فرشید هکی به روایت یکی از دوستانش
پویان اراکی − فرشید چپ بود و مقدم بر هر چیز دموکرات. این که او خودسوزی کرده باشد، باورکردنی نیست. حتی در مسافرتها هم او را تعقیب میکردند.
آنچه در زیر میخوانید متنی است که یکی از آشنایان زندهیاد فرشید هکی برای زمانه نوشته است. (نام نویسنده مستعار است.)
فرشید هکی، اقتصاددان و حقوقدان، انسان عدالتخواهی بود که در زمینه حقوق بشر، زندگی محرومان به ویژه کودکان کار و همچنین محیط زیست فعالیت میکرد و قلم میزد. خبر قتل او در روز یکشنبه ۲۹ مهر منتشر شد. جسد سوخته شده او در نزدیکی منزلش در محله فیض تهران پیدا شده است.
«همیشه طوری زندگی کن که انگار فیلم زندگیت را همه میبینند»
تقریبا همهی دوستانش این جمله را از او شنیده بودند و خودِ او به شهادت دوستانش همین گونه زندگی کرد.
خرم تن آنکه نام نیکش − ماند پس مرگ جاودانی (سعدی)
او در تمام این سالها در چارچوب همین قانون اساسی جمهوری اسلامی مبارزه کرد اما تحمل همین را هم نداشتند.
...پُرشورتر درین راه پیکار میکنیم\nهر چند مرگ نیز\nفرمان گرفته باشد... (ا. شاملو)
فرشید در سال ۱۳۵۳ در اراک به دنیا آمد. او بین تمام دوستها در کتابخوانی سرآمد بود. مادرش که معلم مقطع راهنمایی بود در سال ۱۳۶۵ فوت کرد و فرشید ضربهی روحی بدی خورد. با اینحال در سال ۱۳۷۱ دیپلم ریاضی را از دبیرستان امام علی اراک گرفت. به یاد دارم یک روز برای امتحان انشاء که امتحان نهایی بود و در دبیرستان سهمالملک برگزار میشد تقریبا هشت صفحه نوشت و آنقدر قلم خوبی داشت که معلمها ورقههای نوشته شده را دست به دست میکردند و دیگر حواسشان به امتحان نبود. همچنین دوستان آن موقع او در اراک خوب به یاد دارند که آرایشگری در اراک بود که فرزندش اعدام شده بود و دستش میلرزید و کمتر کسی برای کوتاه کردن مویِ سر سراغ او میرفت، اما فرشید هکی میرفت و بعد از آن به آرایشگاه دیگری میرفت.
هکی بعد از دیپلم، دوران سربازی را گذراند و برای لیسانس اقتصاد وارد دانشگاه مازندران شد. آنجا دبیر انجمن اسلامی دانشگاه بود و در فعالیتهای دانشجویی بسیار اثرگذار. فرشید در دو رشته، کارشناسیارشد داشت-اقتصاد و حقوق بشر. در کارشناسی ارشد رتبهی یک بود و در نهایت شد دکتر فرشید هکی. دو دوره کاندیدای شورای شهر تهران شد که البته به شورا راه نیافت . او در خیلی از پروژههای صنعتی عسلویه نیز مشاور بود.
ده سال پیش برای تأسیس حزب «پیشتازان عدالت» بسیار تلاش کرد و به گفتهی خودش هزاران بار پلههای وزارت کشور را بالا و پایین رفت، اما هیچ نتیجهای نگرفت. چه در زمان احمدی نژاد و چه روحانی. اما او از پای ننشست. نوشت، سخنرانی کرد و صحنه را خالی نکرد. چپ بود. فعال مدنی، فعال محیط زیست، مدافع کودکان خیابانی، مدافع حقوق شهروندی، مدافع حقوق بشر و استاد دانشگاه بود. اندیشه داشت. او برای اینکه بتواند مجوز حزب را بگیرد و گزک به دست حکومتیها، که همیشه مراقبش بودند ندهد، از مصاحبه با رسانههای خارجی هم پرهیز میکرد. اما هیچ موقع فعالیت مدنی خود را قطع نکرد. چند بار دادنامه چاپ کرد اما نتوانست مجوز حزب را بگیرد.
فرشید چپ بود و مقدم بر هر چیز دموکرات. اعتقاد به حذف گروههای دیگر نداشت؛ میگفت «باید از لیبرالها تا سنتیترین چپها برای دموکراسی یاری گرفت چرا که دموکراسی دستاورد بشر است و میشود روی این موضوع به توافق رسید» با همین روحیه با طیفهای گستردهای ارتباط داشت.
