● دیدگاه
جنگ در خدمت ارتقای جایگاه ولی فقیه
حسین نوشآذر - تداوم مطالبهگری و مبارزه درونی یا تکیه بر ناو بیگانه؟ مردم نان، آزادی و سهمی از شادی میخواهند. با شلیک اولین گلوله، مقام ولایت به جایگاه عصمت میرسد.
ابتدا سخنرانی خامنهای درباره ضرورت آرایش جنگی، بعد اعزام ناوهواپیمابر آبراهام لینکلن به خاورمیانه و استقرار بمبافکنهای راهبردی بی ۵۲ آمریکا در قطر، و سپس تغییر «استراتژی صبر» ایران به «استراتژی عمل» با تصمیم شورای امنیت ملی برای به تعویق درآوردن برجام و بیش و کم همزمان با این اقدامات بحث در شورای امنیت کاخ سفید درباره اعزام ۱۲۰ هزار سرباز آمریکایی به خلیج فارس. ۴۸ ساعت بعد خبر انفجار کشتیها در آبهای سرزمینی امارات در شرق بندر فجیره و بلافاصله بعد از آن: حمله حوثیهای یمن با پهپاد به دو نیروگاه پمپاژ نفت سعودی در استانهای الدوادمی و عفیف. جنگ به ما نزدیکتر است از نفسی که میکشیم.
رئیس جمهوری آمریکا بارها اعلام کرده که مایل است با ایران مذاکره کند. رهبر جمهوری اسلامی اما بر این نظر است که جنگ درنمیگیرد. خامنهای مذاکره با آمریکا را به صراحت ممنوع اعلام کرده و گفته است فقط ترسوها از جنگ میترسند. سردار یدالله جوانی جمعه ۱۰ مه/ ۲۰ اردیبهشت در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم ادعا کرد که آمریکا جرأت حمله نظامی به ایران را ندارد. سردار پاسدار حاجیزاده، فرمانده هوانیروز سپاه هم آرایش جنگی قوای آمریکا را به گوشت زیر دندان سپاه تشبیه کرد. رهبر و سپاه دست در دست هم دادهاند که ایران را ویران کنند. فراموش نکنیم که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تهران، همصدا با روسیه دونالد ترامپ را به هیلاری کلینتون ترجیح میداد. تهران گمان میکرد ترامپ اهل معامله است، غافل از آنکه واشنگتن برای کنار زدن رقبای خود و خنثی کردن تهدیدها در سراسر جهان، از آمریکای شمالی و جنوبی تا دریای چین و شمال آفریقا و خاورمیانه سیاست اخذ تصمیمات «غیر قابل پیشبینی» را در پیش گرفته است. احتمال حمله نظامی به ایران با هدف استراتژیک اشغال جزایر سهگانه و قطع دسترسی ایران از خلیج فارس و تنگه هرمز و توقف صدور نفت ایران بخشی از این تمهیدات است.
تهران گمان میکند ایالات متحده آمریکا که در جنگ عراق و در جنگ افغانستان میلیاردها دلار هزینه کرده، آمادگی حمله به ایران را ندارد. غافل از آنکه اینبار دولت ترامپ به بهانه گسترش آزادیهای مدنی و حقوق بشر به ایران حمله نمیکند. در نظر طراحان پنتاگون قطع دسترسی ایران به خلیج فارس در یک «جنگ محدود» کفایت میکند. بنابراین – بر اساس این تحلیلها - حمله نظامی به ایران هرچند ممکن است خسارتهایی برای آمریکا و متحدانش به بار بیاورد، اما هزینه آن برخلاف جنگ افغانستان و عراق چندان سنگین نیست. بماند که ممکن است عربستان و امارات و بحرین بخشی از هزینه جنگ احتمالی را به عهده گرفته باشند. جنگ نامتقارن سپاه - بر گرته جنگ ویتنام و با تکیه بر تجربه جنگهای داخلی سوریه و عراق – هم احتمالاً به نتیجه نمیرسد. به این دلیل ساده که از هماکنون روسیه به لحاظ نظامی و چین از نظر اقتصادی پشت ایران را خالی کردهاند. برخلاف جنگ عراق، اسرائیل هم این بار برای تضمین امنیتش با کشورهای عربی همدست است. بنابر این ایران از هر نظر تنهاست.
