ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

زندگی یکنواخت یک زن سر تراشیده برهمن

<p>حسین نوش&zwnj;آذر در گفت&zwnj;و&zwnj;گو با شهرنوش پارسی&zwnj;پور - این هفته در برنامه &laquo;با خانم نویسنده&raquo;، شهرنوش پارسی&zwnj;پور نویسنده&zwnj;ای را انتخاب کرده است که رمان او از هر نظر می&zwnj;تواند برای ما جالب باشد: پادما ویسواناتان یک خانم نویسنده هندی&zwnj;ست که در ادمنتون، آلبرتا به دنیا آمده و طبعاً زبان او انگلیسی&zwnj;ست، اما از پیشینه و فرهنگ و خاستگاه شرقی&zwnj;اش دور نیفتاده است.</p> <!--break--> <p>او در رشته جامعه&zwnj;شناسی تحصیل کرده و آنطور که خودش ادعا می&zwnj;کند هرگز قصد نداشته نویسنده شود. ابتدا چند نمایش&zwnj;نامه نوشته که نسبتاً مورد توجه قرار گرفته، نخستین رمانش را در کانادا منتشر کرده و سپس یک ناشر بزرگ آمریکایی به نام &laquo;رندوم هاوس&raquo; آن را تجدید چاپ کرده و این نقطه آغاز یک موفقیت بزرگ ادبی برای او بوده است. این کتاب، &laquo;The Toss of a Lemon&raquo; نام دارد و یک ساگای خانوادگی&zwnj;ست. درباره این رمان با شهرنوش پارسی&zwnj;پور گفت&zwnj;و گو کرده&zwnj;ام.</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120622_navisande_parsipur_nushazar_padma.mp3"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" alt="" /></a></p> <p>&nbsp;</p> <p>از شهرنوش پارسی&zwnj;پور می&zwnj;پرسم: <br /> &nbsp;</p> <p><strong>خانم پارسی&zwnj;پور، موضوع رمانی که می&zwnj;خواهیم امروز درباره&zwnj;اش صحبت کنیم، سرنوشت یک خانواده برهمن در هندوستان است. این رمان هم بسیار مورد توجه قرار گرفته در غرب. چه چیزی در سرگذشت این خانواده برهمن وجود دارد که برای خواننده ناآشنا با فرهنگ کهن هندوستان می&zwnj;تواند جالب باشد؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/parnupad03.jpg" alt="" />پادما ویسواناتان، نویسنده</p> </blockquote> <p>مى&zwnj;دانید که هند یک جامعه سنتىست. ساختارهاى طبقاتى در این کشور بسیار قوىست. برهمنان نخستین کاست طبقاتى هند هستند. البته این بدان معنى نیست که آن&zwnj;ها پولدار&zwnj;ترین هستند. بلکه اما مهم&zwnj;ترین به شمار مىآیند. آن&zwnj;ها حافظ سنتهاى قومى و در حقیقت&zwnj;&zwnj; همان گروه روحانیون کشور به شمار مىآیند. روشن است که زنى از کاست برهمن خود به خود حافظ سنت و نگهبان خانواده است. کتاب در عین حال به نکات ظریف دیگرى توجه دارد. ستاره&zwnj;شناسى به این مرد گفته است که هنگامى که پسرش به دنیا بیاید، خواهد مرد. مرد آن&zwnj;چنان به حرف ستاره&zwnj;شناس باور دارد که اندکى پس از تولد پسرش از دنیا مى&zwnj;رود. البته دیگر در زمانه&zwnj;اى نیستیم که زن را به همراه شوهر بسوزانند. بلکه زن وظیفه خود مى&zwnj;داند که پس از مرگ شوهر مو&zwnj;هایش را از ته تراشیده گوشه عزلت بگیرد. تمامى این کتاب حجیم شرح احوال این زن است که البته هیچ کار ویژه&zwnj;اى جز خانه&zwnj;دارى انجام نمى&zwnj;دهد. نویسنده با دقت و حوصله و از سر صبر این زندگى یکنواخت را دنبال مى&zwnj;کند. ما دختر این زن را مى&zwnj;بینیم که به ازدواج مردى درمى&zwnj;آید که قمارباز است. اما دختر از فردای روز ازدواج کارى جز زائیدن بچه ندارد. او شمار قابل تأملى بچه مى&zwnj;زاید. این واقعیت تلخ را مى&zwnj;توانیم از شرایط فعلى هندوستان درک کنیم. انبوه جمعیتى که به دنیا مى&zwnj;آیند چون به دنیا مى&zwnj;آیند. سنت مخالف سقط جنین و یا جلوگیرى از باردارى&zwnj;ست، در نتیجه زنان مى&zwnj;زایند چون مى&zwnj;زایند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>نویسنده، داستان زندگی روزانه و یکنواخت یک زن سر تراشیده برهمن را که کاری جز زاییدن ندارد، چطور روایت کرده؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>باید باور کرد که پادما ویسواناتان بیانى سرد و یکنواخت را در این کتاب به کار گرفته است. هنگامى که رمان را مى&zwnj;خواندم به نظرم مى رسید دارم به رودى نگاه مى&zwnj;کنم که به آرامش در جریان است بى آنکه حتى موج کوچکى ایجاد کند. این آرامش البته در آخرین مرحله به پایان مى&zwnj;رسد. زن دچار دردسر مى&zwnj;شود و چون به این&zwnj;کار آموخته نیست در گرفتارى دست و پا مى&zwnj;زند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>قهرمان این داستان و در واقع چفت و بست عاطفی و حتی اجتماعی خانواده برهمن مورد بحث در داستان یک زن است. این زن، چه ویژگی&zwnj;های شخصیتی دارد؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>این