چرا «ژنهای خوب» تحصیلکرده در غرب آزادمنش نمیشوند؟
علاوه بر آخرین پادشاه ایران، کیم جونگ اون، بشار اسد و بسیاری از آقازادههای ایرانی در غرب تحصیل کردهاند. تحصیلات عالی چه اثری در منش و بینش آنها باقی گذاشته؟
تنها محمد رضا پهلوی، آخرین پادشاه فقید ایران در سوئیس تحصیلات خود را به پایان نرساند. علاوه بر کیم جونگ اون (رهبر کره شمالی) بشار اسد (رئیس جمهور سوریه) سیفالاسلام قذافی (فرزند معمر قذافی، رهبر سابق لیبی) سولات سار، (رهبر پل پوت در کامبوج) و ملک عبدالله (پادشاه اردن) در مدارس خصوصی و دانشگاههای معتبر در کشورهای غربی تحصیل کردهاند. این پرسش پیش میآید که چرا تعلیم و تربیت در کشورهای غربی اثر چندانی در منش دیکتاتورمآبانه آنها نگذاشته است؟ تأثیر مخرب ژن خوب، یا شکلگیری شخصیت در دامن خانواده؟
یکی از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اعلام کرده است که بیش از ۳۰۰ نفر از فرزندان مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی در مدارس خصوصی و دانشگاههای کشورهای غربی تحصیل میکنند. در میان آنها نام مهدی، فرزند محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران و همین طور مریم فریدون، برادرزاده رئیس جمهوری اسلامی و همسر او به چشم میخورد. رسانه آمریکایی «بیزینس اینسایدر» چندی پیش با انتشار نام برخی از این آقازادهها این پرسش را مطرح کرده بود که چرا تعلیم و تربیت در دانشگاههای معتبر غرب اثر چندانی در ذهن و شخصیت آقازادههای ایرانی ندارد؟ روزنامه آلمانی دیولت گزارش داده بود که فقط در بریتانیا دستکم ۴۰۰ آقازاده تحصیل میکنند. تحصیل در دانشگاههای معتبر اروپا و آمریکای شمالی اما فقط به دوران جمهوری اسلامی و به ایران محدود نمیشود، بلکه سنتیست بسیار دیرپا در کشورهای در حال توسعه.
کیم جونگ اون، فرزند کیم جونگ ایل، دیکتاتور فقید کره شمالی نیز مانند محمد رضا پهلوی، پادشاه فقید ایران در سوئیس تحصیل کرده است. (در مدرسه «اشتاینهولسی» در لیبهفلد در نزدیکی برن). علاوه بر علاقه کیم به بسکتبال، همشاگردیهای او داستانهایی از تمایل کیم به خشونت و درگیری و ایجاد مزاحمت برای دیگران روایت کردهاند. تعلیم و تربیت در بهترین مدارس خصوصی غرب چرا تأثیر چندانی در رفتار این اشخاص به جای نمیگذارد؟ گونتر مایر، مدیر پژوهشهای جهان عرب دانشگاه ماینس آلمان به روزنامه فرانکفورتر آلگماینه میگوید:
«امکان اصلاح وجود دارد. فرزندان رهبران و مقامات کشورهای در حال توسعه در مدارس غربی به عقبماندگی کشورشان از نظر صنعتی پی میبرند. اما این بدان معنی نیست که به فقدان دموکراسی و نقض حقوق بشر هم آگاه شوند. به یک معنا آنها همچنان با ذهنیتی که از کودکی برای آنها باقی مانده درگیرند.»
بشار اسد در لندن در رشته پزشکی تحصیلات خود را به پایان رسانده. همسرش هم تربیت غربی دارد و در یک مدرسه خصوصی مسیحی تحصیل کرده است. قرار بود باسل، برادر او بعد از مرگ حافظ اسد رئیس جمهور مادامالعمر سوریه شود، اما باسل در تصادف اتوموبیل درگذشت و این مقام به بشار اسد به ارث رسید. غرب امیدوار بود که با توجه به تحصیلات و تربیت بشار در غرب، و همین طور به دلیل مخالفت او با نظامیگری، سوریه متحول شود. اما چنین نشد. فردریک کولیج، استاد روانشناسی در دانشگاه کلورادو که شخصیت آدولف هیتلر، کیم جونگ ایل و صدام حسین را بررسی کرده، بر آن است که برخی از ناهنجاریهای شخصیتی مانند خودشیفتگی و اختلال پارانوئیدی یک عامل وراثتی هم دارند و صرفاً به نحوه پرورش و تربیت فرد در خانواده بستگی ندارند. او به فرانکفورتر آلگماینه گفته است:
«برخی از انسانها با مشکلات ژنتیکی به دنیا میآیند. به همین سبب نمیتوان انتظار داشت که تعلیم و تربیت در آنها چندان اثر کند.»
