ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

تحریم و ابتذال

محمدرضا نیکفر – رؤیای بازگشت در میان سلطنت‌طلبان تقویت شده است. فشار تحریمی در حکم دوپینگ را دارد. شعار می‌دهند که در سرزمین شاهان شاه هرگز نمی‌میرد. این سو و آن سوی فکر استبدادی: کشور به ولی نیاز دارد، یا شاه یا فقیه.

دوشنبه ۵ نوامبر، روز موعود – و این گمان و بیم وجود دارد که پس از این، روز واقعه سر رسد، در هیئت انبوهی از پرنده‌های آتشین. گروهی امیدشان به واقعه است و به‌هم قوت قلب می‌دهند بسان ملایان: وَالسَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا.

دو چیز محسوس است: فشار فزاینده بر مردم و ابتذال؛ ابتذال از یک طرف در قالب رجزخوانی رژیم ولایی و از طرف دیگر در قالب حرکات موجود مبتذلی با اسم تقلبی "اپوزیسیون"[1].

خامنه‌ای، ولی فقیه، رجزخوانی‌های همیشگی‌اش را کرد. در روز شنبه ۱۲ آبان (۳ نوامبر ۲۰۱۸) در آستانه تشدید تحریم‌های آمریکا، مدعی شد که در ایران اقتصاد رو به رشد است در حالی که در مورد آمریکا رو به افول است. او − در حالی که اسم اعظم و معیار مطلق همه ارزش‌ها در کشور امام زمان دلار شده است − یاوه‌سرایانه گفت:  «امروز تنها کشوری که آمریکا کوچکترین نقشی در تصمیمات آن ندارد، جمهوری اسلامی ایران است و این، به معنای شکست آمریکا است.» آمریکا شکست نخورده، زیرا پیروز واقعی در این میان دلار است. فکر و ذکر رژیم آخوندی دلار است. گرفتن آمار از رسانه‌های حکومت آیات الله مشکل نیست: ذکر دلار بر ذکر الله پیشی گرفته است.

محور سیاست رژیم اکنون حسابگری‌های دلاری است: کسب دلار، ذخیره دلار، سرکوب مردم و تشدید بهره‌کشی تا اجباری به صرف دلار پیش نیاید. با هر درگیری با آمریکا نفوذ دلار در کشور بیشتر می‌شود. هیچ‌گاه ایرانی تا این حد به دلار حس نداشته است؛ حسی همراه با درد.

رؤیای بازگشت در میان سلطنت‌طلبان تقویت شده است. فشار تحریمی در حکم دوپینگ را دارد. شعار می‌دهند که در سرزمین شاهان شاه هرگز نمی‌میرد. فکر استبدادی: کشور به ولی نیاز دارد، یا شاه یا فقیه. (زمینه عکس: شعبان تاجبخش، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)

تنها آن کسی که با جامعه ایران ارتباط نداشته باشد و از اندکی حس هم‌دلی به مردم محروم برخوردار نباشد، این پروپاگاندای دولت ترامپ و "اپوزیسیون" ترامپیست را باور می‌کند که فشار تحریم‌ها تنها بر رژیم و برنامه‌های نظامی و توسعه‌طلبانه آن است. مردم محروم از هم‌اکنون دارند خُرد می‌شوند. همه دست به دست هم داده‌اند تا دمار از روزگار مردم درآورند: فشار تحریم‌ها، سرکوب‌گری‌های همیشگی و شدت‌یافته رژیم، فساد و بحران اقتصادی‌ای که مستقل از تحریم‌ها وجود داشتند و گسترش می‌یافتند، و سرانجام ابر و باد و مه و خورشیدی که دست به دست هم داده‌اند تا دیگر نانی به کف مردم نیاید.

تصویر مکمل بار عام اخیر خامنه‌ای، شوی تلویزیونی اخیر رضا پهلوی است. در هر دو، چیزی که غایب است اشاره به رنجی است که مردم از تحریم‌ها می‌برند. خامنه‌ای رنج مردم را به فشار آمریکا برمی‌گرداند، و رضا پهلوی هم طبعا به فشار رژیم ملایان. چیزی که هر دو در پنهان کردنش توافق دارند، نظامی‌ است مبتنی بر ستم و تبعیض که چهل سال پیش بحران‌زده شد و شورش مردم را برانگیخت اما با تبدیل ولایت سلطان به ولایت فقیه خود را بازسازی کرد. این نظام اکنون دوباره بحران‌زده است. یک چیز مسلم است: کلید حل بحران در گاوصندوق اعقاب رژیم سلطانی سرنگون شده نیست.

رضا پهلوی هم مثل خامنه‌ای اشاره‌ای به رنج مردم بر اثر فشار تحریم‌ها نکرد. از آرزوهای خوبش گفت و این که با "متخصصان" کشور را خواهد ساخت. برایش مدام کف زدند. شوی شاهزاده نمایش عده‌ای است که خود را طبقه حاکمه برحق ایران می‌دانند، و می‌خواهند حاکمانی که اشغالگرشان می‌دانند از مسند قدرت رانده شوند و آنان آقا و ارباب مملکت شوند. البته خودشان شهامت و قدرتش را ندارند. فاقد کارنامه‌ای از شجاعت و شناخت جامعه و هم‌دلی عملی با مردم هستند. در دنیای مجازی فرمان‌روایی می‌کنند و در واقعیت امیدشان به نیروی خارجی است. مدام خواهان فشار بیشتری هستند، به این امید که مردم برخیزند و "اشغال‌گران" را برانند و برای طبقه حاکم برحق فرش قرمز پهن کنند. اگر آزمونی گرفته می‌شد، شاهزادگان قاجار هم در ایران‌شناسی از این حضرات پیشی می‌گرفتند.

شعور سیاسی به نهایت ابتذال خود رسیده است. اگر از این ابتذال یک رژیم سیاسی جدید پدید آید، بی‌گمان منفورترین حکومت کل تاریخ ایران و شاید جهان خواهد بود: ابتذال و انفجار، انفجار ابتذال.

یکی از مشخصات ابتذال فراگیر در فرهنگ سیاسی ما ایجاد بدیل‌های تصنعی است. مثلا اگر این روزها کسی درباره قتل جمال خاشقجی می‌گفت و می‌نوشت، پیش می‌آمد که متهم می‌شد دارد بر قتل فرشید هکی سایه می‌افکند. بر همین قرار اگر از فشار تحریم‌ها بر مردم بگویید، بعید نیست که به شما حمله کنند که خواهان آسایش و آرامش رژیم هستید. کاش پس از این همه تجربه سیاسی دیگر زیر بار این منطق مبتذل نرویم و بتوانیم همه عواملی را ببینیم و در بررسی دخالت دهیم که در نهایت به مردم فشار می‌آورند و آسیب می‌رسانند.

برای آنکه در پیچ‌و‌تاب‌های سیاسی گم نشویم، به عنوان دوست مردم تنها یک معیار داریم: چه چیزی مردم را توانمند می‌سازد و در بیانی منفی چه چیزی آنان را عاجز و درمانده می‌کند. فشار تحریمی مردم را توانمند نمی‌کند. برخلاف هواداران فشار خارجی، تحریم چیزی از توان رژیم برای سرکوب و کنترل مردم نمی‌کاهد.

آنچه به آن نیاز داریم نیروی داوری است، قدرت تشخیص است. تجربه انقلاب ۴۰ سال پیش را می‌توانیم در این حکمت خلاصه کنیم که باید تشخیص داد[2]، همه‌جانبه دید و از گرویدن به حزب نفرت پرهیز کرد.

نفرت اکنون فراگیر است. همه ناکامی‌های فردی و جمعی در غیاب شعور و توانایی تحلیل و تشخیص به کین‌توزی و نفرتی تبدیل می‌شوند که در نهایت به بمبی امید می‌بندد که بر فراز آن کشور منفجر شود و همه چیز را کن فیکون سازد. ممکن است چنین انفجاری صورت گیرد. اما فردای آن روز از ایران آن سرزمینی نخواهد آمد که عده‌ای گمان می‌کنند طبقه حاکمه‌ برحق آن هستند و ساکنان آن انتظار بازگشت فرشگردی‌ِشان را دارند.

پانویس‌‌ها

[1] در این باره بنگرید به این مقاله: سنجش مفهوم "اپوزیسیون"

[2] درباره این حکمت با نظر به تجربه انقلاب در این گفتار توضیح داده شده: علت انقلاب، حکمت انقلاب.

