ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«دیشب نخوابیدیم» − مردم و هراس از جنگ

سهراب رضایی – مردم درباره احتمال جنگ چه فکر می‌کنند؟ پای صحبت مردم در محله‌ای به نسبت فقیرنشین که درگیر زندگی روزمره هستند: جنگ برای بقا.

بعد از انهدام پهپاد جاسوسی آمریکا  توسط موشک‌های سپاه پاسداران و اعلام خبر انصراف دونالد ترامپ از عملیات حمله هوایی به ایران در دقایق پایانی منتهی به آغاز این حمله، موجی از ترس و وحشت مردم عادی در ایران را فرا گرفته است. برخی تلاش می‌کنند با شوخی و خنده از شدت این شوک بکاهند و عده‌ای دیگر تلاش می‌کنند اینطور وانمود کنند که این مسائل ربطی به آنان ندارد. اما آیا اثرات روانی بالا رفتن سطح تنش میان ایران و آمریکا قابل انکار است؟

مشقت هر روزه برای بقا. و اینک خطر جنگ، خطر ترکیب فلاکت با بمب

ترسی که اکنون در جامعه ایران از جنگ شکل گرفته آنچنان عمیق و درونی است که شاید فقط بتوان آنرا با حس درونی زنان ایران بعد از اسیدپاشی‌های سریالی مقایسه کرد. هنگامی که موج اسیدپاشی‌ها در ایران آغاز شد و پلیس ایران عملاً با ناتوانی در بازداشت اسیدپاشان این شایعه را قوت بخشید که اسیدپاشان اعضای بسیج و عواملی مذهبی هستند که تلاش دارند در دل زنانی که معتقد به رعایت حجاب اجباری به شکل مورد نظر حکومت نیستند هراس ایجاد کنند. وحشت عمومی در دل زنان ایران در آن زمان بسیار شبیه به وحشت عمومی از خطر جنگ در بین عموم مردم است، با این تفاوت که در هراس از جنگ مردان ایران نیز در برابر این خظر مصونیت ندارند.

به عنوان مشاهده‌گری که فعالیت اصلی او رصد مداوم جامعه ایران است می‌توانم با قاطعیت بگویم هنگامی که در دولت محمود احمدی‌نژاد اسرائیل را مدام تهدید به حمله هوایی به مراکز هسته‌ای ایران می‌کرد هرگز خطر جنگ به شکلی که اکنون برای مردم ایران جدی است، وجود نداشته است.

در تمام ایام پس از خروج آمریکا از برجام نیز ترس از جنگ به این شکل همه‌گیر نشده بود اما در زمانی بسیار کوتاه تقریباً همه مردم ایران از مواضع و توئیت‌های دونالد ترامپ باخبر شده‌اند و حالا خطر جنگ برای آنها جدی شده است. آنچه در ادامه می‌خوانید نظرات تعدادی از مردم کوچه و بازار است. تلاش شده که صحبت‌ها عینا منتقل شوند. انتخابی که شده برای پوشاندن طیف نظرات شنیده شده است. همه نظر شبیه فکر کردن با صدای بند است. آنها لبریز از تردید هستند. معلوم نیست آنچه افراد مختلف به زبان می‌آورند ناشی از اندیشه و تصمیم آنهاست یا تلاشی برای کاهش فشارهای درونی خود.

پای صحبت مردم

■ یک خانم کارمند می‌گوید از خبر حمله سپاه به پهپاد آمریکایی را از طریق اینترنت و در راه بازگشت به خانه مطلع شده است: «من عادت دارم بین راه موزیک گوش می‌دهم تا سر و صدای خیابان و ترافیک اذیتم نکند. وقتی خبر را خواندم اولش نمی‌دانستم پهپاد یعنی چی. کنجکاو شدم بیشتر در تلگرام و اینترنت سرچ کردم. وای هر دفعه که صفحه را بالا و پائین می‌کردم یک خبر جدید می‌آمد. معلوم بود یک خبر معمولی مثل بقیه خبرها نیست.»

