ماجراهای فرانسوی
آنتونیو نگری ضمن تأکید بر خلأ نهادهای واسطهگر اجتماعی، تصریح میکند که جلیقه زردها از حاشیه شهرها به مرکز شهرها نقل مکان کردهاند.
دومین یادداشت آنتونیو نگری در مورد جنبش جلیقه زردها و اعتراضات در فرانسه؛ فیلسوف ایتالیایی ضمن سنجش وعدههای مکرون و با تأکید بر خلأ نهادهای واسطهگر اجتماعی، تصریح میکند که جلیقه زردها از حاشیه شهرها به مرکز شهرها نقل مکان کردهاند.
سرانجام شاهزاده مکرون لب به سخن گشود، ترس خود را از خشونتهای اعتراضات ابراز کرده و چهار وعده مضحک را نیز به صحبتهایش اضافه کرد: افزایش صد یورویی حداقل دستمزدها (۱)، خودداری از پرداخت مالیات برای ساعات اضافه کاری، تعلیق طرح بدنام کمک هزینه اجتماعی یا بهاصطلاح "مشارکت اجتماعی همگانی" برای بازنشستگانِ کم درآمد و در نهایت استغاثه به درگاه صاحبان شرکتها برای دادن هدیه به کارگران در پایان سال.
همه این موارد به شکل واضحی مضحک است. قسمت جدی قضیه این است که حاکمیت در بیان این موارد بدون ذرهای درک از عمق شکاف اجتماعی موجود و درک ازشکستهایِ سنگین منطقهای و سیاسی جبران ناپذیری که ظهور جلیقه زردها نمایانگر آن است، این چهار مورد را بیان میکند. پاسخ جلیقه زردها به روشنی، منفی و توأم با پرخاش و استهزا بود و در واکنش به اشاره مکرون به "خشونت" جلیقه زردها واکنشها شدید تر از بقیه موارد: نفهمیدید که فقط خشونت ما بوده که شما را مجبورکرده امروز با ما در مورد مشکلاتی که خودتان ایجاد کردهاید صحبت کنید و الان به دنبال راهحلی باشید برای "مشکلاتی" که ما ایجاد کردهایم!
بخش عمدهای از صورت مسأله موجود همین است. درهمان خطوط اول سخنرانی میتوان فهمید مکرون تقریباً هیچ امتیازی نداده، با این حال مورد مربوط به افزایش حداقل دستمزدها جالب است، خیلی ساده برای اولین بار، در برابر فشاری اجتماعی بدون بیان صریح سندیکایی، زمین قرارداد با نیروی کار (که حال مکرون آن را به رسمیت میشناسد)، ازکارخانه به جامعه، از دستمزد به قدرت خرید، منتقل شده است. [در ادامه و در واقعیت، حتی خود وعده ۱۰۰ یورویی مکرون شکل دیگری به خود گرفت: نخست معلوم شد این افزایش نه در قالب حقوق که در قالب نوعی مزایا خواهد بود، و میزان آن نه ۱۰۰ یورو، که مبلغی متغیر بین ۲۵ تا ۹۰ یورو برای بخشهای مختلف نیروی کار خواهد بود (م.) ]
مورد دوم: از قضا اولین بار است که مکرون این موضوع را قبول میکند و به زبان میآورد، در حالی که او همیشه آن را انکار میکرد، این یعنی ساختار نمایندگی به عنوان یک سیستم میانجیگر بین قدرت و جامعه، بین حاکمیت و شهروندان، از کار افتاده است. بنابراین پس از این موج مبارزات، بحث را باید حول یک سری از موضوعات مهم مثل خدمات عمومی (در مورد مالیات، سلامت و..) و بهویژه میانجیگری اجتماعی شهرداریها ادامه داد. این اشارهای است به سنتهای فدرالیستیِ جمهوری که همیشه مهجور واقع شده، اما اکنون بنابه دلایل ضروری احیا شدهاند.
