ازدواج کودکان در افغانستان: دختری در بطن مادر، نامزد پسر ۱۱ ساله
ولی آرین- در قانون مدنی افغانستان آمده است پسران با تکمیل سن ۱۸ و دختران با تکمیل ۱۶، میتوانند ازدواج کنند اما بسیار واقع میشود که دختران حتی در ۱۲سالگی ازدواج میکنند.
شامگاهِ یک زمستان در دهکدهای درهلمند، جشن و پایکوبی به رسم سنتی برپا میشود. در دهکدهای که فرهنگهای دیرینه و سنتهای به جا مانده از گذشتگان، هنوز حکمفرمایی میکنند. خویشاوندان دور و نزدیک، جشنی دارند تا آوازه آن به گوش همگان در محله بپیچد. خانوادهای در این دهکده، در ولسوالی گرشک هلمند، پسر بچه ۱۱ سالهِشان را با یک نوزاد ۴۰ روزه، نامزد میکنند. پسر اما بیخیال از این ماجرا به کار مشغول است ...
قصه از ۱۷ سال پیش است. درست از هنگامی که تازه بنیاد تخت و تاج حکمروایی طالبان در افغانستان فرو ریخته بود. وضعیت بد اقتصادی در میان مردم نیز بیداد میکرد. در هلمند، در این ولایت جنوبی افغانستان اما، وضعیت دگرگونتر از دیگر بخشهای کشور بود.
در این میان، پسربچهای برای فرا گرفتن حرفه، در یک ترمیمگاه تیپ (ضبط) و رادیو، به شاگردی مینشیند. نامش عبدالملک همدرد است. از صبحهای زود تا شامهای دیر، مشغول ترمیم تیپ و رادیو بود تا از این راه بخشی از نیازمندیهای فامیل را برآورده بسازد. در خانه اما، والدینش نقشه خودشان را برای عبدالملک میکشند.
در یک روز زمستانی، دنیای کودکانه عبدالملک دگرگون میشود. در همسایگیشان، بانویی دختر به دنیا میآورد. والدین عبدالملک با این خانواده از پیش عهد بسته بودند که اگر کودک آینده آنان دختر بود، با پسر ۱۱ سالهشان نامزدش خواهند کرد: هنگامی که کودک تازه در بطن مادر جوانه میزد.
عبدالملک، نام نامزدش را فاش نمیکند. در این گزارش، نام او را شایسته میگذاریم.
عبدالملک همدرد، فعال حقوق کودک، به زمانه میگوید:
«شام، هنگامی که از ترمیمگاه به خانه آمدم، همه خرسندی داشتند. پرسیدم چه شده؟ مادرم گفت که تو را با دختر همسایه، نامزد کردیم. گفتم آن دختر تازه به دنیا آمده است و من خیلی بزرگتر از او هستم. والدینم گفتند که پسران زیادی با دختران کوچک ازدواج کردهاند و زندگی خوش دارند. من اصلا از این پیوند راضی نبودم ولی حتی دوستانم هم خرسند بودند. من کسی را نداشتم که درکم کند ....»
بنیاد این پیوند، از دوستی دیرینه پدر عبدالملک و پدر شایسته، ریشه میگیرد. آن دو، دوستان بسیار نزدیک و دیرینه، قول میدهند که پسر و دخترشان را با هم نامزد کنند.
عبدالملک اما سر لجبازی میگیرد. او تعهد میسپارد که هیچگاه به این پیوند سر خم نخواهد کرد.
خانواده عبدالملک روزشماری بزرگ شدن عروس ۴۰ روزهشان را داشتهاند. پدرعبدالملک ۶۰ هزار کلدار پاکستانی/ ۴۳۰ دالر (دلار)، برای پدر شایسته میدهد. این نیز سبب میشود پدر عبدالملک بر بسته شدن این پیوند لج بگیرد.
عبدالملک و شایسته، ۱۳ سال نامزد میمانند. در این مدت، گاهی هم یکی دیگرشان را نمیبینند.
از همان روز نخست نامزدی، عبدالملک مخالف این پیوند میشود.
او به زمانه میگوید که در این همه سالها، برای یک بارهم نشده که سر به خانه نامزدش بزند. حتی برای والدین نامزدش یک بار هم نشده که روی خوش نشان داده باشد یا سلام کرده باشد زیرا که مقصراصلی را آنان میشمرد ....
عبدالملک همدرد، فعال حقوق کودک، به زمانه میگوید:
«از پدر شایسته خوشم نمیآمد. مرد بدی بود. روزها همسرش را لتوکوب میکرد. یک بار متوجه شده بودم که همسرش را به چوب بسته بود، و لتش میکرد. خلاصه من در ۱۳ سال نامزدیام، یک بار هم دختر را ندیدم. من از پدرش بسیار متنفر بودم. شایسته اما چه گناهی داشت؟ این فرهنگ باید برچیده شود. ازادواج با یک کودک برایم کابوس شده بود.»
عبدالملک، ۱۲ سال پس از نامزدیاش، از مکتب فارغ میشود. آن هنگام، نامزدش ۱۲ سال داشته. نه اجازه رفتن به مکتب را داشته و نه هم اجازه داشته عبدالملک را ببیند. این درست زمانی است که در بسیاری از بخشهای هلمند، فعالیتهای طالبان گسترده شده و آتش جنگها زبانه میکشد.
در بخشهایی هم که حاکمیت طالبان است، به دختران اجازه رفتن به مکتب نیز داده نمیشود.