چیزی که این خانم در ادامه می‌گوید دارای نکات جالبی است. او از پدر و مادر مسن خود صحبت می‌کند که پیگیرتر از او اخبار داخلی و خارجی را از طریق گوشی‌های هوشمند خود دنبال می‌کنند.

او ادامه می‌دهد: «وقتی من رسیدم خانه آنها بیشتر از من خبر داشتند چه پیش آمده. ساعت ۱۲:۳۰می‌خواستم بخوابم ولی پدرم نگذاشت. مادرم می‌گفت امشب حمله می‌کنند. من به آنها می‌خندیدم که این حرفها مسخره است. پدرم هر چی کنسرو، لوازم پانسمان و غذای خشک بود را جمع کرده بود توی یک ساک. گفت لباس کامل بپوش که اگر آژیر زدند لخت نباشی. کلی توی دلم به آنها خندیدم ولی صبح که بلند شدم فهمیدم واقعاً داشته جنگ می‌شده و پدر و مادرم فهمیده بودند.»

■ یک مهندس شاغل در بخش دولتی می‌گوید «دیشب نخوابیدیم» و می‌گوید: «اگر حکومتی یک درصد به فکر مردم باشد به خاطر یک هواپیمای بدون سرنشین جنگ به راه نمی‌اندازد. در فیلمی که منتشر شد افراد سپاه با خوشحالی الله اکبر می‌گویند. من نمی‌فهمم این چرا باید خوشحالی داشته باشد. آن آقای سپاهی که با هیجان دارد فریاد می‌زند اگر شب بمباران می‌شد باز الله اکبر می‌گفت؟ یک لحظه با خودشان فکر نمی‌کنند اگر کشته شوند چه بر سر خانواده و نزدیکان آنها می‌آید.»

 ■ یک مامور سد معبر شهرداری که سعی کرده است با پیراهن آستین بلند خالکوبی‌های خود را بپوشاند اما روی صورتش چند جای بریدگی است می‌گوید: «آقا من دیگه مطمئن شدم امسال جنگ میشه. هیچ کاریش هم نمیشه کرد. الکیه. آخه کدوم خری میاد هواپیمای آمریکا را بزنه؟ من نمی‌دونم این آخوندها چه مرگشونه؛ چی فکر می‌کنند پیش خودشون؟ اگر جمهوری اسلامی از راس کار بره، روی این کره زمین به این بزرگی یک سوراخ موش برای فرار پیدا نمی‌کنند. آدم باشید بتمرگید سر جاتون آخه.»

■ یک میوه‌فروش می‌گوید افرادی را می‌شناسد که اقدام به خرید اسلحه کرده‌اند و آماده هستند وقتی جنگ شروع شد انتقامشان را از حکومتی‌ها بگیرند.

او به حال کسانی که نمی‌دانند در کشور چه خبر است غبطه می‌خورد: «خوش به حال اونها. به خدا خوش به حال اونها. کسی که بدونه توی مملکت چه خبره و  چی قراره بشه به اباالفضل شب نمی‌تونه بخوابه. میره روی هوا. سنگ روی سنگ بند نیست. جوری شده که الان لاستیک ماشین بترکه همه مردم می‌ریزند بیرون. بمب که لاستیک نیست. آمریکا یکی بزنه قیامت میشه.»

■ یک کارگر بخش ضایعات که درک سیاسی او در نثار درود و رحمت به «آن خدابیامرز» خلاصه می‌شود در صحبتهایی که هیچ رنگ و بویی از شوخی ندارد می‌گوید: «بزنه. دمش گرم اگر وجود داشته باشه و بزنه. هیچ راهی برای نجات ایران از دست آخوندها نیست جز اینکه آمریکا حمله کنه. صبح تا شب مهمان دعوت می‌کنند در ماهواره حرفهای مفت می‌زنند. از وقتی یادم هست سیاسی‌ها دارند فقط حرف می‌زنند ولی کو؟ چی شده تا حالا؟»

■ یک کارگر دیگر اما می‌گوید که «ما جنگ نمی‌خواهیم.» او جوشکار ساده است. می‌گوید «تنها کاری که توانستم گیر بیاورم حقوقش یک میلیون و هفتصد هزار تومان بدون بیمه است که نهصد هزار تومان آن می‌رود برای اجاره خانه».

