خامنهای و قافیههای زهرآگین تاریخ
خامنهای شاید با «ممنوع کردن مذاکره» فعلاً از نوشیدن جام زهر طفره رفته است؛ اما آنچه با عدم مذاکره پیش روی اوست به همان اندازه زهراگین است.
خامنهای شاید با «ممنوع کردن مذاکره» فعلاً از نوشیدن یک جام زهر دیگر، جام پس از برجام، طفره رفته باشد؛ اما آنچه با عدم مذاکره پیش روی اوست به همان اندازه زهراگین است.
پیام سیاسی رهبر ایران روشن است: «نه جنگ با آمریکا و نه مذاکره با آن»؛ پیامی حاکی بر تداوم وضعیت موجود، آنهم در شرایطی که «تداوم» شرایط کنونی بنا به نفسیر بسیاری از تحلیلگران معنایی جز «تشدید» بحرانهای ریز و درشتی ندارد که جمهوری اسلامی امروز با آنها درگیر است.
دستکم از میانه دهه شصت، «نه رابطه آشکار و نه جنگ مستقیم» پایدارترین اصل ایدئولوژیک دیپلماسی جمهوری اسلامی بوده است. اقرار خامنهای به اشتباه در انجام مذاکرات برجام، بدواً معنایی جز بازگشت به همین اصل محوری، پس از میان پرده نافرجام برجام، ندارد؛ بله، بازگشت به اصلی که برای نزدیک به چهار دهه توانسته منافع رهبران جمهوری اسلامی را تضمین کند.
میان تردید در یکی از بنیادیترین جزمهای جمهوری اسلامی و ماراتنی نفسگیر با ترامپ، خامنهای دومی را برگزیده است؛ ماراتنی که از پیش در جبهه ایران با دستور تشکیل «اتاق جنگ اقتصادی» آغاز شده است.
زمانی برای بازیابی اقتدار
اظهارات رهبر ایران – که به سبک ترامپ به شکلی توئیتری در حساب رسمی او منعکس شده – قبل از هرچیز واکنشی رسمی بود به اعلام آمادگی شتابزده ترامپ برای دیدار و مذاکره «بدون قید و شرط» با مقامات ایران.
برای رئیسجمهور آمریکا که خود را یک تاجر حرفهای— و برخلاف سلفش— یک مذاکره کننده قهار میداند، مسأله ایران یک راهحل بیشتر ندارد: همان راهحل مسأله کره شمالی. ترامپ درصدد است با فشار و تحریم همان جادهای را پیش روی رهبر ایران قرار دهد، که پیشتر رهبر کرهشمالی آن را طی کرده است. و البته این درست همان چیزی است که خامنهای حاضر به تن دادن به آن نیست.
نخست به این دلیل روشن که با توجه به وضعیت بحرانی موجود، حکومت ایران پای میز مذاکره دست پایین را خواهد داشت.
رهبر ایران مشخصاً در این باره گفته زمانی اجازه مذاکره با آمریکا را خواهد داد که جمهوری اسلامی «به آن اقتداری برسد که فشار و هوچیگری آمریکا رویش تأثیری نگذارد. امروز چنین چیزی نیست. بنابراین امام مذاکره با آمریکا را ممنوع کرد و من هم ممنوع میکنم.»
«اقتداری» که رهبر ایران آن را پیششرط مذاکره میداند، طبعاً جز با بازگشت آرامش به کشور به دست نمیآید. راهحل خامنهای برای حصول چنین اقتداری، آن طور که صراحتاً از حرفهایش برمیآید، برخورد قاطع با مفسدان و نوعی جهاد اقتصادی است. بدون شک اما، سرکوب اعتراضات جاری در کشور نیز بخشی از معادله بازیابی «اقتدار» خواهد بود.
دلایل دیگری هم البته برای نفی مذاکره از جانب رهبر ایران میتوان برشمرد. مقامات ایران اطمینان ندارند که مذاکره به خودی خود بتواند ضامن بقای جمهوری اسلامی باشد؛ به خصوص که تجربه لیبی قذافی و عراق صدام مؤید چنین عدم اطمینانی است.
مضاف بر این، آنها معتقد اند که تحریمها به خودی خود موجب سقوط جمهوری اسلامی نخواهد شد. در این مورد نیز احتمالاً آنها گوشه چشمی به الگوی عراق دارند. تحریمهای سخگیرانه آمریکا علیه عراق از سال ۱۹۹۰ باعث سقوط رژیم صدام نشد، و پس از سیزده سال تحریم –که بهای آن را بیش از رهبران عراق، مردم این کشور پرداختند— در نهایت، این دخالت مستقیم نظامی بود که در ۲۰۰۳ تکلیف صدام را یکسره کرد.
