ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

هشدار: به سوی حکومت یکدست نظامیان پیش می‌روند

اکبر گنجی – وضعیت بحرانی است. خامنه‌ای چاره را در حکومت یکپارچه و سرکوب جامعه مدنی دیده است.

وقتی خطری جدی ایران و ایرانیان را تهدید می کند، آن تهدید را باید به صد زبان بازگو و تحلیل کرد تا شاید همه خطر را ببینند و کاری بکنند. وضعیت خطرناک کنونی، ایرانیان را میان استبداد دینی فقیهان و راست افراطی آمریکا - با پایگاه اجتماعی اونجلیست‌های مسیحی- گیر انداخته است. در این شرایط خطرناک، آیت الله خامنه ای به جای آن که به خاطر ایران و ایرانیان دست به اقدامات اساسی بزند، راه حل را در حکومت یکپارچه و جامعه مدنی سرکوب شده می بیند.

نماد ترکیب دین و دولت: رهبر نظام، امام جمعه، تکیه بر تفنگ
عصای دست رهبر

ابتدا به دو شاهد زیر توجه کنید:

آیت الله خامنه ای در ۱۱ اردیبهشت ۹۸ گفت: «مسئولین کشور و آحاد توانا و آحاد مردم باید در مقابله‌ با این دشمن هر کاری که می توانند [انجام دهند]. در هر بخشی، در هر رشته‌ای که می توانند، بایستی خودشان را آماده کنند، وارد میدان باشند. احساس مسئولیّت کنند. آرایش دشمن آرایش جنگی است؛ از لحاظ اقتصادی آرایش جنگی گرفته؛ از لحاظ سیاسی آرایش جنگی گرفته؛ فقط از لحاظ نظامی علی‌الظّاهر آرایش جنگی ندارد که آن هم البتّه حواس نظامی‌های ما  جمع است؛ همان‌ طور که عرض کردم از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همه‌ بخشهای مختلف.»

سرلشکر محسن رضایی- دبیر مجمع تشخیص مصلحت نطام- در ۱۱ اردیبهشت ۹۸ گفت: «آمریکایی‌ها برنامه‌هایی دارند تا از تمام توانایی ضد انقلاب طی امسال و سال آینده استفاده کنند. نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ما آماده هستند تا با تمام قوا در مقابل آنها بایستند.» رضایی ضمن انتقاد از عملکرد دولت، گفت:«دولت و مجلس آینده، انقلابی‌تر از گذشته تشکیل خواهد شد.»

اکبر گنجی

سیاست رسمی دولت دونالد ترامپ «فشار حداکثری بر ایران» به منظور «مذاکره» بر سر ۱۲ شرط طرح شده از سوی مایک پامپئو و «تغییر رفتار جمهوری اسلامی» است. خروج از توافق هسته ای، اعمال شدیدترین تحریم های تاریخ، «تروریستی» اعلام کردن سپاه پاسداران، تحریم مطلق نفتی برای به صفر رساندن صادرات نفتی ایران، و...؛ بخشی از این استراتژی است که تاکنون دنبال شده و در ماه های آینده شاهد فشارهای بیشتری از سوی دولت آمریکا خواهیم بود (البته بسیاری از کارشناسان نظامی و سیاسی و امنیتی نظر دیگری دارند. به عنوان نمونه، توماس فریدمن در نیویورک تایمز ۳۰ آوریل ۲۰۱۹ نوشت که هدف ترامپ از این اقدامات «رژیم چنچ» در ایران است. هاوارد لافرنچی در کریسچین ساینس مانیتور ۲۶ آوریل ۲۰۱۹ نوشت که دولت آمریکا به دنبال «رژیم چنچ» در ایران و ونزوئلا» است).

سیاست رسمی جمهوری اسلامی که از سوی آیت الله خامنه ای اعلام شده، «مقاومت در برابر زورگویی های آمریکا و عدم مذاکره با دولت ترامپ» است. چند روز پیش نیز سرلشکر قاسم سلیمانی اعلام کرد که ملت ایران زیر بار ذلت مذاکره نخواهند رفت.

ایستادگی و مقاومت در برابر «فشار حداکثری آمریکا» که به طور مداوم تشدید خواهد شد، اقتصاد ایران را گرفتار بحران های عظیم حل نشدنی خواهد کرد. کاهش شدید درآمدهای صادرات نفتی، رکود اقتصادی، رشد منفی ۵ تا ۷ درصدی، تورم ۳۰ الی ۵۰ درصدی، افزایش شدید بیکاری، و...؛ برخی از پیامدهای این وضعیت است(برآوردهای اخیر صندوق بین المللی پول) .

