گری دیویس، شهروند جهان، حامی پرشور اعلامیه جهانی حقوق بشر
۷۰ سال از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر میگذرد. یکی از مروجان برجسته ایده این اعلامیه گری دیویس است که خود را «شهروند جهان» میدانست.
۷۰ سال پیش، به رغم سیطرهی جنگ سرد، توفیقی باورنکردنی نصیب عالم انسانی شد: سازمان ملل متحد مهمترین متن تاریخ بشریت را امضا کرد. شاید به سبب ماجراجویی یک بازیگر تئاتر برادوی (خیابانی در بخش منهتن نیویورک که پایتخت تئاتر جهان نامیده میشود).
«هنگامی که مردم از رادیو شنیدند که رؤسای دولتهایشان تسلیم حیوانات شدهاند و معاهدهی صلح پایدار را رسماً امضا کردهاند، هلهله و شادی در سراسر کرهی زمین برخاست آنچنانکه محور زمین به قدر نیم سانتیمتر انحراف پیدا کرد.»\nاریش کِستنر، «کنفرانس حیوانات» (۱۹۴۹)[1]
مهمترین متن تاریخ بشریت قریب به ۱۳۰۰ کلمه دارد و در سه صفحهی آچار جای میگیرد. این متن نشان میدهد که ما ۷۰ سال پیش از امروز قدمی جلوتر بودیم. حتی اگر فقط برای زمانی کوتاه.
در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸، به رغم تمام احتمالات، «اعلامیهی جهانی حقوق بشر» امضا شد ــ بدون آنکه از حیث حقوقی الزامآور باشد.
نویسندگان آن یک کانادایی، یک لبنانی، دو فرانسوی و یک چینی بودند که تحت هدایت یک زن آمریکایی، النور روزولت، قرار داشتند. ایدهی این اعلامیه از دیگران بود: توماس پَین («جهان سرزمین من است و کار خوب کردنْ دین و آیین من») و جرج میسن، انقلابیون فرانسوی، امانوئل کانت، سقراط، اپیکور و فیلسوف چینی میتو یا میسیوس. میسیوس ۵۰۰ سال پیش از مسیح این پیام را مطرح میکند که میتوان «دولتهای دیگر را مثل دولت خود دید»، «خانوادههای دیگر را مثل خانوادهی خود و مردم دیگر را مثل خود».
«ارزشهای غربی»! خواب دیدی خیر باشد!
قابلهی عجیب و غریب از برادوی
اما باورنکردنیترین قابلهی این متن باورنکردنی گَری دیویس[2] بازیگر برادوی بود. دیویس در ماه مه ۱۹۴۸، تحت تأثیر تجربههایش در مقام خلبان بمبافکنهای امریکایی در جنگ جهانی دوم، پاسپورت امریکاییاش را پس داد و خود را «اولین شهروند جهان» نامید.
هنگامی که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پاریس تشکیل جلسه داد، او در محوطهی کنفرانس، که از سوی عابران و ساکنان با مهربانی برایش فراهم شده بود جای گرفت. روشنفکران، آنارشیستها، اتحادیههای کارگری، هنرمندان و کنشگران، از جمله آندره برتون و آلبر کامو به حمایت از دیویس پرداختند.
در ۱۸ نوامبر ۱۹۴۸ دیویس و تنی چند از همرزمانش راه رسیدن به سالن کنفرانس را پیدا کردند. هنگامی که سخنرانی نمایندهی یوگسلاوی آغاز شد دیویس از ردیفهای آخر سالن با صدای بلند به بیان این اظهارات پرداخت: «ای نمایندگان، من به نام مردم جهان، که در اینجا نمایندهای ندارند، کلام شما را قطع میکنم...» او پیشتر نرفت. او را گرفتند و بیرون بردند.
«دولتهای مستقلی که شما نمایندگی آنها را به عهده دارید»
هنگامی که دیویس دستگیر شد ــ اسیری بدون وطن در محوطهی رسمیِ فراملیتیِ سازمان ملل متحد ــ همراهانش در سالن جلسه با صدای بلند خواندن اعلامیهی چندزبانه را آغاز کردند. آنها خواستار یک «حکومت جهانی» شدند، چرا که «دولتهای مستقلی که شما نمایندگی آنها را به عهده دارید، ما را از هم جدا میکند و ما را به دام جنگ فراگیر و خانمانسوز میکشاند».
مدت کوتاهی بعد از آن شواهد و جلوههای همبستگی و اتحاد برای جنبش شهروند جهان رخ نمودند، از جمله توسط آلبرت اینشتین و آلبرت شوایتزر. ایدهی سرنوشت مشترک بشری در جهان راه یافته بود.
هنگامی که سازمان ملل متحد در هفتههای بعد، که بر اثر جنگ سرد قریبالوقوع از هم شکافته میشد، برای رسیدن به حقوق بشر تلاش میکرد، اهل پاریس به خیابان آمدند. در شهرهای دیگر اروپا هم، مثل بروکسل و لندن، کانونهایی با هزاران عضو تشکیل شد که از دیویس و اعلامیهی شهروند جهان حمایت میکردند.