توضیح: عکس این مقاله تغییر کرد. عده‌ای از کاربران اعلام کردند که تصویر استفاده شده محصول گروهی نبوده که لوگوی آن روی تصویر نقش شده است. ما به تذکر این کاربران توجه کرده و عکس را تغییر دادیم.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Ali

    همواره باید از آنانکه دم از مردم و خواست مردم و یا دفاع از مردم میزنند هراسید. در واقع پرداختن فتیش از مردمند خود ابتذالی است از دهشتناکرین انواعش و عواقبش را هم دیده ایم. همین چهل سالپیش هم حضرات مرتبادم از مردم میزدند. نمونه ای از ابتذال مردمی هم همان حضرات کروبی و موسوی استکه علی الظاهر امازاده و معصوم شده اند. حضرت نیکفر هم خود دچار خشمی است کهنه که خود اسباب تاسف است.

  • آرمان

    بیچاره مردمی که به قهرمان نیاز دارند(برتولت برشت) چهل سال پیش اکثریت مطلق مزدم ایران به خیابانها ریختند و در مدت تقریبا یک سال با فداکاری و ایثار رزیم سلطنتی را بر انداختند. آنها نجات خود را در چهره روحانی خمینی می دیدند بدون اینکه بپرسند او کیست و چه می خواهد. حالا پس از چهل سال تاریخ را فراموش کرده اند و برای پسر پادشاهی که بیرون انداختند گروهی در لندن انتخاب میشوند تا برای او کف بزنند. دوباره عده ای دنبال نجات بخش میگردند و می خواهند یک نفر بیاید و آنها را نجات دهد. حالا امام زمان نیامد حد اقل شاهزاده بیاید در ردای کورش. مشکل نه اسلام است و نه سلطنت، مشکل مردمی هستند که نمی خواهند فکر کنند. مردمی که خود را صاحبخانه نمیدانند و عادت کرده اند مستاجر باشند. آنها امیدوارند که خانه(کشور) را کس دیگری بخرد که با آنها بهتر رفتار کند.

  • Reza

    سوال مهم از جناب نیکفر اگر پاسخ دهند: فرضاً در دموکراسی بعدی یا فرضاً در دوره بعد از فروپاشی نظام فعلی که احتمال وقوع آن صفر نیست, آیا همه گروهها و نظرات میتوانند رای داشته باشند و شرکت کنند و یا پیشاپیش باید عده ای را از حرف زدن محروم کنیم؟ آیا در دوره گذار احتمالی باید مثلا عده ای از هم وطنان در خارج بمانند تا بقیه گروهها تصمیم ها را بگیرند؟ مشخصاً منظورم گروههای اسلامی فعلی, طرفداران مشروطه و پادشاهی و طرفداران مجاهدین است و بسیاری گروههای دیگر که من و نویسنده با آنها هم نظر نیستیم.

  • اردوی کا

    دعوای «آمدنیوز» و «فرشگرد» بالا گرفته است ▪️اردوی کار: اختلاف و مشاجره میان گروهبندی «آمدنیوز» و «فرشگرد» بالا گرفته است. آمدنیوز در یک موضع گیری در این رابطه نوشته: ««شاه‌اللهی» و «حزب‌اللهی» دو روی یک سکه‌اند. تا دیروز «آمدنیوز» با رنگ انگشتری رهبری، «حزب‌الله» و رسانه‌های ولایت‌معاش را حرص داد و مدیریت جنگ روانی را به دست گرفت و امروز هم «شاه‌الله» پس از یک‌سال‌ونیم با همان رنگ انگشتری رهبری، درگیر «قمپز در کردن» است. ▪️مدیران «آمدنیوز» آماده‌اند برای بسیجیان کراواتی و «ثناگویان هنر خامنه‌ای»، کلاس «آموزش مدیریت افکار عمومی» به طور رایگان برپا کنند!» ▪️آمدنیوز توئیت «مسعود اخترانی تهرانی»؛ یک وکیل دادگستری را بازتاب داده که نوشته: «#فرشگردی ها به جز تخریب کردن دیگر تشکل ها کار دیگه ای نخواهند کرد و اوپوزیسیون را به خودی و غیرخودی تقسیم کردن و از اتحاد ملی هم سخن می گویند! همان هایی که فارسی صحبت کردن را درست نمی دانند و اصلا پا روی خاک ایران نذاشته اند می گویند که ما مشکلات #مردم جامعه را می دانیم.» ▪️«فرشگرد»ی ها هم بی کار نمانده و در پاسخ آمدنیوز نوشته اند: ▪️«همانهایی که قطب‌نمای‌شان رنگ بنفش انگشتر خامنه‌ای بود، امروز دستور گرفته‌اند که فرشگرد را تخریب کنند. این تخریب‌ها که تنها و تنها نشانه‌ی ترس دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی از اقبال گسترده به فرشگرد و کارزار #میدان_میلیونی است، ما را در ادامه مسیرمان مصمم‌تر می‌کند. ایران را پس می‌گیریم و دوباره می‌سازیم.» ▪️از نقد آمدنیوز و پاسخ فرشگردی ها چنین برمی آید که این دو گروه بر سر کسب موقعیت برتر در جذب حمایت قدرت های خارجی با هم رقابت می کنند و هر یک خود را مالک اصلی «اپوزیسیون» و واجد نقش سرکردگی در مسیر سرنگونی نظام جمهوری اسلامی می دانند که از آن به عنوان «براندازی» یاد می کنند. این رقابت و خصومت در حالی است که جنبش مستقل مطالباتی مزدبگیران کشور، به عنوان قدرت اصیل مردمی، بر وابستگی به قدرت های خارجی دست رد می زند و مردم ایران را فاعل و کنشگر تغییرات اساسی و رادیکال می داند.

  • اشکان

    تازه فهمیده اید آقای نیکفر؟ خسته نباشید. دیگر دیر شده! الان دیگر همه مبتذل شده اند. ما اکنون آدم غیر مبتذل اصلا نداریم. مثلا: این جمله که در متن بود: " اگر این روزها کسی درباره قتل جمال خاشقجی می‌گفت و می‌نوشت، پیش می‌آمد که متهم می‌شد دارد بر قتل فرشید هکی سایه می‌افکند". من اضافه میکنم برعکس این هم صادق است, اگر از فرشید هکی بگویی هم عده ای پیدا میشوند که متهم میکنند که روی قتل خاشقچی سایه می افکنی و لابد طرفدار عربستان و اسراییل هستی و میخواهیسیاه نمایی کنی تا کشورت را تحریم کنند و... متاسفانه روشنفکران سکولار ما با فاشیسم باستانگرای ایرانی بسیار مماشات کرده اند. کسی از ایشان اعتراضی نکرد آن روزی که بی بی سی فارسی, کوروش را به عنوان بزرگترین شخصیت ایران زمین معرفی کرد. آیا سخت بود مقایسه متن منشور کوروش( که کپی شده از روی متون پادشاهان گذشته بابل بود) با اعلامیه جهانی حقوق بشر تا ثابت شود این دو کوچکترین شباهتی به هم ندارند؟ ولی نه؛ کسی اهمیتی نداد و اکنون کار این دین جدید "کوروش پرستی" به جایی رسیده که مردم, مریض میبرند پاسارگاد تا امامزاده کوروش شفایش دهد. شنیده ام برخی هم واقعا شفا گرفته اند! اکثر مردم ایران این افسانه که رشد اقتصادی ایران قبل از انقلاب از کره جنوبی بهتر بود را باور کرده اند. کسی ایشان را آگاه نمیکند که تنها و تنها دلیل رشد یا افول اقتصاد تک محصولی ایران, افزایش یا کاهش بهای نفت بوده نه رفتن یک نظام یا آمدن نظام دیگر. کافی است نمودار قیمت جهانی نفت را با نمودار GDP ایران طی 60 سال اخیر قیاس کنیم تا معلوم شود چطور اولی تعیین کننده دومی بوده است. این رشته سر دراز دارد ولی شاید میتوان اعتراف کرد در رشد ابتذال همه ما مقصر بوده ایم .

