● پرونده ویژه ۳۰ سالگی پایان جنگ
سرگذشت غمبار اسیران ایرانی پیوسته به مجاهدین در عراق
ایرج مصداقی – در این نوشته من به موضوعی کمتر بررسی شده در رابطه با جنگ ایران و عراق میپردازم. پرداختن به این موضوع هشداری است در مورد بازی قدرت با سرنوشت انسانها.
جنگ ایران و عراق مصیبتی با لایهها و سویههای مختلف است. یکی از سویههای آن حکایت نظامیانی است که توسط سازمان مجاهدین خلق به اسارت گرفته شدند و همبسته با آن سرنوشت اسرایی است که دولت عراق در اختیار مجاهدین قرار داد. در طول سالهای گذشته کمتر به سرنوشت این اسرا پرداخته شده است. به دلیل بازی تکرار شوندهی قدرت که سرنوشت انسانها را به هیچ میگیرد و آنها را به وسیله تبدیل میکند، پرداختن به موضوع آنها ضروری است تا هشداری باشد برای آینده.
مبنای بخشی از اطلاعات مشاهدات شخصی نویسنده در زندان اوین است.
مقاله حاوی پیوستی است شامل اسامی کسانی که مجاهدین از میان اسیران سربازگیری کردند و در عملیات "فروغ جاویدان" به کشتن دادند.
اسیرگیری «ارتش آزادیبخش ملی ایران»
بعد از حضور مسعود رجوی در عراق و انتقال پایگاه اصلی مجاهدین به این کشور در خرداد ۱۳۶۵، در خرداد ۱۳۶۶، تشکیلاتی به نام «ارتش آزادیبخش ملی ایران» پا گرفت. پس از تشکیل این «ارتش»، ابتدا عملیات متعدد کمدامنهٴ مجاهدین تحت عنوان عملیاتهای «گردانی» و سپس عملیات وسیع «آفتاب» در فروردین ۱۳۶۷ و «چلچراغ» در خرداد ۱۳۶۷ انجام شد که ضربات سنگینی به ماشین نظامی جمهوری اسلامی وارد کرد. در این رشته از عملیات بالغ بر ۳۰۰۰ نفر از نیروهای ارتش و سپاه و بسیج به اسارت مجاهدین درآمدند.
در آمارهای رسمی انتشار یافته مجاهدین در ارتباط با اسرای جنگی آمده است:
در عملیات مریوان که در مهرماه ۱۳۶۶ صورت گرفت ۱۰۸ تن به اسارت درآمدند.[1]
در عملیات عین خوش- غرب دزفول که در همین ماه انجام شد نیز ۹۹ نفر به اسارت درآمدند.[2]
در عملیات مرز خسروی که در آذرماه ۱۳۶۶ انجام شد ۳۷ نفر به اسارت درآمدند و در تصرف خاکریز مهران ۶۲ نفر به اسارت درآمدند و عملیات پیرانشهر ۳۱۰ نفر اسیر شدند.[3]
مجموع آمارهای ارائه شده از سوی مجاهدین به شرح زیر است:
عملیات اسفند ۶۵، تعداد اسیران ۱۳ تن
عملیات خرداد ۶۶، تعداد اسیران ۴۵ تن
عملیات مرداد ۶۶، تعداد اسیران ۶۸ تن
عملیات مهر ۶۶، تعداد اسیران ۲۰۷ (بیش از مجموعه اسیران عملیات ۶ ماه گذشته)
عملیات ۱۰ روز اول آذرماه ۶۶ تعداد اسیران ۵۴۰ تن (بیش از کل عملیات ۱۰ ماه گذشته)[4]
عملیات آفتاب، نیمه شب یک شنبه ۷ فروردین ۱۳۶۷ انهدام لشکر ۷۷ خراسان مستقر در منطقهی غرب شوش. تعداد اسرا ۵۰۸ نفر. افسران متعددی از ارتش و ژاندارمری به اسارت درآمدند. و در عملیات کوشک در جنوب خوزستان ۳۲ نفر به اسارت درآمدند.[5]
عملیات چلچراغ، ساعت یازده و بیست دقیقه شنبه شب ۲۸ خرداد شروع و تا ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ ادامه یافت. منطقه عملیاتی از شمال به ارتفاعات گچ و ارتفاعات کولک، (در منطقه کانی سخت واقع در جنوب صالحآباد ایلام، از جنوب به ارتفاعات قلاویزان (واقع در جنوب شهر مهران) و از شرق به سراهی دهلران – مهران، از غرب به مرزهای بینالمللی ایران و عراق منتهی میشد. ۱۵۰۰ نفر از نیروهای ارتش و سپاه به اسارت درآمدند.[6]
به کارگیری اسیران ایرانی در عملیات نظامی مجاهدین
دولت عراق پذیرفته بود کسانی که توسط مجاهدین به اسارت درمیآیند در اختیار این سازمان باشند و در مورد سرنوشتشان نیز خود مجاهدین تصمیمگیری کنند.
مسعود رجوی به منظور تأمین رزمندگان «ارتش آزادیبخش ملی» که با کمبود نیرو در مقیاس یک «ارتش» کوچک مواجه بود برای انجام عملیاتهای نظامی رو به سوی اسرایی آورد که توسط این سازمان به اسارت درآمده بودند.
در روابط تشکیلاتی مجاهدین به کسانی که در عملیاتهای نظامی توسط ارتش آزادیبخش ملی به اسارت گرفته میشدند و حاضر میشدند در عملیاتها شرکت کنند «اسرای پیوسته» و یا «رزمندگان پیوسته» RP میگفتند.
در عملیات فروغ جاویدان که در مردادماه ۱۳۶۷ و باهدف رسیدن به تهران صورت گرفت، مجاهدین با دادن وعدهی سرنگونی به اسرا، تعدادی از آنها را که سرباز وظیفه و برخوردار از حداقل سواد بودند مشتاق شرکت در عملیات سرنگونی و یا آخرین عملیات کردند. تعدادی از این سربازان وظیفه در جریان عملیات کشته و تعدادی زخمی شدند و یا به اسارت نیروهای نظامی رژیم درآمدند که از سرنوشت آنان خبری در دست نیست.
از ۱۳۰۴ رزمندهی ارتش آزادیبخش که در عملیات فروغ جاویدان کشته شدند و نام و زندگینامهکوتاهی از آنها در کتاب «یادنامه شهیدان فروغ جاویدان» آمده است ۲۰۲ نفرشان اسرایی هستند که به عملیات فرستاده شدند. معلوم نیست چه تعداد از آنها توسط نیروهای رژیم دستگیر و سر به نیست شدند.
آزادی نظامیان اسیر توسط مجاهدین و سرنوشت آنان در ایران
پس از شکست عملیات "فروغ جاویدان" و عقبنشینی نیروهای مجاهدین در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۶۷مسعود رجوی دستور آزادی ۱۳۸۲ نفر از اسرای جنگی ارتش آزادیبخش را که در عملیاتهای گوناگون مجاهدین به اسارت درآمده بودند صادر کرد. در همین رابطه مراسمی در روز دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ در محل نگهداری این اسرا برگزار شد و حکم آزادیشان توسط مهدی ابریشمچی و در حضور محمد سادات دربندی که مسئولیت نگهداری از اسرای جنگی را به عهده داشت و بعدها زندانبان اصلی مجاهدین شد و بیرحمی و شقاوت از حد گذراند به آنها ابلاغ گردید. محمد سادات دربندی نزدیک به دو دهه زندانبان بود و به اشارهی مسعود رجوی دست خود را به شکنجهی مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادیبخش که گاه قهرمانیهای بسیار نیز از خود نشان داده بودند آلود.
