● نمای نزدیک
شغل دادزنی در بازار کسب و کار تهران
س. اقبال − در تهران نه چندان مدرن امروزی، دادزنی به عنوان یک شغل درآمده است. شغلی از سر ناچاری، شغلی که به نام شغل به رسمیت شناخته نمیشود و بیمه و بازنشستگی ندارد.
در تهران نه چندان مدرن امروزی، دادزنی به عنوان یک شغل درآمده است. چنانکه به سهم خود همواره یک پای ثابت تجارت و بازاریابی به شمار میآید. عدهای با همین داد زدن کالایی را میفروشند و عدهای هم کالای مورد دلخواه خود را با همین داد زدن میخرند. اما تمامی این مناقصهها یا مزایدههای غیر رسمی به شکل سرپایی، آن هم در کف خیابان صورت میپذیرد. به این ترتیب خیابان در تهران جایگاه متعارف خود را به عنوان نمادی از مدرنیسم به فراموشی میسپارد، چون تهرانیها از خیابان کارکردی خودمانیتری را انتظار دارند.
پیداست که در داد زدنها، خیابان تا حد گذرهای صد و پنجاه سال پیش ظاهر میگردد. گذرهایی که در آنها هیچ نشانی از اتومبیل یا تابلوهای نئون امروزی به چشم نمیآید. اما خیابانهای تهران تمامی پدیدههای امروزی مدرنیسم را هم با خود به همراه دارند. با این تفاوت که دوست دارند، گذرها و معبرهایی برای گذر و عبور مردم با هنجارهایی دیروزی باقی بمانند.
دادزنی از شغلهای سرپایی و خیابانی شهر تهران شمرده میشود. یعنی دادزن باید از بام تا شام روزگارش را در کف خیابان بگذراند تا برای فروش کالای شخصی خود یا صاحبکارش تسهیلگری کند. کارگر دادزن به حتم باید از چالاکی و زیرکی ویژهای هم بهرهمند باشد. با چنین نگاهی به حتم باید پیامها و عبارتهایی را در تبلیغ خود استفاده نماید که تا حد ممکن ضمن موزون و مجمل بودن، بر دل رهگذران بنشیند. در همینجا است که ادبیات محاورهای و عامیانه نقش کاربردی خود را برای گوینده از سویی و مخاطب از سویی دیگر به نمایش میگذارد. در این فرآیند، آنکه ذهن خلاقتری دارد عبارتهای اثرگذارتری را فریاد میزند و آنکه از این خلاقیت بهرهای ندارد همان بهتر که دور حرفه و کار دادزنی را برای همیشه خط بکشد.
از شمار وانتدارانی که به حرفهی دادزنی اشتغال دارند، آمار رسمی و دقیقی در دست نیست. در واقع جمهوری اسلامی نقش و جایگاه آنان را در مبادلهی کالا و جنس نادیده میانگارد. به طور حتم آمار آنان در سطح کشور از دهها هزار نفر هم فراتر میرود.
گفتنی است که در تهران هر روز شکلهای نوتری از دادزنی باب میشود. در همین راستا ناگفته نماند که گروههایی از وانتداران از حاشیههای شهر راهی خیابانهای اصلی و کوچههای پر جنب و جوش آن میگردند تا کالاهای غیر ضروری و اسقاطی مردم را از ایشان بخرند. این گروه از خریداران روی وانت خود بلندگویی هم نصب نمودهاند. متن و مضمون تبلیغی وانتیهای دادزن، از پیش روی سیدی پیاده میشود و همین سیدی را آنوقت به دستگاه پخش وانت میسپارند که برای مردم پخش شود. تولید سیدیهایی از این نوع به سهم خود کار و حرفهای امروزی و نو به شمار میآید. عدهای که در این خصوص آشنایی کافی دارند، متن آن را از پیش ضبط میکنند و به وانتداران سطح شهر میفروشند. در ضمن بسیاری از باغداران حاشیههای شهر تهران هم از وانت شخصی برای فروش صیفیجات یا میوهی خود استفاده به عمل میآورند. آنانی که باغ میوه و سبزی ندارند نمونههایی از آنها را از روستاییان میخرند و سپس برای فروش راهی شهر میشوند.
