ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

بیانیه اخیر خامنه‌ای: اصرار بر یک سیاست ویرانگر

اکبر گنجی − موجودیت ایران و ایرانیان منوط به تجدید نظر اساسی در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی است.

بیانیه راهبردی آیت الله خامنه ای به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ در ۵۹۷۰ کلمه در ۱۲ صفحه منتشر شد. سپس، به سرعت همه زمامداران جمهوری اسلامی به تعریف و تمجید از آن پرداختند. آیت الله علم الهدی در نماز جمعه مشهد گفت که این برنامه ۴۰ سال دوم انقلاب است که باید در همه جا تدریس شود. در این بیانیه وعده داده شده که طی ۴۰ سال آینده امام زمان ظهور خواهد کرد. صادق لاریجانی گفت که روح این بیانیه چنان عمیق است که الفاظ و کلمات عاجز از بیان معنای آن هستند.

آیت‌الله شب‌زنده‌دار، عضو فقهای شورای نگهبان، گفت که در دیدار خصوصی با رهبری، آیت الله خامنه‌ای به او گفته است: «من روی این بیانیه خیلی زحمت کشیدم. من بنای بر این ندارم که اگر چیزی نوشتم یا مطلبی می‌گویم از دیگران درخواست کنم که روی آن کار کنند ولی راجع به این می‌گویم این کار را بکنند...» سپس شب زنده دار گفت که طلاب باید آن را مانند کتب درسی به بحث بگذارند. محسن رضایی و دیگر فرماندهان نظامی و دیگران هم به میدان آمدند و از معجزات این بیانیه سخن گفتند. این نوشتار نیز پاسخی به دعوت خامنه‌ای است، اما به نتایج مطلوب او منتهی نخواهد شد.

اکبر گنجی: پدرسالاری و رییسِ قبیله سالاری به ولایت فقیه منتهی شده است، به مقامی که به جای همه تصمیم می‌گیرد.

تصحیح خطاها آری، تجدیدنظر خیر

آیت الله خامنه‌ای در همان ابتدا می‌نویسد که جمهوری اسلامی نظامی انعطاف پذیر و تصحیح کننده خطاهای خویش است. اما در اصول خود تجدیدنظر نخواهد کرد. می‌نویسد:

«انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و با اراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان می‌دهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بی‌عمل می‌شمارد، امّا به هیچ بهانه‌ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمی‌گیرد. انقلاب اسلامی پس‌از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمی‌شود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند، بلکه از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع می‌کند. جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمی‌کند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند.»

اگر این مدعا فقط و فقط به ارزش‌هایی چون "آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری"- که خامنه‌ای مدعی است ارزش‌های ابدی و جهانشمول انقلاب اسلامی ایران است- تحویل می‌شد، شاید چندان مشکلی پیش نمی‌آمد. اما وقتی اجرای احکام فقهی جزو اصول و ارزش‌ها به شمار می‌رود، یا اصل ولایت مطلقه فقیه یکی از ارزش‌ها و اصول تجدیدنظرناپذیر به شمار می‌رود، در این صورت مسایل و مشکلات بسیاری ساخته شده و می‌شود. نقد این است که اصل ولایت فقیه و اجرای احکام فقهی توسط نظام سیاسی با دموکراسی و حقوق بشر تعارض بنیادین دارند.

حتی در مورد ارزش های عامی چون "آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری"؛ وقتی نوبت به تفسیر و تعیین مصداق رسد، چون این مرحله پایان ناپذیر در جمهوری اسلامی محصول توافق جمعی دموکراتیک نیست، و ولی فقیه و نهادهای تحت امر او این کار را انجام می دهند، بازهم شاهد مسایل و مشکلات عدیده ای خواهیم بود. پدرسالاری و رییس قبیله سالاری به ولایت فقیه منتهی شده است. او به جای همه تصمیم می گیرد که اولاً: کدام ارزش های اخلاقی، ارزش های نظام سیاسی اند. ثانیاً: معنا و تعریف این ارزش ها کدامست؟ ثالثاً: مصادیق آنها چیست؟ به عنوان مثال، خامنه ای بیش از همه درباره اصل عدالت سخن گفته است. اما عدالت نزد او به معنای عدم تبعیض نیست. او براساس احکام فقهی، تبعیض های میان زنان و مردان، مسلمانان و غیرمسلمانان، و فقیهان و غیر فقیهان را عین عدالت به شمار می آورد. ولی فقیه قیم مردم در همه موارد است و همین بیانیه یکی از مصادیق این مدعاست. اما این نوشتار خود را فقط و فقط به آنچه اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی نامیده می شود، منحصر خواهد کرد.

پایبندی شدید به مرزبندی با رقیبان و دشمنان

از جمله اصول تجدیدنظرناپذیری که آیت الله خامنه‌ای می‌سازد، مرزبندی با دشمنان و رقیبان است. در این مرزبندی، ارتباط با اسراییل در هیچ سطحی قابل تصور نبوده و نیست. در ۴۰ سال گذشته مذاکره با آمریکا در سطوحی صورت گرفته که اوج آن مذاکرات هسته‌ای بود که برای اولین بار و به صورت علنی ایران و آمریکا در بالاترین سطوح سیاسی با هم مذاکره و توافق کردند. اما عدم دستیابی به انتظارات وعده داده شده از مذاکرات- یعنی لغو تحریم‌های اقتصادی- از یک سو، و خروج دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای و بازگشت تحریم‌های تعلیق شده، از سوی دیگر، بر عدم اعتماد آیت الله خامنه‌ای افزود.

