خیابانم را از تو پس خواهم گرفت
مریم قهرمانی - جامعهی مردسالار از زنی که مورد آزار جنسی قرار میگیرد، بیعملی و سکوت میخواهد و این بیعملی و سکوت امکانی است که سبب میشود بزهکار بدون هزینه، پیگیرانه کار خود را انجام دهد.
نگاه سنتی مردسالار، زن را به ابزاری برای کامجویی و فرزندآوری فرومیکاست و با محدود کردن او به اندرونی خانه، راه مشارکت اجتماعی را بر او میبست. بدن زنانه برای چنین مردی، قلمرو تحت تملکی بود که میبایست از گزند نامحرمان در امان بماند و چه جایی بهتر از اندرونی خانه برای محافظت و مراقبت از این دارایی. مایملکی که مرد در حضور دیگران حتی نام او را نمیبرد و او را با عناوینی همچون منزل، متعلقه، ضعیفه،... و یا به نام فرزند پسرش میخواند.
زن محبوس در اندرونی چنین خانههایی، قرنها به نقشهایی که به او تکلیف کرده بودند، تن داده بود و چیزی جز اینکه بخواهد امکانی برای التداذ مردش باشد و ماشینی برای تولید فرزندان او، از خود سراغ نداشت. به همین دلیل اغلب تمام سالهای نوجوانی و جوانی خود را در بارداری و وضعحمل میگذراند و تعریفی جز این از خود نداشت. با چنین تعریفی روزگار بر زنی که نمیتوانست از پس فرزندآوری برآید، بهغایت سخت میگذشت. او با برچسب "اجاقکور" بهمثابهی کالایی معیوب، راهی جز بازگشت به خانهی پدری و زندگی در ننگ بیمصرفی پیش پای خود نداشت.
این زن، اما بهتدریج پا از تنگنای اندرونی و محدودهی کارکرد جنسی- خدمتی بیرون گذاشت و دغدغههای تازهای از خود سراغ گرفت. حال دیگر او در اندرونی خانهها جا نمیشد و به دنبال تعریف تازهتری از خود بود. زنی که با تکالیف معینشده برایش مالوف بود، حال بهدنبال پذیرش نقشهای اجتماعی بود و تصمیم داشت دوشادوش مردان، کنشگرانه در عرصههای عمومی مشارکت کند. آن مرد، اما سرجای خود ایستاده بود. او عرصههای اجتماعی را از آن خود میدید و زن را همچنان ضعیفه و ابزاری جنسی- خدمتی میپنداشت که باید به خانه و نقشهای گذشتهاش بازگردد. تنگناهای او این بار اشکال دیگری به خود گرفت. او با خشونت جنسی به جان و بدن زنانه حمله کرد و عرصههای عمومی را بر او تنگ کرد. زنی که پا از اندرونی بیرون گذاشته بود، حال دیگر میبایست برای در امان ماندن از خشونت جنسی مردانه، یا تنها با مردش در فضاهای عمومی ظاهر شود، یا زخم آزارهای جنسی پیوسته را به جان و تن بخرد. آن مرد سر جای خود ایستاده بود و این بار برای زن تکلیف میکرد که "کی"، "کجا"، "با چه" و "چگونه" آمد و شد کند تا از گزند خشونتهای جنسی او در امان بماند.
حال داستان دیگری برای زن آغاز شده بود. برای مشارکت در عرصههای اجتماعی این بار باید هزینه میداد. بدنش آماج نگاهها و دستهای مردانهای شد که در کوی و برزن و کنج دیوارها منتظر ایستاده بودند تا کامی از او روا کنند. حضور شبانهی او در فضاهای عمومی به کل منتفی شد. خیابانهای شب در انحصار مردان بود و حضور شبانهی او بدون مردش (و گاه حتی با مردش) با هزینههای سختی مواجه بود. از این رو حضور او محدود به ساعاتی از شبانهروز شد که چشمان ناظر خیابان [۲] و روشنای آن میتوانست امنیتی حداقلی را برایش فراهم کند. این محدودیت، به مکانهای در انحصار مردان نیز تسری پیدا کرد. مردی که میخواست همچنان عرصههای عمومی را در انحصار خود نگاه دارد، حال با تمام وجود تلاش میکرد تا دست و پای زنان را از این عرصهها جمع کند. ناامنی جنسی همهجا با زن همراه بود. در تاکسیها و وسایل نقلیهی عمومی، در کوچههای تنگ و باریک، روی پلهای عابر... و حتی در روشنای خیابان و در پیش چشم عموم.
با این مقدمه درصددم به معضلی بپردازم که از آن با عناوینی همچون خشونت خیابانی، آزار خیابانی، مزاحمت خیابانی، مزاحمت در فضاهای عمومی و... یاد میشود. اگرچه معضل خشونت خیابانی مسئلهای جهانی است، اما توزیع این معضل اجتماعی در جهان را نمیتوان به شکل همگنی دید و بسته به مقتضیات اجتماعی و فرهنگی جوامع، شدت و حدت این شکل از ابراز خشونت علیه زنان متفاوت است. ایران از جمله کشورهایی است که بهدلیل فراهمبودگی بسترهای فرهنگی و اجتماعی، خشونت خیابانی آن علیه زنان بیداد میکند و بهاندازهای از وفور رسیده که به مسئلهای عادی و بدیهی تبدیل شده است. نتایج پژوهشهای مبتنی بر مصاحبه در مراجعه به آراء عینی شهروندان زن نشان میدهد که آزار خیابانی مهمترین عامل تهدیدکننده و سلبکنندهی امنیت اجتماعی زنان در جامعه بهحساب میآید[۳]. همچنین مطالعهای که با هدف بررسی فراوانی آزارهای خیابانی در ایران صورت گرفته، نشان میدهد که هر زن ایرانی به میزان مسافتی که در معابر عمومی طی میکند و مدت حضور خود در این معابر، بین یک تا ۲۰ بار با انواع مصادیق آزارهای کلامی و رفتاری از جانب مردان مواجه میشود[۴].
خشونت خیابانی علیه زنان
خشونت خیابانی طیف وسیعی از گفتارها و رفتارهای لذت/ تفنن/ سلطهجویانهی جنسی علیه زنان، دگرباشان جنسی، کودکان و نوجوانان و حتی مردان در فضاهای عمومی را شامل میشود که رنجی را متوجه بزهدیده کرده و او را با احساس ترس، بدبینی، ناامنی و تهدید مواجه میکند. با اینکه گروههای اجتماعی در معرض آزار خیابانی تنها به زنان محدود نمیشوند، اما معمولا این زنان هستند که هدف آزارگران خیابانی قرار میگیرند. خشونت خیابانی از اشکال آشکار نقض حقوق زنان بوده و با تحمیل محدودیت به آنان، عرصههای عمومی را برای حضور آنان ناامن کرده و پیامدهای روانی و عاطفی برای آنان به دنبال دارد. این خشونتِ ساختاری که در تار و پود جامعه تنیده، احساس ترس و ناامنی را در زنان نهادینه کرده و حضور و مشارکت آنان در جامعه را با چالش مواجه میکند. از این رو باید گفت خشونت خیابانی بیش از هر چیز ابزاری برای سرکوب اجتماعی زنان است.
مصادیق کلامی و رفتاری خشونت خیابانی گسترده است. نگاه خیرهی مردانه (چشمچرانی) از رایجترین و شایعترین اشکال خشونت خیابانی علیه زنان به حساب میآید و بهاندازهای از وفور و کثرت رسیده که به معضلی عادی و روزمره برای زنان تبدیل شده است. اغلب مردان از میزان آزار و آسیبی که با نگاههای خیرهی هموارهی خود به سوی زنان روانه میکنند، ناآگاهند. اما همین نگاه که زنان را به موضوع التذاذ بصری مردان فرومیکاهد، بهشکل آزاردهنده و تحملناکردنی، عرصههای عمومی را بر آنان تنگ و ناامن کرده است.
آزار کلامی از دیگر مصادیق پربسامد و رایج خشونت خیابانی است. این شکل از آزار میتواند اشکال متنوعی از تمجیدهای ظاهری تا سوتزدن و توسل به انواع صداهای آزاردهنده (صدای بوسیدن، هو کردن، صداهای دارای بار جنسی و..) و الفاظ و جملات رکیک جنسی را شامل بشود. گاه آزارگر به متلکاندازی صرف جنسی قانع نشده و با تعقیب آزاردیده به شرح افعال جنسی خود با او میپردازد. تعقیبِ به قصد آزار خود نیز از دیگر نمودهای رایج خشونت خیابانی علیه زنان به حساب میآید و زنان غالبا با حضور در فضاهای عمومی، تلخی این شکل از ابراز خشونت جنسی از جانب مردان را چشیدهاند. گاه تعقیبکننده پا از حد تعقیبِ گذرا فراتر گذاشته و با تعقیبِ پیگیرِ آزاردیده در مدتی طولانی، سببساز ناامنی و اضطراب دامنهدار در او میشود. چنانکه گفتم تعقیب به قصد آزار را گاه الفاظ جنسی یا شرح افعال جنسی همراهی میکنند؛ اما در اغلب موارد بزهکار در سکوت به تعقیب بزهدیده میپردازد و اگر امکانی فراهم باشد در مکانهای خلوت به شیوههای دیگر آزار نیز متوسل میشود.
استفاده از زبان بدن برای رساندن مقاصد جنسی به آزاردیده از قبیل چشمکزدن یا انجام رفتارهای جنسی مانند آلتمالی از روی لباس، اشارت جنسی با انگشتان یا زبان و لبها و... از دیگر مصادیق خشونت خیابانی است. در توسل به این شیوه، آزارگر نگاه خیره و تخیل جنسی خود را نیز با حرکات جنسیاش همراه میکند.
تنهزدن عمدی نیز از دیگر اشکال رایج آزارهای خیابانی به حساب میآید. این شیوه از آزار معمولا در اماکن و معابر پرازدحام اتفاق میافتد. آزارگر در توسل به این شیوه گاه خود را به بیخبری زده و بعد از ارتکاب آزار، بیاعتنا به راه خود ادامه میدهد. گاه تنهزدن همراه با شیوههای دیگر آزار از جمله آزار کلامی یا آزار لمسی همراه است. نوع دیگری از آزار که همانندیهایی با تنهزدن دارد، نزدیکشدن آزارگر به آزاردیده در معابر و اماکن عمومی است. این شیوه بیشتر در معابر کمازدحامتر امکان بروز مییابد. در این شیوه آزارگر مسیر خود را کج کرده و خود را به آزاردیده نزدیک میسازد و با نگاهی خیره از کنار او میگذرد، بدون اینکه با او تماس بدنی برقرار کند. صرف این نزدیکی همراه با نگاه خیره است که عمل آزار را برای آزارگر امکانپذیر میسازد. گاه این نزدیکی توام با نگاه خیره با آزار کلامی نیز همراه است.
آزارهای خیابانی که با استفاده از وسایل نقلیه به زنان در فضاهای عمومی تحمیل میشود، بخش گستردهای از خشونت خیابانی شهرها را به خود اختصاص دادهاند. در این شیوه آزارگر به روشهایی از جمله چراغزدن، بوقزدن، ویراژ دادن و انجام حرکات نمایشی برای ترساندن آزاردیده، توقف در پیش پای آزاردیده، اصرار بر سوار کردن او، تعقیب آزاردیده در حالی که او پیاده یا سوار بر اتومبیل است و.. متوسل میشود. اغلب این رفتارهای آزاردهنده را خشونت و آزار کلامی نیز همراهی میکند.
آزار لمسی، دستدرازی یا دستمالی از دیگر مصادیق خشونت خیابانی است. در این شکل از ابراز خشونت، آزارگر به حریم بدن آزاردیده تجاوز کرده و بهواسطهی لمس یا نیشگون بخشهایی از بدن، موجب آزار جنسی و روانی بزهدیده میشود. این شکل از خشونت اغلب در اماکن و معابر پرازدحام و وسایل نقلیه امکان بروز پیدا میکند. در ایران اغلب آزارهای جنسی بهشیوهی لمسی در وسایل نقلیه بهویژه تاکسیها و اتومبیلهای مسافرکش اتفاق میافتند. در چنین شرایطی بزهکار از امکان مماس نشستن با بزهدیده استفاده کرده و به لمس بخشهایی از بدن بزهدیده میپردازد. گاه بزهکار تنها از امکان مماس نشستن و چسباندن بدن خود به بدن بزهدیده بهره برده و طی مسیر جا را برای بزهدیده تنگ کرده و او را مجبور به جمع نشستن و پناهبردن به درب اتومبیل میکند. اگرچه این راهکار نیز نمیتواند بزهکار را از هدف خود دور کند؛ چراکه با تغییر وضعیت بزهدیده، بزهکار نیز خود را به او نزدیکتر میسازد و به آزار بدنی او ادامه میدهد. یک راهکار دیگر برای در امان ماندن حداقلی بزهدیده در چنین شرایطی، گذاشتن کیف یا دیگر وسایل همراه میان خود و بزهکار است. متاسفانه اغلب زنان در قبال چنین آزاری سکوت کرده و با عدم اعتراض، امکانساز استمرار این شکل از خشونت در وسایل نقلیه میشوند و جسارت ادامهی چنین رفتارهایی را به آزارگران میدهند.
گاه بزهکار پا را فراتر از آزار لمسی میبرد و در اماکن و معابر خلوت اقدام به بغلکردن و حتی بوسیدن بزهدیده میکند. اگر برای چنین بزهکاری امکان مکانی و زمانی فراهم باشد، از تجاوز جنسی به بزهدیده نیز دریغ نخواهد کرد. این شکل از خشونت جنسی غالبا در ساعات کمازدحام شب و در پناه تاریکی و در مکانهای دور از چشمان ناظر خیابان امکان بروز پیدا میکند. همچنین اگر بزهکار امکان جابجایی بزهدیده با وسیلهی نقلیهی خود به مکانی دور از دسترس را داشته باشد، امکان تجاوز جنسی برای او فراهم خواهد بود. اگر بزهدیده جان سالم از چنین اتفاقی در ببرد و توسط بزهکار کشته نشود، اثر روانی چنین آزار جنسی تا پایان عمر با او میماند و سببساز آسیب روانی مزمن در او میشود. البته استمرار آزارهای کلامی و رفتاری که در بالا به آنها اشاره کردم نیز فشار روانی بسیاری را متوجه بزهدیده میکنند و میتوانند زمینهساز آسیب روانی دامنهدار در او شوند و او را دچار اضطرابها و هراسهای مزمن کنند.
آلتنمایی نیز از دیگر نمودهای خشونت خیابانی است. بزهکار با توسل به چنین شیوهای بزهدیده را در محدودهای به دام میاندازد و با نمایش آلت خود به او زمینه آزار جنسی او را فراهم میکند. اگر شرایط برای بزهکار فراهم باشد، با ارعاب بزهدیده را وادار به لمس آلت خود میکند. آزارهای اینچنین گاه با تهدید و توسل به سلاح (غالبا سرد) صورت میگیرد و بزهدیده را وادار به اطاعت از خواست بزهکار میکند[۵].
یافتههای مطالعهای که به بررسی آزار خیابانی و فراوانی مصادیق آن در ایران پرداخته حاکی از آن است که آزار با وسایل نقلیه (۹۲ درصد)، آزار کلامی (۹۰ درصد)، آزار لمسی در معابر (۷۵ درصد) و آزار لمسی در وسایل نقلیه (۶۳ درصد) بیشترین فراوانیها را به خود اختصاص دادهاند[۶]. همچنین نظرسنجی که از زنان ۱۸ تا ۵۰ سالهی تهرانی صورت گرفته نشان میدهد آزار با وسایل نقلیه (بوقزدن و اصرار به سوار کردن) ۸۵ درصد، تنهزدن عمدی در معابر (۸۳ درصد)، آزار کلامی در قالب متلک (۷۶ درصد)، آزار کلامی با الفاظ رکیک (۷۵ درصد)، آزار با وسایل نقلیه (ویراژ دادن و حرکات نمایشی) ۷۲ درصد و تعقیب به قصد آزار (۷۲ درصد) بیشترین فراوانیها را داشتهاند[۷]. یافتههای پژوهش دیگری که بر مبنای مصاحبه با شهروندان زن ساکن تهران انجام شده، حاکی از آن است که مکانهای پرازدحام به ویژه وسایل نقلیهی عمومی، احتمال وقوع آزار خیابانی را بالا میبرند. بر مبنای یافتههای این پژوهش، تمامی مصاحبهشوندگان به این مسئله اذعان داشتهاند که آزارهای لمسی را در وسایل نقلیهی عمومی تجربه کردهاند [۸]. (برای مطالعهی بیشتر در زمینهی فراوانی مصادیق آزار خیابانی به پژوهشهای مورد اشاره در پانویس ۱۴ مراجعه کنید).