برای مقابله با تحریمها، خامنهای قبل از هرچیز دلخوش به توان نهادی و ستادیای است که ورای قوه مجریه شخصاً در اختیار دارد.
درحالیکه در چشم ترامپ، ایران زیر فشار تحریمها نهایتاً با گذشت زمان مجبور به مذاکره خواهد شد، خامنهای نیازمند زمان برای بازیابی اقتدار است. از پیش، البته شمارش معکوس برای این دوئل جنونآمیز آغاز شده است. سرنوشت این دوئل را زمان مشخص خواهد کرد؛ همان زمانی که ترامپ دوست دارد به سرعت طی شود و خامنهای مشتاق طولانی شدن آن است.
نه مذاکره، نه همهپرسی
سخنرانی دوشنبه ۲۲ مرداد رهبر جمهوری اسلامی ایران اما علاوه بر دونالد ترامپ، سیبل یا هدف دیگری نیز داشت. در این سخنان، خامنهای صراحتاً اعلام کرد که عامل بحران اقتصادی، نه خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای اقتصادی آمریکا، بلکه نحوه مدیریت دولت و توزیع غلط سکه و ارز از سوی بانک مرکزی است. او حتی ضمن اقرار به اشتباه در انجام مذاکرات برجام، به دولت تاخت که «آقایان خطوط قرمز مشخص شده را رعایت نکردند.»
درحالیکه مذاکرات با آمریکا پیش از شروع به کار دولت روحانی و در عمان با نظر خود رهبر آغاز شده بود، خامنهای یکبار دیگر در الگویی تکراری و آشنا مسئولیت را به گردن دولت انداخت.
مهمترین نقطه اصطکاک سخنان رهبر و برنامه رئیسجمهور را باید در خود راهبرد کلانی جستجو کرد که خامنهای در قالب «نه به مذاکره، نه به جنگ» فرموله کرد.
«ممنوع کردن» مذاکره از جانب رهبر، تنها و آخرین کارت بازی را از روحانی گرفت. از این نظر، سخنان ولی فقیه را شاید بتوان واکنشی تفسیر کرد به طرح دوباره امکان «همهپرسی» در گفتگوی تلویزیونی هفته پیش رئیسجمهور.
«همهپرسی» مربوطترین بخش سخنان کم و بیش نامربوط روحانی در گفتگوی هفته گذشتهاش با شبکه یک تلویزیون بود. روحانی هفته گذشته گفت: «اگر روزی در مسالهای مهم در کشور با اختلاف نظر مواجه شدیم، چرا پای صندوقهای آراء نرویم؛ مگر به کمر اصل ۵۹ قانون اساسی بیل خورده است که از آن استفاده نکنیم. اگر روزی نیاز به اجرای این اصل شد بر اساس مقرراتی که قانون اساسی تعیین کرده، باید به صندوق آراء مراجعه کنیم.»
این اولین بار نبود که روحانی روی امکان «همهپرسی» دست میگذاشت، و شاید به همین خاطرمکث روحانی روی «همهپرسی» در اوج بحران اقتصادی از جانب تحلیلگران جدی گرفته نشد. با این حال، نمیتوان انکار کرد که در شرایط کنونی برگزاری یک «همهپرسی» امکانی ویژه پیش روی حاکمان جمهوری اسلامی بود تا این بار به نام مردم و با رأی آنها «جام زهر» مذاکره با آمریکا را بنوشد. پس از سخنان ۲۲ مرداد خامنهای، چنین امکانی تا اطلاع ثانوی منتفی است.
قافیههای زهرآگین
تاریخ شاید تکرار نشود، اما به قول مارک تواین، نویسنده مشهور آمریکایی، اغلب در حال «قافیهپردازی» است. تا اطلاع ثانوی، قافیه تمام کنشهای تاریخساز رهبران ایران در عرصه دیپلماتیک «جام زهر» است. سی سال پیش در وضعیت کم و بیش مشابهی، رهبر وقت ایران تصمیم به پذیرش شرایط آتشبس تحقیرآمیز قطعنامه ژوئیه ۱۹۸۷ شورای امنیت سازمان ملل گرفت؛ تصمیمی که به بیان خود او دردناکتر از «نوشیدن جام زهر» بود.
خامنهای شاید با «ممنوع کردن مذاکره» فعلاً از نوشیدن جام زهر طفره رفته است؛ اما آنچه با عدم مذاکره پیش روی اوست به همان اندازه زهراگین است.
موقعیت داخلی جمهوری اسلامی ایران، از زمان جنگ خونین ایران و عراق تا امروز هیچ گاه تا این حد اسفناک نبوده است. در سطح منطقهای نیز، تخت و تاج جمهوری اسلامی توخالی، و ایران نه یک نیروی هژمونیک بلکه در بهترین حالت یک «بازی خراب کن» است. و از همه مهمتر، گذشت زمان، با توجه به سیر و روند اتفاقات به نفع حاکمان ایران نیست.
