● دیدگاه
چرا جمهوری اسلامی قادر به مهار نابسامانیها نیست؟
سهراب رضایی – این یادداشت خلاف جریان یک فکر در میان مخالفان حرکت میکند که بر این پندار است که رژیم قادر به مهار بحران موجود نیست. قادر هست، اما چرا عمل نمیکند؟ − مسئله این است.
این یادداشت خلاف جریان یک فکر در میان مخالفان حرکت میکند که بر این پندار است که رژیم قادر به مهار بحران موجود نیست. قادر هست، اما چرا عمل نمیکند؟ − مسئله این است.
بعید است کسی در این شکی داشته باشد که وضعیت نظام اقتصادی ایران به شدت بحرانزده و وخیم است. حال ممکن است کسانی که در ساختار قدرت هستند و خودشان مسبب این مشکلات هستند، تقصیر را متوجه دشمن، بیگانگان، بی کفایتی دولت یا عاملهای دیگر کنند، ولی طرفداران جمهوری اسلامی و مقامات کشوری و لشگری نیز به اوضاع بد اقتصادی، گرانی، تورم و زندگی سخت مردم ایران اعتراف دارند. عدهای از آنها توصیه به پرداخت زکات، توسل به قرآن و مقاومت و صبر میکنند اما خود مسئله قابل انکار نیست.
پرسشهایی در این رابطه مطرح است این است که:
■ چرا وضعیت مدام بدتر میشود؟
برخی از طرفدار دولت، سلسه شکستها و نابسامانیها به دلیل توطئههای کمیته نا امید سازی مردم میدانند. عدهای مقصر اصلی را دولت پنهان و دخالتهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میدانند. برخی دلیل را تحریمهای آمریکا میدانند. پاسخ کدام است؟
■ چرا جمهوری اسلامی برای حفظ بقای خود نیز که شده است چارهای نمیاندیشد که حداقل از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کند؟
■ سؤال دیگر اینکه: وقتی در شرایط وجود حکومت اوضاع اقتصادی و معیشتی اینقدر نابسامان است آیا در شرایط سرنگونی و خلاء قدرت در ایران باید منتظر وضعیتی به مراتب بدتر بود؟
تقدم مشاهدات عینی بر تئوریها
برای پاسخ به سؤالات سیاسی و اقتصادی میتوان از تئوریهای مختلفی برای بیان مسئله کمک گرفت. علم و تئوری همیشه ابزار سودمندی برای فهم مسائل هستند اما شرط استفاده صحیح از آنها ارتباطی است که باید میان این تئوریها با مشاهدات میدانی و مسائل عینی برقرار باشد. در این صورت بیراه نیست اگر گفته شود در زمانی که با تعدد تئوریها روبهرو هستیم – و گویی تئوریها یا استفاده کنندگان از تئوریها قادر به ارائه پاسخهای قاطع و قانعکننده نیستند − میبایست برای مشاهدات عینی در برابر محتویات جعبه ابزار تئوریها تقدم قائل شد.
به طور مثال در مورد قیمت ارزهای خارجی به خصوص دلار، در مورد قیمت گوشت قرمز و مرغ، در مورد قیمت پیاز، در مورد قیمت مسکن و اجارهبها:
▪ مشاهدات میدانی و فهرست اخبار داخلی و خارجی به ما چه میگویند؟
▪ این امور خارج از کنترل دولت و نظام هستند یا بهتر است بگوئیم این امور مانند سایر مسائل داخلی و خارجی قابل نظارت، کنترل و بهبود هستند؟
دولت حسن روحانی نمونه بسیار خوبی برای بررسی است. این دولت وضعیت نابسامان سالهای پایانی دولت محمود احمدینژاد را تحویل گرفته، با قدرتهای جهانی مذاکره کرده، موفق به امضای توافق با کشورهای دارای حق وتو در سازمان ملل متحد شده است، مدتی در شرایط رفع تحریم کار کرده و سپس دوباره مشمول تحریمهای شدید آمریکا شده است. این دولت حاصل حمایت اصلاحطلبان و نیروهای معتدل نظام است و کسی نمیتواند ادعا کند وجود آن به دلیل قهر مردم با صندوقهای رأی بوده است.