متاسفانه ما زنان انواعی از آزارهای خیابانی نامبرده را در زندگی خود و حتی از سنین کودکی تجربه کردهایم. همهی ما میدانیم تلخی چنین تجربههایی به سختی از خاطرمان پاک میشود و گاه تا پایان عمر با ما میماند. برای برخی از ما لحظات زهرآگینی اتفاق افتاده که در آن خود را در برابر تجاوز جنسی بیدفاع یافتهایم و حتی فریادمان نیز کسی را به کمک ما فرانخوانده است. غلامرضا خوشرو، قاتل و متجاوز زنجیرهای [۹]، در اعترافات خود به التماسها و فریادهای بیپاسخ و بینتیجهی قربانیان خود اشاره کرد و گفت هیچکدام از این التماسها آبی در دل او نتکاند. او از تجربهی ترس و بیدفاعی پرند پرچمی، دانشجوی سال پنجم دندانپزشکی دانشگاه همدان، که برای دیدار همسر خود به تهران آمده بود، در لحظاتی که در تاریکی اتومبیل دربستهی او گرفتار شده و به سوی مسلخ روانه بود، در حضور همسرش سخن گفت. او گفت پرند تمام مدت به التماس و ذکر و دعا متوسل شده و تمام تلاش خود را برای نجات از پایان دردناک زندگیاش به کار بسته بود. او پس از تجاوز با دست و پای بسته، زنده به آتش کشیده شد. در میان قربانیان خوشرو او تنها کسی بود که زنده سوزانده شد. دیگر قربانیان، پیش از سوزاندهشدن، کشته شده بودند. ستایش قریشی و آتنا اصلانی نیز از قربانیان کوچک جنایات جنسی هستند. ما از اینکه پیش از تجاوز و حین آن بر آنها چه گذشت، هیچ نمیدانیم، اما تصور اینکه آنها تا چه اندازه ترسیده و بیدفاع بودند و در بیخبری از آنچه بر آنها میرفت، کار چندان سختی نیست.
بنا به پژوهشهای صورتگرفته در زمینهی خشونت خیابانی [۱۰] و بنا به تجربهی زیسته میدانیم آزار خیابانی از سوی گروه اجتماعی خاصی از مردان اعمال نمیشود و طیف وسیعی از انواع گروهها و طبقات اجتماعی و ردههای سنی با هر قومیتی و هر وضعیت تاهلی را در برمیگیرد؛ اگرچه نمیتوان ادعا کرد که نوع و نرخ آزارها در این طیفِ متنوع، توزیع همگنی دارد. زنانِ در معرض آزار خیابانی نیز به گروه و طبقه و سن خاصی محدود نمیشوند و تمامی گروهها و طبقات اجتماعی و ردههای سنی (کودک، نوجوان، جوان، میانسال و حتی سالخورده) را در برمیگیرند؛ اگرچه برخی ردههای سنی بیشتر در معرض آزار جنسی قرار دارند. همچنین باید به این مسئله اشاره کرد که آزار خیابانی مختص به منطقه و شهر خاصی نبوده و تمامی شهرهای ایران و مناطق مختلف شهری امکانی برای بروز آن هستند؛ اگرچه در برخی شهرها و مناطق شهری فراوانی بروز آزارها بیش از دیگر شهرها و مناطق است.
اینکه از شهرها به عنوان مکانی مستعد برای وقوع آزارهای خیابانی یاد میکنم به این دلیل نیست که روستاها به کل مبری از این معضل بوده و زنان (و دیگر گروههای در معرض آزار جنسی) در آنها در امنیت کامل بهسر میبرند؛ بلکه به این دلیل است که زندگی شهری امکان بروز این معضل اجتماعی را فراهمتر از زندگی روستایی میکند. در روستاها به دلیل آشنایی و نزدیکی ساکنان، امکان بروز آزارهای جنسی در معابر عمومی بسیار کمتر از شهرها است. به همین دلیل است که آزار خیابانی را بیشتر معضلی شهری به حساب میآورند. شهرها احتمال غریبهگی میان بومیان و مهاجران را افزایش داده و هویت آزارگران را از دید جامعه پنهان نگاه میدارند و امکانی مستعد برای ارتکاب آزارهای خیابانی به حساب میآیند.
راهکارهای مقابله با خشونت خیابانی
آموزش و فرهنگسازی
آموزش و فرهنگسازی را میتوان از موثرترین راهکارها برای مقابله با خشونت خیابانی به حساب آورد. با توسل به راهکار آموزش میتوان هم دستهی بزهکاران و هم دستهی بزهدیدگان را نسبت به جنبههای قانونی و جزائی جرم آزار خیابانی آگاه کرد. در برخی موارد بزهکار به ماهیت و تبعات قضایی جرمی که مرتکب میشود، ناآگاه است. به طور مثال ممکن است او نداند تعقیب به قصد آزار میتواند پیامدهای جزایی برای او داشته باشد. همچنین او ممکن است به میزان آسیبزایی برخی آزارهای بسیار شایع از جمله نگاه خیره و آزارهای کلامی ناآگاه باشد و نداند چنین آزارهای مستمری چه تبعات روانی برای بزهدیده به دنبال دارند. آموزش همگانی میتواند بزهکاران را به ماهیت جرمی که مرتکب میشوند و تبعات قانونی و آسیبزنندهی آن آگاه کند و به پیشگیری و کاهش جرم در جامعه یاری رساند. همچنین بهواسطهی آموزش میتوان گروههای در معرض آزار خیابانی را با راهکارهای پیشگیری (پیش از وقوع) و مقابله با بزه (در حال وقوع) و فائق آمدن بر آسیبهای روانی ناشی از آن (پس از وقوع) آشنا کرد.
نتایج مطالعات مبتنی بر نظرسنجی عینی از شهروندان که در دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران انجام شده حاکی از آن است که بخش گستردهای از جامعه ایرانی از حقوقی که از زنان خود سلب میکند و خشونتی که در قالب کلام و رفتار هنجارینشده متوجه آنان میکند، آگاهی چندانی ندارد. بر مبنای یافتههای این پژوهش، نزدیک به ۷۰ درصد جامعهی هدف، به این مسئله که خشونتهای کلامی آنان مصداقی از خشونت علیه زنان بهحساب میآید، آگاهی نداشتهاند[۱۱]. یافتههای این پژوهش مهر تائیدی بر لزوم آموزش همگانی در شناخت حقوق زنان و امکانسازی برای محترمداشتن این حقوق در جامعه است.
آموزش همگانی میتواند در شکستن کلیشههای جنسیتی و دگرگونی هنجارهای فرهنگی و اجتماعی که علیه زنان در جامعه شکلگرفته، موثر واقع شود و به ساختن فضایی کمک کند که در آن، آزار خیابانی امکان بروز نیابد و نگاه غالب بر جامعه چنین معضلی را برنتابد. آگاهیبخشی عمومی میتواند با تغییر نگاه فروکاهانهی مردان به زنان، آنان را نسبت به این مسئله که زنان نیز همچون آنان نیمی ذیحق از جامعهاند و از حقوقی یکسان با آنان برخورداند، آگاه کند. از عوامل دخیل در رواج خشونت خیابانی علیه زنان، عدم آگاهی مردان نسبت به حقوق زنان و به رسمیت نشناختن حضور آنان در عرصههای عمومی است. نگاه فرودستانه و جنسیتزدهی جوامع مردسالار به زن و محصور کردن او به اندرونی خانهها و محدود کردن او به نقشها و کلیشههای جنسیتی تثبیتشده، سبب شده است که مردان به شیوههای متنوعی از پذیرش حضور کنشگرانهی زنان در بیرون از خانه امتناع کرده و با توسل به شیوههایی درصدد بازگرداندن آنان به اندرونی خانهها باشند. مواجههی آزارجویانهی مردان در قبال زنانی که حضورشان را به اندرونی خانهها محدود نکردهاند و متمایل به پذیرش نقشهای اجتماعی و حضور فعال در جامعهاند، گاه معنایی جز پسرانی زنان به اندرونی خانهها ندارد.
چنین مردانی عرصههای اجتماعی را از آن خود میدانند و خیابانها را در انحصار خود میبینند. از این رو برتری خود در عرصههای اجتماعی را با تحمیل تبعیض و محدودیت به زنان در معابر و اماکن عمومی به رخ آنان میکشند و آنان را ناگزیر به پذیرش انحصار و برتری مردانهی خود در فضاهای عمومی میکنند. اینچنین میشود که زنان ناگزیر به پذیرش این برتری و انحصار میشوند و حضور خود در فضاهای عمومی را محدود به زمانها و مکانهای خاصی میکنند و در هنگام بیرون رفتن از خانه از تخطی از قوانین مردانهای که ساعاتی از شبانهروز را در انحصار خود میبیند، یا مکانهایی را مختص به حضور خود میداند، خودداری میکنند و اینچنین خودخواسته به محدودیت و تبعیض تن میدهند تا از گزند خشونتهای جنسی مردان در امان بمانند.
همچنین فروکاهی زن به موضوع میل جنسی مردانه نیز از دیگر عواملی است که زمینهساز خشونت خیابانی علیه زنان میشود. در جوامعی که تصویر و تعریف زن بهمثابهی ابژهی جنسی، بهشیوههای متنوعی در رسانههای جمعی و فرهنگ عمومی ترویج و توجیه میشود، زنان بیشتر در معرض آزارهای خیابانی هستند. چنین جوامعی نگاه جنسی به زنان را در مردان میپرورانند و زنان را بهمثابهی کالاهای جنسی آمادهبهعرضه برای آنان جلوه میدهند. مردانی که تحت چنین تربیت فرهنگی رشد کردهاند، در مواجهه با زنان در معابر و اماکن عمومی با آزارهای جنسی که متوجه آنان میکنند، درسهای آموختهی خود از فرهنگ عمومی را پس میدهند. آموزش و فرهنگسازی مثبت میتواند در تغییر نگاههای فروکاهانهی جنسی و جنسیتزده به زنان و محدود کردن آنان به کلیشههای مرسوم موثر باشد و مردان را نسبت به این مسئله که زنان نیز همچون آنان حقوق و احترام یکسانی را از جامعه طلب میکنند، آگاه کند.
در سالهای اخیر، گروه هماندیشی زنان که از نهادهای مدنی فعال در امور زنان به حساب میآید، به مسئلهی آموزش برای مقابله با خشونت خیابانی توجه نشان داده و اقداماتی را در این زمینه صورت داده است. یکی از این اقدامات طراحی پوسترهایی به منظور فرهنگسازی و آگاهیبخشی عمومی برای مقابله با معضل اجتماعی خشونت خیابانی علیه زنان است. [۱۲] این نهاد مدنی علاوه بر طراحی پوسترهای آموزشی، با تمرکز بر معضل خشونت خیابانی، به برگزاری نشستهایی نیز اقدام کرده است.
متاسفانه تنها امکان رسانهای که این نهاد مدنی برای رسانایی آموزش و فرهنگسازی خود در زمینه خشونت خیابانی علیه زنان بهره برده، فضای آنلاین و رسانههای اجتماعی بوده است. البته امکانهای دیگری همچون نصب این پوسترها در برخی دانشگاهها و خبررسانی از طریق برخی مطبوعات نیز مدنظر بوده است. از این جهت که برخی شهروندان از امکان فضای آنلاین بیبهرهاند، رسانایی این شکل از آموزش و فرهنگسازی در قیاس با رسانهی جمعی صداوسیما کمتر است. رسانهی جمعی صداوسیما امکان موثرتری برای فرهنگسازی و آموزش همگانی شهروندان به حساب میآید و اغلب شهروندان، از هر طبقه و گروه اجتماعی، امکان دسترسی آسانتری به این رسانه دارند. متاسفانه این رسانه که برد و رسانایی بیشتری در فرهنگسازی عمومی دارد، در زمینه خشونت خیابانی سکوت کرده است. به این مسئله در بخش سخنی با مسئولان بازخواهم گشت.
موارد مشابه دیگری در زمینهی فرهنگسازی و آموزش برای مقابله با خشونت خیابانی در کشورهای دیگر از جمله مصر و ترکیه صورت گرفته است. در ترکیه پویش اعتراضی مردمی با عناوین "پاهایت را جمع کن" و "جای مرا اشغال نکن" برای مقابله با خشونت خیابانی در وسایل نقلیه به راه افتاده بود. صدای این پویش اعتراضی به کشورهای دیگر از جمله ایران نیز رسید و در میان کاربران فضای آنلاین دستبهدست شد [۱۳].
گروههای "بیدارزنی" و "خشونتبس" که از جمله گروههای فعال در امور زنان بهحساب میآیند نیز با اتکاء به تجربههای موفق فعالان و گروههای اجتماعی دیگر کشورها، اقدام به تهیه راهنمای پیشگیری و کاهش خشونت خیابانی علیه زنان در کتابچهای نمودهاند. این راهنما با ارائه راهکارهای عملی فردی و جمعی برای مقابله با معضل آزار خیابانی، درصدد روشنگری و آگاهیبخشی به کسانی است که یا خود با معضل خشونت خیابانی مواجه بوده یا شاهد آن هستند (برای مطالعهی این راهنما به لینک آن در پانویس ۵ مراجعه کنید).
چنانکه گفتم امکانهای آموزشی و فرهنگسازی اینچنینی اگرچه کارآمدند، اما تنها از امکان فضای آنلاین و رسانههای اجتماعی برای رسانایی صدای خود بهره میگیرند و نیازمند همیاری نهادهای دولتی، مدیران شهری و رسانههای جمعی برای آموزش همگانی و فرهنگسازی عمومی هستند و امکانهای رساناتر میتواند صدای این نهادهای مدنی را نه صرفا به کاربران آنلاین، که به شهروندانی که امکان دسترسی به فضای آنلاین ندارند، نیز برساند.
مسئلهی دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که برای دستیابی به محتوای آموزشی در ارتباط با موضوع آزار خیابانی نیازمند دادههایی هستیم که امکان شناخت بهتر این معضل اجتماعی را برایمان فراهم سازد. به این منظور نیازمند انجام پژوهشها و مطالعاتی برای پیبردن به علل و عوامل و زمینههای جامعهشناختی، روانشناختی و فرهنگشناختی بروز مسئله هستیم. همچنین نیازمند این هستیم که بدانیم کدام مناطق و به چه دلایلی زمینه بروز این معضل اجتماعی را هموار میکنند و شیوع و فراوانی مسئله در این مناطق چه میزان است و برای حل مسئله چه راهکارهایی را میتوانیم در پیش بگیریم. همچنین ضروری است از پیامدهای روانی، جسمی و عاطفی آزار خیابانی برای بزهدیدگان آگاه باشیم تا بدانیم چگونه میتوانیم به کمکردن باری که بر دوش آنان گذاشتهشده است، یاری رسانیم.
خوشبختانه در دو دههی اخیر پرداخت به مسائل زنان در پژوهشها و مطالعات علمی، روند رو به رشدی داشته و یکی از مسائلی که در مرکز توجه مطالعهگران دانشگاهی قرار گرفته، مسئلهی خشونت علیه زنان و مصادیق خانگی و خیابانی آن بوده است. در این پژوهشها، آزار خیابانی بهمثابهی یکی از مصادیق خشونت علیه زنان مورد توجه بوده و در قالب پروژههای دانشجویی به آن پرداخت شده است[۱۴]. تامل علمی-پژوهشی در این معضل اجتماعی راهکاری است که میتواند با روشنگری و انگیختن حساسیت در اذهان عمومی، راهگشای شکلگیری مباحثی پیرامون مسائل زنان در ایران شود و زمینه را برای توجه به حقوق قرنها نادیدگرفتهشدهی آنان هموار کند.
امنیت در طراحی شهری
یکی دیگر از راهکارهای مقابله با معضل اجتماعی خشونت خیابانی، گستراندن چشمان ناظر خیابان در مناطق شهری است. طراحان شهری باید در طراحی معابر و اماکن عمومی به این مسئله توجه داشته باشند که زنان نیز بخشی از جوامع شهری بوده و نیازمند احساس امنیت برای حضور در فضاهای عمومی هستند و به این منظور باید تا حد ممکن فضا را برای حضور آنان امن و بیخطر ساخت. به طور مثال سرپوشیده بودن پلهای عابر پیاده امکان مطمئنتری برای آزارگران فراهم میآورد و آنان در سایهی نقطهی کوری که به مدد طراحان شهری نصیبشان شده، بدون واهمه راه را بر زنان عابر بسته و در روشنایی روز به آزار آنان میپردازند. شهرداری تهران بیش از یک دهه، امنیت و آسودگی زنان را با درآمدهای تبلیغاتی که از بیلبوردهای نصبشده بر دو سوی پلهای عابر پیاده نصیبش میشد، معامله کرده بود. در سالهای اخیر اما فعالان حقوق زنان و کنشگران اجتماعی، شهرداری را متوجه مسئلهی امنیت زنان بر روی پلهای عابر کرده و آنان با باز گذاشتن بخشی از پلهای عابر و پوشاندن بخشی دیگر با بیلبوردها، امکان حداقلی را برای احساس امنیت زنان فراهم کردهاند.
توجه به مسئلهی امنیت اجتماعی زنان که از بدیهیترین حقوق شهروندی آنان است، از مسائلی است که میبایست در طراحی و برنامهریزی شهری مورد توجه قرار گیرد. روشنایی شب در شهرها از امکانهایی است که میتواند امنیت برای تردد شبانهی زنان را تامین کند و با نورپردازیهای مناسب، چشمان ناظر خیابان را با آنان همراه کند. سالمسازی فضاها و نقاط ناامن و بیدفاع شهری و تامین امنیت و آرامش زنان برای تردد در این فضاها، امکان حضور و مشارکت اجتماعی زنان را هموار میکند و احساس ترس و ناامنی را از آنان دور میکند[۱۵]. برای شناسایی نقاط بیدفاع شهری در برابر آزار خیابانی میتوان از خود زنان و مراجعه به آراء آنان کمک گرفت و بر مبنای یافتههایی که از این نظرسنجیها به دست میآید، گامهای عملی برای بالا بردن امنیت در این نقاط برداشت. شناخت عوامل متعدد در بروز ناامنی در نقاط پرخطر شهری به طراحان کمک میکند موانع امنیتی را از سر راه زنان بردارند. در نقاطی که احتمال وقوع جرم در آنها بالاست میتوان از حضور پلیس یا دوربینهای مداربسته نیز برای بهسازی فضا بهره گرفت[۱۶].