هزینه بسیار سنگین «فشار حداکثری آمریکا» را مردم ایران خواهند پرداخت. وقتی ده ها میلیارد دلار درآمد کشور کاهش می یابد، تورم تک رقمی به ۳۰ الی ۵۰ درصد می رسد، بیکاری افزایش می یابد؛ اکثریت مردم قادر نخواهند بود که حتی کالاهای اساسی مورد نیازشان را تأمین کنند. گوشت و میوه از زندگی ده ها میلیون انسان حذف خواهد شد و درمان بیماری- ویزیت پزشکان و هزینه دارو و بیمارستان ها- نیز امکان ناپذیر خواهد شد. بیماران باید با بیماری شان بسازند و برای مرگ لحظه شماری کنند.

پیشنهاد آیت الله خامنه ای برای این معضلات «اقتصاد مقاومتی»، «اتکای به داخل» ، «اقتصاد بدون نفت» و «افزایش حداکثری تولید» است. اما دست یابی به این شعارها اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار است.

آیت الله خامنه ای و اصول گرایان ادعا می کنند که ایران می تواند با ۱۵ کشور همسایه روابط اقتصادی اش را گسترش دهد و همین برای گذار از این بحران کفایت می کند. اما او و نظامیان توجه ندارند که اولاً: کشورهای عرب حوزه خلیج فارس- به خصوص عربستان سعودی، امارات متحده و بحرین- بیش از اسراییل بر دولت ترامپ برای حمله نظامی به ایران فشار می آورند. ثانیاً: روابط ایران با کشورهایی چون آذربایجان، تاجیکستان، پاکستان، ترکیه، و...نیز همراه با تنش ها و تعارض منافع بوده و هست. ثالثاً: باقی کشورهای منطقه نیز حتی اگر بخواهند، قادر به نقض اساسی تحریم های آمریکا نیستند.

به تعبیر دیگر، سیاست خاورمیانه ای جمهوری اسلامی که از سوی آیت الله خامنه ای و سپاه پاسداران طراحی و اجرا می شود، به نزاع بسیاری از کشورهای منطقه با ایران منتهی شده است. بدین ترتیب، نمی توان از یک سو آن سیاست ها را دنبال کرد، و از سوی دیگر، خواهان روابط اقتصادی گسترده با عربستان سعودی، امارات متحده، بحرین، آذربایجان، و...شد.

عوامفریبان- نظامیان، ابراهیم رئیسی، و...- به مردم دائما می گویند که چرا دولت از ظرفیت های کشورهای همسایه و منطقه استفاده نمی کند. آیا با سیاست ها و اقدامات آنان امکانی برای استفاده از ظرفیت های کشورهای همسایه باقی می ماند؟

نظامیان و اصول گرایان افراطی شرایط را برای تسخیر کامل قدرت و «یکدست» و «یکپارچه» کردن حکومت مهیا می بینند. آنان دشمن «حاکمیت دوگانه» اند. چرا شرایط را مهیا می بینند؟ آنان ادعا می کنند:

الف- سیاست های لیبرالی دولت و مجلس غربگرا موجب این وضعیت اقتصادی شده است.

ب- نیروهای جهادی و انقلابی- سپاه، بسیج، حزب الهی ها، و...- تنها نیروهایی هستند که برای کشور جانفشانی کرده اند. آنها در منطقه برای ایران عقبه قدرتمند ساخته اند.

پ- سپاه و بسیج و آستان قدس و کمیته امداد امام خمینی در حوزه اقتصاد نیز در خدمت پروژه های ملی و محرومیت زدایی فقر از جامعه بوده اند.

ت- در سیل اخیر نیز سپاه و بسیج به کمک مردم رفته و آنان را نجات دادند و کمک های فراوانی به سیل زدگان کردند. این اقدام، چهره سپاه و بسیج را در جامعه بازسازی کرد.

ث- تروریستی اعلام کردن سپاه از سوی دولت آمریکا نشان داد که سپاه و بسیج تنها نیروهای مدافع ایران هستند. هر انتقادی از سپاه و بسیج در این شرایط، همراهی و همکاری با دشمنان ایران زمین است.

تسخیر آرام قدرت

کمتر از ۱۰ ماه به انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر باقی مانده است. در گام اول نظامیان و أصول گرایان افراطی قصد دارند این دو را فتح کنند. در گام دوم، اگر حسن روحانی در این مدت استعفا ندهد یا عزل نشود، در انتخابات ریاست جمهوری یک جهادی/ انقلابی را جایگزین او خواهند ساخت.

