تشکیل وزارتخانه میراث فرهنگی: بازی نام و سازمان
یوروک آمانسیان- داشتههای تاریخی و فرهنگی ایران بازیچه سیاستورزی شده است. تغییرات پی در پی در ساز و کار میراث فرهنگی، روزنه امیدی از بهبود را نمایان نمیکند.
۱۰ مرداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی با تبدیل سازمان میراث فرهنگی کشور به وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری موافقت کردند. از میان نمایندگان، ۱۳۷ نفر رأی موافق، ۴۱ نفر رأی مخالف و و یک نفر به این طرح رأی ممتنع دادند. به این ترتیب بعد از بیش از ۸۰ سال، میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی ایران هم صاحب وزیر شد. آیا با تغییر سازمان میراث فرهنگی به یک وزارتخانه، میراث تاریخی ایران سر و سامان میگیرد؟ بعید است. روزنه امیدی از بهبود نمایان نیست.
آنچه که در سال ۱۳۱۴ در وزارت کشور به نام "اداره سیاحان خارجی و تبلیغات" تشکیل شد در طی سالیان دراز تغییرات زیادی را به خود دید تا به سازمان میراث فرهنگی تبدیل و در آخرین گام به فهرست متغیر وزارتخانههای دولت اضافه شود. اما باید دید تشکیلاتی که در این مدت تغییرات فراوان و مدیران متنوع و پرشماری را به خود دیده، به ساحل آرامش و تدبیر مورد نیاز برای حوزه مأموریت خود میرسد؟
اداره سیاحان خارجی که در ۱۳۱۴ تأسیس شد امور تولید و انتشار راهنمای گردشگری را به عهده داشت و همانگونه که از نامش پیداست، قرار بود بر امور گردشگری متمرکز باشد. اما در سال ۱۳۲۰ گسترش یافت و به نام "شورای عالی جهانگردی" خوانده شد تا اینکه در سال ۱۳۴۲ تغییر نام دیگری را تجربه کرد و به "سازمان جلب سیاحان" تبدیل شد. تمایل به افزایش تعداد وزارتخانهها در سالهای دهه ۱۳۵۰ دامن این سازمان را هم گرفت و با ادغام این سازمان و وزارت اطلاعات وقت، وزراتخانه جدیدی به نام "وزارت اطلاعات و جهانگردی" تشکیل شد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و در دورهای که قرار بود همه آثار گذشته محو و بنیانی جدید گذاشته شود، وزارت فرهنگ و هنر و وزارت اطلاعات و جهانگردی ادغام شده و وزارتخانه جدیدی به نام فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد. از آنجا که مطابق خواست آنان که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تشکیل دادند همه توجه وزارت جدید متوجه ارشاد بود، فرصت و امکان کافی برای رسیدگی به اموری چون گردشگری وجود نداشت و شرایط پس از انقلاب و جنگ نیز به رکود و افول این دست از فعالیتها دامن زد. در همین دوران بود که چه با هدف و نام از بین بردن آثار طاغوت و چه در اثر طمعورزی آنان که در بلبشوی آن سالها چشمانی باز برای دستاندازی به گنجینههای تاریخی داشتند، وضعیت میراث فرهنگی نیز رو به افول گذاشت.
آثار تاریخی در میانه تخریبها و گرفتاریهای جنگ توجهی را جلب نمیکرد و بودجه و برنامهای هم برای نگهداری مناسب آنها وجود نداشت. در همین دوران بود که در نتیجه تلاشهای کارشناسان این حوزه، در سال ۱۳۶۴ و پس از بازگشایی دانشگاهها دولت سازمان میراث فرهنگی را تشکیل داده و آن را تحت نظارت وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت قرار داد. از آن زمان تا نزدیک دو دهه بعد، امورات گردشگری هم در سازمانی به نام ایرانگردی و جهانگردی و تحت نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار داشت. دی سال ۱۳۸۲ سازمانهای میراث فرهنگی کشور و ایرانگردی و جهانگردی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جدا و از ادغام آنها "سازمان میراث فرهنگی و گردشگری" زیر نظر رئیس جمهور تشکیل شد. تا اینکه در سال ۱۳۸۵ سازمان جدیدی از ادغام سازمان یاد شده به اضافه صنایع دستی که تحت نظارت وزارت صنایع و معادن بود، ایجاد شد. سازمان جدید به نام میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و همچنان تحت نظارت رئیس جمهور قرار گرفت.
