● دیدگاه
درسهایی از رواندا: امر خطیر خبرنگاری
رینکه فان سانتن − روز جهانی آزادی مطبوعات، روزی برای اندیشیدن است. همگان باید از فاجعه "رواندا" و نقشی که رسانه در آن ایفا کرد، درس بگیریم.
اوایل بهار ۲۰۰۸ بود که برای اولین بار با زیبایی و پیچیدگیهای کشور رواندا، سرزمین هزارتپه رو به رو شدم. همهجا، از جادههای سرخ گِلی که از خلال تپههای سبز پیچ و تاب میخوردند تا مرکز شهر کیگالی، متوجه پرچمهای بنفشی شدم که در باد موج میزدند. تصویر این پرچمها در نگاه اول نمایی از خوشآمدگویی بود و احساس آرامش را منتقل میکرد. نقطههای بنفش در کنار آتشهای کوچکی که برای پخت و پز روشن شده بودند، عابران جادهای و درختان موز در منظره آنجا پدیدار بودند. اما این پرچمهای بنفش، در سکوت حضورشان نشانگر مکانهای وحشت بودند. آنها محلهای یادبود نسلکشی از جمله قبرها، محل استخوانها، جمجمهها و کشتارها را مشخص میکردند.
نسلکشی نزدیک به یکمیلیون رواندایی توتسی و هوتوهای میانهرو که درکشتاری بیوقفه از آوریل تا ژوئیه ۱۹۹۴ بهطول انجامید. سالها بعد، پس از اینکه کار خود را در رسانه آغاز کردم، این پرچمهای بنفش برای من معنای تازهای پیدا کردند. آنها به نماد اهمیت خبرگزاری مستقل و نقش خبرنگاری در ساختن صلح، آزادی و دموکراسی، نظارت بر آنها و حفاظت از آنها تبدیل شدند.
امروز در روز جهانی آزادی مطبوعات، به نظر میرسد چالشهایی که رسانه و خبرنگاری مستقل با آن روبه روست دور ازآن قساوت و جنایاتی باشد که در آن صدروز در رواندای ۲۵ سال پیش اتفاق افتاد. با وجود این، زمانی که نقش رسانه را در تهییج خشونت در نسلکشی رواندا تحلیل میکنیم و نگاه دقیقتر و نزدیکتری به بیان و لفظ سیاسی مسلط بر رسانه امروزمان و همینطور نفرتپراکنی و دادن اطلاعات غلط در اینترنت میاندازیم، تنها میتوانیم آرزو کنیم که همگان درسهای خطرات اشاعه نفرت و خشونت از طریق رسانههای جمعی را آموخته باشند، به آن اذعان کنند و آن درسها را در عمل به کار برند.
نقش رسانه در نسلکشی رواندا
ماه گذشته، روز هفتم آوریل و ۲۵ سال بعد، یک دوره عزای ۱۰۰ روزه به یاد نسلکشی رواندا آغاز شد. در طول نسلکشی ۷۰ درصد اقلیت توتسی و بیش از ۱۰ درصد از کل جمعیت این کشور کوچک از بین رفتند و با بیرحمی تمام با استفاده از قمههای بزرگ کشته شدند و علیه آنها اشکال دیگری از خشونت افراطی از جمله تجاوز و ابتلا به ایدز صورت گرفت. نیمی از جمعیت در درون کشور آواره شدند یا از کشور فرار کردند. تخمین زده میشود که ۱۳۰هزار نفر در این کشتار نقش فعالانه داشتهاند. باید پرسید چطور ممکن است که این تعداد از شهروندان عادی تبدیل به یک قاتل شوند؟
نمیتوانیم به نسلکشی رواندا نگاهی دوباره بیندازیم بدون اینکه به نقش مهلکی که رسانهها در مقدمهچینی، انگیزه دادن، تحریک و سرعت بخشیدن به خشونت ایفا کردند، اذعان کنیم . ایستگاههای رادیویی در آن زمان مسئلهای را که ابتدا در روزنامهها تحت عنوان سرریز جمعیت از کشورهای همسایه آغاز شد، به رواج سخنان تنفرآمیز در زمان نسل کشی تبدیل کردند. آنها به همراه روزنامه دولتی کانگورا، رادیو رواندا و پخش «رادیو تلویزیون آزاد هزار تپه» توانستند شکاف بوجود آمده در جامعه را عمیقتر کنند و از آن از طریق تفرقه میان اقوام برای قتلعامی به قصد «پاکسازی» جمعیت توتسی بهرهبرداری کنند.
