تاثیر فقه در نابرابری جنسیتی و خشونت خانگی
مهری قاسمی - در فقه که «تنبیه بدنی» زن به دلیل «ناشزه» بودن مباح است، اعمال خشونت بخشی از حقوق مرد دانسته میشود.
تسلط نگاه فقهی بر قوانین مربوط به «احوال شخصیه»، یکی از مهمترین زمینههای نابرابری جنسیتی و گسترش خشونت خانگی را در ایران فراهم کرده است. نگاهی که در آن حتی «تنبیه بدنی» زن به دلیل «ناشزه» بودن مباح است، اعمال خشونت بخشی از حقوق مرد دانسته میشود.
«نشوز» در فقه و در کمترین حد آن عدم تمکین جنسی است. توجیه مجاز بودن خشونت علیه زن به دلیل عدم تمکین جنسی، نتیجه ساختاری قرون وسطایی است که در آن برای خواست و تمایل جنسی زن و حاکمیت او بر بدنش حقی متصور نیست. در این دستگاه، زن در هر وضعیتی باید به خواست جنسی مرد تمکین کند و در غیر این صورت «حقوق واجب مرد» را نادیده گرفته است.
فارغ از اینکه خشونت در این مورد چه اندازه نابخردانه و ناعادلانه است، با توجه به این که ادعای نشوز مربوط به خصوصیترین بخش از زندگی است، میتواند به بهانهای در دست مردان تبدیل شود تا با استناد به آن، علیه زنان خشونت کنند.
قابل تامل آن که مساله نشوز و عدم تمکین و نافرمانی زن در برخی نگرشهای فقهی شیعه ابعاد گستردهتری از موضوع رابطه جنسی پیدا میکند و ناشزه بودن زن، تنها در نافرمانی جنسی خلاصه نمیشود. چنانچه بسیاری از فقهای امامیه، عدم تمکین عام را نیز نشوز میدانند و معتقدند که زن در هر حالی باید از شوهر اطاعت کند. برای مثال در مسند تحریرالوسیله علاوه بر «استمتاع و مقدمات آن»، خروج زوجه از منزل بدون اذن زوج نیز از موارد نشوز به حساب آمده است. نظر مشهور امامیه نیز بر این است که کسب رضایت زن از شوهر برای خروج از منزل لازم است و این را از جمله تکالیف زن در برابر شوهر و از حقوق شوهر دانستهاند. (تنبیه زوجه از دیدگاه فقه امامیه و حقوق موضوعه ایران، مجله بانوان شیعه، تابستان ۱۳۸۷، صص ۱۷۷ و ۱۷۸)
تابستان گذشته مجله «فقه و مبانی حقوق اسلامی» با انتشار مقالهای کوشید تا به «شبهاتی مبنی بر خشن بودن احکام فقهی اسلام یا ظلم به زنان» پاسخ دهد (بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه، فقه و مبانی حقوق اسلامی، بهار و تابستان ۱۳۹۴، سال چهل و هشتم، شماره اول، ص۴۶)، اما در نهایت نویسندگان مقاله برای رفع شبهه نشان دادند که بر اساس دستورات فقهی، کتک زدن زنان باید با دقت تمام انجام شود!
در بخشی از این مقاله آمده است: «فقها با دقت کامل حد و مرز ضرب مورد نظر در این زمینه را مشخص کردهاند. آنها اشاره داشتهاند که در ضرب ناشزه، باید به مقداری که امید میرود زن به طاعت همسر برگردد، اکتفا شود و در صورت حاصل شدن غرض، نباید زیادهروی کرد و در غیر اینصورت اندک اندک زیاد شود.»
نویسندگان اضافه کرده بودند: «در هنگام زدن نیز باید مواضع ظریفتر که بر آنها ترس است، حفظ شود، مانند صورت، کمر، قسمت نازک زیر شکم و … و بر یک موضع واحد زده نشود، بلکه بر مواضع سخت بدن پخش شود، زیرا معیار اصلاح است.»
حیرتانگیزتر اما نقل قولی از آیتالله ناصر مکارم شیرازی در این مقاله است: «روانکاوان امروز معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی به نام «مازوشیسم (مازوخیزم)» (آزارطلبی) [این عبارتها همه در مقاله آمدهاند] هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید میشود، تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است. بنابراین ممکن است ناظر به چنین افرادی باشد که تنبیه خفیف بدنی در مورد آنان جنبه آرامشبخش دارد و یک نوع درمان روانی است.» (بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه، ص۵۴)
به این ترتیب، فقیهان نه تنها به دنبال جایگزینی برای احکام قرون وسطایی فقه نیستند، بلکه برای توجیه خشونت علیه زنان و تعیین حدود کتک زدن و ضرب آنان، حتی گاه به بدفهمیهایشان از «روانشناسی» هم استناد میکنند. فقهای بلند مرتبهای که حاضرند ناشیانه به یک عبارت در علم روانشناسی با عنوان مازوشیسم[!] استناد کنند، اما از کرامت انسانی حرفی نزنند.
