روایتی از هزاران روایت کودکان بیهویت مادران ایرانی
مرداد سال گذشته دهها تن از زنان ایرانی که به دلیل ازدواج با مردان غیرایرانی فرزندانی فاقد تابعیت و مدرک شناسایی دارند در مقابل مجلس تجمع کردند. کسی از مسئولان حاضر به گفتوگو با تجمعکنندگان و رسیدگی به مطالبات آنان نشد.
در حقوق بینالملل خصوصی، تابعیتی که هنگام تولد به فرد تعلق میگیرد تابعیت اصلی (تولدی) و موارد دیگر تابعیت اکتسابی است. سیستم تابعیت اصلی ایران مبتنی بر خون است که معیار آن پدران هستند. یعنی افرادی در بدو تولد تابعیت ایرانی میگیرند که پدرشان ایرانی باشد… چندی پیش یکی از مخاطبان کانال کارزار منع خشونت خانوادگی روایت زندگی خود را برای کانال فرستاد. او اگر چه امیدی به تغییر وضعیت تابعیت فرزندان خود ندارد ولی میخواهد که صدایش شنیده شود و برای کسانی از جنس او و فرزندانش گامی برداشته شود. ابتدا این روایت را بخوانید:
آینده بدون هویت، آیندهای که معلوم نیست
وقتی هشت سالم بود پدرم فوت کرد. من با دو خواهر ۱۴ و ۱۵ ساله و یک برادر ۱۱ ساله و مادرم بودیم. زندگی تو ایران برای زنانی که همسرشون رو از دست میدن خیلی سخته. چون واقعن حمایت نمیشن. یادمه وقتی کوچک بودیم هر دو ماه یه بار کمیته امداد فقط سی تومن به ما میداد که زندگی با این پول برامون خیلی سخت بود. برای امرار معاش، مادرم نماز و روزه و قرآن اجارهای میگرفت. یعنی خانوادههای کسانی که فوت کرده بودن، نماز و روزه قضاشون رو میدادن ما در ازای پول براشون میگرفتیم. از چهارم ابتدایی شروع کردم به گرفتن روزه برای مردم. زندگی همین طور گذشت با شرایط خیلی سختش. یه روزایی مادرم آب جوش میگذاشت روی گاز با ادویه بعد میرفت از لابهلای نون خشکها، نونهای کپک زده رو جدا میکرد، قسمتهای سالمش رو درمیآورد میریخت تو آبجوش و ما تلیت میکردیم میخوردیم.
همین طور سالهای سخت گذشت تا من به سن ۱۵ سالگی رسیدم. اون موقع برای من خواستگار آمد. خواستگارهایی که تا تحقیق میکردن، از مدرسه یا از همسایهها میپرسیدن و شرایط مالی ما رو میفهمیدن، پا پس میکشیدن. یادمه یه خانم از من خوششون اومده بود وقتی فهمیده بود پدر ندارم، میخواست بدونه وضعیت مالیمون چطوریه، میگفت شما جهیزیه کامل هم میدید؟ گذشت تا اینکه همسر فعلیم آمد خواستگاریم. همسرم عراقی بود و تو اون شرایط فقر، برای من بهترین گزینه بود. تصمیم گرفتم ازدواج کنم. بین بد و بدتر طبیعتا بد رو انتخاب کردم. من سنم خیلی کم بود و میخواستم از این شرایطی که داشتیم یه مقدار راحتتر بشم. حدود یک سال و خردهای بعد از ازدواجمون که بچهدار شده بودیم، تصمیم گرفتیم عقدمون رو رسمی کنیم. چون عقدمون شرعی بود. به خاطر اینکه ازدواج یک زن ایرانی با اتباع خارجی خیلی سخته. هیچ عزت و احترامی برای اتباع عراقی یا افغان در ادارهها نیست، خیلی بهشون توهین میشه. به قدری توهین میکنن که اون فرد نمیتونه حتی دهنش رو باز کنه و سرش رو میندازه پایین. وقتی یک سری از کارهای اداریش رو کردیم ما رو فرستادن دادگاه برای ثبت ازدواج. یک میلیون تومن جریمه شدیم که همسرم گفت من فرزند جانباز هستم و تخفیف دادن و به چهارصدتومن رسید.
