فرشید هکی از خلال برخی نوشتههایش
پویان اراکی − بر آن شدم تا با نگاه به نوشتههای خود دکتر هکی در کانال تلگرامش و کتاب «حقوق اقتصادی-اجتماعی بشر در ایران» اندکی بیشتر با دیدگاه و طرز فکر او آشنا شویم.
در این چند روزه که از قتل وحشتناک دکتر فرشید هکی میگذرد، گزارشهای مختلفی چاپ شد. چقدر گفته شد و چقدر شنیدیم؟ چقدر گفتند و چقدر باور نکردیم؟ بر آن شدم تا با نگاه به نوشتههای خود دکتر هکی در کانال تلگرامش و کتاب «حقوق اقتصادی-اجتماعی بشر در ایران[1]» اندکی بیشتر با دیدگاه و طرز فکر او آشنا شویم. در واقع هر چه بیشتر از خود ایشان بدانیم از انگیزههای حذفش بیشتر آگاه میشویم. وقتی یک انسان دغدغهی عدالت، آزادی، حقوق بشر داشته باشد و در ایران زندگی کند، خواه نخواه درگیر مسائلی همچون اقتصاد، حقوق کارگران، بیمه، محیط زیست، کودکان کار، اعتیاد، خودکشی، حقوق زنان، بیکاری، زنان سرپرست خانوار، فقر، فحشا، سانسور، کمبود آب، کارتن خوابها، گورخوابها، قاقچاق کالا، حقوق همجنسگراها و هزاران مورد دیگر میشود که به طور مستقیم یا مستقیمتر با زندگی روزمرهی مردم گره خورده است. اما فرشید هکی هم به گواه نوشتههایش و هم به گواه ده سال تلاشش برای تأسیس حزب «پیشتازان عدالت» و هم کمپینهای «زمستان گرم» و «زاگرس مهربان» در بسیاری از این حوزهها فعال بود. در نوشتهی پیشین در زمانه خواندید که فرشید هکی و دوستانش بارها شاهد تعقیب شدن او توسط نیروهای امنیتی بودند و خودش بارها به دوستانش گفته بود که مراقبش هستند و دلیل آن فقط دیدگاه نظری او نبود، فعالیت و پیگیری او در همین حوزههای از نظر حکومت خطرناک بود. به یاد داشته باشید ما در مملکتی زندگی میکنیم که مثلا اعتراض به گرانی تخم مرغ را حتمن «توطئهی دشمن» میدانند چه برسد به این همه حوزههای مختلف که یکیش برای حذف شدن کافی است.
اگر به نزدیک یک سال فعالیت کانال تلگرامیِ «پیشتازان عدالت» نظری بیندازیم، خیلی چیزها روشن میشود:
فرشید هکی در دسامبر ۲۰۱۷ به مناسبت سالمرگ فیدل کاسترو یادداشتی با مضمون تسلیت نوشته و سپس به مناظره کاسترو با پاپ که به سال ۱۹۹۸ بر میگردد، میپردازد:
«پاپ: آیا شما به کلیسا ایمان دارید؟
فیدل: آیا شما خود به خداوند ایمان دارید؟
پاپ: مردم عادی به خداوند ایمان دارند، چطور ممکن است من در مقام جانشین عیسی مسیح به خدا ایمان نداشته باشم؟
فیدل: خیالم راحت شد، زیرا به خاطر سکوت شما در برابر تجاوزات نظامی آمریکا و عدم حمایت شما از محرومین تصور میکردم شما به خدا ایمان ندارید. شما بهتر است از آمریکا بخواهید از هزینههای نظامی کم کند و منابع آن را در راه مبارزه با فقر به کار بگیرد.»