زن تجسم و مظهر پاکى و عفت است. اما هرچه پیش&zwnj;تر مى&zwnj;روید مى بینید این همه وفادارى به سنت جز کسالت و بدبختى تنیجه&zwnj;اى به بار نمى&zwnj;آورد. زندگى زن داستان چنان در دایره یک خانه حبس شده که حتى در جریان داستان ما از وجود شخصیت&zwnj;هایى همانند گاندى و نهرو که هم&zwnj;زمان با این زن زندگى مى&zwnj;کنند غافل مى&zwnj;مانیم. در دایره خانه این زن هیچ جایى براى هیچ چیز وجود ندارد. او فقط مراقب است دست از پا خطا نکند. من اغلب در خواندن رمان یاد سفر کوتاه خود به هند بودم و جمعیت انبوه مردم در خیابان که با نگاه ساده&zwnj;اى متوجه مى&zwnj;شدید همه خدمتگزار سنت&zwnj;هاى مرسوم کشور هستند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>&nbsp;گاهی پیش آمده که منتقدان این رمان را با آثار سلمان رشدی مقایسه کرده&zwnj;اند. آیا واقعاً این دو نویسنده، حالا غیر از اینکه هر دو از هندوستان آمده&zwnj;اند و زبانشان هم زبان انگلیسی&zwnj;ست، با هم از نظر سبک و زبان قابل مقایسه&zwnj;اند؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/parnupad02.jpg" alt="" />در رمان پادما همه چیز در خدمت حفظ آرامش است.</p> </blockquote> <p>من شباهتى میان کار پادما ویسواناتان و سلمان رشدى نیافتم. آثار سلمان رشدى همیشه از تحرک و پویایى ویژه&zwnj;اى برخوردارند. حرکت در آثار او بسیار شدید است و شخصیت&zwnj;ها دائم در حال جنبیدن هستند. در کار پادما اما همه چیز در خدمت حفظ آرامش است. از این نظرگاه کتاب اندکى از عدم تحرک رنج مى&zwnj;برد. زنى در خانه است و زندگى خارجى او از طریق مردى از کاست نجس اداره مى&zwnj;شود که هرگز پا به درون خانه او نمى&zwnj;گذارد. البته مطمئن نیستم که این مرد جزو کاست نجس&zwnj;هاست، بلکه اما یک نکته روشن است که او هیچگاه وارد خانه نمى&zwnj;شود. حتى هنگامى که زن مى&zwnj;گیرد نیز آن&zwnj;ها وارد خانه نمى&zwnj;شوند. همه کار&zwnj;ها در بیرون خانه انجام مى&zwnj;گیرد. در نتیجه زن بیشتر از پیش از مسائل جهان دور مى&zwnj;ماند. پسر او نیز مادر را جدى نمى&zwnj;گیرد. او زندگى پر تحرک و پویائى دارد، اما مادر را هرگز در کار&zwnj;هایش دخالت نمى&zwnj;دهد. در کار سلمان رشدى همیشه ده&zwnj;ها سوژه در کنار هم عملکرد دارند. در کار پادما ویسواناتان یک سوژه عمده و مرکزى به آرامش دور محور خود مى&zwnj;چرخد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>در آنتالوژی&zwnj;هایی که درباره ادبیات آمریکا تهیه می&zwnj;کنند، معمولاً فصلی را هم به نویسندگان مهاجر اختصاص می&zwnj;دهند. این فصل معمولاً با امی تان، نویسنده معروف چینی آغاز می&zwnj;شود. آیا به نظر شما پادما یک نویسنده مهاجر است؟ انگلیسی&zwnj;زبان بودن نویسنده تا چه حد می&zwnj;تواند موجب موفقیت او بشود. آیا تفاوتی هست بین پادما با مثلاً شهریار مندنی&zwnj;پور که فارسی&zwnj;زبان است، اما رمان سانسور یک داستان عاشقانه ایرانی&zwnj;اش بسیار مورد توجه قرار گرفت؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>پادما بدون شک یک نویسنده مهاجر آمریکایى&zwnj;ست. او استاد دانشگاه است و انگلیسى را بسیار روان حرف مى&zwnj;زند. این عامل موفقیت بسیار بزرگى&zwnj;ست. البته کار شهریار مندنى&zwnj;پور نیز مورد توجه قرار گرفت چون از وجود مترجمى بسیار دقیق و خوب همانند سارا خلیلى برخوردار بود. اما بدون شک دانستن زبان و به زبان کشور میزبان نوشتن یکى از رمزهاى موفقیت است. نویسندگان هندى و پاکستانى از این نظر اقبال بلندى دارند، چون انگلیسى را بسیار خوب یاد مى&zwnj;گیرند و بدون واسطه قادرند در میدان ادبیات انگلیسى&zwnj;زبان حرکت کنند. این نکته نیز قابل تأمل است که دنیاى انگلیسى&zwnj;زبان به فرهنگ هند بسیار بهاء مى&zwnj;دهد. بسیارى از مردم در آمریکا یوگا مى&zwnj;کنند، به موسیقى هند گوش مى&zwnj;دهند و یک پا هندو هستند. روشن است که در چنین حالتى ادبیات هند نیز از اقبال بلندى برخوردار است. پس کار پادما نیز در این میدان از موفقیت برخوردار شده است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در همین زمینه:</p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/12211">::برنامه رادیویی &laquo;با خانم نویسنده&raquo; در کتاب زمانه::</a></p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/2271">::برنامه&zwnj;های رادیویی شهرنوش پارسی&zwnj;پور در رادیو زمانه::</a><br /> <a href="http://shahrnushparsipur.com/">::وب&zwnj;سایت شهرنوش پارسی&zwnj;پور::&emsp;</a></p>