این استاد روانشناسی میگوید تحصیل در دانشگاههای معتبر جهان برای وارثان «ژن خوب» صرفاً به معنای اعتبار اجتماعی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه است.
بحرانهای سیاسی هم در کنش استبدادی این حاکمان تحصیلکرده بیتأثیر نیست. بشار اسد و کیم جونگ اون قطعاً سرنوشت صدام حسین و معمر قذافی را از نظر دور نگه نداشتهاند. از یاد نبریم که در اردیبهشت سال جاری، هنگامی که جان بولتون، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا همزمان با برگزاری رزمایش مشترک آمریکا با کره جنوبی پیشنهاد داده بود که میتوان الگوی لیبی را در مورد کره شمالی هم به کار بست، کیم جونگ اون مردد شد و مذاکرات خلع سلاح هستهای را به تعلیق درآورد.
نظرها
امیر راست گفتار
با مشکلات زنتیکی بدنیا می ایند یعنی" خر عیسی گرش به مکه برند " چون که باز اید باز همان خر باشد!
کریم
بنظرم این مسئله را باید یک ایرانی تحلیل و بررسی کند، که چرا افرادی که در غرب تحصیل کردهاند، منش و خوی دمکراسی را جزیی از اخلاق خود نمیکنند! مسائل بسیاری در پس آن نهفته است که جامعه شناسان، روانشناسان و سیاستمداران هر یک به زعم خود قسمتهایی از پاسخ مسئله را میتوانند روشن کنند. سیستمی که دیکتاتور میپروراند؛ دیکتاتورهایی همانند اسد در ابتدا دیکتاتور بدنیا نیامدهاند، شاید از دیکتاتور هم متنفر بودهاند اما به مرور دیکتاتور شدهاند. عوامل بسیار زیادی در دیکتاتور شدن این افراد نقش دارد، که از آن میان فرهنگ مردم یک کشور، اقتصاد یک کشور، و یک سلسله عوامل دیگر داخلی مانند جنگ داخلی و ... در شکل گرفتن دیکتاتوری نقش دارند. اما شاید یکی از مهمترین این عوامل، دخالت کشورهای قدرتمند در شکل گیری این ضایعه در کشورهای درحال توسعه است. کشوری که بر اساس دمکراسی اداره شود هرگز طعمه کشورهای قدرتمند نخواهد شد، چون عقل جمعی از هرگونه سوء استفاده خارجی جلوگیری میکند. بنابراین کشورهای قدرتمند نانشان در ایجاد استبداد در کشورهای ضعیفتر است. در نظر بگیرید ایران از ده سال گذشته، اجازه دهید کمی بیشتر به عقب برگردیم، اگر نگویم از صد سال گذشته، از ابتدای انقلاب چه منابعی از کشور هدر داده که اگر در کشور دمکراسی برقرار بود، منابع صرف آبادانی و زیر ساخت کشور میشد. استبداد و لوازمش میتوانند از ابتدا برای زمامداران فراهم شوند، سپس دیگر نیازی نیست آن را حمایت کنند، سیستم استبداد زده خود همچون قطاری بر ریل افتاده و همچون گاوی شیرده منافع دیگران را تأمین میکند. روزی در بغل شرق شور میگیرد و روز بعد در آغوش غرب میآرامد (پایش را در جبهه جا میگذارد!). جالب اینجاست که تمام این استبدادها خود را دشمن شرق و غرب معرفی میکنند! اگرهم روزی بخواهند از این فاحشگی دست بکشند، یا سرنگون میشوند، و یا اخبار دانشگاه پاتریس لومومبا را برای دنیا پخش میکنند (احمدی نژاد از مدودوف برای رأی حمایت روسیه در کشیدن نام کشور به شورای امنیت انتقاد کرد، چیزی نگذشت که اخبار خامنهای در راشا تودی فاش شد)، که حواست باشد چه میکنی! ما ایرانیان متأسفانه همه نوع این دیکتاتوریها را تجربه کردهایم!
