● دیدگاه
آنچه منطقه نیاز دارد، نه یک ناتوی عربی، بلکه یک طرح مارشال است
تفسیری از الجزیره: همچون طرح «سازمان دفاعی خاورمیانه» و «پیمان بغداد»، ایده ناتوی عربی (ایده ترامپ برای مقابله با ایران) محکوم به شکست است.
همچون طرح «سازمان دفاعی خاورمیانه» و «پیمان بغداد»، ایده ناتوی عربی (ایده ترامپ برای مقابله با ایران) نیز محکوم به شکست است. دولتهای کشورهای عربی درک مشترکی از تهدیدهای امنیتی پیش رویشان ندارند، و شکاف درک دولت و مردم در کشورهای عربی در این خصوص حتی عمیقتر است. تنها در عربستان سعودی و کویت است که ایران اولین رتبه را در میان کشورهای تهدیدکننده امنیت جهان عرب به خود اختصاص داده است. برای باقی کشورهای عرب، ایران با فاصله بسیار زیادی عقبتر از اسرائیل و آمریکا قرار دارد.
ترامپ کمک و لطف بیشتری به صلح و ثبات در خاوریمانه خواهد کرد اگر به ایرانیان و اعراب در بازسازی نهادهای دولتی شکستخوردهشان کمک کند. یک طرح مارشال برای خاورمیانه چیزی است که ما برای برقراری ثبات و امنیت در تمامی کشورهای منطقه نیاز داریم.
دولت ترامپ، با هدف برگرداندن ایران بر سر میز مذاکره برای جوش دادن یک قرارداد «بهتر»، دور اول تحریمهای اقتصادی را دوباره بر آن کشور اعمال کرد. دور دوم تحریمها که شدیدتر نیز هستند و معاملات نفتی ایران را هدف میگیرند، در اوایل ماه نوامبر اجرایی خواهند شد. اقتصاد ایران همین حالا هم وضع نابهسامانی دارد. ارزش پول ملی در حال سقوط است، شرکتهای اروپایی در شرف ترک کشور هستند، و مشتریان نفتی بهدنبال عرضهکنندگانی در جاهای دیگر هستند. اما این تمام ماجرا نیست. ترامپ میداند که تحریمهای اقتصادی بهتنهایی، و بهخصوص در نبود اجماع جهانی، برای فشار آوردن به ایران برای مذاکره و پذیرفتن شرایط آمریکا کافی نخواهد بود. بررسیها نشان میدهند که تحریمها هنگامی که با سایر ابزار فشار همراه نباشند، تنها ۳۵ درصد شانس موفقیت دارند. ایده تأسیس یک «ناتوی عربی» از اینجا میآید.
ائتلاف سیاسی و امنیتی پیشنهادی که موقتاً تحت عنوان «ائتلاف استراتژیک خاورمیانه» شناخته میشود، شش کشور عضو شواری همکاری خلیج فارس بهعلاوه مصر و اردن را برای مقابله با ایران گرد هم میآورد. این خبر احتمالاً در اجلاسی که عجالتاً قرار است روز ۱۲ اکتبر و در شهر واشنگتن برگزار شود، اعلام خواهد شد. درواقع، این خواست و تمایل ترامپ است که ببیند دوستان و متحدان آمریکا سهم بیشتری از بار مالی مقابله با تهدیدهای امنیتی منطقهای را به دوش میکشند؛ موتور محرکه اصلی ایده ناتوی عربی نیز همین است. باوجود اهمیت مسئله پول در محاسبات رئیسجمهور آمریکا، این طرح پیشنهادی زوایا و دلالتهای عمیقتری دارد که شانس موفقیتآمیزبودن آن را نیز تحتتأثیر قرار خواهد داد.
