● پرونده ویژه ۳۰ سالگی پایان جنگ
زندگی مردمان آبادان، ۳۰سال پس از پایان جنگ: به نداشتن عادت کردهایم
زمانه به بهانه سیامین سالگشت پایان جنگ، با تعدادی از شهروندان آبادانی گفتوگو کرده و از آنها پرسیده است با گذشت سه دهه از اتمام جنگ، به عنوان یک شهروند از چه امکانات شهری و شهروندیای برخوردارند یا نیستند.
۳۰ سال پس از پایان جنگ ایران و عراق یک شهروند آبادانی میگوید از اینکه در این شهر با امکاناتی محدود زندگی میکند راضی است. او که تاکید دارد از زمانی که خودش را شناخته در این شهر بوده، میگوید: «ما هیچوقت چیزی نداشتیم و به داشتن امکانات عادت نداریم.»
بعد از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق، قرار بود شهرهایی همچون آبادان و خرمشهر که آسیب فراوان دیده بودند کاملا بازسازی شوند و در این دو شهر جنگزده، امکانات رفاهی استانداردی برای شهروندان فراهم شود. با گذشت سه دهه از پایان جنگ اما این دو شهر همچنان بوی خمپاره و «شهید» میدهند و شرایط زیستمحیطی و رفاهی برای شهروندان، بسیار پایینتر از استانداردهای شهری است.
مردم این دو شهر در حال حاضر با مشکلاتی مانند نداشتن آب سالم، ریزگردها، بیکاری، فقر و … دست و پنجه نرم میکنند و این در حالی است که سال ۱۳۸۲ و در زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، با تصویب هیات دولت شهرهای آبادان و خرمشهر، به دلیل وضعیت جغرافیایی و راه داشتن به آبهای آزاد، در مساحت ۱۳۷ کیلومتر مربع به عنوان منطقه آزاد اروند معرفی شدند.
یکی از اهداف انتخاب این شهرها به عنوان منطقه آزاد، رونق اقتصادی برای بومیان این منطقه است اما در سالهای گذشته بر اساس آمار و اخبار منتشر شده در رسانههای دولتی ایران و مستقل خارج از کشور، فقر، نداری و بحران اقتصادی و معیشتی در آبادان و خرمشهر رشد چشمگیری داشته است.
زمانه به بهانه سیامین سالگشت پایان جنگ، با تعدادی از شهروندان آبادانی گفتوگو کرده و از آنها پرسیده است با گذشت سه دهه از اتمام جنگ، به عنوان یک شهروند از چه امکانات شهری و شهروندیای برخوردارند یا نیستند.
مزدک، کارگر پیمانی در پالایشگاه آبادان است. نه او و نه باقی افرادی که در این گزارش با آنها گفتوگو شده به دلیل شرایط امنیتی در ایران مایل نیستند نامخانوادگیشان ذکر شود.
مزدک میگوید: «به همراه خانواده بعد از اتمام جنگ به آبادان بازگشتیم. حقیقتا از آن زمان یعنی از سال ۱۳۷۸ تا امروز کار شگفتانگیزی در بافت شهر اتفاق نیافتاده است. هنوز وضعیت فاضلاب شهر نابهسامان است. زمستانها کافیست اندکی باران ببارد. تمام راههای فاضلاب بسته میشود و برای چند ساعتی شهر را بوی فاضلاب میگیرد. در شهرهای دیگر مردم دوست دارند باران ببارد و هوا تمیز بشود اما ما گاه و بیگاه دعا میکنیم مبادا باران ببارد.»
به گفته مزدک در محلههایی مانند ۲۰ متری ذوالفقاری یا محلهای که خانههای بهزیستی در آن است وضعیت از این هم بدتر است: «در ۲۰متری ذوالفقاری کوچهای هست که برای لولهکشی گاز الان شش ماه است کوچه را کندهاند. آب بالا زده و فاضلاب هم سرازیر شده است و ساکنان این کوچه در حال حاضر با مشکل رفتوآمد مواجه هستند. چند وقت پیش که داشتم از کنار این کوچه عبور میکردم شوکه شدم، به خودم گفتم اگر ساکنان یک خانه در این کوچه پیرمرد یا پیرزنی باشند که در خانه زندانی میشوند.»
این شهروند اهل آبادان در ادامه میگوید: «کنار پل امام رضا (تانکی ابوالحسن سابق) مغازهدارها زمستان و تابستان مشکل دارند. چند موکت فروشی و فرش فروشی آنجا هستند اما خب با این وضعیت یا باید از آنجا نقل مکان کنند یا همینطوری با بدبختی ادامه بدهند. روزهایی هست که مشتری نمیتواند برای خرید یا بازدید وارد مغازهشان بشود. چرا؟ به این دلیل که فاضلاب بالا میآید و رفتوآمد را به داخل این مغازهها دشوار میکند. فکر میکنم مهمترین امکانی که ما در آبادان از آن برخوردار نیستیم شبکههای فاضلاب شهری است وگرنه در مورد آب و ریزگردها که همه میدانند اصلا این دو را نداریم!»
