از بایگانی زمانه
ماندگارترین ترانههای سبز
برجستهترین ترانههای اعتراضی در نهضت سبز گذشته را با حسرت مینگرند، ولی از آینده ناامید نمیشوند: آیندهای که باید جانشین گذشته شود. برخی از ماندگارترین این ترانهها به گزینش محمود خوشنام.
ترانههای اعتراضی را که به سبب همراهی با جنبش سبز، «سبز» نام گرفته است، از نظر محتوایی میتوان عمدتاً به دو گروه تقسیم کرد: آنها که چشم حسرت به گذشته دارند و به آنچه که از دست دادهاند و آنها که آرزومندانه به آینده مینگرند و جهان آرزویی که در آن آسوده نفس بکشند.
برجستهترین ترانههای اعتراضی اما هر دو نگاه را با خود دارند. گذشته را اگر با حسرت مینگرند، ولی از آینده ناامید نمیشوند؛ آیندهای که باید جانشین گذشته شود. ترانهای که فقط از گذشته بنالد، هر انقلاب و جنبشی را از انگیزه وجودی خود تهی میکند.
گزیدهای از برخی از ماندگارترین ترانههای سبز در سالگرد خیزشی که «نهضت سبز» نام گرفت:
نظرها
کارو
ترانه های جنبش سبز اصالت و هویت ندارند. نمی توان بسیاری از آن ها را حتی موسیقی اعتراضی نامید. این در مورد ترانه هایی است که به مناسبت همین جنبش ساخته شده اند؛ وگرنه بیشتر ترانه هایی که معترضان سبز استفاده می کردند، اصلاً ربطی به این جنبش نداشت و نسخۀ اصلی یا بازخوانی ترانه های انقلاب بهمن و یا ترانه های دیگر بود. مثلا نم یتوان نادیده گرفت که همه جنبش سبز را با «آفتابکاران»ی می شناسند که اصلا ربطی به جنبش سبز ندارد و به هیچ عنوان هم «تفنگ و گل و گندم» نمیتواند هویت موسیقایی این جنبش را نشان بدهد. این سرود در اصل متعلق به کارگاه هنر ایران وابسته به سازمان چریک های فدایی خلق ایران بود و هویت انقلاب 57 را نشان میدهد و نه جنبش اصلاح طلبانۀ سبز را. ژاله خون شد هم ربطی به به سبز نداشت. به جز دو ترانۀ شجریان و ناظری، و چند ترانۀ لس آنجلسی جنبش سبز چیزی در موسیقی برای عرضه ندارد، و به همین دلیل هم نمی توان این جنبش و به طور کلی اصلاح طلبی را دارای گفتمان مشخصی در هنر و فرهنگ دانست.