  • حیدر

    مرسی آقای نیکفر . این حرفهای رهبر معظم که ما در حال پیشرفت هستیم نشان از بی اطلاعی ایشان از مقوله پیشرفت از مقوله علم و از مقوله اقتصاد دارد. ظاهرا گزارشات بی پایه ی کاسه لیسان سفره ولایی را باور کرده. شما کافی است یک گشتی در پایان نامه های دانشگاهی ایران بزنید.99 درصد پیست کپی های ناشیانه است. در تقلب و رونویسی آن هم به مدد گوگل پیشرفت کرده ایم. قدیم ترها آنکه رونویسی میکرد حداقل متن را میخواند و دوباره مینوشت . حالا این وظیفه را هم گوگل انجام میدهد. نمونه پیشرفت در همین امروز کپی ماکت اف 5 است که مربوط به دهه 70 میلادی است. و میتوان اطمینان داد که از زمین بلند نخواهد شد. مردم نان و گوشت و برنج و میوه را به دلار 14000 تومنی میخرند بعد این برادر حرف پیشرفت میزند. در مورد بدیل ساختن و منجی ساختن هم متاسفانه مردم عامی از روی نمونه موجود کپی میکنند. کسی چند روز قبل آمد به تلویزیون و مدعی بود که دکترای استاتیک دارد. در حالیکه دیپلم هم ندارد. سر آخر ادعای تدریس کتابهایش در دانشگاههای سراسر کشور رسید به این جمله که یک نفر در دانشگاه علمی کاربردی کتابش را توصیه کرده. از همه جالب تر اینکه این آقا بفاصله یک هفته بعد ادعای امام زمان بودن کرد و قول داد اگر تاکسی گیرش بیاد روز 14 آبان میاد که ظهور کنه. بیچاره وقتی میبینه کسی مثل این آقا شده ولی فقیه و نایب امام خب بدیهی است که این آقا که عقل و سوادش در همان حدود است ادعای امام زمانی کند؟ در حال حاضر حدود 600 نفر زندانی در ایران داریم که ادعای امام زمانی کرده اند. این است همان ابتذالی که داد آقای نیکفر را درآورده است

  • منتقد

    چه بسا تجربه ی زیستن در جهانی "پسامعنا" برای ما همین باشد. در اطراف تو گزاره های صادق بسیاراند-همان گونه که در این مقاله و نظرات خوانندگان آن هست- لیکن این گزاره ها معنایی در خود ندارند، دال ها سرگشته اند و تو را به مدلولی نمی رسانند. انقلاب، فرشگرد، اسلامگرا، چپ، راست، سلطنت طلب، مشروطه، کوروش (که لابد به ناچار از تجربه ی بازگشت به یونان باستان اروپا پس از قرون وسطی کپی کرده ایم) و...همه و همه قابل درک اند و قابل بررسی لیکن معنایی در بر ندارند، سرگشته اند و به تبع آن ها ما نیز سرگشته ایم و در این بی معنایی پرسش بنیادین همواره پاسخ ناگرفته باقی می ماند: چه باید کرد؟ فعلیت یافتنِ این پرسشِ بی پاسخ، "ناتاریخیت" ما است. ناتاریخیت نه به مثابه امری که محصول سرگشتگی کنونی ما و واقعیتی در آینده است، بلکه همچون درنیافتگی، فهم ناپذیری و ناگشودگیِ همیشگیِ "رعیت" در برابر شهروند.

  • علی اسفندیاری

    مهتاب می تراود مهتاب، می درخشد شبتاب. نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک، غم این خفته ي چند، خواب در چشم ترم می شکند. نگران با من استاده سحر، صبح می خواهد از من، کز مبارک دم او، آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر، در جگر لیکن خاری، از ره این سفرم می شکند. نازک آرای تن ساق گلی، که به جانش کِشتم، و به جان دادمش آب، ای دریغا ! به برم می شکند. دست ها می سایم، تا دری بگشایم. بر عبث می پایم، که به درکس آید، در و دیوار بهم ریخته شان، برسرم می شکند. می تراود مهتاب می درخشد شبتاب. مانده پای آبله از راه دراز، بر دَمِ دهکده مردی تنها، کوله بارش بردوش، دست او بر در، می گوید با خود: غم این خفته ي چند، خواب در چشم ترم می شکند.

  • ﺻﺎﺩﻕ هدایت

    ﺻﺎﺩﻕ هدایت سیزده درد مشترک ایرانیان را چنین توصیف می کند: ۱- ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺗﺨﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ. ۲- ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ. ۳- ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻣﻔﺖ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺑﺰﻧﯿﻢ. ۴- ﺑﻪ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽ، ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ۵- ﻧﻮﺍﻗﺺ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ۶- ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﻀﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ‏"ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ" ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ۷- ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ‏"ﻣﻦ" ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ‏"ﻣﺎ" ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ. ۸ - ﻏﺎﻟﺒﺎً ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ. ۹ - ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ۱۰ - ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻋﺎﺟﺰﯾﻢ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ. ۱۱- ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ۱۲ - ﺩﺍﺋﻤﺎً ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ، ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ۱۳ - ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯼ آخر ﻣﯽ گیریم.

  • سهراب سپهری

    “کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم"

  • مهشید

    در ادبیات معاصر ایران, از جمال زاده, صادق هدایت, صمد بهرنگی و دیگران, همواره یک خُرده ژانر دربارهء ابتذالِ فرهنگ ایرانی ("حاجی آقا", "آقای چوخ بختیار", "شیخ صنعان" ...) وجود داشته است. اما در ۴۰ سال اخیر با تأسیس جمهوری جهنمی اسلامی, چنین ابتذال, پَستی و کلب صفتی در فرهنگ و زندگی روزمرهء جامعه به سطوح آسیب شناسانهء نوین و دحشتناکی رسیده است. به مصداق "از کوزه همان برون تراود که در اوست" به نوعی شاید نمی توان و نباید از میزان بالای ابتذال جاری در کشور چندان متعجب بود. متأثر و متألم شدن به جای خود, اما چنین پدیده ای در فرهنگ ما آیا واقعا تازگی دارد؟ امروز در یکی از کانال های تلگرامی مشاهداتی می خواندم از جهانگردی ژاپنی, پروفسور ناکازاکی, در مورد تناقضات فرهنگی در ایران. البته بیشتر مشاهدات ایشان شاید در مورد طبقات میانی و خرده بورژوازی صادق باشد, تا طبقات محروم که در خط فقر و زیر خط فقر به سر می برند (نیم یا بیش از نیمی از جمیعت کشور), اما به هر رو گوشه هایی از فرهنگ ما را نمایان می کند که خود ما در اکثر وقت حال و حوصلهء گوش دادن به آنها را نداریم. در ذیل مقدار کمی از گزارش ناکازاکی (دوستان علاقه مند به تمامی گزارش و عکس العمل های که بدنبال آورده, نگاهی به اینتنرت بیندازند). "ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻫﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺣﻞ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬﺍﺭﯼ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ . دروغ و فريب و تظاهر و بی هدفی شخصيت اصلی آنان است تمام سخن آنان دم زدن از معنويات است در حاليكه دروغ ميگويند و تمام فكر آنها پول است. آنان ازدواج را مقدس ميدانند ولی تمام عقدنامه آنها پولی و مادی است. من بجز ايران در خيلي كشورها كار كرده ام و يا مسافرت رفته ام ولی چنین موجوداتی را هيچ جا نديده ام آنان به خدا و عذابهای او اعتقاد دارند ولی همه نوع جرم و گناهی را هم مرتكب ميشوند اعمالی كه محال است يك ژاپني كه پيرو مكتب شينتو است انجام دهد. آنان مشروب را حرام ميدانند ولی از ما ژاپنیها كه شراب را مقدس مي دانيم بيشتر ميخورند... در يك كلمه ملتی سرشار از تناقض و تهی از زندگی واقعی هستند.."

