ناسیونالیسم و نامها: تغییر اسامی شهرها در ترکیه و ایران
مهدی شبانی ـ مدرنیسم از بالا در هر دو کشور ایران و ترکیه و ساختِ دولت-ملت مدرن بر مبنایی تک زبانی، تک قومی و تک مذهبی، پس از صد سال هنوز بحرانزاست.
در هفتههای گذشته تغییر نام شهر «درسیم» در ترکیه بسیار خبرساز شده است. این شهر که نامش در دوران آتاتورک و در سال ۱۹۳۵ به «تونجلی» تغییر کرده بود، در منطقهای با اکثریت علوی و کرد در جنوب شرقی ترکیه واقع شده است.
«درسیم» کلمهای با ریشه کردی و زازاکی (از زبانهایی با ریشۀ مشترک با فارسی و کردی) است که ترکیب دو کلمۀ «در» و «سیم» به معنای «دروازۀ نقره» است. نام این شهر پس از اعلام جمهوری ترکیه و در پی سیاستهای ملیگرایانه آتاتورک به «تونجلی» تغییر یافته و در ادبیات رسمی ترکیه از این اسم استفاده میشود. از طرف دیگر در سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۳۸ ارتش ترکیه عملیاتی با نام «تونجلی» علیه علویانِ ساکن درسیم اجرا کرد که منجر به کشتار بیش از سیزده هزار نفر از ساکنان علوی این منطقه شده و «قتلعام درسیم» نامیده میشود. علیرغم قانونی نبودن نام «درسیم» کردها و علویهای ترکیه در گفتوگوهای غیررسمی معمولا از این اسم استفاده میکنند.
شهردار کمونیست و سیاستِ بازگشت
در پی انتخابات اخیر شهرداریهای ترکیه، کاندیدای کمونیست این شهر، محمت ماچواغلو برنده انتخابات شد و یکی از اولین اقدامات او پس از رسیدن به مقام شهرداری، تغییر نام این شهر و بازگرداندن نام اصلی آن بر سر در شهرداری این شهر بوده است. محمت ماچواوغلو هنگام اعلام این تصمیم گفت: «اکثریت شورای شهر برای زنده نگهداشتن فرهنگ، تاریخ و باورهای مردم منطقه به تغییر تابلوی شهرداری تونجلی به شهرداری درسیم رای دادهاند. همچنین این شورا اجازه استفاده از زبانهای کردی و زازاکی را، در کنار زبان ترکی، برای ارائه خدمات به شهروندان این شهر مجاز اعلام میکند.»
این تصمیم که توسط شورای شهر درسیم (تونجلی) گرفته شده با واکنشهای شدیدی روبرو شده است. دولت باغچلی رهبر حزب ناسیونالیستِ حرکت ملی، در واکنش به این تصمیم گفت: «در ترکیه هیچ مکانی به نام درسیم وجود ندارد و وجود هم نخواهد داشت.»
بسیاری از احزاب و شخصیتهای ملی میانهرو نیز به این تصمیم اعتراض کرده و این تغییر نام را درست یا غلط، در شرایط حاضر ترکیه بیجهت و مناقشه برانگیز خوانده و حتی در درون خود حزب کمونیست که دل در اندیشههای لائیک آتاتورک دارد نیز این اقدام با اعتراضات بسیاری مواجه شده است.
تغییر اسامی شهرها و به صورت ویژه، شهرهایی با نام کردی و ارمنی در دوران آتاتورک در دستور کار قرارگرفت. از مهمترین این تغییرات میتوان به تغییر نام قدیمیترین و مهمترین شهر کردنشین ترکیه یعنی «آمِد» به «دیاربکر» و «قسطنطنیه» به «استانبول» نام برد.
هرچه با اینکه نام شهر استانبول پیش از این و پس از فتح آن توسط سلطان محمد فاتح از «کنستانتیپول» به «قسطنطنیه» تغییر کرده بود، موجب التهابی در افکار عمومی نشد، تغییر نام «آمِد» به «دیاربکر» هنوز هم یکی از موضوعات جنجال برانگیز و حساس در جامعه ترکیه است. از یک طرف کردها بر استفاده از این نام قدیمی اصرار دارند. از طرف دیگر ملیگرایان ترک استفاده از این نام را حمایت از حزب کارگران کردستان (پ ک ک) -که از طرف حکومت ترکیه به عنوان سازمانی تروریستی شناخته میشود- میدانند. چنانکه حتی رجب طیب اردوغان نیز در چندین مورد در سخنرانیهایش نسبت به استفاده از نام «آمِد» هشدار داده است.
ایران و سیاست تغییر نامها
تغییر اسامی شهرها در ایران نیز به صورت ویژه در دوران رضا شاه و سپس بعد از انقلاب ۵۷، یکی از بحث برانگیزترین تصمیمات حکومتی بوده است.
در دوران رضا شاه با گرته برداری از ایدههای آتاتورک در مدرن سازی و ساخت دولت-ملت جدید بر پایه یک زبان و یک قومیت، زبان واحد، مهمترین عامل وحدتبخش ملی تلقی گردید.
رضاشاه پس از بازگشت از سفر به ترکیه و دیدار با آتاتورک، با ایجاد فرهنگستان زبان، سعی در پاکیزه کردن زبان فارسی از کلمات غیر فارسی و به صورت ویژه، لغات عربی کرد. سپس کمیسیون جغرافیا به ریاست رضازاده شفق به عنوان زیر مجموعۀ فرهنگستان زبان، کار فارسیسازی نام شهرها و مکانهایی که نام غیر فارسی داشتند را در پیش گرفت. این کمیسیون زیر نظر شخص رضاشاه، بیش از ۱۰۷ عنوان جغرافیایی ابداع کرده که بیشترین این تغییرات مربوط به مناطق ترک، کرد و عرب نشین بودند.
در اولویت قرار دادن احیای نامهای قدیمی یا نام فارسی شهرها، تغییر اسامی مناطقی که با کلماتی چون چای، سو، داغ و سایر ترکیبهای غیرفارسی ساخته شده و تعویض اسامی ترکی یا عربی طایفهها و عشایر ایران به فارسی از الویتهای کمیسیون جغرافیایی برای تصویب اسامی جدید بود.
