علیه فراموشی: دو گفتوگو درباره فرشید هکی
فرشید هکی چگونه و چرا جان باخت؟ رژیم بستگان و رسانهها را مجبور به سکوت میکند و بر آن است که پرونده پایان زندگی این فعال مدنی به فراموشی سپرده شود.
پرونده فرشید هکی، نویسنده و فعال اجتماعی و محیط زیستی چپگرا، همچنان ناروشن است؛ ناروشن است که چگونه زندگی او که به توصیف دوستانش همواره امیدوار و سرزنده بود، به پایان رسید. جسدش، که گفته میشود کارد خورده بود پیدا شد، آن هم در صندوق عقب خودروی شخصیاش که به آتش کشیده شده بود. خبر در اواخر مهر گذشته در همه جا پیچید.
اظهارت ضد و نقیض مقامات ایران از یک سو و سکوت اجباری خانواده از سوی دیگر تا به امروز به گمانه زنیها بیشتر دامن زده است.
عبدالرضا داوری، مدیر مسئول ماهنامه «بررسیهای اقتصادی» در روز ۲۹ مهر در توئیتر نوشت: «دکتر فرشید هکی چهارشنبه ٢۵ مهر مفقود شد و خانوادهاش روز شنبه، ضمن اطلاع یافتن از وضعیت جنازه او از هر نوع مصاحبه منع شدند با این عنوان که قاتلان فرار نکنند.»
به گفته بستگان و فعالان مدنی این رویداد به نوعی یادآور قتلهای زنجیرهای در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی است. سه منبع آگاه در این مورد به زمانه میگویند: «همسر هکی به مدت چهار روز و دختر نوجوان او به مدت دو روز بازجویی شدند. مقامات امنیتی به آنها گفته بودند یا سناریوی خودکشی را بپذیرید یا خودتان را متهم به قتل میکنیم.»
به نظر میرسد انتشار اخبار ضد و نقیض در مورد این فعال چپگرا روزنامه نگاران ایرانی را متوجه آخرین پست او در کانال تلگرامیاش کرد که نوشته بود: «دیگر امیدی به فعالیت قانونی در کشور ندارد.»
او که سالها به دنبال تشکیل یک حزب سیاسی بود تا قانونی و شفاف کار کند از بسته بودن تمامی درها به ستوه آمده بود و دقیقا قبل از آنکه اینگونه از میان برداشته شود، نوشت: «به اصلاح جمهوری اسلامی امید نیست.»
او به دنبال آموزش فراگیر حقوق شهروندی بود؛ البته آموزش عمیق حقوق شهروندی نه آن شکل تزیینی و انتخاباتیاش که تنها در زمان انتخابات استفاده میشود.
فرشید هکی، به مقاومت شهروندی فرا میخواند و میگفت: «مردم ایران جز زنجیرهای دستشان چیزی برای از دست دادن ندارند.»
توجه او به مقوله محیط زیست در راستای قرائتی بود که فعالان محیط زیستی نسل جدید در ایران به دنبالش بودند، قرائتی که به به دنبال توانمندسازی مردم برای فهم ارتباط مقوله های بنیادی زندگی است.
فعالان محیط زیستی که به دنبال فکری مستقل از وضعیت فساد زده نخبگان سیاسی و اجتماعی بودند و می خواستند این همه را با یک بسیج اجتماعی برای احیای سرزمینی به حرکت درآورند. خصوصا در دوره ای که ایران به دلیل فساد بوروکراتیک در معرض خطر مرگ سرزمینی است. فسادی که نشانه آن از آلوده سازی عمدی محیط زیست، خشک کردن تالابها تا فساد در جریان قانون گذاری و اختصاص منابع خود را نشان می دهد.
فرشید هکی که بود؟ چرا او چنین سرنوشتی دچار شد؟ در چه حوزههایی بیشتر فعال بود و چه دغدغههایی داشت؟ در این رابطه با دکتر بهرنگ اجتهادی (ساکن آمریکا)، دایی فرشید هکی، و جولان فرهادی، فعال حقوق بشر و محیط زیست (ساکن آلمان) گفتوگو کردهایم. فرهادی و اجتهادی هر دو نقش به سزایی در رسانهایی شدن خبر قتل فرشید هکی داشته اند.
گفتوگو با دکتر بهرنگ اجتهادی
■ آقای دکتر اجتهادی، لطفا از شناخت کلیتان از فرشید هکی بگویید.
