پای صحبت بازنشستگان فولاد
بازنشستگان فولاد در چهار راه ولیعصر تهران از دردهایشان میگویند.
بازنشستگان فولاد در چهار راه ولیعصر تهران از دردهایشان میگویند؛ از هزینههای بالای دارو و درمان و از اینکه مجبورند از شهرستان بیایند تهران و مداوا شوند؛ اکثر این بازنشستهها بیماریهای ریوی و تنفسی دارند. گزارشی از گفتههای آنان.
برطبق آمارها اختلاف بین حداقل و حداکثر حقوق بازنشستگان در ایران به ٢٠ برابر میرسد، سالمندی و بازنشستگی در ایران، وقت استراحت و تفریح نیست. مشکلات اقتصادی همزمان با بازنشستگی آنچنان گریبان خانوارها را میگیرد که استراحت از یادشان میرود و درد نداری را هم به درد و رنج جسمانی پیری اضافه میکند. درد بیکاری و ازدواج فرزندان، رفت وآمد نوهها به خانه و نداشتن پول کافی را هم که به ماجرا اضافه کنید، کمرشکن میشود.
سالمندان و بازنشستگان در ایران، برای گذران زندگی چارهای جز کارکردن در دوران کهولت سن و زمان استراحت ندارند. از هر ۱۰۰ نفر شاغل ۱۰ساله در بیشتر کشور حدود هفت نفر سالمند بوده و از هر ۱۰۰ نفر جمعیت فعال اقتصادی، حدود شش نفر سالمند هستند. به بیان سادهتر، بخشی از سالمندان پس از سالها حضور و فعالیت در بازار کار ایران، حاضر به ترک این بازار نیستند. این آمار شاید دلیلی باشد برای دولتیها که سن بازنشستگی را بالا ببرند. البته نداشتن پول و بودجه کافی برای سروسامان دادن به زندگی بازنشستهها نیز از دلایل دیگر دولتیها برای این کار است. دراین میان هرازگاهی هم همین اندک حقوق بازنشستگی تاخیر میخورد و زندگی را برای بازنشستگان سخت تر میکند. در هرحال دلیل هرچه هست مشکلات جدی اقتصادی بازنشستگانی را به رخ میکشد که امید داشتند با طرح قانون "همسانسازی حقوق بازنشستگان" و نحوه محاسبه حقوق بازنشستگان پیش از موعد، به وضعیت بهتری برسند..
بازنشستگان فولاد در چهار راه ولیعصر تهران از دردهایشان میگویند؛ از هزینههای بالای دارو و درمان و از اینکه مجبورند از شهرستان بیایند تهران و مداوا شوند؛ اکثر این بازنشستهها بیماریهای ریوی و تنفسی دارند.
حوالی ظهر، چهارراه ولیعصر؛ مرکز خدمات درمانیِ بازنشستگان فولاد؛ جایی که معدنکارانِ قدیمی بساط دردهایشان را پهن میکنند. اینجا همه جور لهجهای به گوش میخورد؛ از همه سن و سالی مراجعهکننده هست. برخی بازنشسته اصلی هستند؛ بعضی هم مستمریبگیر تبعی هستند، همسر یا پدر متوفایشان فولادی بودهاست؛ همه نسخه در دست آمدهاند که هزینههای هنگفتِ درمانی را دریافت کنند...
بعضی بازنشستهها با فرزندانشان آمدهاند. مسنترها نشستهاند و جوانها پای باجهها منتظر نوبت هستند. برخی هم خودشان عصا در دست از این باجه به آن باجه، از این طبقه به آن طبقه میروند. با چند نفرشان به گفتوگو مینشینم...
مردی که حدودا ۶۰سال سن دارد و از کارگران بازنشسته فولاد اهواز است میگوید: «بیماری ریه دارم. نزدیک به ده سال است که مداوم به تهران میآیم برای درمان. اینهایی که اینجا میبینی هیچکدامشان ریهای برایشان نمانده.»
