گرایش و فعالیت سیاسی فرشید هکی کلید پرونده اوست − گفتوگو با یکی از اعضای مؤسس حزب پیشتازان عدالت
عضو هیأت موسس حزب پیشتازان میگوید فرشید هکی فعالی چپگرا بود و پیش از این نیز تهدید شده بود. به گفته او، پدر هکی در خاکسپاری فریاد میزده «به شکم پسرم چاقو زدند».
فرشید هکی، پژوهشگر، اقتصاددان و فعال سیاسی چپگرا صبح جمعه چهارم آبان در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. خبر مرگ دلخراش او را یکشنبه ۲۹ مهر خواندیم. هکی ظاهراً چهارشنبه ۲۵ مهر به قتل رسیده بود.
هنوز پزشکی قانونی علت رسمی مرگ او را اعلام نکردهاست. رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران از همان ابتدا سعی کردند که این مرگ را «خودسوزی» معرفی کنند. برخی دیگر در شبکههای اجتماعی ادعا کردند که او با جریان محمود احمدینژاد یا مهدی خزعلی ارتباطاتی داشته است.
فرشید هکی از ۱۳۸۸ تا کنون به دنبال تأسیس حزب «پیشتازان عدالت و حقوق ایران» بود و همانطور که در دادنامهاش خطاب به «ملت ایران» نوشته، ۱۰ بار درخواست مجوز داد اما موفق نشد.
گمانهزنیهای بسیاری درباره مرگ این فعال چپگرا منتشر شده است. "باشگاه خبرنگاران جوان" سه روز پیش به نقل از ماریا تقیزاده، همسر او اعلام کرده بود که «از دوستان و همه کسانی که دغدغه روشن شدن وضعیت این پرونده را دارند خواست که از جوسازی پرهیز کنند و اجازه دهند در فضای آرام و علمی و حقوقی این کار انجام شود.»
درباره ابهامات مرگ فرشید هکی، فعالیتها و گرایشهای سیاسی او سراغ یکی از دوستان نزدیک او در ایران رفتیم. کسی که همراه هکی از اعضای موسس حزب پیشتازان عدالت بود. به دلایل امنیتی از آوردن نام او خودداری شده است. مصاحبه برای روشن کردن جوی که اطراف قضیه فرشید هکی برقرار شده، صورت گرفته است. موضوعی که روشن میشود، گرایش و فعالیت سیاسی فرشید هکی است چیزی که بنابر اظهارات اطرافیان هکی عنصر کلیدی در پرونده اوست.
■ زمانه: حزب پیشتازان عدالت و حقوق ایرانیان چگونه حزبی بود، چه تمرکز و برنامهها و اهدافی داشت؟
ــ: سال ۸۸ با روحیاتی که خود فرشید داشت، تلاشهایی انجام داد تا فعالیت سیاسی انجام بدهیم. ما و فرشید گرایش چپ داشتیم و خیلی برایمان ایجاد حزب قانونی و کار سیاسی به این معنا محلی از اعراب نداشت. اما دوست دارم تأکید کنم که فرشید اصرار داشت همهچیز باید قانونی باشد و میتوان از روش قانونی برای فعالیت سیاسی اقدام کرد.
به خاطر این اصرار فرشید برخی از همکاران و دوستانمان را از دست دادیم، کسانی که حاضر به فعالیت در چنین چارچوبی نبودند. اما کسانی همچون من با فرشید موافقت کردیم.
انگیزه عدالت بود و عدالتخواهی. مجموعه یک تشکل اپوزیسیون بود. اما گرایش مشخص سیاسی بر اساس گرایشهای موجود در فضای سیاسی رسمی ایران نداشت و قصدش این بود که کاملاً مستقل باشد. چون باور داشتیم احزاب سیاسی موجود در ایران توان انجام کاری را ندارند.
تمرکزمان بر موضوع کودکان کار، فقر و موضوعات سندیکالیستی بود. پیش از این نیز بر چنین موضوعاتی تمرکز داشتیم. مثلاً فرشید سال ۱۳۸۰ میخواست همراه با دیگر همکارانش یک سندیکای تاکسیرانی تأسیس کند. با فرشید برای انجام این کار تلاش کردیم که نشد.