نظام جمهوری اسلامی، با جاهطلبیها و بلندپروازیهایش (نسبت با توانش)، امروز به نقطهای رسیده که کارل فون کلاوزویتس، بزرگترین فیلسوف جنگ، آن را «حد اشباع پیروزی» مینامد، و از این پس هر تصمیمی بگیرد و هر سیاستی اتخاذ کند، جز شکست و از دست دادن امتیاز چیزی عایدش نخواهد شد.
بیشتر بخوانید:
نظرها
bijan
این فرصتی است برای دولت روحانی تا مردم با همه پرسی درباره برجام نظر دهند . رای اکثریت مردم به برجام هم پیامی است به رهبر و هم به ترامپ. اگر با انجام همه پرسی مخالفت شد آنوقت روحانی افشاگری کند و یا استعفا دهد. .
کارگر
خط تصفیه را کلید زده اند ▪️▪️عناصر کلیدی فساد ساختاری تحت هدایت ولی فقیه به نام مبارزه با فساد برای تصفیه جناحی و تامین اراده واحد برای درهم شکستن شورش های تهیدستان، گرسنگان، مالباختگان، ورشکست شده گان و مطالبه گران به میدان آمده اند▪️▪️ اردوی کار: اژه ای سخنگوی قوه قضاییه دیروز بر گرفتن موافقت خامنه ای برای کنار گذاشتن «برخی محدودیتهای قانونی»در مبارزه با مفسدین اقتصادی به جای دادن لایحه به مجلس تاکید کرد. این تاکید چیزی جز موافقت ضمنی با وضعیت فوق العاده ندارد. لغو ضربتی «محدودیت قانونی» اگر کودتا نباشد شبه کودتاست خامنه ای در سخنان امروز جهت گیری اصلی برخورد با مفسدین اقتصادی در رابطه با ارز و سکه را به سمت «بیتدبیریها و بیتوجهیها»ی کسانی که ارز و سکه را داده اند متوجه دانست و گفت: «ما مدام دنبال آن کسی میگردیم که میگیرد، درحالیکه تقصیر عمده متوجه کسی است که آن را داد.» او نامه اش به رییس قوه قضاییه را «یک گام مهم مثبتی برای مقابله با فساد و مفسد اقتصادی» دانست و تاکید کرد که «مفسد باید مجازات شود.»
کارگر
نکته اول این است که نمایش وفاق جناح ها برای متحد نشان دادن حاکمیت در برابر فشارهای خارجی و تهدید جنبش ضد دیکتاتوری از پائین کنار گذاشته شده و خط تصفیه با مشارکت فعال رهبر، قوه قضاییه، سازمان اطلاعات سپاه و متحدان امنیتی دستگاه ولایت کلید خورده است. علتش هم کاملا روشن است. روحانی با دولتی فاسد و ناکارا، با سیاست های اقتصادی فاجعه باری که تنها باعث تشدید رکود و بیکاری و فقر و شکاف طبقاتی و تهیدست سازی در مقیاس انبوه تر شده؛ با پشت پا زدن به همه وعده هایی که به نام آنها رای آورده، حالا به چهره ای منفور و منزوی در بین اکثریت کسانی که روی او شرط بندی کرده و به او رای داده بودند تبدیل شده است. خالی کردن زیر پای روحانی و زدن تعدادی از همکارانش در این شرایط نه تنها خشمی در جامعه برنمی انگیزد که حتی مایه خشنودی زخم خورده گان را فراهم می کند. مثلا چه کسی حاضر است به دستگیری پسر نوبخت از سوی کسانی که خودشان هزار بار از او فاسدتر و زورگوترند اعتراض می کند؟ چه کسی حاضر است به مجازات دختر نعمت زاده وزیر سابق صمت که محتکر داروست، اعتراض کند؟ یا به برکناری ربیعی؟ یا حتی استیضاح خود روحانی؟ مردم ایران در جنبش دی ماه 96 به صراحت و قاطعیت و به درستی اعلام کردند که از هر دو جناح سیاسی عبور کرده اند و اگر هم از مشاجرات آنها برای حرکت مستقل خودشان بهره برداری کنند، قطعی است که حاضر نیستند برای حمایت از یکی در برابر تعرض دیگری به میدان بیایند. واقعیت این است که با فعال شدن خط تصفیه، پلاتفرم پانزده ماده ای خاتمی که مثلا قرار بود اصلاح اصلاحات باشد مرده به دنیا آمده است. هر چند این این پلاتفرم از همان آغاز چهارده بند اولش به بند پانزدهم که درخواست از خامنه ای و آویزان شدن به او بود، کاملا تباه شده مطرح شده بود و چیزی جز نمایش بحران فروپاشی جریان اصلاح طلبی نبود.