● دیدگاه
گُلهایی که زبان فارسی خورده است
جویا آروین – دوره فوتبال است. حکومتیان دوست دارند سرمان به برد و باخت تیمها گرم باشد، تا از باختهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی غافل شویم. اما با فوتبال هم میتوان به جامعه و سیاست اندیشید. در اینجا تأملی بر روی فوتبال و زبان فارسی.
جامِ جهانیِ فوتبال در روسیه چندی ما را سرگرم میکند و شاید توجهِ بسیاری از ما ایرانیان را از گرفتاریهای اساسیِمان منحرف کند، درست زمانی که این گرفتاریها به اوج رسیدهاند و نشانههایشان هرچه آشکارتر شده است. بیگمان عاملان اصلیِ این گرفتاریها − حکومتیان − از این همزمانی بسیار خشنود هستند.
اما فوتبال − پدیدهای پرسویه که گویی علاقهی انسانها به تبییناش را به ریشخند میگیرد − همچنین میتواند چون دریچهای باشد که برخی از گیر و گرفتاریهایمان را به ما نشان میدهد. یکی از این گرفتاریها مسألهی زبانِ فارسی در جهانِ معاصر است. فوتبال با خود بسی واژهها را از دروازهی زبانِ فارسی به ذهن و زبانِ ما وارد میکند و گویا اینجا نه هیچ دروازهبانی هست که این دروازه را پاسبانی کند و نه هیچ دفاعی در برابرِ آن مهاجمان انجام میشود و نه داوری هست که شکستها را داوری کند.
از خودِ واژهی «فوتبال» بیاغازیم. این واژه یکی از «گُل»هایی است که زبانِ فارسی خورده است و شاید راه را بر بسی گلهای دیگر باز کرده باشد. ما این واژه را در زبانِ فارسی برای آن ورزشِ خاص پذیرفتهایم در حالی که در بسیاری از زبانها − از جمله ایتالیایی، چینی، کرهای، و حتا عربی − برای آن واژهای بومی وضع کردهاند.[1] روشن است که در اینجا مشکل فقط یک نام نیست بلکه ایراد در روشی است که در زبانِ فارسی الگو شده و سیلی از نامهای ورزشی − والیبال، بسکتبال، هندبال، ... − و نیز نامهای قواعد و ویژگیها و ابزارهای مربوط به آنها را با خود به درونِ زبان آورده است. اگر با نگاهی زبانشناختی و معناشناختی در جا افتادنِ واژهای چون «فوتبال» در زبانِ فارسی باریک شویم بینشِ ارزشمندی دربارهی نسبتِ ذهنهایمان با زبان و جهان به دست خواهیم آورد. واژهی فوتبال در انگلیسی از ترکیبِ دو واژهی «foot» (به معنای «پا») و «ball» (به معنای «توپ») ساخته شده است. پس انگلیسیزبان، حتا اگر به هیچ وجه ورزشی به نامِ فوتبال را نشناسد، با شنیدنِ واژهی «فوتبال» معنایی در ذهن خواهد داشت که با آن ورزش ارتباط دارد. اما فارسیزبان که انگلیسی نمیداند اگر به هیچ وجه ورزشی به نامِ فوتبال را نشناسد با شنیدنِ واژهی «فوتبال» هیچ چیزِ مربوطی در ذهناش نقش نخواهد بست. دقت کنید که این تفاوت از نظرِ آموزش و یادگیری بسیار اهمیت دارد. انگلیسیزبان برای اینکه بداند ورزشِ فوتبال چیست از معناشناسی هم بهره میبرد، اما فارسیزبان در این زمینه بهرهای از معنای واژه نمیگیرد. بسیاری از ما ایرانیان زمانی ورزشِ فوتبال را شناختهایم که هیچ درکی از معنای واژهی «فوتبال» در انگلیسی نداشتهایم و معنای این واژه هیچ کمکی به ما نکرده است. پس در حالی که انگلیسیزبان با واژهی «فوتبال» ارتباطِ معناشناختی هم دارد، فارسیزبان فقط میتواند این واژه را از طریقِ شناختنِ مصداقِ آن بفهمد. اگر ما برای آن ورزشِ خاص به جای واژهی «فوتبال» برای مثال واژهی «پا-توپ» را به کار میبردیم آنگاه فارسیزبان هم از امتیاز معناشناختی بهره میبُرد.