در واقع باید اینطور بگویم: هرکاری که تلاش کردیم، موفق نشد. یکجورهایی هیچ چیز پیش نرفت.
■ زمانه: آیا آقای فرشید هکی آن طور که ابتدا در خبرها مطرح شد، تمرکز خاصی بر فعالیت محیط زیستی داشت؟
ـ: خیر. معرفی فرشید به عنوان فعال محیط زیست از خطاهای خبری بود.
او در چند ماه گذشته از کمپین زاگرس مهربان حمایت کرده بود. معتقد بود که باید اکنون به خاطر فشار بر فعالان محیط زیستی از چنین فعالیتی حمایت کرد. اما درباره خودش، فکر میکنم چون بحث فعالان محیط زیست داغ بود، همه احساس کردند که قتل فرشید به آن ربط دارد و پای آن را پیش کشیدند.
زمانه: خبر قتل آقای هکی را عبدالرضا داوری، مشاور محمود احمدینژاد منتشر کرد. آقای هکی در نشستی در سرای اهل قلم نیز شرکت داشت. آیا گرایشی به جریانهای رسمی سیاسی داخل ایران داشت؟
ـ: خیر، نه به عبدالرضا داوری و آقای احمدینژاد نزدیک بود، نه به آقای خزعلی. هیچ گونه گرایش حزبی و جناحی نداشت. در واقع اجازه بدهید دقیقتر موضوع را با ذکر مثال باز کنم.
فرشید دو دور کاندیدای شورای شهر شد. دور اول که کاندید شد، ما هم تلاش کردیم و برایش تبلیغاتی انجام دادیم، اما موفق نشد. دور دوم اما از اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات پیشنهاد داشت. آقای مسجدجامعی به او پیشنهاد داد. او با دوستانش که ما بودیم، مشورت کرد و نظر بر این بود که اصلاحطلبان قابل اعتماد نیستند. فرشید اما معتقد بود باید از طریق قانونی کارها را انجام دهیم و در مورد اصلاحطلبان نیز میگفت باید تست کنیم و ببینیم عملکرد سیاسیشان چه طور خواهد بود. نهایتاً فرشید پذیرفت که در نشست ائتلاف اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات شورای شهر حضور پیدا کند.
او به این جلسه با حضور آقای مسجد جامعی و دیگران رفت و بعد از جلسه بار دیگر سخن گفتیم. فرشید اینبار بسیار بسیار عصبانی بود. با کنایه و عصبانیت گفت: «دوستانمان در این جلسه ائتلاف اصلاحطلبی راجع به تقسیم زمینهای تهران و اینکه به چه کسی چه چیزی میرسد، صحبت و بحث میکردند.»
پس نه، از ویژگی های فرشید آزادبودن بود. و اگرچه بر قانونیبودن فعالیت اصرار و تأکید داشت، به لحاظ سیاسی مستقل از جریانها بود. در مورد آقای داوری هم صرفاً سمت مشاور علمی مجله اقتصادی ایشان را برعهده داشت.
اما خب ... به خاطر فعالیت سندیکالیستی مثلاً با برخی سندیکاها نزدیک بود و گروه ما حول حزب پیشتازان عدالت هم با سندیکاها ائتلاف و ارتباط داشت. مثل سندیکای کارگران فلزکار و مکانیک و ائتلافی که این سندیکا با سندیکای نیشکر هفتتپه و چند سندیکای دیگر ایجاد کرده بود.
■ زمانه: خبرها را که دنبال کردهاید، خودتان به چه نتیجهای رسیدهاید؟ آیا ممکن است آقای هکی خودسوزی کرده باشند یا اینکه به قتل رسیدند؟
ـ: چون شما دورتر از اینجا هستید، باید از اخبار اینجا کمی مطلعتان کنم. ما روز جمعه در تشییع جنازه فرشید شرکت کردیم.
پدر فرشید در خاکسپاری داد میزد و میگفت به شکم پسرم چاقو زدند. آقای خزعلی هم آنجا بود و پدر فرشید را به جای دیگری برد تا آرام کند.
با ماریا، همسر فرشید میخواستیم حرف بزنیم. بسیار تحت فشار بود. تنها چندجملهای گفت: «فرشید رو بردن. بیشتر نمیتونم بگویم.»