فرشید نوجوان بود که مادرش را از دست داد. من از همان زمان با این که خارج از کشور بودم سعی کردم برای جبران کردن این خلاء عاطفی با او تماسم را حفظ کنم و با او گام به گام همراه بودم. او بسیار باهوش خلاق و جدی بود. ما هر دو علایق سیاسی مشترک داشتیم و در مورد فراهم کردن شرایط بهتر و عادلانهتر برای دیگران صحبت میکردیم. البته ما اختلاف نظر هم داشتیم. او معتقد بود که می تواند در درون همین سیستم (جمهوری اسلامی) هم کار کند و به اهدافش برسد و البته من با این نظر مخالف بودم. او می خواست کار قانونی انجام دهد. او مخالف مهاجرت کردن بود. به همین دلیل بارها تقاضای مصاحبه با رسانههای معتبر فارسی زبان خارج از کشور را رد کرده بود تا برای کاری که می خواست در داخل کشور انجام دهد مشکلی پیش نیاید. او در دوران دانشجویی فعال بود و در انجمن اسلامی فعالیت داشت. به هر حال او می خواست در چارچوب قانونی فعالیت کند.
■ آنطور که معلوم بود، فرشید هکی به دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب تعلق نداشت هرچند گاهی با آنها همراهی می کرد. استقلال رای او چه مبنایی داشت؟
او کاملا مستقل بود و چپ و راست حاضر به همکاری بود. او با معیارهای اخلاقی و سیاسی خودش وضع را می سنجید و می گفت: تا حدی که آنها به اهداف من یاری برسانند حاضر به همراهی با آنها هستم. او با سرای قلم و نشریه نزدیک به احمدی نژاد همکاری می کرد یعنی از امکانات آنها استفاده می کرد.
■ اندیشه سیاسی او چگونه قابل توصیف است؟
فرشید عدالتخواه چپگرا بود. او به مطالعه تاریخ مارکسیسم در کوبا و چین بسیارعلاقهمند بود. او باور داشت که نظام سوسیالیستی می تواند منافع جامعه را تامین کند. البته در ایران او نمی توانست بگوید که من سوسیالیست یا کمونیست هستم، و بعد به فعالیت علنی خودش ادامه دهد. او به دنبال سازماندهی تشکیلات سندیکای کارگری بود و نقطه قوت او توان سازماندهیاش بود. او در دو سال آخر به عنوان مشاور سندیکاها فعالیت کرد.
■ سپس به فعالیت محیط زیستی روی آورد؟
بله همین طور است. او در مدت زمانی که به فعالیت محیط زیستی پرداخت به واقعیتهای تلخی در مورد منشاء آلودگیهای محیط زیستی پی برد. هر چند که متاسفانه نتوانست این یافتهها را به شکل دقیق با من در ارتباط بگذارد تا من برای او حفظ کنم. موضوع دفن زباله های اتمی ایران و یا کشورهای مجاور در ایران احتمالا از جمله یافتههای او بود.
■ در مورد احتمال خودکشی فرشید هکی و مسائلی که افرادی مطرح کردند میتوانید لطفاً قدری توضیح دهید؟
من با فرشید در تمام این سالها در تماس بودم. او در سلامت بود و آنگونه که گفتند مشکلات مالی هم نداشت. فرشید هم اقتصاددان و هم وکیل بود و با پروژههای پتروشیمی همکاری میکرد. من نورو سایکولوژیست هستم. دردناکترین و فجیعترین شیوه خودکشی خودسوزی است. رایج ترین شیوه خودکشی خوردن دارو است. کسی که بخواهد با خشم خودکشی کند خودش را دار می زند. خودسوزی یک شیوه خودکشی نمایشی و اعتراضی است. کسی هم که بخواهد این کار را انجام بدهد نمی رود این کار را در خفا انجام دهد مثلا این کار را در برابر ساختمان مجلس یا دولت انجام می دهد.
گفتوگو با جولان فرهادی
■ آقای فرهادی، شما از ماجرای قتل فرشید هکی چه اطلاعی دارید؟
نشانههایی موجود است که قتلهای زنجیرهای دوباره در حال تکرار شدن است. دستگاه ترور جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور فعال شده. در یک بازه زمانی کوتاه ما شاهد خودکشی در زندان، ترور مخالفان و اشکال دیگر سرکوب بودهایم. به باور من جمهوری اسلامی حیا را کنار گذاشته و مخالفان مشخص خود را در داخل و خارج کشور به قتل می رساند. مرگ مشکوک کاووس سید امامی در زندان یک نمونه است. فشار بر بهاییان هم بالا گرفته است. سرکوبها اتفاق می افتد و جامعه بین الملل واکنش مشخصی نشان نمی دهد. قتل یک فعال عرب به نام احمد مولا نیسی در هلند یکی از موارد اخیر است که می توان آن را به دستگاه ترور رژیم نسبت داد.