این تسخیر آرام قدرت برای یکدست و یکپارچه کردن حکومت است. یعنی از سوی شورای نگهبان- مطابق معمول- نامزدهای مخالف، منتقد و رقبای جدی حذف می شوند. سپس انتخاباتی برگزار می شود که نتیجه اش مانند دوران احمدی نژاد خواهد بود. یعنی آیت الله خامنه ای، سپاه، بسیج و اصول گرایان افراطی؛ احمدی نژادهای جدیدشان را در قوه مجریه، مقننه و شورای های شهر خواهند گمارد. احمدی نژادهای مطیع محض رهبری.

در شرایط این چنینی، مردم سرخورده و به شدت ناراضی، بسیار بیش از انتخابات های گذشته در انتخابات شرکت نخواهند کرد.

جمهوری اسلامی به دلیل نقض سیستماتیک حقوق بشر ، عدم التزام به قواعد دموکراتیک و «ولی سالاری»، فاقد «مشروعیت دموکراتیک» است. اما همه حکومت ها از راه حضور گسترده مردم در انتخابات، «مشروعیت نمایی» می کنند. اگر آیت الله خامنه ای همچنان خواهان «مشروعیت نمایی» باشد، نمی تواند به تیغ نظارت استصوابی مخالفان و منتقدان و رقبا را سر بزند. او باید درها را بگشاید، کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی را آزاد سازد و امکان انتخابات آزاد با حضور مخالفان، منتقدان و رقبا را مهیا سازد. جمهوری اسلامی نیازمند اصلاحات بنیادین است و بدون تن دادن به آن نمی توان مسائل و مشکلات را حل و رفع کرد.

راه دیگر، تقلب است. در مصر و کره شمالی همه به ژنرال سیسی و «کیم جون اون» رأی می دهند. حکومت می تواند میزان مشارکت بالا و رأی بالا به نیروهای جهادی/انقلابی را اعلام کند.

سرکوب جامعه مدنی

بحران های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و امنیتی- خطر تروریسم و احتمال جنگ - زمینه و سیاق اعتراض های اجتماعی را بیش از گذشته آماده کرده است. اما در شرایط سخت «فشار حداکثری آمریکا» آیت الله خامنه ای نمی تواند همزمان شاهد اعتراض و تظاهرات و اعتصاب باشد.

اینک که حکومت یکدست و یکپارچه نیست، دانشجویانی که به سیل زدگان کمک های بسیاری کردند، بازداشت می شوند. چرا؟ برای این که: الف- این افتخار باید به نام سپاه و بسیج ثبت شود. ب- هیچ نهاد اجتماعی مستقل از حکومت/ دولت نباید شکل گیرد.

اگر حکومت یکدست و یکپارچه شود، سرکوب جامعه مدنی بسیار ساده تر خواهد بود. وقتی قوه مقننه، مجریه و شوراهای شهر هم به طور کامل به چنگ افراطیون بیفتد، کنترل جامعه ساده تر خواهد بود. وقتی در «بالا»(حکومت/ دولت) نزاع و درگیری و چند صدایی وجود نداشته باشد، برای «پایین»(جامعه مدنی) فضای تنفس و زندگی و فعالیت به وجود نمی آید.

مسئول این وضعیت کیست؟

آیت الله خامنه ای و اصول گرایان کوشش فراوانی به خرج داده اند تا پیامدهای بسیار سنگین تحریم های فلج کننده بر وضعیت موجود را «ناچیز» قلمداد کنند. به ادعای آنان، به جای مربوط کردن این وضعیت به «عوامل خارجی»- تحریم ها- باید به «عوامل داخلی» توجه کرد. به ادعای آنها؛ بحران های فعلی نتیجه سوء مدیریت ها، فسادهای بزرگ، اشرافی گری، پیرسالاری، غربگرایی، نئولیبرالیسم، نگاه به آمریکا و اروپا، نیروهای غیر جهادی/غیر انقلابی و غیره و غیره است که همگی داخلی بوده و هستند(در دوران احمدی نژاد دشمن خارجی مسئول نابسامانی ها بود، اما در دوران حسن روحانی بی کفایتی داخلی مسئول قلمداد می شود).

آری این دولت فاقد لیاقت و کارآیی است. حسن روحانی که همیشه یکی از اصول گرایان بود، «باند باز» و «رفیق باز» است. او نیروهای جوان و متخصص و کارآمد را به کار نگرفت. نوبخت های گوش بفرمان را بر نیروهای متخصص ترجیح داد. از این نظر، او و مجلس هم مقصرند. او از نیروهای معتقد به اصلاحات ساختاری و بنیادین نه تنها استفاده نکرد، بلکه از آنان گریزان بود.

