اقتصاد زیبایی و فرهنگ سرمایهداری
سیما راستین − در این نوشته به مفهوم زیبایی و سیر تحول آن در تاریخ، کالایی شدن و تجارت زیبایی در بازار پررونق خرید وفروش محصولات زیبایی پرداخته میشود.
دنیای امروزی مملو از واژهها، گزارهها، نواها و تصویرهایی است که بر مدار ایدهآلها و روشهای دستیابی به زیبایی دور میزنند. تعریف زیبایی و چگونه زیبا شدن، روز بروز تغییر میکند و راههای رسیدن به آن مدام پیچیدهتر و دشوارتر میشوند. سمبلهای زیبایی کهن همچون "ونوس" و "داوود"، خاکخورده و ملال آور شدهاند. رونق "اقتصاد زیبایی" مدرن در تنوع بیوقفه، پرطپش و نوآوریهای بیانتها است. اقتصاد زیبایی از سویی سمبلهای زیبایی جدید و مدهای متنوعی میآفریند، که مدت زیادی دوام نمیآورند، از سوی دیگر با شگردهای تبلیغاتی ماهرانهای، عطش سیریناپذیر افسونشدگان و خریداران محصولات زیبایی، را زنده نگه میدارد.
زیبایی در عصر ما، دیگر هدیه الهی و انتخاب فردی تلقی نمیشود، بلکه وظیفهای اجتماعی و جبر سحرآمیز بازاری غول پیکر و سودآور است.
در قاموس صنعت و تجارت زیبایی اخلاق، انسانیت، کودکی، سالخوردگی، جنسیت، طبیعت و محیط زیست معنایی ندارند. اقتصاد زیبایی مدرن، تجسم مطلق دینامیسم سرمایهداری است. نیروی محرکه این دینامیسم را ارزش اضافی و سودآوری مطلق، تشکیل میدهند.
در این نوشته به مفهوم زیبایی و سیر تحول آن در تاریخ، کالایی شدن و تجارت زیبایی در بازار پررونق خرید وفروش محصولات زیبایی پرداخته میشود.
جنون زیبایی
" زیبایی" در این عصر، اقتصادی غولپیکر و دکانی سودآور است، که سالانه بیش از ۲۰۰ میلیارد یورو درآمد دارد. در آمد سالانه "لورآل" (L’Oreal) به عنوان سرور بازار، به تنهایی در حدود ۲۶ میلیارد یورو است. همزمان اقتصاد جراحیهای زیبایی، چنان گوی را در میدان معاملات کالاهای زیبایی، در دست گرفته و بی امان به پیش میتازد، که سودزایی کنسرنهای فرانسوی لوازم آرایشی، در مقایسه با این بازار پررونق، کاملا در حاشیه قرار گرفته است. در سال ۲۰۱۵ آمار عملهای جراحی زیبایی در مقیاس جهانی به ۲۱,۷ میلیون رسید. ۴,۶ میلیون مورد استفاده "بوتاکس"[1]، ۲,۹ میلیون آمپول ضد چین و چروک "هیالورُن [2](Hyaluron)، ۱,۱ میلیون مورد کاربرد لیزر برای از بین بردن موهای زائد بدن، ۱,۵ میلیون مورد عمل بزرگ کردن سینه، ۱,۴ مورد میلیون عمل بیرون کشیدن چربیهای اضافی از بدن. برای این بخش از اقتصاد زیبایی تا سال ۲۰۲۰ درآمدی معادل ۶۱ میلیارد دلار پیش بینی میشود.[3]
جراحان عمومی و پزشکانی که دوره ششساله " تخصص جراحی پلاستیک و زیبایی " را نگذراندهاند، متخصصهای پوست، جراحان فک و گوش وحلق و بینی، با طمع در آمد بیشتر و دستمزدهای کلان به جراحی پردرآمد زیبایی روی آوردهاند. علاوه بر این هزاران آرایشگر و متخصص بزک صورت ابرو و ناخن، و مراکزی که زیر عنوان "استودیوهای زیبایی" مثل قارچ در هر گوشه و کنار سبز شدهاند، مجوز تزریق آمپولهای Botox-to-go را دریافت کرده و در بازار زیبایی به کسب و کار مشغولند. مراکز خالکوبی و سوراخ کردن گوش، زبان و بینی(Piercing) ، نیز از این جنون فراگیر زیبایی، به وفور سود میبرند..خالکوبی، که درگذشته معنا و مفهوم خاص و گاه راز آلودی داشت، اکنون به مدی متداول و محبوب بدل شده است. مثلا در آلمان حدود ۲ میلیون نفر یک یا چندین خالکوبی روی بدنشان انجام دادهاند.
به قول پاولا ایرنه ویلا [4] بدن در دنیای مدرن مثل ابزار و موادی شده است که در کارگاه شکل دهی "خود" به کار میرود.
زیبایی، متغیری فرهنگی، اجتماعی و متحول است
زیبایی پدیدهای نسبی، تغییرپذیر و زودگذر است و متناسب با تغییرات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، متحول میشود. حس زیبایی یادگرفتنی است، انسانها یاد میگیرند، چه چیزی زیباست. سائقه یا غریزهای به عنوان حس زیبایی وجود ندارد یا اگر به فرض وجود داشته باشد میان منشأ طبییعی آن با معنای فرهنگ آن، همان فاصلهای وجود دارد که میان طبیعت و فرهنگ وجود دارد. درک، تخمین و ارزشگذاری زیبایی مثل همه هنجارهای اجتماعی، در جریان یادگیری و جامعهپذیری به وجود میآید و با حسهایی چون بویایی و بینایی متفاوت است. انسانها از بدو تولد از یکدیگر یاد میگیرند و روند جامعه پذیری متقابلی را میپیمایند. ما به عنوان کودک یاد گرفتهایم و به کودکان خود یاد میدهیم که چه چیزی زیبا و چه چیزی نازیبا است.