مشاهدات میدانی نشان میدهد دولت حسن روحانی و سایر قوای نظام در صورت وجود شرایطی نه چندان پیچیده، قادر به کنترل وضعیت و بهبود نسبی آن هستند. نه به این دلیل که دولت حسن روحانی دولتی خوب یا خوبتر است بلکه به این دلیل که دولتها در شرایط امروز جهان به قدری قدرتمند شدهاند که با ابزارهای نظارتی و کنترلی خود به راحتی قادر به دخالت در وضعیت اقتصادی و اوضاع سیاسی هستند. این مسئله در مورد نظام استبدادی ایران که به دلیل ماهیت غیر مردمی خود از اعمال سیاستهای چکشی و نابهنگام ابایی ندارد بیشتر صادق است. نورچشمیهای خرده پا و متوسط یک روز دلار دولتی میگیرند و ثروتاندوزی میکنند و روزی دیگر به جرم فساد اقتصادی اعدام میشوند. این اتفاقات در کشورهای دموکراتیک و در حاکمیت قانون دیده نمیشود. مثالهایی از موفقیتهای دولت مستقر در کنترل وضعیت قابل ذکر است.
۱▪ کنترل قیمت ارز
بعد از جابجایی رئیس کل بانک مرکزی، شیوه کنترل نرخ ارز ساده اما هوشمندانه بوده است. به محض افزایش نرخ ارز در بازار آزاد، صرافیهای وابسته به بانک مرکزی نرخ خود را دویست تومان زیر نرخ بازار آزاد تعیین کرده سپس به صورت روزانه طی پنج روز کاری در هر هفته، هر بار ۵۰ تومان از قیمت آن کاستهاند تا دوباره قیمتهای بازار آزاد را به کانال قیمتی مورد نظر دولت هدایت کنند. تا کنون چندین بار این شیوه به کار گرفته شده و هر بار موفق به کاهش نرخ ارز در بازار آزاد شدهاند. البته عواملی نیز هربار کف قیمت را بالاتر برده که به آن خواهیم پرداخت.
۲▪ کنترل قیمت گوشت و مرغ
زمانی قیمت گوشت قرمز تا ۱۴۵ هزار تومان و قیمت مرغ تا مرز ۲۲۵۰۰ تومان در بازار بالا رفت. اکنون قیمت هر کیلو گوشت قرمز بین ۹۶ تا ۹۸ هزار تومان و قیمت هر کیلوگرم مرغ روی عدد یازده هزار تومان تثبیت شده است. واردات دام زنده، واردات گوشت گرم، واردات گوشت یخی، تامین نهادههای تولیدی، ممنوعیت صادرات و مقابله با قاچاق از جمله اقدامات موثر بوده است. البته در این میان تصمیمات فضاحتباری از جمله تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی و ایجاد فساد عظیم حول این رانت، سقوط هواپیماهای نظامی حامل گوشت، اسکورت محمولههای گوشت توسط نیروهای انتظامی و نظامی، توزیع بر اساس کارت ملی و ایجاد صفهای طویل نیز اتفاق افتاده است.
۳▪ کنترل قیمت پیاز
خندهدار جلوه میکند اگر روزی قیمت محصولی مانند پیاز در یک کشور موضوع نقد و بررسی و مقالهنویسی شود. متاسفانه اوضاع نابسامان کشور ما باعث شده چنین اتفاقی روی دهد و از آن گریزی نیست. قیمت پیاز بسته به فصول مختلف سال بین ۱۸۰۰ تا ۲۳۰۰ تومان بود. قیمت ارز سه برابر شد یعنی ارزش پول ملی به یک سوم کاهش یافت. قاعدتاً قیمت پیار حتی با افزایش سه برابری نباید به ده هزار تومان میرسید در حالی که شاهد آن بودیم روزهای متوالی قیمت آن بالای هر کلیو دوازده هزار تومان بود و قیمت آن در روزهایی به هر کیلو چهارده هزار تومان نیز رسید. دولت با آزمون و خطاهای بسیار از طریق بازی با ممنوعیت صادرات گوجه و پیاز و اقدامات دیگر توانست ابتدا قیمت پیار را در هر کیلو ۱۰ هزار تومان تثبیت کرده و سپس به صورت پلهای قیمت آنرا به هفت هزار و هشتصد تا هشت هزار و دویست تومان برساند.