روی این گذار مکث کنیم. مکرون باید روزنهای اجتماعی را باز کند. او میداند که باید نمایشی راه بیاندازد، دیگر فقط یک سخنرانی و تلاش برای میانجیگریِ ساده در زمینِ نهادهای واسطهگر کافی نیست. با این حال او موضوعِ حداقل دستمزدها را در کنار موارد متعدد دیگری از جمله میانجی گری اجتماعی و توسل به شهرداریها مطرح کرد. بله، او حرف میزند تا مردم را سرگرم کند. در مقابل، پروپاگاندای رسمی حاکمیت و سیاست دست راستی همچون سیاست دست چپی از طرف جنبش از ابتدا رد شده و آنها آماده استقبال ازهر گونه پیشنهادی مربوط به رفراندوم و اشاراتِ مربوط به امکان انحلال مجلس ملی و ترمیم کابینه هستند.
موافقت مکرون با افزایش حداقل دستمزدها به عنوان یک عنصرمرکزی نوساناتِ اجتماعی گیج کننده نیست. این نشان دهنده یک لغزش ضروری برای درک بهتر وضعیت فعلی است. جلیقه زردها از حاشیه شهرها به مرکز شهرها نقل مکان کردهاند، چون گرسنهاند، چون پول میخواهند، چرا که مشکل دستمزدها— و دستمزد اجتماعی— بسیار اساسی است. مکرونِ سرمایهدار حجاب ایزیس (۲) خود را پاره میکند: بحث بر سر هزینه نیروی کار و سنجش مالکیت است (او هنوز نمیخواهد تسلیمِ مطالبه مالیات بر ثروتهای بزرگ شود). شاید این تصویری از یک نمایش در مقابله با یک ضرورت مشترک است، همه باید این فریب را متوجه شوند و این پیششرط شکلگیری یک مبارزه طبقاتی است که در نتیجه آن بیناطبقه بودنِ (ائتلافی بودن) جلیقه زردها از میان میرود؛ یک تهدید نئولیبرالی از سوی اتحادیه اروپا نیز وجود دارد که اصلاحات اعلام شده، کسری بودجه را به بیش از ۳ درصد (از تولید ناخالص داخلی) میرساند. وعدههایی که البته به نظرمیرسد آثار رسمی آن برای مکرون بعدتر آشکار خواهد شد.
ما همچنان به بُر خوردن کارتهایِ بازی در صفحه نمایش نگاه میکنیم. چیزی که به نظر مکرون برای ترمیم عملکرد نهادها لازم است.
اشاره مکرون به شهرداران سرپوشی است بر پوشاندن خلئی که در میانجیگری اجتماعی به وجود آمده، اما دوباره در نهایت این نقد اقتصاد سیاسی است که بازمیگردد: چطور شهرداران میتوانند عهده دار مسئولیتهایی شوند که بیشتر در چارچوب قانونگذار نولیبرالی، به حوزه خصوصی منتقل شدهاند؟
در هر صورت، غلبه بر جمهوری پنجم به میانجی یک خط فدرالیستی مبنی بر افزایش اختیارات شهرداریها، امکان پذیر نیست (که این به نجات از غرق شدن در دریای آزاد میماند)؛ این مسیری ست که به باور من به چشم اندازی اقتدارگرایانه ختم میشود. این امر در مورد سازماندهی مجدد مردم به دست قدرت نیز صادق است. مکرون میخواهد مردم خاص خود را دراین بحران عمیق برنامه نولیبرالی بازتعریف کند.
با اینحال، ما شاهد آن بودهایم که مقاومت دراین زمینه، سخت و دشوار ادامه داشته و مالتیتود [Multitude / پرشماران، توده، جمعیت انبوه، افراد بیشماری که باهم عمل میکنند] که تاکنون در اشکال نامنظم اما مداوم در پی تصرف دوباره قدرت برسازنده (۳) بوده، این بار به احتمال زیاد به مردمِ مکرون تبدیل نخواهد داشت. مبارزه ادامه دارد و هیچ کس درحال حاضر نمیتواند بگوید اگر مالتیتود، به جای مردم، بخواهد خود را به عنوان یک طبقه معرفی کند چه میشود. مکرون را مأیوس میکند، او را میترساند، او را به عنوان خطر واقعی به تصویر میکشد.