طبق شرح حالی که از خود می‌دهد زندگی بسیار دشواری دارد. او از کلمه «استیصال» برای توصیف شرایط زندگی خود استفاده می‌کند با این حال نظرات سیاسی او با آنچه که انتظار می‌رود متناسب با استصیال باشد تفاوت دارد: « مردم حق دارند که خسته باشند؛ من هم خسته‌ام. کشور ما مثل یک خانه است که هیچ چیزش درست نیست. یک روز شیر آب خراب است و یک روز برق قطع است. پشت بامش آب می‌دهد، چاه پر شده، دیوار ترک خورده و ... اما کلنگ برداریم خانه را خراب کنیم که چه فایده‌ای ببریم؟ می‌گویند آمریکا حمله کند که آخوندها بروند. این کار یک روز و یک ماه نیست. چند سال مجبور می‌شویم مثل عراق و یمن زندگی کنیم. جنگ فقط خراب می‌کند. راه درستش این است که مثل دی]ماه ۱۳۹۶[ تظاهرات کنیم. من خودم بودم. مردم اگر سفت گرفته بودند می‌توانستیم کاری بکنیم. تهران ضعیف بود ولی.»

■ یک خانم آموزگار برداشتی از وضعیت ایران ارائه می‌دهد که به گفته خودش بر مبنای احساسی است که از زندگی در این اوضاع دارد. او می‌گوید: «جنگ می‌شود. این را می‌دانم جنگ می‌شود. کاش می‌توانستیم کاری کنیم که جلوی آنرا بگیریم ولی مسئولان کشور کارهایی می‌کنند که شرایط مردم بدتر شود.»

■ خانمی که مسئول صندوق یک فروشگاه زنجیره‌ای است می‌گوید: «من نمی‌دانم چقدر جدی است. همه درباره این صحبت می‌کنند که قرار بوده حمله کنند ولی نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده که کنسل شده.» او مقداری درباره نظرات خودش صحبت می‌کند و سپس با دست به یک نقطه از فروشگاه اشاره می‌کند. او به قفسه‌ای اشاره می‌کند که مربوط به کنسرو  ماهی است. من در آن چیز غیر طبیعی نمی‌بینم اما او می‌بیند. «از وقتی تن ماهی گران شد فروش آن پائین آمده است. از روی اجناسی که برای ما می‌آید مشخص است. مثلاً روغن مایع تغییر نکرده. یک دوره مردم هجوم آوردند و فروشگاه را خالی کردند اما چند ماهی است وضعیت روغن معمولی است. از پارسال که دلار گران شد فروش بعضی چیزها مثل تن ماه، دستمال توالت، لوازم بهداشتی، لبنیات و... از نصف کمتر شده. بعضی چیزها مصرفش بالا رفته مثل کنسرو بادنجان، تخم‌مرغ و...

دیروز و امروز فروش کنسرو ماهی تُن بالا رفته. همینطوری به همکارم گفتم انگار وضع مردم خوب شده دوباره ماهی تُن می‌خرند. گفت برای بمباران می‌خرند.»

از او می‌پرسم آیا از خریداران در این رابطه سوال کرده است؟ پاسخ می‌دهد: «من نپرسیدم ولی حتماً یه چیزی هست که اینطوری شده. نمی‌دانم برای بمباران است یا چیز دیگر؛ روزهای دیگر اینطوری نبود. خودم امروز می‌خواهم چند تا ببرم خانه. بد نیست توی خانه باشد. والا از این حکومت هیچی بعید نیست. شانس که نداریم؛ می‌بینی فردا دوباره چندتا کشتی را منفجر کردند و جنگ شد.»

