● نمای نزدیک
بوستان "نهجالبلاغه" یا بوستان بهاییان
س. اقبال – میدانستید تمامی ۳۸ هکتار زمینی که بوستان نهجالبلاغه را در آن احداث کردهاند، ملک بهاییها بوده است؟ اکثر بهاییان از ایران گریختهاند، و آنانی که در ایراناند آن گونه زیر فشارند که نمیتوانند به فکر پس گرفتن املاک غارتشده باشند.
در محدودهی شمال غربی شهر تهران بوستانی را احداث کردهاند که نام "نهجالبلاغه" را با خود به همراه دارد، چیزی که به حتم شگفتی هر شنوندهای را برمیانگیزد. اما در این نامگذاری شگفتآور، رمز و رازی نهفته است که به مصادرهی خودمانی زمین آن از سوی شهرداری بازمیگردد. چون تمامی سی و هشت هکتار زمینی که بوستان نهجالبلاغه را در آن احداث کردهاند، به بهاییان تهران اختصاص دارد. اکثر این بهاییان از ایران گریختهاند یا هرگز توان مقابله با جمهوری اسلامی را در خود نمیبینند.
توضیح اینکه بوستان نهجالبلاغه را در حاشیهی رودخانهی فرحزاد بنا کردهاند. مسیری که روزگاری مسافران امامزاده داوود از آن میگذشتند. اما امروزه شهرداری تهران ضمن تخریب محیط زیست شهری، همهی مسیر خوش آب و هوای فرحزاد را به اماکن مسکونی یا تجاری تبدیل نموده است − حقهای که پولسازی و درآمدزایی بیحساب و کتاب شهرداری را تسهیل بخشید. چون شهرداری توانست با نادیده گرفتن مسائل ایمنی شهر، مسیل تفریحی رودخانهی فرحزاد را به اماکن تجاری یا مسکونی تبدیل کند. در همین زمینها بود گونههای غریبی از تراکمفروشی پا گرفت و حتا ادارهی ثبت هم همسو با مدیران تحمیلی شهرداری تهران برای همین مالکان نوظهور سند مالکیت صادر کرد.
غصب و تصرف عدوانی زمین در شهرداری تهران امری عادی و روزمره شمرده میشود. چنانکه از مدیران شهری هیچکدام در این عمل خود، قبحی نمیبینند. حتا برای بسیاری از همین زمینها از نو سندسازی کردهاند و آنها را به خریداران جدید فروختهاند.
هم مدیران شهرداری و هم مدیران ادارهی ثبت، به سهم نجومی خود از این آشفتهبازار بسازبفروشی دست یافتند. آنوقت باغها یک به یک در مسیل فرحزاد جای خود را به برجهایی جدید سپردند که تراکمفروشان شهرداری حضور و راهاندازی آنها را برای درآمدزایی خود لازم میدیدند. ضمن آنکه در این ماجرا کسی هرگز به مسائل ایمنی ساکنان این مسیلها نیندیشید، تا جایی که درهی فرحزاد را خیلی زود به برج و بارویی تجاری و امن برای پولسازی بسازبفروشهای شهر تبدیل کردند. با همین بیتدبیری مدیران بیکفایت شهرداری بود که دیگر راهی برای مسافران یا گردشگران امامزاده داوود هم بر جای نماند. چنانکه این گروه از مسافران هماکنون برای رسیدن به امامزاده داوود راه کن و شهران را در پیش میگیرند.
اما شهرداری تهران برای لاپوشانی چنین داستانی نیاز داشت تا بوستان نهجالبلاغه را راه بیندازد. چون همراه با احداث بوستان نهجالبلاغه به طبع ساخت و سازهای بیرویه در مسیل رودخانهی فرحزاد، در حاشیه قرار میگرفت. ساختمانسازی روی مسیل رودخانههای شهر هم ابتکاری است که آن را به حتم باید به پای مدیران شهرداری تهران نوشت. چنانکه هماکنون دیگر کسی به سست بودن زمین این بناهای سر به آسمان کشیده نمیاندیشد. حتا کسی به این موضوع نمیاندیشد که این اماکن نوساز در مسیر سیل و طغیان رودخانه قرار گرفتهاند. جدای از این، مدیران شهرداری تهران چندان اعتنایی به ایمنسازی مسیر رودخانهها ندارند. تازه کم نیستند ساختمانهایی اداری یا فرهنگی از خود شهرداری که در همین مکانهای ناایمن جانمایی شدهاند.
تجربهی به ظاهر موفق تبدیل باغ-درهها به اماکن مسکونی و تجاری را ظرف یک دهه شهرداری جدای از درهی فرحزاد در باغ-درههای دیگری همچون دارآباد، کاشانک، رودهن، ولنجک، درکه، کن و سولقان نیز به کار بسته است. در چنین فضایی است که بیش از هر نقطهای از شهر، باغها تخریب میشوند و رودخانهها لاپوشانی میگردند تا ساخت و سازهای بیرویه و غیر کارشناسی رونق بگیرد.