اگر در تحلیل وضعیت موجود، باید نگاه ها صرفاً یا بسیار بیشتر، به علل داخلی باشد، در تحلیل ریشه ای، باید به عناصر ثابت نگریست. عوامل ثابتی که این وضعیت را پدید آورده اند:

الف- استبداد دینی: استبداد دینی(استبداد حاکمان به نام خدا و پیامبر و ائمه) عنصر ثابت ۴۰ سال حکومت فقیهان بوده است. از این رو، تمامی بدی ها و پیامدهای منفی نیز باید به نام استبداد دینی ثبت شود و می شود.

ب- ولایت فقیه و ولی فقیه: اصل ولایت فقیه عنصر ثابت بعدی است. آیت الله خمینی مسئول دهه اول انقلاب است. آیت الله خامنه ای نیز مسئول ۳۰ سال بعدی جمهوری اسلامی است. خامنه ای در دهه اول انقلاب نیز، عضو شورای انقلاب، دولت، مجلس و رئیس جمهور بود. دیگران آمده و رفته اند. اما او سلطان مطلقه مادام العمر است. بدین ترتیب، آیت الله خامنه ای باید پاسخگوی کارنامه جمهوری اسلامی- حداقل در ۳۰ سال اخیر- باشد.

مسأله اصلی «ولی» و «قیم» سالاری به نام دین است. این پدیده انواع تبعیض ها را ساختاری و نهادینه کرده است.

با این همه، جهان واقع چون مومی در دست افراد نیست که به هر شکلی بخواهند درش بیاورند. آری آیت الله خامنه ای و سپاه به دنبال یکدست و یکپارچه کردن حکومت و جامعه هستند. اما تبدیل ایران به کره شمالی ناممکن است.

یک جمهوری سکولار ضد تبعیض های قومی و مذهبی و جنسی و طبقاتی و بهره کشی راه حل خروج از بحران است. به مقتضای عدالت، فقیهان باید حکومت را به اهل و صاحبش (مردم) واگذار کنند تا آنان آزادانه رژیم سیاسی دلخواه و مطلوبشان را بسازند. اگر آنان چنین نمی کنند، که نمی کنند، دموکراسی خواهان راهی جز قدرتمند کردن مردم از طریق سازمان یابی آنان در نهادهای مدنی و سیاسی و صنفی- از جمله اتحادیه های کارگری- ندارند.

از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ak47

    آقای گنجی میگوید: "یک جمهوری سکولار ضد تبعیض های قومی و مذهبی و جنسی و طبقاتی و بهره کشی راه حل خروج از بحران است. " با همین جمله بالا عملاً هیچ راه حلی غیر قهریه نیست، چون جمهوری سکولار با خامنه ای و سپاه و بقیه دستگاه گانگسترهای جاعشی غیر ممکن است اتفاق بیفتد. بنظرم همین مطلب آقای گنجی که خییل هم زحمت کشیده و دقیق و با نکات بلد شده ارائه کرده، آشکار اثبات میشود که هیچ شانسی برای مردم ایران و جهان با بقای جاعش نیست. جاعش هم همانطور که در فاز نهایی با خیانت ارتش و شورشهای مسلحانه عناصر کمیته و سایر گروهای شبه نظامی روی کرا امد و با خشونت و کشتار بقا پیدا کرد، ناچار در فاز آخر باید با قوه قهریه سرنگون شود. تمام مراحل مقدماتی و همه روشهای غیر خشونت آمیز طی این سی سال آزمایش، از پیشنهاد اصلاح و عدالت توزیعی سعی شد و نشد، و تحریم تا ابد نمتواند ادامه یابد و مردم با قحطی مثل کره شمالی نگه دارند، الان فاز آخر سرنگونی است، تنها قوه قهریه سریع العمل و با کمترین هزینه دخالت خارجی نظامی است. بایست ائتلاف جهانی تشکیل و با حملات سنگین و کوبنده بساط این گانگسترهای جنایتکار جاعشی جمع شود از ایران. بیخودی هم مردم از جنگ و حمله خارجی نترسانید. ایران چهل است دچار جنگ داخلی است. جنگی ظاهرا ناپیدا و اما ویرانگر. مردم نترسانید از بمباران زیرساختها. زیرساختها نابود شده. زیرساخت واقعی مردم هستند که در حالی فروپاشی کامل انسانی و اجتماعی اند.