همچنین در قشرهای اجتماعی مختلف، در گروههای منفرد و خردهفرهنگها، ایدهآلهای زیبایی یکسانی وجود ندارند. ایدهآلهای زیبایی ازلی نبوده و ابدی هم نخواهند بود. آنها در گذر زمان تغییر میکنند و افکار عمومی را به دنبال خود میکشانند. هر دو سوی متضادهای لاغری-چاقی، بزرگی-کوچکی سینه و باسن، موهای تابدار و -موهای صاف، لبهای قیطانی- لبهای قلوهای، ابروهای نازک و هلالی- ابروهای فرخلقایی، برداشتن یا برنداشتن موهای صورت و پشت لب، در دورههایی به عنوان ایدهآل زیبایی ستایش میشوند و در دورههای دیگر به عنوان تجسم نازیبایی مورد تحقیرقرار میگیرند.
مشاهده تغییرات ایدهآلهای زیبایی در چند سده اخیر، به تنهایی بیانگر ناپایداری معیارهای زیبایی و زودگذر بودن آنها هستند. برای مثال در سدههای میانی در اروپا، اندامهای فربه بیانگر زیبایی بودند و مورد پسند واقع میشدند. زنان در مجسمهها و عکسهای متعلق به دوره آغازین عصر جدید، برای نمونه در نقاشیهای پتر پل روبنس[5] عمدتاً در اندامهای گرد و فربه ترسیم شدهاند. حتی الهههای زیبایی همچون ونوس و کالیستو[6] از این قاعده مستثنی نیستند. آنگاه که در دورههای پسین، اندامهای شکیل و جمع و جور مورد پسند قرار گرفت، استفاده از شکمبندها و کرستهای تنگی که چربیهای اضافی را میپوشاندند و اندام زنان را شکیلتر نشان میداند، متداول شد.
گسست باورهای سنتی به ویژه آنگاه نمایان شد که در دهه ۱۹۶۰ "تويیگی"[7] مانکن بریتانیایی به عنوان سمبل لاغری و „سایز صفر“ دنیای مد را تسخیر کرد و به عنوان سمبل زیبایی، مریلین مونرو را از میدان به در کرد. از آنجایی که استفاده از کرست و شکم بند برای لاغر نشان دادن اندام کفایت نمیکرد، بازار رژیمهای لاغری رونق گرفت. در سال ۱۹۶۲ ایو سن لوران[8] طراح نامدارمد، نخستین مانکن سیاهپوست را روی صحنه نمایش مد آورد و از آن پس ورود مانکنهای سیاهپوست با موهای تابداربه صحنه رقابتهای زیبایی آزاد شد. به این ترتیب پوست سفید وموهای بلوند و صاف به عنوان ایدهآلهای زیبایی نیز یکهتازی خود را از دست دادند و به تدریج مرزهای ممنوعه (نژادی) برای فروش محصولات زیبایی گشوده شدند.
کاراکتر اجتماعی−طبقاتی زیبایی
معنای زیبایی در جامعههای انسانی متفاوت از یکدیگر و برخاسته از شرایط اجتماعی و زمینههای تاریخی در هر جامعه معین است. آنچه در یک جامعه، به عنوان ایدهآل زیبایی تعریف و ارزشگذاری میشود، درمناسبات اجتماعی قدرت و فرهنگ غالب آن جامعه است که معنی و اعتبار ویژه پیدا میکند.
زیبایی و تعیین معیارهای آن پیش از عصر جدید ومتحول شدن معنای انسان و فردیت او، در انحصار سلاطین و طبقات مسلط اجتماعی بود. تنها آنها امکان این را داشتند که نقاشان و مجسمهسازان را برای طراحی و نقاشی چهره و اندام خود اجیر کنند، قصرها و میادین را با تصاویر ومجسمههای خود بیارایند و توده مردم را به ستایش خود وادار کنند. سمبلهای زیبایی در آن زمان در رابطه قدرت، شکل میگرفتند و اعتبار مییافتند. قدرت مترادف با زیبایی بود.
برای نمونه در (۱۴۷۹−۱۴۵۸ پیش از میلاد)، در مصر، شاهزاده خانمی به نام حَتشـِپسوت [9] به عنوان نخستین زن به مقام فرعونی رسید. او به عنوان یکی از قدرتمندترین فرعونهای مصر که لقب خدایی داشت، با ریش طلایی مردانه و دامن کوتاهی که دم شیر از آن آویزان بود، در پهنه عمومی ظاهر میشد. داشتن ریش برای زنان در آن دوره نه تنها نازیبا محسوب نمیشد، بلکه با شکوه و قدرت آفرین بود.
نمونه دیگر عکسهای به جای مانده از شاهزاده خانمهای قاجار است که با غرور و اتکا به نفس، اندامهای فربه، ابروهای پرپشت و موهای پشت لب خود را در برابر دوربین عکاسی به نمایش گذاشتهاند. برخلاف امروز، اندامهای لاغر و بی مو ایدهآل زیبایی را مجسم نمیکردند، چرا که سلاطینی که هنجار گذاری میکردند، لاغر و بی مو نبودند. جایگاه برتر قدرت در همه دورانها، تجسم زیبایی بوده است.