روبهروی دانشگاه تهران بیش از هر جایی نقش تبلیغی دادزنها به چشم میآید. آنان مقابل کتابفروشیها در پیادهروی خیابان میایستند و کتابهای داخل مغازه را بین رهگذران تبلیغ میکنند. بعضی از اینان برای خودشان چهرههای شناخته شدهای گشتهاند. چون پیشینهی دادزنی ایشان حتا به سالهای نخستین پس از انقلاب باز میگردد.
از شمار وانتدارانی که به حرفهی دادزنی اشتغال دارند، آمار رسمی و دقیقی در دست نیست. در واقع جمهوری اسلامی نقش و جایگاه آنان را در مبادلهی کالا و جنس نادیده میانگارد. به طور حتم آمار آنان در سطح کشور از دهها هزار نفر هم فراتر میرود. شاید بسیاری از وانتداران شغل دورهگردی را به عنوان کار دوم خود پذیرفتهاند. ولی با تمامی این احوال کار با وانت برایشان مزایایی را هم در بر دارد. چون وانت نقشی از مغازه را برای ایشان به انجام میرساند. در نتیجه از پرداخت اجاره یا سرقفلی معاف میشوند. جدای از این مالیات و عوارض هم نمیپردازند. ولی وانتیهای دورهگرد همیشه در جنگ و گریز با مأموران شهرداری به سر میبرند. انگار شهرداری و مأموران آن به کار و بار وانتیها حسادت میورزند.
روبهروی دانشگاه تهران بیش از هر جایی نقش تبلیغی دادزنها به چشم میآید. آنان مقابل کتابفروشیها در پیادهروی خیابان میایستند و کتابهای داخل مغازه را بین رهگذران تبلیغ میکنند. بعضی از اینان برای خودشان چهرههای شناخته شدهای گشتهاند. چون پیشینهی دادزنی ایشان حتا به سالهای نخستین پس از انقلاب باز میگردد. این گروه از دادزنان در طول روز بدون استثنا به طور مداوم و مکرر به جار زدن اشتغال دارند. ولی علیرغم آنکه اکثر ایشان بیش از سی سال است که دادزنی را به عنوان حرفهی اصلی خود پذیرفتهاند، از بیمه و مزایای بازنشستگی هرگز نصیبی نمیبرند. چون سامانهی اداری سازمان تأمین اجتماعی، شغل دادزنی را به رسمیت نمیشناسد. شکی نیست که چنین شرایط ناگواری از سوی دولت و کارفرما به همهی آنان تحمیل شده است. دادزنهای روبهروی کتابفروشیهای دانشگاه تهران جدای از تبلیغ برای کتابهای درسی و غیر درسی، تبلیغات دیگری را هم مغتنم میشمارند. فروش پایاننامه، رزومه، تایپ مقاله و ترجمهی متنهای درسی و کلاسی نیز بخشی از این تبلیغات شمرده میشوند. آنوقت مشتری را به سمت صاحب کار خود میکشانند و به سهم ناچیز خود از این بازاریابی سرپایی قناعت میورزند.
علیرغم آنکه اکثر دادزنها بیش از سی سال است که دادزنی را به عنوان حرفهی اصلی خود پذیرفتهاند، از بیمه و مزایای بازنشستگی هرگز نصیبی نمیبرند. چون سامانهی اداری سازمان تأمین اجتماعی، شغل دادزنی را به رسمیت نمیشناسد.
دستفروشان و بساطیهای پیادهروهای تهران نیز رونق کسب و کارشان را به شگردهای نو و تازهای از دادزنی وابسته میبینند. کار و بار دستفروشان در پیادهرو گاهی چندان بالا میگیرد که صاحبان مغازه نیز ترجیح میدهند تا اجناس مغازهی خود را جهت فروش به پیادهرو بکشانند یا شاگرد یا شاگردانی را به همین منظور استخدام کنند. خلاصهی کلام، "در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد". چون در ذهن عموم مردم باوری پا گرفته است که دستفروشان جنس خود را ارزانتر از مغازهداران میفروشند. بدون شک اینجا نیز خلاقیت و ابتکار عمل در حرفهی دادزنی به کار فروشندگان کالا و جنس میآید.
