تغییرات اقلیمی، دیدگاه علمی و دیدگاه غریزی
رئیسجمهوری آمریکا با بهانهتراشی از تلاش عملی برای مقابله با تغییرات اقلیمی سرباز میزند. اما واشنگتن تنها دولتی نیست که به بهانه توسعه نسبت به این پدیده بیتوجهی نشان میدهد.
دیگر همه میدانند دونالد ترامپ منکر تغییرات اقلیمی بر اثر دستکاری انسان در طبیعت، تولید بیرویه گازهای گلخانهای و گرمایش زمین است. اما استدلالی که رئیسجمهوری ایالات متحده در گفتگوی اخیرش برای ردکردن این واقعیت علمی مطرح کرد، حتی از حد و اندازههای خود او در بیربط بودن و توجیهگری نیز فراتر میرود.
دونالد ترامپ چهارشنبه ۱۷ اکتبر در گفتگو با خبرگزاری «آسوشیتدپرس» در پاسخ به پرسشهایی راجع به محیط زیست گفت که به تغییرات آبوهوایی باور دارد اما «آب و هوا همهاش تغییر میکند، بالا پایین دارد، پایین بالا دارد».
در واقع رئیسجمهوری آمریکا نقش گسترده انسان در تغییرات اقلیمی را انکار میکرد. هرچند اکنون نقشداشتن انسان در افزایش درجه حرارت به واسطه صنعتیسازی و مصرف بیرویه سوختهای فسیلی یک واقعیت علمی انکارناپذیر است. حتی در بخش تغییرات آبوهوایی وبسایت «اداره کل ملی هوانوردی و فضای ایالات متحده» (ناسا) که مستقیماً به دولت وابسته است، در این باره آمده:
«بر اساس پژوهشهای متعددی که در ژورنالهای علمی دارای داوری دقیق منتشر شدهاند، دستکم ۹۷ درصد دانشمندان اقلیمشناس فعال در حال حاضر بر این نکته متفقالقولند: جریانهای گرمشدن آب و هوا در قرن گذشته به احتمال قریب به یقین به خاطر فعالیتهای انسانی سر بر آوردهاند».
علم و غریزه
دانشمندان و متخصصان، از جمله پنل تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد میزان گرمشدن کره زمین را با درجه حرارت سیاره پیش از انقلاب صنعتی مقایسه میکنند. نظریهپردازانی همچون برونو لاتور، متفکر فرانسوی نیز با توجه به این واقعیت نام دوران جدید را «آنتروپوسن» گذاشتهاند. یعنی زمانی که انسان بالاخره توان قرارگرفتن در محور تغییرات و دگرگونکردن طبیعت را یافته. در حالیکه مثلاً برای امانوئل کانت، فیلسوف دوران روشنگری آلمان در قرن هجدهم طبیعت همچون کوه و دریا مظهر «امر والا» بود: آنچه در انسان هراس میافکند و او را به خضوع وا میدارد.
ترامپ اما این اجماع ۹۷ درصدی دانشمندان را قبول نمیکند. و برای اثبات بیاعتقادی خود در گفتگو با آسوشیتدپرس به استدلال «ژن خوب» متوسل شد:
«شما دانشمندانی دارید با هر دو موضع [موافق و مخالف با نقش بشر در گرمشدن جهان]. عموی من، دکتر جان ترامپ، استاد بزرگی در دانشگاه ام آی تی بود. و من درباره این موضوع بهخصوص با او حرف نزدهام اما غریزهای طبیعی درباره علم دارم و به شما خواهم گفت که دانشمندانی با هر دو موضع وجود دارند.»
دوشنبه هشتم اکتبر سازمان ملل در گزارشی هشدار داد که عواقب فوری تغییرات اقلیمی بسیار زودتر از آنچه تصور میشد، یعنی تا ۲۰۴۰ رخ خواهد داد و حتی ۱,۵ درجه سلسیوس گرمترشدن زمین نسبت به پیش از انقلاب صنعتی برای فرورفتن ساحلها زیر آب و وقوع خشکسالی شدید و تعمیق فقر و شدتگرفتن مهاجرتهای اقلیمی کافی است. پیش از این دانشمندان آستانه وقوع عواقب وخیم گرمترشدن جهان را دو درجه در نظر گرفته بودند.
