کتابی که آسانژ به دست داشت و ربط آن به ما
ما همه در یک کشتی ننشستهایم. ماهیت کشور امنیت ملی، هویت ملی ما نیست. چه در آمریکا، چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان.
تصاویری که از بازداشت جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکیلیکس مقابل سفارت اکوادور در لندن منتشر شد، یک مرد سالخورده و به ظاهر در هم شکسته را نشان میداد که کتابی در دست دارد. واکنش شهروندان در غرب به واکنش شهروندان ایرانی بعد از انتشار تصاویر میرحسین موسوی در جشن تولد ۷۷ سالگیاش در منزل خواهرش در اسفند ۹۷ شباهت داشت: در وهله اول همگی از وضعیت جسمانی و سالخوردگی زودرس آسانژ به شگفت درآمده بودند. در نگاه دوم اما کتابی که آسانژ در دست داشت، خبرساز شد: «تاریخچه کشور امنیت ملی»، مجموعهای از گفتوگوهای این نویسنده فقید آمریکایی با پل جی، سردبیر شبکه ریل نیوز.
گور ویدال، نویسنده آمریکایی و مفسر سیاسی از آخرین بازماندگان نسل ادبی ستایششدهای چون ترومن کاپوتی و نورمن میلر بود. یک نویسنده همهفن حریف که خواهان پاسخگویی حکومت در برابر شهروندان بود. از او صدها یادداشت و مقاله، رمانهای پرفروش «لینکلن» و «میرا برکنریج» و نمایشنامه «بهترین مرد» (یکی از نامزدهای جایزه تونی) به جای مانده. ویدال از مخالفان سرسخت جنگ ویتنام و جنگ عراق بود اما به تدریج در پایان عمر از شهرت و محبوبیتش کاسته شد. اکنون کتاب «تاریخچه کشور امنیت ملی» او به سبب دستگیری آسانژ پرفروش شده است. (بیش و کم در حد «تاریخچه آدمربایی مارکز» در ایران که هفت سال قبل میرحسین موسوی مطالعه آن را به دخترش توصیه کرده بود.)
بازداشت جولیان آسانژ در لندن
[video width="520" height="300" mp4="https://www.radiozamaneh.info/u/wp-content/uploads/2019/04/asanj01.mp4"][/video]
پل جی، سردبیر شبکه ریل نیوز در گفتوگو با واشنگتنپست میگوید آسانژ از قصد کتاب «تاریخچه کشور امنیت ملی» را هنگام بازداشت به دست گرفته بود:
«گمانم از قصد بود. آسانژ میدانست که به زودی دستگیرش میکنند. من جولیان را ندیدهام و با او تا حالا صحبت نکردهام. اما تصور میکنم هدف او از به دست گرفتن این کتاب این بود که بگوید این "کشور امنیت ملی" است که سروقت او آمده و اینکه "کشور امنیت ملی" همچنان آزادیهای مدنی را تهدید میکند و شهروندان میبایست این خطر را از نطر دور ندارند.»
«تاریخچه کشور امنیت ملی» مجموعهای از گفتوگوهای گور ویدال با پل جی در فاصله بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ است که نخستین بار در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. جی درباره درونمایه این کتاب میگوید:
«مهمترین مضمون این کتاب به گمانم این است که سیاستهای امپریالیستی ایالات متحده به نفع شهروندان آمریکایی نیست، در حالی که دولت آمریکا وانمود میکند که شهروندان از این سیاستها منتفع میشوند. منطقش هم این است که ما همه در یک کشتی نشستهایم. اما در عمل خلاف این است. این سیاستها به نفع یک طبقه نخبه در جامعه است: تولیدکنندگان سلاح، صاحبان صنایع و صنایع نفتی که از سیاست خارجی آمریکا نفع میبرند و در همان حال زنان و مردان جوانی برای این سیاستها جان خود را در جنگها از دست میدهند و آنها که میلیاردها دلار پول به جیب میزنند، دم از وطنپرستی میزنند. بحث گور ویدال در این کتاب این است که چگونه با تقلب و حقهبازی وطنپرستی به فروش میرسد.»
محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران هم بارها تکرار کرده است که «ما همه در یک کشتی نشستهایم.» برخی نویسندگان ایران هم در گفتوگو با رسانههای داخلی از این تعبیر استفاده کردهاند. فرج سرکوهی، نویسنده و روزنامهنگار در واکنش به بازداشت جولیان آسانژ نوشته است:
« زندانی کردن آسانژ زندانی کردن حقیقت است. از کسانی که از حق دانستن ما دفاع کردهاند، حمایت کنیم. دانستنِ حقِیقت حقِ مردم است و انتشار حقیقت بدون سانسور حقِ همگان. انتشار حقیقت حق، کارکرد و وظیفه ژورنالیستها نیز هست.»
با این استدلال میتوان گفت: ما همه در یک کشتی ننشستهایم. ماهیت کشور امنیت ملی، هویت ملی ما نیست. چه در آمریکا، چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان.
بیشتر بخوانید:
نظرها
نظری وجود ندارد.