همچنان که گفته شد بوستان نهجالبلاغه حدود سی و هشت هکتار وسعت دارد که اتوبانهای همت، یادگار امام و اشرفی اصفهانی آن را به ترتیب از سمت جنوب، شرق و غرب در بر گرفتهاند. در ضمن شهرداری تهران تمهیدات کافی فراهم دیده است تا مردم ناآگاه از مسائل شهری، عملکرد ناصواب مدیران آن را در فضای همین بوستان به فراموشی بسپارند. مهمترین این تمهیدات به راهاندازی پیست دوچرخهسواری در فضای این بوستان باز میگردد. در همین راستا یادآور میشود که حدود دویست و پنجاه دوچرخه در اتاقکی از بوستان تلنبار شدهاند که به آن خانهی دوچرخه میگویند. هرکسی از گردشگران میتواند با ودیعه گذاشتن کارت شناسایی خود دوچرخهای را از همین مکان کرایه کند. آنوقت انبوهی از دوچرخهسواران در همین مسیر راه میافتند. به واقع مردم حقههای حکومت را به خود او باز میگردانند. تا آنجا که دختران و پسران جوان وقت و فرجهای مییابند تا به دور از چشمان منکراتیهای حکومت، لحظاتی را خوش بگذرانند.
همچنین در جایجای بوستان نهجالبلاغه نمادهایی برای جهتیابی قبله نصب نمودهاند. تا به ظاهر نمازگزاران سمت و سوی قبله را به راحتی بشناسند. اما در این مکان اگر هم نمازگزاری پیدا بشود، او چندان هم به غصبی بودن بوستان نمیاندیشد. حکومت ضمن تبلیغ دین دولتی خود بسیاری از مردم را چنین بار آورده است. در واقع کسی از ایشان به غصبی بودن زمین کاری ندارد. شاید هم تصرف غصبی زمینِ بهاییان را غنیمتی جنگی برای حکومت بشمارند که لابد باید در الگویی از عملکرد ناصواب مراجع دولتی، بر خود ببالند.
غصب و تصرف عدوانی زمین در شهرداری تهران امری عادی و روزمره شمرده میشود. چنانکه از مدیران شهری هیچکدام در این عمل خود، قبحی نمیبینند. حتا برای بسیاری از همین زمینها از نو سندسازی کردهاند و آنها را به خریداران جدید فروختهاند. گفتنی است که در این خصوص کارگزاران شهرداری با مدیران بنیاد مستضعفان و بنیادها و آستانهای شناخته شدهی دیگر مسابقه گذاشتهاند. چهبسا در این ماجرا حتا کارها به دادگاه کشیده میشود تا سرآخر یکی از آنها پای خود را از تصرف فلان زمین پس بکشد. در همین راستا اغلب شهرداری را مجبور کردهاند تا به تخلیهی فلان زمین و ملک گردن بگذارد. با این همه بسیاری از پارکهای شهر تهران در محلههای سعادتآباد، شهرک غرب، نظامآباد، خیابان اندیشه، شهرری، عبدلآباد و نارمک در زمینهای وقفی آستان قدس یا در زمینهای مصادرهای بنیاد مستضعفان بنا شدهاند که دعوا برای تغییر مالکیت آنها در محاکم رسمی همچنان ادامه دارد. دعواهایی اینچنینی بر سر تصاحب زمینهای تهران در اراضی عباسآباد شدت بیشتری میگیرد. در اینجا وزارتخانهها و نهادهای وابسته به سپاه و ارتش بیش از همه توان خود را برای تصاحب این اراضی به کار میبندند. با این همه کم نیستند مهاجرانی از خارج، که جرأت یافتهاند تا دوباره به ایران بازگردند. این گروه از افراد توانستهاند برخی از زمینهایشان را از شهرداری پس بگیرند. زمینهایی که شهرداری تهران سالهای سال آنها را به شکل پارک و بوستان درآورده بود.
همچنین به تازگی مالکان یا وارثان بسیاری از املاک محدودهی شهرنوی تهران در دادگاههای جمهوری اسلامی آفتابی شدهاند که بتوانند به زمین ملک مسکونی یا تجاری خود که زمانی توسط حکومت تخریب گردید، دست یابند. ناگفته نماند که شهرداری منطقهی یازدهی تهران بیش از سه دهه است که تمامی این زمینها را غاصبانه به بوستان رازی بدل نموده است. حتا ساختمان اداری شهرداری منطقهی یازده را نیز در فضای همین زمینهای غصبی بنا نمودهاند.
تمامی رفتارهای نادرست شهرداری در پناه دین دولتی است. همچنان که زمینهای غصبی بهاییان شهر را بوستان نهجالبلاغه نام میگذارند که به شوخی و مزاح بیشتر شباهت دارد تا به نامگذاری یک بوستان تفریحی.