مهدی ابریشمچی بعد از ابلاغ حکم آزادی اسرای ایرانی تلاش بسیاری کرد تا اسرا را تشویق به ماندن در عراق و روابط مجاهدین کند اما موفقیتی نیافت. او حتی به خطر بازگشت به ایران و احتمال دستگیری نیز اشاره کرده بود.
این اسرا پس از حضور نمایندگان صلیب سرخ جهانی و ثبت نام، تحت نظر آنان به ایران گسیل شدند. آنها پس از رسیدن به خاک ایران به عنوان عناصر مشکوک و افراد خطرناک توسط دستگاه امنیتی دستگیر و به زندان اوین تحویل داده شده و تحت شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفتند.
هاشمی رفسنجانی در خاطراتش از سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۶۷ مینویسد: «فرمانده نزاجا [نیروی زمینی ارتش] اطلاع داد که منافقین حدود چهارصد تن از اسرای ما را آزاد کردهاند که از منطقه قصرشیرین وارد ایران شدهاند.» [7]
حضور اسرا در ایران مصادف بود با فرمان دوم مرداد خمینی به علی رازینی برای محاکمه نظامیانی که باعث شکست در جنگ شده بودند. بر اساس این حکم دادگاههای نظامی صحرایی تشکیل شده بود.
در حالی که طبق آمار رسمی مجاهدین بالغ بر ۳۰۰۰ نفر از نیروهای نظامی ارتش و سپاه و بسیج به اسارت مجاهدین درآمده بودند، در مردادماه ۱۳۶۷ دستور آزادی ۱۳۸۲ نفر داده شد. اگر اسامی ۲۰۲ نفر از اسرایی را که در عملیات فروغ جاویدان کشته شدند نیز به آنها اضافه کنیم به رقم ۱۵۸۴ نفر میرسیم که تا رقم ۳۰۰۰ نفر اسیر فاصله بسیاری است. در واقع همچنان سرنوشت صدها نفری که به اسارت مجاهدین درآمده بودند مشخص نیست.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از ۲۷ بهمن ۱۳۶۷ مینویسد: «آقای [علی] رازینی آمد. گزارش محاکمه سران منافقین را داد. گفت جمعی از سربازها را که به اجبار آورده شده بودند، آزاد کرده و جمعی را به زندان دادهاند.» [8]
سربازگیری از میان اسیران ایرانی در اردوگاههای ارتش عراق
پس از شکست عملیات فروغ جاویدان و کشته شدن بیش از ۱۳۰۰ تن از اعضای مجاهدین و بازگشت عدهای به اروپا و آمریکا قرارگاه اشرف و ارتش آزادیبخش با کمبود شدید نیرو مواجه شد. مسعود رجوی ضمن هماهنگی با مسئولان عراقی تصمیم گرفت از میان اسرای ایرانی که در اردوگاههای عراقی محبوس بودند سربازگیری کرده و کمبودها را جبران کند.
به همین منظور مهدی ابریشمچی به اردوگاههای مختلف عراق اعزام شد تا ضمن سخنرانی برای اسرای جنگی آنان را ترغیب کند که در ازای برخورداری از امکانات ویژه به مجاهدین بپیوندند.
اسرای ایرانی حاضر در اردوگاههای عراق در وضعیت بسیار مشقتباری زندگی میکردند. اغلب گرسنه و در گرمای بالای چهل درجه بدون امکانات خنک کننده و آب سرد و غذای مناسب، در طول روز انواع کارهای شاق بدنی را انجام میدادند. رفتار دولت و نظامیاان عراقی با آنها غیرانسانی و غیرقابل تحمل بود. پس از پایان جنگ نیز چشماندازی برای آزادی اسرا نبود و همین زمینهی پیوستن آنها به مجاهدین را فراهم میکرد.
در تشکیلات مجاهدین، اسرایی را که حاضر شدند به «ارتش آزادیبخش» بپیوندند «اسرای داوطلب» و یا «رزمندگان داوطلب» (RD) مینامیدند. تعداد آنها بیش از هزار و پانصد نفر بود.
مسعود رجوی در نشستی که در اشرف برگزار شد اعلام کرد: «ما با دستیابی به اسرای جنگی مشکل نیرویی خود را حل کردهایم».
دولت عراق همان سیاستی را در قبال اسرا اجرا میکرد که نظام ولایی در ارتباط با اسرای عراقی دنبال میکرد. آنها بسیاری از اسرای شیعه عراقی را در اختیار مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و لشکر بدر که متشکل از معاودین عراقی بود میگذاشتند تا از آنها و تجربهشان در میدانهای جنگ علیه دولت عراق استفاده کنند.
مهدی ابریشمچی به اسرا وعده داده بود که تا سه ماه دیگر عملیات «فروغ ۲» را انجام خواهیم داد و پس از سرنگونی رژیم شما آزاد خواهید شد.
رجوی پس از شکست عملیات فروغ جاویدان به منظور اعمال سرکوب و تحقیر هرچه بیشتر اعضای قدیمی و فرماندهان سابق ارتش آزادیبخش و بستن دهان آنها، عدهای از اسرا را به فرماندهی آنها که سالها تجربهی سیاسی و نظامی و مبارزاتی داشتند گمارده بود. آنها مجبور بودند فرامین اسرای سابق را اجرا کنند.
رجوی اسرایی را که با وعده و وعید به اردوگاه اشرف کشانده بود «بینه انقلاب مریم»[9] مینامید. او با این عمل ضمن باج دهی به اسرا و تحریک احساسات جاهطلبانهشان اعضای قدیمی مجاهدین را نیز تحقیر میکرد.
وعدهی سه ماه، تبدیل به دو سال شد، و از عملیات آخر خبری نشد و اعتراضات اسرا گسترش پیدا کرد.
پس از حمله عراق به کویت و موافقت نظام ولایی و دولت عراق با تبادل اسرا، و بازگشت اولین گروه اسرای جنگی به ایران در ۲۶ مرداد ۱۳۳۹، صلیب سرخ جهانی جهت بررسی وضعیت اسرا و گفتگو با آنها به پادگان اشرف مراجعه کرد. اکثریت قریب به اتفاق اسرا به جز تعداد معدودی از فرصت بهدست آمده استفاده کرده و به ایران بازگشتند.
رجوی که بازگشت دستهجمعی اسرا بسیار عصبانی و سرخورده شده بود در یکی از سخنرانیهایش در اشرف آنها را «زباله» نامید و از این که گورشان را گم کردند و موجب پاکی مناسبات «اشرف» شدند ابراز خوشحالی و خرسندی کرد. سال بعد تعداد معدودی از اسرای باقیمانده به اردوگاه رمادی عراق رفتند که در سال ۱۳۷۳ سر از اروپا درآوردند. تنها تعدادی کمی در عراق ماندند که چندتایی از آنها بعد از سقوط صدام حسین و اشغال عراق از مجاهدین جدا شده و به ایران بازگشتند.
مشاهدات شخصی: اسارت، این بار در اوین
در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۶۷ من به همراه دیگر زندانیانی که از کشتار تابستان ۶۷ جان بهدربرده بودیم از گوهردشت به اوین منتقل و در بند ۱ پایین اسکان داده شدیم.
در بند ۱ بالا، سربازان و بسیجیانی که در عملیاتهای گوناگون مجاهدین و ارتش آزادیبخش به اسارت گرفته شده بودند، به سر میبردند. تراژدی دردناکی بود. بادا که تکرار چنین چیزی را تاریخ به خود نبیند. آنان جایگزین قتلعامشدگان تابستان ۶۷ در اوین شده بودند. این سربازان و بسیجیان در واقع جایگزین کسانی شده بودند که احکام بیش از ۱۰ سال زندان داشتند و در خلال قتلعام، اکثریت قریب به اتفاقشان از دم تیغ سلاخان گذرانده شده بودند. مقامات زندان از اسرا تحت عنوان «مرصادیها» یاد میکردند که اشارهشان به عملیاتی بود که در مقابل «فروغ جاویدان» مجاهدین انجام داده بودند.