- ویدئوی ناسا از روند گرمایش زمین از ۱۸۸۰ تا ۲۰۱۵ را ببینید که بشر عامل اصلی آن بوده:
ایده پیشرفت، تغییرات اقلیمی و بیتوجهی دولتها
اما ترامپ تنها سیاستمداری نیست که از دست زدن به راهکار عملی درباره آینده محیط زیست جهان امتناع میکند؛ آن هم به بهانه توسعه و شغلآفرینی.
در برزیل، ژایر بالسونارو، نامزد ۶۳ ساله راست افراطی (ترامپ برزیل) که بخت زیادی برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری دارد، تنها وعده خروج از توافق پاریس را نداده است. او همزمان وعده داده که با مقرراتزدایی، منطقه وسیعی از جنگلهای آمازون، همان شُش زمین را برای بدلکردن به زمین زراعی آماده کند. هرچند میشل تمر، رئیسجمهوری راستگرای کنونی روند لغو مقررات زیستمحیطی را آغاز کرد و تنها در اوت امسال ۵۴۵ کیلومتر مربع از جنگلهای آمازون جای خودشان را به زمینهای زراعی و دامپروری دادند ــ یعنی مساحتی سهبرابر نسبت به میزان جنگلزدایی در اوت گذشته.
چین که پس از خروج آمریکا گمان میرفت دست بالا را در سرمایهگذاری در انرژی تجدیدپذیر داشته باشد، چنین نکرده. این کشور نخستین تولیدکننده گازهای گلخانهای در جهان است. هرچند بر اساس میزان کل گاز دی اکسید کربن تولیدشده بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۳ ایالات متحده رتبه نخست آلایندگی را دارد و پس از آن اتحادیه اروپا، چین و روسیه قرار دارند.
در ایران نیز شرایط مقررات زیستمحیطی وخیم است و عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست میگوید اگر این مقررات به شکل فعلیشان اجرایی شوند، ۸۰ درصد از صنایع ایران تعطیل خواهند شد. او تصدیق کرده که مقامهای جمهوری اسلامی برای محیط زیست اهمیتی قائل نبودهاند.
محافظهکاران تندرو معاهده اقلیمی پاریس را نیز همچون بسیاری دیگر از معاهدات بینالمللی استعماری میدانند و خواهان خروج از آن هستند. آنها استدلال میکنند با رعایت مقررات معاهده پاریس از ۲۰۲۰ به بعد روند تولید نفت و گاز در ایران کندتر میشود و در نتیجه رشد و توسعه آهستهتر خواهد شد. آن هم در شرایطی که ایران با این وضعیت بحرانی اقتصاد در میان ۱۰ کشور نخست در فهرست آلایندهترین کشورهای جهان قرار دارد.
در شرایط تشدید بحرانهای اقلیمی در گوشه و کنار ایران، به ویژه بحران آب، فعالان محیط زیست نیز تحت فشار امنیتی گسترده قرار گرفتهاند.
حتی اتحادیه اروپا اهداف زیستمحیطی خود را چنان دست پایین تعیین کرده که منتقدان آن را برای اجرای توافق پاریس هم ناکافی میدانند. ۱۸ سپتامبر سال جاری روزنامه گاردین در گزارشی به افشای تلاش گروه لابیگری «بیزنسیوروپ» برای جلوگیری از اتخاذ تصمیمهای محکمتر در اتحادیه اروپا برای ارتقاء اهداف زیستمحیطی تا ۲۰۳۰ و چرخش سریعتر به سوی اقتصاد سبز پایدار دست زد.
به گزارش گاردین، این گروه لابیگری وابسته به شرکتهای بزرگ پیشنهادی ارائه داده که هر گونه بازبینی در اهداف زیستمحیطی نه چندان جاهطلبانه اتحادیه اروپا برای مبارزه با تغییرات اقلیمی را ناممکن میکند. انرژی پاک، کاهش تولید کربن و افزایش بهرهوری انرژی مهمترین مجورهای مورد نظر اتحادیه اروپا برای مبارزه با گرمایش زمین هستند که گروه لابیگری بیزنسیوروپ در تلاش است تا آنها را به شکل کنونیشان، یعنی تدریجی و با شتابی کند حفظ کند. شرکتهای به ظاهر هوادار اقتصاد سبز همچون غولهای تکنولوژی (فیسبوک، گوگل و مایکروسافت) نیز از سوی این گروه نمایندگی میشوند.
در واقع، نه فقط دولتها که اقتصاد سرمایهداری جهانی نیز در برابر دگرگونیهای ضروری جهت مقابله با روند شتابان و هولناک تغییرات اقلیمی مانعتراشی میکند.