سالها برای مدارک بچهها دوندگی کردیم، گاهی دلسرد میشدیم میایستادیم، دوباره دنبال کارامون میافتادیم. حدودا الان یک ساله پروندهام تو نیروی انتظامی به خاطر یک امضا مونده. دوتا بچه الان دارم یک دختر و یک پسر. برای ثبت نام مدرسه دخترم خیلی دوندگی کردیم اول رفتیم نیروی انتظامی برگه داد برای اداره اتباع، اتباع یک نامه داد برای آموزش پرورش، آموزش پرورش ما رو فرستاد اداره آموزش پرورش کل که خیلی دوندگی داشت. تو این ادارهها عزت و احترام اصلا نداریم و همهاش بهمون توهین میشد. به من میگفتن اصلا برای چی با یک اتباع عراقی ازدواج کردی. خب شرایطی برای ما نگذاشتن، هیچ ارگان دولتی ما رو حمایت نمیکرد. ما تحت فشار بودیم. اصلا کسی نبود. این انتخاب، غلط یا درست از روی اجبار بود.
الان دو تا بچههای من مدارک ندارن و به ما گفتن بهتون پاسپورت موقت میدیم برید عراق و اونجا عقد بکنید و یک پاسپورت عراقی برای این بچهها بگیرید. من به شدت مخالفم عراق برم. اونجا شرایط خیلی سختی داره. ادارههاش رو نمیشناسیم. اصلا حرف زدن درست و حسابی هم بلد نیستیم، چون همسرم تو ایران به دنیا اومده و بزرگ شده. اونجا اگر بفهمن ایرانی هستم روی خوش نشون نمیدن. از طرف دیگه یکی از آشنایان همسرم که این کار رو کرده بود میگفت ده میلیون خرج کردم و سه ماه خونه بستگانمون بودم. ما اونجا غریب هستیم اگه بخوایم بریم عراق حداقل ۱۵ میلیون باید هزینه کنیم و بالای دو سه ماه در عراق معطل شیم. ما نه جایی در عراق داریم نه توانایی پرداخت این هزینههای سنگین رو، نه میدونیم کجا باید بریم و دوندگیش رو بکنیم. هیچ جای دنیا به این سختی نیست. چرا انقدر تبعیض؟ چرا انقدر اتباع رو تحقیر میکنن؟ خب اگر تمایلی نیست حسابهایی که پسانداز کردن تو ایران رو ببندن و پولاشون رو بفرستن کشور خودشون. بارها من دیدم تو ادارهها به اتباع افغان توهین میشه. داد میزنن سرشون و اونها فقط سرشون رو پایین میندازن. وقتی این همه بیعدالتی تو کشورم میبینم برای لحظاتی پشیمون میشم از این ازدواج. ولی خب دیگه شده و من دو تا بچه دارم و نگران آیندهشون هستم؛ آینده بدون هویت، آیندهای که معلوم نیست چی براشون پیش میاد.
پدر همسرم وقتی سی سالش بود صدام میخواست اعدامش کنه چون دو تا از برادراش و پدرش اعدام شده بود از ترسش به ایران پناه آورد که یک ماه بعدش جنگ ایران و عراق شروع شده بود. وقتی جنگ شد، او هم به سربازهای ایرانی پیوست و جانباز هم شد. حالا کارت جانبازی داره اما حتی برای ایشون که برای ایران جنگیده و جانباز هم شده استثنایی قائل نشدن تابهشون شناسنامه بدن. بیهویتی هرجای دنیا بسیار بده، الان ایشون اگر برگرده بره کشور عراق، اونجا اصلا هویتی نداره اینجا هم که باشه همینه. برای همین خیلی حساس شدم که اصلا بچههای من آیندهای در ایران دارن؟ مادر همسرم اواسط جنگ از عراق اخراج شدن. چون صدام از سال هفتاد میلادی شروع کرد به اخراج تمام کسانی که تبعه ایرانی داشتند و کردهای ایرانی که توی عراق زندگی میکردن. مادر همسرم هم که تابعیت ایرانی داشت از عراق اخراج شد اما شناسنامه هم نداشت. اون طور که من شنیدم همه کسانی که قبل از انقلاب اخراج شدند شناسنامه ایرانی گرفتن. اما بعد انقلاب به هیچ کدوم شناسنامه داده نشد.