خوشبختانه اخیرا به مدد کنشگران اجتماعی، گشایشی حداقلی در زمینهی شناسایی نقاط حساس به خشونت خیابانی در ایران صورت گرفته است. یکی از کارهایی که میتواند با همیاری شهروندانِ در معرض آزار خیابانی، در شناسایی نقاط حساس به آزار جنسی در مناطق شهری موثر واقع شود، وبسایت دیدهبان آزار [۱۷] است که در سالهای اخیر توسط گروهی از فعالان مدنی راهاندازی شده و امکانی برای مکانیابی نقاط حساس به خشونت خیابانی را فراهم آورده است. شهروندانِ مورد آزار خیابانی میتوانند با مراجعه به این وبسایت، گزارش خشونت جنسی که علیه آنان در مناطق مختلف شهری اتفاق افتاده را در نقشهی شهرها جانمایی و نشانگذاری کنند. به این ترتیب با مراجعه به نقشهی شهرها میتوان فراوانی خشونتهای اعمالشده بر شهروندان را در مناطق مختلف مورد مشاهده و سنجش قرار داد و به جغرافیای نقاط حساس به خشونت خیابانی در شهرها رسید. گردانندگان وبسایت دیدهبان آزار، اهداف خود از ایجاد امکان آنلاین مکانیابی خشونت خیابانی را جلب توجه نهادها و سازمانهای مسئول و ملزمکردن آنها به آموزش همگانی در زمینه خشونت خیابانی قلمداد کردهاند. آنها ایدهی کار خود را از فعالان مدنی سایر کشورها از جمله مصر، که خشونت خیابانی در آن بیداد میکند، برگرفتهاند [۱۸] و درصددند با گردآوری تجربیات مدنی و دولتی سایر کشورها، راهنمای مقابله با خشونت خیابانی برای نهادهای مدنی و دولتی در ایران را فراهم کنند و به توسعهی ادبیات نظری و پژوهشی در حوزه خشونت در فضای عمومی بپردازند. دادههای وبسایت دیدهبان آزار میتواند امکان مناسبی برای شناسایی نقاط حساس به خشونت در اختیار شهرداریها قرار دهد و امکانساز اقدامات اجرایی طراحان شهری برای کاهش جرم در این مناطق باشد.
مقابلهی قانونی
مقابله با خشونت خیابانی در ایران راهکار قانونی نیز دارد که با پیگیری قضایی بزهدیده، میتواند بزهکار را با هزینهی خشونت جنسی که علیه بزهدیده مرتکب شده، مواجه سازد. متاسفانه زنان ایرانی عموما در مواجهه با خشونت خیابانی از پناهبردن به پلیس و قانون اجتناب میکنند و در اغلب موارد با سکوت از کنار معضل روزمرهی خود میگذرند و با این سکوت، به مانایی خشونت خیابانی یاری میرسانند. یافتههای مطالعهای که به بررسی واکنش زنان ایرانی در قبال آزار خیابانی پرداخته، حاکی از آن است که رایجترین واکنش زنان به این معضل اجتماعی، سکوت و تحمل مزاحمت است. نزدیک به ۷۰ درصد از پاسخگویان اذعان داشتهاند که در مواجهه با آزار خیابانی، پاسخی منفعلانه داشته و با سکوت از کنارش گذشتهاند[۱۹]. این سکوت و اجتناب دلایلی دارد که طی مقاله و بهویژه بخشهای سخنی با مسئولان و سخنی با زنان سعی در پرداخت به آنها خواهم داشت.
راهکار قانونی مواجهه با خشونت خیابانی در ایران، در ماده ۶۱۹ فصل هفدهم قانون مجازاتهای اسلامی که به جرایم علیه اشخاص و اطفال پرداخته، لحاظ شده است[۲۰]. مطابق این ماده "هر کس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود، یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین کند، به حبس از دو تا شش ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد." چنانکه مشخص است تحقق جرم موضوع مادهی مورد اشاره، منوط به ارتکاب آن در اماکن و معابر عمومی است و به مصادیق کلامی و رفتاری خشونت جنسی که در اماکن غیرعمومی اتفاق میافتد، تعمیم پیدا نمیکند. به این مسئله باید توجه داشت که حضور داشتن شهود برای تحقق این جرم شرط نیست. بعلاوه این جرم غیرقابل گذشت بوده و گذشت شاکی خصوصی به منع تعقیب مرتکب منجر نمیشود؛ بلکه مطابق بند یک ماده ۲۲ قانون مجازات اسلامی و در صورت صلاحدید قاضی، گذشت بزهدیده تنها سبب تخفیف مجازات بزهکار میشود. [۲۱]
غیرقابلگذشت شناختهشدن جرم خشونت خیابانی در قوانین کیفری حاکی از آن است که نظام قضایی در ایران در مواجهه قهری با جرم آزار خیابانی جدیت دارد و بزهکار را حتی در صورت استرداد شکایت از جانب بزهدیده، مستحق مجازات میبیند. همچنین این ماده به انواع مصادیق خشونت خیابانی علیه زنان و کودکان در قالب "تعرض"، "مزاحمت" و "توهین" ارجاع دارد و توهین را هم در قالب کلامی و هم عملی مورد توجه قرار داده است. این فراگیری سبب میشود ماده ۶۱۹ بتواند به هر شکل از خشونت خیابانی علیه زنان و کودکان در ایران تعمیم یابد و بزهکار را با مجازات کلام و رفتار جنسی که علیه بزهدیده مرتکب شده، مواجه سازد.
اما محدودهی جنسیتی و سنی که ماده ۶۱۹ برای جرمانگاری خشونت خیابانی معین کرده، بخشی از جامعه را که در برابر خشونتهای جنسی آسیبپذیرند، از حمایت قانونی محروم کرده است. چنانکه پیشتر گفتم اگرچه زنان بخش عمدهای از جامعهی در معرض خشونت خیابانی را تشکیل دادهاند، اما خشونت خیابانی در سرتاسر جهان، تنها متوجه زنان نیست؛ بلکه دگرباشان جنسی و پسران و دختران کودک و نوجوان و حتی مردانِ غالبا جوان را نیز تهدید میکند. ماده ۶۱۹ علاوه بر زنان با لحاظ کردن کودکان، راه را برای حمایت از کودکان و نوجوانان آسیبپذیر از خشونت خیابانی باز گذاشته، اما این راه را بر دگرباشان جنسی مرد و مردان بسته میبیند.
تعیین چنین محدودهی جنسیتی و سنی برای جرمانگاری خشونت خیابانی در ایران دلایل فرهنگی دارد که مهمترین آن انکار یا جرمانگاری دگرباشی جنسی در ایران است. وقتی روابط جنسی دگرباشانه در ایران، خود بهمثابهی جرم تلقی میشود، دیگر نمیتوان از نظام قضایی انتظار داشت که خشونت جنسی علیه دگرباشان را جرمانگاری کرده و برای آن مجازات تعیین کند و دگرباشان را نیز همچون زنان و کودکان زیر چتر حمایتی قانون قرار دهد.
یک دلیل دیگرِ عدم لحاظ مردان در قوانین کیفری علیه خشونت خیابانی در فرهنگی مردسالار میتواند به این نگاه بازگردد که مردان در کنش جنسی همواره نقشی فاعل و کننده دارند و در موضع قدرت مینشینند و این زنان و کودکان هستند که در عمل جنسی در موضع ضعف و انفعال قرار دارند و آسیب جنسی صرفا متوجه آنان است. بنا بر این تصور، مردی که در کنش جنسی موضع برتر دارد، هیچگاه نمیتواند در معرض تعرض جنسی قرار گیرد؛ بلکه او کننده است و بازی دست اوست. از این رو نیازمند این نیست که برای در امان ماندن از تعرض، زیر چتر حمایتی قانون قرار گیرد.
گذشته از این، حمایت قانونی از زنانِ در معرض خشونت خیابانی در ایران میتواند مفهوم دیگری نیز داشته باشد. در نظام مردسالار، زن بهمثابهی ناموس و دارایی یک مرد تلقی میشود و او را در شبکهای متصل به مردان خویشاوندش، واجد ارزشی افزوده میکند. از این رو شاید بتوان گفت توجه به حمایت قانونی از زنان در ارتباط با خشونت جنسی، بیش از آنکه به محترمداشتن حقوق شهروندی زنان مربوط باشد، به حقوق قانونی مردانی ارتباط پیدا میکند که در مناسبات خویشاوندی (پدر، همسر، برادر و..) با زنان قرار دارند. از این رو به جرمانگاری خشونت خیابانی علیه زنان بیشتر به این دلیل توجه میشود که زنان برای قانونگذاران و مجریان قانون، در وجه ناموسبودگیشان مورد ارجاعاند، نه در وجه زنبودگیشان. به بیان دیگر جرمانگاری خشونت جنسی در قانون مجازات اسلامی بیشتر درصدد این است که نوامیس مردان را تحت حمایت قانون قرار دهد، نه زنان را.
دلیل دیگری که میتوان در توضیح توجه به جرمانگاری خشونت خیابانی علیه زنان و کودکان در قوانین کیفری ایران به آن اشاره کرد این است که زنان و کودکان در پیشگاه قانون، آسیبپذیرتر از مردان دیده میشوند و از امکان دفاعی کمتری در برابر انواع خشونتهای احتمالی برخوردارند. از این رو قانون خود را موظف به حمایت از آنان میبیند. امروزه رواج آزارهای جنسی علیه کودکان و فراوانی ارتکاب جرم جنسی علیه آنان، اهمیت توجه به حقوق جنسی کودکان را برای قانونگذاران دوچندان کرده و نقض حقوق آنان، جدیت در مواجههی قهری با بزهکاران را از سوی مجریان قانون طلب میکند.
سرهنگ علیرضا حمیدیفر، مدیر کل مشاوره و مددکاری اجتماعی ناجا در همایش "امنیت زنان در فضای عمومی با محوریت آزار خیابانی" به این مسئله اذعان داشته که علیرغم تصور عمومی جامعه که مردان را از آزار جنسی مبرا میبیند، اتفاقا پسران بیش از زنان و دختران مورد تعرض در معابر و اماکن عمومی قرار میگیرند. باور سرهنگ حمیدیفر بر این است که عدم حساسیت جامعه به آسیبپذیری پسران در قبال تعرض جنسی، از این مسئله نشات میگیرد که تعرض به پسران در قیاس با زنان و دختران، از قبح کمتری در جامعه برخوردار است. حمیدیفر دلیل فراوانی تعرض جنسی به پسران را آزادی انتخاب آنها برای حضور در اماکن و معابر عمومی، بدون محدودیت زمانی و مکانی و عدم نظارت والدین به ساعات آمد و شد آنها قلمداد میکند و میگوید این آزادی و عدم محدودیت، پسران را بیش از زنان و دختران در معرض آزارهای جنسی قرار میدهد. البته مشخص نیست مقصود حمیدیفر از "پسران" به کدام ردههای سنی ارجاع دارد و آیا تنها شامل کودکان و نوجوانان میشود، یا جوانان را نیز در برمیگیرد؟ [۲۲]
صبوریپور در بررسی تطبیقی جرمانگاری آزار خیابانی در قوانین کیفری ایران با موارد مشابه آن در ایالات متحده و انگلستان، به موارد قابل تاملی اشاره داشته است. برخلاف ماده ۶۱۹ قانون مجازات اسلامی که محدودهای جنسیتی و سنی برای جرمانگاری خشونت خیابانی درنظر گرفته، این معضل اجتماعی در قوانین کیفری ایالات متحده و انگلستان، به قیود سنی و جنسیتی محدود نشده و در ارتباط با کودکان و بزرگسالانِ تمامی جنسیتها توصیف کیفری یکسانی دارد. این گستردگی سبب شده مردان نیز بتوانند از حمایت قانونی علیه خشونت خیابانی بهرهمند شوند. البته گستردگی جرمانگاری خشونت خیابانی در قوانین کیفری ایالات متحده، سبب نشده توجه خاص به مسئلهی زنان به حاشیه رانده شود و خشونت خیابانی علیه زنان از جمله مسائلی است که در ادبیات حقوقی ایالات متحده، تحقیقات گستردهای در مورد آن انجام شده است. پژوهشهایی که به بررسی ویژگیها و پیامدهای جرم و میزان شیوع آن در جامعه پرداختهاند. تفاوت عمده دیگر در نظام جزائی ایران و ایالات متحده در این است که در نظام حقوقی ایالات متحده، بزهدیده به ضمانت اجراهای متعددی دسترسی دارد و میتواند مناسبتترین آنها برای خود را انتخاب کند؛ درحالیکه در ایران ضمانت اجرایی چندانی جرمانگاری خشونت خیابانی را پشتیبانی نمیکند.
از میان کشورهای جهان، نظام جزایی کشورهای اتریش، بلژیک، دانمارک، ایرلند، هلند، اسلوونی، سوئد و انگلستان مجموعه قوانین خاصی برای کنترل خشونت خیابانی و مجازات بزهکاران وضع کردهاند. کشور دانمارک در توجه به جرمانگاری خشونت خیابانی، پیشتازتر است و جرمانگاری این معضل اجتماعی در نظام قضایی این کشور، نزدیک به یک قرن قدمت دارد. [۲۳]
در پایان این بخش باید به این مسئله اشاره کنم که اگرچه مواجههی جزایی با آزار خیابانی میتواند در پیشگیری و کاهش جرم موثر واقع شود، اما نمیتوان امنیت در فضاهای عمومی را به تمامی از قانون و نظام قضا طلب کرد. برخی مصادیق آزار خیابانی مانند نگاه خیره، هم به این دلیل که چندان به لحاظ قضایی قابل پیگرد نیست و هم به این دلیل که بسیار شایع و رایج بوده و صورتی عادی در جامعه پیدا کرده، چندان نمیتواند با چتر حمایتی قوانین کیفری قابل کنترل و پیشگیری باشد. تصور کنید مجبور باشید برای هر نگاه خیره، دست بزهکار را گرفته و نزد پلیس ببرید و کار را به دادخواست و پیگیری قضایی بکشانید. در این صورت ناگزیر خواهید بود طی روز به دفعات به ایستگاههای پلیس مراجعه کنید و دادخواستهای متعددی علیه بزهکاران به جریان بیاندازید. حال تصور کنید برای هر تنهخوردن در معابر عمومی، آزار کلامی، آزار با وسایل نقلیه و دیگر اشکال رایج آزار خیابانی به پلیس مراجعه کنید. آیا این کار عملی خواهد بود؟
امکانی که نظام قضایی برای مواجهه قهری با بزهی که متوجه ما شده در اختیارمان میگذارد، تنها یکی از امکانهایی است که در صورت مواجهشدن با موارد حادتر آزار خیابانی میتوانیم به آن متوسل شویم. برای دیگر مصادیق رایج و شایع آزار خیابانی که به مسئلهی روزمره و لحظهبهلحظهی زنان در فضاهای عمومی تبدیل شده، پیگیری قضایی چندان کاری از پیش نمیبرد و امکانپذیر نیز نمیباشد. از این رو باید برای کنترل و پیشگیری این معضل اجتماعی فراگیر کاری اساسیتر و ریشهایتر انجام داد. هیچ امکانی بهتر از آموزش و آگاهیبخشی عمومی نمیتواند دراینباره کارساز باشد. آموزشی که مبتنی بر مطالعه و تحقیق پیرامون دلایل و زمینههای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی وقوع آزار خیابانی صورت گیرد و سواد و آگاهی جامعه را در پیشگیری و مقابله با این معضل اجتماعی بالا ببرد و حساسیت و عزمی همگانی را در آنان برای مواجهه مسئولانه با جرم و کاهش آن در جامعه برانگیزد.
در واقع باید گفت مواجههی قهری با آزار خیابانی را باید به عنوان آخرین راه در نظر گرفت و پیش از آن مسیرهای آموزش، روشنگری و آگاهیبخشی را برای پیشگیری و مقابله با این معضل اجتماعی هموار کرد. روشنگری و آگاهیبخشی عمومی درباره مسئله بیش از مواجههی قهری با آن به کار جامعه میآید و مواجههی قهری باید آخرین و ناگزیرترین انتخاب جامعه برای مقابله با معضل آزار خیابانی باشد.