همه اینها در شرایطی پیش آمده که توافق اقلیمی پاریس را فعالان زیستمحیطی بسیاری به خاطر نارساییهایش به نقد کشیده بودند و آن را و اهداف تدریجیاش را برای جلوگیری از بحران کافی نمیدانستند.
از یک سو این توافق بر اساس آستانه دو درجه سلسیوسی فاجعه بنا شد. از سوی دیگر، نویسندگان گزارش جدید سازمان ملل تصدیق کردهاند که پیشگیری از صدمههای جدی گرمشدن جهان (که با افزایش دمایی یک و نیم درجهای رخ خواهد داد) نیازمند دگرگونی اقتصادی جهانی با سرعت و در مقیاسی است که «در تاریخ تا کنون مشابه آن مستند نشده». و این اعتراف تلخ را کردهاند که تغییرات مورد نظر هرچند به گفته آنها روی کاغذ ممکن است، احتمالاً به لحاظ سیاسی ناممکن خواهند بود.
بسیاری از دولتهایی که کاری پیش نبردهاند، شاهد اعتراضات زیادی بودهاند: چه به دست فعالان رادیکال محیط زیست، چه از سوی مردم بومی منطقههای متفاوت که یا به غارت منابع طبیعی و تخریب و آلودهسازی زیستبومشان معترضند. دموکراسی مبتنی بر نمایندگی اما هنوز گوش شنوایی برای این مطالبات گرهخورده با ادامه حیات بشر پیدا نکرده است.
پرسش از محیط زیست اکنون با پرسش دیگری همبسته شده: آیا سیاستگذاریهای دولتها و اقتصاد سرمایهداری جهانی علیرغم خواسته مردمهایشان نهایتاً به آخرالزمان زیستمحیطی خواهد انجامید؟
نظرها
شاهین
"آیا سیاستگذاریهای دولتها و اقتصاد سرمایهداری جهانی علیرغم خواسته مردمهایشان نهایتاً به آخرالزمان زیستمحیطی خواهد انجامید؟" بی گمان اگر نظام اقتصادی-سیاسی بین المللی که بر مبنای کسب سود و مصرف هرچه بیشتر کار می کند، تغییر اساسی نکند و توسعه شکلی پایدار پیدا نکند و مصرف در راستای حفظ محیط زیست جهانی قرار نگیرد، پاسخ پرسش بالا به یقین مثبت خواهد بود. یعنی بشر دو پا به دست خود این کره زیستمند را نازیستمند می کند. البته و خوشبختانه نسل ما و فرزندان مان وجود نخواهند داشت که این فرآیند مرگبار نیستی سازی را تجربه کند، اما وای به حال نوادگان مان!!
نقی
کرهء زمین کارش تمام شد ورفت. آخرین گزارش جامع در این مورد میگوید که کرهء زمین فقط ۲۰ سال "خوب" دیگر دارد, و پس از آن دیگر تغییرات اقلیمی بسیار شدیدتر غیر قابل کنترل. اما همین حالاش هم "۲۰ سال خوب" را آلان می بینیم که چگونه هر هفته و هر ماه یک فاجعه پس از دیگری در چهار گوشهء جهان دارد اتفاق میفتد و تنها کاری که از دست مردم بر می آید گزارش دهی است و بس. رسانه های عمده و اساسی جهان هم که هنوز مثل اینکه دوزاری هاشون نیفتاده و انگار هیچ ارتباطی مابین تغییرات اقلیمی و فجایع زیست محیطی نیست. سرمایه داری و تمرکز بر سود آوری کوتاه مدت یک دلیل اساسی تخریب محیط زیست است. اما از یاد نبریم که در دوران خروشچف در شوروی هم (و هم قبل از آن, و هم بعد از آن) بلایی که سر محیط زیست آمد دست کمی از غرب نداشت. همین حالاش هم در چین و ویتنام و غیره محیط زیست چندان تعریفی ندارد. اصل مشکل برخورد ابزار گرایانه به طبیعت و زیست محیطی است که برای مدت زیادی چه سرمایه داری متکی بر بازار و چه اقتصاد سوسیالیستی متکی بر برنامه ریزی هر دو برخوردی ابزار گرایانه به محیط زیست و طبیعت داشتند. تازه در یکی دو دههء اخیر است که برخی از گرایشات چپ به این برخورد ابزار گرایانه نقد دارند. اما به قول فرنگی ها: Too little, too late!!!