اکنون به ارتباطِ میانِ واژهها در زبان بیندیشیم. در زبانِ انگلیسی واژهی «football» با دیگر واژهها مرتبط است − از دو واژهی دیگر که پیشاپیش در زبان بودهاند ساخته شده است. اما در زبانِ فارسی این واژه هیچ ارتباطی با دیگر واژههای فارسی ندارد. باز در پیآمدهای این مسأله در آموزش و یادگیری باریک شویم. کودکِ ایرانی که برای نخستین بار واژهی «فوتبال» را یاد میگیرد در واقع چیزی سراپا تازه را میآموزد که پیشاپیش چیزی دربارهی آن نمیداند، اما کودکِ انگلیسی وقتی برای نخستین بار واژهی «football» را یاد میگیرد کارش آسانتر است چون پیشاپیش واژههای «foot» و «ball» را میشناسد.[2]
نکتهای که هماینک گفتیم برای گروهِ بسیار پرشماری از واژههای ورزشی در زبان فارسی صدق میکند. برای مثال واژهی «کُرنر» (corner) را انگلیسیزبان به معنای گوشه میداند اما این واژه برای فارسیزبان هیچ معنایی ندارد و در حقیقت فقط در شکلِ نام خاص عمل میکند، صرفاً چون برچسبی است که بر کنشی خاص زده باشند. یا واژهی آفساید را انگلیسیزبان ترکیبی از «off» و «side» و به معنای «off one's side» میفهمد اما برای فارسیزبان هیچ معنایی جز همان قاعدهی خاص ندارد.
پژوهشی جداگانه نیاز داریم تا دریابیم با افزایش چنان واژههایی − که صرفاً در نقشِ نامِ خاص عمل میکنند و نه به خودیِ خود معنایی برای کاربرِ زبان دارند و نه پیوندی با دیگر واژهها − چه بر سرِ زبان و دانش و فهم میآید. بیتردید یکی از پیآمدهای این رخداد برای کاربرانِ زبان سرگردانیِ زبانی و دشوارتر شدنِ بیان و ارتباط است. روشن است که فوتبال و ورزش در اینجا فقط یک نمونه است. در پهنههای دانش و فناوری هم در بر همین پاشنه میچرخد. شاید در این انفعالِ زبانِ فارسی نشانههایی از فرهنگِ مغلوب را ببنیم و یا نشانههایی از آن جهانیشدنی که زبان و فرهنگ را درمینوردد. اما به هر حال به نظر میرسد هرآنچه روزگاری از سویِ زبانِ عربی بر زبانِ فارسی رفته است اکنون از سویِ زبانِ انگلیسی میرود و آیندگانِ ما با انبوهی از واژهها دست به گریبان خواهند بود که چفت و بستِ درستی در زبانِ فارسی ندارند و این زبان را هرچه بیقاعدهتر گردانیدهاند.
در این زمینه پیکانِ نقد را باید بیش از همه بهسوی رسانهها و بهویژه گزارشگرانِ ورزشی نشانه رفت که به واژههای جاافتاده بسنده نمیکنند و حتا گاهی واژههایی را به انگلیسی میگویند که در زبان فارسی معادل دارند. اوج انگلیسیزدگی را در گزارشهای عادل فردوسیپور میبینیم، کسی که از قضا انگلیسیبلد است و کتابهایی که از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است، شاید بهدلیلِ آوازهای که با فوتبال به هم زده است، خوب فروش میکنند. در کشوری که آمارهای رسمی خبر از میلیونها نفر مطلقاً بیسواد میدهد، نمیدانیم وقتی فردوسیپور واژههایی چون «شوآف» و «سیو» و «کلینشیت» و «کامبک» را به کار میبرد چه تعدادی از ایرانیان واقعاً میفهمند او چه میگوید.[3]
پانویسها
[1] حمیدرضا صدر، تحلیلگرِ بنامِ فوتبال، در اینجا روایتی از تاریخچهی گزارشگریِ فوتبال به زبانِ فارسی ارائه میدهد.
[2] من در اینجا به اختلافنظرهای فلسفی درباهی چیستیِ معنا و ارتباطِ آن با مصداق کار ندارم.