این تفرقه و تقلا برای قدرت از قبل میان هوتوها و توتسیها وجود داشت. اما مقامات استعمارگر بلژیکی که به یک طبقه ممتاز توتسی اقبال داشتند، به آتش آن دامنزدند و آن را به شکلی غیرقابل انعطاف تثبیت کردند. آنها در ۱۹۳۰ برچسبهای هویتی توتسی، هوتو و توا (گروهی از ساکنین بومی رواندا که شدیدا به حاشیه رانده شده بودند) را رواج دادند. ۵۵ سال بعد این سیاست اقلیت توتسی را آسیبپذیرتر کرد. پس از استقلال رواندا در سال ۱۹۶۲ حکومت هوتو این کار را ادامه داد و از طریق بروشورها، روزنامهها و رادیو شروع به نشر پروپاگاندای ضد توتسی کرد.
ایستگاه رادیویی «رادیو تلویزیون آزاد هزار تپه» که به خاطر پخش موسیقی پاپ در میان جوانان محبوبیت پیدا کرده بود نه تنها پروپاگاندای نفرتآمیز منتشر میکرد بلکه شهروندان عادی هوتو را بسیج کرد تا علیه همسایگان توتسی، همکاران، دوستان و حتی اعضای خانواده خود وارد عمل شوند. این ایستگاه رادیویی اولین علامت آغاز کشتار «سوسکها» را داد. عبارتی که برای اشاره به توتسیهای رواندا از آن استفاده میشد. از طریق این رادیو حتی دستورالعملهای مشخصی برای انجام کشتار داده میشد.
در حالیکه دانشگاهیان هنوز در مورد نقش مستقیم رسانه در آن کشتارهای برخواسته از تاریخ پیچیده کشور و خود نسلکشی از جمله شکست دردناک هرگونه دخالت بینالمللی در درآن دوران هولناک مناظره میکنند ، چندین تن از خبرنگاران رادیو«رادیو تلویزیون آزاد هزار تپه» به خاطر نقششان در نسلکشی ۱۹۹۴ احکام سنگین دریافت کردند. در دادگاه رواندا در آروشای تانزانیا که سال ۲۰۰۳ برگزار شد، سه تن از رهبران رسانه به حبس ابد و تحمل ۳۵ سال زندان محکوم شدند. براساس اعلام دادستان بدون این ایستگاه رادیویی که خبرنگاران از طریق آن نفرتپراکنی میکردند و مکان دقیق محلهای اختفای توتسیها را فاش کردند، نسلکشی رواندا جان این تعداد از مردم را نمیگرفت و نمیتوانست این چنین به سرعت شیوع پیدا کند.
روز جهانی آزادی مطبوعات، روزی برای اندیشیدن
همانطور که در وبسایت یونسکو آمده است «سوم ماه مه به حکومتها یادآوری میکند که باید به تعهدشان به آزادی مطبوعات و اخلاق حرفهای پایبند باشند». با یاد روز بزرگذاشت قربانیان نسلکشی رواندا در ماه آوریل و صد روز عزا که در جریان است، اندیشیدن در مورد آزادی مطبوعات نیروی لازم را برایمان فراهم میکند تا هرگز آتفاقاتی که در آن روزهای بهاری ۹۴ رخ دادند را فراموش نکنیم و به خاطر داشته باشیم که به عنوان شاغلان در رسانه و به هماناندازه مخاطبان اخبار و کاربران اینترنتی سایتهای چندرسانهای باید از رواندا درس بگیریم.
