جلیقهزردها سرخ به چشم میآیند: بهای بنزین تنها یک جرقه بود
گیوم پائولی − از هر لحاظ غیرعادی هستند این جلیقهزردها. از آغاز اعتراضها تا بدین سو این سوال مطرح میشود که آیا راست هستند یا چپ یا غیرسیاسی، شعلههای خشمی کور یا بنیان یک جنبش ریشهای؟
جلیقهزردها فرانسه را به آشوب کشاندهاند. نه تنها پاریس در آتش است، بلکه قیام کل کشور را دربرگرفته و در بعضی از شهرها خاموشناپذیر است. این گستردهترین قیام از زمان ۱۹۶۸ است. اما چه کسی پشت این جنبش است، واقعاً چه میخواهد و تا چه میزان با پگیدا اشتراک دارد؟ گیوم پائولی ( Guillaume Paoliفیلسوف فرانسوی- آلمانی) به این پرسشها پاسخ میدهد.
از هر لحاظ غیرعادی هستند این جلیقهزردها. از آغاز اعتراضها تا بدین سو این سوال مطرح میشود که آیا راست هستند یا چپ یا غیرسیاسی، شعلههای خشمی کور یا بنیان یک جنبش ریشهای؟ در حال حاضر، بهآسانی نمیتوان این روند را ارزیابی کرد. و این خود بیانگر یگانگی آن است.
سازماندهی در رسانههای اجتماعی
اول از همه، چیزی که جدید است میزان شیوع ناگهانی در شبکههای اجتماعی است. در اواخر ماه اکتبر، پیشنهاد راهبندان و مسدودکردن بزرگراهها در واکنش به افرایش بهای بنزین و استفاده از جلیقههای ایمنی بهعنوان نماد و نشانه، از سوی دو شهروند کاملاً ناشناس در فیسبوک مطرح شد. با تأثیرات چندگانهی رسانه طولی نکشید که بسیاری بهطور گسترده به آن پیوستند. قبل از نخستین روز اقدام در هفدهم نوامبر، ابتکارعملها مورد بحث قرار گرفته بود. هماکنون بیش از یک میلیون نفر طومار اینترنتی جلیقهزردها را امضاء کردهاند و گروههای فیسبوکی متنوع آنها چندصدهزار عضو دارد. حتی اگر راهبندانها و تظاهرات آنها باشکوه و حضور فیزیکیشان مهمتر باشد، باز پایگاههای دیجیتال از اهمیت بهسزایی برخوردارند. زیرا امکان ارتباطات مستقیم را فراهم کرده و ساختار سفتوسخت سازمانی و وجود نمایندگان مسئول را غیرضروری ساختهاند.
مشکل اصلی رسانهها و بهویژه دولت نیز همین است: در مقابل خود نمایندهای را برای مذاکره نمیبینند. در گام نخست، گردانندگان گروههای فیسبوکی این وظیفه را نه بهعنوان «نماینده» بلکه بهعنوان «قاصد» انجام دادند. بااینحال، وقتی که از طرف نخستوزیر ادوار فیلیپ (Édouard Philippe) دعوت شدند شرطی گذاشتند: همهی بحثها باید بهطور زنده در اینترنت پخش شود تا همه بتوانند بیدرنگ واکنش نشان دهند. فیلیپ این شرط را نپذیرفت و گفتگویی صورت نگرفت. و همین که در روز بعد زدوخوردهای خیابانی مذاکره را اجتنابناپذیر کرد، بهسرعت چند نمایندهی خودخوانده جلیقهی زرد پوشیدند، اما این کلک ناشیانهتر از آن بود که بگیرد.
نگران پایانِ ماه
این از صورت ماجرا. اما گویا علت و انگیزهی آن نیز عجیب است. در نگاه نخست، اعتراض به افزایش بهای بنزین کار اتومبیلپرستها است که نمیخواهند برای نجات محیط زیست قربانی بدهند. با وجود این، تصویر دیگری بهسرعت پدیدار میشود: عمدتاً افرادی جذب جلیقهزردها میشوند که بهسختی نسبتی با یکدیگر دارند، مردم کوچهوبازار که یک بیست سنتی برایشان سرمایهی زیادی است. راهبندانهای خیابانی نشانگر خشمی درهم و سرکوبشده است. بر روی بنری نوشتهاند: «مالیات بیشتر یعنی ثروتمند بیشتر، فقیر بیشتر، خودکشی بیشتر.» بدیهی است که مسألهی بنزین تنها یک جرقه است و از آن جا که بر همه تأثیر میگذارد امکان یک مقاومت جمعی را فراهم نموده است.
