● نمای نزدیک
پروژهی «رنگدرمانی» شهردار تهران
بعد از تمرکز بر دوچرخهسواری برای حل مشکلات تهران، اکنون شهردار پایتخت نتیجه گرفته که آسیبهای این کلانشهر را میتوان با رنگدرمانی حل و فصل کرد.
شهردار تهران در ابتکاری ویژه به این نتیجه دست یافته است که با «رنگدرمانی» میتوان کاستی و آسیبهای شهر تهران را حل و فصل کرد. اصطلاح رنگدرمانی را هم او سر زبان خبرنگاران انداخته است. با این رویکرد، شهروندان تهرانی همگی بیمارانی نموده میشوند که شهردار تهران خواهد توانست در پروژهی رنگدرمانی خود، به مداوای ایشان بشتابد. به هر حال رنگدرمانی دومین کشف بزرگ او به حساب میآید. چون پیش از این، تجربهای شخصی او را به این باور کشانده بود که با دوچرخهسواری میتوان بر مشکلات شهری تهران فایق آمد. به همین دلیل هم دوچرخههای «بیدود» خود را سر چهارراهها و میدانهای تهران به نمایش گذاشت. داستانی که بدون وقفه اینک نیز ادامه دارد. انگار سرانجام همین دوچرخههای فکسنی خواهند توانست مشکل آلودگی هوای تهران را چاره کنند و سوای از این، گرههای کور ترافیک آن را هم بگشایند.
ماجرا به آنجا بازمیگردد که او بنا به اظهار خودش، پیرامون زیستن در شهر تهران از شهروندان آن نظرخواهی به عمل آورده است. شهردار تهران در گزارش خود به رسانههای دولتی یادآور میشود که طبق همین نظرخواهی، سی و چهار درصد از شهروندان تهرانی در خصوص زندگی خود در این شهر ابراز نارضایتی کردهاند. او همچنین ضمن این گزارش، موضوعی را اطلاعرسانی میکند که گویا همیشه اهل نظرخواهی از مردم است. حتا نیاز و خواست مردم را در مدیریت شهری به کار میبندد. چنانکه اینبار، شهروندان تهرانی «پروژهی رنگدرمانی» را پیش پای او گذاشتهاند. در واقع شهردار تهران ضمن نشست تبلیغی خود غیر مستقیم بر نکتهای اصرار میورزد که گویا رابطهی مردم با مدیران حکومت به خصوص مدیران شهری آن به حد کافی خودمانی و صمیمانه است، چون تهرانیها بدون هیچ سد و مانعی در برنامههای عملیاتی شهر خود مشارکت دارند.
شهردار تهران در گزارش خود به رسانههای دولتی یادآور میشود که سی و چهار درصد از شهروندان تهرانی در خصوص زندگی خود در این شهر ابراز نارضایتی کردهاند.
با این رویکرد پیمانکاران شهرداری هم همگی در بزرگراه و خیابانهای اصلی شهر جهت رنگآمیزی بلوکهای حاشیهی معابر به صف شدهاند. کاری که به حتم هزینهی چندانی برای مدیران شهرداری در بر نخواهد داشت. اما حضور کمهزینهی کارگران در بزرگراههای شهری، در واقع پروژهای را بین مردم تبلیغ میکند که گویا شهرداری تهران هرگز از تلاش و کوشش خود برای زیباسازی معابر و گذرراهها دست برنمیدارد. شهردار تهران به گمان خویش همراه با نمایشهایی از این نوع، سرانجام خواهد توانست فکر نوسازی زیرساختهای شهری را نادیده بینگارد. او که توان پلسازی و اجرای پروژههای بزرگ را در خود نمیبیند به طبع باید ضمن رنگآمیزی همین پلها و تأسیسات شهری روزگار بگذراند.