آیت الله خامنه‌ای وعده داده بود که اگر تحریم‌های اقتصادی پس از برجام ملغی شوند، ممکن است در دیگر موارد اختلاف نیز با آمریکا مذاکره مستقیم صورت گیرد. اما پس از این وقایع، او به کلی هرگونه مذاکره با آمریکا را رد کرد و در ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ ادعا کرد که هزینه چالش با آمریکا به مراتب کمتر از هزینه سازش با آمریکا است. در مقاله "برجام منطقه ای، آری؟ نه؟ هزینه‌های سازش و مقاومت" این ادعای او از جهات مختلف نقد و رد شد. اما اینک خامنه‌ای در بیانیه جدید از "کم هزینه بودن ایستادگی" به "دستاوردهای فراوان چالش با آمریکا" گذر کرده است.

به گفته آیت الله خامنه‌ای جمهوری اسلامی در چالش با آمریکا در عرض ۴۰ سال بسیار پیشرفت کرده است. می‌نویسد: «اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه‌ی جاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه‌ی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین‌های اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته‌ی حزب‌اللّه و مقاومت در سراسر این منطقه است. و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفته‌ی ایرانی به نیروهای مقاومت است. و اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابله‌ی سیاسی و امنیّتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از ده‌ها دولت معاند یا مرعوب می‌بیند و البتّه باز هم در رویارویی، شکست می‌خورد.»

اینها برخی از دستاوردهای مقابله با آمریکا است که خامنه‌ای بر می‌شمارد. اما از اینها مهمتر، به ادعای خامنه‌ای جهان- یا حداقل خاورمیانه- در اثر همین مبارزه و ایستادگی ۴۰ ساله کاملاً تغییر کرده است. این تغییر و تحول را نیروهای جهادی- یعنی سپاهیان و بسیجیان- پدید آورده اند، نه مدیران سیاسی و تکنوکرات ها. او سپس از این مقدمات نتیجه می‌گیرد که مذاکره با دولت آمریکا حلال هیچ مشکلی نبوده و نیست و جز زیان هیچ دستاوردی برای ایران ندارد. می‌نویسد:

«صحنه‌ی جهانی، امروز شاهد پدیده‌هایی است که تحقّق یافته یا در آستانه‌‌ی ظهورند: تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطه‌ی آمریکا و صهیونیسم؛ شکست سیاست‌های آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا و زمین‌گیر شدن همکاران خائن آنها در منطقه؛ گسترش حضور قدرتمندانه‌ی سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان سلطه. اینها بخشی از مظاهر عزّت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمی‌آمد. سردمداران نظام سلطه نگرانند؛ پیشنهادهای آنها عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است. امروز ملّت ایران علاوه‌ بر آمریکای جنایت‌کار، تعدادی از دولتهای اروپایی را نیز خدعه‌گر و غیرقابل اعتماد می‌داند. دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آنها با دقّت حفظ کند؛ از ارزشهای انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقب‌نشینی نکند؛ از تهدیدهای پوچ آنان نهراسد؛ و در همه حال، عزّت کشور و ملّت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحت‌جویانه و البتّه از موضع انقلابی، مشکلات قابل حل خود را با آنان حل کند. در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.»

آیت الله خامنه‌ای گویی فراموش کرده یا به سودش نیست که این واقعیت مهم را بازگو کند که در یک دوره بلند تاریخی نه تنها نیروهای نظامی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در کل کشورهای اروپای شرقی سابق حضور داشتند، بلکه همه آن رژیم‌های دست نشانده، تحت کنترل رهبری حزب کمونیست شوروی قرار داشتند. اما آن قدرت عظیم که از سوی غربیان منطقه "پرده آهنین" نامیده می‌شد، اینک کجاست؟ همه آنها و خود اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دود شدند و به هوا رفتند. کشورهای اروپای شرقی سابق نه تنها به عضویت اتحادیه اروپا و سازمان ناتو درآمدند، بلکه اینک حکومت‌های دست راستی آنها از ترس روسیه ولادیمیر پوتین، به دونالد ترامپ پناه برده‌اند و سیاست‌های نژادپرستانه او را درباره مهاجران اعمال می‌کنند. حکومت لهستان نیز برای این که ترامپ را راضی کند تا پایگاه نظامی در کشورشان دایر سازد، کنفرانس ضد ایرانی دولت ترامپ را برگزار کرد. جمهوری اسلامی در برابر غول اتحاد جماهیر شوروی با بیش از ۶ هزار کلاهک اتمی و بزرگترین ارتش جهان عددی به شمار نمی‌آید. اگر آیت الله خامنه‌ای و مریدانش اندکی عقل انسانی شان را به کار می‌گرفتند، به این نکته توجه می‌کردند که پامپئو بارها گفته است که دولت دونالد ترامپ همان سیاست دولت ریگان علیه اتحاد شوروی را علیه ایران به کار گرفته است (این استراتژی و پیامدهای آن چنان مهم است که باید در مقاله مستقلی به طور مبسوط بدان پرداخته شود).

اما آیت الله خامنه‌ای بدون توجه به واقعیت‌های ستبر، نقش تحریم‌های کمرشکن آمریکا در وضعیت اقتصادی ایران را ناچیز قلمداد کرده و می‌گوید مشکلات اقتصادی داخلی است و راه حل آنها نیز مذاکره با دولت آمریکا نیست. او می‌نویسد: «جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه‌ی راه‌حل‌ها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند که "مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه‌حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه‌زدن بر پنجه‌ی گرگ است" خطایی نابخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط، هرچند گاه از زبان و قلم برخی غفلت‌زدگان داخلی صادر می‌شود، امّا منشأ آن، کانونهای فکر و توطئه‌ی خارجی است که با صد زبان به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی داخلی القاء می‌شود.»