۴▪ آغاز تلاشها برای کنترل اجارهخانه
قانونی در مجلس تصویب شده است که هنوز تا زمان ابلاغ و اجرا راه درازی دارد اما اولین تلاش قانونی برای کنترل وضعیت بیحساب و کتاب اجاره مسکن است. قرار است قرارداد اجازه به مدت یک سال قابل تمدید توسط مستاجران باشد و افزایش آن مطابق ترخ تورم باشد. تلاشی دیرهنگام که با وجود آنکه هنوز اجرایی نشده نشان از آن دارد که حاکمیت − اگر بخواهد − در این بازار آشفته قابلیت دخالت و کنترل دارد.
دلایل نابسامانی اقتصادی
موارد بالا را میتوان همچنان فهرست کرد و به ارائه آن ادامه داد اما این سؤال باقی میماند که چرا به طور کلی شاهد روند بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی نیستیم و عکس آن را شاهد هستیم؟
چهار عامل عمدهای که همه تلاشهای دولت و نظام را برای بهبود وضعیت اقتصادی به باد میدهد به شرح زیر است.
۱▪ تحریمهای آمریکا و همراهی کشورهای جهان با این تحریمها
۲▪ دلایلی که باعث وضع این تحریمها شدهاند
۳▪ فساد ساختاری در نظام جمهوری اسلامی ایران
۴▪ نبود قدرت واحد و فقدان طرف مشخصی برای تعاملات بینالمللی
اولین پاسخ به سؤال طرح شده این است که تحریمهای آمریکا که هر روز در حال گسترش هستند اجازه آنرا نمیدهد که دولت و نظام بتوانند وضعیت کشور را در یک نقطه مشخص تثبیت کنند. همسایگان ایران همگی از حکومت ایران در عذاب هستند. از رقابتهای منطقهای گرفته تا دخالت جمهوری اسلامی در امور دیگر کشورها باعث شده است که محمد جواد ظریف اعتراف کند بعضی همسایگان ایران در تلاش هستند ترامپ را به جنگ با ایران ترغیب کنند.
هر کشوری در هر کجای جهان وقتی مجبور به انتخاب بین روابط با آمریکا یا جمهوری اسلامی ایران شود به احتمال بسیار زیاد طرف آمریکا را میگیرد. ژاپن و کره جنوبی واردات نقت از ایران را متوقف کردهاند، هند حاضر نیست به خاطر نفت ایران روابط خود را با بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان مخدوش کند. چین و روسیه نیز حاضر نیستند هزینه خاصی برای حمایت از جمهوری اسلامی ایران بپردازند.
حکومت ایران هر کجا تلاش میکند تحریمها را دور بزند آمریکا قبلاً آن راهها را شناسایی و مسدود کرده است. تیم مذاکره کننده ایران به هر کشوری میرود بلافاصله دولت عربستان و سپس مقامات آمریکا در آن کشور حاضر شده و رشتههای جمهوری اسلامی را پنبه میکنند. همچنین شاهد هستیم هر روز تحریمهای اقتصادی جدید به تحریمهای قبلی اضافه میشود. در جهان امروز، بدون مراودات اقتصادی و روابط دیپلماتیک قوی، هر کشوری آسیب میبیند حتی اگر به اندازه آمریکا و چین قدرتمند باشد؛ چه رسد به کشوری ضعیف و منزوی همچون ایران.
اما خلاصه کردن دلیل نابسامانیهای اقتصادی در ایران به تحریمها، سطحینگری است. تحریمها دلایلی دارد. آمریکا با بسیاری از کشورهای جهان مشکل دارد اما تحریمهایی به شدت تحریمهای ایران را بر آنها اعمال نمیکند. در مورد کشورهایی نظیر چین زورش نمیرسد، در مورد کشورهای دیگر بهانه کافی ندارد. برای تحریمهای اینچنینی باید دلایلی وجود داشته باشد که افکار عمومی جهان را تحت تاثیر قرار دهد. بهترین حالت برای وضع تحریمهای شدید آن است که مردم یک کشور از حکومت خود ناراضی باشند و یا یک حکومت با اقدامات نظامی و تروریستی نظم کشورهای دیگر را بر هم بزند. در مورد ایران هر دو صادق است.
