«تلاش حکومت برای محدودکردن زنان نتیجه معکوس داشت»
گفتوگو با سارا محمد، فعال و پژوهشگر نظریه سیاسی سودانی
سارا محمد یک فعال و
سارا محمد یک فعال و پژوهشگر نظریه سیاسی سودانی است که در آلمان اقامت دارد. خانواده او که به دلیل باورهای سیاسیشان تحت تعقیب قرار گرفته بودند، در ۱۹۹۰ از کشور گریختند و به اروپا پناه بردند. سارا اکنون درباره جنبشهای اجتماعی در سودان و منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه پژوهش میکند. آنچه در زیر میآید، گفتوگوی «زمانه» با او درباره انقلاب سودان است.
▪️معترضان پس از بازداشت عمر البشیر به دست ارتش در خیابان ماندند و خواستار گذار فوری به یک دولت غیرنظامی شدند. پس از آن بود که وزیر دفاع البشیر و رئیس حکومت نظامی موقت نیز استعفا داد. با این حال معترضان هنوز خیابان را ترک نکردهاند. ایا این احساس وجود دارد که ارتش در تلاش برای دزدیدن یا متوقفکردن انقلاب مردم است؟
سارا محمد: همانطور که میدانید، ابن عوف وزیر دفاع کمتر از ۲۴ ساعت پس از کسب قدرت به جای البشیر محبور به استعفاء شد، زیرا معترضان به تحصن و راهپیماییهایشان در خارطوم و چندین شهر دیگر ادامه دادند. این دو دلیل دارد: (۱) معترضان تحت هدایت اپوزیسیون، یعنی «نیروهای آزادی و تغییر»، انتقال قدرت از طریق کودتای نظامی را رد کردهاند. دلیلش این است که تاریخ سودان سلسلهای از کودتاهای نظامی بوده که بلافاصله پس از استقلال از استعمار (۱۹۵۶) آغاز شد. ما از تاریخمان آموخته ایم؛ به ویژه از دو قیام مردمی گسترده در سالهای ۱۹۶۴ و ۱۹۸۵. میدانیم وقتی حکومت کودتای نظامی حتی میگوید در جبهه مردم قرار دارد، باز هم به دموکراسی و صلح در طولانیمدت نخواهیم رسید. و البته به نظرم از نمونهی مصر هم که ارتش انقلاب ۲۰۱۱ را در آن دزدید، درسهایی آموختهایم.
دلیل دوم این است که ابن عوف چهره مشهوری در میان مقامهای رژیم است. و در واقع معترضان هنوز خواهان سقوط رژیم هستند، و فقط به سقوط فیگور «البشیر» رضایت نمیدهند. به همین خاطر است که تحصن ادامه یافته و ابن عوف هم با اینکه بلافاصله قانون اساسی را معلق و حکومت نظامی برقرار کرد، تحت فشار عمومی ظرف یک روز مجبور به استعفا شد. عبدالرحمان برهان، یک چهره نظامی دیگر جایگزین او شده است که پیش از این فرماندهی نیروهای سودانی در یمن بود. اپوزیسیون اکنون با این رئیس جدید شورا در حال مذاکره است، زیرا او بخشی از «جنبش اسلامی» نیست و ظاهراً ارادهای برای احترام به مطالبات انقلاب برای تشکیل دولت غیرنظامی دارد. مذاکرات یکشنبه آغاز شدند، پس باید هنوز منتظر ماند و دید.
من شخصاً هیچ اعتمادی به ارتش ندارم اما باید به این مذاکرات فرصت داد. به باورم اگر به خواستههای اعلامیه آزادی و تغییر احترام نگذارند، اعتراضها ادامه خواهد یافت. اما همزمان پیشبینی میکنم که ارتش به دنبال سازشی است که این نهاد را به نحوی درون حکومت نگه دارد.
