● دیدگاه
«طرح سوخته»
مهرانگیز کار - پخش نامستند "طراحی سوخته" طبعا به دستگیری وحشیانه اسماعیل بخشی و سپیده قلیان منتهی شد. تعجبی هم نداشت چون دو سه هفتهای بود که داشتند برای زنده کردن طرح امنیتی خودشان که بخشی و قلیان آن را سوزانده بودند، کار میکردند.
طراحی سوخته: یکی از چندین برنامه امنیتی جمهوری اسلامی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. در این برنامه تمرکز بر این بود که اسماعیل بخشی و سپیده قلیان، از بازداشتشدگان اعتراضات صنفی کارگران مجتمع نیشکر هفتتپه، نه تنها دروغ گفتهاند و شکنجه نشدهاند، بلکه آزادانه اقرار کردهاند با یک سازمان کمونیستی برانداز و فعال خارج از کشور در ارتباط بوده و بر پایه دستورات آن "رفقا"، اعتراض کارگران هفتتپه را به انحراف میکشاندهاند.
پخش نامستند "طراحی سوخته" طبعا به دستگیری وحشیانه اسماعیل بخشی و سپیده قلیان منتهی شد.
تعجبی هم نداشت چون دو سه هفتهای بود که داشتند برای زنده کردن طرح امنیتی خودشان که بخشی و قلیان آن را سوزانده بودند، کار میکردند. کمیسیون و هیات تحقیق تشکیل میدادند و دادستان کل خط و نشان میکشید و بسیار تمهیدات دیگر.
اما به راستی طرح چه بود و چرا سوخت؟
تیتر را غلط زدهاند. درست است که یک طرح مهم سوخته، اما طرحی که سوخته «طرح وزارت اطلاعات و قوه قضاییه و سناریو سازی آنها» برای خفه کردن تظاهرات اعتراضی کارگران در سراسر کشور بوده است.
طرح چه مشخصاتی داشته که بخشی و قلیان آن را سوزاندهاند؟
اسماعیل بخشی ظرفیت رهبری خود را در جریان تظاهرات کشف کرده بود و جمعیت خودجوش معترض داشتند رهبری او را میپذیرفتند.
سپیده قلیان نیز در محدودهای دیگر در جمع کارگران معترض، تبدیل به زن جوان و شجاعی شد که دستاوردش یعنی تمایز و محبوبیت، برای امنیتیهای ترسان از سازمان، تشکل و رهبری، خطرناک بود.
هول به دلشان افتاد. هر دو را گرفتند، بدون حضور وکیل مدافع شکنجه کردند و برای خلاصی از شکنجه تنها یک راه پیش پایشان گذاشتند: اقرار به این که براندازهای خارج از کشور با جلب همکاری کسانی مانند آنان، تظاهرات کارگری را داغ میکنند.
پس از ترمیم آثار شکنجه، نمایش اقاریر اجباری ضبط شد. دو اقرار کننده هم به صورت موقت آزاد شدند.
امنیتیهای شکنجهگر تصور کردند موفق شدهاند و به هنگام اقاریر را پخش میکنند و بعد تظاهرات اعتراضی کارگران کاملا جنبه امنیتی پیدا میکند و با آچار فرانسهی «اقدام علیه امنیت ملی» و «همدستی با دشمن» و این لاطائلات ۴۰ ساله، اعتراض سراسری کارگران گرسنه، شریف، سختکوش و صبور ایرانی خفه میشود.
اما این طرحشان سوخت. دو انسان باهوش، بخشی و قلیان، این طرح را سوزاندند. چگونه؟
وقتی اقرار کردند و آزاد شدند، اعلام کردند در مرحله بازداشت که خودسرانه هم بوده شکنجه شدهاند. طبعا رادیوها و تلویزیونهای فارسی زبان خارج از کشور و شبکههای اجنماعی پر شد از بحث شکنجه از زبان بخشی و قلیان.
دستگاههای تدوین طرح و اجرای طرح، ماندند حیران. میخواستند در اجرای طرح، اقرارهای این دو را پخش و حرکتها و جنبشهای کارگری را با ارعاب خفه کنند اما دستشان بسته شد. اقرار زیر شکنجه به موجب شرع و قانون صحیح نیست و ارزشی ندارد و جالا جهان به ریششان میخندد.
پدرشان درآمد تا در یک اجماع، حکومتیها یکی یکی اعلام کردند «بخشی» دروغ میگوید. او هم سوگند خورد که به مردم دروغ نگفته است. قلیان هم شهادت داد.
وزارت اطلاعات مانده بود معطل، قوه قضاییه مانده بود معطل، سپاه پاسداران و نیروی انتظامی مانده بودند معطل. چگونه اقاریر زیر شکنجه را پخش کنند که حتی خودیهای ذوب شده در ولایت بشنوند؟
زمینهچینی کردند. به خیال خودشان روی افکار عمومی کار کردند و سرانجام دادستان کل کشور اعلام کرد اسماعیل بخشی دروغ میگوید و شکنجهای در کار نبوده است.
شاگردان حسین شریعتمداری و دانشآموختگان برنامههای «هویت سازی» به صف شدند تا فیلم مستند بسازند و به نقل از بیبیسی و دیگر رسانهها، خبرهای مربوطه را که آنها فقط نقلشان کرده بودند و چیزی بر آن نیفزوده بودند، با چاشنی همیشگی «دشمن دشمن» به صورت آبکی بسازند و به خورد مردم بدهند.
ساختند و اسمش را گذاشتند «طراحی سوخته». تظاهر کردند که طرح «سازماندهی اعتراضات کارگری» با دخالت چپهای خارج از کشور با عقل و مدیریت جمهوری اسلامی سوخته است.
بلافاصله هم لشکرکشی کردند به سوی خانههای دو انسان شریف: خانم قلیان و آقای بخشی.
اینک این دو در اختیار مشتی گرگ زخم خورده هستند که طرحشان سوخته.
این طرح حکومت بوده که با وجود پخش اقاریر زیر شکنجه سوخته.
مردم و به خصوص کارگران طلبکار، این بازیها را باور نمیکنند.
اقاریر مانند دیگر اقاریر این ۴۰ ساله که عموما سوخته، سوخته است.
باید راهی پیدا کرد برای پایان دادن به تداوم جنایات این مدیران نالایق که تولیدشان یک مشت آدمخوار است. آنها را در فضاهای بسته به جان کارگران و مردم بیگناه و دلخسته میاندازند و نمازشان را با وجدان آسوده به کمرشان میزنند.
مزدی که بابت ستمگری میگیرند خیلی بالاست و از درآمد همان کارگرانی پرداخت میشود که هماکنون در خانهها از فقر یا در زندانها به اتهام حقگویی، دارند شکنجه میشوند.
این روند تا کی ادامه خواهد یافت؟
نظرها
نظری وجود ندارد.