حسین نوش‌آذر در گفت‌و‌گو با شهرنوش پارسی‌پور - این هفته در برنامه «با خانم نویسنده»، شهرنوش پارسی‌پور نویسنده‌ای را انتخاب کرده است که رمان او از هر نظر می‌تواند برای ما جالب باشد: پادما ویسواناتان یک خانم نویسنده هندی‌ست که در ادمنتون، آلبرتا به دنیا آمده و طبعاً زبان او انگلیسی‌ست، اما از پیشینه و فرهنگ و خاستگاه شرقی‌اش دور نیفتاده است.

او در رشته جامعه‌شناسی تحصیل کرده و آنطور که خودش ادعا می‌کند هرگز قصد نداشته نویسنده شود. ابتدا چند نمایش‌نامه نوشته که نسبتاً مورد توجه قرار گرفته، نخستین رمانش را در کانادا منتشر کرده و سپس یک ناشر بزرگ آمریکایی به نام «رندوم هاوس» آن را تجدید چاپ کرده و این نقطه آغاز یک موفقیت بزرگ ادبی برای او بوده است. این کتاب، «The Toss of a Lemon» نام دارد و یک ساگای خانوادگی‌ست. درباره این رمان با شهرنوش پارسی‌پور گفت‌و گو کرده‌ام.