بسیاری از کارشناسان تغییرات سازمان از سال ۱۳۸۲ را آغاز نابودی آن و یک خطای راهبردی میدانستند. بنا بر عقیده آنان که در عمل نیز اثبات شد، سازمانی با اختیارات و منابع گسترده که تحت نظر رئیس جمهور قرار داشت، به ابزاری برای بدهبستانهای سیاسی تبدیل میشود که در آن میان حوزه مسئولیت سازمان بیشترین آسیب را میبیند. از آن زمان، انتخاب چهرههای سیاسی برای مدیریت این سازمان نشان داد که نگرانیهای کارشناسان به جا بوده، و اتفاقات ناگواری که در طی همه این سالها برای میراث فرهنگی، گردشگری، و صنایع دستی کشور رخ داده، نتیجه پیشبینی شده آن تصمیم نادرست است.
در همین مسیر بود که بدترین دوران سازمان در طول ریاست جمهوری احمدینژاد رقم خورد. حضور مشائی و سپس بقایی سازمان را بیش از گذشته سیاسی کرد، و یکی از آخرین آسیبهایی که به آن وارد شد تصمیم به انتقال بخشهایی از سازمان به سایر شهرها به بهانه زلزله در تهران در دوران ریاست بقایی بود. چندپاره شدن سازمان بر خلاف اعتراضات کارشناسان، رسانهها، و کارکنان، با فشار فراوان دولت عملی شد و بخشی از سازمان را به شیراز منتقل کردند. در این جابجایی بدنه کارشناسی و منابع اسناد سازمان آسیب جدی دید، تا بدان پایه که بعدها گزارشهایی از فروش اسناد تاریخی و پژوهشهای ارزشمند سازمان در دستفروشیهای خیابان انقلاب نیز منتشر شد.
گرچه پس از سال ۱۳۸۸ و اقدامات مخرب دولت احمدینژاد زمزمههایی برای تشکیل وزارتخانه و پاسخگو کردن این تشکیلات مطرح بود اما به دلیل سیطره سیاسیون، اقدام مؤثری در این زمینه انجام نشد تا اینکه آسیبهای پی در پی به میراث فرهنگی و آثار تاریخی، نابسامانی فراوان گردشگری داخلی و خارجی، و ناکامی صنایعدستی در حفظ جایگاه خود، ایجاد تغییر در این سازمان را به یک ضرورت غیر قابل انکار تبدیل کرد. اقدام به تشکیل وزارتخانه جدید در روزهای پرالتهاب اخیر و به نام ایجاد سازوکار نظارت بهتر، از یک سو امیدبخش و از سوی دیگر نشاندهنده عمق مشکلات این سازمان است. با وجود آنکه وزارتخانههای حساس کشور زیر ذرهبین نظارتی قرار دارند، اما در همان حال به شکل گسترده آلوده به فساد و درگیر بیبرنامهگی و نبود تدبیر هستند. در چنین شرایطی تشکیل وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری، و صنایع دستی نوید چه چیزی را خواهد داد؟
به نظر میرسد مشکلات این حوزه ریشه در جاهای دیگری دارد که بخشی از آن مربوط به جایگاه آن در سازمان اداری است، اما بخش اصلی مربوط به مشکلات ساختاری نظام و نوع نگاه و عمل آن در این حوزه است. شاید به همین دلیل است که خبر مباحث مربوط به تشکیل این وزارتخانه و حتی تصمیم مجلس برای قانونی کردن این تغییر، چندان مورد توجه کارشناسان و علاقمندان این حوزه قرار نگرفته. اینک همه داشتههای تاریخی و فرهنگی کشوری با سابقه تاریخی چند هزار ساله همچنان درگیر بازی نام و سازمان است بیآنکه تغییرات پی در پی روزنه امیدی از بهبود را نمایان کند.
بیشتر بخوانید:
نظرها
مجید
متن بسیار جذاب و درستی بود، در همه این چند دهه میراث فرهنگی کشور مورد توجه نبوده، حتی در زمان پهلوی هم نگاه ابزاری به آن داشتند اما چپاولگری میراث فرهنگی، تخریب و قهقرا در این عرضه، با میراث فرهنگی همان کاری را کرده که داعش طی یکسال با میراث فرهنگی عراق و سوریه کرد. تشکیل وزارتخانه هم دردی از این بخ شدوا نمیکند مگر اینکه کار به دست صاحبان دانش و علاقه این حوزه باشد