انفجار مین و جنگهای ناتمام
پرند خالقی − وجود مینها و زخمهای به جا مانده، برای قربانیان جنگ به یک یادآوری دردناک بدل شده است. هرروز با رنج و درد درمییابند جنگی که شروع شد، هرگز تمام نمیشود.
«روی زمینهایم توی باغهای انگور وحشی کار میکردم که انفجار شدیدی چشمانم را سوزاند. وقتی کلنگ را به زمین کوبیدم، دیگر چیزی نفهمیدم. شبها از شدت فکر و بیحوصلگی خوابم نمیبرد. ۲۴سال است که همه جا برایم تاریکِ تاریک است. عزیزانم را نمیتوانم ببینم. خودتان را چند دقیقه جای من بگذارید. تا دیروز زن و بچه و دوست و آشنا و هر چیزی را که دوست داشتم و نداشتم، میدیدم و حالا جز سیاهی چیز دیگری نمیبینم. ۲۴ سال است توی این وضعیت گرفتارم ولی سعی میکنم پیش خانوادهام مشکلات را بروز ندهم که ناراحت نشوند. ۳ تا نوه دارم. وقتی میآیند اینجا، خانه را به هم میریزند. دوست دارم یکبار هم شده آنها را ببینم اما حیف!»
اینها را اسماعیل نیکفر میگوید، مردی ۶۲ ساله از اهالی رِزان که ۲۴ سال پیش به علت انفجار مین، بینایی خود را از دست داده است. ردپای ترکشهای حاصل از انفجار مین روی صورت و بدن کاک اسماعیل برجا مانده است. او میگوید: «مناطق مرزی در درگیریهای اول انقلاب و دوران جنگ، بارها از سوی نیروهای خودی و غیرخودی مینگذاری و در طی سالهای بعد، تنها بخش اندکی از آنها پاکسازی شده است.»
ایران پس از مصر، دومین کشور آلوده به مین در دنیا و از نظر اراضی حاصلخیز آلوده به مین، اولین کشور است. رئیس مرکز مینزدایی ایران در اسفند ماه ۱۳۹۷ بیان کرد که ۴۲۰۰۰ کیلومترمربع از خاک ایران آلوده به مین و سایر مواد منفجره است. با این حال، جمهوری اسلامی تا به امروز از پذیرش عضویت در پیمان اتاوا خودداری کرده است. این پیمان استفاده از مینهای زمینی را منع میکند، ۱۵۸ کشور آن را امضا کردهاند، اما کشورهایی مثل ایران و آمریکا، از امضای آن خودداری کردهاند.
جمهوری اسلامی، مینگذاریها را به دولت عراق و سازمان مجاهدین خلق نسبت میدهد. اما این ظن قوی وجود دارد که حکومت ایران، حتی پس از دوران جنگ، برای جلوگیری از عبور کولبرها و همچنین برای مبارزه با پ.ک.ک (گروهی مسلح در کردستان ترکیه) و سایر سازمانهای مخالف حکومت ایران مانند کومله، پژاک، کودار، حزب دموکرات کردستان و...، مناطق مرزی را مینگذاری کرده باشد. عبور از بسیاری از مناطق مرزی به منزلهی قربانی بالقوه بودن برای مینهای پاکسازی نشده است. این مینها، همه ساله تعداد زیادی قربانی میگیرد و تنها بخشی از قربانیان مذکور، نظامی و مینروب بوده و سایر قربانیان که کشته یا مجروح میشوند، شهروندان عادی هستند.