راهی
این کم لطفی و شاید کینه قدیمی پاره ای از هم میهنان ماست، به ویژه چپ ها و مذهبی ها که از جمله محمدرضا شاه پهلوی را با این دیکتاتورها مقایسه می کنند. البته این چیز تازه ای هم نیست. در جمهوری اسلامی در سطح مدیر کل دزدی های میلیاردی می شود اما عده ای هنوز و پس از گذشت چند دهه به ثروت خانواده پهلوی حسادت می کنند که میزان آن حتما از دزدی های یک آخوند درجه دوم هم کمتر است. توصیه بنده به سردبیر گرامی رادیو زمانه و نگارنده این نوشتار آنست که کتاب خاطرات حاج سیاح را مرور بکنند تا ببینند که خاندان پهلوی چه ویرانه ویرانه تر از ویرانه ای که پر از فقر، بیسوادی و جهل و ستم بود را تحویل گرفت و با وجود اشتباهات سیاسی که افتد و دانی، چه کشوری را به نسل بعد تحویل دادند. آقای نیکفر سردبیر زمانه با نوشته ها و سخنرانی های خود پیرامون اسلام و روحانیت گام هائی در راه روشنگری در ایران بر می دارد. امید بنده آنست که ایشان و همکاران آنان در همین راستا گام بردارند زیرا مشکل کشور و مردم ایران امروز نه خاندان پهلوی بلکه اسلام و روحانیت و سپاه پاسداران است. تا روزی که مردم ایران از سلطه فکری روحانیت و از اسلام ناب محمدی رها نشوند به آزادی و به یک زندگی عادی مانند مردم کشورهای دیگر دست نخواهند یافت.
ghraff
چو علم آموختي از حرص آن گه ترس کاندر شب چو دزدي با چراغ آيد گزيده تر برد کالا
سلطنت بزرگترین پرورش دهندهء اسلام در ایران
متاسفانه بسیاری از هموطنان سلطنت باخته از یاد می بردند که چگونه خود دربار سلطنتی اساسی ترین پرورش دهنده و حامی ارتجاعی ترین قشرهای ملایان شیعه در ایران بود. از توافق دربار و فداییان اسلام در مورد ترور احمد کسروی, تا کودتای ۲۸ مرداد و بوسهء شاه بر گونهء کاشانی, تخریب معبد بهائیان توسط ارتشبد باتمانقلیچ, تاسیس "انجمن حجتیه" توسط ساواک, پر و پا دادن به "حسنیهء ارشاد" و دیگر نهادها و فرهنگ ارتجاعی مذهبی, تا استخدام آیت الله بهشتی و باهنر در آموزش و پرورش,... جمهوری جهنمی اسلامی نتیجهء مستقیم استبداد سلطنتی است. خواهشمند است این نکتهء بدیهی را از یاد مبرید.
امیرشکاری
پرزیدنت بشار اسد با بقیه قابل مقایسه نیست ، اقای دکتر اسد علاوه بر محاسنی که از نظر علمی دارد یک رئیس جمهور ملی و وطن پرست و دموکرات است که از قضا سر نترسی هم دارد... وهمیشه و در سخت ترین شرایط کنار همیهنانش بوده واز مام وطنش حفاظت کرده است.
khati
خلایق هرچه لایق. مختصر ولی واقعیت تلخ و پرمعنی. :-!:'(:-X
راهی
باز هم شعار و باز هم شعار! پدیده های اجتماعی معمولا زائیده عوامل متعدد و پیچیده ای هستند. نه، سلطنت پهلوی ها بزرگترین پرورش دهنده اسلام نبود. نظر بنده که در روزهای توفانی انقلاب از نزدیک شاهد بودم اینست که این باورهای توده های میلیونی بود که به خمینی قدرت بی پایان داد و جمهوری اسلامی را پدید آورد اما البته عوامل کمکی (کاتالیزاتور) فراوانی هم در این میان نقش داشتند، از رادیو بی بی سی گرفته تا یک رشته اشتباهات محمدرضا شاه پهلوی و ده ها عامل دیگر. این ادعا که جمهوری اسلامی نتیجه سلطنت است تنها عوامفریبی است. اگر مبنای استدلال ما اینچنین ساد ه انگارانه باشد می توان ادعا کرد که به این ترتیب در سوئد و ژاپن هم که سلطنت وجود دارد بایستی به زودی شاهد جمهوری اسلامی باشیم. در روزها و ماه های منتهی به ۲۲ بهمن سیل توده های میلیونی آنچنان پر توان بود که نیروهای ملی و پاره ای از نیروهای چپ نیز برای بقای خود راهی جز پشتیبانی از خمینی نمی دیدند. برای برقرار کردن آزادی و دمکراسی ما هیچ راهی نداریم مگر نقد دین، نقد اسلام و نقد روحانیت. اینها شرط های لازم اما البته نه شرط های کافی برای رسیدن به آزدادی و دمکراسی هستند. شعار دادن و تخطئه کردن این و آن درد ما را دوا نمی کند.