فرشید هم مثل بسیاری از جوانان نیک قربانی شد. حتی در مسافرتها هم او را تعقیب میکردند. هم خود او میدانست و هم دوستانش و حالا میگویند خودسوزی کرده است. برخی از رسانههای خارجی که حتی خبر مرگ او را اعلام نکردهاند، خبر عجیب خودسوزی او را اعلام میکنند. این را کجای دلمان بگذاریم!؟ همهی دوستان او میدانند که چنین نیست. فرشید و خودکشی!؟ او آرمان داشت برای آرمانش مبارزه میکرد. فرشید هکی با خودکشی بیگانه بود، اما فرمان مرگ با او همچون بسیاری از جوانان این سرزمین بیگانه نبود.
مگر ما تاریخ این چهل سال را فراموش کردهایم؟ مگر ما کشتار وحشیانهی دهه شصت را فراموش میکنیم؟ مگر ما قتلهای زنجیرهای را فراموش میکنیم؟ مگر ما آن همه قتلهای برون مرزی را فراموش میکنیم؟ مگر ما همین کشتار ۸۸ و ۹۶ را فراموش میکنیم؟ چرا باید باور کنیم و یا حتا آنقدر فراموشکار باشیم که به خود بگوییم فرشید هکی که سالها میشناختیم، خودش را نزدیک خانهاش سوزانده!!! فرشیدی که ۲۸ مهر سالگرد عقد ازدواجش بود و همسر و «دلآرا» دختر پانزده سالهاش در خانه منتظرش بودند.
فرشید هکی که آخرین نوشتهی تلگرامش را اینجا نقل میکنم دیگر در میان ما نیست و این تقصیر هر گروه یا جناحی که باشد تقصیر خودش نیست و حکومت با ادعاهای حیرتآور خودسوزی و یا گروههای خودسر، تنها کاری که کرده این است که انگشت اتهام را به خودش جوش داده است.
آخرین نوشتهی فرشید هکی در کانال تلگرامش ۹:۲۲ دقیقه شب ۱۱ اکتبر۲۰۱۸:
«مردم ایران چیزی برای از دست دادن به جز زنجیرهایشان ندارند. اکنون در اوایل پاییز نود و هفت با قاطعیت و با استناد به تمام شاخصهای اقتصادی-اجتماعی و نارضایتی عمومی میتوان این تعبیر طبقاتی مارکس برای طبقه کارگر را برای تمامیت مردم ایران (به جز غارتگران حاکم بر ساخت اقتصادی) بهکار برد. مردم ایران دیگر به جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند. اعتصابات و اعتراضات صنفی نمونهای از پیامدهای چنین وضعیت بحرنی است که در آن سیستم اقتصاد سیاسی دچار بحران عمیق ساختاری شده است و کارد از مغز استخوان مردم گذشته است.»
نظرها
شاهین
روانش شاد، راهش پر رهرو، و روی قاتلان حکومتی اش سیاه!
علی
با سلام روح فرشید شاد خاک بر سر حاکمان بزدل و دروغ گو که کاری به جز موشک بازی و کشتن جوانان بی گناه بلد نیستند. این زالوهای خون اشام خالی بند مثل یک پارازیت بدنیا امده و هیچ نفعی برای جامعه ندارند از رهبر بخت النصر بگیر تا اون پایینیهاشون همه مثل همند. مذهب یعنی این یعنی زور. شماها دیگه از کلاس اخلاق ومنطق صحبت نکنید.
آکو کردستانی
روانش شاد و یادش گرامی باد.
صدیق
دکتــــر فــــرشیــــد هـــکی روحش شاد! فقط 44 سال سن داشت، و یک دنیا حوادث گوناگون در مقابل خود داشت. خامنهای به او هم رحم نکرد، و فرزند 15 سالهاش را یتیم کرد. از خدا میخواهیم که نوههای خامنهای را یتیم کند، درحالیکه خودش هنوز زنده باشد و آن روز را ببیند. ننگ و نفرین ابدی بر خمینی و خامنهای.
ahmad
در اینجا صدای آزاداندیشان به راحتی در نطفه خفه میشه چون دور کشور دیواری کشیدن و هیچکس فریادهای ما رو نمیشنوه .