شهردار تهران تجربههای دیگری را هم در گفت و گوی خود با خبرنگاران در میان گذاشته است. چون مدعی است که طبیعت سبز درختان بوستانهای تهران هم یکرنگی و تکرار را برای شهروندان به نمایش میگذارد. ولی او برای تغییر، رنگ و فرچه به دست کارگران شهرداری داده است تا تمامی نیمکتهای سطح بوستانهای شهر را به رنگی غیر از رنگ سبز رنگآمیزی کنند. گویا با همین راهکار متظاهرانه، شهروندان تهرانی هم به محیط پیرامون خود تعلق خاطر خواهند یافت.
شهردار تهران که توان پلسازی و اجرای پروژههای بزرگ را در خود نمیبیند به طبع باید ضمن رنگآمیزی همین پلها و تأسیسات شهری روزگار بگذراند.
شهردار تهران از ته دل باور دارد که با همین راهکارهای خودانگارانه سرآخر خواهد توانست از فاصله مدیران شهری با شهروندان آن بکاهد. ضمن آنکه قرار است راهکارهایی از این نوع، دلزدگی و خستگی عابران و رهگذران تهرانی را هم از ایشان پس براند. او چنان میپندارد که به اتکای رنگدرمانی خود میخواهد زیست شهری ساکنان آن را ارتقا ببخشد.
اما آلودگی بصری تهرانیها به آنجا بازمیگردد که خانهها و باغچههای تهران را از مردمان آن گرفتهاند. چون پدیدهی تراکمفروشی شهرداری ظرف مدت سه دهه چنان بلایی بر سر شهر آورد که تمامی باغچهها و خانههای ویلایی و سنتی شهر را فروختهاند. حتا در فضایی آلوده و بسته درختان خیابانهای اصلی شهر را خشکاندهاند. جدای از این، مدارس و مساجد خیابانهای اصلی شهر را هم تحت تبلیغات مدیران شهرداری به پاساژ تبدیل نمودهاند. آنوقت باغ و باغچهای هم برای مردم باقی نگذاشتهاند.
شهرداری تهران همچنین ضمن تراکمفروشی و بلندمرتبهسازی ناکارآمدِ بسازبفروشها و بنگاهیهای حرفهای، آفتاب و روشنایی و فضای دید مردم را هم از ایشان گرفته است. ولی مدیران شهرداری ضمن تخریبهایی از این نوع، همواره چنان تبلیغ کردهاند که دارند بافت فرسودهی شهری را به بافتی نو و امروزی تبدیل میکنند. اما این بافتهای نو هرگز برای مردم چیزی جز زندانی شدن در آپارتمانهای محقر و چهل متری به همراه نداشته است. پدیدهای که متأسفانه دستیابی به همین آپارتمانهای چهل متری هم، به عنوان رؤیا و آرزویی همیشگی در دل مردم باقی میماند.
شهروندان تهرانی هنوز هم برای آمد و شد خود اتوبوسهای سه دهه پیش را سوار میشوند؛ اتوبوسهایی که هرگز در طول سال نظافت نمیشوند. جدای از این، مسافران در طول مسیر بهحتم باید به میلههای آن آویزان گردند. شهردار به جای رنگدرمانی خود بهتر بود که حداقل ماهی یک بار هم شده به شست و شوی این اتوبوسها رضایت میداد.
شهردار تهران حتا از عهدهی رُفتوروب خیابانهای شهر هم برنمیآید، چون در حاشیهی دو سوی همین خیابانهای به گند کشیده شده، جویهایی سر بر آوردهاند که بخشهایی از پسابهای شهری و آبهای سطحی را با خود به دشت ورامین میکشانند. در آنجا خیلی راحت دریاچههایی از فاضلاب و آبهای سطحی تهران پا گرفتهاند که در بیتدبیری مدیران شهری تهران به امان خود رها شدهاند.
در دشت ورامین دریاچههایی از فاضلاب و آبهای سطحی تهران پا گرفتهاند که در بیتدبیری مدیران شهری تهران به امان خود رها شدهاند.