در نوشتههای بعدی، تبریک روز جهانی حقوق بشر، و تأکید بر عدالت به عنوان قدیمیترین اصطلاح حقوقی را میبینیم و اینکه «دنیای بدون عدالت مساوی است با دنیای بدون حقوق بشر». یادداشت بعدی تبریک تولد «شاعر مردمی، احمد شاملو» و مختصری از زندگینامهی اوست. پس از این موارد به ذکری از مارکس میرسیم که دکتر هکی اینگونه بیان میکند: «مارکس حقوق بشر و عدالت اجتماعی». فرشید هکی به «ازخود بیگانگی انسان، پایان دادن به استثمار طبقاتی، بیگانگی کار از محصول کار، مخالفت با خصوصی سازی» میپردازد و میافزاید: «در نظام سوسیالیستی هر کس به اندازهی تواناییاش کار خواهد کرد و به اندازهی نیازش بهرهمند خواهد شد.» او در نوشتههای بعدی، بسیار هوشمندانه از یکی از حقوق اساسی بشر نام میبرد که همانا «حق زیست در محیطی سالم و پاکیزه است» و بلافاصله به مطالبهی اصل ۵۰ قانون اساسیِ همین جمهوری اسلامی میپردازد: «حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعدی باید در آن حیات اجتماعی روبهرشدی داشته باشند، وظیفهی عمومی تلقی میگردد. ازاینرو فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است.»
فرشید هکی: «دولت باید متوجه باشد که اجبار یک انسان بر اینکه بر خلاف وجدان و اعتقاد خود عمل کند بزرگترین دشنام و ناسزایی است که در حق او میتوان روا داشت.»
مطالبی که در ادامهی نوشتههای کانال میخوانیم از این قرارند: حقوق و آزادیهای گروهی شهروندان، صحبت از آزادی احزاب و سندیکاها، انتقاد از سیستمهای استبدادی و زورگو و سرکوبگر و بهرهکشی انسانها در جهت منافع طبقاتی، تنزل مقام انسان به رعیت و در نهایت خالی شدن از ماهیت انسانی و به شیء تبدیل شدن انسانی که در اختیار طبقات مسلط قرار میگیرد» او به صراحت مینویسد: «انسان تبدیل به گرگ انسان میشود.»
فرشید هکی به معنای مثبت آن انسان زیرکی بود میدانست که چگونه فعالیت کند که ممنوع القلم نشود و در عین حال از اصول عدالتخواهانهی خود کوتاه نیاید. در شلوغیهای زمستان سال ۹۶ مطالبی دربارهی جنبشهای اجتماعی بردگان و رعیتهای مینویسد که چگونه حکومتهای استبدادی را مجبور به عقب نشینی کردهاند. در چند نوشتهی دنبالهدار بعد از آن به «نافرمانی مدنی» میپردازد و پله پله خواننده را به این سمت میبرد که اعتراض حق اوست و دولت هم باید «رفتار شایسته» داشته باشد.
به زبان ساده نشان میدهد که:
نافرمانی مدنی = توسل به وجدان عمومی اجتماع ( به شرط پیگیری) ایجاد حرکت برای تغییر قانون
او در جایی میگوید: «دولت باید متوجه باشد که اجبار یک انسان بر اینکه بر خلاف وجدان و اعتقاد خود عمل کند بزرگترین دشنام و ناسزایی است که در حق او میتوان روا داشت.»
در همان زمان به مادهی ۲۹ اعلامه حقوق بشر ارجاع میدهد و میگوید: «تکالیف فرد در اطاعت از قانون مطابق شرایطی صورت بندی میشود: یک) جامعهای که بتواند رشد آزادانهی فرد را تأمین کند. دو) قانون در حمایت حقوق بشر باشد سه) قانون در جامعهی دموکراتیک وضع شده باشد چهار) محدودیتهای قانونی در جهات چهارگانهی زیر باشد الف- رعایت حقوق و آزادی دیگران ب- مقتضیات عادلانه اخلاق ج- مقتضیات عادلانه نظم عمومی د- مقتضیات عادلانه رفاه همگانی» ایشان میگوید: «اگر چنین شرایطی در جامعه نباشد انسان ناگزیر است که طغیان کند، نافرمانی کند.» اما در عین حال چندین بار تأکید میکند: «خشونت، خشونت میزاید و دوری باطل است که به نفع هیچکس نیست. نافرمانی مدنی باید مسالمتآمیز باشد. نافرمانی مدنی باید آشکار باشد، شفاف باشد.»
