تشکل مستقل زنان کارگر
فرزانه راجی - بهتر است به جای ادعای اینکه با جنبشهای متعددی از زنان روبرو هستیم بپذیریم که با «جنبش زنان» روبرو هستیم.
بهتازهگی مصاحبهای از هاله صفر زاده با عنوان «ما باید تعریفمان از جنبش زنان را تغییر دهیم» در وبسایتهای مختلف منتشر شده است. یادداشت کوتاه زیر برای توضیح و تکمیل و نقد آن نوشته شده است.
«تشکل مستقل زنان کارگر» نه فقط یک حق که یک ضرورت است. جنبش زنان در غیاب زنان متشکل طبقهی کارگر به رفرمیسم در خواهد غلتید. حضور زنان متشکل طبقه کارگر در جنبش زنان، جنبش زنان را رادیکال و آرمانگرا خواهد کرد و در جهت رهایی تمامی زنان سوق خواهد داد. جنبش زنان متشکل از اقشار و طبقات مختلف زنان است که هر یک از این اقشار و طبقات تا جایی همراه با زنان طبقه کارگر برای دستیابی به خواستهای مشترک مبارزه خواهند کرد، اما این زنان طبقات فرودست هستند که مبارزه را به پایان میرسانند و رهایی تمامی زنان را تضمین خواهند کرد.
بهتر است به جای ادعای اینکه با جنبشهای متعددی از زنان روبرو هستیم بپذیریم، همانطور که در طی تاریخ اینگونه به آن اشاره شده است، که با «جنبش زنان» روبرو هستیم. جنبش زنانی که مثل بسیاری دیگر از جنبشها، مثلا جنبشهای ملیتها یا رنگینپوستان، اقشار و طبقات و در نتیجه گرایشهای متفاوتی را در بر میگیرد. اما این اقشار و طبقات بر اساس نژاد، جنسیت یا ملیت در جامعه به طور کلی فرودست محسوب میشوند و از مزایا و امتیازاتی که همتایانشان در بخشهای دیگر جامعه برخوردارند، گاه به طور کامل و گاه به نسبتهای متفاوت محرومند. قطعا محور محرومیتهای زنان و تلقی آنان به عنوان یک گروه فرودست در جامعه از جنسیت آنان نشات میگیرد. بنابراین مطالبات آنان نیز عمدتا جنسیتی است. اما بدیهی است که حضور متشکل یا متعدد زنان در دیگر عرصههای مبارزه که منشاء جنسیتی ندارند، نه تنها نگاه جامعه را نسبت به زنان تغییر مثبت میدهد، بلکه عرصه را برای مبارزه زنان گشودهتر خواهد کرد و علاوه بر این گستره مبارزات زنان را فراختر خواهد ساخت. اینکه ما این تقسیمبندیها را چه بنامیم در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
برای بررسی وضعیت جنبش زنان در هر جامعه مشخص و ارائه استراتژی و تاکتیک برای مبارزه، قطعا باید تحلیلی مشخص از همان جامعه داشت، نمیتوان صرفا با ایدههای کلی و نگاه به جامعه جهانی، سطح درندهجویی سرمایهداری و یا آنچه در جامعه جهانی سرمایهداری در جریان است وضعیت و شرایط خاص زنان در یک جامعه مشخص، مثل جامعه ایران را تحلیل کرد و راهکار داد. جامعهای که به رغم تبعیت و تمکین به قوانین عام نظام سرمایهداری هنوز در بسیاری عرصهها و زمینهها حتی برای آحادش حداقل حقوقی را که نظام سرمایهداری، حتی در شکل وحشی امروزش، قائل است، قائل نیست. در بسیاری از جوامع سرمایهداری، حتی جوامع تازه به دوران رسیدهای مثل عربستان، زنان در مسیر کسب حقوق «برابر» با مردان گام برداشتهاند، در حالی که در جامعه ما بر اساس قانون اساسی و قانون مدنی که ملهم از شریعت است اساسا نیمه انسان محسوب میشوند و این شامل تمامی زنان میشود و نه فقط زنان این یا آن قشر و طبقه. تمامی زنان، از زنان کارگر گرفته تا خرده بورژوا و بورژوا نصف برادرانشان ارث میبرند، حق حضانتشان بر فرزند محدود است، حق طلاق ندارند، شهادتشان نصف مرد محسوب میشود، حق مسافرت و تعیین مسکن خود را ندارند، حق کار بدون اجازه همسر ندارند، بر بدن خود اختیار ندارند و باید پوشش اجباری داشته باشند و انواع و اقسام محدودیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را تجربه میکنند. آیا این وضعیت زنان ایران را با زنان کشوری سرمایهداری که حداقل در قوانین حقوق «برابر» برای زنان و مردان را به رسمیت شناخته، متفاوت نمیکند؟ آیا این باعث نمیشود که زنان ایران به مناسبت موقعیت خاصی که دارند دست کم مطالباتشان برای اینکه شهروندی برابر با مردان تلقی شده و به رسمیت شناخته شوند، یکی باشد؟
این ویژگی جنبش زنان در ایران باعث میشود که گرایشهای «حقوق برابر» در آن بسیار وسیعتر و پرطرفدارتر باشند، برای اینکه مطالبات آنان شامل تقریبا تمامی زنان میشود. اما و در عین حال ما در عصر نئولیبرالیسم زندگی میکنیم و تمامی فلاکتهای این مرحله از پوسیدگی سرمایه همانقدر که نصیب مردان کارگر ایرانی میشود، به مراتبی بسیار حادتر زندگی روزمره و لحظهلحظهی کارگران زن را در بر گرفته است. بنابراین و به همین دلیل زنان کارگر برای طرح و پیگیری مطالبات خود در مبارزه با این سرمایهسالاری، پیامدهای آن، و مردسالاری ویژهای که فقط آنان تحمل میکنند، و گسترش مبارزه تا محو این نظام سلطه و استثمار لازم است که تشکلهای مستقل خود را داشته باشند. حضور تشکلهای مستقل زنان کارگر در جنبش زنان و در جنبش کارگری علاوه بر تعمیق و پیگیری مستمرتر خواستهای جنسیتی که شامل تمامی زنان میشود، زمینه را برای تداوم و تعمیق و همه جانبه کردن مبارزه علیه نظام سلطهگر سرمایهداری فراهم کرده و میتواند با ارتقا جنبش زنان و جنبش کارگری، بخش عمده زنان را که رهاییاشان در گروی محو نظام مردسالاری و سرمایهداری و انواع و اقسام سالاریهاست با خود همراه کرده و جنبش رهاییبخش جامعه را پربارتر و رادیکالتر کند.
بدیهی است که تشکلهای مستقل زنان کارگر باید از بطن کارگران و توسط خودشان شکل بگیرد، در آنصورت است که میتوانند نقش تاریخساز خود در جنبش زنان و درجنبش کارگری را ایفا کنند. در غیر این صورت، اگر قرار باشد مثل اکثر تشکلهای فعلی کارگری که از عدهای روشنفکر تشکیل شده که عمدتا ارتباطی با طبقه کارگر ندارند تشکیل شوند، همان به آنها خواهد رفت که بر این تشکلهای روشنفکری مدعی کارگری رفته است و میرود.
بنابراین در صورت حضور متشکل زنان کارگر در جنبش زنان میتوان امید داشت که جنبش زنان با ارتقای آگاهی و مبارزاتش، از مسیرهای رفرمیستی و دریوزگی به درگاه بانیان فرودستیاش، در مسیری انقلابیتر و هدفمندتر گام بگذارد.
نظرها
نظری وجود ندارد.