در هفتههای قبل از ۸ دسامبر، در چهارمین شنبه مبارزات، با سکوت مکرون شاهد بسط و تقویت دستگاه عظیم سرکوب بودیم. کمپین مبارزاتیِ "شنبه سوم" (اول دسامبر) که در محاصره پلیس قادر به خارج شدن از مترو پاریس نبود، سرکوب شد. خشم قدرت دربرابر قهرسیاسی زیردستان همیشه فرازهایی از این دست را دارد، البته بدون در نظر گرفتن مشکلی که تمام کارشناسان جنبشها (و سرکوب جنبشهای اجتماعی) دراروپا مطرح میکنند یعنی چگونگی خنثی کردن جنبش بهجای سرکوبِ آن. درفرانسه، با توجه به رابطه رضایت بخشی که همواره دولتها (تا حدودی سوسیال دموکرات) با اتحادیهها دارند، پلیس فرانسه هرگز مسأله کنترل فعالیت تودهای مستقل را مطرح نکرده بود اما جلیقه زردها آنها را دیوانه کردند. درحال حاضر، سازماندهی گسترده پلیس برای "شنبه چهارم" (۸ دسامبر) واقعاً به نظر نمیرسد که توانسته این مشکل را حل کند. به جای گوش سپردن و تقسیم نیرو علیه جنبش (به منظور خنثی کردنِ آن)، پلیس همچنان تلاشهای پیشگیرانه نفرت انگیزی را انجام داد تا هزاران نفر را به زندان بیندازد. سپس درگیریهای گستردهای بهوقوع پیوست که نتیجهای نداشت جز افزایش تنفر و تحقیر نسبت به این استفاده کور از نیروی پلیس.
در دوره آماده سازی شنبه چهارم اعتراضات، یک کمپینِ تلخ و ترسناک نیز وجود داشت: کمپینی دولتی برای ایجاد "نمایندگی" دربین جلیقه زردها، و شکل دهی به گرایشی "خوب" و "میانه رو" از جلیقهزردها در مقابل با "افراد بد"، یعنی علیه اکثریت بزرگی از جنبش، علیه مالتیتود.
پس از آن بود که شاهد تحقیرهای جزئی (ومتأسفانه مؤثر) از قبیل محکومیت قرارداد مراکش (۴) از طرف راست فاشیستی بودیم. درمورد مهاجرت، اخبار جعلی منتشر کردند که مکرون فرانسه را به سازمان ملل میفروشد و از این طریق به کشورهای آفریقایی اجازه حمله به فرانسه را میدهد!
لغو مالیات بر سوخت توسط مکرون، تنها یک مسأله از آن همه خواسته معترضان را حل کرده اما این لغو موجب تحریک، نفرت، رد قهر آمیز و دیدنی از جانب جلیقه زردها شد. برای یادآوری، دراین دوره شاهد ورود مبارزات دانشجویی و اولین تظاهرات جنبش زنان NUDM به جنبش جلیقه زردها بودیم (۵) و این بسیار مهم است. اعتراضات علیه مکرون، درحال افزایش وشتاب است، و این نشان دهنده زایش و ساختِ جدید مبارزاتی است. دراین زمینه نیز عاملِ مهم سرکوب بسیار قوی عمل کرده است. اکنون بازتاب بحران اقتصادی، و فشاری که موضوعاتِ پیشنهادیِ جلیقه زردها، عملکردِ دولت مکرون و تکثیرِ مبارزات بخشهایی از جنبش دانشجویان و زنان، بر جای گذاشته، نه شروع یک قطب اما خراشی بر پیکره این وضعیت آشفته برای ایجاد یک "دورنمای چپ" است. با توجه به ضعف موجود در حال حاضر، در این شرایط پیچیده و سخت، ایجاد یک قطبِ جذب کننده به وسیله این نیروها دشوار است. با این حال هنوز این ظرفیت وجود دارد.
این احتمال نیز وجود دارد که اولین نشانههایِ قطببندی چپ منجر به شتاب در روند شکلگیری سیاسی جنبش جلیقه زردها شود. منظور ما شکلگیری چیزی شبیه نهضت ۵ ستاره در ایتالیاست. وضعیت گیج کننده است. اما واضح است در صورتی که فشار چپ تعین بیشتری بگیرد، قدرت حاکم درهایش را برای سازماندهی قطبی پوپولیستی باز میکند، یک قطب پوپولیستی که راهکاری اقتدارگرایانه را برای حل بحران کنونی پیشنهاد خواهد کرد.
