چهگوارای سقط جنین
فرناز سیفی - اعتقاد پت ماجینیس این بود که «از اساس به دولت هیچ ربطی ندارد که برای بدن زن قانون بگذارد. ما خواهان اصلاح قانون نیستیم، خواهان حذف کامل دخالت قانون در حق زن بر بدن خود است.» ماجینیس تاکید داشت که تنها سوالی که باید پزشک یا ماما قبل سقط جنین از زن بپرسد یک چیز است:« دلت میخواهد این جنین را سقط کنی یا نه.»
یک صبح گرم تابستانی ژوئیه ۱۹۶۶ چند خبرنگار جلوی ساختمان فدرال سنفرانسیسکو منتظر ایستاده بودند. زن ریز جثه با خروار کاغذهایی که زیربغل زده بود، راس ساعت ۹ صبح که وعده داده بود، جلوی ساختمان رسید. با ادب و متانت با خبرنگاران سلام و احوالپرسی کرد. زن از قبل به تمام روزنامههای محلی و روزنامههای ایالت کالیفرنیا نامه فرستاده و گفته بود که در این روز مشخص، راس ساعت ۹ جلوی ساختمان فدرال خواهد بود. زن حتا به مقامهای پلیس محلی هم خبر داده بود که او آنجاست تا اعتراض کند، علیه ممنوعیت حق سقط جنین. اطلاعرسانی به پلیس کاری بود که از نظر خیلیها «دیوانگی» محسوب میشد. ولی او اتفاقا میخواست که پلیس او را بازداشت کند. مدتها بود به این نتیجه رسیده بود که در راه مبارزه برای قانونی شدن حق سقط جنین، باید چند نفری بازداشت و دادگاهی شوند. دادگاه را به صحنهی سخنرانی غرا علیه دخالت دولت در حق زن بر بدن خود تبدیل کنند و بعد هم راهی دادگاه عالی شوند تا در آنجا بتوانند این قانون را ملغی کنند. زن، به «چهگوارای سقط جنین» معروف بود. اسم او پت ماجینیس بود.
پت ماجینیس، کارمند یک آزمایشگاه پزشکی بود. بنیانگذار سازمان کوچک «جمعیت دفاع از سقط جنین» بود. سازمان کوچکی که در اتاقخواب آپارتمان کوچک خود در سنفرانسیسکو به همراه روئنا گورنر و لانا فلان راه انداخت. سازمانی که در همان زمان از هر سازمان دیگری که علیه ممنوعیت حق سقط جنین فعالیت میکرد، رادیکالتر بود. ماجینس و سازمان کوچک او دنبال این نبودند که برای مثال حق سقط جنین در ۴ ماه اول بارداری آزاد شود یا قوانین دچار اصلاح شود. این سازمان میخواست تمام قوانین سقط جنین را از بیخ و بن ممنوع کند. خواستهاش روشن بود:« از اساس به دولت هیچ ربطی ندارد که برای بدن زن قانون بگذارد. ما خواهان اصلاح قانون نیستیم، خواهان حذف کامل دخالت قانون در حق زن بر بدن خود است.» ماجینیس تاکید داشت که تنها سوالی که باید پزشک یا ماما قبل سقط جنین از زن بپرسد یک چیز است:« دلت میخواهد این جنین را سقط کنی یا نه.» باقی از جمله اینکه پدر بچه کیست، نظر پدر بچه چیست، چرا باردار شدی و … مطلقا ربطی به هیچکس نداشت. باوری که حتا امروز هم برای عده زیادی «رادیکال» محسوب میشود، چه رسد به دههی ۱۹۶۰ میلادی!
پت ماجینس اما در آن روز تابستانی مشخص، به عنوان یک کنشگر مستقل و نه از طرف سازمانشان فعالیت میکرد. او از ۶ هفته قبل کارزار «پخش اعلامیه» را در سنفرانسیسکو آغاز کرده بود. اعلامیههایی که فقط دربارهی لزوم آزادی سقط جنین نبود، بلکه توصیههایی عملی هم داشت که اگر زنی هیچ دکتر و پرستار و مامایی را پیدا نکرد که حاضر باشد غیرقانونی عمل سقط جنین را انجام دهد، خودش دست به کار شود تا با انجام بعضی کارها تلاش کند تا جنین را سقط کند.