میتوان تصور کرد که نیروهای سپاه پاسداران با همکاری شبهنظامیان شیعه در لبنان، عراق، سوریه و یمن تلاش خواهند کرد با حملات نامتقارن به سربازان آمریکایی و متحدان آنها در خاورمیانه و همچنین با حمله به اسرائیل از طریق جنوب لبنان و جنوب غربی سوریه سناریوی «جنگ محدود» را به واقعیت میدانی «جنگ نامحدود» بدل کنند. در اینصورت ممکن است تسخیر ایران در دستور کار قرار گیرد. تخمین زده میشود که آمریکا برای فتح ایران به ۷۰۰ هزار سرباز نیاز دارد. یک به ۱۰ هم که حساب کنیم به هفت میلیون کشته میرسیم.
آمادگی برای جانفشانی در این جنگ دستکم در شهروندان متعارف ایرانی چندان نیست که در زمان جنگ هشت ساله سراغ داریم. این سخن محمد بطحایی، وزیر آموزش و پروش که ۱۲ میلیون دانشآموز ایرانی آماده اعزام به جبههها هستند را مقایسه کنید با همخوانی ترانه «جنتلمن» ساسی مانکن در مدارس ایران. عموم مردم فعلاً از جنگ بیزارند. کار، نان و آزادی و حداقل سهمی از شادی میخواهند. اعتراضات و اعتصابات در دو سال گذشته و فداکاری مردم در سیل سراسری را نباید از نظر دور داشت. اما این را هم باید در نظر گرفت که هرگونه تهاجم نظامی به ایران، زمینهای برای دستگاه مداحان در جهت بسیج همگانی، اینبار تحت شعار دفاع از حرم امام رضا با آمیزهای از احساسات وطنپرستانه را فراهم میآورد. امثال محسن حججی در ایران کم نیستند. در هر حال با نخستین گلولهای که شلیک شود، قطعاً ایران دیگر به شکلی که میشناسیم، وجود نخواهد داشت. ماهیت جمهوری اسلامی تغییر خواهد کرد و هرگونه مجرایی برای تغییر از درون مسدود خواهد شد.
به تعبیری که وزیر خارجه ایران به کار میبرد، ما در یک کشتی ننشستهایم. حیات و ممات فلات ایران با آزادیهای مدنی و عقبنشینی آخوندهای مرتجع حوزه علمیه قم و نظریهپردازان ولایت فقیه درآمیخته است. علیرضا رحیمی، عضو هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی در نطقی که ۲۲ اردیبهشت در جلسه علنی مجلس ایراد کرد از برخی از این تفکرات ضد ایرانی در حوزهها پرده برداشت:
«اخیراً عدهای [ در حوزه علمیه] تئوریسازی کردند عصمت ظلیه بخشی از ولایت فقیه است به این معنی که ذیل عصمت ائمه و اعتقاد شیعیان این عصمت به غیر ائمه نیز تقلیل پیدا میکند و افراد عادی نیز به مقام عصمت میرسند. این افراد مدعی شدهاند که تاکنون فقط دو نفر به مقام عصمت ظلیه رسیدهاند و سومی هم نخواهد داشت.»
کسانی که با تاریخ تشیع آشنا هستند خویشاوندی این نظریهها را با عقاید شیخیه در دوران فتحلیشاه قاجار درک میکنند. از اینجا تا ارتقا به جایگاه امام زمان فقط یک قدم فاصله است. جنگی که در راه است، حتی اگر ایران را از دسترسی به خلیج فارس محروم کند، در خدمت این تفکر قرار دارد: ارتقای جایگاه مقام ولایت به عصمت ظلیه. پیشبینی شده که با وقوع این جنگ ایران ۴۰ سال به عقب بازگردد. بازگشت به صدر انقلاب تنها راهی است که برای ارتجاع مذهبی در جهت مهار کردن خواستههای مدنی و به تعویق انداختن آزادیها باقی مانده.