حتی بنا به شهادت سفرنامههایش در بعضی موارد، رضاشاه شخصا نام جدیدی برای شهرها و مناطق کشور برمیگزید. از جمله این تغییرات، نام جدید ایالت خوزستان بود: «من در مرکز امر كردم این ایالت را به نام حقیقی و شریف خود یعنی خوزستان بخوانند و به تمام ادارات دستور دادم که ابداً این ولایت را عربستان ننویسند.»
اگرچه باید اشاره کرد که خوزستان از قرون ابتدایی شمسی به این نام خوانده میشده است، این تغییر نام شهرها و مناطق تنها به تعویض کامل اسامی مانند تبدیل «محمره» به «خرمشهر»، «دزداب» به «زاهدان»، «بارفروش» به «بابل»، «فهرج» به «ایرانشهر»، «ناصری» به «اهواز»، «انزلی» به «پهلوی» و «ارومیه» به «رضائیه» خلاصه نشده و در بسیاری از موارد لهجۀ نامها نیز تغییر یافتند. مثلا شهر «آراز» به «ارس»، «ساوالان» به «سبلان» و «عبادان» به «آبادان» تبدیل شدند. در برخی از موارد نیز معنای اسم شهر به فارسی ترجمه و به عنوان نام رسمی شهر برگزیده شد مانند تبدیل نام «بین گول» به «هزار برکه».
در نهایت تغییر نامهای جغرافیایی به نام ایران هم رسیده و او نام کشور را به صورت رسمی از «پرشیا» به «ایران» تغییر داد. این تغییر در دی ماه ۱۳۱۳ طی بخشنامهای از طرف وزارت امور خارجه به کلیه سفارتخانههای ایران در خارج از کشور و سفارتخانههای کشورهای خارجی در ایران، اعلام شد: «چون مملکت ما به اسم ایران خوانده میشود و سکنه آن ایرانی هستند، علتی ندارد که در ترجمه اروپایی ایران را «پرس» و ایرانی را «پرسان» بخوانند، حال آنکه پرس یا پارس، یک قسمت از مملکت ایران است و ایران، هم نشانۀ عظمت و جلال ایران باستان و هم نشانۀ نژاد آریایی ماست.»
تغییر اسامی شهرها و مناطق جغرافیایی تنها به تغییر به اسامی ایرانی منحصر نشده و سیاست دیگری نیز که رضا شاه دنبال میکرد، زدن مهر نام خود و خاندان پهلوی بر جغرافیای ایران نیز بود. او که در ابتدا بنا به پیشنهاد محمدعلی فروغی نام «پهلوی» را به عنوان فامیل خود برگزید در پی آن نام بسیاری از شهرها را نیز با ترکیبی از پهلوی، سپه، شاه و رضا ساخت. قهرمان میرزا سالور در واکنش به این تغییرات اسمی چنین نوشت: «در جایی که ناصرالدین شاه پنجاه سال سلطنت کرد و این همه بنا ساخت و فقط یک خیابان را ناصریه نامید و یک بند در شط العرب ناصری شد، اما این آدم در ظرف چهار سال نصف ایران و تهران را پهلوی، رضا و سپه اسم گذاشته است.» حتی يحيي دولتآبادي هم كه خود در روي كار آمدن سلسلۀ پهلوي نقش داشت نیز به این تغییر اسامی چنین اعتراض کرد: «اگر در هر تغيير سلطنت آثار پيش را محو كنند و يا نام اثرگذارندگان را بردارند، نام محوكنندگانِ نام گذشتگان هم به دست آيندگان محو میگردد.»
پس از انقلاب بسیاری از این شهرها به نامهای قبلی خود بازگشته و بخشی دیگر دوباره تغییر نام دادند.
از مهمترین این تغییر نامها در دوران پس از انقلاب میتوان به تغییر «کرمانشاه» ابتدا به «قهرمانشهر» و سپس به «باختران» اشاره کرد. هرچند در نهایت این تصمیم در پی مخالفهای گسترده مردمی در سال ۱۳۷۲ دوباره به «کرمانشاه» تغییر کرد.
مدرنیسم از بالا در هر دو کشور ایران و ترکیه و ساختِ دولت-ملت مدرن بر مبنای تک زبانی، تک قومی و تک مذهبی، با بحرانهایی روبرو بوده است که طی این صد سال هنوز بحرانزاست.
سیاستهای تک زبانی و تک قومیتی نتوانسته است بحرانها و شکافهای این جوامع موزائیکوار را پاسخی درخور بدهد. و حتی بازگشت نام اصلی شهری کوچک در منطقهای دورافتاده نیز میتواند بحرانها و شکافهای موجود در جامعه را دوباره به صحنه آورده و جامعه را دو قطبی کند. به نظر میرسد راه برون رفت از این شرایط به رسمیت شناختن زبانها و قومیت ها و همه اقلیتهایی باشد که در این جغرافیا زندگی میکنند.
نظرها
صمد احمدی
سلام و عرض ادب نویسنده محترم ترکیه را با ایران قیاس کرده و عدم کاربرد نام های چند صد ساله ترکیه مثل " آمد" و "درسیم" را محکوم و مذموم دانسته است اما از ایران که مثال زده، استفاده از نام های چندصدساله مثل خوزستان و بابل و غیره را کار بدی دانسته است. این استاندارد دوگانه را لطفا توضیح دهند. نکته بعدی درباره نام ایران است که به طور شکسته و ناقص بیان فرموده اند یعنی نمیگوید که دولت ایران (حالا شما بگویید رضا شاه یا رضا خان)، نام " ایران" را برای غربی ها تغییر داد نه برای ایرانی ها و مردم داخل. و عرض کردم ناقص چون ایشان رجوع نکرده به اسناد یا بیان نمی فرماید که در مباحث آن زمان در "وزارت خارجه ایران" طرح شده بود که به دلیل موج آریایی گرایی جهانی بعید نیست یک کشور یا جمهوری تازه ساخت اروپایی یا همسایه نام بین المللی خود را "ایران" برگزیند و آنگاه مشکل در مشکل پیش خواهد آمد برای ایران. مانند کاری که در سرزمین اران قفقاز شد و یک جمهوری شوروی نام آذربایجان را روی خود گذاشت و بین الملل چه میدانست که نام آذربایجان از کجاست و صدهاسال بر کجا اطلاق میشود.