  • مهربون

    - به نظر من تحریمهای آمریکا در بلند مدت, به سود جامعه ایران خواهد بود. معمولا هنگامی که اقتصاد کشور رونق نسبی داشته باشد و مردم بتوانند به ثروت خود اضافه کنند به فکر تغییرات بنیادین نخواهند افتاد. در این شرایط آزادیخواهان و روشنفکران از سوی جامعه در انزوا قرار میگیرند. به هر حال یکی از جنبه های ناراحت کننده در جوامع امروزین این است که برای عوام الناس ( از جمله خودم) حرف اول و آخر را اقتصاد میزند. - از نکات ناراحت کننده دیگری که در فضای رسانه ای دیده میشود؛ اصرار بر محکوم کردن و نکوهش کردن ترامپ و کابینه اش است. از این جهت میگویم ناراحت کننده چون چیزی است که از حوزه قدرت و اختیار ما بیرون است. من ایرانی هر نظری درباره ترامپ داشته باشم پشیزی اهمیت ندارد چون آمریکایی نیستم که بتوانم به او رای بدهم یا نه. فعالان سیاسی که همیشه اصرار دارند هم نظام ایران را نقد کنند هم آمریکا را ( به صورت کلی میگویم. منظورم فقط نویسنده گرامی مقاله نیست), کار عبث انجام میدهند. بهتر است انرژی خود را برای تغییر یک امر "ممکن" صرف کنیم.

  • روزبه

    خوب هشدار شما دریافت شد آخرش چی عزیزکم؟ !! خوب این راهیه که از مدتها قبل ملت خودش داره میره ولی متاسفانه فاقد سازماندهی متمرکزه و تا بحال سرکوب شده. چیزی که جامعه ماکم دارد اپوزیسیون سیاسی معتبر و خوشنام متحد شناخته شده است با پلاتفرمی برمبنای حقوق بشر و سکولاریسم حرکت مردم را رهبری کند. یعنی اعتصاب و تظاهرات سراسری راه بیندازد و رژیم عوض کنه جامعه ایران مثل یک هندوانه رسیده است . اینهمه افراد شناخته شده سیاسی در خارج و داخل چرا نمیتواند زیر پرچم این حداقل باهم متحد شوند و یک جبهه نجات ملی ایجاد کنند و حرکت مردم را برای تغییر نظام کنونی هدفمند کنند. اکثرا حرفهایشان را بخوانی همه از سکولاریسم و حقوق بشر دم میزنند ولی سلطنت طلب حاضر نیست با چپی زیر یک سقف باشد ملی گرا با فلان و بهمان و الی آخر. وقتی این به اصلاح سیاسیون نتوانند با هم کنار بیایند نشاندهنده عدم لیاقت اینهاست در نهایت در صورت سرنگونی امریکا برایمان انتخاب میکند مثل عراق مثل افغانستان و نیروی یا شخصی را همین الان هم با مجاهدین لاس میزند ولی رضا پهلوی را هم لای آب نمک خوابانده برای روز مبادا. البته این به اصلاح اپوزیسون خارج کشور گویا زیاد از زندگی در خارج هم بدش نمی آید . زندگی بی دردسر و بی دغدغه و از قبل جنبش ایران اینجا و آنجا دعوت میشوند ومصاحبه های تحلیلی تکراری به ارزش صد تا یه غاز تحویل رسانه های رنگ و وارنگ غربی بدهد تا زمانی انشالا دری به تخته بخورد و فردای تغییر نظام بعنوان کارنامه مبارزاتی احیانا برای وزیر و وکیل شدن مورد استفاده قرار بگیرد. راه حل ما جبهه نجات ملی از همه رنگهای سیاسی که خواهان برقراری حکومت بر اساس سکولاریسم و حقوق بشرند. شکل حکومت یعنی سلطنتی یا جمهوری انتخاب مردم خواهد بعد یک دوره چند ساله موقت و بحثهای روشنگرانه مردم انتخاب بکنند.خوب خود من مثلا طرفدار حکومت سلطنتی هستم که هر ۴ - ۵ سال یکبار مردم سلطان خود را مسالمت آمیز انتخاب میکنند و اسمش را میگذارند رئیس جمهور یکی طرفدار سلطان مادام العمر نسل اندر نسل که باید برای جابجایش در صورت بی لیاقتی هر چند وقت یکبار انقلاب کرد. خوب بگذار اگر دلشان میخواهد آن را انتخاب کنند من و شما که وکیل و وصی مردم نیستیم. آقای گنجی شما از قبل برای مردم فرم حکومت را انتخاب کرده ای نکن جانم نکن. مانع ایجاد نکن. دستتون رو به سمت همه دراز کنید بلکه این رژیم منحوس در طول عمرمون سرنگون بشه بره به جهنم.