فقط یکی از دولتهایی که از رأی دادن به اعلامیهی حقوق بشر خودداری کرد هنوز زنده است
هنگامی که دیویس در سوم دسامبر، پس از آزادی، در سالن کنسرت پلی در پاریس سخن میگفت، ۳۰۰۰ نفر آمده بودند. در ۹ دسامبر، بر طبق منابع ۱۲۰۰۰ یا حتی ۲۰۰۰۰ نفر از طرفداران دیویس در استادیوم ورزش ولودرم دیور در پاریس اجتماع کردند. در جلوی ساختمان مجمع عمومی سازمان ملل متحد تظاهرات شد. در یک بروشور (PDF, ۵.۴ MB) که آن را بنیاد جوردانو برونو در هفتادمین سالروز امضای اعلامیهی جهانی حقوق بشر منتشر کرده است چنین آمده است که
این همه «نمایندگان را آنچنان تحت فشار قرار داد که در ۱۰ دسامبر کار دیگری مگر امضای اعلامیهی جهانی حقوق بشر نتوانستند بکنند» اگرچه دیویس از سازمان ملل متحد چیزی بسیار بیشتر میخواست.
۴۸ دولت با اعلامیه موافقت داشتند، هشت دولت از امضای آن خودداری کردند. شش تا از این هشت دولت دیگر وجود خارجی ندارند، یعنی دولتهای سابق بلوک شرق. هفتمی دولت آپارتاید افریقای جنوبی بود. کشور هشتم، که به خاطر تصویب آزادی ادیان همکاری نکرد، عربستان سعودی بود ــ که از دیدگاه امروز بسیار فاش و روشن است.
چه کسی امروزه در رعایت کردن این ۳۰ اصل موفق است؟
حقیقتش این است که به هیچ وجه فقط عربستان سعودی نیست که دائماً مخالف این اعلامیه است و آن را نقض میکند. به طور مثال، برضد ممنوعیت «شکنجه یا رفتار یا مجازات بیرحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز»، تساوی حقوق زن و مرد، آزادی بیان و مذهب، ممنوعیت تبعیض.
گوانتانامو، کشتار با پهبادها، کنترل و نظارت بر تودهی مردم ــ حتی آمریکا در زمان اوباما هم به هیچ وجه نتوانست حقوق بشر را رعایت کند. در حکومت دونالد ترامپ این وضعیت باز هم بدتر شده است.
و حق «دستمزد برابر به ازای کار برابر» چنانکه همه میدانند تا امروز تقریباً هیچکجا در جهان اجرا نشده است، همان که «شکاف جنسیتی دستمزد» نامیده میشود. دیدهبان حقوق بشر در سال ۲۰۱۷ نقض حقوق بشر را در بیش از ۹۰ کشور فهرست کرده است.
دشمن حقوق بشر و دشمن بشر
اعلامیهی جهانی حقوق بشر آنقدر ارزش دارد که هر از گاهی بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد. آن به نحو روشن و گویایی نشان میدهد که زمانی بشر در خودشناسی جلوتر از امروز بوده است. امروز بار دیگر مردان در مسند قدرت هستند، مردانی که نه فقط پنهانی، بلکه به طور کاملاً آشکار میخواهند در پس این آزادیها و حقوق همگانِ به عقب برگردند: از اوربان گرفته تا بولسونارو، از اردوغان تا دوترته، از پوتین تا ترامپ.
بنابراین آرمان شهروند جهانِ گری دیویس امروز مهمتر از همیشه است: اگر ما درک نکنیم که یک بشر هستیم، در چالشهای عالمگیر یک جهان جهانیشده ــ پیشرفتهای تکنولوژیکی تصاعدی، تغییرات اقلیمی ــ شکست خواهیم خورد.
رئیسجمهور دیویس؟
در داستان اریش کستنر «برای کودکان و اهل فن»، که در آغاز نقل شد، ایدهی یک جهان صلحآمیزِ بدون مرز، درست بعد از اقدام دیویس در پاریس، به اثر کلاسیک ادبی تبدیل شد. نمیدانم آیا کستنر هیچگاه دیویس را ملاقات کرده باشد، اما او باید از اقدام دیویس خبر داشته باشد ــ فقط نشریهی اشپیگل در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ به دفعات دربارهی «نخستین شهروند جهان» گزارش داده است. در یک نظرخواهی در سال ۱۹۴۹ دستکم هفت خوانندهی اشپیگل از دیویسِ بدون وطن به عنوان رئیسجمهور آلمان پشتیبانی میکنند. بهزودی فیلم مستندی دربارهی او به بازار خواهد آمد.
از زمان مرگ او در ۲۰۱۳ سازمان دیویس بیش از ۵۰۰۰۰۰ گذرنامهی نمادین «شهروند جهان» توزیع کرده است ــ یکی از این گذرنامههای اخیر به ادوارد اسنودن داده شده است. ما باید او را فراموش نکنیم.
منبع: اشپیگل
نویسنده مقاله، کریستین اشتوکر، روانشناس شناس و از پاییز ۲۰۱۶ استاد مدرسهی عالی علوم کاربردی هامبورگ است. در آنجا او مسئول رشتهی جدید «ارتباطات دیجیتال» است. پیشتر او سرپرست بخش شبکههای جهانی اشپیگل آنلاین بوده است.
پانویسها
[1] کتابی طنز برای کودکان است که در آن حیوانات که فقر و بدبختی کودکان را نظارهگرند تصمیم می گیرند که با هم متحد شوند و آدمیان را مجبور به صلح کنند. انیمیشنی هم بر اساس آن به صورت سه بعدی در آلمان ساخته شده است.
[2] Sol Gareth "Garry" Davis (July 27, 1921 – July 24, 2013)
نظرها
مرادی
نظام اقتصادی در این کشور واحد جهانی جه جور نظامی است؟ اگر نظام رقابتی است پس همان بهتر که هر کشور در درون خود و با نظام و روش خود باشد....ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان... اگر نظام اقتصادی حاکم بر این کشور واحد جهانی تعاونی و سوسیالیستی است باید از تمام شرکت کنندگان پیمان سفت و محکم گرفت که بر این میثاق پابرجا بمانند چون باور کردنی نیست...