Mehran
دوست عزیز، به خصوص در زمینه مطالب تاریخی کمی تحقیق پیش از نشر مطلب بسیار پسندیده خواهد بود. در باره کل متن وارد بحث نمیشوم جز اینکه بسیار ناقص است. تغییر نام ها در اغلب کشورهای دنیا انجام گرفته. کافی است نگاهی بیندازید به اروپای قرن بیستم. فقط خواستم شما را در ارتباط با نام خوزستان ارجاع بدهم به مطلبی که در همین سایت زمانه منتشر شده است: *** همین طور که میبینید در نیمه قرن ۱۸ میلادی نام این منطقه خوزستان آمده است. ------ ویراستار زمانه: سپاس کاربر گرامی. همانطور که در نقشه آمده در مقاله و نیز در متن ذکر شده، خوزستان از مدتها پیش نام این استان بوده است؛ حتی قرنها قبل از نیمه دوم قرن ۱۸ میلادی.
روزبه
کار نکوهیدهی رضا شاه (نام خود بر شهر و خیابان گذاردن) نباید کار شایستهی او را بپوشاند: شهر و استان و وزارتخانه ایران باید با واژه و نام ایرانی خوانده شود. گوئیم نام غیر ایرانی فلان شهر پیشینهی چند دهه یا چند سده (به ندرت) داشت. که چی؟ فرانسه ۲۰۰ سال است که فرنسه است. ایتالیا ۱۰۰ سال. همین امروز در این مورد در این کشورها درگیری وجود دارد. که چی؟ چون میخواهیم کشوری به نام ایران داشته باشیم، ابزار آن را هم باید فراهم کنیم و بایستههای آنرا هم بپذیریم. و از ننر بازی و نق زدن دست برداریم.
naser
اگر در کشوری تغییر نام انجام شده دلیلی برای خوب بودن انجام این کار در ایران نیست ، به خصوص که تغییر نامها در ایران برای تغییر هویت و یکسان سازی هویت بوده است و دلیل دیگری ندارد ، اگر دارد ، مدافعان این نظر به شکل مستدل بفرمایند ما هم روشن بشویم ، دیگر اینکه در مورد خوزستان باید گفت در زمان رضا شاه و با اضافه شدن مناطقی از ولایت لرستان به ولایت عربستان ، استان خوزستان تشکیل شد(همزمان با ایجاد تقسیمات کشوری با نام استان)اسم عربستان هم از زمان صفویها به جای اقلیم اهواز به کار گرفته شد ، در خوزستان امروزی فقط اسم اهواز هست که به شکل صحیح تاریخی خودش باقی ماند(که آنهم برای مدتی و از زمان ناصر الدین شاه ناصریه یا ناصری نام گرفته بود) ، اگر نه تقریبا تمام شهرها و حتی مناطق داخل شهرها هم اسمشان عوض شد ، محمره=خرمشهر ، عبادان=آبادان ، معشور=ماهشهر ، خور موسی=بندر پهلوی بعدها بندر امام ، دورق یا فلاحیه= شادگان ، خفاجیه=سوسنگرد و ..... مشکل این هست که الان کسانی هر نوع سخن و نوشته ای که غلط بودن رفتار نظامهای پهلوی و جمهوری اسلامی ، نسبت به اقوام غیر فارس ایران را مطرح می کند ، به بهانه وطن دوستی و تمامیت ارضی ، به باد توهین و تهمت گرفته می شود و با ژست مدرنیسم و دمکراسی ، سعی در خفه کردن دیگران می کنند.
بابک
نویسنده ملقمهای از قومگرایی را در پشت این نوشته پنهان کرده است. چند سده به عقب برویم و ببینیم چند در صد از مردم در جایی که ترکیه نامیده شده ترک بودند و به ترکی سخن میگفتند. بعد آتاتورک آمد و پانترکیسم شد بلای این منطقه. حال نویسنده ترکیه را با ایران مقایسه میکند و تغییر نامها در ترکیه که ریشه در پانترکیسم دارد را با تغییر نامها در ایران مقایسه میکند. لطفا بگویید تغییر دزداب» به «زاهدان» و «بارفروش» به «بابل» چه ربطی به ملی گرایی دارد؟
آرمان
قسطنطنیه یا کنستانتینوپل؟
یک کم تحقیق
یک نوشته بدون تحقیق شهر زاهدان کمتر از 100 سال قدمت دارد و اولین بار این شهر در زمان خود پهلوی اول ساخته شد دزداب هم نام شهر نبوده نام یک منطقه و دشت بوده به دلیل اینکه اب رود در این دشت به زمین فرو میرفته و از ان بیرون نمیامده اسم دزداب رویش گذاشتند کههمین هم اسم فارسی هست
حامد بیاتی
موضوع تغییر لهجه ای اسامی واقعا غیر علمی مطرح شده. نوشتید آراز به ارس و ساوالان به سبلان تبدیل شد که طرح نادرستی داره و موضوعش غلطه. اسامی جغرافیایی دارای تاریخی هستند که با منابع تاریخی مکتوب ارتباط داره تا با لهجه امروزی. مثلا شمرون اسم لهجه ای است ولی اسم آنجا شمیران است. یا تهرانیها میگن لالون . درحالیکه اسمش لالان است بعنوان روستایی در شمال تهران. لهجه های زنده و جاری امروزی برای سرزمینهایی که چند هزارسال سابقه استقرار در آنجاها را دارند اصلا ملاک نیست . منابع کتبی شکل درست را نشان میدهند و ایران از ۱۲۰۰ سال قبل اسامی جغرافیاییش در هزاران کتاب و اسناد تاریخی و دولتی و مالیاتی و غیره ثبت است. سبلان و ارس اسامی مستند مکتوب و تاریخی اند. و نیز اروند و خوزستان و شوش و شوشتر و سوسنگرد که همان شوشان گرد است در غرب شوش. و صدها نام دیگر از جمله اهواز که سوق الاهواز را مشهور تاریخ است. بله بعضی اسامی جدید هم ساخته شد مثلا دهکرد شد شهرکرد چون شهر شد. و زاهدان. ولی اکثرا اسمها تاریخی هستند و مال اونجا بود .