فرشید هکی: «همهی جناحهای سیاسی برای سهمی از کیک نفتی رقابت و منازعه میکنند».
شخصی با این کارنامه و تا این حد دموکرات و خشونت پرهیز را تصور کنید، و سپس این ادعا را در نظر آورید که او خودسوزی کرده یا قتلش نتیجه اختلاف شخصی بوده و به دلار ربط داشته است!
فرشید هکی در نوشتههای بعدی خود به براندازی میپردازد و شرایط آن را از دو منظر نگاه میکند: تحول تدریجی به نفع همه است و برهمزدن خشونت آمیز ناگهانی، دورِ باطلی از خشونت ایجاد میکند. البته از منظری دیگر اشاره میکرد که نمیشود از کسانی که مورد خشونت واقع میشوند انتظار داشت مسالمت آمیز رفتار کنند.
او به دوران بعد از انقلاب ۵۷ هم از منظر «اقتصاد دلالی و تسلط سرمایهداری تجاری» مینگرد. دکتر هکی آشکارا میگوید: «بخش دلالی و واسطهگری در سیستم اقتصادی ایران از آمریکا هم آزادتر است.» او در ادامه از «دولت و طبقهی سرمایهدار» صحبت میکند از «خصلت طبقاتی نهفته در دولت، اقتصاد سیاسی رانتی و غارتی در ایران، کسب درآمدهای هنگفت نفت، گاز، و منابع طبیعی توسط دولت» به تفصیل مینویسد. و تکلیف همهی گروهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب را با این جمله در نظرگاه خودش مشخص میکند: «همهی جناحهای سیاسی برای سهمی از کیک نفتی رقابت و منازعه میکنند».
در ادامه جریان اعتراضات گسترده مردم از «تئوری توطئه» و «توهم توطئه» سخن میگوید و اضافه میکند که «یکی از موانع توسعهی در ایران را توهم توطئه میداند که سبب ساز یأس، انفعال، و تسلیم دربرابر حوادث شده است.»
در پایان نوشتههای تلگرامی او که بسیار فشرده نقل کردم نظر او دربارهی دموکراسی را میآورم:
«در یک دموکراسی آرمان حقوق بشر قابلیت اجرا مییابد.»
فرشید هکی در کتاب «حقوق اقتصادی-اجتماعی بشر در ایران» تأکید میکند: «در تحقیق خود.... با رویکردی در سپهر چپِ دموکراتیک و نگرش توسعهی انسانی بر خلاف رویکردهای دست راستی و نئولیبرالی رایج پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حرکت کردهایم.» او در ادامه میافزاید: «...نگرش نئولیبرالیستی به حقوق بشر که حقوق بشر را تنها به حقوق مدنی و سیاسی فرو میکاهد، نقد نمودهام»[2]
او در کتابش بارها به «حق تشکل و آزادیهای سندیکایی» «نقد سیاستهای تعدیل اقتصادی» «حقوق کار و تأمین اجتماعی» «حداقل مزد شرافتمندانه» «منع تبعیض» «امنیت شغلی» و ..... اشاره میکند.
این گزارشی بسیار اجمالی از نزدیک به یک سال فعالیت کانال تلگرامی فرشید هکی است. و تقریبا شامل اشارهای به مهمترین نوشتههای اوست. از میان این نوشتهها، نازنینی نمایان است که با تمام وجود به آرمان دموکراسی، چپ، حقوق بشر و سکولاریسم معتقد بود.
پانویسها
[1] هکی ، فرشید. ۱۳۸۸. حقوق اقتصادی-اجتماعی بشر در ایران. موسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی.