چِطُ بِتُ گیر ندادن؟
در جامعهای که در آن نگاه مردمحور غالب است و زن بهمثابهی ابژهای جنسی تلقی میشود و بدن او عاملی برای تحریک جنسی و انحراف مرد درنظر گرفته میشود، آیا میتوان انتظاری جز این داشت که عرصههای عمومی امکانی برای آزمودن مردانگیهایی از جنس خشونت خیابانی علیه زنان باشد؟ چنین جامعهای با نگاه ابزاری به زن و تاکید موکد بر تحریکپذیری جنسی مداوم مرد در مواجهه با او، مردانش را نیز به آلتهای جنسی فروکاسته است و عجیب است که مردان چنین تصویر از مردانگی را بیآنکه حساسیتی انتقادی در قبالش داشته باشند، پذیرفتهاند و خود نیز در کلام و رفتار به بازتولید و تثبیت چنین تصویری یاری میرسانند. زنان برای چنین مردانی "دَر و داف" و "زید" و "پلنگ"انی هستند که به کارکردهای جنسی فروکاسته شدهاند و در معابر و اماکن عمومی بابت این کارکرد فروکاهانه، ناگزیر به پرداخت هزینههای روزمره هستند.
چنین جامعهای زنان را عاملی برای ناپاکسازی و انحراف احساسات جنسی مردان میبیند و پیوسته از آنان میخواهد برای در امان ماندن از گزند خشونت جنسی مردان، بدن خود را در پرده و حجاب بپوشانند. البته نه اینکه این پرده و حجاب بتواند به درامان ماندن زنان از گزند خشونت جنسی مردان کمک کند؛ که اگر چنین بود زنانِ اصطلاحا باحجاب، میبایست تجربههای متفاوتتری از زنانی که با برچسبهایی نظیر بیحجاب، شلحجاب، بدحجاب و.. نواخته میشوند، میداشتند. در حالیکه اینگونه نیست و زنان اینچنینی نیز در چشیدن زهر آزارهای جنسی در معابر و اماکن عمومی، با زنان اصطلاحا بیحجاب، همدل و همدردند و پژوهشهای مبتنی بر تجربههای زیسته [۲۴] حاکی از ناکارآمدی پوشاندن بدن در پرده و حجاب برای در امان ماندن از گزند آزارهای خیابانی است [۲۵]. پس مشکل این جا نیست و باید آن در جای دیگری را جُست.
جامعهی مردمرکز اما به جای جُستن ریشههای معضل اجتماعی خشونت خیابانی در زمینههای تربیتی و فرهنگی، ترجیح میدهد زنان را مقصر و سببساز آزارهای خیابانی قلمداد کند. دلیل این شکل از مواجهه با معضل روشن است. وقتی سطوح کلان تصمیمگیرنده که میتوانند به کاهندگی این معضل در جامعه یاری رسانند، در انحصار مردانی هستند که سببساز تزریق نگاه فروکاهانه و ابزاری به زن در جامعه هستند، آیا چنین جامعهای میتواند ریشهی این معضل اجتماعی را در جائی جز بدن تحریکآمیز زن جستجو کند؟
وقتی رسانهی جمعی صداوسیما که نقش بسزایی در فرهنگسازی جامعه دارد، در زمینهی خشونت خیابانی سکوت میکند و با انکار مسئله بیش از آنکه در کنار زنان آسیبپذیر از این خشونتها بایستد، در کنار مردانی میایستد که زنان را عامل تحریک جنسی مداوم خود قلمداد میکنند و باید خود را برای در امان ماندن از خشونتهای او بپوشانند و به پشت پرده برانند، از کدام امکان آموزشیفرهنگیِ فراگیر میتوان برای رساندن صدای زنانِ رنجیده از آزارهای خیابانی به مردانِ فروکاستهشده به آلتهای جنسیشان یاری جست و انتظار بهبود اوضاع را داشت؟
فضای فرهنگی غالب بر جامعه از زنی که مورد آزار جنسی قرار میگیرد، میخواهد واکنشی جز سکوت و بیاعتنایی به آزارهای خیابانی نداشته باشد. چراکه در چنین مواردی آنکه مورد عتاب و سرزنش قرار میگیرد، زنی است که به او چشمچرانی و دستدرازی شده است؛ نه آن کسی که مسئول این چشمچرانی و دستدرازی است. متاسفانه اغلب زنان چنین راهکاری که آنها را به انفعال دعوت میکند را پذیرفتهاند و برای حفظ آبرو و شان خود در برابر خشونت خیابانی سکوت میکنند و یا برای در امان ماندن از سیل بیامان و روزمرهی آزارها، حضور و مشارکت خود در جامعه را کاهش میدهند. این انفعال، خواست آن مردی است که دوست دارد جهان زن را دور خواستهای خود بگرداند و او را به جایی که متعلق به آنجا میداند (خانه) بازگرداند.
در گذشته نیز اوضاع بر زنان به همین منوال بوده است. زن هرگاه با آزارهای جنسی در معابر عمومی مواجه میشده، دعوت به سکوت میشده و اعتراض او بهمنزلهی بیآبرویی و بیعفتی تلقی میشده است. چراکه باور عمومی بر این بوده است که زنی بدون دلیل مورد آزار قرار نمیگیرد و خود او انگیزهی آزارش را به دست آزارگرش میدهد. از این رو از او خواسته میشد که اگر مورد آزار کسی قرار گرفت، به شرم لب فروبندد و دم برنیاورد. امروزه نیز توجیهاتی از این دست همچنان زنان را در جایگاه مقصر آزارهای خیابانی مینشاند و همچنان از آنان میخواهد که برای بهبود امر، خود را اصلاح کنند.
پژوهش عابدینی در پرداخت به عوامل تاثیرگذار بر خشونت خیابانی علیه زنان، به آراء عینی شهروندان زنِ منطقهی ۱۵ تهران رجوع کرده است. به آنچه یکی از این شهروندان در شرح آزار خیابانی خود گفته، بهشکل مستقیم ارجاع میدهم تا نشان دهم چگونه فرهنگ عمومی، زنی که مورد آزار قرار میگیرد را سببساز ارتکاب جرمی که علیه او در جریان است، میشناسد و چگونه او را هم از بزهکار و هم از مردانی که خود را ناموس آنان میشناسد، میترساند: "اگر کسی به من متلک بگوید، اول دوروبرم را نگاه میکنم ببینم شوهرم و یا پسرهای شوهرم دوروبر نباشند، چون اونجوری که دیگر باید در خانه کتک بخورم[۲۶]."
عنوان این بخش از مقاله به فیلم کوتاهی از ایرج ملکی با عنوان "مزاحمت" ارجاع دارد [۲۷]. این فیلم به دلایلی که چندان به محتوای آن مربوط نیست، مورد استقبال عموم واقع شد و از جمله پربازدیدهای فضای آنلاین بود. ایرج ملکی در این کار درصدد بازتولید نگاه ابزاری به زن و فروکاستن او به بدنی تحریکآمیز است. بدنی که برای درامان ماندن از آزار ناچار است به خواست گفتمانِ "چِطُ بِتُ گیر ندادن؟ " [۲۸] تن بدهد. گفتمانی که چهار دهه است به شیوههای سخت و نرم متوسل شده، تا حق آزادی انتخاب پوشش زنان را نقض کند و پوشش خودخواستهاش را بر آنان تحمیل کند. پیشتر در یادداشت "زن بهمثابهی صندلی" [۲۹] مواجههای نشانهشناختی انتقادی با شیوههای نرم این گفتمان در ترویج پوشش تحمیلی که با عنوان "حجاب" شناخته میشود، داشتهام. آنچه در آن یادداشت آمده بود، واکنشی انتقادی به "چیز"انگاری و "چیزِ خوردنی" انگاری زن بود.
از اوایل دهه ۹۰ گفتمانِ "چِطُ بِتُ گیر ندادن؟ " درصدد برآمد تا با نصب پوسترها و بیلبوردهایی در معابر و اماکن عمومی، بهشیوهی قابل نقدی پوشش مورد خواست خود را ترویج و تحمیل کند. ایدهی آنچه در این پوسترها و بیلبوردها به نمایش عموم گذاشته میشد و از موضعی مشروع زن را بهمثابهی ابژهای جنسی مینمایاند، از مروجان حجاب در مصر برگرفته شده بود[۳۰]. البته مروجان وطنی سعی در شاخوبرگ بخشیدن به این ایده داشتند و هر روز طرحی نو درمیانداختند و در هر طرحی، یک قدم به چیزانگاری و چیزخوردنیانگاری زن نزدیکتر میشدند. تا کار به جایی رسید که حتی زنِ اصطلاحا بیحجاب را صندلی سهپایه و زنِ اصطلاحا باحجاب را صندلیِ "هر چهارپایه سالم" دیدند. یعنی به صراحت و از جایگاهی مشروع، زنانگی را به کارکرد خدمتی فروکاستند، نظیر آنچه از یک صندلی برمیآید. صندلی که همهی پایههایش سالم باشد، بهتر به درد نشستن میخورد؛ اما صندلی که یک پایش میلنگد را نمیتوان برای نشستن به کار برد. با این تصویر، بیش از آنکه اهانتی را به جانب زنِ اصطلاحا بیحجاب روانه کرده باشند، زنِ اصطلاحا باحجاب را به سختی نواختند. چون این زن باحجاب بود که میشد به سادگی رویش نشست، نه زن بیحجاب.
بخشی از این بیلبوردها در کار چیز خوردنیانگاری زن بودند. زن در این بیلبوردها به شکلات، آبنبات، گردو و بادام و خوردنیهایی از این دست فروکاسته شده بود. در واقع این بیلبوردها دقیقا همان کاری را میکردند که در خشونتهای کلامیجنسی خیابانی با زن میشود انجام داد. این بیلبوردها هم زن را مانند مردانی که درگذرگاهها به کمین نشستهاند، چیزی برای خوردن میدیدند. آیا جسارتی از این بالاتر که بتوانی از جایگاهی مشروع، همان را به یک زن بگوئی که مردانِ سرِ گذرگاهها به او میگویند؟ و ندانی که آنچه میگوئی خود، عین خشونت علیه زن است و زن دوست ندارد به چیزی برای خوردن و ابژهای برای کامجوئی مردان فروکاسته شود.
تصویری که این بیلبوردها از مردان ارائه داده بودند، به مراتب اهانتآمیزتر از تصویر زنان بود. مردان در این بیلبوردها به مگسان و مورچگان گرسنه و کارد و چنگال حملهکننده شبیه شده بودند؛ یعنی همان فروکاهی مرد به آلت جنسیاش. آلتی که در هیبت کارد و چنگالی مهاجم به کار خود مشغول است و مانند مگس از روی یک طعمه به روی طعمهای دیگر میپرد.
اینکه مردان مشتی مگسان گرسنه دیده شدهاند که گرسنگی جنسی در ماهیتشان است و برای در امان ماندن از گزند آنان، زنان باید شکلاتی از نوع روکشدار باشند، نه بیروکش؛ آیا بیش از آنکه به زنان بتازد، به مردان نتاخته است؟
در این مسئله تامل داشته باشید که این طرحپردازان از مردان نخواستهاند که مگسوار رفتار نکنند؛ چراکه پیشفرض آنان این است که مردان مگساند و مگس ماهیتا طالب شیرینی و شکلات است. پس یک راه بیشتر نمیماند؛ اینکه زنان برای در امان ماندن از این مگسان باید روکشدار باشند و دور از دست. این تصویر جز این را میگوید که "ما دائمالتحریکیم، پوشیدهتر باش تا تیر تحریک ما را به سنگ بزنی"؟
جالب اینکه در مواجهه با این تصویر از مردانگی، از هیچ مردی صدای اعتراض برنیامد و هیچکس این اهانت را به خود نگرفت. آیا آنها این تصویر از خود را پذیرفته بودند؟ یا سر از کار اهانتی که متوجهشان بود، درنیاورده بودند؟
این اهانت البته دو سر داشت و سر دیگرش متوجه حشرات بیدفاعی میشد که از مناسبات نمادین انسانی خبر نداشتند و نمیدانستند در سلسلهمراتب انسانمحوری که آنها را به توهین و ناسزا فروکاسته است، بازنماییکنندهی هرزگیهای جنسی شدهاند.
در این یک دهه، هر دم از باغِ گفتمانِ "چِطُ بِتُ گیر ندادن؟ " بری میرسد. این "پوشیدهتر باش تا تیر تحریک ما را به سنگ بزنی"، بازتولید روالی از فرهنگسازی است که مردان متعرض را در موضع حق طبیعی قرار داده و زنان مورد تعرض را در موضع ناحق: "اگر مگسی روی تو مینشیند، تقصیر خودت هست." این روال البته پیشتر میرود و قصور بیشتری را متوجه زن میکند.
عباس گودرزی از کارتونیستهای این گفتمان تا جائی پیش میرود که زنانی که پوششان مورد خواست این گفتمان نیست را با خاکانداز جمع میکند و به سطل زباله میریزد. یا مانند بستهای آدامس که به کار جویدن موقت و بیرون انداختن میخورند، تصویر میکند. این زنان، دستان شیطان تصویر شدهاند و با انداختن سایهی شیطانی خود بر مردان، عرصه را بر آنان تنگ کردهاند. مجموعهی زیر از میان طرحهای او انتخاب شده است:
اگر عباس گودرزی در جایی از جهان زندگی میکرد که نقض حقوق زنان برای او هزینه داشت، شاید این اندازه جسارت در اهانت به زنان را انتخاب نمیکرد. اما او در سرزمینی زندگی میکند که قانون، پشت زنانش را خالی گذاشته است. در ایران بهسادگی میشود به زنان اهانت کرد و از زیربار هزینههای این اهانت شانه خالی کرد. هفتسال پیش فرجالله سلحشور، در اهانتی بیهزینه و از موضعی مشروع، زنان سینمای ایران را "فاحشههای وطنی" خطاب کرد و زمانیکه برخی زنان سینما از جمله رخشان بنیاعتماد، به این اهانت واکنش نشان دادند به آنان گفت "چوب را که برداری گربهدزده فرار میکنه". به این ترتیب با قانونی که در کنار سلحشور ایستاده بود، زنان سینما نتوانستند پاسخ قاطعی به این اهانت جنسی بدهند. متاسفانه در ایران میشود به همین سادگی حقوق زنان را نقض کرد و همچنان بیهزینه به کار خود ادامه داد. این سرزمینِ مستعد، پرورشدهندهی فرجالله سلحشورها، عباس گودرزیها و امیرحسین مقصودلو (تتلو)هاست. چندی پیش تتلو که به امکانهای حمایتی قانونی مردمرکز در ایران عادت داشت، بیهوا در اهانتهای جنسیتزدهی خود در فضای آنلاین با واکنش اعتراضی مدیران اینستاگرام غافلگیر شد و از میان کاربران اینستاگرامی کنار گذاشته شد. این هزینه به او نشان داد که همهجای جهان سرای او نیست و آنچه در سرزمین او بدیهی و طبیعی انگاشتهمیشود، در سرزمینهای دیگر با پاسخ مواجه است و در قبال کاری که میکند باید مسئول باشد.
در واقع باید گفت کار تا جایی پیش رفته است که زنانِ مورد آزار و خشونتی که بار آزارهای روزمره بر روان و جانشان سنگینی میکند و حضورشان در معابر و اماکن عمومی، با ناامنی جنسی و ترس هر لحظه از دستدرازی و نظربازی همراه است، به طعمههای شیطان برای به دام انداختن مردانی که به حریم بدن آنها تعرض میکنند، تبدیل شدهاند:
آیا این راهکارها مردان را در آزارهای خیابانی، حقبهجانبتر و ثابتقدمتر نمیکند؟
بگذریم از اینکه مواجهات سخت و قهرآمیز گفتمانِ "چِطُ بِتُ گیر ندادن؟ " با زنان اصطلاحا بدحجاب، بیش از آنکه از پلیس، تصویری از "امنیت در حمایت قانون" برای زنان داشته باشد، ترس از تنبیه و مجازات برای آزادی انتخاب پوشش را به دنبال دارد. این مواجهات سخت همهجا در پیش پای زنان گسترده است؛ در حالیکه مردان متعرض به سادگی در کوی و برزن به زنان پوشیده در هر پوششی، دستدرازی میکنند و بدون هزینه به راه خود ادامه میدهند.
در واقع باید گفت اولویتهای پلیس امنیت اجتماعی، بیش از آنکه به حل معضل خشونت خیابانی علیه زنان متوجه باشد و عرصههای عمومی را برای حضور آنان امن کند، به مسئلهی پوشش اصطلاحا تحریکآمیز آنان که آن را جلبکنندهی آزارهای خیابانی قلمداد میکند، متمرکز است و زنان را مسئول و مقصر خشونتهای جنسی که در معابر عمومی متحمل میشوند، میشناسد. از این رو قانون نیز به آن فراگیری که با اصطلاحا بدحجابان و بدپوششان برخورد میکند، با متعرضان خیابانی مواجه نمیشود.