اتو پنز، محقق و مدرس در دانشگاه وین، در پژوهشی زیر عنوان زیبایی به عنوان پراتیک[10] مطرح میکند، "زیبایی به عنوان یک عامل اجتماعی تأثیرگذار درمناسبات قدرت، در جریان دموکراتیک شدن جوامع غربی شکل گرفت. از آن پس زیبایی دیگر نماد یک سلطه اشرافی و نظم طبقاتی نیست و امتیاز تعیین پوشش و هنجارهای زیبایی بر اساس سلسله مراتب اجتماعی، از انحصار اشراف و سلاطین خارج شده است. زیبایی در فرآیند مدنی شدن جامعه، معنایی اجتماعی پیدا کرد. انسانها در این فرآیند، شکل ظاهری را به عنوان نشانهای از شخصیت فردی و بیان فردیت خود درک میکنند. رهایی زیبایی از چنگ تفسیرهای طبقاتی، پیش شرطی بود تا انسانها بتوانند، تمایلها و منافع شخصی خودشان رامنطبق با سناریویی که برای خودشان تهیه میکنند، دنبال کنند." [11]
ازسوی دیگر زیبایی کارکتری طبقاتی دارد. قدرت زیبایی میتواند زمانی به واقعیت بنشیند و به جلوه درآید که برای آن زمان کافی و پول فراوان وجود داشته باشد. به لحاظ تاریخی نیز، زیبا کردن خود، بیشتر دغدغه بورژوازی و طبقه متوسط در حال رشد بود. چرا که زیبایی به موازات جهت گیری جنسیتی، با جایگاه اجتماعی افراد نیز در پیوند بود. نخست با رونق اقتصادی در دهه ۵۰ قرن بیستم، پیششرطهایی برای زیبا سازی گسترده روزمره و ادغام اقشار پایینی در بازی زیبایی، فراهم آمد. این امر به این معنا نیست که پیوند موقعیت اجتماعی و خودآرایی از میان رفته ونوعی آزادی اجتماعی در رفتارهای زیبایی شکل گرفته است. برعکس، گسترش گفتمان زیبایی بر سطح عموم جامعه، چالشهای نمادین را شفافتر و برنده تر کردهاند. بازیگران جدید (قشرهای پایینی) پهنه زیبایی را به تحرک در میآورند. اکنون فاصله طبقات بالایی و پایینی در مبارزه برای تعریف از زیبایی و سلیقه خوب، از نگاه طبقه مسلط به روش تازهتری شفافیت مییابند تا فاصلههای موجود را حفظ کنند.[12]
برای نمونه معیار لاغری، اندامهای ورزیده که با داشتن دیسیپلین، تمرین در باشگاه، ورزش و پیادهروی در هوای آزاد امکانپذیر میشود، بیشتربه معیارهای زیبایی قشرهای بالایی تعلق دارند. آرایشهای غلیظ، خالکوبی و سوراخ کردن بدن، در این قشرها کمتر مورد استفاده قرار میگیرد.
البته لاغر شدن به عنوان یکی از ایدهآلهای اولیه زیبایی، چندان آسان و بی هزینه نیست. انبوه بیشماری از جمعیت انسانی در جهان از همه گروههای سنی و جنسی، در جستجوی رژیمها و داروهای لاغرکننده، عضویت در استودیوهایی ورزشی که همچون قارچ در همه گوشه و کنارهای شهرها و روستاهای اکثر کشورها روییدهاند، هستند. در همه مجلهها و سایتهای اینترنتی بی وقفه رژیم غذایی و متدهای اعجاب برانگیز برای لاغرشدن در اختیار خوانندگان قرار میگیرد. اقتصاد پزشکی نیز این فرصت طلایی را غنیمت شمرده و عمل جراحی گران قیمت چربیکشی را در اختیار جستجوگران زیبایی که به گروههای متمول اجتماعی تعلق دارند، گذاشته است. روشن است که برندگان در این رقابت زیبایی، کسانی هستند که وقت و هزینه بیشتری را برای انطباق خود با ایدهآلهای زیبایی پرداخت میکنند. ایدهآلهای زیبایی مدرن، از اساطیر و الهههای زیبایی دوران باستان الهام نمیگیرند، بلکه توسط طراحان مد لباس، طراحان آرایش صورت و ابرو، لب و مژهها، تولید کنندگان لوازم آرایشی، دکان جراحی زیبایی پلاستیک، ابداع میشوند. "اسطوره زیبایی "در این عصر، اسطورهای سیاسی− اقتصادی و منطبق با منافع و سودجویی سیستم سرمایه داری است.
فلسفه و روانشناسی مد
از نیمه دوم قرن بیستم بنگاههای طراحی مد، آفرینش و شکل دادن به ایدهآلهای زیبایی را منطبق بر منافع و سودزایی اقتصادی در دست گرفتند. کارخانههای تولید لباس وکفش و لوازم آرایشی با همراهی رسانههای عمومی به میدان آمدند و برای جهت دادن افکار عمومی و تشویق آنها برای مصرف کالاهای تولیدی زیبا کننده، فعالیت گسترش یابندهای را آغاز کردند. اقتصاد زیبایی با تکیه به روانشناسی تودهای، خلاقیت و ابتکار، برای همه گروههای سنی، اجتماعی، فرهنگی، متناسب با رنگ پوست و مو، قد و قامت آنها، چاقی و لاغری مدآفرینی میکند و بازار خرید و فروش محصولات زیبایی را گرم نگه میدارد. از آن پس هدایت زیبایی در چنگال لگام گسیخته، تیز پا و خستگی ناپذیر "مد" قرار گرفت.
مد پدیده شگفت آوری است. از همه مرزهای ملی، مذهبی، فرهنگی عبور میکند، همه جنسیتها را در نظر میگیرد، هیچ گروه سنی را نادیده نمیگیرد. مد آفرینان حتی برای بیپولها و کمپولها هم تدابیری ارزان قیمت میاندیشند و آخرین شاهیها را از کیسهشان بیرون میکشند. برای کودکان، سالمندان، مؤمنان، میانجنسگرایان، حتی برای سگها و گربههای عزیزدردانه و اشرافی، دیزاین میکنند و ژورنال مد بیرون میدهند.
گئورگ زیمل (۱۹۱۸-۱۸۵۸)، فیلسوف و جامعه شناس آلمانی، در جستار موشکافانه خود زیر عنوان "فلسفه مد، " نوشته است:
" گاهی اوقات چیزهای زشت و نفرت آنگیزی مد روز میشوند، گویا که مد میخواهد از این طریق قدرتی را نشان دهد، که ما زیر تأثیر آن، نفرتانگیزترین چیزها را، بر خودمان هموار میکنیم." [13]
گئورگ زیمل مد را پدیدهای اجتماعی طبقاتی میداند و دنباله روی از مد را با تکیه بر خصلت دوگانه انسان، تجریه و تحلیل میکند.
تز بنیادی زیمل را میتوان این گونه خلاصه کرد: انسان موجودی دوسویه یا دوگانه (dualistisch) است. دو گانگی خصلتی او را میتوان در تک تک آن تقابلهایی مشاهده کرد که برای هستی انسان اهمیت دارند، مشاهده کرد. نخستین مثال فیزیولوژی انسان است که همزمان هم به حرکت و هم آرامش نیازمند است، ازسویی خاصیت تولید و آفرینش دارد و از سوی دیگر خاصیت پذیرش و " جذب کردن". تاریخ جامعه را میتوان در جنگ و سازشی خلاصه کرد که از سویی بر مدار مستحیل شدن فرد در یک گروه اجتماعی و از سوی دیگر، سربلند کردن فرد و ادعای فردیت و خودگردانی دورمی زند.