[2] هکی ، فرشید. ۱۳۸۸. حقوق اقتصادی-اجتماعی بشر در ایران، ص ۲۰۰.
نظرها
فرخنده پایور از تهران
با سلام و تسلیت به خانواده ی فرشید هکی دیشب شوهر من مطلبی نوشت در باره ایشون. از دیشب حالش بد شد و بردندش بیمارستان. من این نوشته را در زیر باز تولید می کنم تا مغفول نماند. در ضمن جالب است که اصلالحطلبان لام تا کام از این موضوع سخنی نگفته اند. چرا که فرشید هکی از آنها عبور کرده بود. فرشید آزاده ای بود که فروپاشی اخلاق و انسانیت و شرف و درستی را در جامعه برنمی تابید. هیچ طلمی و هیچ نابراری ای از چشمان تیز بینش پنهان نبود. از اینکه برود و ببیند که زنی در سر پستانش هروئئن می ریزد تا شیرخوارش را که معتاد بدنیا آمده از بی دوایی نمیرد. اگر چه دلخون بود اما واهمه ای نداشت تا برود در به قول خودش محله های ناامن تا با چشمان تیز بینش ببیند و فریاد کند. در هر حال همه جا بدنبالش بودند تا فرشیدی را که اسرار هویدا می کند را به قول محمد نوریزاد به فتوای شخص رهبر کاردآجینش کنند و مدرکش را که خود پیکر در خون تپیده اش است را بسوزانند...
فرخنده پایور از تهران ادامه
... هم شگفتا از ملت ستمدیده ی ما که هیچ شمشیری و هیچ سری که از آن شمشیرزن بی رحم بر زمین می افتد بیدارش نمی کند. و حالا که حال شوهرم بسیار بدست نوشته اش را بخوانید...ای خانواده ی محترم و عزادار فرشید هکی حرف بزن عزیز دلم. مگر بالا تر از این سیاهی هم رنگی هست! حرف بزن! بگو چه شده! هر چه میدانی بگو. عجب ایران ما از مردان و زنان غیور و توانمند تهی شده. شهریاران را چه شده؟ یاران را چه شده؟ مهربانی کجا رفته؟ ای ایران بلرزه درآ! منتظر خارج نشینان عافیت طلب و سلطنت طلب و تجزیه طلب و راحت طلب و تفرقه طلب نباش ! فرشید هکی دیری بود که از اصلاحطلبان عبور کرده، پس دور دور شو! اصلاحطلبان هزار درجه از اصولگرایان حلالزاده ترند. اقلا اصولگرایان ساطور محمد و شمشیر علی را لای دندان دارند و مدعی رحمانیت و رآفت تقلبی اسلام اصلاحطلبان نیستند. آنها از هفتاد هزار و صد هزار گردن زدن و تفخیذ و دخول پیامبر بر عایشه و امامشان علی راست و پوست کنده سخن می گویند. همچون سید محمد خاتمی خندان نیستند که هم اسلامش را رحمانی میداند و هم در گوش نوزادان مولتی میلیاردرها اشهد ان علی ولی الله می خواند. و علی همان کسی که شمشیر کشی قهار است که طبق گفته خودشان در زمان خلافتش و عدالتش سر هفتاد هزار نفر را بریده و در جنگها نیز سر دهها هزار نفر را بر خاک انداخته است. و من در کنار محمد خاتمی بودم که بر سید بودنش فخر می فروشد و در دوره دوم کاندیداتوریش برای تدارکچی گری با یک «یا علی » از صمیم قلب کاندید شد. از اصولگرایان ناپاکتر اصلاحطلبانند و برعکس. در خارج و بر خارج امید نبندیم. اینان حتا حاضر نیستند سر یک میز بنشیند و با هم شام بخورند بی آنکه وسط شام بخشی از آنها با دعوا میز را ترک نکند. همشان می خواهند رییس باشند. همشان تمامیت را میخواهند. رضا پهلوی هر شب خواب شاه شدن میبیند. بنی صدر در فکر آن است تا انقلاب اسلامی از هجرت باز گردد و حکومت اسلامی شماره ۲ رقم بخورد. مریم رجوی امیدوار است تا حمام خونی نو در سراسر ایران براه بیندازد. پس ماها خودمان از میان خودمان کسی را برگزینیم. بپا خیزیم من هم می آیم. چنانکه تا کنون آمده ام. فرشید هکی به دستور روحانیون کشته شد. در راسشان خامنه ای و عمیق تر از آن قرآن کریم و مجید و…
majid
خانم فرخنده پایور شما من رو یاد فیلم برره انداختید در صحنه ای عده ای داشتن فردی رو ضرب و شتم می کردن شخصیتی که اسمش خاطرم نیست ناگهان رسید و برای کمک به فردی که مورد تعرض قرار گرفته بود شروع به زدن همه کرد حتی آن فردی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و آخر وقتی همه فرار کردن ، از خود پرسید پس اینا داشتن کیو می زدن. حالا حکایت شماست.
