خانه پدری فروغ در آستانه تخریب قرار گرفت
به دلیل تعلل سازمان میراث فرهنگی در ثبت این خانه در فهرست آثار ملی، خانهای که فروغ فرخزاد کودکی و نوجوانیاش را در آن گذرانده به زودی تخریب میشود.
آبان ۹۵ خانهای که فروغ فرخزاد شاعر شناخته شده ایران سالهای پایانی زندگیاش را در آن سپری کرده بود تخریب شد. اکنون خانه پدری فروغ فرخزاد در تهران نیز که یادآور سالهای کودکی و نوجوانی فروغ است در آستانه تخریب قرار گرفته. سازمان میراث فرهنگی در ثبت خانه پدری فروغ در فهرست آثار ملی تعلل میکند.
یک مرد تفرشی خانه فروغ را سالها قبل از پدر او خریده بود. مالک اکنون فوت کرده و ورثه او قصد دارند هرچه سریعتر خانه را تخریب و نوسازی کنند. شهرداری منطقه ۱۱ ناحیه ۴ هم پروانه ساخت را صادر کرده است. با پادرمیانی شورای شهر تهران و رایزنی با ورثه مقرر شد که هم خانه پدری فروغ فرخراد تخریب نشود و هم آنکه ورثه هم بینصیب نمانند. مستلزم این توافق، ثبت خانه در فهرست آثار ملی است. میراث فرهنگی اما تعلل میکند.
فرهاد نظری، مدیرکل ثبت آثار و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفته است:
«طی هفتههای گذشته با نواقصی در پرونده ثبت خانه پدری فروغ فرخزاد روبرو بودیم. این نواقص از اسناد و مدارک گرفته تا عکس و... را شامل میشد. اسناد مالکیت، نقشه، ابلاغ به مالک و ... از جمله نواقص این پرونده بود.»
به گفته فرهاد نظری پرونده ثبت خانه پدری فروغ فرخزاد مرحله استانی را سپری کرده و میبایست در کمیته ثبت مطرح و به رأی گذاشته شود. چنانچه کمیته ثبت به آن رأی دهد، در فهرست آثار ملی ثبت خواهد شد.
خانه پدری فروغ فرخزاد در کوچه «خادم آزاد» در چهارراه امیریه تهران قرار دارد. فروغ در سال ۱۳۱۳ در این خانه متولد شده و دوران کودکی و نوجوانیاش را همین جا گذرانده. در همین خانه هم نخستین اشعارش را سروده و در این خانه رخت عروسی به تن کرده و بعد از جدایی از پرویز شاپور نیز مدتی در کنار خانوادهاش در این خانه زندگی کرده است.
پیش از این، در آبان ۹۵ هوشنگ گلمکانی، منتقد سینما و روزنامهنگار از تخریب خانه فروغ فرخزاد در محله دروس تهران خبر داده بود. فروغ سالهای پایانی زندگیاش را در این خانه گذرانده بود. پس از درگذشت فروغ، کاوه گلستان مدتی در این خانه زندگی میکرد و بعد از درگذشت این هنرمند عکاس نیز خانه به شکل نیمهمتروک درآمد و سرانجام به فروش رسید، تخریب شد و به جای آن یک آپارتمان سه طبقه با پارکینگ و امکانات رفاهی سربرآورد.
این نخستین بار نیست که خانه مشاهیر و شخصیتهای برجسته فرهنگی ایران تخریب میشود. پیش از این در آبان ۹۲ خانه غلامحسین بنان، استاد آواز ایران تخریب شد و به جای آن یک عمارت سیمانی بلندمرتبه ساخته شد.
محمد بهشتی، مشاور وقت سازمان میراث فرهنگی گفته بود:
«ما هنوز یاد نگرفتیم، شواهد مربوط به خاطراتمان را حفظ کنیم. دوران سختی را داریم طی میکنیم. شهر به مثابه چیزی بودن با شهر به مثابه جایی بودن در تضاد و تعارض است.»
علاوه بر تخریب خانه شاعران و برخی بناهای تاریخی تهران در سالهای گذشته، تخریب و تحریف سنگ مزار محمد علی سپانلو و سهراب سپهری هم در هفتههای گذشته به نگرانیهایی دامن زد.
بیشتر بخوانید:
نظرها
و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.
«کامیار شاپور» فرزند فروغ درگذشت. ----- احمد شاملو: افق روشن (برای کامیار شاپور) اگر قرار باشد از تمام آنچه که شاملو سروده و در دست ماست فقط پنج شعر بسیار مشهور را که برای همگان آشناست انتخاب کنیم، به باور من دو سروده از آن پنج شعر، یکی «مرثیه» است که در رثای «فروغ فرخزاد» سروده، و دیگری شعر «افق روشن» که به «کامیار شاپور» تقدیم شده است. افق روشن برای کامیار شاپور روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت. □ روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست. روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند قفل افسانهییست و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوستداشتن است تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی. روزی که آهنگِ هر حرف، زندگیست تا من به خاطرِ آخرین شعر رنجِ جُستوجوی قافیه نبرم. روزی که هر لب ترانهییست تا کمترین سرود، بوسه باشد. روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم… □ و من آن روز را انتظار میکشم حتا روزی که دیگر نباشم. ۱۳۳۴/۴/۵ از مجموعهٔ «هوای تازه»
کارو
این ها را دربارۀ بخش مرکزنشین و فارس زبان و شهری ایران می گویید. از بقیۀ مردم ایران چطور می توان انتظار حافظۀ تاریخی داشت؟ به جز یکی دو شهر بزرگ، در باقی مملکت تنها فعالیت میراث فرهنگی تلاش برای نادیده گرفتن و حذف میراث فرهنگی و فکری مردم است. کدام شاعر محلی (به قول دولتیان و مرکزنشینان) یا شخصیت تاریخی آنقدر مورد توجه قرار گرفته که «مقبره» داشته باشد؟ یا خانه اش ثبت تاریخی بشود؟ یا حتی کتاب اشعار یا زندگینامه اش به گونه ای درست چاپ شده و در دسترس مردم قرار بگیرد؟ فروغ این شانس را داشته که صدها چاپ از دیوانش در دست مردم باشد، خیلی ها همان را هم ندارند.