نظرها
سعید
حتی عدد ۲۰۱۸ را هم به ترتیبی که در زبان های غربی رایج است دو رقمی دورقمی میخوانند. بیست هیجده
آرزو
لطفا نویسنده محترم برای ما بگویند که وقتی می نویسند همان بلائی که عربی بر زبان فارسی آورد ، الان انگلیسی می اورد ، یعنی چه ؟ آیا واژگانی در زبان فارسی بوده که عربی و انگلیسی ، آنها را به زور و نیرنگ حذف کرده و واژگان خود را جایگزین کرده اند ؟؟ آیا واژگانی در فارسی داشته ایم که مهجور شده اند چون ملت عرب زده و غرب زده ایران ، جانشین عربی و انگلیسی برای آن یافته اند؟؟ اساسا جنابعالی معتقد هستید که زبان فارسی بدون واگیری کلمات و اصطلاحات ، به گستردگی و کاربردی شدن امروزش در علم و ادب و شعر و ... می رسید ؟؟ شما لطف کنید هر چه واژه عربی و انگلیسی و فرانسوی و ترکی و کردی و اردو در زبان فارسی هست شناسائی کنید و بعد واژه های فارسی قدیمی و مهجور شده هم معنی با انها را هم به ما معرفی کنید ، تا ما دیگر از کاربرد کلمات بیگانه!!! دوری کرده و قلب شما را آزار ندهیم . شما بروید و در کنار حداد عادل کلمات جدید ابداع کنید و به مردم معرفی کرده و آنرا تبلیغ کنید ، فقط خواهشا تاریخ سازی برای کلمات جدیدتان ، نکنید . راستی نویسنده محترم تحقیق کنند که کلمه قاشق از چه زبانی هست . مغولی . نکته دیگر اینکه خوب هست اگر به جای فوتبال کلمه ای ابداع میشد . اما این ربطی به فهمیدن معنای کلمه فوتبال یا معادل فرضی آن در زبان فارسی ندارد ، به این دلیل که این کلمه می شود یک اسم خاص و کاربردش ربطی به فهمیدن معنای آن ندارد ، مثل بلندگو،دادگستری،شهرداری ،آگاهی ،پاسگاه،و خیلی کلمات دیگر که بار معنائی خاصی ندارد و فقط اسم هست و در زبان فارسی هم کاملا رایج شده و خیلیها باورشان نمی شود که عمر این کلمات حتی 80 سال هم نیست.
کرمانی
شوربختانه به کار بردن واژههای انگلیسی نشانهی سواد و شخصیت شده است.
رادیوسانسور
تاز مانی که سایت ها و رسانه ها و نهادهای فرهنگی در دست غیر از فارسی زبان اصیل . فارسی دوست و در عین حال دانشمند و باخلاق باشد، زبان فارسی روزگارش بهتر از این نمی شود. زبان فارسی نو (فارسی دری)، تقریبا یک هزار سال است ابزار حکومتهای نافارسی در ایران است. زبان رسمی-اداری-حکومتی یک ابزار حکومتی میشود. طبیعتا مغول-ترکمانهای مهاجم و اشغالگر ایران زمین، بخاطر عشق و علاقه به زبان فارسی نوبده که این زبان استفاده کردند. بلکه چاره جز این نداشتند. آنها از خراسان وارد ایران زمین شدند و زبان نوشتاری ادبی آماده فارسی دری، که هم خانواده اکثریت جمعیت زبان-گویشهای دیگر بومی ایران زمین بود را از روی ناچاری انتخاب کردند. آنها (مغول-ترکمان) نتواستند عربی ادامه دهند چون این برنامه عرب زبان کردن ایرانیان شکست خورده بود، و یا نتواستن زبان مادری شان (مغولی-ترکی) بر همه مردم ایران تحمیل کنند. آنها هر جا مراتع و نواحی خوش و اب هوا بود اشغال کردند. تا تواستند در این هزار سال ترکیب جمعیتی بویمان ایرانی-پارسی زبان برهم زدند. آنها هر انچه تخریب بود انجام دادند و هنوز هم وارثانشان در ایران در حال تخریب زبان فارسی و هویت ایرانی هستند. اینها در نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی نفوذ کامل دارند و همچنان در حال تخریب هستند. در رسانه و نهادها و از جمله سایتهای اینترنتی فارسی زبان به اسم ایرانی و به نام حمایت از زبان فارسی در حال تخریب هستند. آنها (اعراب-مغول-ترکمان) تا نواستند عناصر لغوی و دستوری زبان مادری شان وارد زبان فارسی کردند. هزار سال زبان فارسی همچو سگ بی ساهاب به قول صادق هدایت. الان هم بی ساهاب بودن زبان فارسی ادامه دارد.