اسپندزاده جایی از ایران
خانم فرخنده بر عکس انتقاد جناب مجید من فکر می کمنم اتفاقا شما بسیار هم درست نوشته اید! چرا که هم شاه الهی ها و هم مریم رجوی و هم بنی صدر و هم فرشگردی ها و هم این گروه جدید تر و هم گروه قدیم اتحاد جمهوریخواهان ایران و تا دلت بخواهد هم و هم اینها همشان شامل نوشته ی شما می شوند. موضوع امروز اپوزیسیون ایران مرا به یاد نشست بیش از چهل و پنج سال پیش زمانی که من نوجوان بودم می اندازد. زمانی که اعراب قرار در نشستی بنشینند و در مورد اجماع اعر اب برای نابودی اسراییل تصمیم بگیرند. هر عربی پیش از نشست عنوان میگرد که بزپدی اسراییل را می ریزند در تنگه تیران و نابودش می کنند، یکیشان می گفت که اگر هر رعرب فقط یم سطل آب بریزد اسراییل را آب خواهد برد و... و از این قبیل. آما سرانجام کل موضوع سر اینکه چه کسی رییس جلسه شود به هم خورد! این به هم خوردگی الان دهه ها ست ادامه دارد. همچون اتحاد ایرانیان برای نابودی یکی از خونخوارترین حکومتهای همه ی تاریخ ایران و هم در نوع خودش بینظیر در تاریخ و جغرافیای جهان. برای همین من در ضمن ادای احترام به یاد و خاطره ی فرشید هکی و کاووس سید امامی و همه ی مقتولین حکومت اسلامی که ناجوانمردانه کشته شدند. فکر می کنم که خانم پفرخنده و شوهرشان در چند خط کوتاه موجز درد ما را نوشته اند. شاید این چندش بتواند از رضا پهلوی گرفته تا بنی صدر و جمهوریخواهان و حرکت جدید حسن شریعمتداری و جبهه ملی و جنبش فداییان را دور میز میز بنشاند.از سازمان مجاهدین خلق نام نبردم چراکه این سازمان بدبختانه هم برای خودش و هم برای ایران تمامی کیفیتهای لازم برای نشستن دور یک میز برای نجات ایران را از خودش ذئل کرده است.ازو هم تجزیه طلبان نیز فدرال طلب ها که هنمان تجریه طلبانی هستند با ادبیاتی دیگر خب اصلا ننمی توانند دور یک میز برالی ایران بنشینند. چرا کمه هم برای آنها و هم برای ما نقض غرض است.