عبارتی از یک زن معترض بهکرات نقل شده است: «نخبگان نگران پایان دنیا هستند، ما نگران پایان ماه.» اما این بدان معنا نیست که مردم اهمیتی به چالش بحران زیست محیطی نمیدهند. در فرانسه هیچ شک و شبههای در این باره نیست. در فرومهای جلیقهزردها دربارهی راهحلهای اکولوژیکی که از منظر اجتماعی قبول قبول باشد بسیار بحث میکنند. با وجود این، حتی اگر امانوئل مکرون در کنفرانسهای بینالمللی دم از «make the planet great again» بزند، در خانه بودجهی «تحول زیستمحیطی» را بهنفع موقعیتهای دیگری در بودجهی عمومی کاهش داده است. وزیر مربوطه، نیکولاس اولو (Nicolas Hulot) در ماه اوت با این عذر از کابینه استعفا داد: «من دیگر نمیخواهم دروغ بگویم.» نتیجه این که مالیات محیطزیستی یک دستاویز تمامعیار شد. برای کشتیهای توریستی که مضرات بهمراتب بیشتری دارند هیچ مقرراتی تدوین نشد و استفاده از سوخت جت در حمل و نقل هوایی همچنان به روال سابق است.
شکاف جغرافیایی
از زمانهای مدید، اتومبیل دیگر یک شیء لوکس نیست. ثروتمندان بهآسانی از استفاده از آن صرفنظر میکنند. در مراکز اعیانی شهر به دلایل محیطزیستی با اسکوتر سر کار میروند؛ مسافتهای طولانی را پرواز میکنند. این قیام نشان میدهد که شکاف اجتماعی تا به چه اندازه جغرافیایی است. این فرانسهی پیرامونی است که اعتراض میکند، ساکنین خانههای سازمانی در شهرهای کوچک یا حاشیههای کلانشهرها. آنها به اتومبیل نیاز دارند، هم برای کارکردن و هم برای خریدن باگت.
شورش علیه مالیات در فرانسه همواره با پوژادیسم (Poujadism) همراه بوده است - جنبش ارتجاعی-پوپولیستی خردهتجارها و پیشهگران نومید در دههی ۱۹۵۰ (کارنامهی سیاسی ژان-ماری لوپن از همان جا آغاز شد.) بیشک عناصری از آن را در جلیقهزردها میتوان سراغ گرفت، چون امروزه نیز کارآفرینان کوچک که مشکلات بقای خود را به مالیات زیاد و مخارج اضافی حواله میدهند [در اعتراضات] شرکت دارند.
جلیقهها زردها علیه تساوی مالیاتی
اما برخلاف پوژادیسم، جلیقهزردها را نمیتوان به منافع خاص یگ گروه شغلی تقلیل داد. علاوه بر این، امروزه مسأله بر سر چیز دیگری است. مکرون نئولیبرال درکل مشکلی با کاهش مالیات ندارد. از سویی دیگر، سیاست مالی تنها حوزهی آزادی عمل دولتهایی باقی مانده است که همهی کنترلهای دیگر را به بازار واگذار کردهاند. وقتی صحبت از بهداشت، آموزش و یا محیط زیست میشود، این قیمت است که شیوهی عمل را تعیین میکند، و بهعنوان نمونه، افراد را وامیدارد که سازگار با محیط زیست زندگی کنند. پس نیازی نیست که ساختار را بلرزانید. جلیقهزردها به نفس مالیات اعتراض نمیکنند بلکه به تساوی مالیاتی. در حالی که فقرا را به پرداخت مالیات فرامیخوانند، امسال ۳۰۰۰ خانوادهی ثروتمند فرانسوی مبلغی بالغ بر سه میلیارد معافیت مالیاتی دریافت کردهاند.
شعار «نه چپ و نه راست» از زبان خود مکرون جاری شد، درست در زمانی که با جادوگری از لاشههای احزاب مردمی سابق «جنبشی» بهوجود آورد و دولت و پارلمان را قبضه کرد. تأثیر آن کوتاهمدت بود. همانطور که انتظار میرفت ادغام احزاب شکاف میان طبقهی سیاستمداران و جامعه را وسیعتر کرد.