نکته دیگر آنکه ایران و آمریکا با یکدیگر روابط سیاسی ندارند. وقتی کشوری در کشور دیگر سفارتخانه ندارد دلیلی ندارد مراعات آن کشور را بکند. مثال مربوط به این بحث کشور کانادا است که تبدیل به بهشت اختلاسگران و دزدهای اقتصادی ایرانی شده است. آنها پولهای دزدی را برداشته و در کانادا سرمایهگذاری میکنند. دولت کانادا چون روابط سیاسی با ایران ندارد از بازداشت و عودت آنان به ایران خودداری میکند.
علی خامنهای در شهریور سال ۱۳۹۷ گفت «آقای رئیسجمهور که هیچ، وزیر خارجه و عناصر وزارت خارجه هم همینجور؛ هیچ معنی ندارد با اینها مذاکره کنند.» آمریکا از نظر او دشمن ابدی است. میگویند تا زنده است اجازه برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران و امریکا را نمیدهد. اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل منتظر هستند تا او در اثر بیماری بمیرد و این شرط از سر راه برقراری رابطه میان و آمریکا برداشته شود، اما علی خامنهای زنده است و مدام و به اشکال مختلف سنگهای بیشتری جلوی مذاکرات ایران و آمریکا قرار میدهد. او ابزارهای بسیار قدرتمندی همچون سپاه، قوه قضائیه و شورای نگهبان را برای حقنه کردن نظراتش به دیگران در اختیار دارد. رفتار او درست مانند رفتار دونالد ترامپ است. همانطور که دونالد ترامپ هر ماه اقدام جدیدی انجام میدهد تا برجام غیر بازگشت شود و در صورت پیروزی دموکراتها نیز احیای آن غیر ممکن شود، علی خامنهای نیز مدام کارهایی میکند و دستوراتی میدهد که برقراری رابطه میان ایران و آمریکا دشوار شود. مهمترین اقدام او صحبتهای وصیتگونه او خطاب به بسیجیها، حزباللهیها و سپاهیان بوده است مبنی بر اینکه بعد از مرگ او نیز در مقابل رابطه با آمریکا ایستادگی کنند. صحبتهایی که با در نظر گرفتن سنت ولایت در فقه شیعه به نوعی تعیین تکلیف برای رهبر بعد از خود نیز به شمار میرود.
در زمینه مذاکرات محدود و موردی تجربه برجام موجود است. آنچه مانع بقای توافق برجام شد آزمایشهای موشکی سپاه، شعار نویسی روی موشکها علیه اسرائیل، سخنرانیهایی شامل تعیین زمان برای نابودی اسرائیل، اقدامات نظامی خارج از مرزهای رسمی، دخالت در سوریه، یمن، لبنان و عراق، فعالیت تروریستی و اقداماتی از این دست بود. همانند دوران کلینتون و محمد خاتمی، در زمان اوباما و حسن روحانی بهترین شرایط برای برقراری روابط دیپلماتیک میان ایران و امریکا و تضمین دوام و بقای برجام مهیا بود اما خامنهای به پشتوانه سپاه و دیگر ابزار قدرتش مانع این کار شد. احتمالاً بعد از هر تحریم ترامپ علیه ایران این فکر از ذهن بسیاری از عوامل نظام جمهوری اسلامی عبور میکند که کاش از آن فرصت استفاده کرده بودیم.
عامل دیگر نبود رویه قانونی واحد در ایران است. فرماندهان بسیج و سپاه مدام در کار وزارت امور خارجه و دولت ایران دخالت میکنند. اصولگرایان مجلس دلایل رسمی به دست آمریکا و اسرائیل میدهند که ایران را متهم به نقض برجام و فعالیتهای تروریستی کنند. نزدیکان رهبری به خود اجازه میدهند در همه امور کشور دخالت کنند. بانک مرکزی میکوشد قیمت دلار را کنترل کند اما محسن رضایی با یک توئیت باعث افزایش چند صد تومانی قیمت دلار میشود. در عرصه جهانی حنای محمد جواد ظریف و خندههایش دیگر رنگی ندارد. همگان فهمیدهاند تصمیمگیرنده شخص رهبر و نیروی تعیین کننده سپاه است. به عبارت دیگر جهان به این نتیجه رسیده است دولت در معنای کابینه در ایران کارهای نیست. بیان دقیقتر آن است که دولتهای اصلاحطلب و اعتدالگرا در ایران فقط ماسکی خندان برای خواستهای هراسانگیز حاکمیت غیر مردمی و غیر انتخابی هستند. وقتی امور تعیین کننده و اصول کلی حرکات همه قوا توسط نظام تعیین میشود سخن گفتن از دولت سایه بیمعنا است. دولت در سایه، همان کلیت نظام جمهوری اسلامی است و آمریکا به این نتیجه رسیده است که انبار طوری مذاکره کند که یا طرف مذاکره خود رهبر جمهوری اسلامی باشد و یا موارد مذاکره چیزهایی باشد در اختیار شخص او تا بعداً کسی نتواند زیر آن بزند. شروطی برای مذاکرات جدید مطرح شده است که نیاز به تغییرات اساسی در رویکرد حاکمیت دارد.