دانشور از جنوب شهر تهران
به نظر من مهمترین مسئله ارتزاق است. شما وقتی قند زیاد مصرف می کنید دیابت می گیرید، وقتی چرپی و گوشت سرخ زیاد مصرف می کنید گلسترول می گیرید، الکل زیاد مصرف می کنید وسیگار می کشید سرطان می گیرید. اینا پولهای مفت را در ایران بلعیده اند، در خارج هم پولهای مفت سرازیر شده پس همچنانکه دیابت، همچنانکه سرطان و تنگی نفس و کلسترول به خاطر مصرفهای بیرویه است بیماری بیشرفی و بیماری بیدردی و دیکتاتوری و آدمکشی بیغیرتی در برابر آزدی و دموکراسی و... از این مفت خوری و مفت پوشی و مفت گایی می آید. در خانوادها ی شناسای خود ما چندین جوان مفت خور سالهاست در بلژیک و سوییس و آمریکا و انگلیس هستند. دو تا از اینها که اتفاقا می بایستی خودشان خرج خودشان را در لندن و دوبلین در آورند انسانهای نسبتا آزاده درس خوان و سلیم النفسی هستند بقیه که فرزندان قاضی و وکیل و بسیار بفروش و نماینده مجلس و ...مفت زی هستند انسانی ضد آزادی در عین استفاده از تمامی نعمات اروپا و مسافرت به تمامی این کشورها به غایت مهمل و به غایت نادان یکشیان مثلا به قول خودش در آلمان سوسیولوژی الان سی و نه سال است که آنجاست اما هر از بر را نمی داند. پدرش که برای دیدنش رفته بود میگفت خوشحالم که معتاد نشده!!! سالم مانده اند! به او گفتم خب این کیفیت خوبی ست! اما درس و علم... گفت نیازی درش نمیبیند! تنها پیشرفتشان همین ساعت های گران قیمت و لباسها و اتومبیل آخرین سیستم و پز دادن است. اما یکی از مهمترین ویزیگی ها ی اینان اسلام است. اسلام در تمامی شئونات اینها دخالت دارد. یعنی چه چپی چه راستی چه لیبرال و چه رادیکال اسلام در مغز استخوان اینان رسوخ دارد.
دانشور از جنوب شهر تهران ادامه
جالب است کسی که مدعی آتش زدن قرآن و انداختن آن در چهاراه یک کوچه بود در دیداری که با او داشتم دوبار قسم قرآن خورد و موقع خداحافظی هم گفت: یا علی. این را می توان سطحی دانست اما اینطور نیست. حتا کسی که فحاش دین هم شده باشد این دین تا معز استخوانش رسوخ کرده است. برای همین شاه هم اسلامپناه بود قذافی و اسد هم و البته درد هر کسی از جایی ست ولی درد ما اسلام و بیفرهنگی و بیسوادی ست. مردم ایران تاریخ خودشان را نمی دانند. شما چند نفر را می شناسید که بداند مثلا دو سه سلسله پیش از پهلویها چه سلسله هایی بودند که بر ایران حکومت کرده اند!!! این در مورد اساتید و اموزگاران ما و دکترها و مهندسین و روشنفکران ما صدق می کند. من البته با خودم به خاطر سانسورهای این سایت که حتما نوشته هاین را توهین دانسته بود نمی خواستم نظر بنویسم اما اینبار هم نوشتم. در هر حال خوب است که مردم ایران و این خیل اروپا رفته ها و امریکاباشان از خودشان بپرسند که چطور ایت که قوم بشاش و کاردان و کارکن و انتدیشمند یهود در زیر ضربات اهریمنی هیتلر و نازیها در کوره ها سوخت و کشته شد و شکنجه شد از گرسنگی نرد و...اما تا آخرین نفس و تا آخرین ضربه ضربان قلب فکر کرد و اندیشید و ساخت و آفرید و جهان را برانگیخت و این خیل خارج نشینان ما چه کردند و چه می کنند. ایرانیان از دیرباز با یهودیان رابطه داشته اند خوب است اندکی خودشان را با این قوم پویا مقایسیه کنند.