برخی نیز با نگاهی کارشناسانه و علمی، درصدد توجیه تصویر مردانِ فروکاسته به آلت جنسیاند. آنان محرومیت جنسی مردان را سببساز خشونت خیابانی علیه زنان جلوه میدهند. حال آنکه پژوهشها [۳۱] نشان میدهد که آزارگران جنسی طیف وسیعی از گروههای اجتماعی از جمله مردان متاهل را شامل میشوند و تنها محدود به مردان مجردی که کارشناسان آنها را درگیر محرومیت جنسی میشناسند، نمیشوند. گذشته از این پذیرش این توجیه کارشناسانه با سوالاتی همراه است: آیا زنان در خیابان باید بار محرومیت جنسی مردان جامعهشان را به دوش بکشند؟ یا باید راهکارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای حل این معضل پیش پا گذاشته شود؟ آیا این توجیه، مردان متعرض را حقبهجانب و ناگزیر در توسل به خشونت خیابانی قلمداد نمیکند؟ آیا این توجیه، معضل خشونت خیابانی علیه زنان را بدیهی و برآمده از نیازهای ناگزیر مردان فرض نمیگیرد و به طبیعیسازی این معضل در جامعه یاری نمیرساند؟
وقتی معضل خشونت خیابانی چنان همهگیر است که بنا به یافتههای پژوهشهای صورتگرفته، تمامی گروههای اجتماعی مردان اعم از مردان متاهل را دربرمیگیرد و به مسئلهای دامنگیر و روزمره تبدیل شده است، دیگر نمیتوان با توجیهاتی اینچنین درصدد لاپوشانی و طبیعیسازی آن برآمد. معضل خشونت خیابانی به افراد خاصی برنمیگردد که بتوان با توجیه محرومیت جنسی آنان مسئله را کتمان کرد و به زیر فرش راند؛ بلکه بخش اعظمی از جامعه را درگیر کرده است و طیف وسیعی از گروههای متنوع اجتماعی مردان در آن سهیماند و باید به دنبال بررسی علل و عوامل فردی و اجتماعی بروز چنین معضل فراگیری در جامعه پرداخت و به توجیهاتی سادهسازیشده بسنده نکرد. باید زمینههای فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی بروز این شکل از خشونت فراگیر علیه زنان را به بحث و تحلیل گذاشت، تا به خاستگاهها و ریشههای معضل و راهکارهای تغییر وضعیت نزدیک شد.
سخنی با مسئولان
در بخش راهکارها به برخی فعالیتهای نهادهای مدنی در زمینه آموزش، فرهنگسازی و آگاهیبخشی عمومی برای مقابله با خشونت خیابانی پرداختم. به این مسئله نیز اشاره کردم که تنها امکان رسانهای که پل ارتباطی این نهادها با شهروندان است، رسانههای آنلاین و شبکههای اجتماعی هستند. امکانی که برخی شهروندان از آن بیبهرهاند و این مسئله رسانایی صدای این نهادها را در فرهنگسازی علیه خشونت خیابانی کمتر میکند. در واقع باید گفت در ایران طرح مسئلهی خشونت خیابانی و ضرورت توجه به آن، تنها از سوی کنشگران اجتماعی و فعالان حقوق زنان در نهادهای مدنی و مردمی، پژوهشگران و دانشگاهیان و برخی مطبوعات و خبرگزاریهای آنلاین صورتگرفته و اذهان عمومی را تا حدی نسبت به مسئله برانگیخته است. نهادهای دولتی و مدیران شهری در زمینهی روشنگری و آگاهیبخشی عمومی علیه خشونت خیابانی یا سکوت و انفعال را ترجیح دادهاند و یا با فرهنگسازی منفی، با بازتولید گفتمان "چِطُ بِتُ گیر ندادن؟ "، بر آتش آن هیزم ریختهاند.
متاسفانه رسانهی جمعی صداوسیما که به لحاظ امکان دسترسی همگانی، برد بیشتری از رسانههای آنلاین دارد، در زمینهی خشونت خیابانی سکوت کرده و با پاککردن صورت مسئله آن را نادید میگیرد. در واقع باید گفت برای صداوسیما، معضل خشونت خیابانی بهمثابهی تابوی "اسمش را نیار" مطرح است و ترجیح برنامهسازان بر این است که این معضل را با ترفندهای زیرفرشرانی از دیدرس عموم خارج کرده و انکار کنند و جامعهی اسلامی را برای زنان، امن و بیخطر جلوه دهند. از این رو هیچ اقدامی در جهت آموزش همگانی برای پیشگیری و مقابله با معضل خشونت خیابانی از سوی این رسانه صورت نمیگیرد. درحالیکه صداوسیما میتواند در همکاری با نهادهای مدنی و مردمی از جمله گروه هماندیشی زنان، به رسانایی صدای آنان کمک کند و در جهت آموزش همگانی شهروندان و آگاهیبخشی عمومی علیه خشونت خیابانی گام موثری بردارد.
در واقع باید گفت به جای همیاری در جهت حل معضل خشونت خیابانی آنچه از رسانهی جمعی صداوسیما میبینیم، بازتولید و فعالسازی مولفههای گفتمان مردسالار علیه زن و کمک به تقویت و تثبیت تصویر زنِ مورد خواست این گفتمان در جامعه است. تصویری که بیشتر زمینههای فرهنگی و اجتماعی بروز خشونت خیابانی علیه زنان را تقویت میکند و به شدتبخشی این معضل در جامعه یاری میرساند. در واقع باید گفت نه تنها صداوسیما کمکی به حل معضل نمیکند، بلکه در شدتبخشی به آن نیز دست فعالی دارد و با تثبیت دوگانهی مردسالارانهی "زن خوب/زن بد" و مشروعیتبخشی به رویکردی که عرصههای عمومی را مختص به مردان و اندرونی را جایگاه زنان میشناسد و آنان را به اتاق خوابها و آشپزخانهها محدود میکند، زنان را از فضاهای عمومی به پسِ پردهها میراند و بر برتری مردان در فضاهای عمومی صحه میگذارد.
چنین نگاهی به مردانی که برتریطلبانه عرصههای عمومی را بر زنان تنگ کردهاند، جسارت بیشتری میبخشد و موضع آنان در قبال زنان را مشروعتر جلوه میدهد و به تقویت این موضع در فرهنگ عمومی یاری میرساند. بعلاوه در معدود توجهات مجموعههای تلویزیونی به مسئلهی آزار خیابانی که تنها در قالب بوقزدن اتومبیلهای آزارسان به زنانِ منتظر تاکسی بازنمایی میشود، این زنان "بد" و بدحجاب هستند که جاذب خشونت خیابانی تصویر میشوند، نه زنانِ "خوب"ِ با حجاب برتر. چنین بازنماییهایی درصدد بازتولید این نگاه هستند که جامعهی اسلامی برای زنان باحجابِ برتر امن است و این تو هستی که با پوشش نامناسبت آن را ناامن کردهای. با این حساب باید گفت صداوسیما به جای همراهی با نهادهای مدنی و مردمی برای حل معضل خشونت خیابانی علیه زنان، به پایداری و ماندگاری آن کمک میکند.
در رسانهی سیما گاه با تصویر مردان بهمثابهی "آلتهای جنسی کنترلناپذیر" مواجه میشویم. از برنامههای آموزشی مذهبی سیما که پیوسته هراس از نزدیکی به زنان را در مردان میپرورانند و زنان را عامل گناه و انحراف مینمایانند و برای پاکی جنسی مردان، دوری از زنان در فضاهای عمومی را به آنان تجویز میکنند که بگذریم، در برخی آثار و مجموعههای تلویزیونی (و سینمایی) به مردان توصیه میشود در مکانهای دربسته با زنان تنها نمانند و برای در امان ماندن از وسوسههای شیطانی، از آن مکان بیرون بزنند (بگریزند). به طور کلی باید گفت صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اجازهی تولید فیلمی با حضور یک زن و مرد نامحرم در مکانی دربسته را نمیدهد و چنین خلوتی میبایست توسط حضور شخص ثالثی از گزند درافتادن به گناه در امان تصویر شود و این مهم، از خطوط منشوری مدیران ارشادی و سیمایی است.
در برخی فیلمها برای نشان دادن پاکی جنسی مرد نامحرم در حضور زن نامحرم در خلوت دربسته، آن مرد نامحرم هراسان از خلوت بیرون میزند و خود را از درافتادن به گناه نجات میدهد. چنین بازنمایی را در فیلم "طلا و مس" ساختهی همایون اسعدیان شاهد بودهایم. سکانی از مجموعهی تلویزیونی "پدر" ساختهی بهرنگ توفیقی چندی پیش در میان کاربران فضای آنلاین دستبهدست میشد. ظاهرا در این سکانس، مرد جوانی در مواجهه با دو دختر از همکلاسیهای دانشگاهی خود، برای در امان ماندن از وسوسههای جنسی، اقدام به پرتاب خود از پنجرهی کلاسی که در آن به دام افتاده بود، کرد [۳۲]. سوال این است که آیا چنین بازنماییهایی اهانت به مردان و فروکاهی آنان به شهوت جنسی کنترلناپذیر نیست؟
کنترلناپذیر تلقی کردن این شهوت، کار ممیزان سیما و سینما را به جایی رسانده که برجستگی گوشهای زنان از روی شال و روسری را نیز تحمل نمیکنند و راهکار چسباندن گوشها به پشت گردنها را تجویز میکنند و کار تا جایی رسیده که پستانهای یک گرگ و ران یک گاومیش نیز به عنوان عوامل تحریکآمیز، محو و حذف میشوند. این کنترلناپذیری که ظاهرا صورتی مشروع و پذیرفتهشده برای مدیران ارشادی و سیمایی دارد، آیا بستر امن و مطمئنی برای ارتکاب جرم آزار جنسی علیه گروههای در معرض از جمله زنان فراهم نمیکند و این جرم را طبیعیسازی نمینماید؟ از چنین شهوت کنترلناپذیری که تصویر ران یک گاومیش و پستان یک گرگ را تحمل نمیکند، آیا میتوان انتظار تحمل بدن زنان در فضاهای عمومی را داشت؟ زنبودن در جامعهای که متولیان فرهنگی و رسانهای آن اینچنین به تصویر پستان و ران حیوانات و حجم گوش زنان از پشت شال و روسری حساسیت جنسی دارند، بسیار دشوار است؛ چراکه این حساسیت تنها به قاب تلویزیون و پردهی سینما محدود نمیشود، بلکه از این قابها بیرون میزند و عرصههای اجتماعی را بر زنان ناهموار میکند.
رسانهی سینما نیز در سکوت و انفعال در آگاهیبخشی عمومی علیه خشونت خیابانی، دست کمی از صداوسیما ندارد. توجه به معضل خشونت خیابانی در برخی فیلمهای سینمایی، بهشکل محدودی، آنهم از اواسط دههی هفتاد به بعد، تنها با نمایش آزار زنانِ منتظر تاکسی توسط اتومبیلسواران بازنمایی میشود و این بازنمایی چنان است که گوئی این مسئله طبیعی بوده و بخشی از خیابان است و نمیشود برای تغییر آن کاری کرد و وقتی میخواهی خیابانی که زنی در آن ایستاده را نشان بدهی، این معضل هم بخشی از آن است. توجیه فیلمسازان این دست فیلمها از نمایش چنین سکانسهایی، صرفا این است که ما میخواهیم واقعیت جامعه را به همان تلخی که هست، نشان دهیم؛ اما این بازنماییها طرح مسئله را در همان سطح واقعیتنمایی رها میکنند و پیشتر نمیآیند.
تجاوز جنسی از دیگر مصادیق خشونت جنسی است که در آثار سینمایی بسیار به ندرت امکان ظهور مییابد و اگر فیلمی ناگزیر از اشاره به این معضل باشد، این ارجاع در تنگنای چارچوبهای نظارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با ترفندهایی صورت میگیرد تا چهرهی جامعهی اسلامی امن چندان برای مخاطبان سینما مخدوش به نظر نیاید. در واقع باید گفت رسانهی سینما، اغلب اگر به سوی طرح مسئلهی تجاوز جنسی میرود، صرفا میخواهد از آن به عنوان مولفهای متنی برای ساخت فیلم استفاده کند و نه چیزی بیش از آن؛ نظیر اتفاقی که در فیلم "فروشنده"ی اصغر فرهادی میافتد.
این فیلم که از معدود فیلمهایی است که در آن معضل تجاوز جنسی از زیر فرشهای نخنما بیرون آمده و اجازهی ظهور یافته، بیشتر به تقویت و تثبیت آنچه فرهنگ مردسالار از زن در قبال تجاوز جنسی میخواهد، پیش میرود: "سکوت کن و برای حفظ آبرو حتی مسئله را با پلیس نیز در میان نگذار". در واقع فرهادی در این فیلم بیش از آنکه بخواهد گامی برای تغییر وضع موجود به نفع آسیبدیدگان از خشونت جنسی بردارد و به آنها مواجههی فعالانهی با مسئله را توصیه کند، انفعال و بیعملی تحمیلشده بر زن در جامعهی سنتزده را بازتولید و تقویت میکند و به فعالسازی این نگاه که "یک زن خوب بهتر است برای حفظ شان و آبرو از آنچه بر او رفته است، سخنی با کسی نگوید"، میپردازد. همان نگاهی که پوران درخشنده آن را در فیلم "هیس! دخترها فریاد نمیزنند" به بوتهی نقد میگذارد و از فرد مورد تعرض میخواهد سکوتش را بشکند و از دردی که به او رفته بگوید و با آن مسئولانه و کنشگرانه مواجه شود. فیلم "هیس! دخترها فریاد نمیزنند" از موارد خاصی است که سنت سینمایی بازنمایی تجاوز جنسی در ایران را میشکند و گام موثری برای روشنگری علیه دعوت به سکوت قربانیان تجاوز جنسی توسط جامعه برمیدارد و از آنانکه مورد تجاوز قرار گرفتهاند میخواهد از نقش قربانی درآیند و کنشگرانه با مسئلهای که برایشان پیشآمده مواجه شوند و سکوتی که بر آنها تحمیلشده را فریاد کنند. [۳۳]
از رسانهی جمعی صداوسیما و رسانهی سینما که بگذریم، نظام آموزشی در ایران نیز کمکی به بهبود اوضاع زنان در جامعهای مردسالار نمیکند. در برنامه درسی مدارس و دانشگاهها، امکان آموزشی برای تغییر نگاه جامعه به زن و زمینهسازی برای محترمنگاهداشتن حقوق او وجود ندارد. در هیچ مرحلهی تحصیلی، دانشآموزان و دانشجویان دربارهی مسائل جنسی آموزش نمیبینند و نظام آموزشی چشم و گوش آنان را به این مسائل بسته میخواهد. شیوهی تعلیم و تربیت در مدارس و دانشگاههای ایران، ادبیات جنسیتزده علیه زنان را بدیهی و طبیعی میانگارد و در هیچکجا به دانشآموزان و دانشجویانش نمیآموزاند که چنین ادبیاتی مصداق خشونت کلامی علیه زنان است، همانطور که به آنان نمیآموزاند که برخی رفتارهای هنجارینشدهی آنان در جامعه، خشونت علیه زنان به حساب میآید؛ از جمله مصادیق خشونت خیابانی. این شیوهی تربیتی به زنان نیز مطالبهگری حقوق خود از جامعه را نمیآموزاند و به آنان سکوت، انفعال، پذیرش و تسلیم در برابر هنجارینشدهها را توصیه میکند و با تقویت کلیشههای جنسیتی، آنان را به پذیرش نقشهای تکلیفشده ترغیب میکند.
نظام آموزشی امکانی است که میتواند از سنین کودکی، مواجههی روشنگرانه با مسائل جنسی و جنسیتی را به کودکان و نوجوانان آموزش دهد و آنان را با مصادیق آزار جنسی و شیوههای خودمراقبتی در برابر آسیبها و تهدیدهای آن آشنا کند. در ایران نه چنین امکانی در مدارس فراهم است و نه در خانواده به ضرورت چنین آموزشهایی توجه میشود و با دور نگاه داشتن کودکان و نوجوانان از آنچه تابو پنداشته میشود، گاه چشم و گوش بستهی آنان به شکلی غیرقابل جبران باز میشود. خانواده و نظام آموزشی میتوانند دوشادوش هم در آگاهیبخشی به جامعه و برانگیختن حساسیت آن برای پیشگیری و مقابله با خشونت خیابانی و دیگر مصادیق آزار جنسی، نقش فعالی داشته باشند.
گذشته از این تفکیک جنسیتی در مدارس سبب شده دست دختران و پسران محصل از هم کوتاه بماند و جهان ذهنی آنان تا زمان تحصیل در دانشگاه به همآیی نرسد. اغلب خانوادهها نیز این تفکیک جنسیتی را بر روابط دختران و پسران با خویشاوندان ناهمجنس نیز اعمال میکنند و این جداافتادگیها چنان پسران و دختران را از هم دور میکند که همآیی آنان در جامعه به ناسازگاری میانجامد. به این ترتیب محدودیتهای اعمالشده از سوی خانواده، با همراهی حصارهای جنسی و جنسیتی نظام آموزشی، به شکلگیری جامعهای میانجامد که با فروکاهی پسران و دختران به بدنهایی همچون آتش و پنبه، زمینههای فرهنگی و اجتماعی بروز خشونت خیابانی علیه زنان را هموار میکند و مردانِ به مانند فنر در فشارهای فرهنگی و جنسی تنیدهشده را بهیکباره به جان زنان جامعهای که به بدن و موضوع میل جنسی مردانه فروکاسته شدهاند، میاندازد و عرصههای اجتماعی را برای امنیت جنسی زنان تنگ میکند. بعلاوه این تفکیکسازی، امکان تعامل موثر و شناخت زنان و مردان از یکدیگر را سلب میکند و آنان را نسبت به شباهتها، تفاوتها، خواستها و حقوق یکدیگر ناآگاه نگاه میدارد. در این ناآگاهی، چون جامعهی جنسیتزدهی مردسالار برتری را به مرد بخشیده و زن را فروکاسته است، آنکه حقوقش نادید گرفتهشده و پایمال میشود و طعم محدودیت و تبعیض را میچشد، زن است.
