضه خوانی دست به عمل رهایی بخش نزنند، حاکمان در ایران گل و بلبل ما یک مشت دزد و مرتجع خواهند بود و خواهند ماند.