از شهرنوش پارسی‌پور می‌پرسم:
 

خانم پارسی‌پور، موضوع رمانی که می‌خواهیم امروز درباره‌اش صحبت کنیم، سرنوشت یک خانواده برهمن در هندوستان است. این رمان هم بسیار مورد توجه قرار گرفته در غرب. چه چیزی در سرگذشت این خانواده برهمن وجود دارد که برای خواننده ناآشنا با فرهنگ کهن هندوستان می‌تواند جالب باشد؟

پادما ویسواناتان، نویسنده

مى‌دانید که هند یک جامعه سنتىست. ساختارهاى طبقاتى در این کشور بسیار قوىست. برهمنان نخستین کاست طبقاتى هند هستند. البته این بدان معنى نیست که آن‌ها پولدار‌ترین هستند. بلکه اما مهم‌ترین به شمار مىآیند. آن‌ها حافظ سنتهاى قومى و در حقیقت‌‌ همان گروه روحانیون کشور به شمار مىآیند. روشن است که زنى از کاست برهمن خود به خود حافظ سنت و نگهبان خانواده است. کتاب در عین حال به نکات ظریف دیگرى توجه دارد. ستاره‌شناسى به این مرد گفته است که هنگامى که پسرش به دنیا بیاید، خواهد مرد. مرد آن‌چنان به حرف ستاره‌شناس باور دارد که اندکى پس از تولد پسرش از دنیا مى‌رود. البته دیگر در زمانه‌اى نیستیم که زن را به همراه شوهر بسوزانند. بلکه زن وظیفه خود مى‌داند که پس از مرگ شوهر مو‌هایش را از ته تراشیده گوشه عزلت بگیرد. تمامى این کتاب حجیم شرح احوال این زن است که البته هیچ کار ویژه‌اى جز خانه‌دارى انجام نمى‌دهد. نویسنده با دقت و حوصله و از سر صبر این زندگى یکنواخت را دنبال مى‌کند. ما دختر این زن را مى‌بینیم که به ازدواج مردى درمى‌آید که قمارباز است. اما دختر از فردای روز ازدواج کارى جز زائیدن بچه ندارد. او شمار قابل تأملى بچه مى‌زاید. این واقعیت تلخ را مى‌توانیم از شرایط فعلى هندوستان درک کنیم. انبوه جمعیتى که به دنیا مى‌آیند چون به دنیا مى‌آیند. سنت مخالف سقط جنین و یا جلوگیرى از باردارى‌ست، در نتیجه زنان مى‌زایند چون مى‌زایند.

نویسنده، داستان زندگی روزانه و یکنواخت یک زن سر تراشیده برهمن را که کاری جز زاییدن ندارد، چطور روایت کرده؟

باید باور کرد که پادما ویسواناتان بیانى سرد و یکنواخت را در این کتاب به کار گرفته است. هنگامى که رمان را مى‌خواندم به نظرم مى رسید دارم به رودى نگاه مى‌کنم که به آرامش در جریان است بى آنکه حتى موج کوچکى ایجاد کند. این آرامش البته در آخرین مرحله به پایان مى‌رسد. زن دچار دردسر مى‌شود و چون به این‌کار آموخته نیست در گرفتارى دست و پا مى‌زند.

قهرمان این داستان و در واقع چفت و بست عاطفی و حتی اجتماعی خانواده برهمن مورد بحث در داستان یک زن است. این زن، چه ویژگی‌های شخصیتی دارد؟

این زن تجسم و مظهر پاکى و عفت است. اما هرچه پیش‌تر مى‌روید مى بینید این همه وفادارى به سنت جز کسالت و بدبختى تنیجه‌اى به بار نمى‌آورد. زندگى زن داستان چنان در دایره یک خانه حبس شده که حتى در جریان داستان ما از وجود شخصیت‌هایى همانند گاندى و نهرو که هم‌زمان با این زن زندگى مى‌کنند غافل مى‌مانیم. در دایره خانه این زن هیچ جایى براى هیچ چیز وجود ندارد. او فقط مراقب است دست از پا خطا نکند. من اغلب در خواندن رمان یاد سفر کوتاه خود به هند بودم و جمعیت انبوه مردم در خیابان که با نگاه ساده‌اى متوجه مى‌شدید همه خدمتگزار سنت‌هاى مرسوم کشور هستند.