در این بین سلطنتطلبان و متأسفانه شماری نه چندان اندک از قلمبهدستان مزدبگیر از احتمال وقوع جنگ به هیجان آمدهاند. حتی اگر مبنا را بر «وطنپرستی» و احساسات ناسیونالیستی یا بیزاری از وضع کنونی بگذاریم، طرفداری از جنگ به معنای خیانت به تاریخ و فرهنگ ایران است. برای برونشد از بنبست کنونی بعد از شکست نهضت سبز تنها یک راه وجود دارد: استمرار حرکتهای آزادیخواهانه مدنی، انسجام نهادهای اجتماعی و کارگری، ارتقای سطح مطالبات صنفی برای ایجاد تغییر تدریجی اما پایدار در ساحت نظام. از این نظر «استمرارطلبی» با تکیه بر نهادهای مدنی و مبارزه فعال علیه استبداد و بیعدالتی را میتوان بر «جنگطلبی» با تکیه بر ناو صد هزار تنی آمریکا و بمبافکنهایی با توانایی حمل سلاح اتمی ترجیح داد. میتوان این جملات را عیناً نقل کرد:
«در مورد ما مهم گره خوردن جنبش صلح به جنبش محرومان است، جنبشی که از دی ماه ۱۳۹۶ برآمد یافت. جنبش زنان در همه کشورها از ستونهای اصلی جنبش صلح است. زمین جنبش صلح همچنین زمین رویش جنبش دانشجویان و جوانان است. جنبش صلح، جنبش هنر و اندیشه است.»
بیشتر بخوانید:
نظرها
تقی مختار
تحلیل بسیار درست و هشداردهنده ای است. وضعیت موجود را بهتر و روشن تر و صریح تر از این نمی شود تشریح کرد. نگاهی است انسانی و شرافتمندانه به سرنوشت تاریک ایرانی. از هزار مقاله «سیاسی» موثرتر است. معلوم است که با «صداقت و صمیمیت» نوشته شده. راست تلخ است. دلهره آور است اما راه نجات را هم نشان داده است. آفرین به نویسنده.
اشکان
هم خامنه ای گفته است جنگ نمی شود هم پمپئو دیروز گفت آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست. کسانی که اوضاع واشنگتن را از رسانه های انگلیسی زبان، و نه فارسی زبان، دنبال می کنند می دانند که با وضعیت موجود، حملۀ نظامی بدترین بلایی ست که ترامپ می تواند بر سر ریاست جمهوری خود بیاورد. در رابطه با پاراگراف اول مقاله تان باید بگویم که اخبار روزهای گذشته شما را هیجان زده کرده، چنان که بسیاری از تحلیل گران ایرانی را در طول دهه ها هیجان زده می کند، از احتمال جنگ می نویسند و جنگی هم نمی شود.
حقیقت در برابر مسئولیت!