در دوران مذکور من به نمایندگی از زندانیان مسئول بند ۱ پایین بودم و مسئولیتهای نظافت و فروشگاه و بهداری را نیز شخصاً به عهده داشتم.
از صحبت با جعفر کاظمی [10] مسئول فروشگاه زندان که به بندها مراجعه میکرد و نیازمندیهای آنها را تأمین میکرد متوجه شدم که اسرای سابق ملاقات نداشته و لاجرم پولی برای خرید مایحتاج اولیه و میوه و سیگار نیز ندارند. البته از سر و وضع آنان، وقتی که به هواخوری میآمدند، مشخص بود که ملاقات ندارند. چون در سرمای شدید زمستان، با لباسهای مندرس زندان که متعلق به زمان شاه بود و همگی کوتاه و کوچک و رنگ و رو رفته بودند، به هواخوری میآمدند. این وضعیت حاکی از آن بود که نه تنها به ملاقات نرفتهاند، بلکه هیچ لباسی از بیرون دریافت نکردهاند و کسی از بازگشت آنان به کشور نیز مطلع نیست. در واقع آنها بدون اطلاع خانوادههایشان، ماهها بود که در اوین زندانی بودند.
جعفر گفت: به او اجازه داده شده مقدار محدودی پرتقال به آنها بدهد. به او گفتم: چند صندوق میوهی بند ما را نیز به آنها بدهد و او را مطمئن کردم که مسئله جایی درز پیدا نخواهد کرد و موضوع بین من و او باقی خواهد ماند. تازه از کشتار تابستان ۶۷ بیرون آمده بودیم و نمیخواستم دوباره برای او دردسری ایجاد شود. من بدون این که موضوع را با دیگر زندانیان بندمان در میان بگذارم، هم میوهی کمتری به اتاقها میدادم و هم قیمت آن را گرانتر حساب میکردم و پول آن را به جعفر میدادم تا وی در حساب و کتاب با مسئولان فروشگاه کم نیاورد.
اسرای در بند نیز نمیدانستند بخشی از میوهای که میخورند در واقع از طریق بند ما تأمین میشود و نه مقامات زندان.
پاسداران به اسرای آزاد شده گفته بودند که ما زندانیان "تواب" هستیم. بدین ترتیب خواسته بودند تا آنها از تماس گرفتن با بند ما پرهیز کنند. آنان به شدت احتیاج به سیگار داشتند و ما منبعی بودیم که میتوانستیم آن را تأمین کنیم. با دادن سیگار به آنها، ارتباطمان شروع شد.
در همان ایام برای گرفتن دارو، به بهداری اوین برده شدم. در آنجا دو نفر از اسیران سابق نیز به بهداری مراجعه کرده بودند. سر صحبت را با یکی از آنها باز کردم. در عملیات «ارتش آزادیبخش» در منطقهی پیرانشهر، دستگیر شده بود و از شرایط اسارتش نزد مجاهدین راضی بود. به او گفتم: اینجا بهتر است یا آنجا؟ در حالی که با دست کمر شلوارش را نشانم میداد، گفت: این شلوار آنجا اندازهام بود، نگاه کن! از زیر چشم بند نگاه کردم، لااقل چند سانتیمتر گشادش شده بود. در همین حال پاسداری سررسید و متوجه تماسمان شد. ابتدا مرا زیر کتک گرفت. بلند گفتم: من تنها از او پرسیدم ساعت چند است؟ او هنوز جوابی نداده بود که شما سر رسیدید. وقتی آن اسیر را مورد بازخواست قرار داد، او که قبلاً صدای من را شنیده بود، داستان ساعت پرسیدن را ادامه داد و گفت: من فکر میکردم از کس دیگری سؤال میکند، چون من ساعت ندارم! پاسدار مزبور میدانست دروغ میگوییم، اما راه چارهای نداشت و اثباتش نیز برایش چندان مهم نبود. قضیه به خیر گذشت. ولی همین واقعه باعث ایجاد الفت و اعتماد بیشتری بین ما شد.
روز بعد آنها را به هنگام هواخوری، در حیاط دیدم. با اشارهی من به پشت در بند آمد و چند بسته سیگاری را که از قبل آماده کرده بودم تحویل گرفت. چند نفری که ناظرمان بودند، به تأسی از او، پشت در آمدند و چند بسته سیگار نیز به آنها دادم. تعدادی از آنان که از اهالی روستاهای خراسان و جمعی لشکر ۷۷ خراسان بودند، بسیار ساده به نظر میرسیدند. در میان آنها بچههای تهرانی نیز یافت میشدند اما غالباً تجربهی چندانی نداشتند و دوران خدمت نظام وظیفه را میگذراندند و از حداقل سواد برخوردار بودند.
از آن روز به بعد، هنگام نظافت بند که زندانیان در اتاقهایشان بودند جیرهی سیگار روزانه را به آنها میدادم.
در بدو ورود به اوین به این دسته از اسرا گفته شده بود: "النجات فیالصدق"! بیچارهها هم فکر کرده بودند که راه نجات یافتن از اوین، در راستگویی و همکاری با بازجویان است. حال آنکه درست بر عکس بود و بعد از گذشت چند ماه به این مسئله اشراف پیدا کرده بودند. هنوز تعدادیشان در انفرادی به سر میبردند. آنها از این که فریب ادعاهای مقامات امنیتی را خورده بودند پشیمان بودند. خودشان مدعی بودند که شماری از همراهانشان اعدام شدهاند.
در سال ۱۳۶۸ تعدادی از اتاقهای سالن ۱ آموزشگاه اوین به اسرا اختصاص یافت. سپس عدهای از آنان محکوم به تحمل زندان شده و به گوهردشت منتقل شدند.
گالیندوپل نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد که برای رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران در سال ۶۹ به ایران آمده بود، یکی از اسرا را که در سلول انفرادی گوهردشت به سر میبرد ملاقات کرده بود و در گزارشش نیز به وی اشاره کرد. زندانبانان در حالی که ادعا میکردند زندانی سیاسی در گوهردشت نداریم به اشتباه در سلول او را باز میکنند.
بازگشت گستردهی اسیران و سرنوشت آنانی که به مجاهدین پیوسته بودند
سرنوشت اسرای ایرانی که عراق در اختیار مجاهدین گذاشت و پس از تبادل اسرا در مردادماه ۱۳۶۹ به کشور بازگشتند نیز چندان مناسب نبود.
با آزادی اسرای ایرانی از سوی عراق، زندان اوین میزبان میهمانان جدیدی شد. میهمانان در اولین قدم، مجبور به تعویض کت و شلوار سرمهای و کفش "شبرو"ی اهدایی از سوی دولت عراق، با یک دست لباس رنگ و رو رفتهی زندان بودند. علاوه بر اسرای فوق که وضعیتشان مشخص بود، نیروهای حزباللهی از بدو ورود به خاک ایران، به گزارشنویسی در مورد کسانی که با آنها در یک بازداشتگاه و یا اردوگاه اسیر بودند، پرداختند.
آنها کسانی را که به زعمشان، در دوران اسارت سستی به خرج داده و یا گفتاری بر علیه سیاستهای رژیم بر زبان رانده بودند و یا... به مقامات اطلاعاتی و امنیتی معرفی میکردند. بدون شک درگیریها و خصومتهای فردی نیز میتوانست زمینهساز دستگیری عدهای شود. اسیرانی که با یک دنیا امید و آرزو، پس از سالها به کشور بازگشته بودند، سر از سلولهای انفرادی ۲۰۹ و آسایشگاه اوین در میآوردند. بارها آنها را دیدم اما امکان گفتگو با آنها را پیدا نکردم.