پت از اولین روزی که کارزار پخش اعلامیهاش را شروع کرد، هر روز به پلیس دقیق خبر میداد که در آن روز خاص در چه محلههایی اعلامیه پخش خواهد کرد. او فعالانه به دنبال آن بود که پلیس بازداشتاش کند تا بتواند خواستههای رادیکال سازمان و باورهایش را در صحن علنی دادگاه فریاد کند. پلیس هم که میدانست او به دنبال بازداشت است، عامدانه از بازداشت ماجینس سر باز میزد.
در آن صبح گرم تابستانی، پت با شجاعت تمام تصمیم گرفته بود درست جلوی در ساختمان فدرال سنفرانسیسکو اعلامیه پخش کند. برای همین به خبرنگاران هم اطلاع داده بود. در همان حال که داشت اعلامیه پخش میکرد، ناگهان مردی به اسم گری بنتلی که کارمند ادارهی بایگانی بود جلوی دوربین خبرنگاران جلو آمد و با صدای رسا رو به ماجینس گفت:«من بنا به قانون وظیفه شهروندی شما را به اتهام زیر پا گذاشتن ماده ۱۸۸ قانون مصوب شهرداری و پلیس بازداشت میکنم.»
پلیس مجبور شد با بیمیلی تمام در محل حاضر شود و پت را بازداشت کند. حتا همان وقت که او را سوار ماشین پلیس میکردند، مدام تاکید داشتند که پلیس او را بازداشت نکرده و این فقط در پاسخ به شکایت شهروندی است! برای ماجینیس فرقی نداشت. تلاش او نتیجه داد و بالاخره بازداشت شد. بازداشتی که قبل هر چیز منجر به این شد که با شکایت علیه شهرداری و پلیس و دعوی را به دادگاه عالی ایالت کشاندن، همین قانون شبیه «نهی از منکر» را ملغی کنند که شهروندی اجازه داشت دخالت کند و شهروند دیگری را در عمل بازداشت کند!
ماجینیس در خانوادهای بهغایت کاتولیک در اوکلاهاما متولد شد. مادر او همیشه یا باردار بود یا درحال شیردادن بچه و نفرت ماجینیس از هر باور مذهبی و سیاسی و منع قانونی که نمیگذاشت زن برای بدن خود تصمیم بگیرد، از همانجا شروع شد. از دیدن هر روزه مادری که وقت سر خاراندن نداشت و با اینحال مدام در حال شیر دادن و زایمان بود. وقتی ۱۳ ساله بود والدیناش او را «به جرم» اینکه از پنجرهی اتاق خواب برای سربازانی که راهی جنگ بودند، تکه پارچهای تکان داده و بوسهای از راه دور فرستاده بود، به یک مدرسهی شبانهروزی کاتولیک و بسیار سختگیر ویژهی دختران فرستادند. از همانجا بود که ارتباط او با خانوادهاش کمرنگ و کمرنگتر شد. ارتباطی که در بزرگسالی تقریبا قطع شد. بهویژه آنکه پت تصمیم گرفته بود هرگز ازدواج نکند و بچهدار نشود و چنین تصمیمی از نظر والدین سنتی و مذهبی او کاملا غیرقابل پذیرش بود. در جوانی وقتی باردار شد، مجبور شد برای سقط جنین راهی مکزیک شود. بعد آن تجربه به خودش قولی داد:« نه تنها دیگر هرگز حاضر نیست برای سقط جنین راهی کشوری دیگر شود(چون در کشور خودش این امکان نیست)، بلکه هیچ زنی نباید مجبور شود به کشوری دیگر برود تا به بارداری ناخواسته پایان دهد.»
در تاریخ مبارزات زنان آمریکا برای قانونی کردن حق سقط جنین، سازمان کوچک «جمعیت دفاع از سقط جنین» اولین سازمانی است که نقطه اصلی و هدفاش را دقیق و تنها «خواستهی زن/ حق زن» قرار داده بود. سازمان کوچک آنها اولین سازمانی بود که کلاسهای آموزشی برای سقط جنین برگزار کرد. کلاسهایی که برخلاف کلاسهای بعدی تمرکزش فقط بر روی راههای پیشگیری از بارداری نبود، راهحلهایی هم برای این داشت که خودت چطور تلاش کنی جنین ناخواسته را سقط کنی یا سراغ کدام ماما و پرستار بروی که حاضر است کمک کند.