اصولگرایان مدام به دولت فشار میآوردند که برجام بد و تعهد به آن خیانتکارانه است. گاهی از طرف دولت پاسخ ضعیفی داده میشد که امضای برجام تصمیم نظام بوده است اما در آخر مسئولیت به گردن دولت افتاد و علی خامنهای بعد از خروج آمریکا از برجام مرآکاسه و کوزه را به گردن دولت انداخت؛ در حالی که بدون تأیید او امضای برجام ممکن نبود. او گفت من اشتباه کردهام اما رسماً همه تقصیرها را به گردن «آقایانی» انداخت که «از خطوط قرمز معین عبور کردند».
همین ضعف دولت و تعدد مراجع تصمیمگیری به عنوان عاملی تشدید کننده عمل کرده و سبب شده که فساد در جمهوری اسلامی تبدیل به خصلتی ساختاری شود. هر کسی سهم و رانت میخواهد. بیوت مراجع، نظامیان، روحانیان، قضات، نزدیکان رهبری، جناحهای سیاسی و هر کس دیگری که دستی در کاسه قدرت دارد. در این شرایط امکان ندارد که نظارت واقعی و تاثیرگذاری وجود داشته باشد. ناظر خودش عامل فساد است و ناظری که فاسد نباشد در اندازهای نیست که بتواند با سپاه و روحانیان دست و پنجه نرم کند. خود دولت نیز تا خرخره در فساد غرق است. در حالی که برادر رئیس جمهور با وثیقه پنجاه میلیارد تومانی آزاد است، مدرک اقتصادی محمدباقر نوبخت جعلی است و چهرههای کلیدی کابینه اعضای جناح رقیب هستند چطور دولت میتواند به سپاه، عوامل قاچاق حکومتی و سهم خواهی اجزای نظام معترض شود؟
بر خلاف نظر طرفداران دولت که معتقد هستند با مشارکت مداوم مردم در انتخابات و تداوم در قدرت ماندن اصلاحطلبان و اعتدالگرایان به مرور زمان دست دولت پنهان (حاکمیت و نهادهای غیر انتخابی) از امور کوتاه خواهد شد باید گفت مشاهدات میدانی نشان میدهد که میزان فساد در ساختار دولت به مراتب بیشتر از سپاه است. درست است که سپاه اسلحه، رانت اطلاعاتی و قدرت سرکوب دارد و در مقابل رأی مردم پاسخگو نیست، اما در سایه ۴۰ سال فساد در نظام جمهوری اسلامی که با اسم رمز «سفره انقلاب» انجام شده لایههای مختلف دولت چنان آلوده به فساد شدهاند که این فساد تبدیل به قوانین نانوشته شده است. پیمانکاران، مهندسان و عوامل اجرای پروژهها میگویند ترجیح میدهند با سپاه کار کنند تا خود دولت زیرا درخواستهای غیر قانونی و طمع مسئولان وزارتخانهها و کارمندان صاحب امضای دولت بی انتها است و تمامی ندارد. آنها میگویند تمامیت خواهی سپاه در نهایت اقتصاد ایران و بخش خصوصی را نابود خواهد کرد اما در هنگام اجرای پروژهها ترجیح میدهند طرف حساب مالی سپاه اشد تا وزراتخاتههای دولتی زیرا دولت را فاسدتر از کارفرمای نظامی میدانند. این یکی از آن مواردی است که گفتههای عوامل دست اندر کار با تئوریهایی که در رسانه مطرح میشود همخوانی ندارد.