  • ایراندوست

    با وضعیت تحریم اقتصادی و فشار به اقشار مختلف جامعه، مردم عادی ، حتا خانواده و اقوام یک سپاهی یا بسیجی, بر علیه نظام موضع می‌گیرند و صدای اعتراض و انتقاد را در اجتماع می‌گسترند. تاریخ مصرف، رژیم شعارها و دروغ ها به سر رسیده است.تحریمها،کم هزینه تر از جنگ ولی همچنان غیرانسانی بنظر می‌رسد . شاید ارزش آنرا داشته باشد که به خود آییم و از شر یک رژیم قرون وسطایی خلاص شویم. نمیتوان مروارید (= آزادی) خواست که هم ارزان (= بدون هزینه‌های جانبی) باشد و هم غلتان (=بدون دردسر) !

  • علی

    اینهمه حکومت دست شما جمهوریخواه های *** بود مثل خودت اکبر گنجی.یبارم دست نظامیا

  • هوشنگ

    سلطنت باختگانِ (نه در غربت دلش شاد است, نه رویی در وطن دارد) ۴۰ سال است که سماق حملهء نظامی آمریکا به ایران را دارند می مکند و هنوز در خلاء میان دو گوششان این واقعیت جا نیفتاده که نه تنها هیچ کس به ایران حملهء نظامی نخواهد کرد, بلکه ج.ا. بهترین آلترناتیو برای غرب در ایران است, و آمریکا یا غرب هیچگاه خواهان سرنگونی آخوندها نیست, بلکه فقط تنظیم رفتار آنها. نکتهء مشترک میان سلطنت باختگان و ج.ا. (و غرب) خصومت و دشمنی تمامی آنان با جنبشهای اجتماعی معاصر در ایران است, بدین دلیل ساده که تنها بدیل دمکراتیک و مردمی از این جنبشها برمی خیزد. از همهء اینها جالبتر تبلیغ "کم هزینه تر بودن" حمله نظامی به ایران است, همان روش کم هزینه ای که ۱۸ سال است در افغانستان مشغول جنگ است و ۱۶ سال است که عراق را تکه تکه کرده است. از همهء اینها غریبتر "انتخاب ۴-۵ سالهء یک سلطان با لقب رئیس جمهور" است. که واقعا باید از این اشخاص پرسید: آیا حال شما خوب است؟

  • مسعود

    آوووو چه آسمون ریسمونی به هم بافتید، نتیجه زدن زیر برجام قطعا دولتی مثل احمدی نژاد رو خروجی می ده تازه اگه خود احمدی نژاد رو خروجی نده، مسئولین این مملکت خیلی گلابی هستن، اگه من بودم حد اقل این چهار تا ناوشکنی که پولشو به آمریکا دادیم نه پولشو داده نه خودشو تو خلیج فارس توقیف و مصادره می کردم. به قول مدرس از ترس مرگ خودکشی که نباید کرد، تحریم های آمریکا فقط مردم رو نشونه گرفته ، وگرنه بچه ابتکاری که سفارت آمریکا رو گرفته تو آمریکا چه غلطی می کنه؟

  • فرید

    اینا همه صغری کبرای اینه که اصلاح طلبهایی مثل اقای گنجی میترسن همین خکومت نیم بندی هم که دارند از دستشون خارج بشه.مردم شماها و اصول گراها رو نمیخوان.چاره معلومه چیه.یا کودتا ویا حمله امریکا.

  • کریم

    خلاف نظر آقای گنجی، مردم ایران فقط اسیر استبداد ولایت فقیه هستند. این استبداد ولایت فقیه، مردم و کشور ایران را هر روز با خطری و کشوری رو در رو کرده و می‌کند. دیروز، جنگ ایران و عراق و سپس خطر حمله جرج بوش پسر و تحریمهای 40 ساله بود، امروز ترامپ و متحدین عرب و اسرائیل، فردا مشخص نیست که تمام دنیا نخواهند سرمان خراب شوند. در واقع مشکل ما مردم ایران حاکمیت جمهوری اسلامی است، نه کشورهای دیگر. در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، اگر خوانندگان بیا داشته باشند، آقای گنجی از اصطلاح آیت الله قتل عام برای نام بردن از رئیسی استفاده می‌کرد (البته ایشان حجت الاسلام است و اطلاق آیت الله کمی عجیب است!) تا مردم را وحشت زده کرده همه به روحانی رأی دهند. اما امروز که آبهای انتخابات از آسیاب افتاده‌اند، رئیسی همان رئیسی است!! ضمناً، مجدداً آقای گنجی نیم نگاهی هم به انتخابات آینده و ترساندن مردم از حکومت یکدست دارند.