کرماشانی
در همان زمان تغییر نام کرمانشاه، روشنفکران و نویسندگان این شهر تأکید کردند که نام اصلی این شهر «کرماشان» است و نه «کرمانشاه» و این تغییر شکل در نتیجۀ فارسی نویسی این واژۀ کردی اتفاق افتاده است. لازم است که نام «کرمانشاه» هم به «کرماشان» تغییر یابد و استفاده از این تلفظ اشتباه و مجعول، متروک گردد. Kermashan remains Kermashan forever.
روزبه
کاربر ناصر خواستارِ روشن نمودن پایهی درستی تغییر نامهای غیر ایرانی به ایرانی در ایران شده. (البته عبارت "اقوام غیر فارس" دم خروسِ پوزیسیون سیاسی این جناب است، روی "سیاسی" تاکید میکنم.) درستی این کار سه پایه دارد: ۱) اصالت تاریخی زبانها و فرهنگتبارهای ایرانی در این سرزمین. سوای خوزهها و لولوبیها و دیگران که امروز دیگر وجود فرهنگگروهی ندارند، مردم با ریشه زبانیفرهنگی ایرانی (تیرههای کرد، پارسها بلوچها، گیلکیها، لرها، مازنیها، غیره) قدیمیترین مردم این سرزمین هستند. ۲) ملت یک فرماسیون سیاسی است که دست کم سه مایه دارد: کشور (خاک)، زبان، دولت. در سرزمین ایران چه زبانی باید گستردگی کشوری داشته باشد؟ زبانهای ایرانی. اگر نیاز باشد دولت باید با ابزار قدرت این را پیش برد. همانگونه که رضا شاه انجام داد. حق "آموزش زبان مادری" محفوظ است، ولی نه "آموزش به زبان مادری" که این چیزی جز جداخواهی قومگرایان با چراغ خاموش نیست. ۳) سیستم لیبرال دموکراتیک با قومگرایی همانگونه که با دینگرایی (در ایران: اسلامگرایی) در تضاد است. زبان رسمی کشور، هم وزن پول رسمی، قانون و دولت یگانه در کشور، برابری فردی از دید قانون، و غیره است. اینها شروط لازم برای پیشرفت اقتصادی و مدنی و فرهنگی فرد فرد مردم است. جناب ناصر فراموش نکند که رجعت دادن به "واقعیتهای تاریخی"، مثلا (از دید او) نامهای عربی شهرهای خوزستان، به عنوان مشروعیت، چیزی جز رجعت دادن به چیرگی ژئوپولیتیک نیست. سیاست مسلمانان در سدههای نخست چیرگی بر ایران کوچاندن ایلهای عرب از شمال حجاز به خوزستان برای ایجاد نوار دفاعی بود. همانطور که این یک واقعیت ژئوپولیتیک بود و پیشینهی تاریخی ایجاد کرد، برای نمونه، تغییر نامهای شهرهای خوزستان هم یک اراده سیاسی دولت ایران بود و با زمان و سیاست فرهنگی درست (نه جمهوری اسلامی!) پیشیینهی تاریخی میگردد.
مهدی
رضا شاه و دار و دسته اش یک شبه به فکر تحول و توسعه و مدرنیزه کردن ایران به سبک اروپایی افتادند و خواستند که یک شبه راه صدساله بپیمایند فارغ از اینکه توجهی به زیرساختها و پیش زمینه ها نشد به زعم اینان برای ایجاد ملت واحد باید زبان و فرهنگ سایر اقوام از بین میرفت حتی اقوامی که مثل تورکها در اکثریت بودند و در این راه به تحقیر و تمسخر اقوام و از بین بردن و فارسیزه کردن نامها و اجبار تکلم غیر فارسی زبانان به زبان فارسی پرداخت
مهدی حسین پور
تغییر اسامی در ایران ریشه در باستانگرایی و پانفارسیسم رضا پالانی و دارو دسته اش دارد رضا پالانی میخواست یک روزه ایران تبدیل به اروپا بشه دریغ از ایجاد و توجه به زیرساختهای فرهنگی و اجتمائی و اقتصادی . روح شوونیسمی و نژاد پرستانه رضا شاه به او اجازه نمیداد که به این امر فکر کنه که ایجاد اتحاد و ملت واحد در از بین بردن زبانها و فرهنگها میسر نمیشه بلکه در احترام به اقوام و زبانها و فرهنگها خلاصه میشه
داریوش
کسانی کە اعترض به تغییر نامهای باقدمت گاهی هزاران ساله را نق زدن میخوانند هرگز قبول میکنند که نام شهر و دیارشان به نامهای ترکی یا کردی یا بلوچی تغییر کند؟ ایران زمانی کشور همه ی ساکنان آن می شود که به فرهنگ همه ساکنان آن به یک اندازه احترام گذاشته شود. در ضمن نام اصلی کرمانشاه هم بر اساس اسناد تاریخی "کرماشان" است، همانگونه که مردم بومی میگویند. سنندج هم نامی بی معنی و جعلی برای "سنه" است.
روزبه
جناب داریوش، شما اگر در خاک ایران یک نام با "قدمت هزاران ساله" که ایرانی نباشد و به ایرانی تغییرش داده باشند پیدا کردی، من رو هم در جریان بگذار! اینگونه بیمدرک سخن گفتن (مانند کاری که متاسفانه نگارنده در مورد بسیاری از نامها انجام داده)، یعنی جعل تاریخ کردن، فریبکارانه است. من کامنتی ریز درباره پایههای تاریخیسیاسی اهمیت پارسی به عنوان زبان رسمی نوشتم که متاسفانه زمانه سانسورش کرده. قومگرایی همانقدر در تضاد با فرهنگ شهری و سیستم لیبرال دموکراتیک است که دینگرایی. بسیاری از کسانی که سنگ قوم را به سینه میزنند، زبان و فرهنگ اصلا برایشان مهم نیست و تنها در رمهجویی دنبال پنهان کردن بیمایگی خویش هستند. اپورتونیستها و سوداگران سیاسی هم در اینها ابزار قدرتجویی خود را میابند.