دوستان نزدیک فرشید که سریعتر بالای سر پیکر او رسیدند، گفتند چاقو خورده بوده به شکمش و حتی امعا و احشای بیرون ریختهاش را دیده بودند. شاهدان عینی میگفتند صدای انفجار بمب آتشزایی را شنیدهاند که داخل خودرو منفجر شده بود. میگفتند یک خودروی پرشیا در آن محل بوده.
■ زمانه: آیا او پیشتر تهدید شده بودند؟
ـ: یک بار به من گفت در وزارت کشور، همان کسی که باید درخواست او را برای حزب پیشتازان عدالت ثبت میکرد، او را تهدید کرده و گفته «برای ثبت حزب و اینچیزها اصلاً پیگیری نکن.»
چندباری از همسرش خبر گرفته بودیم. گویا مأموران اطلاعات ماه گذشته به خانهشان ریخته بودند و فرشید را گرفته بودند و وسایلش را جستجو کرده بودند.
از همسرش شنیدهایم که او بیش از سه چهار بار تهدید شده بود. اطلاعات دقیقتری از این تهدیدها ندارم.
■ زمانه: اگر هنوز نکتهای درباره منش و بینش و شخصیت او هست، برای ما بگویید.
ـ: من باید بار دیگر به فاصله او با جریانی مثل جریان احمدینژاد تأکید کنم که در خبرها گهگاه حرفش بود. فرشید مستقل بود و به شدت چپگرا بود. این را در کتابهایش هم میبینید. او اخیراً سوسیال دموکرات شده بود اما سکولار بود و وجه مذهبی نداشت.
فرشید در عین حال آدم بسیار سرسختی بود. بله، قانونگرا بود و اتوکشیده بود، اما سرسخت بود. فرشید بهشدت به پیگیری فعالیت و کارهایش از طریق قانون اعتقاد داشت. معتقد بود میتواند و ممکن است که از راه قانونی حقاش را بگیرد، حتی اگر نیاز به سرسختی و پافشاری بسیار زیاد داشته باشد.
نظرها
روزبه
مبارزه مسالمت آمیز و قانونی بین این دیوهای درنده ی ملبس به ملا غیر ممکنه. آزموده را آزمودن خطاس اینهم دلیل دیگر. جالبه حسن کلید ساز شیاد و کلاش از اردوغان میخواد از موضوع قاشقجی کوتاه نیاد.
فرشید
... در مورد اصلاحطلبان نیز میگفت باید تست کنیم و ببینیم عملکرد سیاسیشان چه طور خواهد بود. او به جلسه اصلاحطلبان رفت و بعد از جلسه بار دیگر سخن گفتیم. فرشید اینبار بسیار بسیار عصبانی بود. با کنایه و عصبانیت گفت: «دوستانمان در این جلسه ائتلاف اصلاحطلبی راجع به تقسیم زمینهای تهران و اینکه به چه کسی چه چیزی میرسد، صحبت و بحث میکردند.»
صدیق
اگر مستعمره کشور دیگری بودیم هرگز بهترین جوانانمان اینگونه ترور نمیشدند. کشورمان اینگونه غارت و چپاول نمیشد و حداقل قوانینی حکمفرما بود. این ترور توسط وزارت اطلاعات و سپاه برنامه ریزی و اجراء شد. آقای روحانی آن روی خودش را نشان داد. کشتن مردم غرب کشور با تیر مستقیم، عملیات تروریستی در خارج از کشور و ترور شهروندان تهرانی به فجیع ترین شیوه در پایتخت کشور. در سفر آینده آقای روحانی به کشورهای غربی، ایشان باید دستهای خون آلود خود را مخفی کند تا رسوا نشود. ضمنا باید پول بیشتری تقدیم کند، تا از او نخواهند که دستانش را جلو دوربین نمایش دهد. این سرانجام کار حاکمانی است که دستشان به خون مردم خود آلوده است.