بدون تردید برخورد دولت و دستگاههای امنیتی و قضایی با اسرای سابق، برخلاف کلیه معاهدهها، کنوانسیونها و استانداردهای شناخته شدهی بینالمللی بود. آنها بارها در گوشه و کنار زندان، بخش ۲۰۹، جلوی آموزشگاه و ... دیده شدند، ولی هیچگاه از نزدیک با آنها روبهرو نشده و نتوانستیم تماسی برقرار کنیم. در واقع کسی مطلع نشد که اتهامشان چه بود و به چه سرنوشتی دچار شدند. تراژدی غمانگیزی در مقابل چشمانمان به وقوع میپیوست.
نظام اسلامی از اسرایی که از اردوگاههای عراقی به مجاهدین پیوسته بودند استفاده دیگری هم میکرد و هرگاه که منافعاش اقتضا میکرد از آنها به عنوان فرماندهان سابق ارتش آزادیبخش ملی که به کشور بازگشتهاند یاد میکرد.
پیش از سفر دوم گالیندوپل به ایران، مقامات رژیم تلاش کردند تا وی را متقاعد کنند تا در جشنی که به مناسبت بازدید نمایندهی ویژه از ایران ترتیب داده شده بود، شرکت کند. در این جشن قرار بود تعدادی از اعضای سابق ارتش آزادیبخش طی مراسمی با حضور خانوادههایشان شرکت کنند. آنها در واقع غالباً اسرایی بودند که مدتی را نزد ارتش آزادیبخش به سر برده بودند. گالیندوپل از پیش به ترفندهای رژیم آشنا بود و به بهانهی حفظ مقررات مأموریت خود، از شرکت در جشن مزبور سر باز زد.
«یک سری سرباز» را اعدام کردند، حالا یک نفر دلش میسوزد
مسئول اقدام بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه در رابطه با سرنوشت اسرای دستگیر شده میگوید:
«متأسفانه یک سری سرباز در بین اسرای جنگی عراق داشتیم که در اردوگاهها جذب سازمان شده بودند، چون میخواستند شرایط راحتتری داشته باشند. اصلاً هم نمیدانستند منافقین چیست. متأسفانه انجا هم تندرویهایی در قوه قضاییه شد و به همه آنها حکم اعدام دادند. شاید واقعاً محارب بودند اما سربازهای معمولی بیسواد یا کم سواد بودند. بچهها بدون انگیزه جذب سازمان شده بودند و الان که راجع به آنها صحبت میکنم، دلم برایشان میسوزد. حتی موقع اعدامشان نرفتم.» [11]
◄ پیوست: اسیران کشته شده در عملیات فروغ جاویدان
بر اساس آمار رسمی ارائه شده از سوی مجاهدین در کتاب «یادنامه شهیدان فروغ جاویدان) اسامی اسرایی که در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرده و کشته شدند به شرح زیر است:
۱- محمد آقاجان پور، متولد ۱۳۴۵ عمارلو- لوشان- قزوین، ابتدایی، ۶ آذر ۱۳۶۶ به اسارت درآمد.
۲- اصغر آقارضایی چیمه، متولد ۱۳۴۷، تهران، راهنمایی، ۲۹خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۳- مجید آقاوش، متولد ۱۳۳۳، ماکو، متوسطه، درجهدار ارتش، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۴- محمد آقایی، متولد ۱۳۴۷، درهشهر- ایلام، راهنمایی، زمان اسارت نامشخص.
۵- شیرعلی ابونصری، متولد ۱۳۳۵، کازرون،متوسطه، پرستار ارتش، استواریکم، اول آذر ۱۳۶۶ در پیرانشهر به اسارت درآمد.
۶- محمد احمدی، متولد ۱۳۴۴، اهر، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۷- زبیر ازبر، متولد ۱۳۴۷، پیرانشهر، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۸- بهروز اسدی، متولد ۱۳۴۵، تهران، دیپلم، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۹- سیاوش اسماعیلی، متولد ۱۳۴۴، اصفهان، فوق دیپلم برق، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۰- محمود افزا، متولد ۱۳۴۷، بوکان، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۱- رضا افسری، متولد ۱۳۴۴، کلات نادری- مشهد، دپیلم، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۲- محمد اکبرپور، متولد ۱۳۴۷، آستانه اشرفیه، راهنمایی، آرایشگر، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۳- قربانعلی اکبرزاده، متولد ۱۳۴۰، آمل، راهنمایی، آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۴- مجتبی اکبرزاده، متولد ۱۳۴۶، خوی، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۵- محمدرضا امامی، متولد ۱۳۴۴، مسجدسلیمان، دیپلم، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۶- حسن امینعطایی، متولد ۱۳۴۵، رشت، ابتدایی، ۳ مهر ۱۳۶۶ در حمله به پایگاه لشکر ۲۳ نوهد به اسارت درآمد.
۱۷- عطا امینی، متولد ۱۳۴۶، سپیدان فارس، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۸- حاجمحمد اوردنی، متولد ۱۳۴۰، قاسمآباد خاف- تربت حیدریه، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۹- محرم اینارلو، متولد ۱۳۴۷، مرند، راهنمایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۲۰- مجید بختیار، متولد ۱۳۴۴، تهران، متوسطه، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۲۱- اصغر برجیبیاتی، متولد ۱۳۴۴، بیات سفلی- میانه، ابتدایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۲۲- عبدالقادر برزین، متولد ۱۳۴۶، گنبد کاووس، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۲۳- فرشاد بلدی، متولد ۱۳۴۶، مسجد سلیمان، متوسطه، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۲۴- علیرضا بلی، متولد ۱۳۴۷، فیروزآباد فارس، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۲۵- رمضانعلی بوژمهرانی، متولد ۱۳۴۴، نیشابور، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۲۶- محمد بهرامی، متولد ۱۳۴۵، گرگان، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۲۷- علی پاریاب، متولد ۱۳۴۶، تبریز، ابتدایی، پرسنل ارتش، گروهبان سوم، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۲۸- حجتالله پژمان، متولد ۱۳۴۵، رودسر، دیپلم، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۲۹- حمید پورراوری، متولد ۱۳۴۷، راور- کرمان، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۳۰- جمشید پورشاهرضایی نجفآبادی، متولد ۱۳۴۴، تهران، متوسطه، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۳۱- اسماعیل پورمحمدی، متولد ۱۳۴۷، رشت، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۳۲- محمد پورمیرزایی، متولد ۱۳۴۴، رشت، ابتدایی، دستفروش، ۴ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات «دانیگز» در سردشت به اسارت درآمد. وی قدیمیترین اسیر ارتش آزادیبخش بود.
۳۳- حسین پیریایی، متولد ۱۳۴۷، ملایر، راهنمایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۳۴- عباس تاروردیپور، متولد ۱۳۴۲، سلماس، متوسطه، پرسنل ارتش- گروهبان دوم، آذر ۱۳۶۶ در منطقه حاج عمران به اسارت درآمد.
۳۵- موسیالرضا ترک، متولد ۱۳۴۵، نیشابور، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۴۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۳۶- عباس ترکمانپور، متولد ۱۳۴۵، اراک، متوسطه، کارگر، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۳۷- قربانعلی تقوا، متولد ۱۳۴۳ ، خمام – رشت، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۳۸- رضا توحیدیفرد، متولد ۱۳۴۵، اهواز، ابتدایی، ۲۴ مهر ۱۳۶۶ در منطقه مریوان به اسارت درآمد.