در حقیقت، آنچه ترامپ در اصل مدنظر دارد دستورکاری مبتنی بر حفظ امنیت جمعی است که یک سری از کشورهای منطقه بهمنظور مقابله با تهدیدهای جاری شده از درون منطقه باید از آن تبعیت کنند؛ این تهدیدها میتواند از جانب دولتهایی همچون ایران باشد، یا از طرف بازیگران و عوامل و بازیگران غیردولتی مانند دولت اسلامی عراق و شام و سایر گروههای افراطی. چنین چیزی از اوایل دوران جنگ سرد به این سو بیسابقه بوده است، در آن زمان نیز قدرتهای خارجی برای مقابله با تهدیدها و حفاظت از منافع خودشان و متحدان منطقهایشان، اغلب سعی میکردند ائتلافهای منطقهای امنیتی تشکیل دهند. اما این سیستمهای امنیتی بهندرت کارساز بودهاند.
تجربیات پیشین
درست پس از پایان جنگ جهانی دوم، هم آمریکا و هم بریتانیا با هدف مقابله با شوروی و جلوگیری از نفوذ کمونیسم در منطقه مهم و استراتژیک خلیج فارس و خاورمیانه تلاش کردند ائتلافهای امنیتی منطقهای ایجاد کنند. با وجود این، منازعه اعراب و اسرائیل و مبارزات اعراب برضد استعمارگران اروپایی، جای دادن اسرائیل در هرگونه توافق جمعی امنیتی در خاورمیانه را دشوار ساخت. درنتیجه، آمریکا تصمیم به ایجاد یک «نوار شمالی» گرفت که به ردیف کشورهایی اشاره داشت که بین شوروی و خاورمیانه مرزی ایجاد میکردند. براساس آرشیو وزارت امور خارجه آمریکا، «ایده اصلی این بود که ائتلافی حاصل شود که جنوبیترین کشور عضوِ پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) یعنی ترکیه را به غربیترین کشور عضو پیمان آسیای جنوبشرقی (سیتو) یعنی پاکستان پیوند دهد.»
تلاشهای دیگری برای استقرار یک «فرماندهی خاورمیانه» —که ایدهای بریتانیایی بود— برای محاصره اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت. این طرح بهنفع طرح دیگری کنار گذاشته شد: «سازمان دفاعی خاورمیانه». بعدها، تلاشها منجر به ایجاد «پیمان بغداد» شد، پیمانی که شامل ایران، ترکیه، عراق، پاکستان و انگلستان میشد. آمریکا به این پیمان ملحق نشد و ترجیح داد درعوض توافقنامههای مجزا با کشورهای عضو امضا کند. با این وجود، تمامی این ائتلافهای امنیتی جمعی در تحقق هدف اصلیشان، که همانا کنترل و مقابله با کمونیسم باشد، شکست خوردند. علیرغم تمامی این تلاشها، مسکو موفق شد به منطقه نفوذ کند و پیوندهای نزدیکی با سوریه و مصر برقرار سازد. بدتر از همه آنکه، یکی از اعضای کلیدی پیمان بغداد، یعنی عراق، پس از انقلاب ۱۹۵۸ که منجر به براندازی سلطنت گردید، به نزدیکترین متحد مسکو در منطقه بدل شد.
دلیل اصلی شکست تمامی این توافقات امنیتی درک ناقص معمار آنها، یعنی آمریکا، و ناتوانی آن از تصدیق نقش کلیدی آرمان فلسطین در آگاهی جمعی اعراب بود. در آن زمان، برای اکثر اعراب، اسرائیل تهدید بهمراتب آشکارتری بود تا شوروی. امروز، دلایل بیشتری برای پیشبینی شکست محتمل ناتوی عربی تحتحمایت آمریکا وجود دارد.
موانع
نیازی به گفتن نیست که ستون اصلی هر سازمان امنیت جمعیای آن است که برمبنای آن تمام اعضای آن بایستی درک یکسانی از تهدیدهای پیش رویشان داشته باشند. درغیراین صورت نمیتوان آن را سازمان «امنیت جمعی» نامید. ناتوی عربی در دو سطح فاقد چنین درک مشترکی از تهدید است: در سطح میان دولتی و در سطح دولت-جامعه. برای برخی از دول عضو، همانقدر تهدید و خطر درون این ائتلاف امنیتی وجود دارد که خارج آن. با توجه به این واقعیت که وزیر امور خارجه اسبق آمریکا، رکس تیلرسون، برای جلوگیری از حمله به قطر از جانب عربستان و امارات در سال گذشته مداخله کرد و وارد عمل شده بوده است، نمیتوان فهمید ترامپ چه نوع ائتلافی را دارد ترویج و حمایت میکند.