  • داود بهرنگ

    با سلام در نوشتۀ نیکفر عزیز خوش بختانه دو توصیه است. یکی این که: بایست «همه‌جانبه دید و از گرویدن به حزب نفرت پرهیز کرد... نفرت اکنون فراگیر است. همه ناکامی‌های فردی و جمعی در غیاب شعور و توانایی تحلیل و تشخیص به کین‌توزی و نفرتی تبدیل می‌شوند که در نهایت به بمبی امید می‌بندد که بر فراز آن کشور منفجر شود و همه چیز را کن فیکون سازد. ممکن است چنین انفجاری صورت گیرد...» و دوم این که: «برای آنکه در پیچ‌ و‌ تاب‌های سیاسی گم نشویم، به عنوان دوست مردم تنها یک معیار داریم: چه چیزی مردم را توانمند می‌سازد و در بیانی منفی چه چیزی آنان را عاجز و درمانده می‌کند...» من این دو توصیه نیکفر را گرامی می دارم و نیز نگرانی های نهفته در نوشتۀ او را سخت جدی می دانم. برای تبیین جدیت آن تحلیل گوبینو را ـ که هیچ گاه بدان توجه نکرده ایم و شاید به سبب آن است که هرگز [پیش از دچار آمدن] خود را در چنین موقعیتی نیافته ایم ـ این جا می آورم تا نگاهی به خاستگاه "روانشناختی جمعی" مان و "ناخود آگاه تاریخی" مان نیز ـ که در این باره خود به خود عمل می کند ـ داشته باشیم. [رمز بسیاری از تحولات تاریخی ما ایرانیان این جاست!] نگاه من به تحلیل گوبینو تا حدی تفسیری و تحلیلی است. نگاه او تحلیلی و با نظر به تحقیق میدانی او در بارۀ "قیام محمد علی باب" در 160 سال پیش در ایران است. گوبینو در پی آن که شنید جوانی 25 ساله در ایران قیام کرده [و آنگاه شکست خورده] در سال 1855 میلادی به ایران آمد. پس از مطالعۀ میدانی همه جانبه در این باره نوشت: من از این که ایرانی با این حرف ها به حرکت در می آیند هیچ سر در نمی آورم. ادامه در 2

  • داود بهرنگ

    (2) گوبینو نخست در تحیل قیام "باب" نوشت: من در آسیایی "عقل سلیم" نمی بینم. این نه به آن معناست که آسیایی هوش و ذکاوت ندارد؛ که البته می دانم دارد. هوش و ذکاوت آسیایی فوق العاده و بی مانند است. آسیایی چنان دقیق است که می تواند تار موئی را بشکافد و به چهار قسمت کند و آن گاه بر روی آن پلی بسازد که درشکه از آن رد شود. من اشکال کار را در یک نوع گمگشتگی و سرگردانی و حرکت از نوع پاندولی می بینم. آسیایی غرق جزئیاتی می شود که ربطی به اصل موضوع ندارد. انگار کسی بخواهد در نواحی کوهستانی به گردش برود و مرادش دیدن مناظر طبیعی باشد. آسیائی دیری نمی پاید که کار را به جائی می رساند که دیگر کوره راهی هم دیده نمی شود و آدمی خود را رو در روی با صخره های صعب العبوری می بیند که از هر سو سر به فلک کشیده اند. اکنون بالا را که نگاه می کنی آخرین تکه آسمان لاجوردی هم ـ در نوک قله های مرتفع ـ در حال محو شدن است. این جا دیگر آسیایی به فکر چاره جویی برمی آید که چطور از این پیچ و خم به در آید و راه برون شد بیابد. البته می یابد و به دشواری چند قدمی هم برمی دارد. آنسوی تر اما بار دیگر به بن بست می رسد. آنگاه روز از نو و روزی از نو. آخر هم می بینی که این هیچ شباهت به گردش و دیدن مناظر طبیعی ندارد. موضوع دگرگون شده و اکنون سخن از "حل معمای جاده" به میان آمده است. (4) عقل سلیم نمی توان گفت که چیزی است که رد و اثر ندارد. اثر آن را پیش از هر چیز باید در گفتار و کردار آدمی دید. (5) من موضوع را ـ این چنین ـ می بینم و غمگین می شوم و عجبا که در احوال خود آنان تأثیری ندارد. (5) ادامه در 3

  • داود بهرنگ

    (3) گوبینو آنگاه نوشت: قیام شرقی یک نوع دیوانه بازار است. در غرب این قبیل رفتارهای سیاسی فراخوان و پیش زمینه دارد. با اعلامیه و خطابه و راهپیمایی و پرچم بلند کردن و ـ بسان مستان ـ در شبهای تاریک در کوچه و خیابان با سرود خواندن آغاز می شود. به حکومت در موضع و موقعیتی که ضعیف است ـ و درست آن جا که حکومت از عهدۀ دفاع از خود برنمی آید ـ حمله می شود. (214) اروپائی هر قدر هم دیوانه باشد آنقدر دیوانه وار عمل نمی کند که بتوان باور کرد که واقعاً دیوانه است.(214) کنش ایرانی اما از نوع دیگر است. پس زمینه اش سکون و سکوت ممتد است. مواد منفجره آن فکر و حس بیان ناشده و پنهان مانده از دید و شنید است. فرد طی دوره ای طولانی می سازد و می سوزد؛ بی آن که متعرض کسی یا چیزی بشود. طی دوره ای طولانی خود را قانع می کند که بایست اقدام به کاری کند؛ بی آن که فکر و ذهنش را با کسی در میان بگذارد و با دیگران مشورت کند و در پی اقدام مشترک برآید. (214) عاملی که به نظر من این جا عمل می کند انباشت تجربۀ سیاسی قرون ممتد در حافظۀ تاریخی [و در ناخود آگاه] ایرانیان است. یک چنین تجربه است که از ایرانی فرد بردباری ساخته است. ایرانی ـ در حافظۀ تاریخی اش ـ وقایع بسیاری را دیده و وزن کرده و سنجیده است. تجربۀ سالیان دراز به او آموخته که پنهان کار باشد. او می داند که تنها شانس او در اقدام دسته جمعی و در گرو تحریکی است که همه را عمیقاً جریحه دار [و درگیر] کند و به حرکت در آورد. مذهب برای نمونه در ایران یک چنین نقشی دارد...» ادامه در 4

  • داود بهرنگ

    (4) حرف آخر من این است که ما این ایم. این دیروزمان است. امروزمان هم اکنون در مقابل دیدگانمان است. و این چنین ما اکنون بر سر یک دو راهی قرار داریم. یکی راه به سمت "ابتذال و انفجار و انفجارِ ابتذال" می برد. دیگری به ما می گوید که «یک معیار داریم: چه چیزی مردم را توانمند می‌سازد و در بیانی منفی چه چیزی آنان را عاجز و درمانده می‌کند.» با حترام داود بهرنگ ارجاعات من به گوبینو به کتاب او به نام "مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی" است. این کتاب را همایون فره وشی حدود 70 سال پیش به فارسی ترجمه کرده است.

  • عباس

    جناب بهرنگ شاید مقداری حمل بر "ناسیونالیزم" بشود اما, تاریخا جنبشهای انقلابی ایران و انقلابات اجتماعی در کشورما همواره از برجسته ترین نمونه ها در دوران خویش در جهان بوده اند. متاسفانه بدیعی و ممتاز بودن این تاریخ (تاریخ ها) و وقایع برای بسیاری تاریخنگاران و حتا خود ما ایرانیان ناشناخته است. جنبش بابیه که بصورت جنبشی مذهبی آغاز گشته بود در ادامهء خود (و تحت تاثیر الزامات جامعه و عکس العمل به استبداد و فقر در ایران دوره قاجار) تبدیل به حرکتی شد با خواسته ها و رهبرانی رادیکال و مدرن. در ۱۸۴۸ زمانی که نویسندگان "مانیفیست حزب کمونیست" مسلک خویش را تبلیغ می نمودند؛ در ایران, جنبش بابیه در حین اجرا کردن مسلک خویش بود. اینکه دوبینگو "پس از مطالعۀ میدانی همه جانبه در این باره نوشت: من از این که ایرانی با این حرف ها به حرکت در می آیند هیچ سر در نمی آورم" به جای خود, اما مطرح شدن دوبارهء بسیاری از مطالبات جنبش بابیه در انقلاب مشروطیت بیانگر صحت, حقانیت و اساسی بودن خواسته ها و مطالبات بابیه است. تحولات سیل آسای انقلاب مشروطیت, بنیان گذاری فرهنگ مدرن و معاصر ایرانی در این دوره, و بی نظیری چنین حرکتی در ایران در مقایسه با کشورهای همسایه و منطقه تاریخی است محتاج بررسی بیشتر. "جنبش ملی کردن صنعت نفت" الهام بخش بسیاری از جنبشهای منطقه بود, و حتا به قول برخی از برترین مورخان ایرانی, این جنبش خود یک نیم انقلابی محسوب میشود. از یاد نبریم که جامعهء مدنی ایران در اواخر دهه ۲۰ و اوائل دههء ۳۰ شمسی (اواخر دههء ۴۰ و اوائل دههء ۵۰ میلادی) گسترده ترین جامعهء مدنی در خاورمیانه با ترکیبی از عظیم ترین و بیشترین سازمانهای مدنی و احزاب سیاسی بود.

