سه پانوشت بر صلح شکننده یمن
نفسهای جنگ در یمن، همچون سوریه، به شماره افتاده، اما آغاز صلح هرگز به معنای پایان مداخله خارجی نیست؛ در این میان، آنچه جالب توجه است پردهبرداری از سیمای تازه محمد بن سلمان، و به قرینهاش، رقبای ایرانی شاهزاده عربستان در ژئوپلتیک تنش و رقابت در خاورمیانه است.
نفسهای جنگ در یمن، همچون سوریه، به شماره افتاده، اما آغاز صلح هرگز به معنای پایان دخالتگری و بهرهکشی خارجی نیست؛ در این میان، آنچه جالب توجه است پردهبرداری از سیمای تازه محمد بن سلمان، و به قرینهاش، رقبای ایرانی شاهزاده عربستان در ژئوپلتیک تنش و رقابت در خاورمیانه است.
آتشبس در بندر حدیده و گشوده شدن مسیر ارتباطی کمکهای بشر دوستانه، توافق بر سر تبادل اسیران، بازگشایی فرودگاه صنعا و ادامه صادرات نفت و گاز... بله، پس از سه سال جنگ ویرانگر در یمن، اکنون در دهکدهای در ۵۰ کیلومتری استکهلم، دریچهای به سوی صلح گشوده شده است. توافق پنجشنبه ۱۳ دسامبر/۲۲ آذر بزرگترین تحول از زمان آغاز جنگ در سالهای ۲۰۱۴-۲۰۱۵ است.
چه چیز شرایط ایجاد این صلح همچنان شکننده را فراهم آورده است؟ بنبست نظامی و فرسایندگی روند جنگ برای هر دو طرف درگیر؟ فرا رفتن حدود فاجعه انسانی از مرزهای تحمل؟ کاهش تنش و توافق بازیگران محلی و منطقهای در مورد نقشه صلح در سوریه؟ پرونده خاشقجی؟ بحران اقتصادی در ایران، حامی اصلی حوثیها در یمن؟ ابتکار بینالمللی در برگزاری مذاکرات صلح؟
آیا این آغاز صلحی پایدار است؟ هنوز برای هر نتیجهگیری در این مورد زود است. به قول جرالد فایراشتاین، سفیر سابق یمن در آمریکا، در تاریخ یمن، آتشبسها همواره درآمدی بر دور تازهای ازجنگ بودهاند. تنها یک روز پس از اعلام برقراری آتشبس در حدیده، گزارشهای از درگیریها در این بندر استراتژیک منتشر شد. به نقل از شبکه المیادین (نزدیک به حزبالله لبنان) و به ادعای فرماندهان حوثی، در طول یک روز پس از مذاکرات سوئد، جنگندههای ائتلاف به رهبری عربستان، ۲۱ بار به این بندر حمله هوایی کردند. همزمان، روز جمعه نیز امامهای انصارالله در مسجدهای صنعا ضمن دعوت از مردم به پیوستن به مبارزان حوثی بر تداوم وضعیت جنگی تأکید کردند. در کشوری که روزگاری علی عبدالله صالح، رئیس جمهور مرحوم آن، حکمرانی در آن را به «رقصیدن روی سر مارها» تشبیه کرده بود، هنوز تا عادی شدن وضعیت راه زیادی باقی مانده است.
۱. جنگ یمن: محلی، منطقهای و جهانی؟
ماجرای یمن از چشم حوثیها داستان دراماتیکی است: داستان یک گروه کوچک چندهزار نفری که از حاشیه یمن خود را به میز مذاکرات در سوئد تحمیل کرد. آنها در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰، شش بار با ارتش یمن جنگیدند، و پیش از آغاز جنگ اخیر نیز در سالهای ۲۰۰۹-۲۰۱۰ با عربستان سعودی درگیر شدند. کنترل صنعا در سپتامبر ۲۰۱۴ معجزهای بود که باعث شد آنها تا امروز دوام بیاورند. ۹۰ درصد زرادخانه حوثیها از انبارهای اسحله و مهمات ارتش در صنعا میآید.