منبع: یورونوماد (۱۱ دسامبر ۲۰۱۸)
پانویسها
۱: قانون حداقل دستمزدها در فرانسه موسوم به SMIC که اکنون معادل ۱۱۵۰ یورو است.
۲: الهه طبیعت، باززایی، و تجسم سحر و جادو در مصر باستان
۳: قدرتِ برسازنده اصطلاحی اسپینوزایی است به معنی قدرت برانداز، بدون مرکزیت و رسمیت علیه قدرتِ حافظ قانون یا همان قدرتِ برساخته.
۴: قرارداد یا سند بین المللی مهاجرت که در کنفرانسی در مراکش توسط سازمان ملل به تصویب رسید. در این نشست نمایندگان ۱۶۴ کشور از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل این سند را امضاء کردند. در حال حاضر، کشورهای آمریکا، لهستان، اتریش، جمهوری چک، مجارستان، شیلی، بلغارستان، استرالیا، اسلواکی، جمهوری دومینیکن، لتونی و اسرائیل جبهه اصلی مخالفان این سند را تشکیل دادهاند. به باور احزاب راستگرای سیاسی در کشورهای مختلف جهان، این سند به منزله تشویق مهاجرت غیرقانونی، تضعیفِ حق حاکمیت ملی کشورها در برخورد با این دسته از مهاجران است.
۵: جنبش زنان با نامِ Non Una Di Meno (نه یکی کمتر) که ابتدا در ایتالیا شکل گرفت و هم اکنون به کشورهای دیگری مانند فرانسه تسری یافته است.
نظرها
Mina
آقای آنتونیو نگری، مارکسیست لنینیست معروف و مغز تروریست های آدمکش بریگاد سرخ اگر نابغه ای مثل مکرون رو برای تحقیر شاهزاده خطاب نکنه و از خرابکارهای نا آرام که اعتراضات جلیقه زردها رو دزدیدند و به شورش ولگردها تبدیل کردند، دفاع نکنه از کی دفاع بکنه؟!
طاهر
درتوضیح عکس دوم En colere علاوه بر عصبانی بودن به معنی در اعتصاب بودن نیز هست. تحلیل نگری ماهیت بیطبقه یا بیناطبقهای بودن خیزشهای اخیر رو نشون میده و مهمتر این که چپ میتونه و باید از چارچوب تحلیلهای سنتی طبقاتی بیاد بیرون
مرادی
چپ باید از فکر طبقاتی بیرون بیاید و به دو جبهه کفر و ایمان بپردازد...خصوصا چپ های ایران. چپ های ایران اگر در جبهه چپ اسلامی خود را می گنجاندند یا با آن همراه میشدند و ...در مطالعه دین بیشتر دقت میشد...مسلمان نماها با شعار "مرگ بر کمونیست اونکه میگه خدا نیست" انقلاب را تصاحب نمی کردند و ... اگر فکری و عقیده ای صحیح باشد حتما اصالت طبیعی و حقانیت ذاتی در طرح خلقت دارد و در دین اصیل سفارشی نشده توسط قدرتمندان مندرج است...شک نکنید...مطمئن باشید قدرتمندان با حمایت از روحانیت مزدور و با طرح های قشری یا پیچ و تاب های فریبکارانه از دین آنرا پنهان میکنند... دین اصیل از ابتدای خلقت برای هدایت و تربیت انسانها مقدر شده است ...پیام های پی در پی...هشدارها و تشویق ها...برای آماده سازی انسانها برای این دوران...دورانی که انسانها باید چپ گرایی را با رضایت قبول کنند و الا با زندگی مشقت باری روبرو خواهند بود...