مسعود
روزبه جان البته شما صحیح می فرماید که نمی شود و نباید به این آخوندهای فاشیست توهمی در باره فعالیتهای قانونی و مسالمت آمیز داشت. اما اصل و کُل کنش های ما, کنشگران اجتماعی در ایران, اتفاقا قانونی و مسالمت آمیز است و باید به همین روال باقی بماند. کنش های قانونی و مسالمت آمیز به این معنی ساده که حق تشکیلات مستقل داشتن, حق اعتصاب, ایجاد تشکلات صنفی و اتحادیه های کارگری,....همگی اصول شناخته شدهء بین لمللی هستند و هنجارهای جهان امروز. اما ج.ا. مردم ایران را درطی این ۴۰ سال در چنان موقعیت و وضیعت تدافعی قرار داده است که حتا بدست آوردن این حقوق اولیه دست آوردی عظیم و سترگ برای مردم حساب میشود و زنگِ مرگِ رژیم. که بدین دلیل شروع کرده به ایجاد اتحادیه های کارگری خودش, مانند سندیکای زردی که علیه شهابی,...در شرکت واحد می خواهند جا بندازند, که این اولین نمونهء چنین اتحادیه های زرد است. مبارزات مردمی کنونی بهترین مدارس و آموزشگاه ها برای یادگیری بازپس گرفتن این حقوق های از دست رفته ماست. خزعلی در مزار فرشید گفته بود که: "فرشید پروانه وار سوخت و ققنوس وار از خاکستر او هزاران فرشید دیگر برمی خیزند." شما نگاهی به رسانه های اجتماعی ایرانی در چند روز قبل بیندازید و می بینید که چگونه پُر از فرشید است! آقای خزعلی بسیار صحیح فرموده است.
دال هه از حومه تهران
این قتل در واقع «دیگه تمومه ماجرا» را بیان میکند. بروید سری به سایتهای به اصطلاح اصلاحطلب بزنید تا ببینید که این قتل از طرف هر دو گروه اگر نه اجرا که دست کم تایید شده است. حتا سایت کلمه هم که گاهی نظرکی در مورد میدهد از نوشتن کوچکترین خبری طفره رفته است. در هر حال این حکومت اهریمنی و خونخوار بزودی سرنگون خواهد شد. اگر تا کنون سرنگون نشده همه به خاطر صعف مدیریت اپوزیسیون است. اینان چنان از هم گسیخته اند که به یک تظاهرات محکم بندند. حیف این ارث مهم که به اپوریسیون نالایق رسیده. ارث ایرانیت و رهبری آن. حتا ارث شاهزادگی که به رضا پهلوی رسیده. نوردوپن سیانوک کامبوجی از این شاهزاده باوجودتر بود. رضا پهلوی حتا در حد پدرش هم نیست! چرا که مادرش آنچنان او را تیتیش مامانی بار آورده که آب هم بدون اجازه او نمیخورد. و گر نه که چنانکه بسیار ی به او پیشنهاد کرده اند دست از سلطنت طلبی بر میداشته و وارد یک گفتگوی همه گیر و اکثریتی که همانا جمهوری خواهی و تمامیت ارضی خواهی ایران بدون قید و شرط می شد و همراه با سایرین یک ائتلاف بینظیر تاریخ ایران به وجود می آمد. اگر چنین اتفاقی بیفتد ارکان این نظام فرو خواهد ریخت. اما رضا پهلوی دوست دارد مردم ایران همچنان که خمینی بردند به بهشت زهر او را هم ببرند به کاخ نیاوران. این امکان ندارد. امروز میلیونها فرشید هکی در ایر ان است که منتظر این خبر است. خبر یک ائتلاف!