به نظر زیمل یک سویه اجتماعی این تضادها، در دنباله روی و تقلید نمایان میشود. تقلید گذرگاه زندگی گروهی به زندگی فردی است. جذابیت تقلید در آن است که در جایی که برای فرد امکان بروز رفتار/عمل خلاق و ویژه وجود ندارد، برای او رفتاری هدفمند و معنی دار را امکانپذیر میکند. تقلید به انسان حس آرامشی میدهد، که در اعمالش تنها نیست. وقتی ما تقلید میکنیم، نه تنها انرژیهای خلاقمان را به کنار میزنیم، بلکه مسئولیت رفتارمان را نیز بر دوش نمیگیریم. به این ترتیب انسان، از رنج گزینش آزاد میشود و میپذیرد که به عنوان یک مخلوق گروه، به عنوان یک ظرف برای محتواهای موجود، جلوه کند، آنگاه که به یک رفتارهدفمند تمایل دارد، اما قابلیت آفرینش یک رفتار ویژه و منحصر به فرد را دارا نیست.
"مد" به عنوان یک پدیده جاری در زندگی انسانی، عبارت است از تقلید از یک مدل، از یک چارچوب موجود، و همزمان نیاز به یک تکیهگاه اجتماعی. به نظر زیمل تقلید، انسان را به ریلی هدایت میکند که همه روی آن حرکت میکنند و در نتیجه عمومیتی ایجاد میشود که رفتار هر فرد را به یک مثال تبدیل میکند. اما به همین اندازه نیز نیاز به متفاوت بودن، کشش به مختلف بودن، تنوع و چیز دیگری بودن را ارضا میکند. تفاوت از طریق تغییر محتواها شکل میگیرد. تغییری که مد امروز در مقابل مد دیروز و فردا به وجود میآورد. زیمل مینویسد:
این امرفعال و پرانرژی از این طریق امکان پذیر میشود، که مدها همواره مدهای طبقاتی هستند. از این طریق که طبقات بالایی همواره تمایل به متمایز بودن از طبقات پایینی دارند. مد به این تمایل جامه عمل میپوشاند و مدام مدلهای نویی در اختیار اعضای اقشار بالایی میگذارد. از سوی دیگر اقشار پایینی تمایل به همانند سازی با اقشار بالایی دارند. به محضی که طبقات پایینی به مدهای طبقات بالایی دسترسی پیدا میکنند، مدهای قدیمی به کنار گذاشته میشوند و مدهای جدیدی وارد بازارمیشوند که برای بالاییها طراحی شدهاند." [14]
بنابراین مد را میتوان بر پایه نظر زیمل نیز مجموعهای از تلاشهایی تعریف کرد که نیازهای متضاد طبقاتی را به نیکی برآورده میکند: نیاز به تمایز ظاهری برای نشان دادن برتری طبقات بالا و همزمان نیاز به تقلید در اقشار پایینی و تهیدست با هدف همانند سازی ظاهری با اقشار بالایی. از این رو مد به خودی خود فاقد هدف و محتوی اجتماعی و فرهنگی است. کراوات سرخ یا سیاه، دامن بلند یا کوتاه به خودی خود معنی و هدف خاصی را نشان نمیدهد. هدف ایجاد تمایزظاهری میان افرادی است که به اقشارمتفاوتی تعلق دارند. اونیفورمهای پر زرق و برق مردانه و کلاههای عجیب و غریب زنان خاندان سلطنتی در بریتانیا نمونههای گویایی برای به نمایش گذاشتن ابتذال محتوایی مد، هستند.
ناگفته نماند که همواره درهر جامعهای جریانهای اجتماعی انتقادی و خرده فرهنگهایی وجود دارند که جریانهای اصلی را به نقد میکشند و در برابر جریان غالب مقاومت میکنند. در اروپا از دهه ۱۹۶۰ تا امروز همواره جریانهای آلترناتیوی همچون هیپیها، پانکها، طرفداران محیط زیست، در برابر سلطه اقتصاد زیبایی، مد و فرهنگسازی سرمایه داری مقاومت میکنند و از فرهنگ غالب فاصله میگیرند.