■ خانمی مسن و خانه‌دار می‌گوید: «لعنت به پدر و مادر سپاه و آخوندها. هیچ کس از اینها خوشش نمی‌آید جز حقوق‌بگیرهای خودشان ولی جنگ راهش نیست. زمان جنگ ایران و عراق مگر ندید چه وضعیتی داشتیم. چقدر جوانها می‌میرند، چقدر مردم خانه‌ خراب می‌شوند. برگردیم به جنگ فقط گردن آخوندها را کلفت‌تر می‌کنیم. خود مردم باید یک کاری بکنند که از این وضعیت نجات پیدا کنیم.»

■ یک عکاس معتقد است «پرسش از مردم درباره جنگ کاری احمقانه است.» او چنین استدلال می‌کند که نظر مردم درباره جنگ اهمیت ندارد و تنها کسی که می‌تواند جنگ راه بیاندازد یا جلوی جنگ را بگیرد «خود خامنه‌ای است.»

■ یک خانم دانشجو تمایل دارد از تریبونی که به دست آورده برای صحبت با «آقای خامنه‌ای» استفاده کند. به او نمی‌گویم کارش نتیجه‌ای خواهد داشت یا خیر. گوش دادن به صحبتهایش را ترجیح می‌دهم: «آقای خامنه‌ای این درست نیست که ما مردم ایران به خاطر سخنرانی‌های شما عذاب بکشیم. مردم دیگر تحمل ندارند. هیچ کس در این کشور حال و حوصله ندارد. خانواده‌ها کمتر با هم حرف می‌زنند. مردم افسرده‌اند.

آقای خامنه‌ای من دانشجوی دانشگاه تهران هستم که به اندازه خودش معتبر است و افرادی که در آن قبول می‌شوند جزء افراد باهوش کشور هستند. یکی از همکلاسی‌های ما که معدل همه ترمهای او بالای ۱۷ بوده خانواده‌اش گفتند باید برگردد چون با اینکه در خوابگاه زندگی می‌کند هزینه ماهیانه او را ندارند که برایش بفرستند. آقای خامنه‌ای این دانشجو الان دارد با کارهایی که نمی‌خواهم بگویم خرج تحصیل خودش را در می‌آورد. اگر دختر خود شما بود راضی بودید؟ فرق این دختر با دختر شما چی هست که ایشون در کشور انگلیس با آقای حداد عادل خرید می‌کند ولی همکلاسی من شبها یک ساعت در حمام خودش را می‌شوید چون از خودش متنفر شده و بعید نیست کارش به خود کشی بکشد.

آقای خامنه‌ای اگر جنگ بشه مسئولش شما هستید چون اگر مذاکره کنید هیچ اتفاقی نمی‌افته. به خاطر چند تا موشک دارید با زندگی مردم بازی می‌کنید. حالا چی میشه مذاکره کنید؟ اگر مذاکره کنید شاید به توافق نرسید ولی حداقلش این است که می‌توانید جلوی جنگ را بگیرید.»

■ یک مادر ایرانی که به تنهایی سرپرستی کودکان خود را بر عهده دارد می‌گوید «از جنگ می‌ترسم چون وقتی برای طلاق گرفتن از شوهر معتادم می‌جنگیدم فهمیدم اگر در این کشور پول و پشتیبان نداشته باشی خیلی راحت می‌توانند حقّت را بخورند. وقتی از قاضی دادگاه خانواده تا یک کارمند ساده دادگستری به ما زن‌ها در ایران رحم نمی‌کنند و برای وظایف قانونی که باید انجام بدهند بیشرمانه‌ترین حرفها را به ما زنها می‌زنند چطور توقع داشته باشیم یک سرباز خارجی به حقوق ما احترام بگذارد.»