مرادی
آخرین پیام در دین اصیل قیام برای چپ گرایی است...مومنین باید با نیروی قهریه از زمان آخرین پیامبر به قیام بالقسط ادامه میدادند.... از لحاظ تاریخی دیگر زمان صبر و تحمل زیاده خواهی مفسدین تمام شده است .... ...هم مفسدین تکپیر میشوند...هم جامعه انسانی آشفته میشود هم تعادل طبیعت بهم می خورد **
operaio
"مارکسیست-لنینیست" خواندن آنتونی نگری از جهل مرکبی سخن می گوید که بیشتر مختص به یک گرایش هیستریک, کودکانهء ضد چپ است. نگری در دوران جوانی (دههء شصت میلادی) به آن جریانات چپ در ایتالیا تعلق داشت که حزب کمونیست ایتالیا و دیگر شاخه های "مارکسیست لنینیست" را بخشی از سیستم بورژوازی می دانستد و نقدی اساسی داشتند به تمامی گرایشات "مارکسیست-لنینیستی" خصوصا جنبه های اقتدارگرایانهء سیاستهای آنان و روشهای استبدادی از بالا به پایین و تشکیلات شدیدا عمودی شان. چیزی جز بیسوادی محض نمیتواند عذر این باشد که چنین لقب هایی به نگری منتصب گردد. در ساحت نظریه پردازی نیز نگری در دهه های شصت و هفتاد از نویسندگان جنبش "اوپرایو" (operaio) بود, که برای جناح های "چپ" بریگارد سرخ کل جنبش "اوپرایو" سیاسی کار و اصلاح طلب تلقی می شد. در چند دههء اخیر نگری یکی از نظریه پردازان جنبشهای جهانی ضد سرمایه داری است و کتاب مهمی (در همکاری با مایکل هارت) با نام "امپراتوری" در باره مبارزات و جنبش های جهانی ضد سرمایه داری نبشته اند. یک مفهوم اساسی برای هارت و نگری مقولهء "مولتیتود" (Multitude) است, که بسیاری از منتقدین به جنبه های پوپولیستی آن اشاره داشتند, اما شاید برای جنبش هایی مانند جلیقه زرد ها این مفهوم اتفاقا قابل استفاده باشد.
انسان
جناب مرادی متاسفانه شما برخوردی ابزار گرایانه و نازل به دین و اعتقادات شخصی دارید که, بیش از هر چیز دیگری, نشان می دهد که شما هیچ از این گسترده فجایعی که در این ۴۰ سال بر ما رفته است یاد نگرفته اید. و اتفاقا این برخورد خود شما مبتذل ترین شکل مسلمان نمایی است. دوران تظاهر کردن و خالی بازی و خالی بندی خیلی وقته که تمام شد و رفت. نه چپ لازم هست که شکل و ظاهر دینی بگیرد و نه دین باید "قیام" برای چپ گرایی بکند. یک بار و برای همیشه بیاید اجازه بدهیم هر کس خودش باشد و به این خود بودن خود, یا به قول استاد نجف خان دریابندری, "خویشتن خویش" احترام بگذاریم و تحملش کنیم. فجیع تر از همهء این یاد نگرفتن ها و درس نیاموزی های شما, تاکیدی است که شما هنوز بر استفاده از قهر دارید: "...مومنین باید با نیروی قهریه از زمان آخرین پیامبر به قیام بالقسط ادامه می دادند." و اینجا دوباره سر و کلهء آن ذهنیت پلشت و منحط ابزارگرایانهء کلبی مسلک دوباره پیدا می شود. که این به خودی خود نشان می دهد که یک کدام از مطالب این سایت را نخوانده اید, و اگر هم قرائت کرده باشید به نظر میرسد هیچ چیزی از این مطالب دستگیرتان نشده است. "تفنگت را زمین بگذار"; "وداع با اسلحه"; گذار فرهنگ سیاسی ایران به سوی مبارزات مسالمت آمیزِ قانونی: اینها رئوس تِم ها و مطالبی است که بد نیست در نظر بگیرید. امت حزب الله ۴۰ سالِ پیگیر و بدون انقطاع , چپ و راست و هر کسی دیگری را که به دستش می رسید کشت و تکه تکه کرد و از بین برد, اما بعد از ۴۰ سال بربریت و حکومت قرون وسطی خشونت و قهر دیگر آن کارآمدی اولیهء خود را از دست داده است, اما به نظر می رسد که حداقل برای برخی خواهران و برادران سایبر بسیج این اعتیاد به "نیروی قهریه" هنوز به جای خود باقی است.