زیبایی و جنسیت
زنان همواره و همهجا، تجسم ایدهآلهای زیبایی نبودهاند. پیش از شکل گرفتن نقشهای جنسیتی، مردها در بسیاری از نقاط جهان، برای آرایش و زیبایی ظاهر خود اهمیت زیادی قائل بودند، بدن و صورتشان را خالکوبی میکردند و از استخوان و دندانهای شکارشان گردنبند و زینتآلات میساختند و آنها را بر گردن و گوش و موهای خود میآویختند. در این زمینه مشاهدات مارگارت مید[15]Margaret Mead) مردم شناس آمریکایی، که سالهای متمادی برای پژوهش درباره عادات و رفتارهای جنسیتهای مختلف، در قبایل بکر و دورافتاده ساکن در جزایر کوچک اقیانوس آرام زندگی کرده است، از تفاوت رفتارها و نقشهای متفاوت جنسیتی در زمانها و مکانهای متفاوت، حکایت میکنند. مارگارت مید برای توصیف رفتارهای جنسیتی ساکنین قبیله چامبولی(Tchambuli) در کتاب مرد و زن[16] مینویسد: " چامبولیها – در مجموع فقط ۶۰۰ نفر/جان– خانههای چوبی صیقل خوردهشان را در کنار نهر یکی از زیباترین دریاچههای گینه نو بنا کردهاند. در فاصله دوری از پشت خانههایشان، کوههایی دیده میشوند که زیستگاه مردم آراپش (Arapesh) هستند. این دریاچه پوشیده از نیلوفرهای آبی بنفش و سفید و رزهای بزرگ است و در اطراف آن عقابهای ماهیگیر و مرغ ماهیخوار زندگی میکنند. در اینجا زنان چامبولی ماهیگیری میکنند، سرزنده، چابک و زرنگ هستند، از زینتآلات استفاده نمیکنند و اقتصاد خانواده را در دست دارند. مردهای چامبولی با زینتآلات خودشان را میآرایند، نقاشی و منبتکاری میکنند، رقصهایشان را تمرین میکنند و سنت شکار جمجمه (مردان این قبایل جمجمه حریفی را که در جنگ از پا در آورده بودند به عنوان نمایش قدرت و مردانگی خود بر دیوار خانه میآویختند.) را با رسم دیگری جایگزین کرده و برای اثبات مردانگیشان، به جای جنگیدن، جمجمه قربانی را از قبایل دیگر میخرند. [17]
زنان، در فرآیند تکاملی جوامع بشری از اجتماعات اولیه به سیستمهای بردهداری و سپس فئودالیسم برای خانهداری ونگهداری بچهها ناگزیر به اشتغال در کار خانگی شدند، آنگونه که مناسبات مسلط در جامعه پدرسالاری ایجاب میکرد. نقشهای جنسیتی متناسب با جایگاه قدرت تعریف شدند. جایگاه برتر به مردان، که وظیفه تامین معاش را برعهده داشتند، تعلق گرفت و جایگاه فرودست به زنان، که به کار خانگی اشتغال داشتند. از نیمه دوم قرن نوزدهم، زیبایی زنان به عنوان یک سرمایه اجتماعی، در رابطه تکمیل کننده دو جنس قرار گرفت. گرچه جایگاه فرودست زنان کمابیش تغییر کیفی نکرده بود، اما رشد مدنیت و اهمیت یافتن فردیت، تغییرات کوچکی در بهبود وضعیت زنان ایجاد میکرد. تدریجا زنانی از قشار تهیدست که زیباییشان با استانداردهای زیبایی انطباق داشت، امکان صعود به طبقات بالایی را پیدا کردند. افسانه سیندرلا، دختر فقیر و ژندهپوشی که به شیوهای افسانهای در ضیافت شاهان راه مییابد و با زیبایی خود قلب شاهزاده جوان را میرباید و افتخار زناشویی با او نصیبش میشود، برگرفته از واقعیتهایی است که پس از یک تحول فکری و اجتماعی در جوامع اروپایی به واقعیت نشستهاند. یک نکته مهم در افسانه سیندرلا[18]، عزم و اراده دخترک فقیر برای رسیدن به ضیافت شاهانه و شرکت در مراسم گزینش همسر برای شاهزاده جوان است.
هنجار اجتماعی نوین در مناسبات زناشویی در نیمه دوم قرن نوزدهم عبارت بود از مبادله توانایی تأمین معاش از سوی مردان و توانایی خانهداری و بچهداری همسران زیبای آنها. این واقعیت را به خوبی میتوان در نوشتهها و تصاویرتاریخی مشاهده کرد که دختران/همسران شاهزادگان، وزیران و امرای ارتش و که منحصرا نقش خانهداری و بچهداری را برعهده دارند، فشرده در کرستهای تنگ، کفشهای پاشنه بلند، موهای تزئین شده با تاجهای پرزرق و برق...و صورتهای پوشیده در ماسکی از آرایشهای غلیظ را نشان میدهند. تمامی نشانهها حاکی از فرودستی زنان در مناسبات دوجنس است. زیبایی از آغاز جامعه مدنی، یک برساختهٴ فرهنگی و زنانه بوده که بر بنیاد عدم توازن قدرت میان زن و مرد استوار شده است.
اسطوره زیبایی
در سال ۱۹۹۰ نائومی ولف (Naomi Wolf) در کتابی زیر عنوان اسطوره زیبایی نوشت:
" دوقرن از مبارزات رهاییبخش زنان که در بخشی از جهان به حق خودتعیین گری زنان و حقوق برابر اجتماعی آنها منتهی شد، میگذرد. زنان در طول این دو سده به پیشرفتهای شگرفی در عرصه آزادیهای سیاسی و حقوق اجتماعی دست یافته و تا حدی در ساختار قدرت نفوذ کردهاند. همزمان در همین سالها مسئله تناسب اندام زنان و رژیمهای غذایی لاغرکننده، یکی از مهمترین موضوعهای رسانههای ویژه زنان و جراحیهای زیبایی پلاستیک یکی از پر تقاضاترین و پر درآمدترین بخشهای اقتصاد پزشکی در غرب به شمار میآیند و بسیاری از زنان جذاب و شاغل در غرب که ظاهرا سکان زندگیشان را در دست دارند، از اندوهی درونی رنج میبرند و نمیتوانند از آزادیهای کسب شده لذت ببرند. این رنج درونی از غلبه کلیشههای زیبایی مسلط که مدام در هر کوی برزن و پهنه عمومی تبلیغ میشوند، بر آگاهی آنها نشآت میگیرد. این بخش از زنان، از اندام، فرم چشمها و بینی، موهای خودشان که منطبق با کلیشههای زیبایی تبلیغی نیستند، متنفرند، و از پیری و ازدست دادن کنترل وحشت دارند."[19]
در حالی که زنان تدریجا از کلیشههای سنتی " بچهداری، آشپزخانه، کلیسا" رها میشدند، افسانه زیبایی به عنوان ابزار کنترل اجتماعی، کارکرد کلیشههای سنتی را برعهده گرفت. [20]
صنایع قدرتمند پوشاک، صنعت رژیمهای غذایی، صنایع لوازم آرایشی، اقتصاد جراحیهای زیبایی، صنعت پورنوگرافی، در وحشت و نگرانی زنان برای زیبا شدن و حفظ زیبایی، منفعت دارند. بنابراین با هر حربه و حیله پژوهشگرانه در پهنه روانشناسی، جامعهشناسی، فرهنگی در حفظ و تداوم آن میکوشند و تبلیغ میکنند.[21]
هسته مرکزی " افسانه زیبایی" در اغلب رسانهها و به ویژه مجلههای زنان، عبارت است از: " کسی که چیزی را بخواهد، به آن میرسد"، "اندام زیبا از آسمان نمیافتد، اندامی را که میخواهید، بدست میآورید، "چین و چروک صورت، دست خودتان است". وقتی چنین احکام بیپایهای بر هر در و بزنی تبلیغ و به باور خوانندگانی مجلههای زنانه تبدیل شود، بهترین شرایط برای فروش محصولات لاغرکننده، لوازم آرایشی، جراحیهای زیبایی تا بینهایت فراهم میآید. در این ایدئولوژی همچنین نکته دیگری نهفته است که " قربانی، خودش مقصر است" یعنی کسی که نمیتواند به معیارهای زیبایی دست یابد، تقصیر خودش است.