چهار عامل عمده روند نابسامانی نظام اقتصادی ایران عواملی درهم تنیده هستند که یکدیگر را تشدید میکنند. تحریمها عامل ضعف بیشتر دولت و قدرتگیری نظامیان و تندروها است. فساد ساختاری باعث ضعف نظام اقتصادی کشور در مقابل تحریمها میشود و در مقابل تحریمها باعث گسترش فساد در حکومت ایران میشوند. رهبر ایران با دمیدن در کوره تحریمها باعث تضعیف دولتها میشود و اطرافیان او در حال زمینه چینی برای حذف مقام ریاست جمهوری هستند. تضعیف دولت در اثر تحریمها درست است که در معادلات داخلی باعث قدرتگیری سپاه و تندورهای طرفدار خامنهای میشود اما در معادلات منطقهای و جهانی باعث تضعیف نظام حاکم ایران میشود.
کاری ممکن یا عملیاتی غیر ممکن؟
وضعیت اقتصاد ایران و اوضاع زندگی مردم جامعه بسیار وخیم است، اما درست کردن این وضعیت کار غیرممکنی نیست. دولت و حکومت همه ابزارهای کنترل و بهبود وضعیت را در دست دارند. نظام و رهبر با تصمیمات و رفتار متعارف بینالمللی میتوانند روند تحریمهای را معکوس کنند. رفع تحریمها باعث کاهش ویژهخواری و رانتخواری میشود. با کاهش منابع مالی رانتخواران و کاهش درآمدهای کثیف، قدرت تاثیرگذاری سیاسی آنها کاهش مییابد و نظام به سمت تمرکز تصمیمگیری و حذف آنارشی ایدئولوژیک سوق پیدا میکند.
همه اینها در گرو این است که نظام تغییر رفتار دهد. رهبر و نظام اگر بخواهند وضعیت جاری در ایران به سرعت قابل کنترل و بازسازی است. ترامپ شخصیت سختکیشی ندارد. بخشی از رفتار او مانند رفتار یک تاجر حرفهای است که به هیچ چیز اعتقادی ندارد جز سود. اهل جنگ نیست اما همانند علی خامنهای که بعضی رفتارهایش شبیه کودکان است و پایش را بر زمین میکوبید که هر چقدر لازم داشته باشیم نفت میفروشیم، بخشی از رفتار دونالد ترامپ نیز مانند کودکی است که نظر روانی با اوباما درگیر رقابت و حسادت است. او نیاز به موفقیتهایی دارد تا ثابت کند از اوباما بهتر است. صاحب توئیتر را مواخده میکند که چرا فالوئرهایش کم شده است زیرا میخواهد به اندازه اوباما فالوئر داشته باشد. مذاکره با رهبر کره شمالی تبلیغات خوبی در مقابل برجام اوباما است اما نتیجه دائمی ندارد. یک کشور دارای سلاح اتمی بعید است راضی به از دست دادن بمبهای اتمی خود شود. با کیم جون اون میتوان نمایش برگزار کرد اما نمیتوان به نتیجه رسید. در عوض جمهوری اسلامی گزینه مناسبی برای رسیدن ترامپ به آرزوهایش است. حکومت ایران سلاح اتمی ندارد و به شدت زیر فشار است در نتیجه مذاکره با این حکومت میتواند به نتیجه برسد. همینکه نظام تصمیم بگیرد سر میز مذاکره بنشیند زنجیره پیروزیهای ترامپ آغاز میشود. مشکل اینجاست که دست خامنهای و نظام برای مذاکره خالی است. آنچه در برجام مایه مذاکره بود دیگر وجود ندارد. آخرین مایه برای معامله با آمریکا موشکهای ایران است. آخرین دلگرمی نظام در شرایطی که نیروی هوایی، نیروی دریایی و تسلیحات مدرن در اختیار ندارد و با بیشتر همسایگان خود در وضعیت خصمانه به سر میبرد.
ایجاد فشار از سوی دولت آمریکا تا نشستن جمهوری اسلامی سر میز مذاکره ادامه خواهد یافت. عدهای از فعالان سیاسی معتقد هستند این مذاکرات همین حالا در پشت پرده در حال انجام است و بعضی تحلیلگران سیاسی میگویند تا آخر سال نظام تسلیم شده و پشت میز مذاکره مینشیند. این مسئله مهمی است اما نباید فراموش کرد این موضوع آنقدر اهمیت ندارد که سؤال دوم طرح شده در ابتدای این یادداشت.