در ضمن، بیقوارگی و شلختگی در چیدمان شهری تهران بیداد میکند، چون در فضای عمومی شهر هیچ چیزی جای خودش نیست. در همین فضای شهری به حقوق پیاده و سواره هر دو تجاوز میشود. بدون تردید شهرداری و مدیران شهری آن، چنین تجاوزی را به تمامی شهروندان تهرانی تحمیل نمودهاند. در همین فضای شهری به دلیل نامناسب بودن معابر، معلولان هیچ جایگاهی ندارند. همچنان که حق آمد و شد آزادانه و طبیعی سالخوردگان و کودکان را هم از ایشان گرفتهاند. همچنین در اکثر چهارراههای تهران برای عبور و مرور عابران پیاده حقی قایل نشدهاند. چنانکه هرکسی همراه با نادیده انگاشتن حقوق شهری دیگران، فضایی را برای خود میآفریند. مردم در واقع دستاندازی به حقوق همدیگر را از مدیران دولتی و شهری آن آموختهاند.
نامگذاری ناموجه و خودمانی معابر شهری نیز بخشی همیشگی از دلزدگی شهروندان تهرانی را فراهم میبیند. بزرگراه آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، پل آیتالله صدر، خیابان شهید آیتالله دکتر مفتح و بیمارستان آیتالله خمینی "ره" و دانشگاه شهید بهشتی، اینها نمونههایی روشن از نامهای تحمیلی هستند که در طول روز دلزدگی و انزجار عابران تهرانی را برمیانگیزند. در واقع مدیران شهری تهران در حمایت نظامی و سیاسی مدیران خودانگیختهی حکومت، شهر را از مردم پس گرفتهاند تا همهی آن را دانسته و آگاهانه به نام مدیران ارشد نظام به ثبت برسانند. آنوقت انتظار دارند که مردم به همین شهر اجق وجق و شلخته، تعلق خاطر نشان دهند. آخر مردم در کجای این شهر به حساب میآیند تا تعلق اجتماعی خود را در فضای آن بجویند.
تازه مصادرهی شهر به نام باورهای نامردمی مردان حکومت، تنها به هویتسازیهای دروغین کارگزاران آن باز نمیگردد. چون مردان حکومت بسیاری از اماکن موقوفه را نیز در نامگذاریهای بیپشتوانهی دولتی تغییر دادهاند تا نام شخصیتهای بیهویت و ساختگی حکومت را بر جای آنها بنشانند. پدیدهای که حتا با آموزههای دینی نیز چندان سازگار نمینماید.
مردان حکومت بسیاری از اماکن موقوفه را در نامگذاریهای بیپشتوانهی دولتی تغییر دادهاند تا نام شخصیتهای بیهویت و ساختگی حکومت را بر جای آنها بنشانند.
دیوارنویسیهای شهر تهران نیز به حتم آلودگی بصری شهروندان تهرانی برمیانگیزد. متن این دیوارنویسیها را از گفتار مردان حکومتی برگزیدهاند که مردم به آنان و این گفتههای یکسویه چندان اشتیاق نشان نمیدهند. آلودگی بصری وقتی در سطح خیابانها و معبر تهران دو برابر میگردد که مردم در گوشههایی از میدانها یا چهارراههای شهر با مجسمهها یا نگارههایی از مردان حکومت روبهرو میشوند. این اِلمانهای شهری به حتم خشم و نفرت بیشتری را برای شهروندان تهرانی را به همراه خواهد داشت. آخر نگاره هایی با لبخند حبیبالله عسکراولادی یا اسدالله لاجوردی، کجای زندگی مردم را میتواند پر کند؟
ولی شهردار تهران با پروژهی رنگدرمانی خود، عاطفه و باور عمومی شهروندان تهرانی را به بازی میگیرد تا شاید برخلاف ادعای او، مردم از مطالبات حقیقی و شهروندی خود بازبمانند.
نظرها
نظری وجود ندارد.