روزبه
قدمت زبان آذری به عنوان زبان بیشتر مردم آذربایجان بیش از ۵۰۰ سال نیست، یعنی از آغاز دوره صفوی. آذری یک زبان است، نه قوم. فرهنگ آذری همانقدر با مثلا فرهنگ بلوچی دور یا نزدیک است که سایر فرهنگهای ایرانی. اینها واقعیتهای تاریخی هستند. کاربری که میگوید "تورکها" اکثریت مردم ایران را تشکیل میدادند بهتر است از رویابافی به واقعیت بازگردد. دیگری که فرق ملت و فرهنگ را نمیداند بهتر است پیش از دهان گشودن زحمت خواندن چند صفحه را به خود بدهد.
شهروز
نویسنده مقاله از دیدگاه قوم گرائی و تئوری توطعه به تغییر نامها پرداخته است.در ترکیه تغییر نامها بر اساس عقاید پانترکیسم بوده است مثل همان درسیم به تونجلی ترکی.ولی تغییر اسامی در ایران که نگارنده مقاله اشاره کرده بر اساس پانفارسیسم نبوده است.برای مثال که نگارنده مقاله هم اشاره کرده تبدیل نام شهر بارفروش به بابل را نگاه بیندازیم این تغییر از نام فارسی بارفروش به نام غیر فارسی تغییر یافت .بابل نامی بومی و نام ویژه یک رودخانه در مازندران است که از کنار شهر بابل یا نام فارسی اش بارفروش بود می گذرد. این نشانده بی اعتباری نظریه تغییر نامها برای فارسیسه کردن نامهاست می باشد.اگر اینطور بود باید نام فارسی بارفروش تغییر نمی کرد.اعمال ترکیه پانترکیسم با ایران قابل قیاس نیست.
رامین
توجیه و مطرح کردن موضوعاتی غیر واقعی و غیر ثابت شده و مورد تردید و غیر قابل استناد ، که همیشه از طرف طرفداران یک موضوع تکرار می شود ، را نمی شود استدلال علمی و مقبول ، به حساب بیاوریم ، هیتلر و صدام و خامنه ای هم تا دلتان بخواهد برایتان استدلال می کردند و می کنند که طرز فکر و روش و رفتارشان معقول و درست بوده و هست ، حالا حکایت هموطنان طرفدار یکسان سازی و فارس سازی ایران هست که همیشه در برایشان بر یک پاشنه می چرخد و قابل مناقشه هم نیست ، یکی از گزافه ترین ادعاها این هست که مردم ایران همه فارس بوده اند و بعدها بخشهائی از آنها ، ترک و لر و عرب و کرد و مازنی و گیلکی و بستکی و تالشی و بلوچ و سیستانی و کرمانجی و ..... شده اند . در شبکه من و تو برنامه ای بود(نمی دانم هنوز هست یا نه) به نام بفرمائید شام ، در یکی از قسمتها یک خانم گیلکی درباره یک غذا از منطقه گیلان صحبت کرد و بعد خیلی عادی پرسید راستی قورمه سبزی در اصل غذای کدام منطقه هست ، آقای جوان موجود در جمع خیلی سریع گفت تهران ، خانم پرسید چطور ؟ آقای جوان اینبار گفت : چرا دیگه ، هزاران سال هست که قورمه سبزی مال تهران هست!!!!! تکرار ادعا و با شدت بیشتر و بزرگتر ، این منطق آقای جوان ، همان منطق اکثر هموطنان هوادار یکسان سازی و مخالف هویت غیر فارسها هست . راستی از ترکهای تبریز بپرسید قورما یعنی چه ؟
داریوش
جناب روزبە نام ئاویەر را در کتاب "کوههای ناشناختە اوستا" وهەورامان را در شعر ی کە در زمان حملەی مسلمانان نوشتە شدە بر پوست ئاهونوشتە شدە مطالعه کنید. گذشته از آن بدون تحقیق زبانشناسی و اتیمولوژی موردی شما هرگز نمیتوانید ثابت کنید که نامهایی که توسط مردم بومی یک منطقه استفاده می شود هزاران ساله نیست.. نوشته ها ی شما مملو از ایراد های دستوری و محتوایی است. شما که حتی فارسی را به درستی نمی نویسید چطور به خودتان اجازه می دهید دیگران را وادار کنید که به زبان نیمه عربی شما سخن بگویند؟ شما که به سند و مدرک علاقه مندید بگویید بر اساس چه سندی حق آموزش به زبان مادری را برای دیگران جایز نمیدانید؟ بر چه اساسی لیبرال دمکراسی را برای مردم ایران تجویز می کنید؟ فرهنگ شهری را برای خوانندگان تعریف کنید و با سند نشان دهید که لیبرال دموکراسی تغییر اسامی تاریخی یک منطقه را تشویق می کند. این برداشت غلط را از سرتان بیرون کنید که ایرانی بودن همان فارس بودن است وگرنه تا چند سال دیگر شما می مانید و بیابانهای اطراف قم و اصفهان
کرماشانی
نه تنها نام «کرماشان» را به اشتباه «کرمانشاه» تلفظ میکنند و آنها را وقیحانه به «باختران» تغییر دادند، نه تنها «سنه» را به «سنندج» تغییر دادند، بلکه بقیۀ شهرهای کردنشین را هم تغییر دادند. نام «هورامان» به تلف جعلی «اورامانات» تغییر داده شد. نام تاریخی «تاق وه سان» به «طاق بستان» تغییر داده شد! نام تاریخی «آروناوا» را در زمان پهلوی به «شاه آباد غرب» و پس از انقلاب به «اسلام آباد غرب» تغییر دادند. نام تاریخی «ریژاو» به «ریجاب»، و نام تاریخی «گاواره» به «گهواره» تغییر داده شد. نام تاریخی «مایشت» (دشت ماد) به نام بی معنای «ماهیدشت» تغییر داده شد! به خاطر درگیری با سازمان مجاهدین خلق، نام منطقۀ «چوارزەوەر» را به «مرصاد» تغییر دادند! ار آن بدتر اینکه به اسامی شهرهای استان کرماشان، پسوند «غرب» چسباندند! اگر فرض کنیم شهر دیگری به نام اسلام آباد (در پاکستان) وجود دارد، و یا استان دیگری به نام «گیلان» وجود دارد، و به همین دلیل پسوند غرب به دو نام «اسلام آباد غرب» و «گیلانغرب» چسبانده شده، اما در مورد «ایوان غرب» و «کرند غرب» چنین توضیحی نمی توان داد. جای دیگری به نام کرند یا ایوان وجود ندارد و چنین پسوندهایی تنها با دلایل پان ایرانیستی به اسامی این شهرها چسبانده شده است. علاوه بر آن هرجا پیشوند یا پسوند «چیا» (به معنای کوه) در نام روستاها و شهرهای کردنشین وجود داشت، در اقدامی مضحک به «چقا» تغییر داده شد! اسامی بیشتر محلات شهر کرماشان از نام های کردی به نام های مجعول فارسی تغییر داده شد: بەرزەدەماخ، چیا گوڵان، چیامیرزا، چیاسور، چیاکەو، لیژان، ...