مهشید
آقا/خانم "مجید" شما در اینجا خوانندگان را به یاد سربازان گمراه امام (خواهران و برادران سایبر بسیج, خصوصا خواهر مستقر در شمال کالیفرنیا: استانفورد) می اندازید, که از هر فرصتی استفاده می کنند در توجیه و منطقی نمودن جنایات ملایان و ادامهء ابدی جو "امنیتی" در ایران. انشاالله گربه است.
sattar beheshti
«ایران خبر» سرای قلم در بیانیهای نوشته است: «فرشید هکى ناپدید شده و جنازهاى در شعلههاى آتش، نزدیک منزلش با اشیاء مرتبط با او مىیابند! بدیهى است که مقتول دکتر فرشید هکى باشد، هر چند پزشکى قانونى سکوت کرده باشد! امروز هفتمین روز قتل فرشید هکى است! و پزشکى قانونى بلاتکلیف است! پزشکى قانونى که گلوله پیشانى مصطفى کریمبیگى را «اصابت شیئى تیز به قفسه صدرى» مینویسد، هنوز گزارش قتل قاتل کاظم سامى را منتشر نکرده، در مورد سید احمد نیز سکوت کرده و زهرا بنی یعقوب را رها مىکند! قابل اعتماد است؟! حالا مىفهمیم چرا هاشمى رفسنجانى کالبد شکافى نشد.»
Faryad
کاخ نشین «بنیاد باران!» یا خودش را به خنگی زده و خلق را مانند خود میپندارد یا نمیداند که بین او و اربابش خامنهای با مردم ایران به اندازه یک دریا خون و نفرت موج میزند. سهم او و اربابش، ثروتهای میلیاردی، کاخهای افسانهیی، و زندگی لاکچری آقازادهها در ینگه دنیا، مافیای غارت و چپاول، گرین کارتهای اهدایی و به نابودی کشاندن ملت و میهنی متمدن و سرشار از ثروتهای ملی است. در نقطه مقابل، سهم مردم ایران، محتاج نان شب بودن، محرومیت از آب قابل شرب، نداشتن هوای تنفس، گرانی افسار گسیخته، بیکاری، اعتیاد، فرزند فروشی، کلیه و قرنیه و مغز استخوان فروشی، گورخوابی و هزاران مصیبت دیگر است. محمد خاتمی آمده است به مردم به جان آمده و قیامآفرین ایران بگوید اینطور نیست که نظام در حال فروپاشی است. به چشمان خودتان شک کنید. به خودتان دروغ بگویید. خبری از سرنگونی نظام نیست. همه چیز در امنیت و آرامش است. نکند یک دفعه به سرتان بزند و به خیابانها بریزید. حفظ این نظام از اوجب واجبات است. اگر هم در خیابانها هستید به خانههایتان بروید و بگذارید آرامش ولیفقیه حفظ شود:
شاهد
وزارت اطلاعات حکومت اسلامی برای هر سایت مخالف حکومت یک مامور معذور گذاشته است تا با وارد شدن در بحث ها گفتگو را به سوی دلخواه بکشانند یا با تهمت زدن به مخالفان حکومت اسلامی ان ها از ادامه سخن گفتن باز دارند . این مامور قلم به مزد باید در باره همه چیز سخن بگوید و هرموضوعی را به شیو ه ای مورد انتقاد قرار دهد که لوٍث شود . مامور می کوشد با سخنانی که بوی اصلاح می دهد و با قیافه ای حق به جانب سخن بگوید او خواستار ازادی است اما دشمن هر کس است که برای ازادی در ایران مبارزه می کند . زمانی افشا شد که به انها ساعتی هفت هزار تومان دستمزد داده می شود که اکنون باید چند ده برابر شده باشد بهترین شیوه افشای این ماموران قلم به مزد است تا فکری پیروزی در مجادله قلمی در ذهن شان جای نگیرد و قادر نباشند با نشان دادن طاهر این پیروزی به بالا دستشان مزد بیشتری بگیرند .