آماری تکاندهنده
طبق آمار به دست آمده، مجموع تلفات ناشی از انفجار مین و دیگر انواع بمبها در ایران، طی سالهای ۱۹۸۸ تا ۲۰۱۷ میلادی ۹۹۲۵ نفر بوده است که از این تعداد ۲۸۲۳ نفر کشته و ۷۰۹۵ نفر زخمی یا قطع عضو شدهاند. رسانههای کردستان عراق میگویند که در نیمهی دوم سال ۲۰۱۸، بیش از صد کولبر به علت انفجار مین، کشته یا مجروح شدهاند. تنها در سال ۱۳۹۷، ۶٢ تن در ایران، قربانی انفجار مین شدهاند که از این بین، ١۴ نفر جان خود را از دست دادهاند و ۴٨ قربانی دیگر از ناحیههای دست، چشم و پا دچار قطع عضو، زخمی و یا دچار موجگرفتگی شدهاند. بسیاری از این قربانیان را کودکانی تشکیل میدهند که هرگز جنگ را ندیدهاند. جنگی نادیده که آیندهی آنها را برای همیشه دستخوش تغییر خواهد کرد. در بعضی از موارد کودکان مینها را میبینند اما چون فکر میکنند قلک یا اسباببازی هستند، به سمت مین رفته و همین اتفاق باعث آسیبهای جبرانناپذیر بر جسم و روان این کودکان میشود.
تنها در سال ۱۳۹۷، ۴ کودک به روی مین رفتند. در اردیبهشت ۱۳۹۷، شایان فرجی که ۱۲ سال داشت، بر اثر انفجار مین در مسیر مریوان به سنندج، هر دو دست و بینایی چشمان خود را از دست داد. ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۷، آخرین روز زندگی محمد امین قالبی حاجیوند بود که تنها ۱۲ سال داشت و بر اثر انفجار مین در غرب کرخه، جان خود را از دست داد. انفجار دوبارهی مین درغرب کرخه در بهمن ۱۳۹۷، باعث قطع دست سعید نیازی ۹ ساله و از بین رفتن بینایی او شد. در اسفند ۱۳۹۷، سعیده چنانی ۱۵ ساله بر اثر انفجار مین در دهلران، جان خود را از دست داد.
پروندهی قربانیان
در برخی نقاط از جمله بیابانهایی که هیچ فعالیتی در آنها صورت نمیگیرد، مین باقی مانده که لازم است در خصوص آنها اقدام شود. هرچند در نقاط پاکسازی شده نیز امکان وجود مین هست، اما احتمال آن بسیار کم است و اگر هم اتفاقی بیفتد کمیتهای وجود دارد که حوادث را بررسی کرده و در صورت تائید قربانیان آن را در ردیف جانبازان قلمداد میکند.»
اما این همهی ماجرا نیست. عثمان مزین، وکیل پایه یک دادگستری میگوید که این افراد با حقوقی بسیار ناچیز تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی قرار میگیرند و حقوق دریافتی، خرج سرسامآور زندگیشان را تأمین نمیکند. غالب این افراد سرپرست خانوار بوده و دیگر، شانس اشتغال و درآمدزایی را ندارند. در حالی که این افراد باید جانباز محسوب شوند و تحت حمایت دولت قرار بگیرند، پروندههای این افراد، چیز دیگری به ما میگوید. بررسی پروندهها گاهی به حدی به طول میانجامد که در طی درمانهای اولیه که هزینهی بسیاری دارد، هیچ نوع کمک مالی از نهادهای مربوطه به این افراد تعلق نمیگیرد. کلاسهای درس مناسب برای این کودکان آسیبدیده که اغلب عشایر و یا ساکن روستاهای مرزی هستند، وجود ندارد و مین با مشکلات جسمی و روحی همراهش، امکان تحصیل و اشتغال را از این کودکان میگیرد. مانند حمایتهای مالی برای درمان و گذران معاش، حمایتهای روانی و ارائهی خدمات روانشناسی برای کودکان و بزرگسالان آسیبدیده، فراهم نمیشود.