مدعای ناقدان این نبوده و نیست که بحران های اقتصادی ایران صرفا ناشی از تحریم هاست، یا باید در برابر دشمن زانو زد و تسلیم آنها شد. اقتصاد دولتی/نفتی/رانتیر مشکلات ساختاری بسیاری تولید کرده و می کند. اما همین اقتصاد، وقتی تحت شدیدترین تحریم های تاریخ قرار گیرد، مسایل و مشکلاتش صدها برابر خواهد شد. مذاکره با آمریکا نیز به معنای تسلیم آمریکا شدن نبوده و نیست. آیا هر دولتی در دنیا با آمریکا مذاکره و توافق کرده ، تسلیم آمریکا شده است؟ اگر این گونه بود، چرا دونالد ترامپ بیشتر توافق های دولت های پیشین آمریکا- از جمله توافق هسته ای با ایران- را لغو کرده و همه آنها را به زیان آمریکا قلمداد می کند؟ در این مورد، ترامپ فقط و فقط با ایران مسأله ندارد، با چین، روسیه، اتحادیه اروپا (به خصوص مورد سازمان ناتو)، کانادا، مکزیک، سازمان ملل، و...هم مسأله دارد.

اما آیت الله خامنه‌ای به جای توجه به این واقعیت ها، ناقدان سیاست هایش را مشتی ترسو، بزدل، فریب خورده و نفوذی دشمن قلمداد می‌سازد. او در ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ خطاب به دولت حسن روحانی گفت : « و توصیه‌ به مسئولین کشور هم این است که دشمن را درست بشناسند، فریب خدعه‌‌ی دشمن را نخورند. دشمن از طرق مختلف وارد می‌شود؛ گاهی دندان نشان می‌دهد، گاهی مشت نشان می‌دهد، گاهی هم لبخند نشان می‌دهد؛ همه‌ی اینها به یک معنا است. لبخند دشمن هم مثل همان دندان نشان دادنِ دشمن است، فرقی نمی‌کند، دشمنی است ؛ آنچه در دلهای نجس و سرشار از بغض و کینه‌ی آنها وجود دارد از اسلام و مسلمین و بخصوص جمهوری اسلامی، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در حرفهایشان ظاهر می‌شود. فریب دشمن را نخورند، خدعه‌ی دشمن را قبول نکنند. امروز شما ملاحظه می‌کنید که غربی‌ها به معنای واقعی کلمه دارند خدعه می‌کنند. حالا کار آمریکا که دیگر از خدعه گذشته و کاملاً آشکار و شمشیرازرو[بسته] است، [امّا] اروپایی‌ها هم دارند همین‌جور با خدعه عمل می‌کنند. من نمی‌گویم چه کار کنند؛ دولتی‌ها بنشینند فکر کنند، [منتها] مواظب باشند مخدوع[فریب خورده] نشوند، مواظب باشند فریب نخورند، از دشمن رودست نخورند، به امید اینکه بتوانیم یک کاری بکنیم، خودشان را و ملّت را دچار مشکل نکنند؛ هم فریب نخورند، هم از دشمن وحشت نکنند.»

او در همین سخنرانی با استناد به بدهی ۲۲ تریلیون دلاری دولت آمریکا، میزان افسردگی و خودکشی و قتل و اعتیاد به مواد مخدر در آمریکا، صنعت مواد مخدر و عقب نشینی آمریکا از خاورمیانه، ادعا می کند که آمریکا ("دشمن اصلی جمهوری اسلامی") گرفتار است و "دولتمردان ضعیف‌العقل یا واقعاً احمق درجه یک" شان از سر عصبانیت به ایران دشنام می دهند. می گوید: «وقتی دشمن ضعیف است، هارت و هورت زیاد می کند، جنجال زیاد می کند؛ این جنجال نبایستی توی دلِ فلان مسئول را خالی کند یا فلان جوان را دچار اشتباه و خطا بکند، و خیال کند که حالا چه خبر است؛ نه...هیچ غلطی نمی کنند.»

بدین ترتیب، فقط و فقط، ترسوها و بزدل‌ها تهدیدات و اقدامات عملی آمریکا را جدی گرفته و نگران پیامدهای آن هستند. دولت‌های اسراییل و آمریکا در توجیه اقداماتشان علیه ایران می‌گویند که آنها دائما شعارهای "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسراییل" سر می‌دهند. خامنه‌ای برای این هم پاسخی دارد. او در ۱۹ بهمن ۹۷ گفت: «اولاً مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپئو! مرگ بر اینها یعنی مرگ بر سردمداران؛ ما به مردم آمریکا کاری نداریم؛ مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر شما چند نفر و آن گروهی که دارید اداره می‌کنید کشورتان را، مراد این است؛ حالا در این دوره اینها هستند، در دوره‌ی دیگر هم دیگران؛ بحث ملّت آمریکا نیست. ثانیاً تا وقتی که دولت آمریکا و رژیم آمریکا همین شرارت، همین دخالت، همین خباثت، همین رذالت را در اعمال خودش دارد، این مرگ بر آمریکا از دهان ملّت ایران نخواهد افتاد.» در ۲۹ بهمن ۹۷ نیز اضافه کرد که: «"مرگ بر آمریکا" یعنی مرگ بر سلطه‌گری، مرگ بر تجاوزگری، مرگ بر دست‌درازی به حقوق ملّتها؛ معنایش این است.»

بدین ترتیب، قصه "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسراییل" در جمهوری اسلامی پایانی ندارد. اما هزینه این شعارها برای ایران و ایرانیان بسیار زیاد بوده است.