■ دلیل فشارها بر روی فعالان محیط زیست چیست؟ آیا به اجرا رساندن پروژههای عظیم انتقال آب در نظر حاکمیت باید با حذف و سرکوب مخالفان به هر قیمتی انجام شود؟
ما باید یک تحلیل اقتصادی-سیاسی از پروژه های انتقال آب داشته باشیم. اگر شما به تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی نگاه کنید، متوجه میشوید که وزارت نیرو به لحاظ حجم ساخت و ساز و انجام پروژههای عمرانی از بازوهای سیاسی اقتصادی دولتها برای فراهم کردن چرخش مالی بخش مسکن، ساخت و ساز و عملیات زیربنایی در این وزارت خانه انجام می شده. در طول چهار دهه این وزارتخانه در حدود نود درصد سرمایه گذاری خود را در بخش آبهای رو سطحی انجام داده. عاملین اجرای پروژههای آبی رو سطحی یعنی پیمانکاران سپاه پاسداران، شرکتهایی که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم با سپاه ارتباط دارند، از انجام پروژه های انتقال آب نفع میبرند. همین طور دولتها از انجام این پروژه ها نفع میبرند. در زمانی که بخش مسکن کشش جذب سرمایه جدید را ندارد دولت با انجام پروژههای عمرانی در بخش انتقال آب اشتغال و گردش مالی ایجاد میکند. ما در مورد اعتبارات میلیاردی و حجم عظیمی از منابع مالی صحبت میکنیم که به اشکال مختلفی در سیستم اقتصادی ایران در دست عده محدودی میچرخد و پروژه انتقال آب ملی نیست یعنی به نفع شهروندان نیست یا منابع استراتژیک ملی را در بر نمی گیرد. این پروژه ها فقط به تعداد معدودی از کارفرمایان سود می رساند. در ادبیات فعالان محیط زیستی برای اشاره به این گروهها از اصطلاح مافیای آب شناخته می شوند.
■ بر اساس صحبت شما منافع اقتصادی عامل شکایت کردن، دستگیر کردن و حتی قتل فعالان محیط زیستی است؟
بله مستندات شکایت نمایندگان مجلس حوزه اصفهان از فعالین محیط زیستی موجود است. حجم فشار وحشتناکی بر روی فعالیتهای محیط زیستی وجود داشت. قتل فرشید هکی را باید در همین زمینه تحلیل کرد.
■ فرشید هکی عضو کانون "صدای پای آب" بود؟
بله، فرشید هکی عضو و مشاور صدای پای آب بود.
■ آیا فرشید هکی با سایر گروهههای محیط زیستی هم در ارتباط بود؟ به طور مشخص با گروه کاووس سید امامی ارتباطی بود؟
فعالان محیط زیستی کشور به شکل سازماندهی شده با هم در ارتباط نیستند. ولی به شکل غیر مستقیم میانشان ارتباط وجود دارد. همینطور ارتباطهایی با دولت و گروههای سیاسی دارند. فرشید هکی در حوزه حقوق بشر، محیط زیست همکاری میکرد و به مرزهای ساختگی و جناح بندی سیاسی مرسوم بی اعتنا بود. او حاضر بود برای پیشبرد اهدافش با گروههای مختلف همکاری بکند. او با نفی این مرزها شکل جدیدی از سیاست ورزی و چانه زنی را پیدا کرده بود. به همین دلیل با یک نشریه اصولگرا همکاری میکرد.
■ او در دو سال آخر عمرش مواضع تندتری می گرفت، مثلا در یک مصاحبه در مورد اسماعیل عبدی معلم زندانی و جعفر عظیم زاده فعال کارگری که پیش از این در زندان بود. مشی او چه بود؟
نگاه فرشید هکی و برخی فعالان محیط زیستی به این شکل است که چه کسی می تواند اهداف ما را پیش ببرد. دوگانه اصولگرا و اصلاح طلب برای ما مهم نیست. ما بین شکافها حاکمیت بازی میکنیم. هر گروهی که مانع ما باشد ما با مخالفان آنها ائتلاف می کنیم.