  • اردوی کار

    علائم تجدید آرایش قدرت! ▪️اول: رسما دست چدنی را در خورجین بودجه عمومی کشور فرو کرد و تکه درشتی را «برداشت» کرد! ▪️دوم:آیت الله قتل عام را بر آشیانه ظلم مستقر کرد و گذاشت تا مشاطه گران خودی او را ستایش کنند. ▪️سوم: و حالا بالاترین نشان نظامی را به قاسم سلیمانی داده است. آن «برداشت» از بودجه، آن برگماری و این نصب پر افتخارترین نشان نظامی ایران که در کل دوران حاکمیت اسلامی به هیچ نظامی داده نشده بر سینه فرمانده سپاه قدس، علائم تجدید آرایش قدرت اند. ▪️هسته سفت قدرت، برای حفظ خود به مهره چینی برای سرکوب سراسری رو آورده است. و چنانچه موسی غضنفرآبادی رئیس دادگاه های انقلاب هم اشاره کرده، به پول پاشی برای نظامیان، برگماری آیت الله قتل عام و مدال قاسم سلیمانی، «حشدالشعبی عراقی، فاطمیون افغانی، زینبیون پاکستانی و حوثی‌های یمنی را هم باید اضافه کرد که به گفته وی «خواهند آمد و انقلاب (یعنی حاکمیت ) را یاری خواهند کرد.» ▪️علت؟ علت خیلی روشن است. وقتی نان ملت را نتوانی بدهی باید دهانش را خونین کنی که نه بتواند طلب نان کند و نه طلب آزادی فریاد زدن برای نان.

  • هوشنگ

    مخرج مشترک تمامی کامنتهای مندرج در اینجا ( و همچنین خود مقاله) یا دشمنی و خصومت آشکار, و یا در بهترین حالت نادیده گرفتن و کم بها دادن, به جنبشهای اجتماعی معاصر در ایران است. جمهوری جهنمی اسلامی با وجود اینکه یک نسل کامل از کنشگران اجتماعی در ایران را (دههء ۶۰) کشت و نابود کرد, و همواره دو سوم بودجهء کشوریش مختص سرکوبی فیزیکی و ایدئولوژیک ملت است (اختصاص۲/۳ بودجه اش به ۱۶ سازمان امنیتی ج.ا. و نهادهای مذهبی) هنوز نیز پس از ۴۰ سال نه تنها نتوانسته است, صدای حق طلبانهء مردم را خاموش کند, بلکه هر سال با اعتراضات مردمی گسترده تری روبرو می شود. تنها بدیل دمکراتیک, انداموار, متمدنانه و کم هزینه ترین گزینه برای سرنگونی ج.ا. یک اعتصاب عمومی سراسری است, که اکسیون های اول ماه مه امسال مقدمه ای بود در این راستا. سلطنت باختگان سبک مغزی که در کمال وقاحت مدعی اند که یک حملهء نظامی تمام عیار آمریکا به ایران, کم هزینه ترین راه سرنگونی رژیم است , باید پاسخ دهند که چگونه ارتش آمریکا پس از ۱۸ سال در افغانستان و ۱۶ سال در عراق هنوز نیز قادر برقراری ثبات در هیچکدام از این دو کشور همسایه یاران نبوده, و هیچ چشم اندازی نیز جز اشغال نظامی دراز مدت در دستور کارش نیست. کامنت مندرج در بالا از "اردوی کار" (که نبشتهء پارسال است) به خوبی, و مختصر مفید, چگونگی و چرایی تغییر آرایش قوا در ج.ا. را تحلیل می کند تنها عکس العمل و راه حل خردمند, قابل دوام, عملی و امکان پذیر در مقابل این تغییر آرایش قوا, تقویت جنبشهای مستقل اجتماعی معاصر در ایران و سازماندهی به سوی یک اعتصاب عمومی سراسری است. هر گزینهء دیگری به غیر از آن تکرار و تسلسل در مدار بستهء تاریخ استبداد و توحش در ایران است.

  • زهر سانسور رادیوزمانه

    زهر سانسور کامنت های کاربران سایت رادیوزمانه بر قلب و زندگی و فریادرسی قربانیان دیکتاتوری!!!! ننگ بر شما مدعیان دروغین آزادی بیان.