از طرف دیگه، حدود پنج سال پیش بین ایران و عراق صحبتهایی شد. از طرف دولت عراق گفتن که ما به پنج هزار ایرانی که در عراق زندگی میکنن شناسنامه و هویت عراقی دادیم شما هم متقابلا در ایران به پنج هزار عراقی هویت ایرانی بدید که قبول هم کردن. با اینکه برای همه عراقیهایی که در ایران بودن پرونده درست کردن و بیشتر این امتیاز رو برای جانبازها قرار دادن اما با گذشت بیشتر از ۴ سال هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته.
اگر برای حل این مشکل وکیل هم بگیریم هیچ کاری نمیتونه بکنه چون قوانین ایران اینه. مگر اینکه مجلس لایحهای تصویب کنه که هر کسی که مادر ایرانی داره و پدر غیرایرانی بهش شناسنامه ایرانی تعلق بگیره. من میخوام بچهای بدون هویت نباشه. چیزی که دیدیم فرقه، تبعیضه، بیعدالتیه و خشونت. میخواهیم یه چیز مثبت ببینیم.
این روایت یکی از هزاران روایتی است از زنان ایرانی که به دلیل ازدواج با مرد افغانستانی یا عراقی کودکان بدون شناسنامه دارند. مرداد سال گذشته دهها تن از زنان ایرانی که به دلیل ازدواج با مردان غیرایرانی فرزندانی فاقد تابعیت و مدرک شناسایی دارند در مقابل مجلس تجمع کردند. آنها عمدتا افرادی بودند که به ازدواج مردان عراقی یا افغانستانی در آمده بودند. کسی از مسئولان حاضر به گفتگو با تجمعکنندگان و رسیدگی به مطالبات آنان نشد.
فرزندان بیشناسنامه حاصل تبعیض جنسیتی در قانون
در حقوق بینالملل خصوصی، تابعیتی که هنگام تولد به فرد تعلق میگیرد تابعیت اصلی (تولدی) و موارد دیگر تابعیت اکتسابی است. سیستم تابعیت اصلی ایران مبتنی بر خون است که معیار آن پدران هستند. یعنی افرادی در بدو تولد تابعیت ایرانی میگیرند که پدرشان ایرانی باشد. در مواقع خاصی به نوزادانی که پدرشان ایرانی نیست یا ایرانی بودنش مشخص نیست نیز صرفا به دلیل اینکه در خاک ایران متولد میشوند تابعیت ایرانی تعلق میگیرد. بنابراین سیستم تابعیت تولدی ایران، نوعی سیستم مختلط است که اساس آن مبتنی بر سیستم خون (از تبار پدر) بوده و سیستم خاک به عنوان سیستم اعطای تابعیت فرعی محسوب میشود. ماده ۹۷۶ مهمترین ماده از شانزده مادهای است که درباره تابعیت در ایران وجود دارد. براساس این ماده، افراد زیر تبعه ایران محسوب میشوند:
- کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آنها مسلم بوده و اسناد تابعیتشان نیز مورد اعتراض دولت ایران نباشد.
- کسانی که پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارج از ایران متولد شده باشند. (تابعیت تولدی، سیستم اعطای تابعیت مبتنی بر خون)
- کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنها غیر معلوم باشند. (تابعیت تولدی، سیستم اعطای تابعیت مبتنی بر خاک)
- کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده بوجود آمدهاند. (تابعیت تولدی، سیستم اعطای تابعیت مبتنی بر خاک)
- کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است بوجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن هجده سال تمام حداقل یکسال دیگر در ایران اقامت کرده باشند. (تابعیت تولدی، اعطای تابعیت مبتنی بر تحقق شرایط).