رادیوسانسور
یکی از بزرگترین و بهترین کتابهای علمی-انتقادی در این باره را استاد فقید "خسرو فرشیدورد" نوشته است. وی در کتاب لغت سازی و... مفصل این بحث ها را پاسخ گفته است. فرشیدورد در کتابش (نقل به مضمون) می گوید: توانیی واژه سازی بایست در عمومیت یابد، نویسندگان تا افراد عادی بایست بتوانند با داستن تکنیکها و علم لغت سازی اینکار انجام دهند. هر سال بایست هزاران واژه جدید توسط مردم عادی و خواص از نویسنگدان و اهل فرهنگ و هن فن و کار و مشاغل و غیره تولید شود. به ترویج جامعه آنها گزینش می کند. همان طو رکه مردم عادی انبردست، آچار کلاغی و شلاقی، پیچ گوشتی، چارسو، سگ دست و دنده در خوردو.. ، ساختند. و وقتی نیاز پیدا کردند واژه خفن را هم ساختند. فوتبال را هم مردم عادی "تو بازی" میگفتند و همچنان فارسی زبانان افغنستان به خوبی میدان هوایی را معادل ایرپورت بکار می برند و به مراتب بهتر از فرودگاه مصوب فرهنگستان ایران است! چرخبال تاجیکها معادل بهتری از بالگرد فرهنگستان است برای هلی کوپتر. این مردم عادی در نهایت توانستند علامت جمع اجناس (جات) در زبان فارسی رایج کنند در حالی تقریبا همه استادان دانشگاهی مردود می دانند این واژه سازی و تغییرات را توسط مردم معمولی. اما به نوعی امثال آقایان داریوش آشور ی و محمد باطنی معتقدند (مانند تز زبان باز) پیشنهادهای لغوی نبایست زبان جنبه تحمیلی داشته باشد، قلتر بایست مدتی در زبان مردم بچرخد و تراش بخورد و مورد اقبال قرار گیرد (اما در ایران مشکل است همچنانکه در افغانستان مشکل است و حتی بنظر میرسد در تاجیکستان هم مشلاتی است و عده ای کارشکنی می کنند و نمی خواهند زبان فارسی بالنده و تواناتر شود!)، قطعا حکومتی شدن یک زبان به توسعه فرهنگ لغات و توانایی و کاربردش می افزاید. بدون حمایت حکومتی نمی توان واژگان چون دادگستری و شهرداری را رواج داد. در نهایت اکثر واژگان بایست توسط سیستم آموزشی روایج شود و این را حکومتها میتوانند تسهیل کنند یا ممانعت. ادعای رعایت آزادی بیان تا عمل؟
بهزاد
نویسنده محترم ، خانمها و آقایان ، قبل از این همه یادداشت و نظر فلسفه بافانه(نه فقط اینجا و در این سایت)و ابراز آمال و آرزوهای اجتماعی و سیاسی در قالب بحث زبان و زبان شناسی ، بیائید و یک موضوع را برای همیشه مشخص کنید کدام کلمات و اصطلاحات فارسی وجود و کاربرد داشته و از چند قرن و چند دهه قبل ، بوسیله زبانهای غیر فارسی و در رأس آن زبان عربی و بعد انگلیسی، این کلمات و اصطلاحات فارسی ، از بین رفته و معادل عربی و انگلیسی آن به ما ایرانیها غالب شده است ، تکرار نظرات و گفته های فلان نویسنده و ... که مشکلی را حل نمی کند .این مقاله بیشتر ذکر آمال و آرزوهای یک نویسنده است با استناد به موارد زبان شناسی و حتی تاریخی که اصالت ندارند . چند سالی هست که کلمه یارانه در زبان و کلام مردم کاملا کاربردی و معنا دار شده ، چرا ؟ چون کاربرد وسیعی پیدا کرده است ، در حالی که سالها قبل از آن ابداع شده و عرضه شده بود ، اما کاربرد وسیعی نداشت ، حالا همین کلمه پر کاربرد و رایج شده در بین عوام و خواص ، هیچ اصل و نسبی ندارد و نه ذهن را به شکل خاصی متوجه چیزی می کند ، هیچ . یارانه ، رایانه ، پایانه ، سامانه ، این الگوی ابداع این کلمه هست . بنابراین کسی اگر دوست دارد فارسی را ابتدا از کلمات عربی و بعد انگلیسی و فرانسه و..... خالی کند ، برود و کلمات جایگزین بسازد و آنرا رواج بدهد و از تکرار هزاران باره حکایتهای تاریخی دست بردارد بگوید این کلمه جدید را با این معنا ساخته ام و آنرا تبلیغ کند . در جائی خواندم که نادر ابراهیمی نویسنده در سال 1345 برای یکی از شخصیتهای کتابش اسم هلیا را ابداع کرد ، این اسم از مدتی بعد کاربردی شد و اسم خیلی از دختر ها شد و تا الان هم برای دختران انتخاب می شود ، اما مشکل اینجاست که عده ای این ادعای غلط را رواج داده اند که هلیا یک اسم یونانی!!!! هست یا اینکه این اسم شاهزاده های هخامنشی!!! هست و ... نکته آخر اینکه کلمه بسازید و تبلیغ کنید تا کاربردی شود ، اما برایش جعل تاریخ و اصل و نسب نکنید .