 گاهی پیش آمده که منتقدان این رمان را با آثار سلمان رشدی مقایسه کرده‌اند. آیا واقعاً این دو نویسنده، حالا غیر از اینکه هر دو از هندوستان آمده‌اند و زبانشان هم زبان انگلیسی‌ست، با هم از نظر سبک و زبان قابل مقایسه‌اند؟

در رمان پادما همه چیز در خدمت حفظ آرامش است.

من شباهتى میان کار پادما ویسواناتان و سلمان رشدى نیافتم. آثار سلمان رشدى همیشه از تحرک و پویایى ویژه‌اى برخوردارند. حرکت در آثار او بسیار شدید است و شخصیت‌ها دائم در حال جنبیدن هستند. در کار پادما اما همه چیز در خدمت حفظ آرامش است. از این نظرگاه کتاب اندکى از عدم تحرک رنج مى‌برد. زنى در خانه است و زندگى خارجى او از طریق مردى از کاست نجس اداره مى‌شود که هرگز پا به درون خانه او نمى‌گذارد. البته مطمئن نیستم که این مرد جزو کاست نجس‌هاست، بلکه اما یک نکته روشن است که او هیچگاه وارد خانه نمى‌شود. حتى هنگامى که زن مى‌گیرد نیز آن‌ها وارد خانه نمى‌شوند. همه کار‌ها در بیرون خانه انجام مى‌گیرد. در نتیجه زن بیشتر از پیش از مسائل جهان دور مى‌ماند. پسر او نیز مادر را جدى نمى‌گیرد. او زندگى پر تحرک و پویائى دارد، اما مادر را هرگز در کار‌هایش دخالت نمى‌دهد. در کار سلمان رشدى همیشه ده‌ها سوژه در کنار هم عملکرد دارند. در کار پادما ویسواناتان یک سوژه عمده و مرکزى به آرامش دور محور خود مى‌چرخد.

در آنتالوژی‌هایی که درباره ادبیات آمریکا تهیه می‌کنند، معمولاً فصلی را هم به نویسندگان مهاجر اختصاص می‌دهند. این فصل معمولاً با امی تان، نویسنده معروف چینی آغاز می‌شود. آیا به نظر شما پادما یک نویسنده مهاجر است؟ انگلیسی‌زبان بودن نویسنده تا چه حد می‌تواند موجب موفقیت او بشود. آیا تفاوتی هست بین پادما با مثلاً شهریار مندنی‌پور که فارسی‌زبان است، اما رمان سانسور یک داستان عاشقانه ایرانی‌اش بسیار مورد توجه قرار گرفت؟

پادما بدون شک یک نویسنده مهاجر آمریکایى‌ست. او استاد دانشگاه است و انگلیسى را بسیار روان حرف مى‌زند. این عامل موفقیت بسیار بزرگى‌ست. البته کار شهریار مندنى‌پور نیز مورد توجه قرار گرفت چون از وجود مترجمى بسیار دقیق و خوب همانند سارا خلیلى برخوردار بود. اما بدون شک دانستن زبان و به زبان کشور میزبان نوشتن یکى از رمزهاى موفقیت است. نویسندگان هندى و پاکستانى از این نظر اقبال بلندى دارند، چون انگلیسى را بسیار خوب یاد مى‌گیرند و بدون واسطه قادرند در میدان ادبیات انگلیسى‌زبان حرکت کنند. این نکته نیز قابل تأمل است که دنیاى انگلیسى‌زبان به فرهنگ هند بسیار بهاء مى‌دهد. بسیارى از مردم در آمریکا یوگا مى‌کنند، به موسیقى هند گوش مى‌دهند و یک پا هندو هستند. روشن است که در چنین حالتى ادبیات هند نیز از اقبال بلندى برخوردار است. پس کار پادما نیز در این میدان از موفقیت برخوردار شده است.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.