■ به چه دلیل فرشید هکی که سالها به کارهای سیاسی مشغولیت داشته به یک خطر امنیتی تبدیل می شود؟ چرا برخورد با محیط زیستیها انقدر شدید است؟
حاکمیت جمهوری اسلامی به تشکل سازی و فعالیت گروهی به چشم تهدید نگاه میکند. در زمانی که وضعیت جامعه بحرانی است و نارضایتی شدت گرفته است تمام کسانی که توان فعال کردن مردم را دارند به تهدید بالفعل دستگاههای امنیتی تبدیل می شوند. اگر شما دقتی بکنید فعالان کمپین زیست محیطی «یوز تا ابد» پس از اعتراضات دی ماه دستگیر شدند. تحلیل دستگاه امنیتی بر این است: مقوله آب مهمترین تهدید امنیتی کشور است. وزارت خارجه بحث جنگ بر سر آب را مطرح میکند.
مسئله محیط زیست تنها موضوعش آب نیست. پدیده ریزگرد در ایران به یک مشکل مهم تبدیل شده است. اگر این موضوع را ریشه یابی کنید متوجه می شوید که خشک کردن تعمدی بعضی از مناطق در تشدید بحران تاثیر داشته است.
استخراج نفت در خوزستان با مقوله افزایش ریزگرد ربط داشته است. طرحهای صنعتی و پروژههای زیر نظر سپاه در تخریب محیط زیست نقش داشته است. مقوله محیط زیست یک سیمپتم (دَردنشان) است که فساد ساختاری نظام سیاسی را جلوهگر میسازد. فعالان محیط زیست به شواهد آلوده کردن عمدی محیط زیست دست یافتهاند. بحث از بین بردن زیست بوم برای ما مشخص شده بود. بمباران کوهستان در کردستان و کشته شدن شریف باجور، از بین بردن درختهای بلوط زاگرس بخشی از همین ماجرا است.
اما مرگ فرشید هکی فارغ از مسئله محیط زیست برای من مطرح است، مرگ هکی مرا یاد مرگ پرند پرچمی انداخت، که من با برادرش پیمان پرچمی دوستی نزدیکی داشتم، پرند هم در جریان قتل های زنجیره ای با همکاری خفاش شب انجام شد اما من نمیتوانستم برای او کاری کنم. اکنون نمیخواهم فرشیدهکی نیز با همان مظلومیت فراموش شود.
■ در این مورد که فرشید هکی به قتل رسیده، چه شواهدی موجود است؟
رفتار دستگاه امنیتی مهمترین سند است. پس از قتل فرشید هکی همسر و دختر ۱۶ ساله او را چند روز بازجویی می کنند و به خود آنها اتهام قتل می زنند. از آنها می خواهند سناریوی خودکشی را بپذیرند و وکیل را عزل کنند و یا این که خودشان را به عنوان قاتل متهم خواهند کرد.
بعد با تحمیل وکیل جلوی اطلاع رسانی صحیح را میگیرند.
رسانههای داخلی موضوع را بایکوت کردند چون به نفع کسی نبود. اصلاح طلبان در موقعیت درگیری با حاکمیت نبودند و اصولگرایان علاقهای به مطرح کردن این بحث نداشتند. در سکوت خبری درست در زمانی که بحث مرگ جمال خاشقجی مطرح بود، این موضوع مطرح شد و متاسفانه در جامعه به فراموشی سپرده شد.
■ میتوانید دلایل به حاشیه رانده شدن قتل فرشید هکی را توضیح دهید؟
عبدالرضا داوری مشاور احمدی نژاد علاقه داشت که فرشید هکی را به عنوان یکی از نزدیکان خودشان مطرح کند. قصد او نفع رساندن به جریان خودشان بود.
حاکمیت جلوی اطلاع رسانی خانواده را گرفته بود و دختر و همسر او را بازجویی کردند تا رعب و وحشت ایجاد کنند. همچنین استقلال فرشید هکی و فاصله گرفتن او از روایتهای سیاسی موجود باعث شد که اصلاح طلبان و اصولگرایان به مرگ این حقوقدان بی توجهی نشان دهند.
در همین زمینه
- عضو سندیکای کارگران فلزکار: فرشید هکی مدافع فرودستان بود
- چرا درباره پرونده مرگ فرشید هکی خبری منتشر نمیشود؟ – بازنشر یک متن کوتاه
- گرایش و فعالیت سیاسی فرشید هکی کلید پرونده اوست − گفتوگو با یکی از اعضای مؤسس حزب پیشتازان عدالت
- مراسم خاکسپاری فرشید هکی
- فرشید هکی از خلال برخی نوشتههایش
- فرشید هکی به روایت یکی از دوستانش
نظرها
نظری وجود ندارد.