در نتیجه نفوذ این تبلیغات بر افکارعمومی، بخشی از زنان که به استانداردهای دیکته شده توسط تئوریسینهای اقتصاد زیبایی، دست نمییابند، اعتماد به نفسشان را از دست میدهند و گاه به تمام تحقیرهای این سیستم تن میدهند تا شاید به ایدهآل زیبایی برسند. اینها به جای محکوم کردن سیستم و افکاری که انسان را بازیچه منافع اقتصادی میکند، خودشان را مقصر میدانند که موفق نشدهاند، به استانداردهای زیبایی دست یابند. [22]
زیبایی یک نوع سیستم اقتصادی است، مثل اقتصاد طلا، یا اقتصاد نفت. اقتصاد زیبایی مثل هر سیستم اقتصادی دیگر به سیاست وابسته است و به وسیله سیاست، موجودیت و حد و مرزهایش تعیین میشود. اقتصاد زیبایی بیش از هر کمپلس ایدئولوژیک دیگر به تداوم برتری و غلبه مردانه در جامعه یاری میرساند.
گامهایی در جهت تغییر موازنه قدرت، اقتصاد زیبایی در کمین مردها
درمناسبات نابرابر جنسیتی در ساختارهای مردسالاری، نه تنها موقعیت ممتاز اقتصادی، سیاسی و خانوادگی به جنس مرد تعلق میگیرد، بلکه امتیاز زیبایی پسندی، زیبایی خواهی، نظر بازی، چشمچرانی نیز متعلق به آنهاست. هسته فرودستی زنان نیز نه تنها در موقعیت فرودست اجتماعی، سیاسی و خانوادگی بلکه در تعیین جنس زن به عنوان جنس زیبا نیز نهفته است. اتو پنز[23] مطرح میکند که پذیرش جنس زن به عنوان جنس زیبا، مترادف با پذیرش قدرت مردانه در پهنه "ورانداز کردن، زنان را با نگاه خریدارانه نگاه کردن" و امتیاز " دید زدن" برای آنهاست. پراتیک پرهزینه، وقتگیر و کورکورانهای که بسیاری از زنان به طور روزمره برای آرایش صورت، موها و کندن موهای بدنشان انجام گویای بی قدرتی نسبی آنها در برابر معیارهای زیبایی است که منحصرا برای خوشایند مردان تعیین میشوند. مبادله زیبایی زنان در برابر ثروت و موقعیت شغلی مردان گویای مناسبات نابرابر جنسیتی میان زنان و مردان است.
رشد فزاینده موقعیت آکادمیک، اجتماعی و سیاسی زنان در اروپا و مشارکت آنها در مشاغل آموزشی، اداری و دولتی نه تنها موازنه قدرت را تا اندازهای در مناسبات نابرابر زنان و مردان برهم زده است، بلکه به شکلگیری رفتارهای زیبایی متفاوتی منتهی شده است. زنانی که در هرم قدرت به موقعیتهای برتر صعود کردهاند، کمتر از کلیشهها و هنجارهای زیبایی مسلط پیروی میکنند. این گروه از زنان، معیارهای زیبایی " طبیعی و اصیل"، " آرایشهای ملایم و غیرزننده"، " ورزش و پیادهروی" را برای زیبا کردن ظاهر خود برمیگزینند. گرچه به آراستگی ظاهری توجه میکنند، اما نحوه لباس پوشیدن و آرایش متفاوتی را برای خود بر میگزینند: در پهنه عمومی و مناسبتهای رسمی، غالبا کت و شلواریا کت و دامن برتن میکنند، موهای آراسته و آرایش ملایمی بر چهره دارند، از زینت آلات پر زرق و برق و زننده استفاده نمیکنند.
از سوی دیگر گرایش آراستگی و زیبا سازی صورت و مو در مردان مدرن رشد بیسابقهای پیدا کرده است. اقتصاد لوازم آرایشی و جراحیهای زیبایی تمام حربههای بازاریابانه و زیرکانه روانشناسانه خود را برای جلب مردان به کار انداخته است. اکنون صنعت لوازم بهداشتی و آرایشی انواع و اقسام کرِمهای مرطوب کننده، ضد جوش و برای از بین بردن حلقه تیره زیر چشم،، لوسیونهای پوست، شامپو، رنگ مو اختصاصی موهای مردانه، اسپریهای فرم دهنده مو، اسپریهای ضد عرق، ادوتوالت و ادوکلن، را تولید و با قیمتهای متفاوت در اختیار خریداران مرد قرار میدهد. البته مصرف لوازم بهداشتی و آرایشی زنان همچنان ده برابر مردان است. تولید کنندگانی همچون "نیوِآ" و "لورآل" برای به دست آوردن موقعیت ممتاز در بازار لوازم آرایشی مردانه با یکدیگر رقابت میکنند. تبلیغاتی که برای جذب مردان ساخته میشوند مشابه با زنان هستند. مهمترین حربههای تبلیغاتی برای جذب مردان به بازار محصولات زیبایی که در همه پرسیهای شرکتهای تولیدی "لورآل" به دست آمدهاند عبارتند ازاهمیت آراستگی در محیط کار، جذابیت و خوشتیپی به عنوان وسیلهای برای صعود در هرم قدرت و افزایش شانس برای تسخیر قلب زنان زیبا.