این داستان را اما به سادگی در قابی محلی نمیتوان روایت کرد. ماجرای یمن فراتر از این کشور و حتی خاورمیانه است. مذاکرات و در ادامه توافقات در سوئد، اگرچه درون-یمنی بود، اما بدون مجموعه تحولات و توافقات صریح و ضمنی فرا-یمنی هرگز محقق نمیشد. واگرایی استراتژیک ریاض وابوظبی، و از آن مهمتر ضربه پرونده خاشقجی به عربستان و بحران اقتصادی در ایران، به عنوان پدر معنوی حوثیها، تنها بخشی از فرایندی است که توافقات استهکلم را ممکن ساخت.
سناریوی پایان جنگ در سوریه و یمن متفاوت است، اما پرونده جنگ و صلح این دو کشور در نهایت یک پرونده است. یمن قرینه سوریه است، هم در جنگ و هم در صلح. و درک تحولات یکی بدون دیگری تقلیلگرایانه خواهد بود.
در این تحولات جایگاه مردم یمن چیست؟ کریم الجوهری، روزنامهنگار و تحلیلگر آلمانی-مصری اینطور پاسخ میدهد: «مهرههای سرباز در یک شطرنج کلبیمسلکانه».
۲. پردهبرداری از یک «م. ب. س» جدید
وقتی در ژوئن ۲۰۱۶ محمد بن سلمان (م ب س) به عنوان ولیعهد جدید عربستان برگزیده شد، بسیاری در غرب به استقبال تولد عربستان جدید او رفتند؛ عربستانی که دیگر وهابیت به سادگی کلید فهم آن نبود، و به زنان حق رانندگی و اجازه صدور فتوا داد و آواز ام کلثوم را از تلویزیون دولتی پخش کرد.
شاهزاده عربی خیلی زود به متحد بیچون و چرای آمریکا بدل شد. توماس فریدمن، نویسنده و تحلیلگر آمریکایی، اصلاحات او را یک «بهار عربی» نامید. در دو سال گذشته، محمد بن سلمان برای ترامپ نه فقط یک متحد سیاسی مناسب، که یک شریک تجاری فوقالعاده نیز بوده است؛ یک رابطه چندبعدی که از کانالی غیررسمی یعنی از طریق داماد رئیس جمهور آمریکا، جراد کوشنر، تنظیم و تحکیم میشود.
بله، یک شاهزاده اصلاحطلب، و البته به همان اندازه جاهطلب، ماجراجو و ترسناک؛ کسی که قطر را به انزوا کشاند و جمعی از شاهزادگان عالیرتبه، مقامات حکومتی و صاحبان سرمایه در عربستان را در اقدامی غافلگیرکننده به جرم فساد و پولشویی دستگیر کرد.
درست یک سال پیش در یادداشتی در مورد محمد بن سلمان نوشتم:
«غافلگیری اما همواره شمشیری دولبه است، و هر بمبی ممکن است در دستان سازندهاش منفجر شود. شتابزدگی، جاهطلبی، و ماجراجویی ترکیب انفجاری خطرناکی است؛ و طرحها و اقدامات بن سلمان همگی شامل این سه مادهاند.»
پرونده خاشقجی همان بمبی بود که در دستان سازندهاش منفجر شد. از این بابت، قتل روزنامهنگار منتقد سعودی در کنسولگری این کشور در استانبول را باید در ادامه منطقی ماجرای دستگیری ولید بن طلال، میلیاردر سعودی، و شاهزاده متعب، فرمانده گارد ملی و پسر ملک عبدالله شاه مرحوم دانست.
با قتل خاشقجی ورق برای شاهزاده جوان سعودی برگشت. او که رهبر جمهوری اسلامی ایران، علی خامنهای را «هیتلر جدید» خاورمیانه نامیده بود، خود در چشم جهانیان در جایگاهی بدتر قرار گرفت. اکنون کار به جایی رسیده که لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه او را فردی «دیوانه» و «خطرناک» میخواند. اینکه مجلس سنای آمریکا، همزمان با تصویب قطعنامه قطع حمایت نظامی و لجستیک دولت آمریکا از ائتلاف نظامی به رهبری عربستان سعودی در یمن، محمد بن سلمان را رسماً مسئول قتل جمال خاشقجی معرفی میکند، کاملاً در این خصوص گویا و رسواییبرانگیز است.