جامعهی سهچهارمی
اگر به نظرسنجیها اتکا کنیم، میبینیم که فرانسه یک جامعهی سهچهارمی پایدار است: ۷۵ درصد فرانسویها مخالف سیاستهای فرانسوا اولاند بودند، ۷۵ درصد مکرون را انتخاب نکردهاند، و درحال حاضر حداقل به همان تعداد با جلیقهزردها احساس همدردی میکنند. اما بهرغم این که هیچ خطری از طرف اپوزیسیون پارلمانی متوجه رئیس جمهور نیست طوری رفتار میکند توگویی پادشاه است، و البته قانون اساسی این اختیار را به او داده است. احساسی که در باب رسالت خود دارد باعث میشود هر معامله و مصالحهای را رد کند. و چون بارها و بارها با سخنان توهینآمیز خود بیکاران و اقشار کمدرآمد را نواخته، خشم عمومی متوجه رأس سلطنت شده است. جمهوری فرانسه هیچ گاه تا بدین حد شباهتی با رژیم آنسین (Ancien Régime) نداشته بود، و جای تعجب نیست که در حال حاضر سیاستمداران سرآسیمه و دلنگران خواستار احیای «مجلس مقننه» (Generalständen) هستند.
علاوه بر این، بیاعتمادی واسطههای دیگر را نیز دربرمیگیرد. خود واژهی «corps intermédiaires» نیز به دوران قبل از انقلاب بازمیگردد و امروزه برای اشاره به احزاب و اتحادیههای کارگری باز مورد استفاده قرار گرفته است. در پس انگارهی «غیرسیاسی» جلیقهزردها امتناع از قبضهشدن توسط حزب چپ «فرانسهی تسلیمناپذیر» (France Insoumise) و حزب راست «اجتماع ملی» (Rassemblement National) پنهات است. با این که هم مارین لوپن راستگرا و هم ژان-لوک ملانشون چپگرا حمایت خود را از جلیقهزردها اعلام کردهاند اما فعلاً مجبورند که فاصلهی خود را حفظ کنند.
دوری از اتحادیهها
به یاد داریم که در سال ۲۰۱۷ شانزده میلیون نفر واجد شرایط رأیدادن از حضور در پای صندوقهای رأی امتناع کردند. این ملولانِ از سیاست اکنون جلیقهی زرد پوشیدهاند. اتحادیهها نیز بهنوبهی خود فاصله را حفظ کردهاند. معمولاً دلِ خوشی از آکسیونهایی که خود به راه نینداختهاند ندارند. بهویژه که اکثریت شرکتکنندگان عضو هیچ اتحادیهای نیستند، بلکه یا کار آزاد دارند یا صاحب یک کسب و کار کوچک، کارگر مشاغل سخت، پیشهگر، بیکار یا بازنشسته. بااینحال، همگرایی معینی هم هست، زیرا جلیقهزردها نیز خواستار افزایش حداقل دستمزد، کمکهزینههای اجتماعی و حقوق بازنشستگی هستند.
بیتردید نگرش «ضد سیستم» جلیقهزردها واجد ویژگیهایی است که بیشباهت به غوغای دستراستی و پوپولیستی گروههایی چون پگیدا (Pegida) نیست. سرود ملی فرانسه و پرچم سهرنگ که بهکرات مورد استفاده قرار میگیرد بهرغم ریشههای انقلابی آن نمادهایی بیشتر ناسیونالیستی است تا چپی. شعار «مکرون، استعفا!» بهنظر پژواک شعار «مرکل باید برود!» است. ابراز تنفر از «فیک نیوز» و «نخبگانی» که دیگر تعریفپذیر نیستند نیز قابل مقایسه است. اخبار جعلی در بورس است (اما شورشها همواره با شایعات همراه بوده است.). در انجمنها و گردهماییها به یهودستیزها، همجنسگراهراسها، طرفدارن توهمات توطئه و نیز به فاشیستها برمیخوریم که آرزوی هرج و مرج در کشور را دارند تا شاید روزی یک رژیم استبدادی را سرکار بیاورند.
تفاوت با پگیدا
اما کل این پدیدههای حاشیهای بهظاهر گیجکننده است. اکثریت قریب به اتفاق دغدغههای دیگری دارند. تفاوتها با پگیدا بسیار بارز است. جلیقهزردها بر ضد شرایط اقتصادی برخاستهاند و نه بر علیه مهاجران. مسألهی مهاجرت نقشی در اینجا ایفا نمیکند. این موضوع را ممکن است حتی یک نژادپرست نوعی هم در طی تظاهرات مطرح نکند، مبادا که اتحاد و یکپارچکی آکسیون بهخطر افتد.