۳۹- قاسم تیموریان، متولد ۱۳۴۵، قم، متوسطه، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۴۰- نعمت جوان بختیوسفی، متولد ۱۳۴۱، رشت، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۴۱- جبار جواهری، متولد ۱۳۴۰، کامیاران، دیپلم، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۴۲- عبدالرزاق جوهرینژاد، متولد ۱۳۴۵، خرمشهر، متوسطه، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۴۳- محمدحسن جهانگیری، متولد ۱۳۴۰، کازرون، چوپان، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۴۴- ابراهیم چراغی، متولد ۱۳۴۴، همدان، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۴۵- خسرو چمنرود دلشاد، متولد ۱۳۴۶، بندرانزلی، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۴۶- مهدی حاجحسینی، متولد ۱۳۴۳، بافت کرمان، دیپلم، درجهدار ارتش، ۸ مهر ۱۳۶۶ در منطقه قصر شیرین به همراه ۱۹ نفر دیگر به اسارت درآمد.
۴۷- حسین حاجزینعلی بیوکی، متولد ۱۳۴۵، تهران، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۴۸- غلامعلی حبیبی، متولد ۱۳۴۴، بابل، دیپلم، ۲ آذر ۱۳۶۶ در عملیات عینخوش به اسارت درآمد.
۴۹- محمد حسنپور، متولد ۱۳۴۵، لاهیجان، راهنمایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در عملیات عینخوش به اسارت درآمد.
۵۰-علیرضا حسنی، متولد ۱۳۴۷، سپیدان – فارس، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۵۱- ماشاءالله حسینپور، متولد ۱۳۴۴، تهران، متوسطه، بوتیکدار، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۵۲- محمد حسینزاده، متولد ۱۳۴۲، تربت حیدریه، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۵۳- عباس حسیننژاد، متولد ۱۳۴۶، نکا – ساری، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۵۴- رمضان حسینی، متولد ۱۳۴۶، کرج، ابتدایی، ۱ آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۵۵- سیدرسول حسینی سعادتنژاد، متولد ۱۳۴۶، مرند، دیپلم، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۵۶- علیرضا حشمتی، متولد ۱۳۴۴، تهران، متوسطه، پرسنل ارتش- گروهبان یکم، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۵۷- اکبر حقپرست، متولد ۱۳۴۶، تهران، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۵۸- ابوالقاسم حقیقی، متولد ۱۳۴۵، آمل، راهنمایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۵۹- ایوب حمیدی، متولد ۱۳۴۶، اهواز، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۶۰- حسین خادمی، متولد ۱۳۴۶ اردبیل، اول آذر ۱۳۶۶ در منطقه پیرانشهر به اسارت درآمد.
۶۱-محمود خادمی، متولد ۱۳۴۱، کرمانشاه، متوسطه، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۶۲- محمدحسین خاورزمینی، متولد ۱۳۳۸، همدان، لیسانس حسابداری، ستوان دوم وظیفه، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۶۳- شیرعلی خزایی، متولد ۱۳۴۷، نهاوند، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۶۴- جلالالدین خسروی، متولد ۱۳۴۶، بیرجند، متوسطه، ۲۴ مهر ۱۳۶۶ در عملیات هزارقله به اسارت درآمد.
۶۵- جمیل خضری، متولد ۱۳۴۳، سنندج، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۶۶- محمد خلیفی، متولد ۱۳۴۵، آبادان، راهنمایی، سرکارگر، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۶۷- هادی خلیل زاده، متولد ۱۳۴۴، تهران، متوسطه، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۶۸- محبوب خیراندیش، متولد ۱۳۴۷، مشکینشهر، راهنمایی، اول آذر ۱۳۶۶، در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۶۹-علیاکبر دارابی، متولد ۱۳۴۶، تهران، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۷۰- بهمن داوودی، متولد ۱۳۴۷، زنجان، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۷۱- محمدتقی دستجردی، متولد ۱۳۴۴، همدان، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۷۲- حسن دلگشا، متولد ۱۳۴۶، شیراز، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۷۳- علی دلیری، متولد ۱۳۴۴، عجبشیر، نانوا، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۷۴- نجف دمیرچی، متولد ۱۳۴۷، قزوین، دیپلم، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۷۵- علی دولتی، متولد ۱۳۴۷، تهران، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۷۶- ابراهیم دومانی، متولد ۱۳۴۷، اطور- خوی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۷۷- تبارک دویران، متولد ۱۳۴۶، زنجان، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۷۸- علی دهپناه، متولد ۱۳۴۶، بجنورد، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۷۹- خیرالله ذاکری، متولد ۱۳۴۷، زنجان، ابتدایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۸۰- محمدرضا ذبیحی، متولد ۱۳۴۵، قائمشهر، راهنمایی، راننده تاکسی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۸۱- اسماعیل ذرات داخلیپرست، متولد ۱۳۴۷، رشت، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۸۲- ابراهیم راستین، متولد ۱۳۴۵، بندرعباس، اول راهنمایی، راننده تراکتور، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۸۳- یوسف راشدان، متولد ۱۳۴۸، گرگان، ابتدایی، ۳۱ شهریور ۱۳۶۶ در عملیات چنگوله مهران به اسارت درآمد.
۸۴- شعبان راشدی، متولد ۱۳۴۵، اردبیل، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۸۵- رحیم راهبر، متولد ۱۳۴۴، اهواز، ابتدایی، کشاورز، ۲۴ مهر ۱۳۶۶ در ارتفاعات لری- بانه به اسارت درآمد.
۸۶- فریبرز رحمانپور، متولد ۱۳۴۴، ارومیه، راهنمایی، پرسنل ارتش - گروهبان یکم، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۸۷- حجتالله رحمتیان، متولد ۱۳۴۵، قائمشهر، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسرات درآمد.
۸۸- بابامراد رستمی، متولد ۱۳۳۹، نهاوند، راهنمایی، پرسنل ارتش- گروهبان یکم، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه پیچانگیزه به اسارت درآمد.
۸۹- فرامرز رشوند، متولد ۱۳۴۷، الموت، ابتدایی، راننده، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۹۰- موسی رنجبری، متولد ۱۳۴۵، روستای غیبی- بندرعباس، کشاورز، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۹۱- کرامت زارع جلیانی، متولد ۱۳۴۵، جلیان فسا، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۹۲- محمدعلی زارع گلچشمه، متولد ۱۳۴۶، رامیان- گنبدکاووس، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۹۳- عیسی زرقانی، متولد ۱۳۴۶، محمودآباد- قائمشهر، راهنمایی، کشاورز، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۶ به اسارت درآمد.
۹۴- ناصر زرکندی، متولد ۱۳۴۱، تنکابن، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۹۵- مهدی زعیمی، متولد ۱۳۴۵، رشت، ابتدایی، ۲۴ مهر ۱۳۶۶در ارتفاعات لری- بانه به اسارت درآمد.
۹۶- کیومرث زمانیزاده، متولد ۱۳۴۵، گچساران، متوسطه، ۳۰ آبان ۱۳۶۶ در منطقه مهران به اسارت درآمد.
۹۷- کریم زند، متولد ۱۳۴۴، پارسآباد- مغان، راهنمایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۹۸- ابرهیم زهیری، متولد ۱۳۴۷، شوش دانیال، ابتدایی، ۲۴ مهر ۱۳۶۶ در ارتفاعات لری – بانه به اسارت درآمد.
۹۹- علی سالاری، متولد ۱۳۳۸، منوجان- کهنوج، ابتدایی، نانوا، آذر ۱۳۶۶ در منطقه کوشک به اسارت درآمد.
۱۰۰- حسین سرحدی، متولد ۱۳۴۷، زابل، ابتدایی، صافکار، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۰۱- احمد سگوند، متولد ۱۳۴۷، خرمآباد، متوسطه، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۰۲- علیرضا سوقانی، متولد ۱۳۴۶، قائمشهر، ابتدایی، ۱۱ آذر ۱۳۶۶ در منطقه کوشک به اسارت درآمد.
