● نمای نزدیک
عوامفریبی در مترو برای تبلیغ کتابخوانی
س. اقبال – چخوف در مترو و چخوف زیر تیغ سانسور. کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی استاد عوامفریبیاند.
کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی ایستگاههای مترو را در تهران با بنرهایی از عکس آنتوان چخوف انباشتهاند. در همین بنرهای تبلیغی گفته میشود که بُکسی از هشت هزار عنوان کتاب فراهم دیدهاند که گردانندگان همین بُکس میتوانند همهی این هشت هزار عنوان کتاب را به طور رایگان در اختیار مراجعان خود بگذارند. گفتنی است که از آنتوان چخوف بیش از هفتصد اثر به یادگار مانده است که بسیاری از آنها هنوز به زبان فارسی ترجمه نشدهاند. ولی گردانندگان این بکس دولتی در بنری تبلیغی ادعا نمودهاند که در مجموعهی هشت هزار جلدی خود، همهی کتابهای چخوف را به خوانندگان تهرانی اهدا خواهند کرد.
اما چرا گردانندگان این موضوع از بین همهی نویسندگان خارجی فقط روی آنتوان چخوف انگشت گذاشتهاند؟ این موضوع بیش از همه به استقبال خوانندگان فارسی زبان از آثار او بازمیگردد. به همین دلیل هم سانسورچیهای جمهوری اسلامی نسبت به انتشار آثار چخوف حساسیت ویژهای نشان میدهند. سنتی که حکومت پیشین آن را همراه با ابتکار عمل خود برای جمهوری اسلامی به یادگار نهاد. اما جمهوری اسلامی ضمن نوآوری، برای سانسورِ نوشتههای چخوف سنگ تمام گذاشته است. چنانکه طی چهل سال همواره برای سانسور آثار چخوف شیوههای نوتری را به کار بستهاند.
وزارت ارشاد به طور غیر مستقیم برای حذف یا جایگزینی هر واژهای از متنهای خارجی، مترجمان و ناشران را آموزش میدهد. مترجم و ناشر عادی هم به مرور یاد میگیرد تا راهکارهای ناصواب مأموران ارشاد را در ترجمهی متن به کار بگیرد. چنانکه مترجم عادی همراه با پذیرش ساز و کارهایی از سانسور، به اصل نوشته و اثر هرگز وفادار باقی نمیماند و خواستهای ادارهی ارشاد را به جای متن اصلی کتاب و نوشته مینشاند.
ولی گاهی دستکاری کتاب و متن خارجی چنان بالا میگیرد که اعتراض خوانندگان اثر را هم برمیانگیزد. در چنین فضایی به طور طبیعی مترجم و ناشر هم انتقاد مخاطبان خود را تاب نمیآورند. آنوقت وزارت ارشاد کار را به جایی میرساند تا مترجم از ترس بیآبرویی در انظار عمومی بهانه بیاورد که این اثر چخوف را "بازنویسی" کرده است یا میگوید که آن را بر اساس فلان نمایشنامه و داستانی از چخوف نوشته است. ضمن گردن نهادن به همین حقه، دست بردن به هر متنی برای سوداگران آن چندان مشکل نخواهد بود. چون همراه با چنین نگاهی، مترجم ایرانی در نقشی از ویرایشگر کارهای چخوف ظاهر میگردد. یعنی او ضمن الگوپذیری از گردانندگان ادارهی سانسور حکومت، به این باور دست مییابد که گویا دارد کاستیها و ضعفهای نویسندگانی همانند چخوف را میپوشاند. به عبارتی روشنتر کارمندان ادارهی ارشاد جمهوری اسلامی امثال چخوف را هم همانند همهی شهروندان ایرانی پای درسشان مینشانند. همچنان که در سالهای اخیر بسیاری از نمایشنامههای چخوف ضمن "بازنویسی" و "برداشت آزاد" مترجم یا کارگردان در تهران به صحنه رفتهاند. اجراهایی از باغ آلبالو، مرغ دریایی و سه خواهر از همین شگردهای سوداگرانه به حد کافی بهره بردهاند، شگردی که به طبع مجریان ادارهی تئاتر وزارت ارشاد آن را آگاهانه به هنرمندان کشور تحمیل میکنند.