آیت الله خامنه‌ای در ۱۸ شهریور ۱۳۹۴ گفت که اسرائیل تا ۲۵ سال آینده وجود نخواهد داشت (رجوع شود به مقاله‌های "چرا آیت الله خامنه‌ای دن کیشوت وار عمری ۲۵ ساله برای اسرائیل تعیین کرد و ائتلاف آمریکایی / اسرائیلی /عربی علیه ایران ساخت؟  " و " سردار: خواهش می‌کنم اسرائیل را نابود نکن!  "). اما نتیجه شعارهای "مرگ بر اسراییل" و پیش بینی زوال تاریخی اسراییل چه بوده است؟ نزدیک شدن کشورهای عرب مسلمان به اسراییل، برقراری ارتباط غیر علنی با اسراییل، آشکار کردن روابط پنهانی با اسراییل، اتحاد اعراب با اسراییل علیه ایران، و...از پیامدهای شعارهای "مرگ بر آمریکا"، "مرگ بر اسراییل"، "صدور انقلاب" و گسترش نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی بوده است.

سعودی‌ها و اماراتی‌ها با پول هایشان نه تنها تروریسم قومی علیه ایران به راه انداخته اند، بلکه دولت‌هایی چون پاکستان را هم مجاب کرده‌اند که حضور و فعالیت این گروه‌ها را نادیده گرفته و حتی آنان را در چتر حمایتی اش قرار دهد. راندن پاکستان به این سو نیز یک دستاورد است که آیت الله خامنه‌ای ذکری از آن نمی‌کند.

اگر در هر ادعایی شک و تردید وجود داشته باشد، در این مدعا که اینک جبهه آمریکایی- اسراییلی- سعودی علیه ایران تشکیل شده است، نمی توان شک و تردید روا داشت. حتی پوتین با آن همه قدرت روسیه حاضر نیست کشورش را در برابر چنین جبهه ای قرار دهد. به همین دلیل دائماً با نتانیاهو دیدار کرده و دست او را در حداقل ۲۰۰ حمله نظامی به نیروهای ایرانی و متحدانش در سوریه باز گذاشته  است.

خامنه‌ای این واقعیت را نادیده می‌گیرد که اقتصاد دولتی- نفتی- رانیتر ایران با تعلیق تحریم‌های هسته‌ای در دوران حسن روحانی به رشد اقتصادی میانگین سالانه ۵ درصدی و تورم تک رقمی دست یافت. به گزارش زیر بنگرید:

به گزارش بانک جهانی، رشد اقتصادی ایران در سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ به ترتیب به منفی ۷.۵ و منفی ۲ درصد کاهش یافت. اما در چهار سال ۲۰۱۷- ۲۰۱۴ میانگین رشد سالانه اقتصادی ایران به مثبت ۵ درصد افزایش یافت.

به گزارش بانک جهانی، نرخ تورم ایران در سه سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ به ترتیب به ۲۰.۶، ۲۷.۳ و ۳۹.۳ درصد افزایش یافت. اما در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ سیر نزولی گرفته و به ترتیب به ۱۷.۲، ۱۳.۷، ۸.۶ و ۹.۹ درصد کاهش یافت.

ولی با بازگشت تحریم‌های اقتصادی، براساس پیش بینی وزارت امور اقتصادی و دارایی، حداکثر تورم در سال ۹۷ بالغ بر ۲۷.۸ درصد و رشد اقتصادی در بدبینانه‌ترین حالت منفی ۲.۵ درصد خواهد رسید. مرکز پژوهش‌های مجلس نیز در دو سناریو مختلف رشد اقتصادی سال ۱۳۹۸ را پیش بینی کرده است که در خوش‌بینانه‌ترین حالت (سناریو اول) منفی ۴.۵ درصد و در بدبینانه‌ترین حالت (سناریو دوم) منفی ۵.۵ درصد خواهد بود. رشد اقتصادی سال ۹۷ نیز در سناریو خوش بینانه منفی ۲.۶ درصد و و در سناریو بدبینانه منفی ۵.۵ درصد خواهد بود.

اکبر گنجی

بدین ترتیب، سال های ۲۰۱۸، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، سال های بسیار بدی برای اقتصاد و مردم ایران خواهند بود. دونالد ترامپ، جان بولتون، مایک پمپئو و رودی جولیانی بسیار در مورد ایران عجله دارند ( همان گونه که آنان اینک فعالانه به دنبال "تغییر رژیم" در ونزوئلا، کوبا، بولیوی، نیکاراگوئه، و...؛ هستند. از سوسیالیسم اهریمن سازی کرده و می گویند نه تنها در آمریکا جایی ندارد، بلکه در آمریکای لاتین هم نباید حضور داشته باشد. این رویکرد در حالی است که هیچ یک از دولت های سوسیالیستی آمریکای لاتین شعار "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسراییل" سر نداده و نمی دهند، ولی آمریکای لاتین "حیاط خلوت" آمریکاست) . حداقل این است که  تحریم ها را تشدید خواهند کرد و می کوشند تا صادرات نفتی و غیر نفتی را برای ایران ناممکن سازند.