دیگر امکانهای آموزش همگانی و فرهنگسازی را شهرداری میتواند در اختیار کنشگران مدنی و فعالان حقوق زنان قرار دهد. یکی از مصادیق رایج خشونت خیابانی علیه زنان، دستدرازی و دستمالی به آنان در وسایل نقلیهی عمومی است. شهرداری میتواند از امکان وسایل نقلیه عمومی مانند مترو و اتوبوس، با نصب پوسترهایی در آموزش و فرهنگسازی علیه این معضل اقدامی صورت دهد. این روند میتواند با نصب بیلبوردهایی در مناطق پرتردد شهری نیز پیگرفته شود و به افزایش آگاهی عمومی در جامعه و برانگیختن حساسیت و عزم همگانی علیه خشونت خیابانی یاری رساند. متاسفانه مدیریت شهری نیز همچون دیگر نهادهای مسئولی که از آنان نام بردم، در زمینه خشونت خیابانی ترجیحش را بر سکوت گذاشته و بیشتر به بازتولید تصویر "زن بهمثابهی ابژهی جنسی" و "مرد بهمثابهی آلت جنسی حملهکننده" کمک کرده و به آتش خشونت خیابانی هیزم افزوده است. آن بیلبوردهای فرهنگسازی که برای ترویج حجاب، زن را به شکلات و آبنبات فروکاسته و مرد را بهمثابهی مگسی گرسنه و کارد و چنگالی مهاجم تصویر کردهاند، میتوانند در خدمت روشنگری و آموزش برای مقابله با معضل خشونت خیابانی علیه زنان و دیگر گروههای در معرض آزار جنسی بهکار گرفته شوند و برای بهبود وضع موجود گامیبردارند. تا زمانیکه عزم مدیران شهری بر مقصر جلوه دادن زنان در جذب خشونت خیابانی علیه خود است، این گام بیشتر به پس است، نه پیش؛ و راه را بر آزارگران خیابانی هموار میکند و بر زنان ناهموار.
در بخش راهکارها دربارهی طراحی شهری و لزوم توجه به امنیت زنان در ملاحظات آن گفتم. طراحی شهری میبایست به سوی امنتر کردن فضاهای عمومی برای حضور زنان در جامعه پیش برود. متاسفانه در ملاحظات طراحان شهری ایران، توجه به امنیت زنان در فضاهای عمومی، سهم بسیار ناچیزی به خود اختصاص داده است. بعلاوه سهم پلیس در امنیتبخشی به زنان در معابر و اماکن عمومی، بهاندازهای نیست که بتواند تردد امن و آسودهای را برای آنان در شهرها رقم بزند. پلیس با شعار برقراری امنیت اجتماعی، بیش از آنکه بخواهد با آزارگران خیابانی برخورد کند و جامعه را برای تردد زنان امن و بیخطر سازد، با حق انتخاب پوشش زنان مواجههای قهرآمیز دارد و پوشش اصطلاحا تحریکآمیز آنان را جاذب خشونت خیابانی قلمداد میکند. در واقع پلیس برای برقراری امنیت اجتماعی در فضاهای عمومی، بیشتر بر دستگیری زنانی متمرکز است که از پذیرش پوشش تحمیلی پساانقلابی سرباز میزنند و ونهای گشت ارشاد همواره برای دستگیری و ارعاب آنان در صحنه حاضرند؛ درحالیکه آزارگران خیابانی به آسودگی در معابر و اماکن عمومی راه را بر زنان میبندند و امنیت و آسایش آنان را سلب میکنند. با این حساب بهنظر میآید مسئله امنیت جنسی زنان در معابر و اماکن عمومی، در اولویت پلیس امنیت اجتماعی نیست و در قیاس با برخورد قهرآمیز با آنچه بدحجابی خوانده میشود، وضعیتی ثانویه دارد.
پیشتر در بخش راهکارها، با ارجاع به ماده ۶۱۹ قانون مجازاتهای اسلامی، به امکان قانونی مقابله با آزار خیابانی علیه زنان (و کودکان) پرداختم. دیدیم که این امکان قانونی با ارجاعی فراگیر، کلیهی مصادیق آزار خیابانی علیه زنان را مشمول مجازات تلقی کرده و با غیرقابلگذشت تشخیص دادن جرم آزار خیابانی، جدیت خود را بر مواجههی قهری با مسئله عیان کرده است. بااینهمه سوالی مطرح است اینکه چرا جرمانگاری آزار خیابانی و تعیین مجازات برای آن در قوانین کیفری، نتوانسته است کارکردی بازدارنده و کاهنده در جامعه داشته باشد؟ در واقع باید گفت حمایت قانونی از گروههای در معرض آزار خیابانی در ایران، قادر نبوده است مانعی بر سر روند رو به رشد وقوع جرم آزار جنسی در جامعه ایجاد کند؛ چه رسد به اینکه بخواهد به کاهندگی آن یاری رساند. مصری با بررسی تیتر ۱۶۰ صفحه از صفحات حوادث روزنامههای ایران، اعتماد و جامجم در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ به این نتیجه رسیده است که اخبار مرتبط با خشونت خیابانی علیه زنان در این روزنامهها افزایشی ۱۲ درصدی داشته است. [۳۴]
شهلا اعزازی، مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران، نیز به یافتههای پژوهشی اشاره دارد که در شهر تهران و با مراجعه عینی به شهروندان مرد صورت گرفته است. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که از میان ۳۸۰ نمونه، تنها ۱۸ نفر از مردان اعلام کردهاند که هیچگاه آزار و مزاحمتی را متوجه زنان نکردهاند. نمونههای مورد پژوهش دلایل خشونت کلامی و رفتاری جنسی خود علیه زنان را نمود مردانگی خود قلمداد کردهاند. این مسئله اهمیت آموزش همگانی و فرهنگسازی مثبت برای آگاهیبخشی به جامعه، پیرامون موضوع آزار خیابانی را برجستهتر میکند و بر ضرورت آن تاکید دارد. اعزازی همچنین ضمن انتقاد از نبود آمار رسمی در ارتباط با میزان وقوع جرم آزار خیابانی در ایران، با ارجاع به یافتههای پژوهشهایی که در ارتباط با بررسی این معضل اجتماعی صورت گرفته، از در معرض خشونت جنسی بودن ۷۵ تا ۹۵ درصد از زنان در معابر و اماکن عمومی خبر میدهد. درصد قابلتوجهی که نهادهای مسئول در قبال آن سکوت اختیار کرده و تامل چندانی در آن ندارند. [۳۵]
روند رو به رشد آزارهای خیابانی در ایران نشان میدهد که صرف جرمانگاری و تعیین مجازات برای جرم توسط قانونگذاران نمیتواند عاملی بازدارنده و کاهنده برای وقوع آن به حساب آید و میبایست زمینهی اجراییشدن قوانین توسط مجریان قانون نیز در جامعه فراهم آید و کارایی قوانین وضعشده را تضمین کند. به نظر میرسد دستگاه قضا چندان در ناکارآمدی قوانین وضعشده در ارتباط با آزار خیابانی تامل نمیکند و با دلایل این ناکارآمدی مواجههای پژوهشی تحلیلی ندارد و صرفا به وضع قوانینی که ضمانت اجرایی چندانی ندارند، بسنده کرده و معضل را از سر باز کرده است. یکی از دلایل عدم مراجعهی بزهدیدگان به قانون در مواجهه با آزار خیابانی، زمانبر و هزینهبر بودن پیگیری قضایی بزه است. بزهدیده ترجیح میدهد یا شخصا به دفاع از خود بپردازد و یا بهکل در قبال تعرض خیابانی سکوت کند، تا اینکه وقت و هزینهی خود را صرف پیگیری قضایی مسئلهای که بر او رفته، نماید. لازم است نهادهای مسئول در ارتباط با حل معضل پیگیری قضایی آزارهای خیابانی، راهکارهای عملی در پیش بگیرند و مسیر را برای اجرای قوانین مرتبط با بزهِ آزار خیابانی هموار کنند. تا زمانیکه جرمانگاری آزار خیابانی و مجازاتهای معینشده برای آن، تنها به صفحات کتاب قانون محدود باشد، معابر و اماکن عمومی برای حضور زنان و مشارکت اجتماعی آنان ناامن بوده و آزارگران در امنیت و آسودگی به کار خود مشغول خواهند بود.
سخنی با مردان
زارن برنت مردی آمریکائی است که به احساس ناامنی پیوستهی زنان در حضور مردان و فراگیری مسئلهی خشونت خیابانی علیه آنان، رویکردی مسئولانه و پاسخگویانه دارد؛ با اینکه خود را بهشکل مستقیم در این معضل سهیم نمیداند [۳۶]. سخنان او هم به کار آن دسته از مردانی میآید که به شکل مستقیم و فاعلانه در این معضل آزاردهنده دست دارند و هم آنها که با سکوت و بیتفاوتی، منفعلانه از کنارش میگذرند و آن را مسئلهی خود نمیپندارند. مترجم فارسی این متن نیز مرد است (امید رضایی) و در این مواجههی مسئولانه با نویسنده همراهی کرده است. با اینکه میتوانم صرفا شما را برای خواندن این متن به منبع آن ارجاع دهم، اما ترجیح میدهم برای تاکید بیشتر بر آنچه در این متن میگذرد، آن را با شما مرور کنم.
امید رضایی در مقدمهی متن، مواردی را به آن افزوده است. او از امتیازهایی میگوید که جامعهی مردسالار، بهطور پیشفرض به مردان اعطاء کرده و زنان که نیمی از این جامعه را تشکیل دادهاند، از این امتیازها بیبهرهاند. او میگوید ممکن است ما مردان در بهوجود آمدن این امتیازها نقشی نداشته باشیم و صرفا آنها را به ارث برده باشیم، اما به هر حال از آنها بهرهمندیم. یکی از این امتیازات، امنیت نسبتا مطلق مردان و ناامنی پیوسته زنان است. امتیازی که در متن زارن برنت از آن به عنوان مشارکت در فرهنگ تجاوز (Rape Culture) یاد میشود. رضایی میگوید تا زمانی که ما مردان در برابر ساختارهایی که سببساز پیدایی این امتیاز شدهاند، منفعلانه عمل کنیم، به تداوم این فرهنگ یاری رساندهایم. ما باید علیه این فرهنگ وارد عمل شویم و دیگر مردان را به دستبرداشتن از آن واداریم و تا زمانی که چنین نکنیم، بخشی از این فرهنگیم و چندان تفاوتی ندارد که خودمان متجاوز باشیم یا نه.
از نظر برنت، که خود مرد است، همین که شما مرد هستید، بخشی از فرهنگ تجاوزید. این به آن معنی نیست که شما لزوما متجاوز باشید، بلکه به این معنی است که شما به عنوان یک مرد، سببساز تداوم گرایشها و رفتارهایی میشوید که از فرهنگ تجاوز ریشه میگیرند. او از شما مردان میخواهد خود را به جای زنان بگذارید و در تصورتان، ترس و ناامنی مداوم آنان از خشونتهای خیابانی را که مردان عاملان آن هستند، لحظهای زندگی کنید. در این صورت خواهید دید چنین تجربهای تا چه اندازه آزاردهنده و اضطرابآور است.
برنت میگوید تفاوتی نمیکند شما خود عامل تجاوز و تعرض باشید یا نه. همین که با آن مدارا میکنید، به ماندگاریاش یاری میرسانید و در این ماندگاری، مسئولانه دخیل هستید. وقتی شما به عنوان یک مرد به زنی نزدیک میشوید، برای یک زن قادر به انجام هر کاری هستید که یک مرد قادر به انجامش است و این یعنی احساس ناامنی در حضور شما و شما حداقل کاری که میتوانید انجام دهید این است که نشان دهید برای آن زن تهدید نیستید. برنت میگوید وقتی در معابر و اماکن عمومی با زنان مواجه میشود، هر کاری که به نظرش مناسب میآید انجام میدهد تا ترس و ناامنی زنان را از آنها بگیرد و آنها را از بیخطر بودن حضورش آگاه کند. میگوید به هر طریقی سعی میکند به زنان نشان دهد که تهدیدی برای آنان نیست و تمام این کارها را صرفا برای این انجام میدهد که مرد است و در این احساس ناامنی، خود را مسئول و پاسخگو میشناسد. او میگوید دوست دارد زنان در اماکن و معابر عمومی بهاندازهی او احساس امنیت و راحتی داشته باشند و متاسف است از اینکه زنان، بخش گستردهای از زندگی اجتماعیشان را با احساس همواره و اجتنابناپذیر آسیبپذیری میگذرانند؛ مانند کسی که پوستی شیشهای داشته باشد. او از اینکه صرفا به دلیل مرد بودنش، سببساز ناآرامی جهان زنان اطرافش میشود، متاسف است و تلاش میکند این ناآرامی را از زنان بگیرد و به شما نیز توصیه میکند چنین کنید و این کمترین کاری است که هر مردی میتواند احساس امنیت و راحتی خود در معابر عمومی را با زنان جامعهاش تقسیم کند.
او در این مسئله تامل دارد که صرفا به خاطر مرد بودنش سبب شده زنان هیچ تصوری از امنیت در خیابانهای شب نداشته باشند و هیچگاه امکان درک اینکه بتوانند در هر زمان از شبانهروز به هر جایی از جهان که دوست دارند بروند را نداشته باشند. در حالیکه مردان بسیار به ندرت نگران امنیت خود در حضور شبانه در معابر عمومی هستند و در هر زمان، به هر جائی که دوست دارند، میروند. به جایش یک زن مدام به این فکر میکند که برای در امان ماندن از آزار جنسی کجا، کی، چگونه و با چه و با که باید برود و بازگردد. برنت میگوید نمیتواند درک کند که چطور ممکن است هر لحظه مجبور باشد به تمام این مسائل، صرفا برای خودمراقبتی در برابر خشونتهای دیگری فکر کند.
به عنوان زن از شما میخواهم در آنچه برنت میگوید تامل داشته باشید. من هیچگاه امکان درک لذت پیادهروی تنها در خیابانهای خلوت شبانه را نداشتهام و دوست داشتهام مانند شما بدون احساس ناامنی و اضطراب، حضور شبانه در خیابانها را تجربه کنم. اما شما صرفا به این خاطر که مرد هستید، چه بخواهید به من تعرض کنید و چه نه، امکان این تجربه را از من و دیگر زنان گرفتهاید. همین که شما مردی باشید که در تاریکی پیدایتان شود، من احساس ناامنی خواهم کرد و به راههای ممکن برای دفاع از خود در برابر خشونت احتمالی شما فکر خواهم کرد. ناامنی ناشی از خشونت جنسی که علیه زنان در معابر و اماکن عمومی جاریست، شهرها را برای زنان همچون مکانهای جنگزده جلوه میدهد. آنان وقتی از خانه بیرون میروند، انتظار هر خشونتی از جانب شما را دارند و این معضل به مسئلهی روزمره و لحظهبهلحظهی آنان تبدیل شده است. این ناامنی تا مغز استخوان زنان نفوذ کرده و تنها کافی است یکی از شما در کوچهای تنگ، روی پل عابر یا در خیابانی خلوت پیدایش شود، برای او هیچ تفاوتی نمیکند که شما عامل خشونت هستید یا نه. او شما را مرد میبیند و همین سببساز احساس اضطراب و ناامنی اوست. اینکه شما بخواهید او را آزار دهید یا نه، تفاوتی در احساس ناامنی او بوجود نمیآورد. چون این احساس در هجوم آزارهای پیوسته، در زنان درونی شده و در تار و پود آنان تنیده است. فقط یک لحظه خودتان را جای ما زنان بگذارید تا بدانید فضای عمومی از این سو تا چه اندازه ناامن و پرخطر به نظر میآید.
برنت میگوید به عنوان یک مرد از نعمت آزادی انتخاب بهرهمند است و از آن لذت میبرد و هر زمان از شبانهروز که اراده کند و به هر کجا که بخواهد، میرود. او به شما میگوید برای اینکه بفهمید چه ارتباطی با فرهنگ تجاوز دارید، به این فکر کنید که نیمی از جمعیت جهان از این آزادی انتخاب برخوردار نیستند. او از شما میخواهد با ترسِ قابل فهم زنان از مردان مسئولانه مواجه شوید. حتی اگر شما در به وجود آوردن این ترس سهمی نداشتهاید. او میخواهد به عنوان یک مرد در پی این باشید که ساختارهایی که تجاوز و تعرض را نادیده میگیرند را از کار بیندازید و رویههایی که با این معضل مدارا میکنند را تغییر دهید.
او فرهنگ تجاوز را فضایی میداند که در آن تجاوز و تعرض متداول است و خشونت جنسی علیه زنان عادیسازیشده و در رسانهها و فرهنگ عمومی توجیه میشود. فرهنگ تجاوز بهواسطهی زبان جنسیتزده، چیزانگاری زنان و بدیهیانگاری خشونت جنسی علیه آنان تداوم مییابد و به ماندگاری وضعیتی میانجامد که حقوق و امنیت زنان در آن نادید گرفته میشود. او فرهنگ تجاوز را محصول گرایش به سلطهی مردانه میداند و خشونت جنسی را تنها یکی از اشکال ابراز این گرایش میشناسد. او از شما میخواهد زمانیکه در معابر عمومی شاهد خشونت خیابانی علیه زنان هستید، منفعل نباشید و کاری کنید. او از شما میخواهد با فرهنگ تجاوز مدارا نکنید. او از شما میخواهد به کلیشههای جنسیتی که علیه زنان شکل گرفته گوش نسپارید و به جایش به زنان گوش دهید و در تامل بر آنچه میگویند، از زاویهای دیگر جهان را ببینید و سعی در تغییر آن به نفع زنان داشته باشید. اینگونه قادر خواهید بود جهان را به جای بهتری برای زندگی آنان تبدیل کنید.