بهداد
حتی در درون خود حزب کمونیست که دل در اندیشههای لائیک آتاتورک دارد نیز این اقدام با اعتراضات بسیاری مواجه شده است. اتاتورك و لاييك و حزب كمونيست شما چطور اينها را داخل يك جمله قرار داديد؟ چه ربطي دارند؟
روزبه
داریوش خان عرضم حضور جناب زبانشناس اعظم، شما دست کم سخنی که قصد نقدش را داری یک بار درست بخوان. من گفتم "یک نام با قدمت هزاران ساله که ایرانی نباشد...". خوبه نوشتهی من همین جا موجود است! جناب زبانشناس اعظم، دو نامی که شما برای رد گفتهی من آوردهاید هر دو ایرانی هستند! کامنتهای من ممکن است غلط دستوری داشته باشند. تند مینویسم و دوباره از روی نوشته نمیخوانم. ولی اینکه میفرمایید "مملو از ایرادهای دستوری و محتوایی" تنها نشان دهندهی این است که چیزی در چنته برای گفتن ندارید. تا زمانیکه کردستان جزو ایران است، آموزش به زبان پارسی خواهد بود. پارسی زبان رسمی ایران خواهد بود. حق آموزش زبان کردی محفوظ است. دولت ایران باید در شکوفایی فرهنگ کردها کوشا باشد، همانطور که در مورد فرهنگ دیگر تبارهای ایران. کشور یکپارچهی ایران تنها یک قانون اساسی، یک دولت، یک زبان رسمی، یک نیروی نظامی، یک پول، دارد. ملت یک مفهوم و فرماسیون سیاسی است. هم حقوق شهروندی هم لیبرال دموکراسی بر اصالت فرد و حقوق فردی بنا شدهاند. این پدیدهی سیاسیتاریخی (فردگرایی) با قومگرایی (= رمهجویی) در تضاد است. آفت قومگرایی همانقدر تباه کننده است که اسلامگرایی. همانگونه که گفتم، رمهجویی ریشه در بیمایگی فردی دارد، در عقده حقارت و تلاش برای جبران حس ناتوانی و ناچیزی از راه یکی شدن با رمه.
روزبه
جناب کرماشانی، تغییر نامهای کردی در کردستان نکوهیده و پوچ است. ولی جناب، شما که انقدر به فرهنگ و زبان کردی به عنوان فرهنگ و زبان مادری خود دلبستهای، چه خوب بود میدانستی که کردی یک زبان ایرانی است. شما با کم لطفی به "ایرانی" در واقع تف سر بالا انداختهای.
داریوش
جناب روزبە ظاهرا چون نتوانسته اید سندی برای ادعاهیتان بیاورید عصبانی هستید. آرامش خودتان را حفظ کنید. اصولا نه در کتاب کوههای ناشناخته اوستا کلمه ی ئاویەر آمدە، و نە در پوست نوشتە اسمی از هەورامان بردە شدە. این فقط محکی بود برای نشان دادن اطلاعات کمی در مورد تاریخ و فرهنگ ایران دارید و استدلالهای ناقصی که بر اساس همین اطلاعات کم بنا می کنید. هرچند هر دوی این کلمات بسیار قدیمی هستند و کسی نمی تواند غیر از این را ثابت کند. کسی هم حق ندارد آنها تغییر دهد. باز هم تکرار می کنم که فارسی نوشتن شما پر از ایراد های دستوری و املایی و منطقی است. بعدها، ممکن است خودتان به این موضوع پی ببرید. اینکه شما اسلحه و سرمایه دارید و می توانید دیگران را وادار کنید که به زبان شما حرف بزنند کاملا درست است. ( من رو یاد روش ترامپ میندازه) . ولی این رویه به بیگانگی بیشتر گروه های اتنیکی و در نهایت به جدا شدن آنها از ایران می انجامد. چیزی که من فکر می کنم به نفع هیچ ایرانیی نیست، ولی از آن گریزی هم نخواهد بود. قبلا هم بارها این اتفاق رخ داد ه است. من امیدی ندارم که شما را قانع کرده باشم و ادامه دادن این بحث را هم بیهوده می دانم. دیگران در مورد ما قضاوت خواهند کرد.
روزبه
راست میگی؟! یعنی این دو تا اوستایی نیستند و کردی هستند؟!!ای سر غافل! چه چراغی دستم دادی!! شیفتهی دانشت شدم! چه استاد دستور زبان و دبیری! کاش بیشتر بنویسی و مردم نادان مانند من رو از فیض دانشت بیبهره نگذاری! و چقدر مبهوت پولیتیکت شدم که چنین مچم رو گرفتی! رمهجویی به کام!
کرماشانی
جناب روزبه، اگر کردی را زبانی به قول خودتان «ایرانی» میدانید، پس چرا دل بستن به آن را نمیتوانید به معنای دل بستن به ایران بدانید؟! من کجا دربارۀ «ایران» صحبت کردم؟ «ایران» یک مفهوم سیاسی دارد که بحث آن جدای از تعاریف هویتی و قومی و نژادی است که آریاگرایان ارائه میدهند. کجای کامنت بنده نشان میدهد که من نسبت به «ایران» چه احساس یا عقیده ای دارم؟! از واژۀ «ایران» چنان مفهومی ساخته اید که در برابر همان مفاهیمی قرار بگیرد که خودتان آن را «ایرانی» میدانید! و چه جالب که از «ایرانی» بودن من و دلبستگیم به چیزی که آن را «ایرانی» میدانید نگران شده و نتیجه میگیرید که دلبستگی به «ایران» ندارم! چنین ملغمه ای فقط از باستانگرایان و آریاگرایان برمی آید.
