ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سپیده قلیان، از زندان قرچک ورامین: من ایستاده‌ام

سپیده قلیان، فعال مدنی در بند که حدود پنج ماه از بازداشت موقتش می‌گذرد، می‌گوید به او گفته شده است با تصمیم دادستان و برای تادیب به زندان قرچک ورامین منتقل شده است.

سپیده قلیان، فعال مدنی در بازداشت که روز دوشنبه ۱۳ خرداد ۹۸ از بند زنان زندان اوین به زندان قرچک ورامین منتقل شده است، در نامه‌ای که از این زندان نوشته، به جزییات این انتقال پرداخته و به شرح احوال خود پرداخته است.

نقاشی‌ای که سپیده قلیان در زندان کشیده است

این فعال مدنی که به دستور مقام‌های امنیتی جمهوری اسلامی همراه با اسماعیل بخشی، فعال کارگری و امیر (علی) امیرقلی، روز یک‌شنبه هشتم اردیبهشت ۹۸ از زندان سپیدار اهواز به زندان اوین منتقل شده بود، در این نامه که به دست زمانه رسیده، نوشته است:

«صبح روز دوشنبه، ۱۳ خرداد، مسئول بند در زندان اوین من را برای رساندن خبری احضار کرد. خانم مسئول بند سراسیمه و نگران به من گفت که حامل خبری ناگوار است. با وجود اینکه در ماه‌های اخیر هر روز شنونده‌ اخبار ناگوار بوده‌ام، اما از اینکه این خبر می‌تواند تصادف اعضای خانواده‌ام در مسیر دزفول-تهران برای ملاقات با من باشد، به خود لرزیدم.»

قلیان در ادامه نوشته است:

«دنیای زندان دنیای بی‌خبری است. زندانی در حالی که "هست" در واقع "نیست"، چرا که از آنچه آن‌سوی دیوارهای زندان می‌گذرد، غالباً اطلاع دقیقی ندارد. در نتیجه گاهی حتی خبر خوب هم برای زندانی بد است. خاصه آن که آن روز تلفن زندان هم قطع بود. اما خبری که به زعم مسئول بند، بد بود، تصمیم بر انتقال من از زندان اوین به زندان قرچک ورامین بود. زندانی که عموم زندانیان سابق در آن از وضعیت غیر انسانی و تحمل‌ناپذیر آن سخن گفته‌اند و حتی از دید مسئول زندان هم شکنجه‌گاه و تبعیدگاه است. اما پس از تحمل زندان‌های متعدد، پس از تحمل روزها رنج و بازجویی در انفرادی‌های وزارت اطلاعات و پس از انتقال به زندان اوین، انتقال به قرچک ورامین یک خبر بد نیست.»

پس از بازداشت دوباره سپیده قلیان در صبح یک‌شنبه ۳۰ دی ماه ۹۷، پرونده‌ای با چهار عنوان اتهامی برای او تشکیل شده است. این اتهام‌ها عبارتند از: «فعالیت تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور، همکاری با گروهای معاند و اخلال در نظم عمومی».

اسماعیل بخشی، امیر امیرقلی، ساناز الهیاری و امیرحسین محمدی‌فر از دیگر متهمان این پرونده هستند. شعبه هفتم دادرسی انقلاب تهران، مستقر در زندان اوین، بدون حضور وکیلان این متهمان، آخرین دفاعیات آنان را اخذ کرده است.

قرار است شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به اتهام‌های قلیان و برخی دیگر از متهمان‌ کارگری رسیدگی کند. قاضی صلواتی به صدور احکام سنگین برای قعالان مدنی و حقوق بشری معروف است.

حدود پنج ماه از بازداشت سپیده قلیان می‌گذرد. او در نامه خود از زندان قرچک ورامین درباره این روزها نوشته است:

«زندان زندان است و زندانی زندانی! خانم مسئول زندان گفت با تصمیم دادستان و برای تادیب من را قرچک ورامین منتقل می‌کنند. یعنی دستگاه قضایی و نهادهای بالادستی هم دقیقاً می‌دانند در اینجا چه خبر است: زندانی فاقد هر گونه امکانات اولیه، مملو از فشار و توهین و تحقیر. اکنون که زندانی این تبعیدگاه ضد انسانی هستم، آنچه که از روزهای انتهایی آبان سال گذشته تا امروز بر سرم آمده است را مرور می‌کنم. بازداشت غیر انسانی، شکنجه، بهتان، انفرادی، پخش اعترافات اجباری، ضرب و شتم و بازداشت خود و اعضای خانواده، زندان، از زندان به زندان، و از زندانی به زندانی دیگر.»

سپیده قلیان اولین بار در آبان سال گذشته و در جریان اعتراض‌های کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه بازداشت شد. او و اسماعیل بخشی که همزمان با هم دستگیر شده بودند، پس از آزادی اعلام کردند در دوران بازداشت شکنجه شده‌ و تحت فشار «اعتراف اجباری» کرده‌اند.

  • در همین زمینه

سپیده قلیان نوشته است:

«از ۲۷ آبان سال گذشته تا به امروز، همه چیز مانند یک کابوسِ غیر واقعی، اما شوربختانه درد‌آور و واقعی بوده است. مگر من چه کرده بودم که نهادهای قضایی و امنیتی حکومت، کمر همت بر نابودی زندگی من بسته‌اند؟ نهاد امنیتی دنبال چند قربانی است تا اعتراضات گسترده‌ کارگران هفت تپه را به گردن آنها بیندازد و به این طریق به روسای خود بگوید که بحران تحت کنترل است. نهادهای امنیتی گویا در خوش‌خدمتی‌ به سرمایه‌داران از هیچ ظلمی به معترضانِ وضع موجود دست نمی‌کشند. اما بحران تحت کنترل نیست حضرات! تجربه‌ جابه‌جایی در چند زندان مختلف من را به این شناخت رساند که وضعیت بحرانی اقتصاد، زاینده‌ فاجعه در زندگی طبقات فرودست شده است.»