با این همه، جمهوری اسلامی به انتشار تمامی آثار چخوف رضایت نمیدهد. برای نمونه حداقل در شرایط کنونی، اتاق شمارهی شش چخوف در گروه همان آثاری قرار میگیرد که هرگز اجازهی نشر نمییابند. در واقع کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی از اتاق شمارهی شش به یاد اتاقکهای انفرادی زندان اوین میافتند و زندانیانی که از سر لاعلاجی به دستشان گرفتار آمدهاند. رژیم شاه نیز همواره چنین دیدگاهی را از اتاق شمارهی شش چخوف در ذهن خود میپرورانید. بدون تردید جمهوری اسلامی ضمن الگوبرداری از رفتارهای ناشایست رژیم گذشته، نمونههایی از اتاق شمارهی شش چخوف را مبتکرانه در فضای زندانهای ایران بازسازی کرده است. ولی گماشتگان فرهنگی حکومت دوست ندارند که شهروندان ایرانی چندان هم به رمز و راز این موضوع دست یابند.
جدای از بنرِ چخوف بنرهایی از سعدی و جلال آحمد هم در فضای متروی تهران به چشم میآید که زیر تصویر هرکدام از آنها این عبارت را نوشتهاند که مردم میتوانند به همراه نوشتههای صاحب تصویر تمامی آثار او و همچنین هشت هزار اثر دیگر را از بُکس مبتکران این پروژهی فرهنگی بخواهند. گفتنی است قریب چهار دهه که از پیدایی جمهوری اسلامی میگذرد، همیشه حذف واژهها یا عبارتهایی از آثار جلال آل احمد هم برای ادارهی ارشاد حکومت اصل قرار گرفته است. سوداگران فرهنگی حکومت حداقل در مدیر مدرسه ضمن وسواسهای اخلاقی یا توهمات سیاسی خود نمونههایی از آن را به کار گرفتهاند. در عین حال زن زیادی و سفر روس جلال آل احمد همواره در پروندهسازی ارشادچیهای حکومت نمونههایی از کتابهای پورنو به شمار آمدهاند و ادارهی ارشاد بر پایهی همین توهمات و وسواسهای بیمارگونه هرگز به بازنشر آنها رضایت نمیدهد.
اما پروندهی سعدی در ادارهی سانسورِ حکومت از همهی نویسندگان پیشین حجیمتر به نظر میرسد. چون کلیات سعدی در ایران همچنان با همان نقطهچینهای همیشگی انتشار مییابد. به هر حال شیخ شیراز هم همانند بسیاری دیگر از نویسندگان فارسی زبان سالها است پای درس مدیران وزارت ارشاد حکومت نشسته است تا ناآموختههای خودش را از این مدیران اجق وجق بیاموزد. در همین راستا ناگفته نماند که ناشران ایرانی در داخل کشور همراه با کلیاتی که از سعدی منتشر میکنند، مضحکات و هزلیات او را همیشه به فراموشی میسپارند. گویا با همین راهکار به ظاهر اخلاقی از حریم اخلاقی شهروندان امروزی صیانت به عمل خواهد آمد. جدای از این اینک نیز نمونهای از راهکارهای به ظاهر تربیتی محمدعلی فروغی همچنان در انتشار غزلیات سعدی الگو قرار میگیرد. چون محمدعلی فروغی برای نخستین بار حذف دو اثر مضحکات و هزلیات سعدی را از کلیات او لازم شمرد. فروغی همچنین شماری از غزلیات سعدی را غزلهای غیر عرفانی نام نهاد و با همین بهانهجوییهای غیر عالمانه و کترهای، خواندن این غزلها را برای جوانان ایرانی گمراه کننده دانست. در نتیجه همراه با ژستی فرهنگی و به ظاهر تربیتی غزلهایی از سعدی را که در آنها بر هنجارهای عاشقانه و عاطفی شاعر تأکید میگردید از غزلهای عرفانی او جدا کرد تا جوانان را از خواندن آنها باز دارند.
اما جمهوری اسلامی همچنان پس از قریب یک قرن به چنین دنیایی از خط قرمزهای ساختگی و تصنعی وفادار باقی مانده است. دنیایی که در آن جوانان جامعه هرگز نخواهند توانست به جهان وسوسهآمیز پدران خود راه یابند. چون سازهی ناساز جمهوری اسلامی، همیشه سرکوب را دستمایهای مناسب برای پس راندن آرزوهای طبیعی انسانها میداند.