جمشید بهار خطاب به شاهد از کرج۱
جناب شاهد سلام. اگر قدری روشنتر و شفاف تر حرف بزنی بسیار عالی میشود. بدبختی بزرگ ایران این حکومت ساطور بدست نیست. بدبختی ایران سران به اصطلاح اپوزیسیونی ست متفرق و پر از غرور و نخوت که قادر نیست با بیش از ۹۰ در صد جمعیت که ضد این حکومت است یک ائتلاف تشکیل دهد. شاید شما دارید مثلا نظرات بالا را افشاء می کنید. اما مگر دروغ است که اتحاد جمهوریخواهان ایران فقط چند روز دوام آورد؟ مگر دروغ است که فرشگردیها و نیماراشدان و همپالکیهایش پوچهایی بیش نیستند. مگر دروغ است که مجاهدین خلق قابل اطمینان نیست؟ بروید در آلبانی در آن گورستنان غمناک ببینید چه خبر است من برای ادای احترام به پسر عمویم بدانجا رفتم! عجب عجب غیرواقعی و کابوپسی بود دیدم در گورستان که باید جهنمش نامید! و مگر در مورد رضا پهلوی دروغ است که میخواهد آنچه را استفراغ کرده ایم را دوباره به خورد ما بدهد. و مگر دروغ است و مگر اصلا احتیاجی هست که وزارت اطلاعات سپاه و حکومت ضد بشری بین اپوزیسیون تفرقه ایجاد کند هنوز حسن شریعتمداری و حشمت طبرزدی نفسشان در معرفی «شورای مدیریت گذار» سرد نشده که جبهه ملی اعلام میکند که حسن شریعتمداری سلظنت طلب است. در صورتی که بی آنکه من آنها رال بشناسم و نه از حسن شریعتمداری دفاع کنم او میگوید که جمهوریخواه است و به صورت روشن هم میگوید.
جمشید بهار خطاب به شاهد از کرج۲
بنا بر این حکومت اسلام ناب، این گرگ خونآشام فقط نیست که دشمن ایران است. این سران اپوزیسیون که نه کتابخوانند و نه فلسفه دانند و نه قرآن را درست خوانده و نه انجیل و نه تورات و نه اوستا و نه جامعه شناسی میدانند و نه ادیبند نیز در واقع همدستان و همداستان این حکومت آدمکش و ضد بشرند. اگر میخواهید بهتر بدانید جناب شاهد بروید روشنفکران و اندیشمندان و اپوزیسیون کشورهای دیگر را با اندیشمندان و روشنفکران و اپوز یسیون کشور ما مقایسه کنید. بروید اپوزیسون مثلا فرانسه را در زمان اشغال نازیها با اپوزیسون کشور ما مقایسه کنید. اتفاقا جنرال دوگل یک سلطنت طلب بود که بنا بر مصالح ملی جمهوریخواه شد و بنا بر همان مصالح ملی اعلام کرد که من برای منافع ملی جمهوریخواه شدم و شما نیز دست از جدایی طلبی بردارید و تمامی زبانهای پاتوا و نرماندیا و بروتانتی و کرسی و ... را برای همیشه ملغی کرد. و اینک طبق ویکی پدیا و «چشم اندازی به تاریخ فرانسه مدرن» تمامی نه تنها سرزمینی که امروز فرانسه نام دارد بلکه آنسوی آبها هم به زبان فرانسوی هم سخن می گویند و هم می نویسند و افتخار هم میکنند. تازه آنها اگر چه نویسندگان بسیار مهمی دارند اما تمدنی این چنین دیر پا نداشته اند. سعدی و حافظ و خیام و مولوی و... ندارند. حالا شما بروید به سخنان همیشه گنگ رضا پهلوی گوش کنید و مقایسه کنید. در هر حال چنانکه یکی از دوستان همیشه می گوید و می نویسد گرگان و قاتلان و لواطکاران و تجاوزگران و تفخیذ گران بر قدرتند و یکی یکی ما خوابزدگان را میدرند چنانکه یکی از آخرینهایشان همین فرشید هکی بود و کسانی که خودشان را سران اپوزیسیون میدانند نیز بر سر ریاست با هم دعوا دارند. آری بدبختی ما اصلا حکومت اسلامی نیست! آنها کار خودشان را که قتل و تجاوز و غارت و سرقت و لواط است به خوبی انجام میدهند. این مائیم که اینچنین در ساختن یک ائتلاف درمانده ایم. باید اینرا به همه تبریک گفت!