- هر تبعه خارجی که تابعیت ایران را به دست آورده باشد. (طبق شرایطی گرفتن تابعیت ایران امکان پذیر است)
همان طور که مشاهده میشود این ماده، بسیار جنسیتزده است. قانونگذار در این ماده هم اعطای تابعیت از طریق سیستم خون و خاک وهم تابعیت اکتسابی در اثر ازدواج یا لزوم شخص را گنجانده است. در دو بند ۲ (تابعیت از طریق خون) و ۵ (تابعیت از طریق خاک) مادر اصلا به حساب نیامده است. با مقایسه بند ۴ و ۵ باید پرسید اگر طبق ماده ۴ این قانون به کودک مادر خارجی متولد ایران به صرف اینکه متولد ایران است تابعیت ایرانی میدهد (که بسیار هم خوب است)، آیا نباید به کودک مادر ایرانی هم که کودکش در ایران متولد شده است تابعیت ایران بدهد؟ چرا تابعیت او را تنها به پدر مرتبط میداند؟
از سوی دیگر براساس ماده ۹۸۷ قانون مدنی زن ایرانی که با مرد خارجی ازدواج میکند تابعیت ایرانی خود را حفظ میکند، مگر اینکه طبق قانون کشور همسر، تابعیت آن کشور بر او تحمیل شود. در برخی از کشورهای همسایه همچون ایران تابعیت مرد به زن تحمیل میشود. خب در شرایطی که بسیاری از زنان همانند روایت فوق در سن پایین و بدون آگاهی از قوانین یا از سر اجبار با اتباع خارجی ازدواج میکنند ناخواسته در شرایط بسیار دشواری گیر میکنند. فرزند آنها باید تا ۱۸ سالگی صبر کند و یک سال دیگر هم در ایران اقامت کند تا تابعیت ایران را کسب کند. به این معنا ایرانی بودن مادر نه تنها امتیاز مثبتی در نظر گرفته نمیشود، بلکه به عنوان امتیازی منفی هم محسوب میشود. اکنون زنان ایرانی که با مردان غیر ایرانی ازدواج کرده و دچار چنین وضعیت مغشوشی شدهاند، تنها راه چارهشان این است که به نهادهای بینالمللی شکایت کنند یا منتظر تغییر قوانین مربوط با تابعیت باشند. این افراد حق دارند به عنوان اتباع ایرانی که دولتشان از آنها حمایت نمیکند، به مراجع ذیصلاح بینالمللی شکایت کنند.
سال گذشته وزارت رفاه از زنانی که ازدواج فراملی داشتند، درخواست کرد تا کد ملی خود را به سامانه اعلام شده از سوی این وزارتخانه، پیامک کنند. حدود ۱۴ هزار و ۶۱۸ کد ملی از سوی زنان ارسال شد که ۴۹ هزار و ۹۶ فرزند فاقد شناسنامه داشتند. در سرشماری وزارت کشور، عدد به دست آمده رقمی کمتر از ۷ هزار نفر را نشان میداد. براساس این خوداظهاری ۱۴ ملیت برای مردان خارجی که با زنان ایرانی ازدواج کردهاند و در ایران هستند اما بچههایشان شناسنامه ندارند، شناسایی شد. ۶۰ درصد آنها دارای همسر افغانستانی، ۱۲ درصد عراقی و ۲۸ درصد از سایر ملیتها بودند. همچنین ۱۷ درصد این زنان یک فرزند، ۲۳ درصد ۲ فرزند، ۲۰ درصد ۳ فرزند، ۱۴ درصد ۴ فرزند و ۲۴ درصد بیش از ۴ فرزند دارند و به علت نداشتن شناسنامه بسیاری از آنها نمیتوانند به مدرسه بروند. ۲۱ درصد از این بچهها به سن مدرسه نرسیدهاند و ۲۷ درصد در سن تحصیل هستند. ۶ درصد فارغالتحصیل شدهاند و ۲۵ درصد ترک تحصیل کردند و ۲۹ درصد نیز اصلاً مدرسه نرفتهاند. این خوداظهاری صرفا در برگیرنده مادرانی است که هم در جریان ارسال پیامک وزارت رفاه قرار گرفتند و هم خود دارای شناسنامه بودند چرا که هستند مادران بسیاری که علاوه بر عدم آگاهی از این موضوع، خود نیز فاقد شناسنامهاند.
طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ حدود ۷۰ درصد مهاجرانی که در ایران زندگی میکنند متولد ایران هستند. براساس یک تحقیق، ۳۵ هزار ازدواج این چنینی برآورد شده که بهطور متوسط دارای ۳ الی ۴ فرزند هستند یعنی حدود ۱۰۰ هزار فرزند دارند. این کودکان بیشترین آسیب را از روبهرویی با مشکلات در تحصیل و زندگی در ایران متحمل میشوند آن هم در سال هایی که بن مایه زندگیشان شکل میگیرد.
نمایندگان مجلس به دلیل آسیب هایی که کودکان فاقد شناسنامه از مادران ایرانی داشتند، در سال ۱۳۹۱ طرحی را تصویب کردند که حداقل این کودکان تا سن ۱۸ سالگی محروم از تحصیل، حقوق شهروندی، حق بهداشت و حق درمان نبوده و برای تمدید سالانهی اقامتشان در ایران تا سن ۱۸ سالگی مجبور به پرداخت هزینه نباشند. این در حالیست که در ماده واحده سال ۱۳۸۵ ، کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی به جز «حق اقامت» هیچ حق دیگری برای زندگی در ایران نداشتند لذا طرح سال ۹۱ یک گام روبهجلو برای کاهش آسیبهای اجتماعی ـ اقتصادی بود، ولی شورای نگهبان به دلیل بار مالی برای دولت این طرح را تصویب نکرد.
حال پس از گذشت این همه سال، محمد شریعتمداری، وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی آبان امسال از تصویب پیشنویس لایحه قانونی «تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی» خبر داد. براساس این لایحه که در هیئت دولت تصویب شده، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی می توانند به تقاضای مادر ایرانی خود به تابعیت ایرانی درآیند. حالا معلوم نیست این لایحه وقتی به مجلس برسد با چه سرنوشتی روبرو خواهد بود.
دوازده سال پیش فعالان کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز یکی از بندهای اعتراضی خود را قوانین مربوط به تابعیت قرار دادند. پیش از این حرکت و پس از آن نیز اعتراض به تبعیض جنسیتی در مسئله تابعیت و کودکان بیشناسنامه در بین فعالان مدنی به ویژه فعالان حقوق زنان و حقوق کودکان مطرح بوده است. با این وجود نیاز به عزمی جدیتر است تا به وضعیت زنان و کودکان بیشناسنامه در ایران رسیدگی شود و قانون تابعیت روح انسانیتر به خود بگیرد. طبق ماده ۱۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر فردی حق دارد که تابعیتی داشته باشد و هیچ کس رانباید خودسرانه از تابعیت خویش یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد. طبق ماده ۷ کنوانسیون حقوق کودک نیز تولد کودک بلافاصله پس از به دنیا آمدن ثبت میشود و از حقوقی مانند حق داشتن نام، کسب تابعیت و در صورت امکان، شناسایی والدین و قرار گرفتن تحت سرپرستی آنها برخوردار است. به این ترتیب در ایران نیز هیچ زنی نباید تابعیت و هویت خود را از دست بدهد همانند زنان ایرانی که به ازدواج با مردان افغانستانی یا عراقی در میآیند و هیچ کودکی که در خاک ایران متولد میشود نباید بدون هویت و تابعیت باشد، صبر کردن تا ۱۸ سالگی یعنی ربودن همه کودکی او. همه حق دارند در شرایط انسانی، برابر و عادلانه زندگی کنند.
۲۹ آبان ۱۳۹۷
منبع: ما زنان
نظرها
نظری وجود ندارد.