▪️وقتی از موضع اکنون به فرآیند انقلاب دوباره مینگرید، به نظرتان بازیگران اصلی چه کسانی بودند؟
-: انقلاب ۱۹ دسامبر در شهر عطبره آغاز شد؛ که از گذشته به خاطر اتحادیه کارگران راهآهناش شهرت داشته است. عطبره شهریست با یک جنبش طبقه کارگر قدرتمند و مبارز. این خیلی موضوع مهمی است، چون با وجود اینکه خط آهن و همینطور اتحادیهها از سوی رژیم تخریب شده است، هنوز میتوان روح مبارزه را در آنجا دید. پس خواهم گفت که کارگران یک جریان مهم هستند. اما همینطور دانشآموزان و به خصوص دانشجویان دانشگاهها، و همینطور آن دست کسانی که ما در سودان «متخصصان» (professionals) مینامیم. متخصصان شامل انجمنهای ممنوعشده پزشکان، اساتید دانشگاهها، وکلا و دیگرانی میشود که در بسیج مردم خیلی مهم بوده اند. پزشکان که در دو سال گذشته در اعتراض به شرایط خدمات سلامت و بیمارستانها اعتصاب میکردند، به خصوص در ماههای ابتدایی اعتراضات خیلی قوی ظاهر شدند. رژیم چندین نفر از آنها را که به مجروحان کمک میکردند زندانی کرد و به قتل رساند. به طور کلی دانشآموزان، انجمنهای متخصصان (شاغلان)، همینطور اتحادیههای تجاری در انتفاضه ۱۹۸۵ که به سقوط رژیم دیکتاتوری سابق جعفر محمد نمیری منجر شد نقش مهمی داشتند. و نباید آوارگان داخلی در کمپهای آورگان (IDP) در مناطق متاثر از جنگ، مثل دارفور در غرب سودان را فراموش کنیم. آنها نیز اعتراض میکردند اما کمتر سهمی از توجه و پوشش رسانهای داشتند.
مهمترین سازمانی که در این انقلاب خود را به عنوان یک رهبر معرفی کرده انجمن شاغلان (متخصصان) سودان (SPA) است که یک سازمان ممنوعه بود. بیشتر رهبران آن حتی همین حالا ناشناخته اند و مردم هنوز به آنها اعتماد زیادی دارند و از آنها پیروی میکنند. این موضوع به خصوص از این جهت قابل توجه است که احزاب اپوزیسیون در فاصله امن [از سیاست] نگه داشته شده بودند.
▪️نماد انقلاب سودان یک زن است. این واقعیت را در جامعه سودان چگونه میبینید و میفهمید، آن را بر حسب شرایط اجتماعی سودان چگونه درک میکنید؟ و این موضوع چه تاثیری بر شرایط سایر اقلیتهای سودان دارد؟ آیا یک انقلاب اجتماعی نیز در حال وقوع است که در آن یک نسبت جدید اجتماعی با برابری بیشتر و تبعیض کمتر بروز پیدا میکند؟
-: زنان در همه خیزشهای سودان نقش مهم و اساسی ایفا کرده اند اما هیچگاه تا به این حد در میدان اعتراض مرئی نشدند. فکر میکنم چند دلیل دخیل باشد. زنان یکی از اهداف اصلی رژیم نظامیـاسلامیستی بشیر بوده اند. رژیم برای سی سال از دستگاه امنیت و قانون برای سرکوب زنان ــ مثلاً برای نظارت بر شیوه پوشش آنها، تقویت حجاب، و تنبیه آنها به خاطر سرپیچی، گاهی حتی توسل به شلاق ــ استفاده میکرد. زنان همچنین در مناطق جنگی و همینطور در وضعیت فقر به شدت رنج دیده اند. بیشتر آن میلیونها آواره داخل کشور زنان و کودکان هستند.
به این موضوعات این نکته را اضافه کنید که زنان سودانی تاریخی از مشارکت سیاسی دارند و به عنوان مثال در انتخابات مشارکت آنها بیشتر از مردان است، و سودان در اواسط دهه ۶۰ و بعد از انقلاب ۱۹۶۴، اولین نماینده پارلمان زن را در جهان عرب داشته است. همچنین به خاطر سقوط اقتصاد در دوران رژیم البشیر، و به خاطر توسعه آموزش تکمیلی، زنان بیشتری وارد زندگی عمومی شده اند. این موضوع در خود طنزی دارد زیرا تاثیر سیاستهای رژیم به نوعی با هدف آنها برای محدود کردن زندگی زنان تضاد داشته است.
علیرغم همه اینها، همه ما از سطح مبارزه زنان در این انقلاب صلحآمیز شوکه شدیم. ما چیزهای جدیدی میبینیم؛ از جمله مشارکت پرتعداد زنان در اعتراضات شبانه. و همیشه جایگاه زنان فقط آواز خواندن و شنیده شدن و محترم شمرده شدن نبوده است. این موضوعی جدید برای جامعه ما و برای زنان است که در اعتراضات شبانه شرکت کنند، زیرا جامعه محافظهکار است. پس به نوعی این نه تنها یک انقلاب سیاسی بلکه یک انقلاب اجتماعی نیز هست. اما باید به خاطر بسپاریم که این به آن معنی نیست که به محض پیروزی انقلاب مردان تلاش نخواهند کرد که نظم پدرسالار را بار دیگر اعمال کنند. به همین خاطر است که انقلاب زنان باید طولانیتر از انقلاب مردان باشد، زیرا باید بعد از انقلاب برای جایگاه خود نیز مبارزه را ادامه دهیم.