او می‌گوید اگر جنگ بشود جایی را ندارد که به آنجا پناه ببرد و نمی‌داند چطور باید در شرایط جنگ از کودکان خود مراقبت کند. او از دولت آمریکا «خواهش» می‌کند به ایران حمله نکند اما اگر حمله کرد به جای مردم ایران «اینها» را بکشد. «حداقل جوری نشود که اینها عفور بشوند.»

■ یک تراشکار حاشیه نشین با سه فرزند که یکی از دلایل مهم رضایت او به بمباران ایران توسط هواپیماهای آمریکایی نابودی خانه‌های مالکانی است که «خون مستاجران را می‌خورند» در مورد احتمال وقوع جنگ بین ایران و آمریکا می‌گوید: «راستش را بخوام بگم واسه من فرقی نداره. کار آدمیزاد نباید به اینجا بکشه که مال ما کشیده. حالا چند وقت؟ اگر می‌گفتند شش ماه صبر کنید _یعنی آخرش معلوم بود،_ ما حرفی نداشتیم ولی آخرش کجاست؟ آخر نداره. از زمان احمدی‌نژاد شروع شده همینجوری بدتر و بدتر تا رسیده به اینجا که همه چی از دست رفته. خوب آمریکا بزنه. بزنه تمامش کنه همه‌مون تکلیف خودمون را بدونیم راحت بشیم.

این از من. از نظر من بزنه بهتره تا اینطوری بره جلو. ولی ما نگران زن و بچه‌مون هستیم. پریشب خوابیدیم صبح گفتند هواپیماها روی هوا بوده که ترامپ گفته برگردید. خدا به همه‌مون رحم کرد. اگر زده بود یعنی الان توی جنگ بودیم. ترس ما جنگ نیست ما از این حکومت بیشتر می‌ترسیم. این حکومت به مردم رحم ندارد؛ از اجنبی بدتر است. آمریکا موشک‌ها را می‌زنه روی ساختمون دولت ولی اگر شلوغ شود اینها اسلحه را می‌گیرند روی مردم. رحم نمی‌کنند به کسی. این را از من داشته باش چند سال دیگر بگو یه آدمی بود، هیچ‌کاره بود ولی عقلش می‌رسید و اینجا را می‌دید. این حکومت به مردم رحم نمی‌کنه اگر مطمئن بشه کارش تمومه هرچی از مردم دستش برسه به آتش می‌بننده. مردم ایران بی‌غریت نیستند؛ از همین می‌ترسند که کاری نمی‌کنند.»

از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ناشناس

    نظرمو منتشر نکنین تا مطمئن تر بشم از سانسور واقعیت ... شما حرف خودتون رو از زبون کارگر فلان زن خانه دارو پیرمرد و پیر زن میزنید که به قول خود شما حتی نمیدونن پهپاد چیه ! ولی واقعیت اینه که نه مردم داخل ایران که ما داریم میبینیم احتمال جنگ میدن نه سیاستمدارای بزرگ دنیا و نه حتی ترامپ!

  • مهربون

    والا ما که گرفتیم تخت خوابیدیم راحت. اتفاقی که قرار باشه بیوفته بالاخره خواهد افتاد از دست من هم کاری بر نمیاد. اصلا مردم چرا باید نگران باشند؟ چی دارند که نگرانش باشند؟ بقیه را نمیدونم ولی امثال من مثل خیلی دیگه از مردم که خیری از این زندگی ندیدیم فوقش میمیریم راحت میشیم دیگه. آخه این مملکته ما داریم؟ این زندگیه ما داریم؟

  • حميد

    جناب سهراب رضايى- گمان نمى كنم اين نام واقعى باشد، بهرحال تبريك كه مستعار مى نويسيد- مدير راديو زمانه و همفكران ايشان در حكومت، جناح چپ اسلامى، از پيش از انقلاب شوق نبرد با امپرياليسم و پيروزى مستضعفان را داشته اند، اينكه به آرمان هايشان نزديك شده اند كه جاى نگرانى ندارد! مردم عادى هم كه زير دو سنگ آسياب ، رژيم فاسد و گرانى در حال خرد شدن هستند، از چه جنگى حرف مى زنيد؟ جنگى كه چهل سال آرزويش بوده و هرسال با آتش زدن پرچم هاى گوناگون ، تداعى شده است؟