امیرحسین دلسوز مردم
دوستان روشن فکر غربی من می گویند.مگر ادم چند بار به دنیا می اید.که از زندگی لذت نبره.ولی من می گویم ادم چند بار به دنیا میاید که با ظلم مبارزه نکنه.من خودم ستم کشیده این حکومت شبه اسلامی هستم.ولی چی کار کنم.نمی توانم کاری بکنم.مردم دیگر به هیچی اهمیت نمیدهندتنهایی چی کار کنم..همین جا از خانواده های هاشم خواستار ودیگر قربانیان عذر خواهی میکنم.که امیدوارم با بزرگواری انها این بخشش من را بپذیرند.
جاوید از تهران
من این مرد بزرگ در هیکلی کوچک و بی مدعا را بارها در جنوب شهر تهران دیده بودم. به غایت هوشمند بود. از آنجا که به فکر ضعیفترینها بود فکر نمی کرد که گرگان ولایت اسلام برای کارهایش پوستش را بدرند و جسدش را بسوزانند. اگر چه میدانست که مثل سایه دنبالش هستند و هم میدانست که همه چیز و همه کار ازشان برمی آید اما فکر می کرد که چون سیاست زده نیست و به هیچ گروهی تعلق ندارد و کار او فقط برای ایران است قسر در خواهد رفت. اما چنین نشد. این اسلام و اسلامیون برای نابودی ایران و هر کجا که پا بنهند آمده اند و تا بتوانندایران را و هر جا را ویران خواهند کرد. برای همین ایران و ایرانی باید یک بار برای همیشه حسابش را با اسلام تصفیه کند. باید نظریه تصفیه حساب با اسلام را به همه ی سطح و عمق جامعه سرایت داد. این تصفیه حساب البته و حتی الامکان نباید خشن باشد . باید بیشتر درونی و وجدانی باشد. باید ایرانی از خودش بپرسد که اسباب عقب ماندگی او چیست، چرا ایران با هفت هزار سال سابقه تمدنی و فرهنگی و تاریخی و هنری و منبع الهام حتا آمریکا بودن کوروش در نوشتن قانون اساسی آمریکا باید این چنین ذلیل و خار و زار و زخمی و عقب مانده باشد؟! چرا بیداری ایرانیان و به میدان آمدنشان برای بیرون راندن اسلام از درون خودشان و جامعه شان اینقدر مشکل است! چرا این مشکل را این همه خشونت و سربریدن و شکنجه و زندان و قتل و تجاوز و لواط نمی تواند حل کند.ما را چه رسیده که هنوز آدمکشان و قاتلان ما باید در گوش نوزادانمان اذان و اقامه بخوانند و در گوش مرده گانمان تلقین! این واقعا خجالت آور است. چرا روشنفکران و قلم بدستان ما به صورت روشن این مسائل حیاتی را عمده و اساسی نمیکنند!؟ چرا مردم ایران اجازه حضور روحانیون در تمامی عرصه ها را به آنها میدهند. چرا آیت الله و آخوند و طلبه و روحانی و مداح با ایجاد اینهمه ناامنی و قتل و خشونت و زندان و شکنجه و پیروی از آدمکشترینهای تاریخ که خود آیت الله های بزرگ و کوچک تا مداح و طلبه آنرا می گویند یعنی امامشان علی و پیامبر تفخیذکارشان با بچه ی شیرخوار عایشه سه ساله و رساله عملیه امامشضان مبنی بر زنده نگهداشتن تفخید و تکفیر و فتوای قتل وآری چرا اینان باید در جامعه ما احساس امنیت کنند !؟