کرماشانی
خودتان نوشته اید: «شور یکپارچهی ایران تنها یک قانون اساسی، یک دولت، یک زبان رسمی، یک نیروی نظامی، یک پول، دارد. ملت یک مفهوم و فرماسیون سیاسی است. هم حقوق شهروندی هم لیبرال دموکراسی بر اصالت فرد و حقوق فردی بنا شدهاند. این پدیدهی سیاسیتاریخی (فردگرایی) با قومگرایی (= رمهجویی) در تضاد است. » از این طرف کردی را زبانی «ایرانی» میدانید! اگر بر اساس تعاریف لیبرالی خودتان از ملیت هم دسته بندی کنیم، کردی میتواند زبانی ترکیه ای، عراقی، سوریه ای و ... هم باشد. دم خروستان همینجا از زیر عباستان بیرون میزند، چون در تذکری که به من میدهید که کردی زبانی «ایرانی» است، واژۀ «ایران» هیچ معنای سیاسی ندارد و بر فردگرایی هم مبتنی نیست، بلکه بر مفهوم کاملاً قومی-نژادی آریاگرایی استوار است. اتفاقا این شما هستید که «رمه جو» هستید و از «زبان ایرانی» (به معنای زبان قوم های آریایی) استفاده میکنید. ای کاش به همان تعاریف لیبرالی که میگویید پایبند بودید، و البته ای کاش میدانستید که آن رابطۀ سیاسی هم یک شکل ندارد، بلکه مدل «یک ملت، یک زبان، یک ....» یک مدل شکست خورده است که اتفاقا لیبرالیسم پیشرفته تر کشورهایی همچون سوئیس، آلمان، سوئد و ... از آن گذر کرده است. اما مدینۀ فاضلۀ لیبرال-ناسیونالیست های باستانگرای آریایی همچنان «ترکیه ای کردن ایران» باقی مانده است و نمیتوانند موقعیت بی همتای این کشور را درک کنند.
کرماشانی
در رابزه با ادعای عجیبتان هم مبنی بر اینکه «اگر در خاک ایران یک نام با “قدمت هزاران ساله” که ایرانی نباشد و به ایرانی تغییرش داده باشند پیدا کردی، من رو هم در جریان بگذار» البته معنای این «ایران» ابدا سیاسی نیست و کاملا قومی/نژادی است، ولی من باب اطلاع شما عرض کنم که ایران کنونی مملو از نام هایی است که قدمتی هزاران ساله دارند و به خانوادۀ زبانهای ایرانینیز تعلق ندارند. از زبان های آلتایی و تورکی مثال نمیزنم که قطعاً قدمت هزار سالۀ ورود ترک های به ایران را برای شهروند این کشور شدن «کافی»نمیدانید!! اما جالب است بدانید که نام هایی مانند «اورمیه»، «سومار»، «لومار»، «هەوەتوو»، «سیمره»، و ده ها نام دیگر به زبان های سامی همچون آشوری، بابلی و یا زبان های غیرایرانی دیگر همچون سومری تعلق دارند، و در دسته بندی «رمه جویانۀ» شما به نام «زبان های ایرانی» نمی گنجند؛ و اتفاقاً قدمتی هزاران ساله هم دارند. جالب است بدانید که زبانشناسان زیادی خود واژۀ «کُرد» را واژه ای غیر ایرانی و احتمالاً آرامی دانسته اند، و جالب است که پسوند «ایرانی» -ِستان در واژۀ «کردستان» تنها هزار سال قدمت دارد و به یک واژۀ غیرایرانی چسبیده است. بهتر است به جای تلاش برای بریدن صدای دیگران، کمی در گفته ها و دعاوی خودتان غوررسی کنید و تناقضات خودتان را دربیابید.
روزبه
دوست گرامی، جناب کرماشانی، شما خیلی ساده میتوانید پاسخ پرسشهای خود را از همین اینترنت دریابید. در ویکیپدیا برای "زبانهای کردی" یا "زمانی کوردی" جستجو کنید. اگر هم بیشتر وقت و علاقه دارید، میتوانید در صفحهی "ایرانیکا" هم تاریخ زبانهای کردی و هم تبارنامهی این زبانها و هم توپوگرافی ایلهای کردی را بخوانید. در این منابع از جمله درمیابید که از دید زبانشناختی زبانهایی که کردی مینامیم در چه دستهبندی قرار میگیرند: در دستهی زبانهای شمالغربی ایرانی (پارسی یک زبان جنوبغربی ایرانی است). من نه وقت، نه حوصلهی جدل بیهوده را دارم.
رسول
برای روشن شدن ریشە و خاستگاه نام اصلی مکانهای مختلف اصولا باید از تعصب و تمایلات ناسیونالیتی حذر کردە و بە پژوهش در تاریخ و زبانشناسی بویژە (Etymology) پرداختە و از تحقیر و توهین بە اتنیکهای گوناگون (تحت عنوان رمەجویی و...) و دشمنی با خواستهای منطقی آنها( بر اساس منشور حقوق بشر) خودداری شود. لازم می دانم کە اندکی بە موضوع ریشەیابی نام مکانهای گوناگون بپردازم. از آنجا کە من کوردم خاطر نشان می کنم کە قصدم ادعای مالکیت کردها بر مناطقی کە در این نوشتە مورد اشارە قرار خواهم داد، نیست. در مورد کرماشان ، ئاوییەر و ... نقاط دیگر کردستان ، دوستان دیگر توضییح دادند. فقط این را اضافە کنم کە "کرماشان" در اصل " کرمانجان یا کرماجان" بودە است و '' کرمانج یا کرماج " بە معنی "کورد" است. و اما در مورد بقیە مکانهای ایران . کوهستان "البرز " کە در فارسی امروز بە معنای "بلند" ترجمە کردەاند، در اصل کلمە کوردی '' بەرز بە معنای بلند" است و اعراب پیشوند "ال" را بە آن افزودەاند. از آنجا کە مادها ،کە بە عنوان نیاکان کوردها قلمداد می شوند، زمانی بر فلات ایران تسلط داشتەاند ، نام بسیاری از مکانها مادی یا کوردیست . مثلا نام مکانهای مختلف در حول و حوش تهران. مهمترینش "شهر ری" ، نام قدیم "ری" "ریگا یا رێگا" بودە است و آن را بە معنای "راه" بە فارسی ترجمە کردەاند. " ڕێ " و ' رێگا " در کوردی بە معنی "راه" است. خوزستان در اصل " هؤزستان " بودەاست. در کوردی "هؤز" بە معنی ایل و عشیرە است. هوز را بە شیوە عربی جمع بستە و بە صورت اهواز در آوردەاند. همچنانکە مثلا کورد را بە صورت اکراد جمع می بندند. لازم بە ذکر است کە نام بسیاری از شهرها و مناطق دیگر ایران در اصل کوردییست اما از آنجا کە از طریق یک کامنت نمی شود بە همە آنها پرداخت، بە همین مختصر بسندە می کنم.