اندیشیدن به آنچه اتفاق افتاد باید موضوعات ضروری برای بحث و تبادل نظر را در مورد جلوگیری از خشونت، وضع مقررات مربوط به سخنان تنفرانگیز، خشونت سازمانیافته دولتی و تبعیض علیه گروهها و همینطور سطح دخالت بینالمللی یا کمبود آن به روی میز بیاورد. امروز در روز جهانی آزادی مطبوعات این مسائل به همان اندازه گذشته اهمیت دارند. اکنون تنها تفاوت زمان ما با گذشته این است که برانگیختن نفرت و خشونت در پلتفرمهای اینترنتی اتفاق میافتد و در درون یک چشمانداز تازه از رسانه، نفرتپراکنی اشکال متفاوتی از انتشار و تمرکز به خود گرفته است.
روایت سیاسی و پوشش آن در مجراهای خبری
دربیان، استفاده از عبارت «ما علیه آنها» در طول سالهای پیش از نسلکشی افزایش داشت و توسط دولت و رسانههای رواندا تقویت شد. به نوشته «مرکز امنیت انسانی» در مبحث استفاده از رسانه بهعنوان یک ابزار جنگی «به صورت عمومی آنچه تشکیل گروه خوانده میشود منبع درگیری و اختلاف نیست. مناقشه بیشتر زمانی برپا میشود که گروههای مختلف به صورت افراطی از هم جدا شده باشند و اعضای گروه امنیتشان را در خطر ببینند. این روند در رواندا در ابتدای دهه ۹۰ میلادی ظهور پیدا کرد». انتشار «ده فرمان» برای قدرت هوتو در ۱۹۹۰ در روزنامه کانگورا، بدون اینکه رسانه دیگری وجود داشته باشد که با آن مقابله کند، مثالی از این روند است.
شکاف «ما علیه آنها» روایت و تاکتیکی ست که در سیاست معاصر بقیه کشورها نیز غیرمعمول نیست. کلماتی چون «اسلامیکردن» یا «غربیکردن» برای ایجاد رعب و ترس بهکار گرفته میشوند. «آنها» میآیند و برارزشها، فرصتهای شغلی و زندگی ما مسلط میشوند. «ما» دیگر امنیت نداریم و باید از خودمان دفاع کنیم. روایت «ما مقدم هستیم» و «دیوارسازی» که در سیاستهای ایالات متحده آمریکا استفاده میشود یا جملهای مانند «ما مراکشیهای کمتری میخواهیم» که خرت ویلدرز، سیاستمدار هلندی بهخاطر ابراز آن مجبور به دفاع از خود در یک دادگاه شد، بهجای اینکه استثنا باشند به جملههای متداول تبدیل شدهاند. چیزی که در اولین نگاه به نظر میرسید تنها بیانیست در خدمت جلب توجه و برد سیاسی اکنون در آمریکا به شکل سیاست ممنوعیت ورود گروهها و ملیتهای مختلف اجرا میشود. سیاستی که نطفه آن از تبعیض شکل گرفته است.
همان زمانی که ما این شیوه بیان سیاستمداران و رهبران افکار عمومی، را تحلیل میکنیم، رسانهها و خبرگزاریها بحث میکنند که چه مقدار زمان پخش را باید به این بیانیهها اختصاص بدهند. اما همزمان برای فعال ماندن در شرایط سخت مالی که صنعت خبر در آن قرار دارد تقلا میکنند. روزنامهنگاری مستقل زیر فشار روزافزون تولید لایک، کلیک و بازنشر آنلاین است و از این وضعیت در رنج است. اگر رأی برگزیت و انتخاب ترامپ چیزی به ما بگوید این است که «ما علیه آنها» بیش از پیش در میان افکار عمومی محبوبیت پیدا کرده و درنتیجه رسانه احساس میکند که باید آن را پوشش دهد. اما این گفتار بسیار خطرناک است و تا همینجا هم گروههایی را به حاشیه رانده و از آنها حتی هدفهای آسیبپذیرتری ساخته. چیزی که از تاریخ رواندا میآموزیم این است که زبان و شیوه بیان مهم است. اگر بخواهیم از دوقطبی شدن جامعه و شدت گرفتن آن در جوامع شکننده خود جلوگیری کنیم، به شدت نیاز به گزارشگری محتاطانه و با حساسیت و بههمان اندازه ارائه یک روایت بدیل داریم.