به دانشور از اصفهان
عجب درست نوشته ای. مشکلی اساسی مسلمان با یهودیان اتفاقا در همین جاست. از اول هم همین بوده و آن هزار و صد نفری را از یهودیان که ختنه کن و دندانکش و قصاب و نجار و آهنگر و دوزنده و عطار و نوازنده و چوپان و ... بودند و امان نامه از پیغمبردریافت کرده را چرا شخص پیامبر حتا بر امانامه خودش خیانت کرد و دستور گردن زدن آنها را صادر کرد و ایستاد و زیر نگاه و فرماندهیش این یهودیان را پیش از نماز بیدارکردند و علی یکی یکی آنها را گردن زد. علی دشتی با استناد به نوشتار آن زمان مینویسد که یکی از امانامه گرفته ها دخترک نوجوانی بود که از بچگی با عایشه بزرگ شده بود،رقصنده و بازیگوش بود. آن روز داشت با عایشه بازی میکرد، برای اینکه علی گردنش را بزند صدایش کردند، او با آغوش باز و خندان به سوی شمشیر علی رفت. برای چه؟ برای اینکه پیامبر اسلام و پیرو او خلفا و امامان به جای هماوردی علمی و عملی همگی از حسادت بر این قوم بر آنها دشمن شدند. و اما ملت ایران نیز در اثر همین خشونتها و کشتار مردان و تجاوز به زنان اینچنین خوار خفیف و پوک و تهی شده، در اثر خشونت بی حد و حصر اسلام بر فرهنک و تاریخ تمدنش که باید آنرا سندروم قادسیه نامید به دامان همان امیران غضبش پناه برده است، درست همانند کودکی که از سر درماندگی به دامان همان پدر خشن پناه می برد . به نظر من اصلا نباید اسلامیون را و حتا شاه ایران را و قذافی و صدام و اسد و ...را با کره ی شمالی ها و استالینها و... غیر مسلمانان مقایسه کنیم.
به دانشور از اصفهان 2
چرا که آدمکشی و قتل و شلاق و دست بریدن و پا بریدن جهنم و بهشت خریدن و فتوای قتل از قوانین ام الکتاب است و تغییر ناپذیر. بنا بر این حتا از نظر سیرورت تاریخی اسلام راهی را برای انسان غیر از خروج بر آن پیش پا نمی گذارد. یهودیان را نام برده ای من در محله ی یهودیان زندگی می کنم وقتی یکی از دوستان پدرم که یهودی بود و در خیابان...کار می کرد مرد فقط یک وانت کتاب جزو اساس کشی ارثیشان بود! تازه این آقا شغل کسب داشت. حالا تو برو در خانه حتا روشنفکران و دانشمندان ایرانی او می گفت پدرش چهار زبان بلد بوده و برای فهمیدن کانت رفته زبان آلمانی خوبخودی یاد گرفته. ایرانیها اگر هم کتابی دارند نه برای خواندن بلکه برای دکوراسیون است. اصلا کشور ما به خاطر اسلام کشور لومپن پرور و منفعل پرور بیکاره پرور و پرمدعا پرور، لافزن پرور است. اما یک حرف مهم این است که ما برای خروج از اسلام و خروج برآن باید در آن ورود کنین و آنرا بشناسیم و در ذهنمان آنرا بازساخت کنیم. مثلا برای زنان و دخترنمان و حتا بیحجابها و بدحجابها و چادریها رابطه ی عایشه سه ساله و شش ساله و دلیل قتل او را واکاوی کنیم. اصلا شکی نباید کرد که مسئله عایشه و پیامبر یکی از مهمترین مسئله های نه تنها اسلام بلکه انسانیت وتاریخ است. اینرا به خاطر بسپارید. پرسش باید این باشد: آیا تو حاضری دختر بچه ۳ ساله ات را در دست یک مرد ۵۶ساله رها کنی؟ آیا حاضری دختر ۶ ساله ات با یک مرد ۵۹ ساله به بستر رود؟ همین! پاسخ به این پرسش ما را وارد مجادله ای بیرونی و درونی میکند که دالانی ست به سوی روشنایی!