۱۰۳- حبیب سیاحی، متولد ۱۳۴۴، اهواز، راهنمایی، ۱۱ آذر ۱۳۶۶ در منطقه کوشک به اسارت درآمد.
۱۰۴- سیدمصطفی سیدطاهری، متولد ۱۳۴۶، مشهد، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۰۵- عبدالله سیری، متولد ۱۳۴۶، ورامین، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۰۶- انشاءالله سیف، متولد ۱۳۳۹، نهاوند، دیپلم، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۰۷- سیدکریم شریعتی، متولد ۱۳۳۶، تهران، دیپلم، پرسنل ارتش- استوار یکم، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ابوغریب- پیچانگیزه، به اسارت درآمد.
۱۰۸- رشید شعبانی، متولد ۱۳۴۵، کسکمنجان- طالش، راهنمایی، ۲۴ مهر ۱۳۶۶ در ارتفاعات لری- بانه به اسارت درآمد.
۱۰۹- حمید شمس، متولد ۱۳۴۶، دامغان، ابتدایی، خیاط، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۱۰- حسین شهریاری، متولد ۱۳۴۶، بندر بوشهر، متوسطه، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۱۱- شیریندل شیرمحمدی، متولد ۱۳۴۳، اهر، متوسطه، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۱۲- البرز صالحخواه، متولد ۱۳۴۳، مسجدسلیمان، متوسطه، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۱۳- رضا صالحی، متولد ۱۳۴۶، تهران، راهنمایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۱۴- عادل صفری، متولد ۱۳۴۶، تبریز، راهنمایی، کفاش، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۱۵- فریبرز ضیاییپور، متولد ۱۳۴۶، بندرشاهپور، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۱۶- عبدل طواشی بزی، متولد ۱۳۴۶، زابل، راهنمایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ابوغریب- پیچانگیزه به اسارت درآمد.
۱۱۷- رحمت ظهوری، متولد ۱۳۴۶، مهاباد، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۱۸- محمدرضا عاطفی، متولد ۱۳۴۶، مشهد، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۱۹- جلیل عباسی، متولد ۱۳۴۷، آبادان، متوسطه، خیاط، ۸ فرودین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۲۰- فرامرز عبداللهی، متولد۱۳۴۶، خشکهرودبار- صومعهسرا، نانوا، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۲۱- خلیل عچرش، متولد ۱۳۴۱، اهواز، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۲۲- احمد عربلو، متولد ۱۳۴۷، تهران، راهنمایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۲۳- رضا عزیززاده، متولد ۱۳۴۵، اردبیل، متوسطه، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ابوغریب- پیچانگیزه به اسارت درآمد.
۱۲۴- امیر علیزاده، متولد ۱۳۴۷، خمام- رشت، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۲۵- حسین علیزاده، متولد ۱۳۴۶،تنکابن، متوسطه، کارگر، ۱۱ آذر ۱۳۶۶ در منطقه کوشک به اسارت درآمد.
۱۲۶- موسی علیزاده، متولد ۱۳۴۵، فردوس، ابتدایی، ا مرداد ۱۳۶۶ در عملیات چنگوله – مهران به اسارت درآمد.
۱۲۷- مهدی علیوردیپور، متولد ۱۳۴۷، تهران، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۲۸- تقی غلامزاده، متولد ۱۳۴۵، فومن، راهنمایی، کشاورز، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۲۹- مهدی غلامی سمسوری، متولد ۱۳۴۷، اصفهان، راهنمایی، ۱۱ آذر ۱۳۶۶ در منطقه کوشک به اسارت درآمد.
۱۳۰- محمدغمزه سقالکساری، متولد۱۳۴۵، سقالکسار- رشت، راهنمایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ درعملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۳۱- عماد فاریابی، متولد ۱۳۴۵، کربلا، دیپلم، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۳۲- عوض فتحی، متولد ۱۳۴۶، ملکان، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۳۳- محمد فرزامشاد، متولد ۱۳۴۷، تهران، متوسطه، ۱۱ آذر ۱۳۶۶ در منطقه کوشک به اسارت درآمد.
۱۳۴- حسن فرشچی، متولد ۱۳۴۴، رشت، راهنمایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۳۵- اسفندریار فرضیزاده، متولد ۱۳۴۴، سراب، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در منطقه حاجعمران به اسارت درآمد.
۱۳۶- محمود فرهادپور، متولد ۱۳۴۶، کازرون، متوسطه، ۳۰ آبان ۱۳۶۶ در عملیات مهران به اسارت درآمد.
۱۳۷- محمد فرهادیسرخقلعه، متولد ۱۳۴۶، اسفراین، ۷ آذر ۱۳۶۶ در منطقه قصرشیرین به اسارت درآمد.
۱۳۸- علی فلاحتی، متولد ۱۳۴۷، لنجر- کاشان، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۳۹- محمد فیضی، متولد ۱۳۴۴، اسدآباد همدان، ابتدایی، قصاب، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۴۰- حمید قابلی، متولد ۱۳۴۱، خوی، متوسطه، پرسنل ارتش- استوار دوم، اول آذر ۱۳۶۶ در منطقه حاجعمران به اسارت درآمد.
۱۴۱- محمد قاجارگیر، متولد ۱۳۴۷، بوئینزهرا، کشاورز، اول آذر ۱۳۶۶ در منطقه حاجعمران به اسارت درآمد.
۱۴۲- یدالله قاسمی، متولد ۱۳۴۵، ساوه، راهنمایی، ۹ مهر ۱۳۶۶ در منطقه قصر شیرین به اسارت درآمد.
۱۴۳- بابالله قجر، متولد ۱۳۴۴، قائمشهر، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۴۴- شادالله قرهخانی، متولد ۱۳۴۶، قروه، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۴۵- هاشم قریشی، متولد ۱۳۴۲، سراسکند- تبریز، ابتدایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ابوغریب- پیچانگیزه به اسارت درآمد.
۱۴۶- اباصلت قنبری، متولد ۱۳۴۴، اردبیل، راهنمایی، اول آذر ۱۳۶۶ در منطقه حاجعمران به اسارت درآمد.
۱۴۷- محمد قنبری، متولد ۱۳۴۷، قروه، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۴۸- خاقان قهرمانی، متولد ۱۳۴۶، آس باز- شیراز، متوسطه، کشاورز، اول آذر ۱۳۶۷ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۴۹- حسین کارگر، متولد ۱۳۴۲، سبزوار، راهنمایی، ۴مرداد ۱۳۶۶ در منطقه سرپل ذهاب به اسارت درآمد.
۱۵۰- اکبر کارگر آرخازنلو، متولد ۱۳۴۷، قائمشهر، دیپلم، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۵۱- علی کاظمزاده، متولد ۱۳۴۷، ماکو، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۵۲- مسلم کاظمی، متولد ۱۳۴۵، اردبیل، اول آذر ۱۳۶۶ در منطقه حاجعمران به اسارت درآمد.
۱۵۳- مهران کاویانی، متولد ۱۳۴۵، قائمشهر، راهنمایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۵۴- قربانعلی کرامتیزاده، متولد ۱۳۴۶، شاهپسند، آذرماه ۱۳۶۶ در غرب دزفول به اسارت درآمد.
۱۵۵- قدرت کرد، متولد ۱۳۴۷، دهلران، راهنمایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۵۶- علیحسین کرمی، متولد ۱۳۴۵، شیراز، راهنمایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۵۷- منوچهر کریمیعلویجه، متولد ۱۳۳۳، آغاجاری، دیپلم، درجهدار نیرویزمینی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۵۸- ولی کشاورز، متولد ۱۳۴۴، قزوین، متوسطه، ۲۰ اسفند ۱۳۶۵ در منطقه کوشک به اسارت درآمد.
