رسول بداقی، فعال صنفی معلمان: شکنجه از لحظهای که با شما تماس میگیرند آغاز میشود
رسول بداقی، فعال صنفی معلمان که سابقه ۷سال زندان بدون ملاقات و ۷ماه سلول انفرادی دارد، در گفتوگو با زمانه درباره تجربیاتش از شکنجه در زندانهای ایران میگوید.
پس از آنکه اسماعیل بخشی، فعال کارگری و نماینده شورای مستقل کارگری در سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفتتپه و سپیده قلیان، فعال مدنی، پس از آزادی از زندان شجاعانه در مقابل سیستم سرکوب ایستادند و درباره شکنجههایی که هنگام بازداشت شده بودند، دست به افشاگری زدند، همدلی و همنوایی گستردهای با این دو شکل گرفت.
مسئولان قضایی اما نه تنها به طرح این شکنجهها رسیدگی حقوقی نکردند، بلکه قویا آنها را تکذیب کرده و حتی صادق آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه، اسماعیل بخشی را تهدید کرد و گفت: «برخی تصور میکنند زندان هتل است.»
اما افشاگریهای این دو فعال کارگری و مدنی الهامبخش کارزای شد به نام «من هم شکنجه شدم».
در این کارزار در شبکههای مجازی، زندانیان سابق و دیگر قربانیان شکنجه برای حمایت از بخشی و قلیان و مقابله با شکنجه، تجربیاتشان را در مورد اعمال شکنجه در زندانهای ایران و هنگام بازداشتشان روایت میکنند.
رسول بداقی، فعال صنفی معلمان و فعال حقوق بشر که خود سابقه ۷ سال زندان بدون ملاقات و ۷ ماه سلول انفرادی را دارد، در گفتوگو با «زمانه» درباره تجربیاتش از شکنجههای روانی در زندانهای ایران میگوید.
رسول بداقی از چهرههای سرشناس فعالان صنفی معلمان است. او که عضو هیأت مدیره کانون صنفی معلمان ایران بوده، در شهریور ماه سال ۱۳۸۸ پس احضار به اداره آموزش و پرورش اسلامشهر بازداشت و در دادگاهی به ریاست ابوالقاسم صلواتی، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «تبانی و تجمع به منظور بر هم زدن امنیت ملی» به ۶ سال حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی، محکوم شد.
بداقی قبل از آزادی در دادگاهی دیگر به ریاست محمد مقیسه با اتهام دیگری تحت عنوان «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس و توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبری، به دو سال حبس دیگر محکوم شد که پس از پیگیریهای فراوان وکیلش، مشمول آزادی مشروط شد.
رسول بداقی چندین مرتبه در زندان دست به اعتصاب غذا زد. او همچنین به دلیل انتشار نامهای در داخل زندان درباره اعتصاب غذایش به سلول انفرادی بند یک زندان رجایی شهر منتقل شد. بداقی هنگامی که در زندان بودند، از آموزش پرورش نیز اخراج شد.
بداقی معتقد است هدف از شکنجه در هم شکستن، تضعیف زندانی و قطع ارتباطش با جامعه است.
رسول بداقی میگوید زندانیان در زندان بیشتر نگران خانوادهایشان هستند زیرا زندانبانها تهدید به آزار و اذیت خانواده زندانیان میکنند. او در اینباره چنین روایت میکند:
«تهدید، بازداشت، انفرادی، داد زدن، بالای سر متهم ایستادن، توهین لفظی، همه شکنجهاند اما ما وقتی در انفرادی که بودیم بیشتر نگران تهدید خانوادهها بودیم. معلمان را به شیوههای مختلف نه تنها در انفرادی و زندانها، بلکه زمانی که در خانه خودشان هستند، تهدید تلفنی میکنند. مثلا تماس میگیرند میگویند شما مثلا دختر دارید؟ خب این معنای خاص خودش را دارد. شما دختر داری یک فضای وحشتناک را به فرد تلقین میکند. میگویند ما برای فرزندان شما مشکل درست میکنیم. استخدامشان نمیکنیم. اینها کلا شکنجه است. خیلی از معلمها به خاطر همین شیوههای تهدید و به خاطر خانواده از فعالیت صنفی دست کشیدند.»