در خصوص نژادپرستی، سودان خیلی نژادپرست است و این موضوع قدیمیتر و ریشهدارتر از رژیم سیساله البشیر است. اما این انقلاب از هر انقلابی در گذشته انحاد بیشتری در رد نژادپرستی حکومت دارد. برای مثال، رژیم در ابتدا تلاش میکرد که مردم دارفور در غرب کشور را (که بسیاری از آنها خود را عرب نمیدانند) مقصرِ ناآرامیها جلوه دهد. اما معترضان با شعار «همه کشور دارفور است!» پاسخ دادند. این یک تغییر مهم است. و سودانیها از قومیتهای مختلف و همینطور سودانیهایی که مسلمان نیستند در اعتراضات نقش فعالی داشته اند. اما این به خودی خود کافی نیست. به تعهدی بسیار محکم از سوی جامعه برای برخورد با تبعیضهای قومی و مذهبی نیاز داریم. مثلاً کسانی که امروز از سوی اپوزیسیون با ارتش مذاکره میکنند، متشکل از نخبگان سنتی مسلمان هستند که خود را عرب میدانند و از استانهای مرکزی کشور میآیند. این همان جایی است که همیشه نخبگان را پرورانده اما در این انقلاب نسبت به قبل تاکید بیشتری بر نیاز به ساختن یک جامعه بر اساس [حقوق] شهروندی، و نه رنگ، قبیله، قومیت و مذهب و طبقه و جنسیت وجود دارد. اینکه آیا این خواستها به یک تعهد واقعی و فعال بدل خواهد شد را در آینده خواهیم دید.
▪️ اگر ارتش به خواسته معترضان برای تشکیل دولت غیرنظامی تن نسپارد، آیا خطر جنگ داخلی کشور را تهدید میکند؟
-: به باور من این انقلاب دست کم در طرف معترضان ماهیت صلحآمیز خود را حفظ خواهد کرد. این فکر من به خاطر چهار ماه اخیر است، از زمانی که انقلاب شروع شد، مردم به [ایده] عدم خشونت به عنوان یک ارزش اتکا کردند و معترضان گرچه با گلوله، دستگیری و گاز اشکآور پاسخ گرفتند و بسیاری کشته شدند، همچنان صلحطلب باقی ماندند و با پرتاب دوباره گاز اشکآور به سمت ماموران امنیتی از خود دفاع کردند. اما در سودان همیشه یک خطر بزرگ جنگ داخلی وجود دارد زیرا رژیم بشیر اطمینان حاصل کرده است که شبهنظامیان زیادی به همراه تسلیحات زیاد در کشور حضور داشته باشند. این شیوه آنها برای ماندن در قدرت بوده است. و برخی سربازان رده پایین در دوران تحصن به معترضان پیوستند و از آنها علیه حملات شبهنظامیان و نیروهای امنیتی دفاع کردند. برخی از این سربازان حتی کشته شدند. پس اگر تفرقه در ارتش عمیقتر شود یا اگر شبهنظامیان احساس کنند که دارند از میدان به در میشوند، ممکن است به خشونت متوسل شوند. به گمان من دلیل مذاکره نیروهای «آزادی و تغییر» همین باشد. آنها امیدوارند که به جای گیر افتادن در یک حمام خون، یک گذار صلحآمیز را تصمین کنند.
▪️با بر سر کار آمدن رژیم جدید پس از البشیر، به نظرتان خواسته عمومی درباره جدایی سودان در ۲۰۱۱ چه خواهد بود؟
-: بسیاری از مردم سودان جدایی را نمیپذیرند. پس یک درخواست میتواند باز شدن در برای اتحاد دوباره باشد. اما در نهایت این انتخاب غیرجنوبیها نیست، بلکه مردم جنوبی که در سودان جنوبی، خود سودان و در تبعید هستند بید انتخاب کنند. امید من این است که دست کم سودانیهای جنوبی که در سودان زندگی میکنند حقوق کامل شهروندی را دریافت کنند. بسیاری از آنها برای نسلها در سودان زندگی کرده اند اما به خاطر رهبری فاسد و بهخونتشنه هر دو کشور در موقعیت پناهندگی هستند. و جنگ در سودان جنوبی بسیار دردناک است. سودان و سودان شمالی و همینطور کشورهای اروپایی به ایجاد شرایطی کمک کردند که به خشونت در آنجا راه برد. هر کس از سودان جنوبی به سودان میآید باید بتواند شهروندی خود را بازپس بگیرد. اما این نظر شخصی من است. مطمئن نیستم چند نفر مثل من فکر میکنند.
نظرها
نظری وجود ندارد.