  • عباس

    انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۷ نیز بالاترین ترکیب از تظاهرات سیاسی خیابانی و اقدام های کارگری (اعتصابات ,...) را در مقایسه با انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر داشت. (فرد هالیدی. ۱۹۸۰). البته در مقابل چنین تاریخی, پرسش و پارادوکسی که مطرح میشود این است که چرا ما هنوز پس از صد سال هنوز کماکان درگیر مطالبات و پرسشواره های انقلاب مشروطیت هستیم؟ کاست روحانی و سلطنت (شاه و شیخ) مسلما بخش عظیمی از این مشکلات ما میباشد, اما تمامی داستان نیست و طبق معمول قضیه پیچیده تر از تحلیلی تک-عاملی است. این حرف آخر شما چندان به دل نشست که با اجازه بار دیگری تکرار میشود: ما اکنون بر سر یک دو راهی قرار داریم. یکی راه به سمت “ابتذال و انفجار و انفجارِ ابتذال” می برد. دیگری به ما می گوید که یک معیار داریم: چه چیزی مردم را توانمند می‌سازد و در بیانی منفی چه چیزی آنان را عاجز و درمانده می‌کند.

  • raha

    جای نظرات عملی خالیست. آقای آرمان از مردمی گله کرده که ناجی جستجو میکنند. آقای اردوی کا از دعوای گروههای اپوزیسیون خشنود است. چند دوست ادب دوست شعر نوشته اند. آقای اشکان گوشزد کرده که کوروش کبیر کار بی بی سی است و اعتبارش را رد کرده. دوست دیگری نظرات تاریخی گوبینیو را یاد کرده. بیایید صادق باشیم. برای شرایط امروز چه راه حلی داریم؟ دقیقا برای مردمی که بعد از ۴ دهه تلاش باز هم در تلاشند چه راه حل عملی داریم؟ مردم فهمیده اند اپوزیسیون طی ۴ دهه نتوانسته با هم متحد شود لذا هرگز با هم متحد نمیشوند. مطمئنم مردم نمی ایستند. میروند و اپوزیسیون جا می ماند

  • مسعود

    با اکثریت متن نگاشته شده با نگارنده منتن توافق نظر دارم ابتذال اپوزوسیون و حماقت حکومت جبار ستمگر . فقط با جایی از متن مشکل دارم : " ... به عنوان دوست مردم تنها یک معیار داریم ..." ادعای دوستی و خیرخواهی برای مردم برای شما گزافه است همچنان که ادعای پهلوی برای بازپسگیری تاج و تختش

  • ایراندوست

    در کشورهایی چون ایران در خاورمیانه ، سیستم مشروطه پادشاهی با ساختارهای دمکراتیک برای ایرانی منسجم و آزاد مناسب است ولی نه با خاندان پهلوی می‌توانیم به این مهم برسیم و نه با رژیم مشروعه ولایت فقیهی شیعی که شکل کاریکاتوری اسلام سیاسی در ایران است، پس باید به فکر یک نظام جمهوری سکولار با پشتوانه ارتشی ملی و قوی که حامی منتخب ملت ، پیشرفت و سرفرازی ایران باشد ، باشیم. با تحریم های امریکا در برابر ملایان، فرصت خوبی بدست آمده تا تغییرات رادیکال از درون ایران و و از میان نخبگان به ستوه در آمده دستگاه حکومتی بصورت چکشی ولی کم هزینه اتفاق افتد.

  • سیامک

    در توئیتر این مقاله را دیدم و بعدش خواندم. هم مقاله جالب و مهم است و هم عکس العمل شاه اللهی ها. دریغ از یک پاسخ معقول. روح شعبان بی میخ در تن هم حلول کرده. فقط فحش می دهند و تهدید می کنند. انتقادم به نیکفر این است که توصیف اینها به عنوان ابتذال کافی نیست. اینها فقط دلشان بمباران ایران را می خواهد. ابتذال یک برچسب ساده است.

  • یه ادم

    خسته ايم خيلي

  • رسول

    از مملکتی که یک دلقکی مانند تتلو یا شبه هنر مندی مانند گلزار فالوئر ملیونی دارد واستاد دانشگاهش در وقت اضافه در اسنپ کار میکند چه توقعی داریم ؟انوقت ایراد میگیریم پهلوی چه گفت وچه نگفت !چهل سال از سلطنت محمد رضا شاه گذشته واستخوانهای او هم نمانده دنبال این هستیم چه کرد وچه نکرد .انچه او ساخت با توجه به شرایط زمان وموقیعت کاری بزرگ بود اگر منصفانه قضاوت کنیم ! سوال اصلی از تمام انان که دنبال پیدا کردن نقاط سیاه دوران پهلوی هستند این است که شما خود چه کرده اید .چهل سال فرصت داشته اید دریغ از یک نظریه منسجم که بتوانید جامعه جدید را بر روی ان بنا کنید .دکتر شریعتی در کتاب اسلام شناسی جمله عمیقی دارد: تقدیم به انان که خود کاری نمی کنند واز اینکه دیگران کاری کنند آزرده خاطر میگردند. دقیقا شرح حال ما است هر جریانی را که در بست مطابق سلیقه فرقه ای وفکری ما نیست به لجن می کشیم بدون انکه گزینه موجه تری ارائه دهیم .به دنبال چه باید کرد باشیم !نکته اخر گمان نمیکنم در هیچ دورانی از تاریخ اینگونه به ورطه ابتذال کشیده شده باشیم حتی به مقدسترین اعتقادات نیز به حقارت نگاه می کنیم دریغ از مردانگی دریغ از هنر دریغ از انسانیت ودریغ از ارزوهای به باد رفته سه نسل از مردان وزنان این سر زمین!

  • یک فارسی زبان

    رضا پهلوی هم مثل خامنه‌ای اشاره‌ای به رنج مردم بر اثر فشار تحریم‌ها نکرد. همین یک جمله برای بیان قلابی بودن این آلترناتیو سازی کافی است. ممنون استاد.

  • شاهد

    ا"ین روزها کسی درباره قتل جمال خاشقجی می‌گفت و می‌نوشت، پیش می‌آمد که متهم می‌شد دارد بر قتل فرشید هکی سایه می‌افکند" جناب نیکفر بنظر می رسد اعتراض به تاکید بر قتل خاشقجی و انتقاد به توجه ناکافی به قتل فرشید هکی را بدرستی نفهمیده اند . در همین سایت زمانه سرچ کنید بیش از سی مطلب در باره قتل خاشقجی می خوانید و که چندین انها تیتر اول است اما تنها شش مطلب در باره قتل فرشید هکی می توان دید . در حا لیکه همه خبرگزاری ها و سایت های حکومت اسلامی مدام از قتل خاشقجی می نویسند به دستور وزارت اطلاعات بجز پیدا شدن جسد او هیچ مطلبی در باره فرشید هکی نشر نمی دهند از سایت زمانه انتظار می رود در این سکوت خبری از فرشید هکی بنویسد و خواستار عدالت برای او شود .انچه موجب انتقاد شده است نوشتن از قتل خاشقجی نیست بلکه قرار گرفتن قتل فرشید هکی در سایه و تاکید و تکرار مدام بر قتل خاشقجی حتی در سایت زمانه است . −−−−−−−−−− ویراستار: در هیچ سایتی با آن کیفیتی به موضوع فرشید هکی پرداخته نشده که زمانه. دوستان فرشید هکی سایت زمانه را به عنوان پلاتفرم برگزیدند برای آنکه در مورد او بنویسند.

  • مرادی

    خیلی خلاصه و صریح راه حل انتخاب مسیر سوسیال دموکراسی است...انتخاب از بین معتقدین به جامعه گرایی و اولویت اجتماع ... منتها اول باید فهمید و فهماند که اسلام نیز با این دو مفهوم سوسیال و دموکراسی موافق است...و این البته در اسلام قرآنی یافت می شود... اگر این همراهی قرآن با آن دو مفهوم در چارچوب قرآنی در گستره بزرگی از جامعه تبیین شود سلاح مقدس مابانه از مدعیان و حامیان قدرت و مال پرست متظاهر به دینداری گرفته میشود ...از طرف دیگر عموم پیروان مذهب رایج و سنتی از کلمات سوسیال و دموکراسی احساس بی دینی و وحشت نمی کنند...