جدای از این نمونهها، در خیابان نظامآباد تهران هم شهرداری منطقهی هفت، بوستان ولایت را روی املاک غصبی مردم بنا کرده است. مدیران شهرداری بنا دارند تا با حربهی نام ولایت، به جنگ مالک یا مالکان آن بشتابند. در عین حال در تمامی این بوستانهای غصبی تابلوهایی برای جهتیابی قبله نصب نمودهاند تا گردشگران برای نماز خود سمت و سوی قبله را به خوبی بشناسند. بدون تردید حکومت نماز روزانهی مردم را هم به پای وجاهت خود مینویسد. کارگزاران حکومت همچنین به نمایش نماز مردم بسنده میکنند و به زمین و آب غصبی آن چندان اعتنایی ندارند. نوعی از دین که جمهوری اسلامی را باید مبتکر آن شناخت.
تجربهی به ظاهر موفق تبدیل باغ-درهها به اماکن مسکونی و تجاری را ظرف یک دهه شهرداری جدای از درهی فرحزاد در باغ-درههای دیگری همچون دارآباد، کاشانک، رودهن، ولنجک، درکه، کن و سولقان نیز به کار بسته است. در چنین فضایی است که بیش از هر نقطهای از شهر، باغها تخریب میشوند و رودخانهها لاپوشانی میگردند تا ساخت و سازهای بیرویه و غیر کارشناسی رونق بگیرد. چون مدیران شهرداری تهران تنها به همان لحظههایی میاندیشند که بر کرسی ریاست تکیه زدهاند. پیداست که درآمدهای نجومی بر بستری از تراکمفروشی در همین لحظههای ویژه پا میگیرد و تنها کاستیها و آسیبهای آن برای آیندگان باقی میماند.
تمامی این رفتارهای نادرست در پناه دین دولتی است. همچنان که زمینهای غصبی بهاییان شهر را بوستان نهجالبلاغه نام میگذارند که به شوخی و مزاح بیشتر شباهت دارد تا به نامگذاری یک بوستان تفریحی. در عین حال شهرداری تهران در فضای همین نامگذاریهای اجق وجق آموزهای را هم برای شهروندان خود به جا میگذارد و آن اینکه تنها به اعتبار نام نهجالبلاغه میتوان بهاییان را از زمینهایشان پس راند. در واقع مدیران شهرداری در پناه شورای شهر خودمانی خودشان ضمن الگوبرداری از رفتار مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی، قانون و ضابطه را همینگونه مینویسند. ولی اعتبار و ماندگاری این گروه از قانونها تنها به دوام و بقای جمهوری اسلامی بستگی دارد.
نظرها
زنی بی خدا
ما ساکن غرب تهران هستیم و از زمانی که این پارک ساخته شده به خصوص تابستانها خیلی به آنجا می رویم و واقعاً در تهران شلوغ و آلوده چنین مکانی غنیمت است، از این که این زمینها اموال بهاییان بوده اصلاً خبر نداشتیم ولی چیزی که بسیار جلب توجه می کنند نام بی مسمایی این پارک است جا به جا کلی هزینه نوشتن آیات و احادیث بر دیوار ها کرده آمد تا مبادا اگر از شلوغی و آلودگی آدم به طبیعت پناه برد خدا را فراموش کند، ضمناً محض خالی نبودن عریضه چند شهید گمنام هم در این پارک دفن کرده آمد.
پژوهش
اين چه تيتر بى مبنايي است كه نويسنده انتخاب كرده است.آيا ٣٨ هكتار زمين اين پارك متعلق به بهائيان بوده است؟كدام مستندى براى ان وجود دارد؟ اگر اين حرف راست باشد به معناي ان است كه بهائيان با قدرتى كه در زمان پهلوى اول و دوم داشتند توانسته بودند ٣٨ هكتار زمين مسيل رودخانه و دره را به نام خود كنند و رانت خوارى و زمينخوارى به اين بزرگى نشان از همدستى با كارگزاران فاسد ان دوران بوده است.هرچه كه هست اين نويسنده اگر از بهائيان است ،با اين تيتر نه تنها خدمتى به بهائيان نكرده است بلكه اتهامى به انان روا داشته است كه در صورت واقعيت داشتن ،لكه ننگى براى انان بوده و نشان از رانت خوارى و زمين خوارى انان از معابر و دره ها و مسيل هاى رودخانه با تبانى رژيم سابق مى كند.نكته منفى ديگر دشمنى نويسنده با نمادهاى اسلامى است.چه ايرادى به اين موضوع وارد است كه در پارك ها مكانى براى نمادهاى فرهنگ دينى مردم مثل يادمان شهيدان و نمازخانه و قبله وجود داشته باشد؟ در عصر ازادى فكر و فرهنگ ،ايراد گرفتن بر چنين مطالبى نشان از دين ستيزى است و نكوهيده است.از نويسنده مى خواهيم مستند خود را بر اينكه اين ٣٨ هكتار زمين متعلق به بهائيان است در مقاله ديگرى ارائه نموده و بگويد چگونه انها اين مقدار زمين عمومى را به نام خود نموده اند؟