قلیان در ادامه شرح همنشینی خود با زندانیان مختلف به این موضوع پرداخته است که وقتی با زندانیان فارغ از اتهام‌هایشان صحبت کرده، در انتهای هر گفت‌و‌گو به «این نتیجه‌ دردناک» رسیده که بحران اقتصادی زندگی افراد زیادی را به ورطه‌ نابودی کشانده است.

او در ادامه نوشته است:

«پس از اینکه اسماعیل بخشی و من از شکنجه گفتیم، برای در هم شکستن ما اعترافات اجباریمان را پخش کردند اما ظاهرا این حرکت هم نهادهای امنیتی را راضی نکرد و ما برای بار دوم بازداشت شدیم. حداقل در مورد خودم مطمئن هستم که پس از بازداشت انواع شکنجه را تحمل کرده‌ام. بلاتکلیفی مطلق در بیش از سه ماه بازداشت موقت‌‌(!)، انتقال از این زندان به آن زندان و تحقیرها و تهدیدها تنها بخشی از این شکنجه‌ها بوده است. ما را شکنجه می‌کنند که قبول کنیم شکنجه نشده‌ایم! اما واقعیت این است که از انتهای آبان سال گذشته تا امروز، هر روز ما شکنجه بوده است.»

سپیده قلیان اما تاکید کرده که هنوز ایستاده‌ است:

«واقعیت این است که انتقال به زندان قرچک ورامین، تنها موجب تقویت روحیه‌ من شده است، چرا که حافظان وضعیت موجود حتی از تغییر کردن من در زندان اوین ناامید شده‌اند. عاملان و حافظان وضع موجود نمی‌دانند تا وقتی که شکاف‌های عمیق اقتصادی و اجتماعی در پیکر این جامعه باشد، صدای اعتراض خاموش نخواهد شد و با برخوردهای سبعانه‌ با معترضان، نتیجه‌ای عایدشان نمی‌شود. من با تمام ستمی که در حق‌ام روا داشته‌اید همچنان ایستاده‌ام و روزها که بیشتر سپری می‌شود بیشتر بر حقانیت صدا و اعتراضم باور پیدا می‌کنم. مقاومت من در پیوند با مقاومت همه‌ کسانی‌ست که هجمه‌ تهدید و فشار، خم به قامت استوارشان نینداخته و نخواهد انداخت.»

قلیان در پایان‌نامه خود بار دیگر بر ایستادگی‌اش پای فشرده و نوشته است:

«من ایستاده‌ام چرا که بحران اقتصادی و اجتماعی عمیقی که من را به اعتراض واداشت، هنوز وجود دارد و نه تنها رفع نشده که تشدید نیز شده است.»

این نامه با ابراز امیدواری او برای آزادی و برابری به پایان رسیده است.

  • در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • هموطن بیکار

    درودبی پایان برشیرزنان ومردان دربند به شجاعت واستقامت شماغبطه میخورم ونمیدانم مثل شماتحمل وشهامت ایستادگی دربرابرظلم رادارم یااینکه درشرایط شماقراربگیرم وادهم وخودم راتسلیم جورکنم. چیزی که واقعیت دارداین موضوع هست که مانندشماکه ازهمه چیزتان دربرابرزورگویان به ظاهرموجه گذشته ایدوایستاده ایدانگشت شمارند. به امیدروزی که اکثریت به این درک برسندکه ایستادگی دربرابراقتدارگرایان وزورگویان تنهاراه نجات ازاین جهنمی است که برایمان ساخته اندوبرایش توجیهات ایدئولوژیک دارند. درهمین مملکت به فرودستان ظلم میشودوخیلی راحت چپاولمان میکنندولی جایی برای تظلم خواهی نیست,بعدادعادارندکه میخواهیم مظلومین جهان رانجات دهیم. بهرحال: ماعاشق این عجیب ویرانیم فرزنددلیرخاک ایرانیم ایران شهیداندروپرواز ایران اسیراندروآواز شایدروزی صدای حق خواهی شمااسیران جور,گلوی زورگویان رابگیردوخفه اشان کند شایدروزی بفهمندنمایندگان ویرانی وخرابی اندونه سازنده این مرزوبوم. شایدروزی به این فهم برسندکه نماینده خدانیستندوبیشتربه شیطان خدمت کرده اند.

  • «هفت تپه» خبرش گم شد و رفت

    شعری درباره هفت تپه، اسماعیل بخشی، سپیده قُلیان و خبرهای روز! همه جا آمده با تیتر درشت: نجفی همسر دوم را کشت همه جا توی خبرها نجفی پازل و رمز و معما نجفی همه یکجور مفسر شده اند شِرلُک هُلمز و جانی دالر شده‌اند! این وسط هیچ نشد کس نگران که چه آمد به سر کارگران! «هفت تپه» خبرش گم شد و رفت برخیِ همسر دوم شد و رفت! دستمزد همه‌شان را خوردند هفت تن کارگرش را بردند! «بخشی» آن روز چه آمد به سرش؟ «قُلیان» رفت و نیامد خبرش! به کجا رفتند آن هفت نفر؟ (راستی از زن اول خبر؟!) های ای هادی خواب‌آلوده بپّر از جا و نخواب آسوده داری از کارگران هیچ خبر؟ کوفتت باشد آن قند و شکر! شاعر: هادی خرسندی قسمت هایی از شعر