از او درباره گذران زندگی میپرسم. آهی میکشد و میگوید: «نه تنها من، که همه کارگران و بازنشستگانی که اینجا هستند، زیر فشارهای معیشتی قرار دارند. اگر سری به کارخانههای فولاد بزنی میبینی که کارگران در چه شرایط دشواری کار میکنند و اکثرا هم بهخاطر شرایط کاری دچار بیماریهای ریوی و تنفسی میشوند و با قناعت و عصبانیت از بیتوجهی مسئولان ارشد کارخانه به سختی زندگی میکنند. من خودم کارمند گروه ملی فولاد اهواز بودم. برادرمم آنجا بود. الان پسرش هم آنجاست. شرایط همهمان در گذر سالها همین بوده و هیچ توجهی به ما نشده و نمیشود.»
پیرمردی که کنارمان نشسته و او هم از بازنشستگان گروه ملی فولاد اهواز است به بحث میپیوندد و میگوید: «اصولا دوران بازنشستگی بایستی دوران عزت بعد از خدمت باشد اما برای ما بازنشستگان فولاد دوران نکبت و شرمندگی است. شما ببینید قیمت اجناس در بازار چقدر بالا رفته. همین نرخ ویزیت و قیمت دارو برای ما هزینهای سنگین است. حقوق و تعرفههای امور بازنشستگی هیچ تناسبی با قیمتهای بازار ندارد.»
جنبش کارگری فولاد
در اواخر سال ۱۳۹۶ بود که کارگران و بازنشستگان گروهملی-صنعتی فولاد اهواز به خیابانهای این شهر آمدند و نسبت به عدم پرداخت حقوقها و حق بیمه و بیمهتکمیلی اعتراض میکردند. اعتراضاتی که در بهار ۹۷ هم ادامه یافت و اینبار شامل مطالبات بیشتری مانند تشکیل کمیته شفافیت و مبارزه با فساد، به روز شدن حقوق کلیه پرسنل، راهاندازی بخش ذوب و برکناری مدیران ناکارآمد شد.
در این تجمعات که بازنشستگان فولاد هم در آن شرکت داشتند، توجه به مطالبات بازنشستگان هم در اولویت قرار داشت. مطالباتی از قبیل: دریافت مطالبات معوقه، اجرای همسانسازی بر اساس تبصره ۵ ماده ۱۰۹ آییننامه فولاد، تضمین اجرای تعهدات درمانی مطابق با آییننامه فولاد و تسریع در پرداخت مستمری ماهانه از طریق صندوق فولاد.
رنجهای یکسان و تکراری
«چرا مسئولین کشور اجازه افزایش قیمت مایحتاج روزانه مردم، خوراکیها، درمان، اجاره مسکن و خیلی موارد دیگر رو صادر میکنن اما حاضر به اجرای مقررات وضع شده و ترمیم حقوق بازنشستگان مظلوم و بیپناه نیستند؟»
این را یکی از کارگران بازنشسته شرکت فولاد البرز مرکزی که مدام هم سرفه میکند، میگوید. همسرش که با وی به درمانگاه آمده با اشاره به مدارک پزشکی همسرش، میگوید: «اینها همه مدارک پزشکی همسرم است.
هر بار که میآییم برای گرفتن پول یک نسخه، همه را میآوریم؛ ممکن است احیانا لازم شود؛ باید برای هر ماه بیایم برای داروها؛ هم داروهای همسرم هم داروهای خودم؛ سن و سالی از ما گذشته است دیگر؛ مریضی پشت مریضی کاریاش هم نمیشود کرد؛ بچهها هم شهرستان هستند؛ با این وضع حقوقها دربست میگیریم و میآیم اینجا ماهی یک روز از صبح تا ظهر...
برخی داروها خیلی گران شده؛ خارجیاش هم پیدا نمیشود؛ ایرانیاش رد هم با معطلی و گشتن میشود پیدا کرد؛ صندوقمان، پول نسخهها را اکثرا دیر میپردازد، همه چیز گران شده؛ دارو یکیاش است؛ دیگر از پس هزینهها بر نمیآیم؛ زندگی ما بازنشستهای مستمری بگیر همین است؛ حالا کی باشد که کامل از کار بیفتد! »
صحبتها ته میکشد؛ حرفها ودرد دلها تکراری میشود؛ از بازنشستگان خداحافظی میکنم و از درمانگاه خارج میشوم. نگاهم به پیرمردها و پیرزنانی میافتد که عمدتا بازنشسته هستند و روی نیمکت مشغول گفتوگو هستند. دردهای همهشان تکراری است...
نظرها
نظری وجود ندارد.