شبگرد مبتلا از کرج
جناب راهی طبق گفته خودت یکی از عوامل تشکیل دهنده سازمان احتماعی ایران و یکی از بد شانسی ها داشتن چپی ست که از ابتدا با اسلام راستین لاس زده است و می زند. بنده یکی از چپهایی هستم که پدرم تا دهان باز می کنم دهان مرا میبندد. مشکل ایران اسلام اسلام اسلام است اسلام است. حتا اگر این اسلام همین امروز هم ساقط شود باز مشکل ایران اسلام،است مشکل ایران اسلام اسلام اسلام است اسلام است. اگر همین امروز سقط شود دوره نفاهت جامعه ی ایران قرنها خواهد بود. چرا که این بیبماری چجنان در خون و روح و مغز ایرانی رفته که اصلا نهایتی برش نیست. من در شب قدر رفته بودن برای تمناشا دیدم که این دخترها ی بیحجاب و این پسرهای قرتی و همه گی بی ریشه و بی فرهنگ و بی ادبیات و بی هنر چگونه قرآن این دستوالعمل قتل و آدمکشی این فتوا دهنده «و قاتلوهم حتی لاتکون الفتنه» ـ بکشیدشان تا رفع فتنه و در حالی که همشان طبق همان قرآن روی سرشان فتنه گرند را روی سر گرفته بودند و با سوز و آه «الهی العفو» را زوزه می کشیدند. و البته چپ ایران چشمش را بیش از صد سال است که بر این ماجرا می بندد که مباد توده را بیازارد. برای همین این اسلام مانع آزادی و آزادی خواهی و منش باشرف و درستی و راستی کل جامعه ایران و صد البته «ژن های» خوب می شود. زنان ایران پستانهای خود را برای ساختن جامعه ای سازشکار و نامتمرد و فرمانبر و شکیبا اما مرد رند و حقه باز و نان به نرخ روزخور در دهان نوزادانشان می گذارند. البته با احترام به استثناء ها که تعدادشان بسیار کم است. اما خواهید دید که فریاد خوانندگان و نظر دهندگان برآسمان خواهد رفت که ای وای به خلق به توده به مردم به اکثریت خاموش و ...توهین شده. اما در زمانها مختلف توده خودش باعث بدبختی خودش بوده است.
سلطنت بزرگترین پرورش دهندهء اسلام در ایران
جناب راهی این چه کسی بود که با فداییان اسلام بر سر ترور احمد کسروی توافق کرد؟ دربار سلطنتی. این چه کسی بود که با کمک روحانیون مرتجع بر علیه دولت قانونی مصدق کودتا کرد؟ سلطنت. این کی بود که بر گونه آیت الله کاشانی در تقدیر از خدماتش برای پیشبرد کودتا بوسه زد؟ شاه. این چه کسانی بودند که برای جلب حمایت ملایان مرتجع شیعه, معبد بهائیان را منهدم کردند؟ ارتشبد باتمانقلیچ و دیگر ژنرال های شاه. این کی بود که "انجمن حجتیه" را تاسیس کرد و به جان مردم ایران انداخت؟ ساواک شاه. این چه رژیمی بود که دست "حسنیهء ارشاد" و تمامی دیگر جریانات ارتجاعی مذهبی را باز میگذاشت و به آنها پر و بال می داد, اما برای تمامی دیگر جریانات سیاسی کشور فقط سانسور بود و زندان و اعدام؟ رژیم شاه. این چه "وزارت آموزش و پرورش" ی بود که آیت الله بهشتی و آیت الله باهنر را برای ویراستاری کتاب های دبیرستان های کشور استخدام کرده بود؟ وزارت آموزش و پرورش شاه. که تمامی اینها فقط سر خط های اساسی بود. در اینجا از مفصل این تاریخ ننگین پرورش اسلام سیاسی در ایران توسط سلطنت فقط مجملی گفته شد. تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.