صدیق
چون مطلبم به خبر این صفحه زیاد مربوط نمیشود بسیار کوتاه مینویسم: آنچه که از "تمامیتارضیخواهی" ایرانیان (تمامیتخواهان) در کامنتهای مختلف و اکثر وبسایتهای طرفدار سلطنت دیده میشود این است که؛ یک حکومت مرکزی تشکیل شود و با کسانی که ادعای حق تعیین سرنوشت خود را دارند همانند سال 57 جنگی داخلی شروع شود و با سرکوب آنان و کشتن هزاران و یا اینبار شاید صدها هزار ایرانی و خسارت دهها میلیارد دلار، حکومتی دیکتاتوری در مرکز ایران برپا شود و هر گونه اراده کرد حقوق سایر ملیتها را پرداخت کند. یعنی یک دور باطل دیکتاتوری شاه-شیخ-شاه! این افراد زمانی به این شعور میرسند که این راه، راهی غلط است، که دیگر بسیار دیر است: چون امروز دیگر سال 57 نیست که فقط کردستان دنبال حقوق حقه خود باشد. امروز اعراب خوزستان، بلوچ سیستان و بلوچستان، آذریهای آذربایجان و کُردهای کردستان ایران این حق را با تمام وجود فریاد میزنند. این آرزو برای تمامیتخواهان هدفی سخت و دور از دسترس خواهد بود، مگر به قیمت جنگی داخلی که شاید دهها سال به طول خواهد انجامید. لذا از هموطنان عزیزی که فکر تمامیتخواهی در سر میپرورانند برادرانه پیشنهاد میشود تا به افراد فهیم و دانایی که کنارشان است گوش فرا دهند و جلوتر از ایشان راه نروند. آقای پهلوی نشان داده که در میان همه طرفداران سلطنت طلبی انسان برجستهای است، که حاضر نیست بازیچه دست کند مغزان شود و کشورش را به امواج سهمگین جنگ داخلی بکشاند. اینبار ملیتهای مختلف ایران از حقوق خود کوتاه نخواهند آمد. جمهوری اسلامی جنایت پیشه درسی به همه مردم ایران داد که تا اعصار از ذهن مردم ایران پاک نخواهد شد.
به صدیق
جناب صدیق خودت جواب خودت را داده ای یعنی اگر کوچکترین خدشه ای به تمامیت ارضی ایران وارد شود همان طور که تو گفتی و نوشتی حتا با پرداخت نه صدها هزار بلکه ملیونها نفر و البته میلیاردها دلار هم تمامیت ارضی ایران حفظ خواهد شد. برای همین بهتر است هیج کس چنین ریسکی نکند و به قول تو ما را وارد چنین دور باطلd ننماید. حکومت آینده ایران حتما و مصرا باید یک حکومت لاییکی باشد که تمام فرزندانش از کرد و لر و بلوچ و آذری و عرب و فارس بتوانند رییس جمهور و وزیر و استاد و فیلسوف و...شوند. تو هم اگر در پی آن خونریزی و کشتار مدعای خودت نیستی چنین چیزی را نخواه. در غیر این صورت همان خواهد شد که تونیم نگاهی بدان داری. گول قول و قرار و وعده های قدرتهای بزرگ و کوچک منطقه و جهان را نخور.آنها خودشان هم چنین چیزی را در کشورشان نمی پذیرند، ناسیونالیسم ایرانی را بیدار نکن. قدر این مردمان را بدان. کسی در یکی از صفحات این سایت نوشته بود که وقتی جنرال دوگل در فرانسه به قدرت رسید دست از سلطنت طلبیش برداشت اما تمامی زبانها و اقوام یکه پاره فرانسوی اعم از باسکی و برتانیایی و نرماندیایی و پتوایی را و زبانهایشان را برای همیشه ملغی کرد و فرانسه را این چنین منسجم و یکپارچه کرد. من رفتم وارسی کردم درست بود. پس تو بدان که ناسیونالیسم ایرانی هزار بار ریشه دارتر و محکم تر از ناسیونالیسم فرانسویست. ایران هفت هزار سال سابقه تمدنی فرهنگکی و زبانی دارد با آن بازی نکنو من دوست و برادر تو و همه ای رانیان هستم. مرا کرد و بلوچ و فارس و عرب و آذری و ایرانی بدان. دوستت دارم و با تو هم مرگ بر حکومت اسلامی خواهم گفت و هر چه هستی و هر که هستی اگر ایر النی هستی و لیاقتش را دارم بر ای رییس جمهور شدنت به تو رای خواهم داد. فعلا مرگ بر حکومت اسلام.