نفرتپراکنی آنلاین و اشاعه اخبار نادرست
ما نباید خود را تنها به خطاب قرار دادن پوشش خبری توسط مجراهای حرفهای رسانه و اخلاق خبرنگاری محدود کنیم. پروپاگاندای سازمانیافته دولتی، سخنان تنفرانگیز و هدف قراردادن مخالفان به فضای دیجیتال نیز نقل مکان کرده است. در مورد ایران اگر بخواهیم مثالی از یک تلاش بسیار پیچیده و سازمانیافته برای رواج پروپاگاندای تبعیضآمیز بیاوریم، میتوان به یک ارتش سایبری با تاثیر گسترده بر زندگی آفلاین مردم، بر شکلدادن به افکار عمومی و ساکتکردن صداها اشاره کرد. در رواندا رادیو به سرعت باعث نفرتپراکنی و افشاگری در رواندا شد. اکنون با تکنولوژیهای آنلاین این امر گستردگی زیادتری پیدا کرده و بیش از هر زمانی چالشبرانگیز شده است.
علاوه بر تلاشهایی که از طرف دولتها سازماندهی میشوند، به واسطه پلتفرمهایی که برپایه محتوای منتشر شده توسط کاربران فعالیت میکنند مانند شبکههای اجتماعی و پیامرسانها، در دسترس بودن گوشیهای هوشمند و اینترنت برای هر کاربر، همه تبدیل به ناشر محتوی و در صورت تمایل یک ناشر بینام شدهاند. پنهان شدن پشت یک آدرس آیپی با یک نام مستعار کاربری و پروفایل ارتکاب به پخش اطلاعات نادرست و نفرتپراکنی متمرکز را راحت و ردگیری و مبارزه با آن را سخت کرده است.
پخش اخبار جعلی تنها به رقابتهای سیاسی زمان انتخابات منحصر نمیشود و میتواند نتایج گسترده و خشونتباری داشته باشد. چند موردی که اخیرا اتفاق افتاد، متاثر از انتشار سریع و عامدانه اطلاعات نادرست شامل پیامهای دروغین و شایعات مبنی بر کودکربایی بوده که به طور گسترده در فیسبوک و اسنپچت و واتزاپ پخش شدهاند. این پیامها نفرت برانگیختند و به حمله به مهاجران رومانیایی در حومه پاریس و به کشتن مردم در مکزیک و هند و مرگ دهها نفر منجر شدند. این روند دقیقا مشخص میکند چگونه بهآسانی خشونت در میان مردم عادی شیوع پیدا میکند. همانطور که درمورد رواندا مشاهده شد.