در فوریه ۱۹۶۷ بالاخرهی کاسهی صبر پلیس لبریز شد و پت ماجینیس و روئنا گورنر بازداشت شدند. در دادگاه وقتی قاضی اتهامها را خواند، رو به ۲ زن گفت که آنها را به «زیر پا گذاشتن قانون» متهم میکند. جواب ۲ زن سرراست و شجاعانه بود:« ما فعالانه و آگاهانه قانون را زیرپا میگذاریم و به قانونشکنی ادامه خواهیم داد.» وقتی در بازداشت به سر میبردند، شجاعانه از داخل زندان آگهی در یکی از روزنامههای محلی منتشر و اعلام کردند که دنبال مکانی در برکلی میگردند تا کلاس آموزشی بعدی خود را برگزار کنند. هر دو زن به اتهام نقض ماده ۶۰۱ قانون کالیفرنیا به ۵ سال حبس محکوم شدند. حکمی که بعدتر در دادگاه عالی به دلیل نقص در شواهد و ادله رد شد.
یک تفاوت عمدهی سازمان کوچک ۳ نفرهی این زنان این بود که از ابتدا تمرکز را بر روی کمک به زنان فقیر گذاشته بودند. آنها به خوبی دریافته بودند که اگر زنی باشی ثروتمند یا دارای موقعیت اجتماعی خوب، هزار سوراخ و راه وجود دارد تا بالاخره بتوانی به شیوهی ایمن سقط جنین انجام دهی. اما هیچ یک از این موقعیتها و امکانات مادی برای زنان کمدرآمد فراهم نبود. با جمعآوری کمکهای مالی در طی سالهای فعالیت توانستند ۱۲ هزار زن را به کشورهای نزدیک مرز کالیفرنیا بفرستند که در آنجا سقط جنین قانونی بود.
نام پت ماجینیس، روئنا گورنر و لانا فلان در تاریخ مبارزات زنان آمریکا علیه سقط جنین چندان شناختهشده نیست. یک دلیل آن این است که خواستههای آنها بسیار «رادیکالتر» از فمینیستهای همدورهشان بود. دلیل دیگر این بود که این سازمان چندان درگیر فعالیت مشترک با سازمانهای مهم مدافع حق سقط جنین مثل Planned Parenthood نبود. ماجینیس دربارهی مارگارت سنگر، بنیانگذار Planned Parenthood همیشه اول از او ستایش و تمجید کرده و بعد میگوید که سنگر دنبال «پیشگیری از بارداری و اصلاح قانون» بود، من اما دنبال این بودم که دست قانون را کلا قطع کنم. و همیشه تاکید دارد که کمتر کسی از نسل فعلی میداند که مارگارت سنگر سالها در خیابان حتا راه میرفت و مردم به سروصورت او گوجهفرنگی لهیده، تخممرغ و آب دهان پرتاب میکردند.
ماجینیس که به «چهگوارای سقط جنین» معروف بود، این روزها ۹۰ ساله است. همچنان در کالیفرنیا در خانهی خود به تنهایی زندگی میکند، تحولات سیاست و فعالیتهای زنان آمریکا را دنبال میکند. میگوید در دههی ۱۹۵۰ میلادی یک چیز او را به غایت عصبانی میکرد:« اصلا نفس حرف زدن از سقط جنین تابو بود. نه فقط در رسانه و با مردان و محیط کار. خود زنها در خلوت خودشان جرات حرف زدن از سقط جنین و به زبان آوردن واژه را نداشتند. خشمگین تصمیم گرفتم در هر جایی که میروم مدام از سقط جنین حرف بزنم و بارها بارها واژه سقط جنین را به زبان بیاورم. آنقدر بگویم که این تابو ابلهانه شکسته شود.» این روزها هم که باز دستاوردهای زنان آمریکا در حوزهی سقط جنین با خطر و تهدید مواجه است، توصیهی ماجینیس به همه و بهخصوص زنان یک چیز است:«مدام و هر روز و همهجا از لزوم آزادی سقط جنین حرف بزنید. آنقدر که هیچ روزی مجال ندهید که این بحث فرعی باشد و ثانویه و حالا که اولویت این نیست. معلومه، همه سخنران خوبی نیستند و قرار هم نیست باشند. اما با مدام حرف زدن از این حق و لزوم، اجازه ندهید هیچ روزی باشد که این دغدغه و بحث روز نباشد.»
منبع: خواهر شکسپیر
نظرها
نظری وجود ندارد.