به راهی از شیراز
در ادامه نظر بالا به جناب راهی! چه کسی قتل عام لهاییان را در چندین شهر تهران برای تجرای فتوای بروجردی تسهیل کرد؟ شاه فقید ایران محمدرضا شاه پهلوی/
بهادر
در ادامه لیست "سلطنت بزرگترین پرورش دهنده اسلام" مکارم شیرازی، سلطان شکر از دست چه کسی جایزه ادبی گرفت؟ مطهری در دانشکده الهیات خدایی میکرد، چه کسی به مطهری بنیان گذار ولایت فقیه آنهمه امکانات و قدرت میداد؟ شاه چند بار به امام رضا در مشهد رفت و ....؟ چه کسی در مکه کعبه را شست و ...؟ در صدا و سیمای کدام شاه دختر فاحشه را با یک بار امام رضا بردن و دست ملا بر سرش کشیدن قدیسهاش میکردند؟ از این لیستها فراوانند، شاه از ترس کمونیست به آخوند شیعه پناه برد! ملای شیعه هم پدر هر آنکه را که توانست درآورد.
نکته ای تکمیلی در مورد حمایت سلطنت از اسلام
رژیم کودتا در ایران بر مبنای سیاست هایِ "جنگ سرد" اربابانش در لندن و واشنگتن وظیفه داشت تا گرایشات ناسیونالیستی و چپ در کشور را از بین ببرد, و در این راه از آخوند های سنتیِ, محافظه کارِ, ارتجاعی بهترین متحدینش بودند. به قول خمینی, "کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سیلی اسلام بر دکتر محمد مصدق بود." البته چنین سیاستهایی فقط مختص به ایران نبود و در مصر, فلسطین,...نیز به اجرا درآمد. تراژدی ۱۱ سپتامبر نتیجه نهایی این سیاستهای غرب بود, که منجر به حمله و اشغال افغانستان و عراق توسط آمریکا شد. جنگهای افغانستان و عراق طولانی ترین جنگها در تاریخ آمریکا می باشند, جنگ هایی بدون هیچ چشم انداز پیروزی یا امتیازی برای آمریکا.
شهرآرا از تهران
غلط و علوط ننویسیم! فتوای قتل بهاییان تپسط آیت الله بروجردی در شیراز و یزد و کرمان و کرج و دهها شهر با شل کردن افسار مسلمانان توسط اعلاحضرت همایونی و دوستش واعظ شهیر فلسفی انجام شد. محمد رضا شاه اگر چه با این رژیم آدمخوار قابل مقایسه نیست اما نباید پنهان کرد که این رژيم محصول کاشته های آن رژیم است. یادم نمی رود در قهوخ خانه ای در مرکز تهران ما چند دانشجوی بیدین دور احسان نراقی بودیم. برامان تعریف می کرد که شاه به او گفته: من دلم میخواهد وقتی وارد مجلس یا هر محیطی میشوم همه موها سیاه و همه جوان باشند. این نشان میدهد شاه چرا از آنسانها استخواندار و با تجربه می ترسید. شاه دلش میخواست که وقتی وارد سالنی میشود همه از خودش حقیرتر باشند. و اینچنین بود که دور خودش را از انسانهای کوتوله پرکرده بود. اگر شاه با همکاری بهبهانی و کاشانی آن طلم بزرگ را به مصدق نکرده بودند فقط فکرش را بکنید که ایران و شاه و خانواده س او و ما همگی اینک در مجای تاریخ بودیم. خمینی دجال همه را حتا شاه را بیچاره کردند. اما شاه رهبر واقعی انقلابی بود که خمینی ریاکارانه و فتنه گرانه زد و برد. و ایران و ایرانیت و تاریخ و تمدن و فرهنگ آنرا و منطقه را تخریب کرد. البته در اینجا تکرار کنم که با همه ی آنچه گفتم دنائت و بیشرفی و ضدیت با ایران این حکومت ددمنش اصلا و ابدا با حکومت شاه فقید قابل مقایسه نیست مکه نیست. آما سنگ را شاه خودش در چاه انداخت. بزرگترین درد ایران و منطقه اسلام است و حتا چنانکه کس دیگری نیز نوشته درد جهان اسلام است. باید جهان را و ایران را و منطقه را از این پلیدی شست!