  • احمد

    در این گونه تحلیل ها و واکنش ها دو نکته مهم مطرح نمی شود : 1 ـ نقش اپوزیسیون در ایجاد و تثبیت وضع موجود ، 2 ـ درجه اصلاح پذیری طیف های بر قدرت . وقتی که در نتیجه فعالیت اپوزیسیون ، ملت نیازمند قوت لایموت می شود ، و وقتی مدعیان جایگزینی ظرفیت، اصلاح پذیری کمتری دارند ؛ استمرار وضع موجود بهترین گزینه پیش رو است . شاید با فروکش کردن خشم و نفرت در هنگامه آشوب و پرخاش ، شناخت معطوف به حفظ دستاوردها و ارتقای داشته ها تقویت شود .

  • هوشنگ

    جناب احمد متاسفانه "تحلیل" شما مقدار زیادی تحریف همراه خود دارد تا هر چیز دیگر. قبل از همه باید توجه داشت که منظور ما از اپوزوسیون چیست؟ سر دبیر این سایت مقالهء جالبی در توصیف مفهوم "اپوزوسیون" دارد که بر مبنای آن بیش از ۹۰ % جریاناتی که خود را "اپوزوسیون" می نامند, در حقیقت امر همه چیز هستند غیر از "اپوزوسیون." اما چنانکه توصیف ما از اپوزوسیون جنبشهای مستقل اجتماعی معاصر در ایران باشد, دیگر ادعای اینکه "در نتیجه فعالیت اپوزیسیون ، ملت نیازمند قوت لایموت می شود" مطرح نیست چونکه این اپوزوسیون انداموار ایرانی؛ جنبشهای مستقل اجتماعی معاصر, خود ملت ایران هستند. به احتمال بسیار بسیار قوی منظور شما از "اپوزوسیون" فرقهء مزاحمین و سلطنت باختگان سبک مغز و دیگر جریاناتی است که از تحریم و حملهء نظامی به ایران, در کمال بیشرمی, حمایت می کنند. تحریف دوم و عظیم تر شما اشاره به "حفظ دستاوردها و ارتقای داشته ها" است, که با توجه به شرایط و اوضاع کنونی کشور, واقعا از شما باید پرسید که در چه کشوری زندگی می کنید؟ دلاری ۱۵,۰۰۰ تومان. زیستن نیمی از جمعیت کشور در خط فقر یا زیر خط فقر. زیستن یک چهارم ملت ایران در حاشیه نشینی شهرها بدون دست داشتن به کوچکترین امکانات و خدمات شهری. نظامی شدن و یکپارچه شدن دولت برای سرکوب هر چه بیشتر ملت با استفاده از واردات سرکوب گر از عراق و لبنان و افغانستان و پاکستان و یمن و... واقعا شما در چه کشوری زندگی می کنید؟

  • Hp

    بازهم نیازمنده تحلیل های عمیق تری هستیم تا حداقل بتونیم تناقضات خودمان را صاف کنیم: ظهور طبقه سومی در ایران که اعتمادش را به شرق و غرب باخته، و دموکراسی خواهی به اکثریت عوام هم سرایت کرده، علامت هشداری است به روسها و آمریکایی ها که حکومت ایران را وادار به سرکوبی و خفقان این طبقه کنند. لذا اگر تشخیص دهند که اکثریت جمعیت ایران به حد دموکراسی خواهی رسیده اند فورا با یک جنگ خارجی ، مشابه صدام عراقی، تمامی منتقدان داخلی که شناسایی شده اند را به بهانه امنیت جلوی مهمات بفرستند، سپس با یک قرارداد آتش‌بس ، دوباره نظم و سکوت را بازگردانده و ریاست بر مشتی معلول ذهنی و جسمی علیل و چلاق و بیمار و مریض را جزو افتخارات مدیریتی یا پزشکی خودشان ثبت کنند. شاید هم واقعا افتخار و شرافتی نهفته دارد و یا شاید هم توان دیدن عجز و حقارت خودشان را در رقابت های اجتماعی ندارند. بهرحال تلخی حقارت و حسادت، دستکمی از ترشی ریاست ندارد، اگر ذایقه شیرینی کور باشد. بهرحال اینهم روانشناسی این طبقه نخبه نماست که همیشه دوم و سوم بوده اند و در حسرت و عقده عظمت اولی ، از زیرخاکی تاریخ کرم وار بیرون خزیده اند تا شاید در پیله ابریشمین پروانه شوند اما سوراخ دعا را اشتباها در دل و روده جامعه، انگل وار با خوشحالی بسوی نور میدوند اما از وقتی فهمیدند که روشنایی داخل تونل احتمال زیاد لامپ فاضلاب است، و بوی لجن را از طبیعت تشخیص دادند، با نظامیگری و جنگ زرگری میخواهند صورت مساله را پاک کنند، اما دردشان مثل خوره، روحشان را میخورد و بدتر میشوند. اینها را باید روانکاوانه درمان کرد. اگه بشه البته.