انتخاب ریاست جمهوری آمریکا در اوایل نوامبر ۲۰۲۰ برگزار خواهد شد و رییس جمهور جدید از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱ - اول بهمن ۱۳۹۹ - کار خود را آغاز خواهد کرد. اگر ترامپ دوباره انتخاب شود، به همین سیاست با ایران ادامه خواهد داد. اما حتی اگر یکی از دموکرات ها به جای او بنشیند، با ایرانی طرف خواهد بود که طی سه سال پیاپی رشد منفی اقتصادی داشته و تورم و بیکاری و فقر بالا را تجربه کرده است. واقعیت دیگر این خواهد بود که با سیاست ها و شعارهای آیت الله خامنه ای، اگر تا آن زمان بلایی بر سر ایران نیامده باشد و مثلث "ترامپ- نتانیاهو- بن سلمان" ایران را گرفتار جنگ و تجزیه نکرده باشند، آن رییس جمهور نیز نمی تواند بدون گرفتن امتیازهای اساسی به توافق هسته ای و تعلیق تحریم ها باز گردد.

موجودیت ایران و ایرانیان منوط به تجدید نظر اساسی در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی است. عدالت - که دموکراسی، حقوق بشر و عدم تبعیض برحی مصادیق آنند- در داخل و صلح و همزیستی عادلانه در خارج راه خروج از بحران های ایران است. عدالت به مثابه رفع کلیه اشکال تبعیض های دینی و قومی و جنسیتی و طبقاتی باید اصل تنظیم کننده هر سیاستی برای ایران قرار گیرد.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • majid r

    اشتباهات آقای گنجی را در هربند به صورت مختصر 1- آقای گنجی خواهان یک دموکراسی تمام عیار از نوع غربی می باشد و اصل ولایت فقیه را در تعارض با این موضوع می داند حرف آقای گنجی تا حدودی درست است ولی اشتباه ایشان آنجاست که اصلا از نظر فرهنگی و سیاسی (دخلی و خارجی) و موقعیت جغرافیایی ایران در این منطقه از کره زمین هرگز چنین سیستم حکومتی (لیبرال دموکراسی ) جواب نمی دهد و پایدار نمی ماند برای اداره ایران و هر کشوری در این منطقه به نوعی شبه دیکتاتوری نیاز می باشد. 2- ایشان در جوابیه بند بعدی بیانیه آقای خامنه ای ابتدا برای اولین بار به صورت تلویحی به نفوذ و قدرت جمهوری اسلامی در منطقه اشاره کرده است بعد جمهوری اسلامی را به جماهیر شوری تشبیه می کند که با خطر فروپاشی مواجه می باشد جمهوری اسلامی و شوروی هیچ نقطه اشتراکی ندارند ولی قبول دارم که همان برنامه اجرا شده روی شوری در حال اجرا روی ایران می باشد 3- اشتباه بعدی ایشان این است که فکر میکند نزدیکی سران کشورهای عربی به اسرائیل به خاطر اقدمات جمهوری اسلامی میباشد اینها گاو شیرده آمریکا هستند و نسبت آمریکا و اسرائیل هم مشخص است. در آخر از جناب آقای گنجی تقاضا دارم به جای نقد ، راه حل برای سیاست خارجی ایران ترسیم نمایند. تا ما آن را نقد کنیم.

  • داود بهرنگ

    (1) با سلام گنجی عزیز می نویسند: «موجودیت ایران و ایرانیان منوط به تجدید نظر اساسی در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی است.» به باور من موجودیت ایران و ایرانیان منوط به درمان بیماری شاهخویی است. این نوشته در معرفی ـ و با امید به درمان ـ این بیماری است. از پیش می خواهم بگویم که پرداختن به بیانات سید علی خامنه ای به سان پرداختن به بیانات شاهنشاه آریامهر ـ دمِ دروازۀ تمدن بزرگ ـ و از مصادیق اتلاف وقت است. سید علی خامنه ای ـ درست به سان شاهنشاه آریامهر ـ یک غدۀ بدخیم است. این غده ـ به دلایلی مشخص ـ تنها بر کالبد جامعۀ ایران ـ که از دیر باز بیمار است ـ مثل قارچ می روید. بررسی جوانب بیانیۀ سید علی خامنه ای به سان بررسی اثرکرد یک غده کشنده بر کالبد یک بیمار است. شما در بهترین حالت از بدترین اثرات ممکن سخن به میان می آورید. مردم به این سبب به دکتر و درمانگاه مراجعه نمی کنند. مردم می خواهند بدانند 1) چگونه می توان این غدۀ را از پای در آورد؛ پیش از آن که بیمار را از پای در آرد. 2) این بیماری ناشی از چیست؟ این نوشته این جا ـ به دو زبان ـ در شرح این بیماری است. 1/ به زبان شاهنامه فردوسی 2/ به زبان و قلم کمپفر (و به نقل از سفرنامۀ او) ادامه در (2)

  • داود بهرنگ

    (2) فردوسی در قسمت آغازین شاهنامه می نویسد: جمشید شاه نخست «کمر بست با فرّ شاهنشهی ـ منم گفت با فرّۀ ایزدی؛ همم شهریاری همم موبدی.» او اما پس از چندی «منی کرد.» گفت : « هنر از من آمد پدید ـ خور و خواب و آرامتان از منست ـ هر آن کوشش و کامتان از منست» جمشید شاه به گفتۀ فردوسی این حرف ها را هنگامی به زبان آورد که دیگر کسی نه «چرا گفتن یارست» نه «چون گفتن.» بنابراین: «به کژّی گرایید و نابخردی.» نتیجه این شد که مردم به خاک سیاه نشستند. «سیه گشت رخشنده روز سپید.» فردوسی در ادامه می نویسد: ایرانیان از بهر راه حل شاهی دیگر جستند. پرسیدند آیا جای دیگر «مهتری دیگر است؟» یکی «اژدها پیکر است؟» و یافتند. او ضحاک بود. ندا در دادند که بیا! او آمد. «بیامد چو باد ـ به ایران زمین ـ و تاجِ شاهی به سر برنهاد.» ایرانیان آنگاه «نهادند یکسر به ضحّاک روی ـ به شاهی بر او آفرین خواندند ـ ورا شاه ایران زمین خواندند.» دنیا ـ پیامد این رفتار ـ به کام "روزبانان مردم کُشان" شد. علم و دانش خوار و خرافات ارجمند گشت. «هنر خوار شد جادوئی ارجمند ــ نهان راستی ـ آشکارا گزند.» ادامه در 3