یکی دیگر از حربههای زیرکانه برای جلب مردان برای خرید لوازم آرایشی و بهداشتی، تولید انواع و اقسام کالاهای خوشبوکننده و آرایشی با مارکهای ورزشی "آدیداس" و "پوما" است. این کالاها توسط تولید کنندگان لوازم ورزشی تولید نمیشود، بلکه توسط یک کنسرن بزرگ نیویورکی به نام Coty تولید میشوند.[24]
غایت زیبایی
به راستی جستوجوگران زیبایی در جستوجوی چه هستند؟ نیروی محرکه و انگیزه آنان برای زیباشدن تا ابعادی که سلامتی جسمی و روانی خود را به مخاطره بیندازند، کدامند؟
نتایج اغلب همه پرسیها درباره غایت زیبا شدن را میتوان در یک کلام خلاصه کرد: سعادت، بهبودی زندگی در عرصه شغلی و زناشویی انگیزه بنیادی اغلب جستوجوگرانی است که برای انطباق خود با ایدهآلهای زیبایی تجارتی و منفعت طلبانه، روی تخت جراحی قرار میگیرند، صورتشان را با تزریق آمپولهایی که حداکثر ۶ ماه دوام میآورند، جوان نشان میدهند، بدنشان را به سوزن خالکوبی میسپارند. همه چیز برای رسیدن به نیکیختی. از سوی دیگر در همه اشکال تبلیغات اقتصاد زیبایی، رسیدن به سعادت وعده داده میشود، همه چیز به نام سعادت به فروش میرسد.
آیا مصرف کنندگان محصولات زیبایی، به نهایت زیبایی و غایت نیکبختی میرسند؟
پرسش پیجیدهای است، ابتدا به "ضیافت" افلاطون سری بزنیم تا از لابلای سطور این کتاب، اندیشهورزیهای او و همفکرانش را در این زمینه دنبال کنیم:
افلاطون در رساله "مهمانی " به تأمل و تحقیق در باره عشق میپردازد. او از طریق شرح گفتوگوی میان سقراط و دیوتیما[25]، در باره نسبیت زیبایی استدلال میکند. بر این پایه غایت عشق و جستوجوی زیبایی را، رسیدن به نیکبختی میداند. میهمانان ضیافت افلاطونی به نوبت به ستایش اروس خدای عشق میپردازند و درباره معنا و مفهوم عشق سخن میگویند. در گفتوگوی کشافانه مردان اندیشهورز آتن، سه مفهوم عشق و زیبایی و نیکی مدام به یکدیگر میرسند و یگانه میشوند. عشق از زیبایی برمیخیزد، مفهوم زیبایی با نیکی در آمیخته است و نیکبختی حاصل رسیدن به خوبی است؛ رسیدن به خوبی، نیکبختی را برمیانگیزد. نیکبختی غایت زندگی است و همه انسانها خواهان و در جستجوی نیکبختی هستند. آن گاه که نوبت به سقراط میرسد تا درباره عشق سخن بگوید، او به گفتگویی با زنی دانا به نام دیوتیما (Diotima of Mantinea) اشاره میکند. دیوتیما تعریف مجرد از زیبایی و خوبی را به پرسش میکشد و در پاسخ به سقراط میگوید: "مگر هرچه زیبا نیست باید زشت باشد؟ و هرکه دانا و خردمند نیست باید نادان و ابله باشد؟ مگر نمیدانی میان دانایی و نادانی میانگینی هست؟ پس به اصرار مگو که هرچه زیبا نیست باید زشت باشد...."[26]
در ادامه دیوتیما گفتوگو را به فراز دیگری میرساند:
"گفت: گوش فرا دار تا این نکته را نیز بر تو روشن کنم. هردو تصدیق کردیم که اروس عاشق زیبایی است، ولی اگر از ما بپرسند سقراط و دیوتیما، اروس از زیبایی چه میخواهد؟ در پاسخ چه خواهیم گفت؟ بگذار سئوال را روشنتر بیان کنم. کسی که طالب زیبایی است از زیبایی چه میخواهد؟ گفتم، میخواهد از زیبایی بهره مند شود. گفت : کسی که از زیبایی بهرهمند شود، چه حالی مییابد؟ گفتم : پاسخ این سئوال آسان نیست. گفت: پس بگذار به جای زیبایی خوب بگذاریم و بپرسیم، طالب خوبی، در حقیقت چه میخواهد؟ گفتم: میخواهد به خوبی برسد و آن را بدست بیاورد. گفت: کسی که خوبی را بدست آورد چگونه میشود؟ گفتم: پاسخ این سئوال آسانتر است، کسی که خوبی را بدست آورد، نیکبخت میشود. گفت : خوب گفتی، زیرا نیکبختان در نتیجه رسیدن به خوبی نیکبخت شدهاند و در اینجا پرسشی دیگر مورد ندارد زیرا هیچکس نخواهد پرسید که آنکه میخواهد نیکبخت شود چرا خواهان نیکبختی است، بلکه در اینجا سئوال و جواب به پایان میرسد."[27]
به پرسش نهایی باز گردیم، آیا مصرف کنندگان محصولات زیبایی، به نهایت زیبایی و غایت نیکبختی میرسند؟
بسیاری از پژوهشهای جامعهشناسانه نشان میدهند که گرایش فزاینده عمومی برای کسب زیبایی مصنوعی، در وهله اول نتیجه رشد نارضایتی در میان انسانهای مدرن این عصر است. کوچک کردن بینی، بزرگ کردن سینه، صاف کردن پلکهای چشم، پوست گردن، گونه و شکم، چه بسا که بخشی از جستجوگران زیبایی در مسابقه صعود شغلی و یافتن جفت ایدهآل موفقیتهایی بدست آورده باشند، اما این رضایت در موازنه با رضایت عمومی، بیشتر هزینه دارد تا فایده. چرا که بخش بزرگی از افراد جامعه که کشش مشابهی برای دستیابی به زیبایی مصنوعی دارند، اما از پس پرداخت هزینههای عمل زیبایی برنمیآید، دچار افسردگی و حسرت زدگی میشود. گاه برخی از این گروه ناکام و حسرتزده برای دستیابی به امکانات مالی، ناگزیر به عبور از تمامی مرزهای اخلاقی، توانایی و غرور انسانی خود میشوند. [28]
همچنین پیامد بسیاری از جراحیهای زیبایی موفقیت آمیز نیست. کسانی که به جراحی پلاستیک روی میآورند، تاوان سختی برای آن میپردازند: تا مدتهای طولانی پس از عمل، متحمل دردهای سنگینی میشوند، برای کاهش دردهای پس از عمل ناگزیر به مصرف مسکنهای قوی و اعتیادآور هستند. همچنین آثار بخیه بر روی اندامهای جراحی شده به سادگی از بین نمیروند. ریسکهای عملهای جراحی بزرگ کردن سینه و لب و گونه بسیار زیاد هستند. در موارد بسیاری، به ناگزیرعملهای تکمیلی و ترمیمی تجویز میشوند. دادههای عینی برای برای اثبات افزایش سعادت جامعه، بشدت ناامید کننده هستند.