میخواهم به آنچه برنت گفته، سخنانی را اضافه کنم و مسئولیت شما در قبال خشونت خیابانی علیه زنان را برجستهتر سازم. سخنم هم با آن دسته از مردانی است که عاملانه در آزار خیابانی زنان دست دارند و هم آن دسته از مردانی که مسئله را از آن خود نمیدانند و با سکوت و مدارا از کنار آن میگذرند و برای تغییر وضعیت گامی برنمیدارند. این آزار از نگاه خیره، که بسیار شایعتر از دیگر مصادیق آزار است، آغاز میشود و به تنگکردن جای زنان در وسایل نقلیه عمومی و دستدرازی به حریم بدن آنها و دیگر مصادیق حاد خشونت خیابانی میرسد.
آیا میدانید خشونت خیابانی علیه زنان در جایجای ایران به اندازهای از فراگیری رسیده که زنان خانواده و خویشاوند شما نیز از آن در امان نیستند؟ آیا شده به این مسئله فکر کنید که درست زمانی که دارید آزار خود را متوجه زنی میکنید، یا از کنار اتفاقی که در حال انجام است، منفعلانه گذر میکنید مادران، خواهران، همسران و دختران شما نیز در جائی در مخمصهای مشابه گرفتار شدهاند؟ آیا میدانید این اتفاق از رگ گردن به شما نزدیکتر است؟ میدانید چرا؟ چون این مسئله در تار و پود جامعه تنیده و چنان فراگیر شده و بهاندازهای از عادیسازی رسیده است که به مسئلهی روزمره و لحظهبهلحظهی زنان در خیابانها تبدیل شده است. مسئلهای چنین فراگیر و عادی، مگر ممکن است گریبان زنان خانواده و خویشاوند شما را نگیرد و تهدیدش را تنها متوجه زنان غریبه کند؟
آیا تصور اینکه زنان خانوادهی شما در همان مخمصهای گرفتارند که خود بر پا کردهاید، یا از کنار آن بیتفاوت گذشتهاید، به همان تلخی نیست که زنان از خشونتهای خیابانی میچشند؟ یا شاید تلختر از آن؟ آیا این تلخی آن احساس ناامنی را که تجربهی زیستهی همواره و در هر کجای زنان است، به جان شما نمیاندازد؟ اینکه تصور کنید تنها راه مقابله با این معضل، محدود کردن زنان خانوادهتان به اندرونی خانههاست، آیا کمکی به حل مسئله میکند؟ با مواجههی مسئولانه با مسئله و پاکنکردن صورت آن میتوانید گامی به سوی تغییر وضع موجود بردارید. اگر دستی در آزار زنان دارید، قبل از ارتکاب این عمل به آنچه ممکن است بر سر زنان خانواده و خویشاوندتان در گذرگاه دیگری بیاید، بیاندیشید و تلخی آن را مزهمزه کنید. شاید این مسئله به شما کمک کند که در رفتار و گفتار آزاردهنده و ناامنکنندهی خود علیه زنان بازاندیشی کنید. اگر هم دستی مستقیم در آزار خیابانی زنان ندارید و از آن دسته مردان هستید که مسئله را اساسا مربوط به خود نمیدانید نیز به همان تصویری که گفتم بیاندیشید. این مسئله شاید سبب شود مواجهتان با مسئله مسئولاتر باشد و برای تغییر وضعیت کاری کنید.
یکی از کارهای موثری که میتوانید انجام دهید این است که در برابر تصویر توجیهی "مردان بهمثابهی آلتهای جنسی کنترلناپذیر" بایستید. تصویری که پیوسته از سوی گفتمانِ "چِطُ بِتُ گیر ندادن؟ " ترویج و تبلیغ میشود و عرصه را برای زنان تنگ کرده و آنان را به موضوع میلِ همواره دست در کار شما فروکاسته است. آیا شما با اینکه چنین تصویر فروکاهانهای از شما برای زنان پرداخته شود، موافقید؟ اگر نه چرا به تغییر آن گام برنمیدارید؟ چرا به این مسئله که به مگسان گرسنه و کارد و چنگالی حملهکننده شبیه شوید، اعتراض نمیکنید؟ چرا میگذارید این گفتمان پیوسته برای بازتولید و تثبیت خود به شما و میل جنسیتان متوسل شود؟ و شما را میل غیر قابل مهار و همواره آماده برای تعرض به یک زن تصویر کند؟ مگر اینکه او شکلاتی روکشدار باشد و روکشش سبب شود دستتان از او کوتاه بماند. چرا اجازهی چنین جسارتی را به گفتمانِ "چِطُ بِتُ گیر ندادن؟ " میدهید و تصویر خود را تا این اندازه فروکاهانه میپذیرید؟ آیا واقعا دست شما همواره برای دراز شدن به سوی زنان باز است و تنها این "روکش" آنهاست که دست شما را از آنها کوتاه نگاه میدارد؟ این تصویر به غایت فروکاهانه است.
اجازهی بازتولید و تقویت این تصویر را به این گفتمان ندهید و در برابرش با گفتار و رفتارتان بیایستید. سکوت و انفعال شما راه را بر جسارت بازتولیدکنندگان این گفتمان هموار میکند و شمائی که دست فعال در آزار خیابانی زنان ندارید را همچون کسانی تصویر میکند که خیابانها را به محلی برای جولان جنسی علیه زنان تبدیل کردهاند. مقاومت در برابر بازتولید تصویر "زن بهمثابهی ابژهی جنسی" و "مرد بهمثابهی آلت جنسی کنترلناپذیر" از گامهای مهمی است که میتواند منجر به تغییر وضع موجود شود. بیائید در این مقاومت با رفتار و کردارتان در کنار زنان بایستید و این گفتمان را ناگزیر به عقبنشینی و پذیرش اشتباهش کنید.
بیائید به آنها نشان دهید نه زنان ابژههای جنسی هستند و نه شما آلتهای جنسی حملهکننده به آنان. تغییر را از امروز آغاز کنید. از اجتناب به آزار کلامی و رفتاری زنان رهگذر، از اجتناب به توسل به ادبیات جنسیتزده، از اجتناب به انفعال در برابر تعرض خیابانی که شاهد آن هستید، از اجتناب در پذیرش تصویر کلیشهای که از زنانگی برایتان ساخته و پرداختهاند، از اجتناب در پذیرش تصویر کلیشهای که از مردانگی برایتان ساخته و پرداختهاند، از اجتناب در پذیرش فروکاهیتان به آلت جنسی همواره مهاجم، از اجتناب به فروکاهی زن به موضوع میل جنسیتان.
به جای محدود کردن زنان خانوادهتان به اندرونیها، بیائید به تغییر وضع موجود کمک کنید و فضا را برای حضور امن و آسودهی آنان هموار کنید. مکانها و زمانهای حضور در فضاهای عمومی را از انحصار خود درآورید و اجازه بدهید زنان نیز همچون شما طعم آزادی انتخاب برای حضور در این فضاها را بچشند. اجازه ندهید زنبودگی به محدودیت تبدیل شود. شما میتوانید در رفع این محدودیتها در کنار زنان باشید و در گذر از موانع موجود در فضایی جنسیتزده، آنان را یاری کنید. آنان را نیمی از جامعهتان به حساب بیاورید و برایشان حقوقی را قائل باشید که برای خود قائلید. خشونت خیابانی نقض آشکار حقوق زنان و تنگکردن عرصههای عمومی برای حضور آنان و سرکوب اجتماعی آنان است. زمانی که شما با آزار زنان تفنن، تفریح، لذت و سلطه را تجربه میکنید، آنان به رنج و آسیبی ناخواسته تن میدهند که بر روان و جانشان سنگینی میکند. اثر لذت و تفنن گذرای شما با آنان میماند و فراموش نمیشود. آنان میتوانند از زنان خانواده و خویشاوند شما باشند که در مخصمهای مشابه که شما برای زنان غریبه برپا کردهاید، یا از کنارش بیتفاوت گذشتهاید، گرفتار آمده باشند. برای رهایی زنان از رنج مزمن آزارهای خیابانی، تغییر را از امروز آغاز کنید؛ هم شما که دست فعالی در این آزارها دارید و هم شما که با سکوت و مدارا از کنارش میگذرید.
اگر نگاهتان به ما تغییر کند، ما نیز همچون شما بدون محدودیت و تبعیض، در جامعهای که نیمش از ما تشکیل شده زندگی خواهیم کرد و از خشونتهای رفتاری و کلامی که تنها یکی از مصادیقش خشونت جنسی است، در امان خواهیم بود. به خاطر داشته باشید که یکی از ما، مادری است که شما را زاده است و بدون او و مادرانی چون او، به دنیا آمدن شما مردان امکانپذیر نبوده است. ما از شما احترامی را طلب میکنیم که از بدیهیترین حقوق انسانیمان است. ما را همچون خودتان در داشتن این حقوق سهیم بدانید.
سخنی با زنان
فرهنگ مردسالار چنان تار و پودش را در برخی زنان تنیده و با آنها سِرِشته که گاه از آنان صدایی رساتر از مردان علیه خودشان به گوش میرسد. زنانی که این صدا را در خود درونی کردهاند را میتوان در دو گروه جای داد. گروه اول آنهایی هستند که در سرسپردگی به فرهنگ مردسالار، از خود مردان پیشی گرفتهاند و چنان صدای مردسالارانه را نمایندگی میکنند که مردان برای رسیدن به آنان در صف میایستند. نمونهی چنین زنانی را کم ندیدهایم. دو تن از آنان در سال گذشته حاشیهساز شدند: زنی که در برنامهای تلویزیونی برای رفع مشکلات زناشوئی، دیگر زنان را به بوسهباران پای همسر و ماساژ آن با شیر و گلبرگ ترغیب میکرد و از آن با عنوان معجون عشق یاد میکرد. نمونهای که خود مردان را به شگفتی انداخت و زمینهساز شوخیهای دامنهداری میان آنان شد. یک نمونهی دیگر زنی بود که از او با عنوان "خانم جلسهای عصبانی" یاد میشود. او نیز چنان در فرمانبری از فرهنگ مردسالار از خود مردان پیشی گرفته بود که مردان بیش از زنان به شوخیسازی پیرامون آنچه گفت، پرداختند. به تازگی نیز نمونهی دیگر چنین زنانی را در فیلم "عرق سرد" دیدهایم. سرپرست تیم افروز که صدای بلندتری از همسر او دارد و زنجیرها را به پای افروز محکمتر از آنی میبافد که همسرش بافته است.
سرمان را که بچرخانیم، نمونههای بیشتری از چنین زنانی میبینیم. زنانی که مدام در گوش ما میخوانند انجام این کار و آن کار عیب است، زشت است، بیحیایی است، بیعفتی است، زن را به این کار و آن کار چکار؟، زن که بلند نمیخندد، زن که بلند حرف نمیزند، زن که روی حرف مردش حرف نمیزند، زن باید با بدیهای همسرش بسازد، زن باید سر به زیر راه برود و... این زنان وقتی میخواهند به مردی توهین کنند، از زنانگی مایه میگذارند و به نام او "ه" تانیث میچسبانند و یا او را "زنصفت" خطاب میکنند و یا او را با چنین عباراتی مینوازند: مثل زنها ترسیدی، النگوهات نشکنه، برو چادر سرت کن، زنی دیگه، بپا نزائی و... در نشستی که به موضوع مردانگی در آثار کیمیایی پرداختهام، درباره شخصیتهای زنی گفتهام که در سینمای کیمیایی صدای مردسالار را نمایندگی میکنند و در اهانت به جایگاه جنسیتی زنانه از مردان پیشی میگیرند و به خدمت سینمای جنسیتزدهی کیمیایی که زنانگی را در موضعی ثانویه، شکلی از نامردانگی به حساب میآورد، درآمدهاند. [۳۷]
اگر از چنین زنانی هستید در صدای خود تامل کنید و ببینید این صدا از شما چه میخواهد؟ تامل انتقادی در این صدا به شما کمک خواهد کرد تا بدانید فرهنگ مردسالار چگونه تا مغز استخوانتان راه پیدا کرده و جهان ذهنیتان را به تسخیر خود درآورده است. اوست که دوگانهی "زن خوب/زن بد" را مبتنی بر خواستها و منافع خود برساخته و بر شما تحمیل کرده است. اوست که نسخهی شما را در دوگانههای با/بیعفتی، با/بیحیای/ با/بیآبروئی و... پیچیده است. اوست که آنچه مورد پسندش نبوده را بر شما عیب و زشت دیده است. اوست که چنان برتریاش را به شما تحمیل کرده که شما در ناسزاگوئی به او نیز از خود و جایگاه جنسیتیتان که فرو میانگاریدش، خرج میکنید و به خودتان میتازید. با حساسیت انتقادی به صدایتان گوش کنید تا عمق فرونشست صدای مردسالارانه را در خود بشنوید. این تامل انتقادی سبب خواهد شد تا با این صدا در اهانت و فروکاهی جایگاه جنسیتیتان همیاری نکنید. کلیشههای جنسیتی علیه خود را به چالش بکشید. به شوخیهای جنسیتی علیه خود نخندید و در انتشار آن مشارکت نکنید. ادبیات جنسیتزده علیه خودت را بازتولید نکنید. فروکاهیتان به جنس دوم و نیمپنداشتن عقل و سهمتان را بر نتابید. با همصدایی با این صدا، علیه خود زندگی نکنید و در روشنگری و آگاهیبخشی به جامعه و فرزندانتان، در احترام به جایگاه جنسیتی و حقوق شهروندیتان دستی فعال داشته باشید.
گروه دوم زنانی که صدای مردسالارانه را در خود درونی کردهاند، با سازش و انفعال به پذیرش ارزشها و معیارهای برآمده از این صدا رسیدهاند و آن را بدیهیانگاری کردهاند. کسانی که به خطوط قرمز فرهنگ مردسالار وفادارند و از آنها تخطی نمیکنند. آنها نگاه نابرابر به زن را در خود نهادینه و درونی کردهاند و اینکه جنس دوم به حساب بیایند و عقل و سهمشان نصف مردان محاسبه شود را پذیرفتهاند و با این تبعیض و نابرابری چالشی ندارند. البته آنها در این پذیرش و انفعال، با گروه اول اشتراک دارند؛ تفاوت این دو گروه در این است که گروه اول در درونیسازی صدای مردسالار و سرسپردگی به آن پیشتازتر از گروه دوم است و نه تنها ارزشهای مردسالارانه را پذیرفته و بدیهی انگاشته؛ بلکه دیگر زنان را نیز به فرمانبری از این ارزشها امر و نهی میکند و گاه در این کار از خود مردان نیز پیشی میگیرد. گروه دوم اما تنها با پذیرش و تسلیم، بهشیوهای مطابق میل فرهنگ مردسالار زندگی میکند و پا از حدود آن فراتر نمیگذارد. وقتی به این زنان گفته میشود با لباس سفید که به خانهی بخت رفتی، با کفن از آن بیرون بیا؛ تن و جانشان را به رنج و درد میسپارند و با خشونت خانگی میسازند و دستی که به سویشان دراز میشود را با سازش و تسلیم، تواناتر و پروارتر میسازند و به مانایی خشونت خانگی یاری میرسانند. وقتی به آنان گفته میشود که اگر در خیابان مورد خشونت جنسی قرار گرفتی، در بیعملی و سکوت صحنه را ترک کن، چون این تو هستی که بیعفت و بیآبرو میشوی، نه کسی که به تو چشمچرانی و دست و زباندرازی کرده است؛ با شرم دم برنمیآورند و به مانایی خشونت خیابانی یاری میرسانند.
به این ترتیب آنکه آزار میدهد میتواند بدون دردسر کار خود را انجام دهد و دست و نگاهش را در زنجیرهای پیگیر از بدنی به بدنی بلغزاند؛ بیآنکه صدای اعتراضی از کسی بلند شود. جامعهی مردسالار از زنی که مورد آزار جنسی قرار میگیرد، بیعملی و سکوت میخواهد و این بیعملی و سکوت امکانی است که سبب میشود بزهکار بدون هزینه، پیگیرانه کار خود را انجام دهد. اما تو کسی که مورد آزار قرار میگیری؛ قاعدهی سکوت و بیعملی را بشکن و برای نگاه و دست و زبانی که به سوی تو دراز شده، درس عبرتی باش تا این چرخهی بیوقفهای که در نگاهها و زبانها و دستها تکثیر میشود را از کار بیاندازی. این جسارت باید برای آنکه تو را آزار داده هزینه داشته باشد، نه برای تو. نگذار خشونت جنسی علیه تو عادی و بدیهی جلوه کند. این تو هستی که با سکوت و شرم، امکان جولان جنسی را در خیابانها هموار کردهای. این تو هستی که میتوانی با اعتراضت این امکان را از بزهکار بگیری. با پژواک صداهای یک صدا او ناگزیر به عقبنشینی و تغییر خواهد بود.