۱۵۹- عبدالرزاق کعبیفلاحیهاصل، متولد ۱۳۴۲، خرمشهر، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۶۰- مهدی گلمحمدی، متولد ۱۳۴۵، مشهد، دیپلم، آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۱۶۱- قدرتالله لرستانی، متولد ۱۳۴۴، خرمآباد، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در علمیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۶۲- حسن ماهروئی، متولد ۱۳۴۴، خرمآباد، متوسطه، ۹ مهر ۱۳۶۶ در منطقه قصرشیرین به اسارت درآمد.
۱۶۳- عبدالجلیل محسنی، متولد ۱۳۴۶، آبادان، ابتدایی، کارگر، ۲۴مهر ۱۳۶۶ در ارتفاعات لری- بانه به اسارت درآمد.
۱۶۴- قربانعلی محمدلویی، متولد ۱۳۴۶، تهران، کارگر خیاط، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۶۵- اسدالله محمدنژادطسوجی، متولد ۱۳۴۴، ارومیه، راهنمایی، پرسنل ارتش- درجهدار، اول آذر ۱۳۶۶ در منطقه حاجعمران به اسارت درآمد.
۱۶۶- فردین محمدی، متولد ۱۳۴۵، سنندج، راهنمایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ابوغریب- پیچانگیزه به اسارت درآمد.
۱۶۷- ناصر محمدی، متولد ۱۳۴۶، روستای دادلو- زنجان، آرایشگر، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ابوغریب- پیچانگیزه به اسارت درآمد.
۱۶۸- خسرو محمودی، متولد ۱۳۴۸، قائمشهر، راهنمایی، کشاورز، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۶۹- رسول محمودی، متولد ۱۳۴۷، اهر، راهنمایی، خیاط، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۷۰- یوسف مسعودی، متولد ۱۳۴۷، رشت، راهنمایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۷۱- امید مسنن بیرنگی، متولد ۱۳۴۲، تهران، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۷۲- منوچهر مسیحپور، متولد ۱۳۴۷، فومن، ابتدایی، ۱۱ آذر ۱۳۶۶ در منطقه کوشک به اسارت درآمد.
۱۷۳- علیرضا مشتاقی، متولد ۱۳۴۵، مشهد، دیپلم، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۷۴- رامین مصطفایی، متولد ۱۳۴۷، سقز، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۷۵- جلیل مظفری، متولد ۱۳۴۶، سنندج، راهنمایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۱۷۶- اسفندیار مظهری، متولد ۱۳۴۳ کرمانشاه، ابتدایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ابوغریب- پیچانگیزه به اسارت درآمد.
۱۷۷- محمد ممبینی، متولد ۱۳۴۶، دوگنبدان- گچساران، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۷۸- ایمان مموسی، متولد ۱۳۴۸، آبدانان- ایلام، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۷۹- علی ممیز، متولد ۱۳۴۲، رشت، متوسطه، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش به اسارت درآمد.
۱۸۰- توکل منصوری جوزنی، متولد ۱۳۴۵، ملایر، دیپلم، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش – ابوغریب به اسارت درآمد.
۱۸۱- نادر منفردی، متولد ۱۳۴۴، رشت، ابتدایی، ۳۰ آبان ۱۳۶۶ در منطقه مهران به اسارت درآمد.
۱۸۲- سیدرضا موسوییکتا، متولد ۱۳۴۷، تهران، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۸۳- بهروز موسیپور، متولد ۱۳۴۱، رشت، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۸۴- عدنان موگنی، متولد ۱۳۴۶، خرمشهر، ابتدایی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۸۵- محمد مهدیانی، متولد ۱۳۴۶، نیشابور، ابتدایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۸۶- سیدآیتالله میراحمدی، متولد ۱۳۴۳، بابا حیدر-شهرکرد، نانوا، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۸۷- قربانعلی نامور، متولد ۱۳۴۶، بجنورد، متوسطه، ۷ آذر ۱۳۶۶ در عملیات جنوب خسروی به اسارت درآمد.
۱۸۸- علی نجاتیگلمانخانه، متولد ۱۳۴۶، گلمانخانه – ارومیه، ابتدایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۸۹- سهراب نصیریدوستی، متولد ۱۳۴۶، الیگودرز، راهنمایی، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۹۰- اصغر نظرنیا، متولد ۱۳۴۵، رشت، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۹۱- مرتضی نظری، متولد ۱۳۴۲، همدان، ۷ آذر ۱۳۶۶ در منطقه تکاب خسروی به اسارت درآمد.
۱۹۲- اسماعیل نعمتی، متولد ۱۳۴۴، کامیاران، راهنمایی، ۲ آذر ۱۳۶۶ در منطقه عینخوش- ابوغریب به اسارت درآمد.
۱۹۳- جواد نعیمی، متولد ۱۳۴۳، تکاب، راهنمایی، ۳۰ آبان ۱۳۶۶ در منطقه مهران به اسارت درآمد.
۱۹۴- احمد نیازی، متولد ۱۳۴۳، گنبدکاووس، فروشنده وسایل کشاورزی، متوسطه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۱۹۵- ابوالقاسم نیکویی، متولد ۱۳۴۶، روستای بیگلر- قوچان، ابتدایی، کشاورز، ۷ آذر ۱۳۶۶ به اسارت درآمد.
۱۹۶- بیرامعلی واحدی، متولد ۱۳۴۲، میانه، راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۱۹۷- برخوردار وحیدی، متولد ۱۳۴۶، بجنورد، ۲۴ مهر ۱۳۶۶ در منطقه بانه به اسارت درآمد.
۱۹۸- بهمن ولدیان، متولد ۱۳۴۳، اسدآباد – همدان، دیپلم، اول آذر ۱۳۶۶ در عملیات پیرانشهر به اسارت درآمد.
۱۹۹- علیاحمد ویسی، متولد ۱۳۴۶، ایلام، دیپلم، پاسدار وظیفه، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
۲۰۰- رامین هدایتی، متولد ۱۳۴۶، شاهرود، دوم راهنمایی، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در عملیات آفتاب به اسارت درآمد.
۲۰۱- محمد یاراحمدی، متولد ۱۳۴۵، دورود، ابتدایی، ۸ مهر ۱۳۶۶ در منطقه قصرشیرین به اسارت درآمد.
۲۰۲- اوهان یاریجانیان، متولد ۱۳۴۴، تهران، راهنمایی، راننده بولدوزر، ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ در عملیات چلچراغ به اسارت درآمد.
روایتهایی که توسط مجاهدین در ارتباط با این افراد ذکر شده غالباً غیرواقعی و ساختگی است.
در زندگینامهای که مجاهدین در ارتباط با امید مسنن بیرنگی تهیه کردهاند آمده است «در اسفندماه ۱۳۶۰ به هواداری از مجاهدین برخاست و در ارتباط با تشکیلات جنگل قرار گرفت. سه روز قبل از آنکه به جنگلهای شمال اعزام شود، به همراه شمار دیگری از همرزمانش دستگیر شد و روانه زندان گردید. در سال ۱۳۶۴ از زندان رهایی یافت. چندی بعد توسط کمیته دستگیر شد و به جبهههای جنگ ضدمیهنی اعزام گردید. در عملیات فتح مهران در روز ۲۹ خرداد ۶۷ در اولین فرصت خود را تسلیم رزمندگان ارتش آزادیبخش کرد و به پشت جبهه منتقل شد. او که از این پیشامد بسیار خوشحال بود ، بلافاصله خواستار پیوستن به صفوف ارتش آزادیبخش شد. سپس در کسوت رزمندگان آزادی در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرد و قهرمانانه جنگید. در یکی از نبردها در تنگهی حسنآباد در حالی که شماری از مزدوران را به هلاکت رسانده بود، بر اثر اصابت گلولهی دشمن به خون درغلتید و به شهادت رسید. مجاهد خلق امید مسنن بیرنگی در اوج شرف و افتخار به جاودانه فروغهای آزادی پیوست.» [12]
این زندگینامه سراسر غیرواقعی است. امید مسنن بیرنگی هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق (اقلیت) بود که در اسفند ۱۳۶۰، به همراه مسعودرضا مدرسی چاردهی، شاهپور ... به اتهام سرقت اسلحه دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد. وی در دوران زندان یکی از توابهای فعال در زندانهای گوهردشت و اوین بود. او به عنوان نفوذی و برای کسب اطلاعات به اتاقهای اوین فرستاده میشد و در سال ۱۳۶۴ به پاس خدماتش به نظام ولایی آزاد شد. او مطلقاً ارتباطی با مجاهدین و تشکیلات جنگل نداشت بلکه در زندان با موضوع آشنا شده بود. من کسانی را که قبل از اعزام به جنگل دستگیر شده بودند و تعداد زیادی از آنها اعدام شدند از نزدیک میشناختم.