با چنین نگرشی بوده که تمامی قوانین اجتماعی و احوال شخصیه بر اساس دستگاه سنتی فقه تنظیم شده و حتی فتاوای فقهی متفاوت مراجع مورد تایید حکومت، گاه در دادگاهها به عنوان منابع صدور حکم نیز مورد استناد قرار گرفته است.
از سوی دیگر برای عادیسازی سیطره فقه در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی از تمامی دستگاههای تبلیغاتی و آموزشی نیز استفاده شده است: از کتابهای درسی تا دروس عمومی در دانشگاه و از برنامههای تلویزیونی و تبلیغی تا روزنامهها.
آنچه بارها و بارها تکرار شده و در ذهن بسیاری از مردم پذیرفته شده است، این است که احکام فقه همان دستوراتی است که از جانب خدا ارسال شده و اجرای آن میتواند جامعهای نمونه و منطبق بر «فطرت انسانی» را بنا کند. در ضمن این تبلیغات هم ابتدا دستور اعمال خشونت نسبت به مجرمان و در مرحله بعد نسبت به کودکان و زنان عادیسازی شده است. و بالاخره کار به جایی رسیده که موضوع کتک زدن زنان حتی در رسانههای همگانی نیز تبلیغ میشود.
سال ۹۱، روزنامه قدس گزارشی با عنوان «چه زمان و چگونه زنان را باید کتک زد؟» منتشر کرد که به برنامهای تلویزیونی میپرداخت.
در این برنامه با اشاره به آیه ۳۴ سوره نسا درباره کتک زدن زنان گفته شده بود: «خدا به آقا اجازه داده است، نه اینکه واجب کرده است. زدن برای زن ستمدیده و مظلوم نیست، بلکه برای زن ناشزه است. زن ناشزه یعنی زنی [که] حقوق واجب مردش را بدون عذر رعایت نکند که مهمترین مصداق آن بحث تمکین جنسی و تمکین خاص است. مثلا مردی خیلی مهربان است، خانمش را دوست دارد و نیازهای او را برآورده میکند، ولی زن او بدون دلیل موجه به نیاز مردش جواب نمیدهد.»
کارشناس برنامه با این مقدمات نتیجه گرفته بود: «ممکن است که خانمی بگوید که برآوردن غریزه جنسی یک حرکت حیوانی است. این امر در ظاهر مهم نیست، ولی در واقع خیلی مهم است. این به ویژگی عشقبازی آقایان برمیگردد زیرا اولویت اول برای مرد غرایزش است. یک وقت خانم برای آقا غذا نمیپزد، آقا به رستوران یا خانه مادرش میرود و غذا میخورد، این کار خیلی آفت ندارد، ولی حالا یک وقت خانم نیاز غرایز شوهرش را برآورده نمیکند، زمینه برای انحراف آقا مهیا میشود .اگر آقا با خانمی ارتباط برقرار کند، ممکن است که آلوده بشود و دود این کار به چشم خانم هم میرود.»
و اینکه: « گاهی معلم شاگردش را تنبیه میکند و این به نفع شاگرد است …»
منبع: خانه امن
نظرها
majid
در قوانین ایران هیچ جایی اجازه ضرب و شتم همسر(زن یا مرد) را نداده است. بنده دوران خدمت رو در دادگاه سپری کردم مواردی بوده است که زن همسر خود را مورد ضرب شتم قرار داده بود بعد وقتی از شوهر این زن می پرسیدیم چرا حداقل از خودت دفاع نکردی ، گفت اگر دستش بزارم میره شکایت می کنه نامه پزشکی قانونی می گیره دادگاه هم دیه تعیین می کنه.
سعید
مجید خان شما کاملا صحیح میفرمایید در جمهوری جهنمی اسلامی نه آپارتید جنسی داریم نه سنگسار زنان متهم به زنا نه هیچ نوع خشونت علیه زنان که دولت حامی آن باشد اگر دعوای خانوادگی نیز در میان باشد این زنان هستند که مردان را کتک می زنند. این جمهوری جهنمی اسلامی هم در حقیقت امر جمهوری بهشتی اسلامی است فقط کاشکی ما چند تا از این خواهران سایبر بسیج را در اینجا داشتیم که حقایق را برای ما بیشتر توضیح می دادند!