  • پیرمردی از این مردم در خواب و رخوت

    متاسفانه مردم در خواب تشریف دارند. بهترین موقعیت برای سرنگونی این نظام ضد بشری امروز است. مردم باید بدانند که اگر سزاوار جنگ و ویرانی باشند حتما اتفاق خواهد افتاد. تنها راه جلوگیری از جنگ آمدن به خیابان است و ماندن تا سرنگونی این نظام. اگر این مردم دلشان به حاتل خودشان و کشورشان نسوزد هیچکس دیگر چنین دلسوزی ای برایشان نخواهد داشت. مردم ایران در یک افسرذگی همگانی دارند له می شوند. این افسردگی و حتا افسونزدگی از تشیع این دین مطلومنمایی و طالم پروری و مطلوم پروری سرچشمه می گیرد. معلوم نیست چه فاجعه ای این مردم را بیدار خواهد کرد.

  • صدیق

    از صدقه سر جمهوری اسلامی، مردم ایران به مرگ راضی‌تر هستند تا به جنگ در مقابل استبداد سیاه! حاضر هستند که بمیرند، اما تلاشی برای تغییر آینده خود نکنند! راستی اگر من مستبد امروز ایران بودم از این دست کامنتهای آقا یا خانم "مهربون" و "ناشناس" چقدر خوشحال می‌شدم! انفعال و خوش خیالی مردم، آرزوی هر حکومت دیکتاتوری است.

  • احمد

    ترس از جنگ درکار نیست. دلهره از وضعیتی است که شاید بهتر از جمله خبری پرسشی و تعجبی «اخرش چی میشه» چیزی بیانگر ان نباشد.

  • كشكساب

    با احترام و ادب . حسن روحانى در سخنرانى خود اعلام كرد شرط مذاكره با دولت امريكا اينست كه ، به (( نظامى كه مردم به ان راى داده اند )) احترام بگذارد ،. من فهميدم كه از قول من دارد حرف ميزند . چون با خر كردنِ خودم رفتم و با همين استدلالِ مزخرفِ بدوبدتر ، در انتخابات شركت كردم و اين اختيار را به خامنه اى داده ام كه به روحانى دستور بدهد تا چنين ادعايى را به جهانيان اعلام نمايد . پس من جنگ ميخواهم و اين حاكمان تقصيرى ندارند

  • فردی از مردم معمولی

    پاسخ به کاربری که فرمایش فرمودن:««واقعیت اینه که نه مردم داخل ایران که ما داریم میبینیم احتمال جنگ میدن نه سیاستمدارای بزرگ دنیا و نه حتی ترامپ!»»!!! برعکس گفته شما - که خودت هم باورش نکردی و دنباله اش علامت تعجب گذاشتی -اکثریت مردم نظرشون اینه که حتما درگیری بین ایران و آمریکا پیش میاد و نگران هستند که این درگیری به جنگ گسترده و خانمانسوز تبدیل نشه که حتما کشتار و و یرانی و نکبت برای ملت بهمراه میاره. شما حتما در بین مردم معمولی کوچه و بازار نیستی که این مسائل رو نمی بینی و شاید هم هستی و میبینی ولی بیان واقعیت به نفعت نیست. چون حتی نظر بقول خودت سیاستمدارای بزرگ دنیا رو هم که بسیار نگران شروع جنگ هستند رو تغییر دادی. در ضمن ترامپ هم در آخرین توئیتش گفته :« فعلا حمله نظامی رو به تأخیر انداختم ولی احتمال حمله به ایران در روزهای آینده منتفی نیست.»