کرماشانی
ججناب روزبه، که خودتان میفرمایید وقتی برای دفاع از دعاوی تان ندارید، شما اصلاً متوجه نشدید که چه ایرادی بر استدلالتان وارد است و یا اینکه ترجیح میدهید بدان فکر نکنید. دوست عزیز، نام ایران در «خانوادۀ زبان های ایرانی» صرفاً یک قرارداد و توصیفی برای تمام زبان هایی است که ذیل زبان های هندواروپایی می گنجند، اما هندی و اروپایی نیستند. این دسته از زبان ها با این نام توصیف می شوند و نامگذاری آن ها به این نام نیز نخستین بار در سال 1836 توسط کریستین لاسن انجام شد. جالب است بدانید که زبان شناسان دیگری هم بوده اند که این خانواده زبانی را به نام های دیگری خوانده اند: روبرت نیدهام کاست در سال 1878 از عنوان «ایرانوآریایی» برای توصیف این زبان ها استفاده کرد. در حالی که جرج آبراهام گریرسون و ماکس مولر در همان زمان از عنوان «هندوآریایی» استفاده کردند. جالب است بدانید که تفاوت میان دو دسته از این زبان ها یعنی آنچه که «زبانهای ایرانی شرقی»(مانند پشتون و استی) و «زبانهای ایرانی غربی» (مانند کردی) آنقدر زیاد است که گریرسون و مولر از همان زبان با احتیاط اقدام به چنین رده بندی میکنند. این دسته بندی بنایی قومی (رمه جویانه) و نژادی دارد و بر اساس تعلق گویشوران این زبان ها به یک نژاد واحد و یک قومیت موهوم اولیه استوار شده است. مسئلۀ اصلی اما چنانکه گفتم این است که شما از یک سو از تعریف سیاسی ایران دم میزنید و میخواهید آن را بر مبنایی حقوقی و لیبرال دموکراتیک استوار کنید، و از آن سو باتوسل به مفهوم زبانهای ایرانی درواقع قومگرایانه ترین مبنا رابرای هویت قرار میدهید. نه تمام شهروندان ایران به زبانهای ایرانی تکلم میکنند، و نه تمام گویشوران زبانهایی که ایرانی نامیده میشوند شهروند ایران هستند. پس از چه «ایران»ی دم میزنید؟ کردی به مفهوم قومی زبانی «ایرانی» است و وگرنه از 40 میلیون جمعیت کرد جهان تنها 8 میلیون آن شهروند ایران است. اگر به همان تعاریف لیبرال دموکراتیک باور داشته باشید حق ندارید این دو را با هم خلط کنید.
بهمنش
واژه ایران که برگرفته شده ازنام آریانا ( نام افغانستان کنونی قبل ازورود عربها به مدت چندین هزارسال )بود درسال ۱۹۳۵بطوررسمی بالای سرزمین پارس نام گزاری شد ،شاید دلیل اش ترس ازهیتلربوده باشد . فردوسی نام آریانارا که سرزمین شهنامه است درشهنامه ایران یاد میکند وشهنامه فردوسی تاریخ سرزمین آریانا را بازگو میکند نه تاریخ سرزمین پارسه را ، نه تنها نام کشور کنونی ایران (پارسه ) یک دزدی تاریخی است بلکه بسیاری ازجاه های تاریخی آریانا را مانند کوالبرز (دربلخ) ولایت زابل درهمسایگی گندهار وبسیاری نام های تاریخی دیگر را بالای مناطق فعلی کشورپارس گذاشته شده .به علت همین بی هویتی تاریخی است که همه افتخارات منطقه را به نام خود می دانند . هویت ملی ایران کنونی تمدن پارس است که توسط مادها وپس ازآن هخامشینان که خودرا پادشاه پارس می نامید می باشد نه آریانا یا تمدن آریانا (ایران باستان )، فردوسی بزرگ نیز سلسله بزرگ هخامشینان ( به جزازداریوش سوم )که برآریانا نیزحمله نمودند وتحت حاکمیت خودشان آورده اند یاد آوری نمی کند اوفقط ایران را همان آریانا میداند وسلطان محمود غزنوی را شاه ایران خطاب می کند. وهمچنین تخت جمشید که درولایت فارس ایران است تخت جمشید نه بلکه تخت پارسه است ، تخت جمشید افسانه ای مربوط به جمشید پادشاه بلخ وبنیان گذارنوروز وتمدن آریایی بود. تمام تاریخ نگاران همه باوردارند که محدوده آریانا ازسنگیانگ چین تا کرمانیا وازدریاچه اورال ویادریای آمو - تا دریای سند است . متاسفانه باورود انگلیس به منطقه هویت تاریخی خراسان وآریانا نیزبه افغانستان تبدیل شده واین سرزمین ازهویت اصلی وتاریخی خود جداشد .باگذاشتن نام کشور به آریانا ما میتوانیم هویت اصلی خودرا دریابیم ودریافت هویت اصلی باعث رشد فرهنگ ، تاریخ ، هنر وباعث وحدت ملی مامیشودالبته این موضوع برای ملتی که درگیرمشکلات بی شماراست وهنوزسطح آگاهی مردم اندک است زودخواهد بود . هرکسی که دورماند ازاصل خویش بازجوید روزگاروصل خویش خداوندگاربلخ