بهنام
واژه نامه عربی رو نگاه کردم برابر اش رو نوشته "كرة القدم" یعنی گلوله ی پا ترکچه هم همونFutbol است اسپانیاییFútbol است و فرانسوی اش هم همون Footballاست المانی هم همین و روسی همون فوتبال مثل همه زبان های بزرگ دنیا بهتر از کره القدم است نتیجه اینکه شما قصد خاصی از نوشتن این گزارش داری یعنی همهی زبان های بزرگ دنیا و اروپا گل خورده اند
کریم
جمهوری اسلامی با تغییر نامهای اصلی وبقولی بومی سازی واژگان وقت و انرژی زیادی از خود و دیگران گرفت، نمونههای آن بسیارند؛ چرخبال (هلیکوپتر)، رایانه (کامپیوتر)، یارانه (سوبسید) و ... بنظرم زمان، کار، انرژی و پولی که صرف تغییردادن نامها میشود اگر صرف تولید و نوآوری شود، شاید به بشریت سود بیشتری برساند. زبان فارسی یا پارسی یکی از زبانهای هند و اروپایی است که در طول اعصار مختلف بشدت تغییر کرده است. واژگان فرانسوی، عربی، انگلیسی و بسیاری زبانهای دیگر به نسبتهای متفاوت در آن داخل شدهاند. بهمین شکل زبانهای دیگر کشورها هم متأثر از هم هستند، بنابراین موضوع عاریه گرفتن لغات و واژهگان، موضوع تازهای نیست و مختص زبان فارسی هم نیست. در صد سال گذشته، در دورهای که ما سراسر با استبدادهای مختلف درحال مبارزه بودهایم، در کشورهای پیشرفته، علم و تکنولوژی تولید میشدند. تکنولوژی جدید، زندگی نوع بشر را تحولی بنیادی کرده است. لذا بسرعت در جوامع مختلف بازنشر شدهاند و مورد استفاده قرار گرفتهاند. کودک بینوای ایرانی (برای مثال) چه گناهی دارد که باید هر دو واژه کامپیوتر و رایانه را یاد بگیرد! ذهن کودک با کلمه رایانه آشنا میشود، اما علم جدید بزبان انگلیسی است. این فرد زمانی که پا به دانشگاه میگذارد نیاز دارد تا علوم جدید را دوباره به زبان اصلی بیاموزد و زمان بسیاری را صرف بازگردانی و آموختن واژهها کند. ما امروز در یک دهکده جهانی زندگی میکنیم، باید هدفمان این باشد که نقشی در تولید و نوآوری در این دنیای مرتبط با هم داشته باشیم. بجای اتلاف وقت و صرف هزینه برای ترجمه واژه فوتبال به مثلاً "پاتوپ" فکری بحال بی آبی مناطقی از کشورمان کنیم، تا درد و رنج آنان را کم کنیم تا همچنین کمکی باشد به کم کردن محنت مردمان بی آب سایر نقاط جهان. تویی که درد زبان فارسی داری! کتابی مانند شاهنامه بنویس و دینت را به زبان پارسی ادا کن!
سالور
در رابطه با کامنت «کریم» تویی که درد بیآبی داری چه کاری برای آن کردهای؟