حقیقت در برابر مسئولیت! بنظرم در موج جدید- بدون مسئولیت پذیری- مخالفت با جنگ (که چپ گراها ظاهرا فعال هستند، رسوایی برخی جمهوری خواهان و چپ ها در اعتراض به قرار دادن سپاه در لیست تررویستها!)، نشان میدهد بخش بزرگی از افراد و گروههای روشنفکر و روشنفکرمآب، هیچ برنامه خاصی ندارند برای پذیرش مسئولیت در برابر حقیقت، هرگز یک نفرشان بعد از 40 تدوام رَونده و بُرنده جاعش (جمهوری اسلامی عقربی شیعی)، عذر نمیخواهند که بارها با تحلیلها و برانگیزیها و اشتباهاتشان مردمان را پای صندق رأی انتخاب بد و بدتر بردند و روبهان سبز و بنفش جاعشی را یاری رساندند! و همچنانکه مردمان را میکشانند به مسلخ شورشهای بی نتیجه! فقدان مسئولیت پذیری امروزه صفت عام اکثریت قریب به اتفاق مردمان ایران است، تنها محدود به جاعشیان نمیشوند، حقیقتی همچون آفتاب تابان بر همگان مسجل شده است، با ادامه همین شرایط دهها سال دیگر جاعش بر ایران حکمرانی خواهد کرد، مردمان بیشتری را زامبی وار میکند! ایران همچنان کلنگی تر میشود بدون آنکه جنگ داخلی خاصی روی داده باشد! البته در مقابل افزایش کوخ نشینی، در مناطق شهری و خوش آب و هوا کاخ ها سرمایه دارن و دزدان منابع عمومی و رانتخوارن و نوکیشگان بیشتر میشود، همانهایی که بازارهای مرفه نشین شهرها پرتردد نشان میدهد و در فیلمهای تبلیغاتی جاعش و جاعش پرستان و ریاکاران و مزدوران با مزد و بدون مزد خراجی از ایران چهره یک کشور مرفه و شاد و آزاد نشان میدهد! همان چندمیلیونی از جاعش به آنتالیا و پاتایا و حتی مسکو و پکن برای تفریح میروند و پس از شادخواری و کاباره گردی دوباره به سرزمینتحت سلطه جاعش برای کاسبی و مال اندوزی برمیگردند! پیشنهاد میکنم مقاله نویسان ضد جنگ، با تکیه آمارهای منتشر از جمله همین سایت زمانهف محاسبه کنند طی سال حکومت بدون جنگ داخلی خامنه ای-سپاه و بقیه گانگسترهای جاعشی در ایران، چه میزان خسارت مادی وارد شده است. از کاهش ارزش پول ملی تا محیط زیست. از زامبی گونه شدن میلیونها نفر (بسیجی و سپاهی و اطلاعاتی و کاسب و بازارچی رانتخوار و ریاکار)، که حتی در عصر انقلاب IT هنوز عقاید خرافی خردسوز آخرالزمانی معتقدند!
حقیقت در برابر مسئولیت!
مسئولیت این کمدی-تراژدی جاعش و در پناه جاعش زیستان با کیست؟! بنظرم جواب این است، هیچ کس مسئولیت را قبول نخواهد کرد! نظر من ناشناس، حقیقت اینست هیچ راهی جز کاربرد زور (از جمله حمله کوبنده و تمام خارجی) نمانده برای پایان دادن حیات ننگین جاعش، منتهی شاغلین در بخش اپوزیسیون، بنا بر صفت عام مسری گفتم، حاضر نیستند این حقیقت بگویند! پشت مخالفت با جنگ، به ظاهر اخرین آبروی شغلی خود حفظ میکنند. آخر جنگ شغل کم دردسر 40 ساله اپوزیسیون زیستی شان تمام میکند! جاعش نباشد، از فردایش چکار کنند؟ اما یک حقیقت ناب دیگر است، ابرقدرتی مثل امریکا تفاوت فاحشی دارد با عراق صدامی! اگر امریکا عزمش را کامل و تمام در جهت کوبیدن جاعش بکار گیرد و از پراکنده کردن نیرویش در جاهایی که اتفاقا جاعش دست دارد دور کند (ونزوئیلا و...)، کار این جاعش ظرف چند هفته تمام میکند. چون دیگر بازی در دست اپوزیسیون و استمرارطلب و جاعشی و مردمان عادی نیست که صفت عامشان عدم پذیرش مسولیت است! آخرین کاری که میشود امثالهم کنم و احساس مسئولیتم همین است حقیقتی که میدانم بگویم و حقیقت را گفتم! در کمدی-تراژدی سانسور عصر انقلاب IT هیچ بعید نیست حتی همین کامنت را منتشر نکنند مخالفان ضد جنگ!