  • جمال

    یکی می مرد ز درد بی نوایی, یکی می گفت: خانم "سوسیال دمکراسی قرآنی" میخواهی؟ قربونش برم, رو که رو نیست, به سنگ پارهء قزوین گفته زکی! ۴۰ سال اسلام ناب محمدی کافی نبود, و حالا نوبت اسلام ناب قرآنی!؟ این پروژهء راه انداختن سندیکاهای زرد دولتی هم (مانند کارزار کنونی تفرقه انداختن در سندیکای شرکت واحد) حتما زمینه سازی و مقدمهء این "سوسیال دمکراسی قرآنی" است.

  • سهند

    اقای نیکفر مرتب در رادیو زمانه مقاله منتشر می کنند البته حق هم دارند نه تنها بعنون یه روشنفکر ایرانی بلکه ایشان مدیر این رسانه هم هستند. اما هیهات که تا کنون ندیده ام که حتی یکبار هم که شده در زیر نوشته هاتی خودشان با کاربران دیالوگ کرده و به سئوالات و نقد شان پاسخ دهند. ایشان در برج عاج نشسته و فقط فتوا صادر می کنند و احتمالا کاربران را توده عامی حساب می کند که لیاقت اتلاف وقت ایشان را ندارند. ایشان فقط فرستنده یه طرفه هستند که قابلیت شنیدن ندارند. اقای نیکفر: باور بکنید صد ها و بلکه هزاران نامه از متفکرانی مانند اسپینوزا و پاسکال و روسو و هیوم و گالیله و دیگران باقی مانده است که در انها این غول های تفکر به سئوالات مردم و منتقدان پاسخ داده اند انهم در ان عصر و زمانه که می باید دود فانوس می خوردند و در نیمه تارکی به دنبال قلم و مرکب و قلمدان می گشتند.. اقای نیکفر: جنابعالی هم خدا را می خواهید و هم خرما را. مگر در دوره ایکه تحریم ها برداشته شده بودند وضع سیاسی و اقتثادی مردم خوب شده بود که شما الان نگران بد تر شدنش هستید.؟ احتمال اینکه در اثر این تحریم های کمر شکن کارد به استخوان مردم رسیده و آنها قبام کرده و این ماشین سادیستی- جنایی فاشیستی - خرافی – قرون وسطایی را سرنگون کنند میلیون ها بار بیشتر از این است که این سیستم بخودی خود از پای بیافتد. جناب نیفکر: آنهایی که در اثر اشتباه تاریخی و تصادف و شانس به قدرت رسیده اند بمانند آدم بغایت کونی است که اسمش به اشتباه در بالای قبولی های ر شته پزشکی در یکی از معتبر ترین دانشگاه ها ایران درج شده است و این فرد کودن که می داند اگر صندلی دانشگاه را ول کند باید دو باره به سیب زمینی فروشی اش بر گرد چهار دست و پا به صندلی دانشگاه چسبیده و ول کن صندلی نیست. این آخوند ها می دانند که اگر قدرت از دسشتان در برود برای همیشه به اشغالدونی تاریخ ریخته خواهند شد و بنا براین اگر فکر می کنید که اینها ممکن است روزی بر سر عقل بیایند و قدرت را واگذار کنند سخت اندر سخت در اشتباهید که معلوم است که از ماهیت آدمی و این قاتلان و متجاوزین و فاسدان بی خبرید. −−−−−−−−−−−−−− م.ر نیکفر: سلام بر شما. اگر به کارنامه قلمی من نگاه کنید، بخش بزرگی از آن دیالوگ است، یعنی نقد است و پاسخ به نقد. اینکه وارد بحث در کامنت‌ها نمی‌شوم به این علت است که اینجا تنها جای اظهار نظر است و ظرفیت بحث استدلالی را ندارد. من به تفصیل در جاهای مختلف استدلال کرده‌ام که به اندیشه سیاسی‌ای باور دارم که جامعه را اصل بگیرد و توانمند شدن جامعه را بخواهد. من معتقد نیستم که فشار تحریمی به مردم روحیه، آگاهی و توان تشکل می‌دهد. آنها را خسته‌تر، آسیب‌پذیرتر و درهم‌شکسته‌تر می‌کند. من با هر تئوری سیاسی که مبنا را بر این بگذارد که بگذارید کارد به استخوان مردم برسد تا قیام کنند و وضع خود را بهتر کنند مخالفم. تاریخ صحت چنین پنداری را تأیید نمی‌کند. این نظر که بگذاریم الان مردم زجر بکشند، اما فردا خوشبخت خواهند شد، بازی با سرنوشت مردم است و عاقبت شومی دارد. تریبون زمانه در اختیار شماست. زحمت کشیده و یک گزارش میدانی تهیه کنید از مردم عادی زحمتکش. ببینید که آیا از تحریم‌ها خوشحالند. فشار تحریم به مردم منتقل می‌شود. دستگاه سرکوب آسیبی نمی‌‌بییند و مافیای تحریم پروار می‌شود. در ضمن نگاه کنید چه کسی و چه رسانه‌ای به صورت پیگیر از ابتدا مخالف پروژه هسته‌ای، برنامه موشکی و دخالت در سوریه بوده است. اگر از نورسیده‌های اپوزیسیون چیزی پیش از دوره اخیر یافتید مرا هم خبر کنید. ممنون

  • bijan

    پاسخ آقای نیکفر به جناب سهند منطقی است . هیچ اثاری از این که فشارهای تحریم مردم را بر علیه رژیم می شوراند مشاهده نمیشود . در تاریخ ایران مردم ما تجربه فقر وگرسنگی به مراتب بدتر را داشته اند ولی شورش نکردند و بسیاری آنرا خواسته خداوند و سرنوشت بد پنداشتند . قدرت واراده سرکوب و پراکندگی و چند دستگی مردم در غیاب آلترناتیوی فرا گیر و مقبول شرایط جنبش سراسری را با وجود تحریم ایجاد نمیکند.

  • مرادی

    جناب جمال خیلی عجله کردید در فهم نظر بنده... داشتیم اجماع نظری و راه حل عملی برای برون رفت میدادیم...میخواهیم عرض کنیم که سوسیال دموکراسی حداقل راهی است که هم متلائم با نظر دین باوران قرآنی (نه معتقدین به ولایت مطلقه فقیه که از دل اسلام ناب محمدی ادعایی بیرون زده است) می باشد و هم راه گرفتن حقوق ضعیفان است... یعنی زیر چتر سوسیال دموکراسی میتوان زیست کرد...حال یا دین باوران به تامین اجتماعی بیشتر پایدار می مانند و خوب عمل میکنند یا احزاب سوسیال غیر دینی... با انتخابات بین احزاب و دستجاتی که اولویت جامعه را قبول دارند اداره جامه صورت بگیرد... جمهوری ولایت مطلقه فقیه کجا و سوسیال دموکراسی کجا...عجب مخ هایی پیدا میشن!!!!

  • setaare

    حمله به چنان گروه مخالف حکومت ایران بنام فرشگرد دلیل منطقی ندارد. انها یک گروهند مانند گروههای دیگر و توصیف امگان سطنت خواهی رضا پهلوی نیز مشخص است که هیچ شباهتی به دوران سلطنت بابایش ندارد. بلکه یک فرم حکومتی است که در کشور هایی دیگر وجود دارد. بسیاری از مخالفان حکومت فعلی ایران دسته دسته علایق خود و فرم های خود را دارند. یکی مارکسیستی و یکی سطلنتی و یکی با اتیکت های دیرگر ولی واقعیت اینست که همه ی اینها یک سخن مشترک تکرار کرده اند و ان همراهی با مردم است. این عدم همگرایی انها ههم زیر یک چتر شاید چندان مهم نباشد. همرای همیان مخالفت با حکومت فعلیست. ی جنبشی بنام از مردم برخاسته وجوذ ندارد و مردم خیابان فقط یکسری بی سواد نیستند یا فاقذ گرایش. انهم که امکامنمهاجرت داشته خواسته یا بالجبار از ان کشور بیرو ن زده است و میزنند . خود اقای نیکفر هم ایزین دسته است. نمی توان گروهی را بصرف اقامتشان در خارج و گرایش به یک فرم حکومتی طرد کرد. چون باری چهل سال قبل یک حکومت سلطنتی وجود داشت که تازه اشتباهاتش قابل اصلاح بود. اینگونه طرد ها یا مسخره است یا هم ساز حکومتیان ایران شدن. اگر دلیل هم سا زشدن با حکومت امریکاست که اینهم یک گرایش و سلیقه است. هم ساز بودن با کشور های اروبایی هم بهتر نیست. درین میان نمیتوان گفت گدام برای مردم بهتر است وخود را نماینده ی رنج مردم دانستن. این رنج در حال انجام است . چه بخواهیم و نخواهیم بخش بزرگ بودجه و اقتصاد بی نام نشان ان حکومت به جیب و رفاه مردم نرفته است و نمی رود. مردم راه حل کوتاه مدت برای جیب خود میخواهند و برای همین هم به احمدی نجاد ها رای داده بودند. تحریم هم همینطور است. ریشه در این حکومت است. هر گروهی باید ازاد باشد وجود داشته و بتواند با موجودیت و فعالیتش کار کند. این گروهها نیستند که مخالفان حکومتی را زندانی و حتا در خارج هنوز سلاخی می کنند. خیلی ادمها و گروها روشنتر و رادیکاتر ا ز اقا نیکفر هستند. اینکه انها خوب و یا بد نمی دانم ولی خیلی ها نیم خواند دیگر با انجا کار کار کنند و یا مقاله یشاان انجا منتشر شوند. اقای نیکفر باید بتواند این نظر مخالف خود را قبول کند.