به این مورد توجه شود که مجاهدین گزارش دادهاند: حیدر جمشیدی، متولد ۱۳۳۸، اندیمشک، متوسطه، پرسنل ژاندارمری، از اردوگاه پناهندگان در عراق به مجاهدین پیوست.
در زندگینامهی جعلیای که مجاهدین برای او نوشتهاند آمده است: «وقتی به او گفتم که هدف نهایی ارتش آزادیبخش در این عملیات فتح تهران و انفجار قبر دجال است از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید....» [13]
خمینی در سال ۱۳۶۸ یک سال بعد از عملیات فروغ جاویدان درگذشت و در سال ۱۳۶۷ هدف نهایی ارتش آزادیبخش نمیتوانست انفجار قبر او باشد!
پانویسها
[1] ارتش آزادیبخش ملی ایران، ایران کتاب، خردادماه ۱۳۷۷، ص ۱۲۲.
[2] ارتش آزادیبخش ملی ایران، ایران کتاب، خردادماه ۱۳۷۷، ص ۱۲۳.
[3] ارتش آزادیبخش ملی ایران، ایران کتاب، خردادماه ۱۳۷۷، صص ۱۲۵ و ۱۲۶و ۱۲۷.
[4] ارتش آزادیبخش ملی ایران، ایران کتاب، خردادماه ۱۳۷۷، ص ۱۳۱.
[5] ارتش آزادیبخش ملی ایران، ایران کتاب، خردادماه ۱۳۷۷، ص ۱۴۴.
[6] ارتش آزادیبخش ملی ایران، ایران کتاب، خردادماه ۱۳۷۷، ص ۱۶۱.
[7] کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ۱۳۶۷، مرکز نشر معارف اسلامی، ص ۳۸۰.
[8] کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ۱۳۶۷، مرکز نشر معارف اسلامی، ص ۵۱۸.
[9] «بینه» به معنای نشانه و اشاره به آیه قرآن است که میگوید ما پیامبران را با نشانهها فرستادیم: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات». در واقع مریم رجوی نیز در ردیف پیامبران قرار داده میشد.
[10] جعفر کاظمی یکی از زندانیان مجاهد بود که در جریان عفو خمینی در اسفند ۱۳۶۷ از زندان آزاد شد. او در سال ۱۳۸۸ دوباره توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و به اتهام ارتباط با مجاهدین در بهمن ۱۳۸۹ به همراه علی صارمی و محمد حاجآقایی اعدام شد.
[11] رعد درآسمان بیابر، تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۷-۱۳۶۷) به اهتمام محمدحسن روزیطلب و محمد محبوبی، انتشارات یازهرا، ص ۱۳۹.
[12] یادنامهی شهیدان فروغ جاویدان (کتاب دوم) صفحهی ۱۱۱۰.
[13] یادنامه شهیدان فروغ جاویدان، (کتاب دوم) ص ۳۱۴. انتشارات مجاهدین خلق ایران. مرداد ۱۳۷۷.
از همین نویسنده
- عباس امیرانتظام، یک پرونده نمادین
- بهانهجویی آمریکا برای حملهی نظامی؟
- برای ممانعت از تحریم و جنگ، در برابر نظام ولایی بایستیم
- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رو در روی منافع ملی
- قدرت و فقاهت – نمونه یوسف صانعی
- چرا سیستم ناتوان از حل مسئله فساد سیستماتیک است؟ − نمونه ولی فقیه و نمایندهاش در گیلان
- جای خالی «قاضی حداد» در میان متهمان کهریزک
- جایگاه روشن سعید مرتضوی در نظام، توضیحدهنده ابهام در جای کنونی او
- «طب اسلامی» و خطری که جان مردم را تهدید میکند
- صادق خلخالی نماد «انقلاب اسلامی»
- اشغال سفارت آمریکا: سرگذشت گروگانگیران
- مکارم شیرازی حکم به «بیزاری» از جمهوری اسلامی میدهد!
- دادخواهی در ایران: هنوز در ابتدای راه
- داستان فراموش شده یک حاکم شرع در دهه ۶۰
نظرها
Arman
وقتی به دست گرفتن قدرت تنها هدف یک تشکل سیاسی میشود، تمامی وسایل برای رسیدن به این هدف جایز میشود. اخلاقیات جدیدی شکل میکیرد که تنها هدف آن توجیه جنایت است.روز گار غریبی است نازنین.
محمد
این افراد جوانان این مرز و بوم بودند که توسط دو فرقه مذهبی لت و پار شدند. دو فرقه کثیف و خونخوار! ایدئولوژی اسلامی دو تشکل سیاسی که هر دو شیعه بودند اما قدرت و پول امان از کف رهبرانشان ربود و تا توانستند از پیروان طرف مقابل کشتند. در این میان یک ایرانی طرفدار ایران و ایرانی نپرسید که ای بیشرفان چرا دستور قتل هموطن میدهید؟! یک مزدور فرقه ولایی (فرید طلایی) که تا دیروز کسی نام او را هم نمیدانست، امروز به یکباره همچون قارچ در تلویزیونهای خارج از کشور سبز میشود و بگونهای در خصوص ایرانیان مخالف فرقه امام چاه ولایت صحبت میکند (بخوانید دروغ بهم میبافد)، گویی که "جمهوری اسلامیِ ضدِ ایرانی"، ایرانیتر از دیگران است. تروریستهای خارج از کشور را ایرانیان مینامد (تروریستهای سپاه پاسداران) و دیگران را با یک لفظ دیگری، گویی آنها از کشور و سیاره دیگری آمدهاند، خطاب میکند! این جوانان که توسط رهبران هر دو فرقه شیعه، قربانی مطامع سیاسی شدند و در خون خود غلطیدند و چشم بر دنیا بستند، میتوانستند در شرایط دیگری زندگیهای خوبی داشته باشند و به کشورشان خدمت کنند! اما افسوس که ما مردم ایران ساده بودیم و فریب خوردیم. و تقاص آن را بسیار سنگین پرداخت کردیم. در این کشتار وسیع جوانان کشورمان، رهبران هر دو فرقه کثیف اسلامی دخیل هستند و باید روزی در دادگاههای مردمی پاسخگوی جنایتهایشان باشند.
اکرم اسدی
بهروز اسدی سوم راهنمایی و سرباز صفر فقیر و یتیم بزرگ شد در 18سالگی به سربازی رفت.بیچاره خوشی در زندگی ندید.او آنقدر بچه بود که گروه و گروهک نمیدانست متاسفانه بعداز چند سال متوجه شدیم که در بیکسی اعدام شده.بسیار سخت بود لعنت بر جنگ لعنت بر جنگ افروزان من خواهر بزرگ او هستم..او مجاهد نبود دیپلمه نبود او فقط سرباز بود.