من جمشید برای صدیق بنوپیسم که
صدیق جان از تو چه پنهان من آنکس که به تو نوشته موافقم. نباید کوچکترین خدشه ای بهع تمامیت ارضی ایران بخورد. بعضی ها مر ا جزو اقلیت می دانند ، اما اصفهانی و شیرازی و خراسانی و یزدی و زاهدانی و زابلی و قزوینی و... آنها هم هر کدامشان به نوعی اقلیتند. من البته آذری هستم و بازار تهران و سراسر ایران نیمش در دستان نیرومند آذریها ست. اگر هم شوخی ای در مورد اذریها باشد که هست در مورد فارسها هم هست، در مورد قزوینی ها مگر کم است در مورد قمی ها که نگو در مورد یزدیها و اصفهانی ها و مشهدی ها هم به وفور هست. من هم همچون آنکس به تو نظر نوشته اگر یک بلوچ و کرد و لز و عرب و خلاصه هر کس از اصفهانی و شیرازی لایقتر باشد بدان که به او رای خواهم داد. لینبار باید بر گزیدن یک رییس جمهور بلوچ یا سیستانی یا لر و کرد و یا عرب و... و هم پوزرایی از اقوام بر تمامی تبعیض ها پایان د اد و هم بر تجزیه طلبی و فدرال بازی و اتز این حرفها. و این گونه به بهایی کشی و مسیحی کشی و کمونیست کشی و یهودی کشی و ستیز با آنها پایان خواهیم داد. زنده باد ایرانی لاییک و سکولار و یکپارچه و بدو تبعیض. درست نوشته این بابال ناسیونالیسم ایرانی را بیدار نکنیم. قولی ست! و هم مرگ بر حکومت اسلام را من هم می پسندم.
صدیق
حق تعیین سرنوشت حقی است که در منشور سازمان ملل متحد بدان تأکید فراوان شده است (و هیچکس حق گرفتن آن را از دیگری ندارد!). در کامنت فوق من صحبتی از فدرالیسم نکردم! شاید آن یک راهکار باشد!؟ هنوز مشخص نیست! از تجزیه هم صحبت نکردم، اینکه در ذهن شما چه میگذرد ربطی به نظر من ندارد که آن را به نظر من ربط میدهید. تمام صحبت من با تمامیتخواهانی بود که نسخه سلطنتی دوباره را با لعاب مشروطه میپیچند (همانند ولایت فقیه با رنگ و لعاب دمکراسی دینی!) و لقلقه زبانشان قولِ دادنِ حقوق برابر به تمام مردم ایران است! من بعنوان یک شهروند ایران، قول هیچ احدی را نمیتوانم باور کنم. چون زمانی که "تو نوعی" تمام قدرت را تصاحب کردی، هیچ تضمینی نیست قولت را بیاد بیاوری! هیچ از خمینی قابل اعتمادتر نیستی! ضمنن قدرت تقسیم پذیر نیست، باید قدرتی بالاتر موجود باشد تا قدرت پایینی مجبور به تفویض قدرت به مردم شود. آن قدرت بالاتر در حال حاضر ملیتهای مختلف ایران هستند (فارس هم یکی از آنان است). و قدرتی که در آینده نضج بگیرد باید تا زمانی که به قدرت مطلقه تبدیل نشده مردم را بطور مساوی در قدرت سهیم کند، وگرنه متأسفانه در بر همان پاشنه صد سال قبل خواهد چرخید! بیایید با هم رو راست باشیم؛ تجزیه کشور درد شما نیست! که اگر بود وقتی دریای شمال را بخشیدند، به خیابانها میرفتید و حکومتتان را به زیر میکشیدید. یا وقتی علم الهدی قانونی دوگانه برای خراسان وضع کرد و آن را قباله قلمرو خود کرد، اعتراض میکردید (چه فرق میکند، آن هم نوعی حکومت فدرال است؟)! راستی چرا نسبت به اجاره دریاهای جنوب صدای کسی در نیامد؟ مردم عرب و بلوچ و کُرد در این ویرانی 40 ساله ایران چقدر در مصادر دولتی بودند و نقش داشتند؟ هیچ! این کشور نیم سوخته دست گل شماهایی است که قلبتان برای غارت بیشتر ایران میتپد! ببخشید خطاب من، مخاطبین عزیزم که کامنت مرا نقد کردند نیست، بلکه درد دلی بود با کسانی که مانند من میاندیشند و کسانی که کشورمان را به این روز انداختند.