جمهوری اسلامی بماند یا برود هیچ شرایط آخر زمانی در ایران برقرار نخواهد شد. وقتی با تهمانده یک نظام فاسد میتوان شرایط را به صورت مقطعی کنترل کرد با یک نظام جایگزین شامل متخصصین و افراد غیر فاسد − در شرایطی که تحریمی وجود ندارد − میتوان شرایط را بسیار بهتر مدیریت کرد و بهبود بخشید. عوامل رسانهای، سایبری و تبلیغاتی جمهوری اسلامی مدام مردم ایران را از شرایط زندگی در دوران فروپاشی میترساند و در ناخودآگاه مردم جهنمی را ترسیم کند. واقعیت آن است که هیچ جهنمی پیش روی ما نیست. نظام جمهوری اسلامی دستگاهی عظیم از عوامل تجسس، سرکوب و قوای قهریه ایجاد کرده که به کلی زاید و هزینهبر است. آن بخشی که مربوط به ساختارهای خدماتی و مدیریتی است بخش کوچکی از دستگاه حاکمیتی است که میتواند به خدمات خود ادامه دهد. انقلاب ۱۳۵۷ شاهد محکمی بر این ادعاست.
واقعیت آن است که بخشهای خدماتی و ضروری در فقدان رهبر، رئیس دولت و حتی وزرا میتوانند کارهای روتین و روزمره خود را انجام دهند. هر کدام از ما بارها برای انجام امور مختلف به ادارات دولتی مراجعه کردهایم. بود و نبود رئیس فقط روی امضا و مهری تشریفاتی اثر دارد که در صورت نبود رئیس توسط قائم مقام، معاون یا کارمندی ارشد و نهایتاً منشی او انجام میشود اما اگر کارمندان دون پایه در مرخصی باشند کارها به معنای واقعی کلمه گره میخورد. خود دولت نیز در ماجرای کنترل قیمت دلار، گوشت و پیاز نشان داده است این مدیریت امور آنطور که نشان داده میشود غیر ممکن نیست.
دولت فعلی به صورت یک سیستم نیمبند در آمده که عملاً خود را باخته و کارها را رها کرده است. مجلس، دولت و نهادهای پر قدرت پر از افرادی با مدارک جعلی است. در بین ایرانیان داخل و خارج کشور انبوهی از متخصصان در زمینههای مختلف وجود دارد که مدارک واقعی و دانش دارند. انبوهی از جوانان تحصیلکرده و بازنشستگان کاربلد وجود دارند که قادرند به سرعت سیستم را به صورت موقت در دست گرفته و به گردش در آورند. وقتی یک سیستم نیمبند در شرایط تحریم و بحران قادر به مدیریت امور است آنها نیز میتوانند چنین اوضاعی را کنترل کنند. ترس از جهنمی که جمهوری اسلامی در شرایط سقوط خودش ترسیم میکند یک توهم است.
نظرها
روزبه
گاهی نویسنده چنین برداشتی به دست میدهد که کارکرد و ساختار رژیم میتواند جز این که هست باشد. یعنی رژیم میتواند یک اوضاع سیاسی و اقتصادی کم و بیش نرمال بوجود آورد. فساد را کم و بیش ریشه کن کند. رویکرد جهانی خود را متعارف کند، و غیره. اگر منظور نویسنده چنین باشد، او اشتباه میکند. هیچ کس جز کسانی که "اداره" امور را در رژیم در دست دارند نمیتواند در حکومت اسلامی در این مقام باشد. پرسنل، ایدئولوژی، ساختار، و کارکرد رژیم تعیین کننده یکدیگر هستند. رژیم همین است که هست. تا زمانی که حکومت اسلامی وجود دارد، وضع همین است که هست. تنها راه برونرفت از این سیستم فاسد سرکوبگر سرنگون کردن آن است. بهتر آنکه مردم این کار را کنند. اگر نه، به نظر من هر سناریویی که منجر به سرنگونی رژیم شود بهتر از بودنش است. همهی مخاطراتی که برای ایران و مردم ایران در سرنگونی رژیم قابل تصور است، هر روز که بگذرد بیشتر میشود، نه کمتر. حکومت اسلامی یک مار افعی است. باید سرش را به سنگ زد، به هر قیمت.