  • جمال

    نه خیر جناب مرادی, عجله از سوی شماست که متنی نوشته اید, بدون هیچ دقت در اینکه اصلا چه بیان کرده اید. شما می نویسید: "راه حل انتخاب سوسیال دموکراسی است", و "اسلام نیز با این دو مفهوم سوسیال و دموکراسی موافق است", همراه با بند و شرط اینکه, "این در اسلام قرآنی یافت می شود" هر خواننده ای این عبارتها را کنار هم بگذارد و بخواند می رسد به: "سوسیال دمکراسی قرآنی" اجماع معمولا کار فقهای مفتخور و حقه باز شیعه است. اما از آنجایی که سوسیال دموکراسی پروژه ای غیر سکتاریستی, غیر فرقه ای, سکولار و لائیک می باشد, ترکیب اجماع و جنبش کارگری ترکیبی ناهمگون, ناممکن و بیش از هر چیز مایهء تاسف است. این "اسلام قرآنی" که شما در اینجا تبلیغ می کنید نیز هیچ چیزی از اسلام "ناب محمدی" کم ندارد, و اتفاقا تاکید کودکانه بر متن در این "اسلام قرآنی" چنین خوانشی را خیلی ناب تر, مکتبی تر, بنیادگرایانه تر و خطرناک تر کرده است. راه گرفتن حقوق ضُعفا نیز فقط از طریق قوی کردن ضعیفان می باشد, که این نیز فقط و فقط ربط دارد به ظرفیت طبقاتی ضُعفا. مطمئن باشید که نه قرآن و نه هیچ کتاب "آسمانی" دیگری در مورد ظرفیت طبقاتی زحمتکشان چیزی ننوشته است. اما یوران توربورن نکات جالبی در این مورد دارد. "چتر سوسیال دموکراسی" در ایران نیز مانند هر چیز دیگر در ایران می باید زیر چتر آسمان باشد: اما این روزها آسمان و زمین و آب و هوا در ایران همگی رو به ناسازی دارند و توفانهای شن از دریاچهء ارومیه و اهواز آلوده و... خانه از پای بند ویران است خواجه در بند نقش ایوان است

  • مرادی

    جناب جمال اینکه تاکید شود بر رعایت اتصال آیات هر سوره و گزینشی نخواندن قرآن تاکید کودکانه است؟ این روشی برای خواندن هر کتاب علمی و نظریه اجتماعی نیز هست...گزینشی نخواندن و رعایت ارتباط مطالب... نتیجه گیری اینکه هر چه بنیادگراتر خطرناک تر است بیشتر نشان از تبعیت جاهلانه از گزاره های تیلیغاتی رسانه هاست ....

  • خاموش

    درود زمانی که روشنفکران پیشرو می گویند:زن همه چیز ازدست داده را -تنها راه ماندنش بدنبال شوهرش رفتن است -یا زمستانست زمستان ویادرآخرکسی می آید. آیا ما بیسوادان نباید به دنبال معجزه -توپ مروارید باشیم ازمنظرمن همه ی بدبختی کشور از بیسواد ی سواد داران روشنفکرمان است که اگریک با ربه کرمانشاه سفرمیکردنند ودرست حسابی به هرکول انجا-درست حسابی نگاه میکردنندومسخره بودن انرا میدیدن ویایادشان می آمدکه خانم تمپل دردهه پنجاه میلادی چه گفت که براسروری برایران چه باید کردآن زمان به خودمی آمدن و جامعه راگلنگی نمی نامید ن ودرآخردست دریوزگی سوی این وآن دراز نمی کردنند وبهترین خودرامی یافتن که هزاران سال درخونمان گمشده اما هنوزهست بیرون می کشیدن وپرورش می دادنند . آدمی دیده ست باقی گوشت وپوست هرچه چشمش دیده است ان چیز اوست درآخر ای بزرگواران :فرهنگ خودرابیرون مذهب حاکم برزمانه اشان ببینیم تاازآن ها درکشف در مان کمک بگیریم وچون از خدا واین وآن گفتنند ازآنها نپرهیزیم چون آنها درگوشت وپوستمان ودراستخوان هایمان ریشه کرده اند نورافکنتان رابرگردانید

  • مرادی

    جناب جمال اینکه میفرمایید: "ترکیب اجماع و جنبش کارگری ترکیبی ناهمگون, ناممکن و بیش از هر چیز مایهء تاسف است." نشان میدهد چقدر از منظور ما پرت هستید... جناب کلمه اجماع که همیشه مذهبی و فقهی نیست!!! من و شما هم میتوانیم در مسئله ای اجماع داشته باشیم...مسئله ای کاملا غیر مذهبی !!!! واقعا راست گفتید جای تاسف است!!!!

  • زال

    ۱/تاریخ هر ملتی. روسیه امریکا اروپا ایران........ برامده از طرز تفکر مردمان ان وتاثیر نیروهای خارجی برا ن سرزمین است . ۲/کسی که می گوید ایران را اباد کنیم خیا نتی نا بخشودنی در حق ایرانی می کند چرا که این مملکت اباد بود. این ذهن ایرانی است که باید اباد شود ۳/انها که می گویند اینده ایران مه الود است دروغی بی پایان و نابخردانه می گویند جرا که این ایرانیان هستند که در این سرزمین زندگی می کنند وباشناختی که از تفکر ایرانیان دارند می توان اینده ایران دید

  • جمال

    آقا/خانم مرادی صبح شما بخیر, کاملا حق با شماست, این اتصال آیات هر سوره تمامی مشکلات کشور را به ضرب العجل حل خواهد کرد. تمامی ملت ایران هم با شوق و هیجان منتظر این اتصال آیات هستند تا نرخ ریال, توفانهای شنی ارومیه, آلودگی زیست محیطی در اهواز, بیکاری, تورم,...و بقیهء مشکلات از بین برود. تازه ملت شانس آورده که فقط خواستید آیات را اتصال دهید, و نه چیز دیگری را! در مورد بنیاد گرایی نیز کاملا درست می گویید, این رسانه های غرب زده هستند که علیه بنیادگرایی حرف میزنن, وگرنه هرچه بنیادگراتر بهتر. این "بهشت برین" جمهوری جهنمی اسلامی هم بهترین نمونهء بی خطر بودن بنیادگرایی است. ***

  • زال

    در انتخاب نظر ها یک کمی گذشت داشته باشید

  • مرادی

    جناب جمال بحث ما از حل مشکلات گذشته میخواهیم سیستم حکومتی مورد توافق را پیدا کنیم...بابا جیم جمالتو

  • جمال

    در امتداد این مبحث ابتذال و تحریم, آن "بینش" مذهبی که هنوز آلترناتیو را در دین و اسلام و "متصلی کردن سوره ها" می بیند خود یکی از بارزترین, بدترین و زننده ترین نمونه های ابتذال فکری در ایران است. زبان, بیان و تکلم "جواتی"/لاتی این گفتمان نیز یک عنصر و ساحتی دیگر از ابتذال فرهنگی و مکمل کنندهء ابتذال "اتصالی" است, و همچنین بیانگر ارتباطِ تنگاتنگِ تاریخی/فرهنگی مابین عناصر لومپن جامعه و کاست روحانیون شیعه؛ همواره سخت مشغول نسخه نویسی برای "سیستم حکومتی", و بخشی ازامتِ بسیجیِ همیشه در صحنه حاضرِ سایبری.