  • داود بهرنگ

    (3) کمپفر 350 سال پیش در مقدمۀ خود بر سفرنامه اش می نویسد: حکومت در ایران ویژه است. یکی از ویژگی های آن اختیاراتِ مطلق پادشاه است که هیچ گونه محدودیتی ندارد. چنین چیزی در دنیا نیست. (14) در ادامه می نویسد: پادشاه [صفوی] در ایران به هر کاری مجاز است. (14) اختیار مال و جان مردم به دست اوست. (14) پادشاهان صفوی دارای تقدس دینی نیز است. (14) [عوام جماعت] آب لگن دست شویی شاه را شفا بخش می دانند. (15) می گویند شاه نمی تواند مشمول قاعده و قانون شود. [او را ورای هر قانون و قاعده می دانند.] (15) برخی این حرف ها را از سر چاپلوسی و برخی از سر اعتقاد می گویند. (15) می گویند پادشاه نمایندۀ تام الاختیار خدا و پیغمبر [و "ولی نعمت مردمان"] است. (16) [عوام جماعت] پادشاه را پادشاه جهان می دانند. (16) سخن پایانی من این است که شاهخویی یک بیماری است. باید در پی درمان آن بود. نگاه به قد و قامت آن و بررسی اثرکرد آن کافی است. با احترام داود بهرنگ منبع: سفرنامۀ کمپفر ـ سیاح محقق آلمانی ـ ترجمۀ کیکاووس جهانداری ـ انتشارات خوارزمی

  • داود بهرنگ

    (4) چون نوشتۀ کمپفر [از جنبۀ آنتروپولوژیک و هویت شناختی] به خوبی بیانگر بیماری شاهخویی ـ نزد فرد ایرانی ـ است من آن را در معنای وسیعتری تکرار می کنم. کمپفر 350 سال پیش در مقدمۀ خود بر سفرنامه اش می نویسد: حکومت در ایران ویژه است. یکی از ویژگی های آن اختیاراتِ مطلقِ پادشاه است که هیچ گونه محدودیتی ندارد. چنین چیزی در دنیا نیست. (14) در ادامه می نویسد: پادشاه [صفوی] در ایران به هر کاری مجاز است. (14) اختیار مال و جان مردم به دست اوست. (14) پادشاه صفوی دارای تقدس دینی نیز است. (14) [عوام جماعت] آب لگن دست شویی شاه را شفا بخش می دانند. (15) می گویند شاه نمی تواند مشمول قاعده و قانون شود. [او را ورای قاعده و قانون می دانند.] (15) برخی این حرف ها را از سر چاپلوسی و برخی از سر اعتقاد می گویند. (15) می گویند پادشاه نمایندۀ تام الاختیار خدا و پیغمبر [و "ولی نعمت مردمان"] است. (16) [عوام جماعت در ایران] پادشاه را پادشاه جهان می دانند. (16) در ادامه می نویسد: این که ایرانیان شاه را مجاز به هر کاری می دانند ناشی از این باور است که شاه نزد آنان مقام مقدس است. ازیراست که می گویند همیشه حق با شاه است. چه در مواردی که او آمال و امیال حیرت انگیز خود را در میان می نهد، چه در مواردی که دست اندر کار حیله و حقه است، چه در مواردی که فرمان به مصادرۀ اموال آحاد می دهد؛ چه در مواردی که فرمان می دهد سر کسی را ببرند یا چشم کسی را از حدقه در آرند. (16) زمینۀ فرهنگ سیاسی در ایران چنان است که ایرانی می تواند با هیجان و هیاهو مجلس سینه زنی و قمه زنی به راه بیندازد. می تواند با همان هیجان و هیاهو برای قتل و آدم کشی دربار کف و هورا بکشد. (16) منبع: سفرنامۀ کمپفر ـ سیاح محقق آلمانی ـ ترجمۀ کیکاووس جهانداری ـ انتشارات خوارزمی اعداد داخل پرانتز شمارۀ صفحات است.

  • مرادی

    ما چوب خوب نفهمیدن اسلام و اکراه در قبول آنرا هنگام برخورد با اعراب را میخوریم... شاید هم قدرتمندان ایرانی نگذاشتند اسلام در ایران خوب درک شود... شاید هم عملکرد نامسلمانانه مسلمانان قدرت طلب و منافق و غارتگر سبب کینه و کنار گذاشتن فهم دقیق اسلام شد... اگر اسلام خوب درک میشد ریشه شاه پرستی خشکانده میگشت...رفتار منافقانه و تردید و اجبار در قبال اسلام ما را نه کاملا از آداب و رسوم قبلی جدا کرد و نه به روش جدید کاملا تسلیم گرداند....نظام شاهنشاهی در پوستین اسلامی دوباره ظاهر شد... ما باید اسلام را خوب بشناسیم...آنچنان دقیق که خود اعراب رعایت نمی کنند...ایرانیان باید برتری خود را با فهم دقیق تر اسلام نشان میدادند و بدهند...بدون ضمیر مردد و پیش فرض های شاه دوستانه و ایران دوستانه....بلکه بشر دوستانه و حقیقت یابانه...