ازدواجهای قبل از وقت و اجباری، در هلمند ریشه دیرینه دارد. بچهبازی نیز از سنتهای ناپسند دیگر حاکم در افغانستان به ویژه در هلمند، است. این دو پدیده سبب میشوند عبدالملک پس ازپایان مکتب مبارزهاش را در برابر ازدواجهای اجباری و قبل وقت و بچهبازی آغاز کند.
او در دهکدهشان آموزشگاهی میسازد برای آن دختران و پسرانی که از سواد به دور ماندهاند و از همان جا، پیکارش را آغاز میکند.
رهایی ازاین بند، آزمون بزرگی برای عبدالملک بوده. برای شایسته اما، آزمون بزرگتر این بوده که چگونه با مردی دو برابر سن خودش زندگی خواهد کرد؟
گیر و دار بزرگ خانواده عبدالملک بر سر این بوده تا چگونه پسرشان را وادار به ازدواج کنند. در آن روزها و ماهها، دو برادر عبدالملک که یکیشان در نیروهای مسلح افغانستان بوده، در نبرد با طالبان کشته میشود و دیگری هم در نتیجه یک توطئه ....
تحمل این درد برای خانوادهاش سنگینی میکند. خویشاوندانش عبدالملک را وادار به ازدواج میسازند. این بار، پدر شایسته برای برپایی این ازدواج یک میلیون کلدار پاکستانی/ هفت هزار و ۲۰۰ دالر، میطلبد. پدر عبدالملک در جستوجوی آماده ساختن این مقدار پول میرود. اینجاست که بهانه برای فسخ ازدواج میان عبدالملک و شایسته، محکمتر میگردد و این پیوند، فسخ میشود.
ازآن به بعد عبدالملک در برابر ازواجهای اجباری و قبل از وقت، جدی آستین برمیزند. او پژوهشی به راه میاندازد تا چیستی این پدیده و بچهبازی را بیابد.
پژوهشش را از دهکده خودشان و تا از ولسوالی گرشک و تا در کل هلمند، آغاز میکند. یافتههایش را در این زمینه، هنوز فاش نمیکند.
در این میان، میگوید که بارها هم مانع ازدواج اجباری خواهرش از سوی پدرش شده است.
این جوان چهار خواهر دارد. اکنون همه آنان به مکتب میروند. ظاهرا سدها را عبدالملک از برابر خواهرانش برداشته است ....
عبدالملک همدرد، فعال حقوق کودک، به زمانه میگوید:
«همزمان دو مبارزه میکردم. یکی در برابرازدواجهای اجباری و قبل از وقت و دیگری با پدیده بچهبازی. در این مبارزه با خطرها و مشکلات زیادی روبهرو شدم، اما پا به عقب نکشیدم. به هراندازه که من مبارزه میکردم، بچهبازی از میان برچیده نمیشد. بعدتر متوجه شدم که یکی از علتهای این پدیده، ازدواجهای گران هزینه و سنتهای ناپسند است. باید حق زندگی و حق انتخاب به دختران و پسران داده شود.»
تنها در دوردستهای کشور نه، در کابل پایتخت افغانستان نیز سنت ناپسند ازدواجهای اجباری و قبل از وقت، حاکم است.
ریحانه، نام مستعار یکی از قربانیان این پدیده در کابل است. ریحانه به زمانه میگوید هنگامی که ازدواج کرده، ۱۲ سال داشته.
به گفته این زن، خانوادهاش او را در برابر پول گزاف به زنی مردی دادهاند که بیشتر از دو و نیم برابر او، عمر داشته.
ریحانه چهارفرزند دارد که فرزند بزرگش ۱۱ ساله است.
۱۳ سال از ازدواج او میگذرد. او میگوید در این مدت هیچگاه خوش نبوده است و اکنون، پس از این سالها، هر دو توافق بر جدایی کردهاند؛ هر چند او نگران آینده کودکانش است.
ریحانه، زن قربانی ازدواجهای اجباری، به زمانه میگوید:
«پدر و مادرم را در برابر پول، فریب دادند. من کودک بودم که نامزدم ساختند و خیلی زود ازدواج کردیم. وقتی از مکتب آمدم، دیدم که در خانه ما چند مرد و زن نشستهاند. پرسیدم اینان چی میکنند. مادرم گفت که میخواهند تو را با پسرشان نامزد کنند. ما هم قبول داریم. باغهای سرخ و سبز را برای والدینم نشان دادند تا اینکه من را گرفتند. در واقع من را به آنان فروختند.»
در قانون مدنی افغانستان آمده است پسران با تکمیل سن ۱۸ و دختران با تکمیل ۱۶ سالگی، میتوانند ازدواج کنند اما بسیار واقع میشود که دختران حتی در ۱۲ سالگی ازدواج میکنند: چیزی که نگرانیهای زیادی را به همراه داشته است و آمارها نیز میزان بلند ازدواجهای زیر سن و اجباری را نشان میدهند.
در این بازی اما عبدالملک نگذاشت که به رو بخورد ...
عبدالملک عضو کاروان صلحخواهان هلمند نیز بود که در ماه می سال ۲۰۱۸ میلادی، در ۳۴ شبانهروز، بیش از ۷۰۰ کیلومتر راه را تا به کابل برای صلحخواهی پیاده پیمودند.
حال عبدالملک ۲۷ ساله است و تا هنوز ازدواج نکرده است. او میخواهد با تابوشکنی از سنتها، ازدواج کند زیرا نمیخواهد که با هزینه بلند ازدواج بکند.
او می گوید که در هلمند، تا هشت میلیون کلدار پاکستانی/ ۵۷ هزار دالر نیز دختران به ازدواج داده میشوند.
- از همین نویسنده
نظرها
نظری وجود ندارد.