  • reza

    در تايید دیدگاه جناب نیکفر نازنین در قسمتی از مصاحبهء رضا پهلوی ایشان رو به تماچیان دستچین شده کرده گفتند شما همه تحصیلکرده و متخصص هستید؛ بی سروپا که نبودید برمیگردید و ایران را میسازید؛ یعنی کسانی که فرصت تحصیل و زندگی از آنان توسط خلافت اسلامی سلب شده [جوانان و نوجوانان کشور] بی سروپا تشریف دارند یا اساسا کسانی که فاقد تحصیلات آکادمیکند بی سروپا هستند. مردم از نظر این عده ؛ یعنی بی سروپا

  • سیروس

    اقای نیکفر نخست بگویم که من نه هوادار رضا پهلوی ام ونه خواهان پادشاهی اما شما در نقد او از جاده انصاف خارج شده اید ایشان در گفتگویی چند ماه پیش اشکارا به شاه الاهی ها گفت که اگر دنبال چکمه پوش هستید کس دیگری را پیدا کنید وباز هم افزود اگر رژیم گذشته درست بود که سرنگون نمی شد ( نقل بمعنی) ایشان در همین گفتگو که شما شویش می دانید گفت که جاه طلبی ندارد و واینده رژیم از راه همه پرسی تعیین می شود او نگفت من ودوستانم وی رویم و می گیریم و ایران را می سازیم گفت کارشناس و متخصص ودر خارج و داخل کم نیست انتقادی که من به او دارم این استکه با استبداد پدرش پس از سال سی و دو قاطعانه برخورد نمی کند و نیروی سرکوب و حزب الله را دستکم میگیرد از نظر شما چه اشکالی دارد که درکنار الترناتیو جمهوری دمکراتیک الترناتیو پادشاهی دمکراتیک و سوسیالیسم دمکراتیک هم باشد ؟ در حالی که مجاهدین همه امکانات یک دیتکتاتوری خشن وبارهبری مادام العمر را بتام جمهوری تدارک دیده اند و دست بدامن همه مرتجعان جهان شد اند وهرسال با هزینه های گزاف شو برگزار می کنند و رسما خبر از توتالیتاریسم اسلامی اسیایی می دهند . صدایی از شما علیه انها برنخاسته است. راستی ما جمهوری خواهان باید خوشحال باشیم که حریفمان فرد دموکراتی مانند رضا پهلوی است تا مریم رجوی و حزب کمونیست کارگری.

  • محمدرضا

    سعدی : همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن که شبی نخفته باشی به درازنای سالی غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی

  • یوسف

    جناب Reza, شما که برای جناب نیکفر ایراد میگیرید که "از جاده انصاف خارج" شده، خودت خیلی منصفی مثلا؟ اگه بخوام به تک تک بی انصافی های حضرت عالی توی همین چند خط انتقادت جواب بدم، ماجرای مثنوی هفتاد من پیش میادین. لذا فقط و فقط به آخرین گزاره ی خودت توجه ات رو جلب میکنم. آیا این درسته که از اتفاقات شوروی دهه های قبل چماق درست کنیم و بزنیم توی سر حزب کمونیست کارگری، اون هم در قرن بیست و یک؟ آیا غیر از اینه که سخت ترین انتقادها به وقایع منتسب به چپ ادوار گذشته رو خود چپهای امروزی وارد میکنند؟ آیا درسته که حتا یه خط از منابع چپ رو مطالعه نکرده، به این جناح بتازیم؟ حالا کتابهای جاودانه ای مثل "مانیفست" و "سرمایه" و صدها اثر وزین دیگه به کنار... در دوره ای که خود غرب سرش به سنگ خورده و سال به سال بیشتر به سمت چپ گرایش پیدا میکنه، این کینه شتری نسبت به چپها از کجا نشئت میگیره عزیز دل؟ غیر از اصرار بر جهالت کورکورانه نزد طبقه ی خورده بورژوا و لمپن پرولتاریا. ..؟ موفق باشید.

  • سیروس

    جناب یوسف شما توجه نکردید که سایت رادیو زمانه نام یاداشت نویسان را در پایین نوشته ها می گذارد ودر نتیجه رضا را جای سیروس گرفتید چون این جا جای گفتگو درباره نوشته افای نیکفر است من تنها به این بسنده میکنم که بگویم اشاره من به حزب کمونیست کارگری که شما را بر اشفته کرد تا جایی که با زبانی غیر بهداشتی و با لحنی الوده به فرهنگ استالینی توده ای به من پرخاش کنید این بود که این حزب ( که البته باید گفت حزب ها چون در پی انشعاب های پیاپی به خط اصلی و فرعی و حکمتیست ؟؟؟و غیر حکمتیست شاخه شاخه شده است)از ان رو بود که هنوز لنینی استالینی ،هوادار دیکتاتوری پرولتاریا و مخالف دمکراسی پارلمانی و ازادی مخالفان خود است . شکست رسوایی امیزلنینیسم در جهان هنوز چشم امثال شما را باز نکرده است که این راه به بن بست رسیده ومی رسد فراموش نکنیم که سوسیالیسم اردوگاهی بیشترین صربه را به عدالت خواهان، سوسیالیستها و کارگران زد و از خاکستر ان چیزی بر نخواهد خاست

  • بردیا

    ابتذال در فرهنگ و نحوهٔ زیست مردم است، رژیم یا اوپوزیسیون نماد آشکار آن، اینگونه مواجه شدن با ابتذال به باور من یعنی تقلیل گرایی، مردم ِ خارج نشین که خود را اوپوزیسیون معرفی میکنند از درون همان خاک و همان مردمی در می آیند که نه تنها دین خو و گریزان از اندیشیدنند بلکه میل تاریخی به ابتذال دارند(جنبه تاریخی آن را می‌توان در کتاب جهانگشای جوینی جستجو کرد)۰ حیرت انگیز اینکه آقای نیکفر هر زمان اپوزیسیون ِ“ سلطنت طلب “ حرفی میزند در پی افشای اهداف شیطانی آنها است. گویی ایشان هراس دارند که اگر روزی رضا پهلوی چیزی بگوید و فردای آن روز مردم رژیم را عوض کنند، تمامی رشته هایی که ساخته شده پنبه خواهد شد! (حالا کدام رشته و کدام پنبه !!؟ ) اگر مردم با حرف هر گونه اوپوزیسیونی به خیابان ها بیایند، همان بهتر که ج.ا بر روی گُرده شان سوار بماند. اگر آنها نتوانند صلاح خودشان را تشخیص دهند پس نگرانی و دغدغه برای آنها چندان مفید نیست. ضمناً اگر رضا پهلوی ذره ای از هوش بهره برده باشد اگر باد کلاهش را به ایران برد قصد آوردن کلاهش را نخواهد کرد چرا که مردمی که پدرش و او را آواره کرده اند میتوانند دوباره او و خانواده اش را فراری بدهند. مشکل و راه حل مشکل مردم هستند و مردم هم در درون ایران و بدست خودشان حل خواهند کرد. خارج از انتظار نیست که یکی از همین مردم شروع به ناسزا گفتم به راقم این سطور بکند، اگر چنین شد اشاره مفیدی است برای آقای نیکفر تا متوجه عمق ابتذال بشوند.

  • Shuja

    آقای نیکفر مثل همیشه با تحلیلی شفاف ظاهر شد. حقیقتاً این استفاده ابزاری از نفرت و ترویج تشنج از جانب افرادی که خود را وارث یا حداقل راه‌گشا نشان می‌دهند یک معضل هست؛ انگار که مشکلات اقشار تحت فشار صرفا با حضور متخصین برطرف می‌شود. آنها نیز بهانه خواهند گرفت که چهل سال سوءمدیریت بوده است. ورای این بحث‌ها باید نگاهی به نمونه‌های مثبت ماندلا و کنگره‌ ملی آفریقا انداخت و از اشتباهات آنها عبرت گرفت. مردم در منگنه‌ معیشتی صرفاً درک سیاسی خود را از دست می‌دهند، تحریم‌ها گفتمان سیاسی را مسموم کرده است. این نگاه به عنوان اشغالگر صرفا کشور را به میدانی جدید برای جنگ کثیف و چندپارگی تبدیل می‌کند که با توجه به نمونه‌های آن در خاورمیانه عاقبتی تلخ برای مردم هر کدام داشته است.