استادان دانشگاه نیز در الگویی از آنچه که گفته شد به سیاستهای حکومت برای سانسور آثار شاعران و نویسندگان پیشین زبان فارسی علاقه نشان میدهند. بیدلیل نیست که تا کنون کسی از ایشان تصحیح علمی و امروزی کلیات سعدی را لازم ندانسته است. چنانکه فقط نمونههایی از گلستان یا بوستان، از سوی این یا آن استاد دانشگاه تصحیح و منتشر میشود. به عبارتی روشنتر استادان دانشگاه ما هم ضمن همسویی با حکومت همهی آثار سعدی را خواندنی نمیدانند. آنان به خوبی دریافتهاند که دیدگاههایی غیر این، دستیابی ایشان را به کرسی استادی با مشکل روبهرو خواهد کرد.
در ضمن مدیران فرهنگی حکومت، همهی هنرمندان و نویسندگان را با سیمایی ویژه و کلیشهای به نمایش میگذارند. ولی این سیمای قالبی و کلیشهای با چهرهی اصلی هنرمند و نویسنده چندان سازگاری ندارد. چنانکه در ترسیم آن بدون تردید بخشهایی از چهرهی نویسنده حذف میگردد و خط و نقشهای جدیدی بر جای آن مینشیند. آنان سعدی یا چخوف را هم در همان قالبهایی میریزند که دین حکومتی چهارچوبهای آن را به رسمیت میشناسد. این گروه از مدیران چنان میپندارند که راهکارهای فریبکارانهای از این دست زمینههای کافی فراهم خواهد دید تا مخاطب مبتدی را به دنیای خودشان بکشانند. چون چخوف، سعدی و آل احمد به سهم خود بهانه میگیرند تا نوشتههای مراجع دولتی و نویسندگان وابسته به حکومت را بین مراجعان خود تبلیغ کنند. مدیران حکومت که قریب چهل سال همچنان از حمایت سیاسی مردم جا ماندهاند، اینک توهمی را در ذهن خود میپرورانند تا ضمن حقههایی از این دست بتوانند گروههایی از مردم را بفریبند و آنان را در صفوف پراکنده و از هم گسیختهی خویش جا بزنند.
ولی تودههای کتابخوان راهکار مدیران دولتی را برای دستیابی به منابع فرهنگی از پایه و اساس باور ندارند. همچنان که در صورت نیاز خیلی راحت خط قرمزهای حکومت را دور میزنند و در فضای مجازی به نایافتههای خود از کتاب و نوشته دست مییابند. آنوقت ضمن پرهیز از نظارتهای اربابمآبانهی حکومت، کتابهای مورد نیاز دانلود میشوند تا پاسخگوی مشتاقان خود باشند.
نظرها
کاوه
سلام گویا نویسنده دو مطلب را --- خواه به عمد یا به سهو --- با هم آمیخته است: نخست سانسور کتاب یا محصولهای فرهنگی در ایران و دوم ارائهی رایگان کتابهایی از چند نویسنده مانند جلال آل احمد و غیره. گفتن ندارد که منظور از همهی آثار یک نویسنده آنانی اند که مجوزشان ---- در کشور --- وجود دارد. به هر حال ارائهی --- رایگان یا به بها --- کتاب --- در کشوری با سرانهی بسیار کم مطالعه --- برای گذراندن وقتهای آزاد ابتکاری است ستودنی. آشکار است که فیدیبو هم نمیتواند قانون کشور ر ابشکند و نباید به این دلیل سرزنش شود.
بابک
حالا ملت مجبور نیستن که ترجمه آثار شاخص جهان رو که از فیلتر رژیم گدشته رو بخونن.برن زبان یاد بگیرن و آب رو از سرچشمه بنوشن.در مورد آثار چخوف هم ترجمه انگلیسی شو بخونن.ما ملت همیشه تنبل...
علی
** فیدیبو یک شرکت فروش کتاب الکترونیک است که در شرایط امروز بازار کتاب نسبنا خوب عمل کرده است و تا حدی به ناشران کمک کرده است. شرکت غیر دولتی است و طرح های خوبی برای فروش بیشتر دارد که این طرح هم یکی از آنهاست. طبیعی است که یک شرکت خصوصی در تبلیغات خود دردر محدوده قوانین آن کشور به مواردی می پردازد که فروشش را بیشتر کند. انتظار نداشتم که در این شرایط بحرانی و مشکلات، رادیو زمانه به جای کمک به آخرین یاری گران بازار کم رمق نشر، از پشت به آنها خنجر بزند.