  • اردوان از نازی آباد

    بنده هر وقت خواستم از خانه بیر ون بروم مادر و پدرم مرا به آهسته برو و آهسته بیا نصیحت کردند. بیشتر پدران و مادران که ما را این چنین توسری خور ذبون و چرا ننویسم بیشرف بار آوردند به خاطر این بوده و هست که خودشان در یک اشتباه تاریخی رفتند و گفتند مرگ بر شاه و زنده باد امام خمینی. بنا بر این میخواهند ما نیز در همان اشتباه و حتا حماقت آنها بمانیم. من فکر می کنم از نظر روانشانسی به نوعی ناخودآگاه سرنگون کردن این نظامی را که همه ی زیر پنجاه ساله ها آنرا ضد بشری و ضد حیاتش می دانند نوعی تمرد از خودشان یعنی پدران و مادران میدانند. برای همین اولا ما را و حتا خودشان را به آخوند و ملا و مداح فروختند و جامعه ی ما را در وضعیت عقیم فرو بردند. آنچه را مهربون نوشته بسیار دردناک است اما اینچنین است. او و امثال او در چنان توهم و بیهوشی و کرخ بودنی گیر کرده اند که حتا با آش و لاش شدن پیکرشان در زیر بمباران و به قول نوربخش تکه تکه شدن ایران هم بیدار نخواهند شد. من وقتی که در خانوده ی دوازده نفریمان از احتمال جنگ سخن می گویم بسیاریشان اصلا ناراحت می شوند که من آرامششان را برهم زده ام. دو برادر من از من دوری میکند. یکی از خواهرانم همنطور. درست مثل معتادین که سخن گفتن از اعتیاد برآشفته می شوند. این وضعیت به نظر من حتا از خود جنگ هم خظرناکتر است.در حالی که اگر این مردم واقعا تصمیم بگیرند و خصوصا امروز میتوانند جلو جنگ و کشتار بسیاری از مردم و حتا نظامیانمان را هم بگیرند. اما این بدبختی دردآور را مردم در خواب اصلا به مثابه درد و نگرانی تجربه نمی کنند. درست مثل کسانس که از دلهره و استرس به قرص خوابآور و آرامبخش متوصل می شوند این مردم هم به نوعی افسردگی مزمن رخوت زا گرفتار شده اند.

  • سایه روشن

    هی نگید مردم ال مردم بل. حرکت مردم سازماندهی و رهبری شناخته شده لازم داره شعار و هدف لازم داره و برنامه مرحله به مرحله برای رسیدن به هدف . مردم که به خودی خود تو خیابان نمی ریزند بیان. یکعده باید سازماندهی کنند جاهایش را مشخص کنند شعارهایش را مشخص کنند زمانش را و مرحله بعدش را وووو. شما چنین تشکیلات وسیع و مورد اعتماد عمومی را در ایران یا خارج سراغ دارید؟ فکر میکنید علت سرکوب و رعب و وحشت و کشت و کشتار یا فراری دادن مخالفین توسط رژیم به چه دلیل صورت گرفته و میگیرد. اینها نمیگذارند تو یک سازمان کمک به حیوانات یا بنگاه خیریه یا گروه حمایت از طبیعت درست بکنی چه برسد به چیر دیگری.