  • روزبه

    چرا هی بهش میچسبونبد آیت دولا خامنه ای آیت دولا خامنه ای این یارو خیلی زور میزد سقط(ثقة) الاسلام میتونه باشه حتی حجت السلام هم نه حالا هی بهش بگید آیت دولا. البته چه بسا موفق بشه اسلام رو تو ایران با عملکردش سقط کنه که به تیتر شغلی هم بخوره.

  • bijan

    آیا فرد فرد ایرانی به بیماری شاه خویی مبتلا اند ؟! چگونه میشو د این طور نسنجیده درباره همه مردم قضاوت کرد ؟ در کشور ژاپن مقام امپراطوری آنچنان والا بود که فرزند الهه خورشید محسوب میشد و در حد رب النوع و ما ملتی مطیع تر و وفادار و سر سپرده تر از ژاپنی ها به امپراتور نداریم .در اصول مذهب " شینتو" اطاعت محض از امپراتور واجب است / چیزی در حد ولایت مطلقه فقیه/. هر ژاپنی فدایی بی چون وچرای امپراطور بود ! در تاریخ معاصر ملتی به اندازه ایرانی ها برای رهایی از استبداد و قدرت مطلقه شاه قیام نکرد . زمانی که انقلاب مشروطه شد در ژاپن و روسیه تزاری بالاترین نظام استبدادی بر قرار بود . بسیاری از مردم ایران آزادی خواه و آزاد اندیش اند ولی چون عصر روشنگری و انقلاب علمی در ایران اتفاق نیافتاد مردم تجربه دموکراسی و از آن مهم تر آشنایی با مکتب های لیبرال را که سالها در اروپا ایجاد شد ندارند . چه کسانی قانون اساسی مشروطه را بی اعتبار کردند؟ قطعا نه مردم بودند و نه ملایان . این حکومت پهلوی و چپ گراهای غیر دموکرات بودند که آنرا بی اعتبار کردند. تاکید زیاد مرحوم دکتر مصدق و یارانش بر حفظ همان قانون مشروطه از شناخت هوشمندانه آنها درباره جامعه ایران بود چیزی که روشنفکری چپ و امثال دکتر علی شریعتی هرگز نمی فهمیدند. جامعه شناختی های شتابزده و هیجانی ارزشی ندارند.

  • علی

    ایشون می خوان ناخدا رو بکشن پایین تا ملوانان و مسافران کشتی بشینن پشت فرمون، چه فکر کودکانه ای.

  • داود بهرنگ

    (1) با سلام دوست من! آنچه من این جا نوشته ام جامعه شناختی نیست. به آن "آنتروپولوژی" یا مردم شناختی می گویند. من این جا در نوشته ام مرادم از مردم شناختی نکتۀ کانونی آن یعنی هویت یابی ایرانی است. در هویت یابی برای مثال پرسیده می شود: نظر به زمینۀ تاریخی ـ فرهنگی جوامع بشری؛ تفاوت هویت "تاریخی ـ فرهنگی" ایرانی و آلمانی و یا انگلیسی در چیست؟ تفاوت هویت "تاریخی ـ فرهنگی" ایرانی و عرب و یا ژاپنی در چیست؟ [برای مثال پیش از آن که به ایران حمله نظامی کنیم یا در ایران کودتای نظامی کنیم به این قبیل پرسش ها پاسخ می یابیم. کودتای 28 مرداد را برای مثال با نظر به این معنا سازماندهی می کنیم.] من این جا در نوشته ام گفته ام: یکی از ویژگی های هویتی ایرانی ـ که نزد ایرانی بسیار بسیار قوی عمل می کند ـ شاهخویی ایرانی است. این دارای ریشۀ تاریخی در ایران است. شرح آن را حتی در کتاب های پانصد سال پیش از میلاد [نزد هراکلیت] و چهارصد سال پیش از میلاد [نزد توسیدوس] می توان یافت. هزار سال پیش فردوسی اشاره بدان کرده است. 350 سال پیش کمپفر آن را بازگو کرده است. من این جا فرصت را غنیمت می شمارم و یکی دیگر از ویژگی های هویت ایرانی را که کشش و جذبۀ قبر و زیارتگاه نزد عنصر ایرانی است برایتان به استناد منابع مردم شناختی بازگو می کنم. این در ارتباط معنایی با گزارۀ کمپفر است که 350 سال پیش به شما می گوید: زمینۀ فرهنگ سیاسی در ایران چنان است که ایرانی می تواند با هیجان و هیاهو مجلس سینه زنی و قمه زنی به راه بیندازد. می تواند با همان هیجان و هیاهو برای قتل و آدم کشی دربار کف بزند و هورا بکشد. (۱۶) ادامه در 2

  • داود بهرنگ

    (2) ابن جبیر در سفرنامه خود [ قرن 12 میلادی] می نویسد: روز دوشنبه 27 این ماه درِ کعبه را گشودند. یمنی ها چنان شور و اشتیاقی نشان دادند که از سر و کول هم بالا رفتند. (209) شیبیان چنگ زدند به پرده های دو طرف و از آن بالا رفتند و سپس پا روی سر و کول مردم گذاشتند و به درون رفتند. (210) یک چنین اشتیاقی خودش معجزه است. (210) ما سه روز پیش به درون رفتیم که چندان ازدحام نبود. ما خواستیم قبل از این که عجم ها [ایرانی ها] بیایند زیارتمان را کرده باشیم. هجوم و ازدحام عجم ها دیگر حد نشناس است. پرده داران کعبه از ترس اینان برخی جاها را با آهن می پوشانند. (210) غیر از این باشد احتمال این که عجم ها [در و دیوار را] بخورند و ببلعند هست. این به سبب زیادی اشتیاق آنان است. خدا اجرشان دهد. (211) روزی که پردۀ حرم را عوض می کردند هم ایرانی ها زیاد هجوم آوردند تا دست خود را به آن بزنند. (226) ابن جبیر جای دیگر می نویسد: ایرانی ها خودشان را چنان در برابر در کعبه به زمین می زنند و بر هم پیشی می گیرند و بر سر و کول یکدیگر بالا می روند و دست و پا می زنند که گویی در برکه ای در حال شنا کردن اند. من صحنه از این هولناک تر در عمرم ندیده ام. آنان سر و دست می شکنند. جان ها تلف می شود ولی هیچ اهمیت نمی دهند. انگار از خود بی خود می شوند. (226) قابل مقایسه با هیچ طایفه ای نیستند. (227) افراد سالخورده در ازدحامی که ایجاد می کنند جان می بازند. در میانشان زن هم دیده می شود. خدا همه را ـ به عزت خود ـ اجر دهد. (227) ادامه در 3