Hp
نشانهای سهوی و رفتار بدن أین حکومت حقیقتی را لو می دهد که این نظام یا مستقیما یا بواسطه روسیه، مزدور و پادوی و حتی فاحشه آمریکاست. دیگه واضح تر ازین نمیشه گفت. دستکم دلیلی بر علیه این گزاره نداریم. اگر جنگی هم رخ دهد یا بهانه ای است برای حذف منتقدان داخلی یا چشم زهر گرفتن از عامه مردم. فوقش این است فاحشه آی را جایگزین فاحشه آی بدتر بکنند. وگرنه نه بحث ارتقاست که مترسک سر خرمن است. مذاکره هم به معنای باج دادن و تعویق جنگ است برای همین یکشبه گرانی نازل میشه بر سر مردم
جواد
"از دست ندهید" یعنی چه ؟ این چیزها را که همه می دانند. همه می دانند جنگ بد است ولی این نظام جمهوری اسلامی است که با برنامه های موشکی و غیره از همه باج می گیرد و به جنگ تحریک می کند. . یک ذره سواد سیاسی هم بد نیست ها. شما مثل اینکه بیشتر نگران سرنگونی جمهوری اسلامی هستی.
اشکان
کامنت گذار هم نام بنده میفرمایند: "حملۀ نظامی بدترین بلایی ست که ترامپ می تواند بر سر ریاست جمهوری خود بیاورد... " به ایشان پیشنهاد میکنم کمی تاریخ بخوانند. جرج بوش, جنگ عراق را در مارس 2003 شروع کرد. یک سال و نیم بعد هم در نوامبر 2004 با شکست جان کری برای بار دوم به ریاست جمهوری رسید و هیچ بلایی هم سر ریاست جمهوری اش نیامد. این به هیچ وجه " هیجان زدگی" نیست. احساس مسئولیت است.
جمشید
جایگاه ولایت فقیه" و "جایگاه امام زمان" دیگر چه صیغه ای است "عقاید شیخیه" چه ربطی دارد به این موضوع چرا *** میگویید
اشکان
جناب اشکان گرامی ترامپ در همین دوره هم با دو میلیون و هشتصد و هفتاد هزار رای کمتر برنده شد. در ضمن انتخابات 2004 سه سال بعد از حملات یازده سپتامبر بود، شرایط امروز آمریکا با آن زمان متفاوت است. من هم صددرصد مخالف جنگ هستم ولی احساس مسئولیت که هر تحلیلی را توجیه نمی کند. اگر "جنگ به ما نزدیکتر است از نفسی که میکشیم" پس تا یک هفته یا نهایتا یک ماه دیگر باید شاهدش باشیم. در ضمن اگر ایشان تغییر تدریجی در "ساحت نظام" را راه حل می دانند چرا در ایران نماندند؟ در دوران روحانی که برخورد امنیتی شدیدتر بوده، "ارتقای سطح مطالبات صنفی" از آن حرفهای انشاوار است. چرا به جای خیزش عمومی، اصلاح طلبی (= استمرارطلبی) را گزینۀ مقابل جنگ طلبی قرار می دهند؟
پرهام
ترامپ در دوران رقابت ریاست جمهوری هم گقته بود برجام بدترین معاهده است، یعنی احتمال می رفت که از آن خارج شود، پس چرا می گویید "تهران گمان میکرد ترامپ اهل معامله است"؟ در ضمن بهتر بود برای برخی مطالب منبع می آوردید: "در نظر طراحان پنتاگون قطع دسترسی ایران به خلیج فارس در یک «جنگ محدود» کفایت میکند" "تخمین زده میشود که آمریکا برای فتح ایران به ۷۰۰ هزار سرباز نیاز دارد." "پیشبینی شده که با وقوع این جنگ ایران ۴۰ سال به عقب بازگردد." در ضمن منظورتان از "جنبش صلح، جنبش هنر و اندیشه است." چیست؟ لابد صلح ستمگر و ستمدیده در ساحت نظام؟ این یکی از بدترین مقالاتی بوده که تا به حال در زمانه خوانده ام.