بداقی در ادامه میگوید:
«یک زندانی و بازداشتی از زمانی که به او تلفن میزنند تا زمانی که میرود زندان، مثل یک سنگ که بیفتد کف رودخانه دائم در هیجان و نگرانی و دلهره است. مثل سنگی که بیفتد کف رودخانه، دائما به سینه رودخانه و اشیای دیگر کوبیده میشود، دائم در حال غلت خوردن و دائم در حال نگرانی است و آرامش ندارد.»
رسول بداقی اما با وجود اینکه خود برای مدت طولانی ۷ سال در زندان بوده و در طول تمام این مدت یک بار هم به او مرخصی داده نشده -حتی زمانی که مادرش فوت میکند- معتقد است نباید شکنجه را رسانهای کرد چون باعث ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و فعالان میشود و ممکن است آنها را از ادامه اعتراض و حقطلبی باز دارد. او معتقد است این موضوع میتواند به نفع رژیم باشد و جمهوری اسلامی از این افشاگری به عنوان تبلیغی برای به رخ کشیدن توان سرکوب خود و هراسافکنی، بهره ببرد.
برخی فعالان مدنی و سیاسی اما باور دارند که افشاگری و صحبت کردن در مورد شکنجههایی که از سوی جمهوری اسلامی در زندانها صورت میگیرد، میتواند رژیم ایران را تحت فشار قرار دهد و مجاب به پاسخگویی کند.
به عنوان مثال، شیوا محبوبی، سخنگوی کمیته مبارزه با آزادی زندانیان سیاسی، از همگان خواسته است تا در کارزار «#من_هم_شکنجه_شدم» شرکت کنند. او در گفتوگویی که پیشتر با زمانه داشته، یکی از نقشها و تأثیرات چنین کارزارهایی را مستندسازی شکنجه دانسته و گفته است از این طریق میتوان با کمک وکلا و نهادهای جهانی، حکومت را در برابر اعمالش پاسخگو کرد.
- بیشتر بخوانید: «باید جمهوری اسلامی را به پاسخگویی درباره شکنجه واداشت»
رسول بداقی هم خطاب به بازجویان و شکنجهگرها میگوید:
«همه ما ایرانی هستیم. حکومتها میآیند و میروند. این ملتها هستند که همچنان پایدار میمانند و نبایستی برای پول، پست و مقام هموطن و همنوع خود را آزار و اذیت کرد.»
- گفتوگوی زمانه با رسول بداقی را از اینجا بشنوید:
اسماعیل بخشی، کارگر معترض نیشکر هفتتپه، چهارم دی ماه در صفحه اینستاگرامش نوشت «تا سر حد مرگ» شکنجه شده است و وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی را به مناظره تلویزیونی دعوت کرد.
مسئولان ارشد جمهوری اسلامی اما ابتدا خبر از «ضرورت رسیدگی به این ادعاها» دادند و سپس به تکذیب موضوع پرداختند. در نهایت روز شنبه ۲۹ دی اعترافهای اجباری اسماعیل بخشی و سپیده قلیان در یک برنامه امنیتی به نام «طراحی سوخته» از تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی منتشر شد و فردای آن روز مأموران امنیتی بار دیگر آنان را بازداشت کردند.
با وجود انکار قاطعانه هر گونه شکنجه از سوی مقامات جمهوری اسلامی، بازداشت دوباره اسماعیل بخشی و سپیده قلیان که با حمله نیروهای امنیتی به منزل آنها و ضرب و شتم خود و اعضای خانوادهشان همراه بوده، خود مصداق بارز شکنجه است و میتواند خط بطلانی به ادعای تکذیب شکنجه از سوی مسئولان ارشد جمهوری اسلامی باشد و تأییدی بر وجود نظام شکنجه.
- در همین زمینه
نظرها
نظری وجود ندارد.