  • داود بهرنگ

    (3) ابن بطوطه حدود 700 سال پیش در سفرنامه خود می نویسد: از ویژگی های شیراز این است که گورستان هایش در درون شهر است. مردم حتی گاه یکی از اتاق های خانه شان را مقبرۀ خانوادگی خودشان می کنند. کف آن را حصیر و فرش می اندازند و در پایین و بالای قبر شمع روشن می کنند. مرده هاشان انگار زنده اند و با آنان زندگی می کنند. برای آنان نیز غذا می پزند و آن را صدقه می دهند. [قاری و قرآن خوان در شیراز زیاد است.] هیج جا [در جهان کنونی اسلام] نیست که قرآن بدان به خوبی شیراز خوانده شود. (ج1 ؛264) در ادامه می نویسد: روزی در یکی از بازارهای شیراز مسجدی تر و تمیز دیدم. خانقاه مانندی هم داشت. مرد میانسال تر و تمیزی هم آنجا نشسته بود و داشت قرآن می خواند. چهارپایه های کوچکی هم آنجا بیخ دیوار بود که بر روی آن ها قرآن نهاده بودند. رفتم داخل و سلام کردم و کنار آن مرد نشستم. سر صحبت که باز شد به من گفت: این جا مزار من است. وصیت کرده ام که چون مردم این جا دفنم کنند. فرش را کنار زد و دیدم برای خودش قبر هم کنده است. صندوقی را هم نشانم داد و گفت لوازم تدفین و پول بابت این کار را هم آنجا نهاده ام. خواستم که بروم به اصرار مرا نگهداشت و همان جا با هم غذا خوردیم. (ج اول ؛ 265) با احترام ـ داود بهرنگ منابع: 1/ سفرنامه ابن جبیر ـ محمد بن احمد بن جبیر ـ مترجم: پرویز اتابکی ـ انتشارات آستان قدس رضوی 1370 2/ سفرنامه ابن بطوطه در دو جلد ـ ترجمۀ دکتر محمد علی موحد ـ چاپ سپهر نقش؛ چاپ ششم پاییز 1376

  • رضایی

    این گفته : ((شاهخویی ایرانی است. این دارای ریشۀ تاریخی در ایران است)) در مورد ایرانی درست نیست.غرب فقط ۲۰۰ سالست که از حکومت های استبدادی رهایی یافته.برای درک بیشتر موضوع توصیه می کنم کتاب (( چرا ملت ها شکست می خورند )) عجم اوغلو و رابینسون مطالعه شود.

  • اشکان

    سلام. بنظر من همیشه کشورهای پیشرفته به کشوری مثل ایران از بالا به پایین نگاه کرده و کلا دیدسان در خصوص تمامی کشورهای جهان سومی این هست. بسیاری از مردم با حکومت مشکل دارند مثل من اما میدانند که آمریکا نیز خیرخواه ایرانیان نبوده و فقط دنبال منافع خودش هست

  • شهروند درجه سه

    انگار آقای گنجی تنها می خواست ما این بخشهای پیام خامنه ای را بخوانیم ! ما هم مقداری که خواندیم خسته شدیم و بقیه را نخواندیم !

  • bijan

    بعضی دوست دارند برای مردم ایران هویت سازی کنند ومانند شاهخویی و عشق و علاقه به زیارت گاه و امام زاده و قبرستان .و.... غافل از این که مردم ایران در طول تاریخ هویت ثابت ویکسانی نداشته اند حتی هویت ملی را هم خیلی ها قبول ندارند. این شرایط تاریخی است که فرهنگ مردم را با انگیزه اصل بقای زندگی و حفظ موجودیتش میسازد . مردم ایران که از اقوام متفاوت و باورها و مذاهب مختلف و گوناگون در یک سرزمین پهناور به اجبار گرد هم آمده اند هویت ثابت و یکسانی ندارند. بخصوص که همواره مورد تهاجم اقوام بیگانه و سلطه بیگانگان بودند .مثلا مردم ایران دوران صفویه با دورا ن سلطه ترکان و مغولان فرق میکنند. بیشترین خرافه گری و امام زاده باوری در دوران قاجاریه آنهم بعد از ترکمن چای بوده که مردم آنچنان دچار یاس و فقرو فلاکت مادی و فرهنگی شدند که اغلب به بقعه و امام زاد ها و.... متوسل میشدند . همین مردم اگر از یک وضعیت اقتصادی و رفاهی مطلوب بر خوردار شوند آنگاه اوضاع فرهنگی و اجتماعی تغییر میکند و نوع گرایشات همراه با شادی و نشاط که کاملا متفاوت با قبل است ایجادمیشود و هویت تازه شکل می گیرد .