اصل و سنگبنای امنیت جمعی «یکی برای همه، همه برای یکی» است. حمله یا جنگ علیه یکی از اعضای یک سیستم امنیت جمعی بهمنزله اعلان جنگ علیه تمامی اعضاست. اما در اینجا، جنگ و تهدید جنگ از درون همان سازمانی سرچشمه میگیرد که قرار است از کشورهای عضو حفاظت کند و امنیت آنها را ارتقا بخشد!
در سطح دولت و جامعه، حتی شکاف عمیقتری وجود دارد بین درک حاکمان و مردمان از تهدید. درست است که بسیاری از اعراب، ایران را به خاطر فعالیتهایش در راستای بیثبات کردن منطقه و مداخلهاش در امور داخلی جهان عرب، تهدیدی جدی تلقی میکنند. با این وجود، بخش بزرگتری از اعراب معتقدند آمریکا و اسرائیل تهدید بهمراتب خطرناکتری برای امنیت اعراب هستند تا ایران.
براساس آمار پروژه "عرب ایندِکس"، تنها در عربستان سعودی و کویت است که ایران اولین رتبه را در میان کشورهای تهدیدکننده امنیت جهان عرب به خود اختصاص داده است. برای باقی کشورهای عرب، ایران با فاصله بسیار زیادی عقبتر از اسرائیل و آمریکا قرار دارد. وانگهی، شمار بسیاری از اعراب معتقدند که عاجلترین مسئله برای آنها نبود یک نظام حکمرانی کارآمد و فقدان سیاستهای دولتی درست برای مقابله با فقر، بیکاری، و نابرابری اجتماعی است.
شکی نیست که مداخله ایران در امور کشورهای عربی باید پایان بپذیرد و رفتار این کشور باید تعییر کند، اما ایده ناتوی عربیِ آقای ترامپ به تحقق این امر کمکی نخواهد کرد. ناتوی عربی فقط اقدام شکستخوردهای خواهد بود در میان سلسله ناکامیهای پیشین برای برقراری امنیت در منطقهای که هنوز تا حد زیادی درگیر ایجاد تعادل و توازن بین مفهوم قدرت و رویکرد رئال پلیتیکی است. ترامپ کمک و لطف بیشتری به ما خواهد کرد اگر به ایرانیان و اعراب در بازسازی نهادهای دولتی شکستخوردهشان کمک کند. یک طرح مارشال برای خاورمیانه چیزی است که ما برای برقراری ثبات و امنیت در تمامی کشورهای منطقه نیاز داریم. توافقهای امنیتی جامع و همهشمول منجر به رفاه و آبادانی خواهد شد و رفاه و آبادانی به برپایی دموکراسی حقیقی در ایران و جهان عرب کمک خواهد کرد. و آن موقع بهمانند آنچه در اروپای پس از جنگ جهانی دوم روی داد، صلحی دموکراتیک در منطقه خاورمیانه برقرار خواهد شد.
منبع: الجزیره
نظرها
ناصر
نویسنده این مقاله من رو یاد یک جوک قدیمی می اندازه. یک بنده خدایی که زبونش می گرفته می ره دارو خانه، و به متصدی فروش می گه خانم: "آدیوااااب" دارلید؟ خانم متصدی چند بار می پرسه چی ؟ و هر بار متوجه نمی شم که اون بنده خدا چی می گه. از قضا تو این داروخونه فردی کار می کرده که داداشش مشکل لکنت زبون داشته و حرف این افراد را متوجه می شده، می آید و می ره و نسخه یارو رو تهیه می کنه و بهش میده. بعدش اون متصدی فروش ازش می پرسه که کدوم دارو بود که می خواست؟ مرده می گه تو دارو خونه فقط همون یک دوز رو ازش داشتیم و تموم شد!!! خلاصه وضع ما هم نسبت به این واژه طرح مارشال جناب نویسنده اینجوریه...