نشر نخست در: نگاه نو، شماره ۱۱۷، بهار ۱۳۹۶
پانویسها
[1] سم بوتولینوم (Botulinum toxin) ، که با نام تجاری بوتاکس (Botox) در ایران معروف است، از سم باکتری کلستریدیوم تهیه و برای فلج موقت عضلات تزریق میشود. سم بوتولینوم با فلج عضلات زیرپوستی برای صاف کردن چین و چروکهای صورت و ایجاد ظاهری جوانتر در افراد به کار میرود؛ مانند چین و چروکهای ناشی از اخم کردن که در بین ابروها یا روی پیشانی ایجاد میشوند و چروکهای اطراف چشم و دهان که در موقع خندیدن ظاهر میشوند. (منبع: ویکییدیای فارسی)
[2] اسید هیالورونیک در پزشکی ترمیمی و جراحی زیبایی استفادههای بسیار دارد. با جاسازی اسید هیالورونیک در زیر چروکهای پوست صورت یا هر بخش لازم از بدن از جمله در بافت سینه و باسن، حجم مورد نظر با تمرکز آب در منطقه تولید میشود. اسید هیالورونیک در زیر پوست صورت تا ۸ ماه و در بافتهای دیگر چون سینه و باسن تا سه سال پایدار میماند. (منبع: ویکییدیای فارسی)
[3] منبع: روزنامه آلمانی هندلزبلات
[4] Paula Irene Villaپروفسور جامعه شناسی در مونیخ
[5] Peter Paul Rubens نقاش مشهور هلندی در سدهٔ ۱۷ میلادی
[7] Lesley Lawson ، معروف به توییگی (Twiggy) زاده ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۹ میلادی، مدل، خواننده و بازیگر انگلیسی
[8] Yves-henri-donat-mathieu Saint Laurent
[9] حَتشـِپسوت (Hatshepsut به معنای سرآمد بانوان آزاده) پنجمین فرعون از دودمان هجدهم پادشاهی مصر باستان بود.
[10] Otto Penz, Schönheit als Praxis, über Klassen- und geschlechtsspezifische Körperlichkeit, Frankfurt am Main: Campus Verlag 2010 .
[11] Otto Penz, Schönheit als Praxis, , S. 13
[12] Otto Penz, Schönheit als Praxis , S. 14-15
[13] Georg Simmel, Philosophie der Mode, Zur Psychologie der Mode, Zwei Essays, Berliner Ausgabe,2016, 5. Auflage, , S. 7
[14] Georg Simmel, Philosophie der Mode, S. 5
[15] مارگارت مید متولد ۱۹۰۱ در شهر فیلادلفیا / پنسیلوانیا در شمار مردمشناسان( ) نامداری است که سنت آمریکایی مردمشناسی را پایه گذاری کردند. مارگارت مید سالهای متمادی در میان قبایل دورافتاده جزرههای کوچک اقیانوس آرام زندگی و از نزدیک ، آداب و روسوم و رفتارهای مردم این قبایل را مشاهده کرد. کتابهای مارگارت مید نه تنها در آمریکای شمالی بلکه در اروپا از شهرت قابل ملاحظهای برخوردار هستند.
[16] Margaret Mead, Mann und Weib, Das Verhältnis der Geschlechter in einer sich wandelnden Welt. Rowolt Taschenbuch Verlag GmbH, Hamburg, Juni 1958,
[17] Margaret Mead, Mann und Weib, Das Verhältnis der Geschlechter in einer sich wandelnden Welt. Hamburg: Rowolt Taschenbuch Verlag, 1958, S. 46
[18] سیندرلا : (Cinderella)، نام داستانی افسانهای و محبوب است و بازگوکننده افسانهای قدیمی و رسیدن به پاداش پیروزمندانه پس از دیدن ظلم و بیعدالتی است. گونههای بس متفاوتی از این افسانه در همهجای دنیا وجود دارد که محبوبترین آن به قلم نویسنده فرانسوی شارل پرو در سال ۱۶۹۷ میلادی به رشته تحریر درآمده است. به طور کلی واژه «سیندرلا» به معنی کسی است که پس از دورانی از گمنامی و بیخبری ناعادلانه، به کامیابی و سرشناسی میرسد (ر.ک ویکیپیدای فارسی).
[19] Naomi Wolf, Der Mythos Schönheit, Hamburg: Rowohlt 1993, S. 12
[20] Naomi Wolf, Der Mythos Schönheit, S.13
[21] Naomi Wolf, Der Mythos Schönheit, S. 20
[22] Naomi Wolf, Der Mythos Schönheit, S.36
[23] Otto Penz, Schönheit als Praxis, S. 52
[24] منبع: سایت روزنامه آلمانی دی ولت.
[25] دیوتیما زن خردمندی است که در رساله ضیافت افلاطون حضور ندارد و سقراط در سخنرانیاش درباره عشق، از گفتگویی که با دیوتیما داشته است،نقل میکند.
[26] افلاطون، مهمانی، در دوره آثار افلاطون، جلد اول، ترجمه محمد حسن لطفی-رضا کاویانی، تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ،ص. ۴۵۲ .
[27] همانجا، صص. ۴۵۵-۴۵۶.
[28] بنگرید به این مقاله در سایت روزنامه آلمانی دی ولت.
نظرها
نظری وجود ندارد.