رحمت الله شفقت از خراسان
جناب صدیق من نظرات بالا را خواندم! البته کسی در در این نیافتم که سلطنت طلب و شمروطه خواه باشد. بلکه همه را جحمهوریخواهع یافتم حتا دو سه کس نوشتن کرده بود که حتی رضا پهلوی هم بایسته بوده که بیبتیه و بگویه که جمهوری خواهه! پس برادکم کجای این حرفها بد بویه! اگر در یک خانواده ای مهر و محبت بوده باشه که یگهو یک برادری و خواهری سر به بیرون نمی نهه. خوب در این مقال هم چند کسی گفته که هر کس باید بتانه تا رییس جمهور و وزیر بشه از من بی سر و پپا و مرز نشین تا توی میان نشین و مرکز باش. پس چرا موتورت را جوش کرده ای برادر نصرالله خبرم کرد برو تو خودت را نخود این آش کن و من آمدم. حرف تو از مخالف حرف دیگران نیست. تو گفته کردی که باید من مرز نشین خراسانی بر یزم توی خیابان برای ضدیت با اشکم گهدان اعلم الهدا! خب بله که راست مگی و خبرت کنم به خوشی که بزودی این کار میشه! اما نمیشه یکی یکی به زودی همگی بر سرشان آوار میشه ایم. . اما اینها عجب علطی کحرده که این مظلوم فرشید آقا هکی را به قتل رساندند تا ما اینهمه ضدترشان بشیم. اگر امرزشی باشه که خب همینه نه!اما خب غمت بخورم اینجا کسی مشروطه چی کسی گپی نزده. شامت گورا باشه
همایون از پشت کیبورد کامپیوتر قراضه اش
دوستان گرامی اساس صحبت صدیق, اگر اشتباه نکرده باشم, این است که به هر صورت باید میان حکومت مرکزی و استانهای کشور, خصوصا استانهایی که در مناطق توسعه نیافتهء کشور قرار دارند, یک تناسب منطقی وجود داشته باشه. حالا شما اسم این را میگذارید فدرالیزم, ضد-فدرالیزم,... یا هر اسم دیگری. رابطهء مرکز و بقیهء کشور باید رابطه ای دو سویه و به نفع توسعه ای تمامی کشور باشد, نه فقط انباشت قدرت و ثروت در دست مرکز کشور.
سلام بر فرشید هکی و سلام بر کوروش از شیراز
تعجب نکنید من با همه تان موافقم همه و همه. واقعا همتان آدمهای شایسته تقدیرید. اما یک چیز را فر اموش نکنید و آن این ارث عظیمی ست که تا کنون بدان کم توجه شده و می تواند توجه به آن چه چپ باشیم و چه راست چه لیبرال و چه رادیکال دستاویز محکمی باشد تا ما را از ذلت و بیماری اسلام ناب برهاند و آن، و او کوروش بزرگ است. هر ملتی کوروش را داشته باشد نه به آن گردن زن شرف ناب و همای رحمتی چون علی نیاز دارد که به قول خودشان گردن هفتاد هزار نفر را فقط در چهار سال و نه ماه زده و در مدت عمرش سر بیش از صدو چند هزار نفر را بریده است و نه محتاج شرف مجسم کسی را دارد که در ۵۷ سالگی با یک شیر خوار تفخیذ می کند و در سه سال بعد بر همان بچه شش ساله قمری که میشود پنج سال و ده یازده ماه دخول و میشود محمد پیامبر اعظم و یا به قول آن فیل سوف دارو ساز پیامبر گرامی اسلام. آری کوروش این مرد بزرگ را گرامی بداریم این روزها و هغته ها و این ماه آبان به نام نامی اوست. زنده کنیم این مرد بزرگ را و بدور بزرگیش حلقه بزنیم و همدیگر را تحمل کنیم. او را از این مهجوری درش آوریم.و او فقط افتخار ما نیست. او افتخار انسان و انسانیت است. مظهر بزرگی و پاکی و انساندوستی ست. کوروش آسوده نخواب بیدار شو امروز نیازمان به توست ای مرد بزرگ. ای انسانگرای انساندوست ای مذهبت انسانیت است. ای بزرگ متواضع! ای مرد دوستداشتنی. و سلام بر فرشید هکی و خاطره اش که قربانی ایران زمین شد.