راه ناگزیر
دیگر امیدی به قیام سرنگون کننده نیست/ مردمان را چارمیخ استبداد شده اند/ چاره جز کمک خارجی نیست/ حمله نظامی به مراکز سرکوب/ چه بسا با با موج بمباران دژخیمان جاعشی پراکنده شوند و در مردم جرات قیام شکل بگیرد.
بردیا
با تشکر از نگارنده مقاله! با کمی برگشت به گذشته درمییابیم که نظام جمهوری اسلامی از سالهای قبل، یعنی تقریباً از ابتدای ریاست جمهوری احمدی نژاد زیر ساختهای نظارتی کشور را تخریب کردند تا روند فساد سیستماتیک مهیا شود. واضح است که اگر در کشوری فساد افسار گسیخته شود فقر در جامعه منتشر خواهد شد. این عمل را خامنهای به عمد برای دستیابی به اهدافی!! با کمک احمدی نژاد انجام داد. ظاهر امر این بود که حدود 800 میلیارد دلار پولهای ناشی از فروش نفت ناپدید شد. در عوض ذهن مردم را درگیر سیرک و خیمه شب بازی 12 هزار میلیارد تومانی بابک زنجانی و 3000 میلیارد تومانی خاوری و 30 دکل نفتی کردند، تا کسی خبری از 800 میلیارد دلار گم شده از خامنهای نگیرد! کسانی که با اعداد و ارقام سر و کار دارند بخوبی میدانند که با 800 میلیارد دلار میتوان کل قاره آفریقا را آباد کرد. و احتمالاً کشورمان هرگز چنین درآمد افسانهای را به چشم نخواهد دید! در پایان دوره ریاست جمهوری جناب تدارکاتچی، مردم ایران وضعیت مالی نسبتاً مناسبی داشتند. قشر متوسط جامعه تا حدودی مطالبهگر بود و دانشجویان انتظار تغییرات حداقلی سیاسی از خاتمی داشتند، اما خاتمی حاضر به انجام حداقلها هم نبود. مطالبات قشر متوسط جامعه، خامنهای را میترساند. خامنهای و حاکمیتش به این فکر افتادند تا قشر متوسط جامعه را (یعنی قشر خطرناک و مطالبهگر) از بین ببرند، و چه راهی بهتر از اینکه دست در جیب مردم کنند و صندوقها را غارت کنند. دعوای پایان کار ریاست جمهوری احمدی نژاد و خامنهای هم درگیری دزدان بر سر پولهای دزدیده شده بود.
بردیا
خامنهای به قیمت بر سر قدرت ماندن؛ کشور، مردم و آینده اقتصادی کشور را فدا کرد. تا اینکه روحانی به ریاست جمهوری رسید. زمانی روحانی به قدرت رسید، فرستادگان خامنهای مدتها بود که با آمریکاییها در تماس و مذاکره بودند و مقدمات را پیش برده بودند. بنابراین، اینکه فکر کنیم خامنهای با مذاکرهی با آمریکا، بطور مطلق، مخالف است، اشتباه است. مشکل امروز خامنهای با ترامپ آمریکا منافع ملی ایران نیست، چرا که منافع ملی کشور سالهاست که در مسلخ ماندگاری جمهوری اسلامی ذبح شده است. مشکل خامنهای با سرنگونی نظامی است که به قیمت کشتار و سرکوب 40 ساله مردم ایران تمام شده است. فساد سیستماتیک پایه گذاری شده در دوره احمدی نژاد هرگز اجازه برگشت و اصلاح را به دولتها نخواهد داد (هرچند دولت روحانی چنین عزمی هم نداشت!)، و این فساد پیش خواهد رفت تا اینکه بطور کامل ریشه درخت زقوم نظام را از بین ببرد، و سرنگون شود. این کرم فساد را خامنهای به جان نظام خود انداخت تا کمی بیشتر در قدرت بماند. لذا توصیههای وصیت گونه خامنهای دردی دوا نخواهد کرد چون نظام از صدر تا ذیل فاسد و بیبند و بار است. اینگونه بنظر میرسد که بخشی از بیکفایتی دولت روحانی عمدی است. بخشی عظیمی از رانتهای دولت و غارت کشور، در رقابت قدرت در داخل نظام، به جیب دولتیان میرود. بنابراین تنها موضوعی که در دولت و حاکمیت موضوعیت ندارد رسیدگی به مردم و کشور است.