مبادا که بتواند با نگاه و زبان و دستدرازی، تو را از خیابان به خانه بازگرداند. در خیابان بمان و کشنگرانه برای تغییر مشارکت کن. انحصار و اقتدار او را در خیابان بشکن. تو قدرت بازکردن راههای بسته را داری و تاریخ جز این را به تو نشان نداده است. اگر بنا بود بهشیوهی اجدادت زندگی کنی، محکوم به زندگی در حصار اندرونیها بودی. اینکه پا به خیابان گذاشتهای از توان تغییر زنانی برآمده که دیوارهای اندرونیها را فروریخته و به خیابانها آمدند. توان تغییرت را به کار گیر و خیابانهای بسته را باز کن. به هر آنچه "بدیهی" و "طبیعی" که میخواهد تو را با "چیز" و "چیزِ خوردنی"انگاری به ابژهای جنسی فروبکاهد، حساسیت و آگاهی انتقادی داشته باش. نپذیر که تو را "شکلات" و "آبنبات"ی برای التذاذ ببینند و دستدرازی به تو را طبیعی جلوه دهند. مطالبهگر حقوق شهروندیات از جامعه و قانونگذار و مجری قانون باش. امنیت از بدیهیترین حقوق شهروندی توست. جامعه و دستگاه قضا را به پرسش بگیر و از آنان امنیت و آسودگی حضور در خیابانها را بخواه. آنها از تو میخواهند به سبب زن بودنت، با محدودیت کنار بیائی و با راهکارهای خودمراقبتی در برابر آزار بایستی. تو این محدودیت را برنتاب و با اعتراض و دادخواهی، جامعه و قانون را به نفع خود دگرگون کن.
تحمل و مدارای تو مسئله را عادی جلوه میدهد. وقتی دست و زبانی به سوی تو دراز میشود، با اعتراضت آن دست و زبان را به جای خودش برگردان. آنها زن خوب را ساکت و سربه زیر میخواهند. تو زن خوب آنان نباش؛ سرت را بلند کن و سکوتت را بشکن. سکوت تو به آنان نیرو میبخشد و دستها و زبانهایشان را برای دراز شدن به سوی تو پرتوانتر میکند. اعتمادِ به خود را به آنان نباز. ضعف در اعتمادبهنفس تو آنان را در موضع برتر خیابان مینشاند و تو را در موضع فروتر و به ماندگاری وضع موجود کمک میکند. به جای سازش و پذیرشِ محدودیت و تبعیضی که بر تو تحمیل شده، با روشنگری، مطالبهگر حقوق شهروندیات باش و چرخهی آزار را به چالش بکش و از کار بیانداز.
به خانه برنگرد؛ بمان و خیابانت را پس بگیر.
پانویسها
[۱] تصویر ابتدایی متن، اعتراض نمادین کبری خادمی، هنرمند افغان، به آزار خیابانی در کشور افغانستان را نشان میدهد. او با زرهی آهنین به خیابانهای کابل آمد تا رنج تحملناپذیر زنان از آزارهای خیابانی شایع در کشور افغانستان را فریاد کند.
[۲] The Eyes on The Street: اصطلاح ابداعی جین جیکوبز، روزنامهنگار و فعال مدنی و نویسندهی کتاب جنجالی "مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا" (The Death and Life of Great American Cities) است. او در ابداع این اصطلاح درصدد توضیح این مسئله بود که چشمان ناظر عابران در خیابان میتواند عاملی امنیتبخش برای تردد در معابر و اماکن عمومی بهحساب آید. در واقع او چشمان ناظر عابران را عاملی برای نظارت غیررسمی و غیرنهادی برای تامین امنیت در معابر و اماکن عمومی بهحساب میآورد و درصدد ترویج شکلی از معماری و شهرسازی بود که چشمان ناظر خیابان را برای تامین امنیت عابران با آنها همراه کند. کتاب مورد اشاره که از تاثیرگذارترین کتابهای جیکوبز است، در سال ۱۳۸۸، توسط انتشارات دانشگاه تهران ترجمه و به چاپ رسیده است.
[۳] نگاه کنید به پژوهشهای "بررسی احساس امنیت اجتماعی زنان در شهر سنندج و عوامل اجتماعی موثر بر آن"، احمدی و کلدی، فصلنامهی زن و جامعه، دوره ۳، شمارهی ۳، زمستان ۱۳۹۱، صص ۱-۱۹. و "تاثیر عناصر اجتماعی بر امنیت اجتماعی در شهر سنندج"، سحابی، فیضی و صمدی، پژوهشنامه علوم اجتماعی، سال سوم، شمارهی ۳، پائیز ۱۳۸۸، صص ۱۵۵-۱۸۲. و "عوامل تاثیرگذار بر خشونت خیابانی علیه زنان با استفاده از روششناسی مشارکتی معطوف به کنش"، عابدینی، انسانشناسی، دوره ۱۳، شمارهی ۲۲، پائیز و زمستان ۱۳۹۴، صص ۱۲-۹۲.
[۴] نگاه کنید به پژوهش صفاریان، مرادی و نریمانی با عنوان "بررسی عوامل جامعهشناختی موثر بر میزان مزاحمتهای خیابانی: مورد مطالعه شهر کرمانشاه"، فصلنامهی زن و جامعه، سال هفتم، شمارهی یکم، بهار ۱۳۹۵، صص ۲۱۹-۲۴۵.
[۵] در ارتباط با مصادیق خشونت خیابانی همچنین نگاه کنید به پژوهشهای مورد اشاره در پانویس ۱۴ و کتابچهی آموزشی مقابله با آزار خیابانی در این لینک.
[۶] نگاه کنید به پژوهش ایمان، یوسفینژاد و حسینزاده با عنوان "زنان، مزاحمت و واکنش: بررسی تجربهی دختران دانشجو از مزاحمتهای خیابانی و واکنش به آن: با کاربرد روشهای تحقیق ترکیبی"، در جامعهشناسی ایران، سال دوازدهم، پائیز ۱۳۹۰، شماره ۳، صص ۶۳-۹۳.
[۷] به پانویس ۴ مراجعه کنید.
[۸] نگاه کنید به پژوهش ذکائی با عنوان "مزاحمتهای جنسی برای زنان در محیطهای مختلف"، در آرشیو سازمان ملی جوانان، تهران، ۱۳۸۴.
[۹] غلامرضا خوشرو از آن رو که قربانیانش را شبها شکار میکرد به "خفاش شب" ملقب شده بود. از بکار بردن این عبارت در ارجاع به نام او به این دلیل امتناع کردم که این عبارت را اهانت و خشونت کلامی علیه حیوانات قلمداد میکنم. متاسفانه ما در مواجههی سلسلهمراتبی با سایر موجودات، خود را مرکز جهان میشناسیم و برای هر شکل از اهانت و تحقیر و تمسخر، به ساحت معصومانهی حیوانات متوسل میشویم و برای توصیف بیاخلاقیها و درندهخوییهای خود از آنان استفادهی سوء میبریم؛ در حالیکه آنها صدایی برای دفاع از خود ندارند.
[۱۰] برای مشاهدهی پژوهشها به پانویس ۱۴ مراجعه کنید.
[۱۱] نگاه کنید به: http://yon.ir/JmB۳c
[۱۲] طراح این پوسترها سامان سلیمیان است.
[۱۳] نگاه کنید به این مقاله در زمانه.
[۱۴] در این زمینه نگاه کنید به: "زنان و امنیت شهری" (زنجانیزاده و اعزازی-۱۳۸۰)، "نگرش دختران جوان به امنیت اجتماعی-روانی" (محمدی- ۱۳۸۴)، "جرم، خشونت و احساس امنیت در فضاهای عمومی شهر" (مدیری- ۱۳۸۵)، "زن در عرصهی عمومی: مطالعهای در مورد فضاهای عمومی در دسترس زنان شهری و تغییرات آن" (علیرضانژاد و سرایی- ۱۳۸۶)، "احساس ناامنی در تجربه زنانه از زندگی روزمره" (اباذری، صادقی فسایی و حمیدی – ۱۳۸۷)، "امنیت تردد زنان در فضاهای شهری و سنجش مشارکت آنان در بخش مرکزی شهر تهران" (بمانیان، رفیعیان و ضابطیان-۱۳۸۷)، "ارزشهای پدرسالاری و خشونت علیه زنان" (یزدخواستی و شیری-۱۳۸۷)، "بررسی تاثیر پایگاه اجتماعی- اقتصادی و هویت قومی بر احساس امنیت اجتماعی" (نبوی، حسینزاده و حسینی-۱۳۸۷)، "بررسی احساس امنیت اجتماعی زنان ۲۹-۱۵ ساله شهر تهران و عوامل اجتماعی موثر بر آن" (نوروزی و فولادی-۱۳۸۸)، "تحلیل فضایی و پهنهبندی جرایم شهری زنجان با استفاده از سامانهی اطلاعات جغرافیایی GIS: مورد مطالعه بزه ایجاد مزاحمت خیابانی" (کلانتری، قزلباش و حجی ملایری- ۱۳۸۸)، "بررسی علل و عوامل موثر بر خشونت علیه زنان در فضای خصوصی و عمومی شهرستان ارومیه" (همتزاده و باستانی-۱۳۸۹)، "رابطهی بین پذیرش هنجارهای جنسیتی و تجربه مزاحمتهای خیابانی: مطالعهی موردی دانشجویان دانشگاه شیراز" (لهساییزاده و یوسفینژاد-۱۳۸۹)، "سنجش احساس امنیت زنان مبتنی بر عوامل چندبعدی و میانرشتهای در شهر مشهد" (احمدی و اسمعیلی-۱۳۸۹)، "بررسی میزان احساس امنیت اجتماعی زنان شهر مشهد در سالهای ۸۶-۱۳۸۵ و عوامل موثر بر آن" (مظلومخراسانی و اسمعیلی- ۱۳۸۹)، "بررسی عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر احساس آرامش و امنیت اجتماعی زنان دانشجوی کارشناسی ارشد رشته جامعهشناسی دانشگاههای شهر تهران" (کامران و عبادتی-۱۳۸۹)، "هویت اجتماعی و احساس امنیت: مطالعه موردی زنان تهران" (شایگان و رستمی-۱۳۹۰)، "مطالعه تطبیقی میزان احساس امنیت اجتماعی زنان و مردان ساکن شهر یزد" (افشانی- ۱۳۹۱)، "بررسی عوامل فرهنگی و اجتماعی خشونت نمادین پسران علیه دختران با تکیه بر مزاحمتهای خیابانی: منطقهی صادقیه" (ثمودیپیلهرود و آقاجانی-۱۳۹۲)، "بررسی عوامل موثر بر امنیت اجتماعی زنان: مورد مطالعه زنان ۱۵ تا ۴۰ ساله شهر شیراز" (جهانگیری و مساوات- ۱۳۹۲)، "بررسی عوامل اجتماعی موثر بر احساس امنیت اجتماعی: مورد مطالعه دانشجویان دختر دانشگاههای شهر جهرم" (مصلینژاد و پیلتن-۱۳۹۳)، "بررسی عوامل مرتبط با میزان احساس امنیت اجتماعی شهروندان: مورد مطالعه زنان شهر کرمانشاه" (حاتمی، احمدی و اسمعیلی- ۱۳۹۴)، "بررسی انواع و عوامل موثر بر خشونتهای خیابانی علیه دختران دانشجو" (خسروی، واحدی و خیرجو - ۱۳۹۵)، "بررسی عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر احساس آرامش و امنیت اجتماعی: مطالعه موردی زنان شهر رامسر" (ستارزاده، شهریاری و ابوذرزاده-۱۳۹۵)، "زن در عرصهی عمومی: پژوهشی در جایگاه زنان در فضاهای عمومی شهری مدرن؛ پارکهای شهری" (اشرفی و رشیدی-۱۳۹۵) و مواردی که در پانویسهای ۳، ۴، ۶، ۸، ۱۶، ۲۱، ۲۶ و۳۴ مورد اشاره بوده است و پژوهشهای متعدد دیگر که ارجاع به تمامی آنها از مجال بحث خارج است. تقریبا تمامی پژوهشهای مورد اشاره در فضای آنلاین قابل دریافت هستند و با جستجوی کلیدواژهها میتوان به پژوهشهای دیگر نیز دست یافت.
[۱۵] همچنین نگاه کنید به "زنان در شهر مردان" در این لینک.
[۱۶] برای مطالعهی پژوهشهای صورتگرفته در حوزهی "امنیت در طراحی شهری" نگاه کنید به "بررسی نقش امنیت در سرزندگی و حیات شبانهی فضاهای عمومی شهری"، علیمردانی، شرقی و مهدنشین، فصلنامهی هنرهای کاربردی، شمارهی ۱۸، بهار و تابستان ۱۳۹۵، صص. ۱۵-۲۶. و "تحقیقی در سنجش عوامل تاثیرگذار بر احساس امنیت شهروندی: نمونهی موردی کرمان"، بمانیان و محمودینژاد، فصلنامهی مدیریت شهری، شمارهی ۱۹، صص.۵۹-۷۱. و "راهبردهای طراحی و برنامهریزی شهری در ارتقاء حیات شبانه فضاهای شهری"، سامانی، فصلنامهی پنجره، شمارهی ۱۳. و کتاب "ویژگیهای محیطی فضاهای شهری امن"، تهران، انتشارات مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری، صالحی، ۱۳۸۷.
[۱۷] لینک وبسایت دیدهبان آزار.
[۱۸] نگاه کنید به وبسایت /https://harassmap.org/ar
[۱۹] به پانویس ۶ مراجعه کنید.
[۲۱] نگاه کنید به مقالهی صبوریپور با عنوان "حمایت کیفری از زنان و اطفال در برابر مزاحمت"، فصلنامهی اطلاعرسانی حقوقی، سال هفتم، شمارهی ۲۵، بهار ۱۳۹۰، ص ۹-۱۹.
[۲۲] نگاه کنید به گزارش همایش "امنیت زنان در فضای عمومی با محوریت آزار خیابانی" در لینک: http://yon.ir/gl۹dS
[۲۳] به پانویس ۲۱ مراجعه کنید.
[۲۴] برای مشاهدهی پژوهشها به پانویس ۱۴ مراجعه کنید.
[۲۵] در متن مقاله از پرند پرچمی به عنوان یکی از قربانیان تجاوز و قتل زنجیرهای غلامرضا خوشرو نام بردم. پرند پرچمی با پوشش چادر که در ایران حجاب برتر شناخته میشود، به دام خوشرو افتاد. از او به عنوان "قربانی مومنهی محجبه" یاد میشود. اگر بنا بود چادر محافظ و مراقب پرند از خشونت جنسی باشد، او نمیبایست با پایانی تلخ، در اوج جوانی با زندگی وداع میکرد. اتفاقا چنانکه گفتم مواجههی خوشرو با پرند، به مراتب بیرحمانهتر و خشونتبارتر از سایر قربانیانش بود.
[۲۶] نگاه کنید به پژوهش عابدینی با عنوان "عوامل تاثیرگذار بر خشونت خیابانی علیه زنان با استفاده از روششناسی مشارکتی معطوف به کنش"، انسانشناسی، دوره ۱۳، شمارهی ۲۲، پائیز و زمستان ۱۳۹۴، ص ۱۱.
[۲۷] فیلم را در این لینک ببینید.
۲۸] این عبارت درصدد تمسخر لهجه و بیان خاصی نیست؛ بلکه به لحن دیالوگ بازیگر فیلم مزاحمت وفادار است. این وفاداری به این دلیل است که فیلم مزاحمت با این عبارت و با همین لحن و تلفظ، در میان کاربران فضای آنلاین شناخته میشود.
[۲۹] نگاه کنید به متن "زن بهمثابهی صندلی" در نشریهی میدان.
[۳۰] نگاه کنید به "طرح نقشهی آزار: مبارزه با آزار جنسی در خیابانهای مصر" در وبسایت توانا.
[۳۱] برای مشاهدهی پژوهشها به پانویس ۱۴ مراجعه کنید.
[۳۲] لینک سکانس مورد اشاره از مجموعهی پدر.
[۳۳] پوران درخشنده قصد داشته نسخهی دوم این فیلم را با عنوان "پسرها گریه نمیکنند"، با تمرکز بر موضوع تجاوز جنسی کودکان و نوجوانان پسر تولید کند؛ اما با موانعی روبرو بوده است. در این زمینه نگاه کنید به اینجا.
[۳۴] نگاه کنید به مقالهی مصری با عنوان "سلطهی مردان و آزارهای خیابانی زنان"، در هفتشهر، شماره ۶۱، صص ۱۱۷-۱۲۷.
[۳۵] به پانویس ۲۲ مراجعه کنید.
[۳۶] نگاه کنید به "راهنمای تجاوز برای مردان محترم"، متن انگلیسی، ترجمهی فارسی.
[۳۷] نگاه کنید به متن سخنرانی "بازنمایی مردانگی در سینمای کیمیائی با نگاهی به فیلم قیصر"
نظرها
فرهاد ارکانی
چقدر جامع و کامل به موضوع پرداختید. سپاس.
مهسا
عالی بود. همیشه منتظر بودم کسانی این معضل را اینگونه توصیف کنند واقعی. از دل ما خانمهای ایرانی. کاش جامعه ترقی کند.