کمیسیون مادهی دو که مسئول رسیدگی به پروندهی قربانیان انفجار مین است، پشت درهای بسته و بدون حضور نمایندهای از سوی قربانی تشکیل میشود و افراد حاضر در جلسه تصمیم خواهند گرفت که فرد آسیب دیده، جانباز و شهید محسوب میشود. در غیر اینصورت فرد باید تحت پوشش بهزیستی یا کمیتهی امداد قرار بگیرد. کودکان حتی در صورتی که جانباز محسوب شوند، تا ۱۸ سالگی مستمری دریافت نخواهند کرد. این در حالی است که در بسیاری از موارد، فرد آسیبدیده، از طرف کمیسیون جانباز تشخیص داده نمیشود. یکی از دلایل اصلی این اتفاق این است که تعداد زیادی از این افراد، کولبر هستند و به علت آنچه جمهوری اسلامی، حمل بار قاچاق و عبور غیرقانونی از مرز مینامد، نه تنها جانباز محسوب نمیشوند؛ بلکه باید جریمه نیز پرداخت کنند! لقمان وحید یکی از این افراد بود. کولبری اهل شین آباد که پا و چشمش را به علت انفجار مین از دست داد و نه تنها مشمول حمایت مالی و درمانی نشد، بلکه در دادگاهی به علت عبور غیرقانونی از مرز به پرداخت ۱۱ میلیون تومان محکوم گردید.
قادر نباتی، کولبر دیگری است که در سال ۱۳۹۳ در نزدیکی بانه، پای خود را به علت انفجار مین از دست داده است. او میگوید: «نه دیه به من تعلق گرفت و نه جانبازی؛ نمیدانم در گزارش سانحه چه آورده بودند که در کمیسیون هیچ چیز به من تعلق نگرفت؛ شاید هم چون کولبر بودم، هیچ حمایتی از من نشد؛ گفتند بارت چه بوده؛ گفتم مقداری وسایل خانه و این چیزها؛ من یک کولبر سادهام؛ قاچاقچی نیستم؛ مشروبات الکی هم حمل نمیکنم؛ فقط دنبال روزی برای خانواده ام بودم که ناخواسته و بیتقصیر به این روز افتادم؛ حالا چه کسی باید پاسخگو باشد؛ من که گناهی ندارم.» قادر نباتی تنها فردی نیست که چنین شرایطی دارد. در سال ۱۳۷۹، نوجوانی ۱۵ ساله به نام هادی لگزی در هنگام وجین کردن علفهای هرز مزرعهی پدرش در بوکان، به علت انفجار مین بینایی هردو چشم و هردو دست را از دست داد. ناصر سرگردان، به علت انفجار مین در رودخانهی سقز دچار آسیبدیدگی شد. با این حال پس از گذشت سالها و با وجود دوندگی فراوان از مستمری و جانبازی بهرهمند نشدند.
قادر نباتی در ادامه میگوید: «من کولبرم؛ یک کارگرِ بیکار و خانهنشین که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد؛ نه بیمهای نه درآمدی و نه مستمریای؛ متولد ۱۳۵۱ هستم؛ دو تا بچه دارم؛ همسر دارم؛ خانوادهای بدون درآمد هستیم که در یک اتاق کوچک در خانه پدریام در سقز زندگی میکنیم. خرجم را هم با هزار منت از پدرم و برادرهایم میگیرم؛ هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم؛ منبع درآمدی هم ندارم؛ دو تا پسر دارم که هنوز کوچکند و به درد کار کردن نمیخورند؛ بزرگ هم که شدند، باید چه بکنند؛ اینجا کار نیست؛ باید مثل من بروند کولبری؛ آنها هم آیندهای بهتر از من نخواهند داشت؛ یا روی مین میروند؛ از کوه سقوط میکنند وقطع نخاع میشوند یا در سقوط کولاک و بهمن جان خود را دست خواهد داد؛ آنها هم آیندهای بهتر از من نخواهند داشت.»
وجود مینها و زخمهای به جا مانده، برای قربانیان جنگ به یک یادآوری دردناک بدل شده است. هرروز با رنج و درد درمییابند جنگی که شروع شد، هرگز تمام نمیشود.
در همین زمینه
- جان باختن دو کولبر در مریوان بر اثر انفجار مین
- وجود دوهزار هکتار اراضی مینگذاریشده در سردشت
- انفجار مین در قصرشیرین در دو سال گذشته ۲۸ نفر را کشته است
- مرگ یک کولبر ۶۰ ساله در کردستان بر اثر انفجار مین
- پنج مرزبان ایرانی کشته شدند
- پنج دانشآموز بر اثر انفجار مین در شهر مرزی مهران زخمی شدند
- قربانیان مین، همچنان بیبهره از پوشش بیمه درمان
نظرها
نظری وجود ندارد.