پس از حملههای سریلانکا بهخاطر ترس از اشاعه سخنان تنفرانگیز وبرانگیختن خشونت از طریق پلتفرمهای آنلاین، دسترسی به آنها محدود شد اما مسدود کردن دسترسی به شبکههای اجتماعی برای جلوگیری از پخش شدن اطلاعات نادرست مشکل را حل نمیکند. نمیتوان و نباید با نفرتپراکنی، اخبار جعلی و دادن اطلاعات غلط، بوسیله سانسور مبارزه کرد. همزمان که آردرن، نخستوزیر نیوزلند پس از حمله به کلیسای عیسی، حملهای که تصاویر آن به صورت زنده در اینترنت پخش شد، پیشنهاد میکند که مقررات سختگیرانهتری وضع شود و قوانین شبکههای اجتماعی مورد بررسی دوباره قرار گیرند، شرکتهای بزرگ تکنولوژی در حال آزمایش سیستمهایی هستند که خود به خود مواردی از جمله ساختن لیست سیاه متمرکز از محتوایی که مشخصا غیرمجاز است را اعمال میکنند. این لیست سیاه تنها محتوا را شامل میشود اما میتواند حسابهای کاربری و وبسایتها را نیز دربر بگیرد. آردرن که از سوی ماکرون رئیس جمهوری فرانسه پشتیبانی میشود مدیران اجرایی این شرکتها را دعوت کرد تا ۱۵ مه برای صحبت درمورد مسدود کردن محتوای منتشر شده توسط افراط گرایان سر میز مذاکره بنشینند. سانسور بر اساس غربال اتوماتیک باید ما را نگران کند به این دلیل که راستیآزمایی به دست فنآوریهای اتوماتیک سپرده خواهد شد. در این میان اشتباهات جبرانناپذیری روی خواهند داد. همانطور که مشاهده کردیم چگونه اضافه کردن که یک نوار اطلاعات به ویدیوهای سوختن کلیسای نوتردام توسط یوتیوب، برحسب اتفاق لینک حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر را به این ویدیوها متصل میکرد. مثال دردناکی از الگوریتمهایی که قرار بود زمینه خبر را ارائه کنند اما به اشتباه منجر شدند.
چرا همچنان به خبرنگاری احتیاج داریم؟
اینجا درسی که باید بیاموزیم این است که ما همچنان به دخالت انسانی و رسانهها و خبرنگاران مستقل محتاجیم. ما به اینها برای مقابله با نفرتپراکنی و پروپاگاندای خشونتآمیز با هر سرمنشایی و در هر شکل، روش یا صورتی که نمایان میشود نیاز داریم. اکنون که دنیای جدید دیجیتال به ما اجازه میدهد تا آزادی بیان را از طریق پلتفرمهای به اشتراک گذاری و انتشار محتوی رونق ببخشیم، این آزادی بیان نباید مورد سوءاستفاده قرار بگیرد و نقش غیرقابل جایگزینی خبرنگاری مستقل باید جدی گرفته شده و حمایت شود. افزون بر این، جامعه بینالمللی باید هوشیار و آگاه باشد و برای مقابله با نفرتپراکنی دولتها سرمایهگذاری کند و نه تنها دولتهای خارجی بلکه داخل کشور خود را با یک نگاه انتقادی و نزدیکتر ببیند.
تنها با هدایت درست گزارشگری مستقلانه و خبرنگاری با کیفیت که شامل راستیآزمایی، به چالش کشیدن سیاستمداران، اطلاعرسانی به شهروندان، القای تفکر انتقادی، دادن صدا به گروههای در حاشیه و ارائه چهرهای انسانی از آنها، نظارت بر محتوی آنلاین و مقابله با پیامهای بیاساس و نفرتانگیز میشود، میتوانیم عدالت را در حق کسانی که از سنگدلانهترین جنایات در عذابند − همانطور که رواندا در عذاب بودند − برقرار کنیم. خبرنگاران نقشی بسیار پررنگتر از گزارش خبر دارند.در این روز جهانی آزادی مطبوعات همه ما باید لحظهای درنگ کنیم و و ارزش خبرنگاری مستقل و صلحطلبانه را درنظر بگیریم و از آن حمایت کنیم تا زندگیها را نجات دهیم و از تاریخ بیاموزیم.
نظرها
بینا بوف
شبیه همین نفرت پراکنی را اسلام گراها از داعشی تا جاعشی (جمهوری اسلامی عرقبی شیعی) دارد دهها سال ادامه می دهد و عجیب که دنیای سکولار (از چینی ها تا غربی ها) با نظام جاعشی همچنان مراورده و همکاری دارند، 40 سال اجازه دادند این منشا شر و جهل بتواند افکار نفرت پراکنی مذهبی را ادامه دهد، و چنین جاعش ایران به حیات ننگن خود ادامه دهد!
مسعود
بعد از این همه سال پرداختن به این موضوع فقط به خاطر این که گندش دراومده که اسرائیل یه پای قضیه بوده، *** کنم به این حقوق بشرتون عایا؟