تاکسیهای خطی یا شخصی تهران هم از دادزنی برای جذب مشتری سود میبرند. آنان ضمن داد زدن مسیر رفت و برگشت خود را به رهگذران اعلام مینمایند تا از بین همین عابران و رهگذران به مشتری مورد دلخواه خود دست یابند. پیداست که بدون داد زدن هرگز نخواهند توانست مسافران مورد نظر خود را از بین جمعیت بجویند.
کبابیها و چلوکبابیهای سطح تهران هم از جایگاه اثرگذار دادزنهای حرفهای در جذب مشتری از کف خیابان غافل نیستند. چنانکه وقت صبحانه یا ناهار کسی را در حاشیهی پیادهروی مغازه میگمارند تا همواره برای تبلیغ آش، هلیم و چلوکباب داد بزند. این گروه از دادزنها گاهی هم بنری بر تن میکنند که روی آن انواع غذاهای مغازه را نوشتهاند. دادزنهایی از این دست گاهی هم به شکل و هیأت مترسکی در میآیند که برای جلب توجهی رهگذران مفید و مؤثر خواهد بود.
حرفهی دادزنی هرچند حرفهی جدیدی نیست، ولی طی چهل سالی که از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، همواره بر شمار مشتاقان آن افزوده شده است. انگار جامعه بخواهد به عقب بازگردد تا شیوههای کهنهتری از کسب و کار را تجربه کند. رشد مداوم بیکاری نیز به گسترش ناخواستهی چنین پدیدهای یاری میرساند.
دادزنی یک پای ثابت کار دستفروشی به حساب میآید. چون با داد زدن میتوان ذهن کنجکاو هر عابر و رهگذری را به کار گرفت. پانتومیم و حرکات دست و بدن دادزن هم میتواند نقش مثبت خود را در دیدرس عابران بگذارد. چنانکه عدهای با همین جار زدنهای خیابانی گامهای خستهی خود را از سنگفرش خیابان پس میکشند تا شاهد اجناسی باشند که فروش آنها را برای عابران به حراج گذاشتهاند.
در نمونهای از کار دادزنی، دادزنها بر چهارپایهای میایستند تا چیرگی خود را بر نگاه خریداران، بهتر به تماشا بگذارند. آنوقت ضمن نگاه به چپ و راست جمعیت، دستها را به هم میکوبند و فریاد میزنند: بدو بیا، همین یکیش مونده، آتش زدم به مالم، از مغازهها پنجاه درصد ارزانتر بخر، به خدا چکام دست مردمه، بخر سوغاتی ببر.
حرفهی دادزنی هرچند حرفهی جدیدی نیست، ولی طی چهل سالی که از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، همواره بر شمار مشتاقان آن افزوده شده است. انگار جامعه بخواهد به عقب بازگردد تا شیوههای کهنهتری از کسب و کار را تجربه کند. رشد مداوم بیکاری نیز به گسترش ناخواستهی چنین پدیدهای یاری میرساند. همچنین پایین بودن قدرت خرید مردم در رونق و پیدایی آن نقش میآفریند. خلاصهی کلام، سفرهی خانواده هرگز نباید بدون نان باقی بماند و دادزنها دانسته و آگاهانه چنین هدفی را در حرفهی خویش به کار میگیرند. از سویی هرچند کار و شغل دادزنی در گذشتههای دور ریشه دارد، ولی مردم زمانی که راهکارهای نو و جدیدتری برای کسب درآمد نمییابند، به همین گذشته پناه میبرند. حتا شیوههای نوتری را با آن به هم میآمیزند تا حرفهی دادزنی هرگز از کارکرد امروزی خود جا نماند. اینگونه است که پدیدههای پیشامدرن به جهانهای امروزی و مدرن نیز راه مییابند.
نظرها
نظری وجود ندارد.