در این آرایش دیپلماتیک جدید، حالا محمد بن سلمان مجبور به پایان بخشیدن جنگی شده که برایش از ابتدا یک مسأله حیاتی و حیثیتی بود، جنگی که آن را به نام «طوفان قاطع» آغاز کرد و مرحلهای مهم از فرایند صعود او بر تخت قدرت بود.
فرونشستن طوفان قاطعیت، بدین لحاظ، به منزله آغاز دورانی جدید برای محمد بن سلمان است. محمد بن سلمان جدید چه سیمایی خواهد داشت؟ آیا پس از جاهطلبی، پرده جدید، بدبینی و سرخوردگی خواهد بود؟
احتمالاً در آینده نزدیک عربستانی کمتر جاهطلب و بیشتر درونگرا را شاهد خواهیم بود. و البته عربستانی کمتر جنگطلب در قرینه خود ایرانی مشابه را خواهد یافت. علیرغم تفاوتهای ساختاری، رفتار حاکمان این دو کشور رقیب در سطح منطقهای در دهههای اخیر کاملاً شبیه به یکدیگر بوده، و این شباهت به هیچ وجه تصادفی نیست؛ حاکمان این دو قدرت منطقهای، مدام خود را در آینه یکدیگر ارزیابی و بازیابی میکنند. از این بابت، شاید حق با ژیل کِپِل، کارشناس مسائل سیاسی است که فصل تازهای را برای خاورمیانه پیشبینی میکند: فصل خروج از آشوب و تنش.
۳. آغاز صلح پایان مداخله و بهرهکشی خارجی نیست
پس از سه سال، سرانجام شورشیان حوثی بندر استراتژیک حدیده را ترک خواهند کرد. این بندر دروازهای است که حدود ۸۰ درصد مواد غذایی یمن از آن وارد میشود. و از این نظر، آتشبس در آن، خبری خوش برای مردم کشوری است که ۷۵ درصد جمعیت آن نیازمند کمکهای بشردوستانه است.
پس از خروج نیروهای حوثی، اداره این منطقه را نیروهای محلی تحت نظر سازمان ملل به عهده خواهند گرفت. و انتظار میرود این نیروهای محلی گروههای وابسته به امارات متحده عربی باشند.
امارات، اسپارت خلیج فارس را احتمالاً میتوان برنده جنگ یمن معرفی کرد. امارات در جنوب یمن امروز همان موقعیتی را دارد که ترکیه در شمال سوریه. جزیره سقطرا، معروف به «بهشت» زمین، در کنترل اماراتیهاست. این جزیره در غرب اقیانوس هند و در دهانه تنگه عدن قرار دارد، در موقعیتی بسیار استراتژیک بین دو قاره آسیا و آفریقا که تصرف آن بخشی از پروژه ایجاد امپراطوری دریایی امارات برای کنترل تنگه باب المندب و مسیر صادرات نفت است. بیماری سلطان قابوس و وضعیت مبهم عمان نیز البته عامل مهم دیگری در گسترش سلطه دریایی امارات در خلیج عدن و دریای عربی بوده است.
مستعمرهسازی کشورهای بحرانزده، تنها پروژهای محدود به یمن و امارات نیست، از نفوذ و حضور فرامرزی عربستان، ایران، ترکیه، اسرائیل، آمریکا و روسیه در خاورمیانه نباید به آسانی گذشت. در شرایط صلح و به شرط آن، این نوع حضور قطعاً بیشتر رنگی اقتصادی خواهد داشت.
از این بابت، صلح در یمن و سوریه تا اطلاع ثانوی به منزله بازگشت به وضعیت عادی نخواهد بود. و فاز استعماریای که در جنگ شاهد آن بودیم در صلح نیز ادامه خواهد یافت. در بهترین سناریو، آنچه روی خواهد داد، گذر از استعماری خشن و نظامی به استعماری اقتصادی –در جریان بازسازی و کنترل منابع و... — خواهد بود.
در یک کلام، زلزله سیاسی-نظامی در یمن و سوریه، اگرچه مرزهای دولت-ملتها را جابهجا نکرد —و این نکته قابل تأملی است— اما زمینهساز دورهای تازه از استعمار منطقهای و جهانی بود.
بیشتر بخوانید:
نظرها
نظری وجود ندارد.