  • یک دختر توسری خور

    مردم ایران در هیچ کاری ابتکار عملانسانی نداشته و گویی نخواهند داشت. تنها ذابتکار عملشان اسقرار حکومکت اسلامی بود که حاصلش شد سازمانم مجاهیدن خلق تروریست سپاه پاسداران تروریست بسیج تروریست، طالبان تروریست، د اعش تروریست، بوکوحرام نروریست، القاعده تروریست. ایرانیان تنها مدلی را که به جهانیان و منظقه ارزانی داشتند همین ها بود و هست. اگر میگویید نه بفرمایید مشابه های حملهع تروریستی در لبانان در افغانستان در آمریکا در لندن در پاریس در نیست در مادرید و... پیش آن مسافرت نحس خمینی از اروپا به قبرستان تهران در سال ۱۳۵۷. الان شما نگاه کنید هنگ کنگ را نگاه کنید ترکیه را، نگاه کنید سرتاسر جهان را مردمی را توسری خورتر بیغیرت تر و صبورتر بیماترتر مطیع تر شیعه تر خرافاتی تر نان به نرخ روزخورتر دورو و دو رنگتر دروغزن تر پیدا نمی کنید. این مسئله از رهبر حکومت ضد بشری اسلامی گرفته تا رييس جمهورش تا وکیلش تا استاد دانشگاهش و تا بچه هایش صدق می کند. شما بروید ببینید چطور این مردم در رای دادن به دروغ به نیرنگ به ریا به وضن فروشی به آخوند به ملا به آیت الله به اصلاحطلب به اصولگرا به دینداران به...همدیگر را تشویق می کردند. ببینید چطور به هم تلفون می کردن و می گفتن: حالا به خاطر من برو رای بده! تو نمی دونی چه صفی بود. چادری بدحجاب و بی حجاب همه بودذند. برو به خاتمی رای بده، برو به روحانی رای بده...برو رای بده.

  • پادشاهیِ مشروطهِ پارلمانی

    خبرنگار محترم اگر به خانم دانشجوی دانشگاه تهران که از مشکلات همکلاسی خودش صحبت ميکنه دسترسی دارين،از طريق ايميل به من بدهيد،تا بتوانم کمک کنم۰متشکرم۰

  • سرمدی از تهران

    خب جناب سایه روشن شما هم همان حرف نازی آبادی و یک دختر توسری خور را می زنی! خب بله مردمی که نمی توانند سازمانده تولید کنند. مردمی که تولیداتشان فرشگرد است و جمهوری خواه و تجزیه طلب و فدرالیست است و شاه الهی و یا اصولگرا و اصلالحطلب خب وضع همین می شود تا کنون حتا یک ائتلاف نشده که بیشتر از یک ماه و یا یک هفته دوام بیاورد. ببینید پیرمرد خرفتی که ۶۰ سال در فرانسه بخیه به آب دوغ زده تاز میخواهد انقلاب اسلامی را از هجرت را ببرد به وطن. تنها کسی که شاید میتوانست به خاطر پدرش و پدر بزرگش کاری بکند رضا پهلوی بود. اما نه جراتش را دارد و نه جنمش را و نه درایتش را. او نمی تواند وارٍث این دو مرد، پدرش و پدر بزرگش باشد. رضا پهلوی در حقیقت رضا دیبا ست. او فرزند مادرش است. اگر نوه رضا شاه بود جنم داشت و جرآت داشت می توانست بگوید و با صدای بلند هم بگوید که وقتی پدرم گفت من صدای انقلاب شما را شنیدم، معنیش این است که نه تنها انقلاب را فهمیده بلکه انقلاب را برسمیت شناخته و انقلاب را در ذهنش اجرا هم کرده. بنا براین شاید محمد رضا پهلوی میتوانست اولین رييس جمهوری دوران گذار ایران باشد. آما امان از این خانم فرح که نگذاشت این فرزندش بزرگ شود. نگذاشت. اما اینها همه مقصر اصلیش اسلام و تشیع و آخوند است. اینرا باید باصدای بلند گفت. مردم ایران به قول نویسنده بالا ابتکارشان فقط و فقط انقلاب اسلامی و تروریزاسیون جهان بوده. مردم ایران دارد این موقعیت مهم را برای سرنگون کردن این نظام ضد بشر و مقدس از دست می دهد. معاون روحانی الکی نمی گوید چیزی بدهید تا برجام را بدهیم! دارند می سازند ای مردم در خواب ازتان مایوسم. حیف ایران که مامردم ریاکار وارثش باشیم. آری حیف.

  • سام

    لطفا از اون دانشجوی دانشگاه تهران نشانه ای یا شماره ای در اختیارم بگذارید تا کمکشان کنم.