یک معلم آبادانی: اعتیاد در آبادان بیداد میکند
شهروند آبادانی دیگری که با زمانه گفتوگو کرده، یکی از معلمان مقطع راهنمایی این شهر است. این معلم شاغل در یکی از مدارس دولتی آبادان به زمانه میگوید: «گاهی شرم میکنم بگویم معلم هستم و این جوانهای معتادی که در گوشه و کنار خیابان افتادهاند یا در حال چرت زدن هستند روزی پشت نیمکتهای مدرسهای نشستهاند که من معلمش بودهام. اعتیاد در این شهر بیدار میکند. ما در آبادان هیچی نداریم. البته شباهتهایی به اروپا داریم. مثلا شباهت آبادان به هلند این است که کشیدن مواد مخدر عمومی است. منزل ما در میدان طیب نزدیک کشتارگاه سابق است. پاسگاه پلیس ۶۰۰ متر با کوچه ما فاصله دارد اما جوانها در کوچه بدون هیچ ترسی سیگاری میکشند. ماشین پلیس از کوچه عبور میکند اما تذکری هم نمیدهد. من وقتی از خانه بیرون میآیم سرم را پایین میاندازم و عبور میکنم مبادا یکی از شاگردانم را ببینم که یا در حال چرت زدن است یا در حال خرید مواد مخدر.»
این معلم آبادانی در ادامه میگوید: «بر خلاف همه دنیا شرم میکنم بگویم معلمم چون احتمالا معلم دانشآموزانی بودهام که الان اکثرا معتاد هستند. من در مدارس دولتی و در مناطقی تدریس میکنم که ساکنان آنها از وضعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار نیستند. در این مناطق هیچ چیز عوض نشده است. کار نیست و جوانها همه بیکارند. شما گول این را نخورید که میگویند آبادان منطقه آزاد است. بله منطقه آزاد هست اما نه برای مردم بیچاره. برای سرمایهدارهایی منطقه آزاد است که از شهرهای دیگر میآیند یا همین آبادانیهایی که پول زیادی دارند.»
برای آنها که پول دارند همه چیز هست
«سید حسن» یکی دیگر از شهروندان ساکن آبادان است. او اما نظر متفاوتی درباره این شهر دارد و به زمانه میگوید: «دختر من هفت سال دارد و راضی هستم که در آبادان زندگی میکنم. در آبادان ما نه تنها آب و هوا نداریم بلکه هیچ حقی هم برای زندگی نداریم.»
او در ادامه میگوید: «من برخلاف خیلی از همشهریهایم از اینکه در آبادان با این امکانات محدود زندگی میکنم راضی هستم. از زمانی که خودم را شناختهام در این شهر بودم و هیچوقت هیچ چیز نداشتیم. ما عادت به داشتن امکانات نداریم. الان اگر بخواهم بروم مثلا در شهری دیگر مثل اصفهان زندگی کنم بدون تردید با مشکل مواجه خواهم شد. چهطور میتوانم در شهری زندگی کنم که فضای سبز دارد و بوی فاضلاب نمیدهند؟»
سید حسن به گفته خودش سالی چند ماه در گمرک یا پالایشگاه کار میکند و بقیه سال باید دنبال گرفتن حقوقش از پیمانکار باشد: «ما در یکی از مناطق فقیرنشین شهر زندگی میکنیم اما اگر شهری دیگر یا حتی در محلهای مثل امیری یا امیرآباد آبادان را برای زندگی انتخاب کنیم، باید شرمنده دخترم بشوم که چرا خیلی از چیزهایی که میخواهد را نمیتوانم در اختیارش بگذارم.»
او میگوید منطقه آزاد هم بلای جان مردم شده و از زمانی که آبادان را منطقه آزاد اعلام کردهاند، فاصله طبقاتی کاملا قابل لمس شده است: «حالا شهر به دو قسمت بخش خوشبختها و بخش بدبختها تقسیم شده است. برای آنهایی که پول دارند همه چیز هست اما منطقه آزاد برای ما آبادانیها جز نکبت و بدبختی چیز دیگری نداشته است.»
این شهروند آبادانی درباره تاثیر جنگ بر وضعیت امروز مردم آبادان میگوید: «هشت سال ما را آواره کردند. ما با عراق جنگیدیم و الان عراقیها به راحتی به آبادان میآیند. ما نمیگوییم نیایند. البته که قدمشان روی چشم ماست اما چرا هیچ مقام مسئولی رگ گردنش بهخاطر آنچه اینجا میگذرد بیرون نمیزند؟ آبادان شده است محل تفریح و مکان عیش عراقیها. پول عراق ارزشش بیشتر از ریال ایران است و برای همین هم زیاد به آبادان میآیند، خرید میکنند و گاهی در خیابان علنا به دختران و زنان پیشنهاد همخوابه شدن میدهند. کسی هم از آقایان اعتراضی ندارد چون شاید اینطوری حرف خمینی عملی بشود و تا کربلا جاده بکشند.»
- در همین زمینه
نظرها
بهزاد
واقعا برای مردم ایران متاسفم.همه ناراضی اند .ولی هیچ اتحادی نیست .واین بزرگترین فاجعه هست