از زمان شروع اعتراضها چپها با چنین معضلی روبهرو بودهاند: آیا باید دخالت کرد یا میدان را به راستها سپرد؟ از یک سو این بیم هست که دست آخر توسط جنبش مشابهی چون پنجستارههای ایتالیایی تارومار شوند، از سویی دیگر این فرصت را دارند که در ترسیم هدف و استراتژی سهیم شوند. صرف نظر از این امر که بسیاری از اعضای سازمانها و اتحادیههای کارگری از همان ابتدا درگیر شدند و بارها با تظاهرات دیگری به جلیقهزردها پیوستند. در تولوز با اعتراض به خشونت برعلیه زنان، در ماسی برعلیه سیاست ویرانگر مسکن، در پاریس با کمیتهای برعلیه خشونت پلیس در حومهی شهرها.
در راستای سنت ۱۷۸۹
بااینحال، از تاریخ یکم دسامبر اوضاع بهکلی دگرگون شده است. نه تنها در پاریس شاهد عظیمترین شورش از زمان مه ۶۸ افسانهای بودیم، بلکه در بیست شهر دیگر نیز درگیریهای شدیدی صورت گرفت، صرفنظر از جزیرهی رئونیون که از هفدهم دسامبر کاملاً مسدود شده است. حتی رسانههای جریان اصلی هم دیگر تلاش نمیکنند از تظاهرات مسالمتآمیز «آشوبهای حرفهای» درست کنند، بلکه از قیام کارگری حقیقی در راستای سنت ۱۷۸۹ و ۱۸۴۸ میگویند. اکنون انتظار میرود که بخشهای دیگری از ضعف رژیم برای رسیدن به خواستههای خود استفاده کنند. بهیاران و پرستاران از سوم دسامبر این کار را کردهاند.
اگر مکرون یک راحل اقتداگرا و مخاطرهآمیز اختیار نکند (اعلام وضعیت اضطراری محتمل است) چارهای جز اعطای امتیازهای گسترده ندارد. بااینحال، حتی تغییر موضع نیز ممکن است برای خنثیکردن وضعیت کافی نباشد. هر چه پیش آید یک چیز قطعی است: پدیدهی غریب جلیقهزردها یا به یک جنبش فراگیر میانجامد یا محو و ناپدید میشود.
منبع: mosaic
در همین زمینه
نظرها
bijan
در فرانسه که رسانه ها آزاد اند تظاهرات و شورش های خیابانی بدترین کار است و فقط به سود راست افراطی است . چرا کارگر ژاپنی و آمریکایی و... چنین نمیکنند ؟! این فرانسوی ها ملتی هیجان زده و بی خردند و هر روز اوضاع اقتصادی خود را بدتر میکنند که بیش از همه دودش به چشم کارگران میرود . ترامپ هم فرصت طعنه زدن به این فرانسوی های ابله را پیدا کرده است !
احمد
قرار نیست به ملتی توهین شود فرانسویهای ابله یعنی اینکه شما هم ادب متعارفی نداری وهم معرفت سیاسی متعارفی .
ایراندوست
با توجه به عقبه سیاسی و روابط اقتصادی با شرکتهای فراملیتی چون نسله، ماکرون یک عروسک سیاسی در سلبریتی راست میانه فرانسه در مقابل لوپن بود.حرفهای زیبا ،تسلط در مباحثه ، تیپ و جوانی ماکرون عامل پیروزی او در انتخابات بود ولی بعد از آن چی ؟ فاصله طبقاتی و کنترل تورم از طریق مالیات بستن به انرژی فسیلی ، کالا و خدمات ، اعتراض توده ها و حاشیه نشینان را سبب شد.... اما شاید دلیلی خارج از مرزهای فرانسه باعث شعله وری مخالفت ها بر علیه ماکرون باشد. ماکرون پیشنهاد ارتش مستقل اروپا را مطرح کرد، سه روز بعد مجبور شد بگویدکه این ارتش در کنار و همکاری با پیمان ناتو خواهد بود و درکمتر از یک هفته ، جلیقههای زرد بمیدان امدند. آیا رابطه ایی بین سیاست نظامی و خارجی فرانسه در اتحادیه اروپا و اعتراضات داخلی وجود دارد؟ آیا عواملی زیر خاکستر نارضایتیها را باد میزنند ؟