برخوردهای گسترده با بهاییان در ایران-گفتوگو با فرهاد ثابتان و سیمین فهندژ
«برخورد نظام با آنان (بهاییان) باید طوری باشد که راه ترقی و پیشرفت آنان مسدود شود ...» این عبارت، برگرفته از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در بهمن سال ۶۹، نمایانگر ستم مضاعفی است که در طول حیات جمهوری اسلامی در حق بهاییان ایران روا داشته شده: از اعدامهای دسته جمعی بهاییان در دهه ۶۰ تا زندانی کردن رهبران و پیروان بهایی، از اخراج گسترده دانشآموزان و دانشجویان از مراکز آموزشی تا پلمب مغازهها و حتی تخریب گورستانها ...
- مأموران دولت در ایران در حرکتی که نشانه استمرار فشار اقتصادی بر بهاییان است، به منازل و انبارهای چندین شهروند بهایی در روستایی نزدیک قمصر کاشان یورش بردند و دیگها و وسائلی که آنها برای گلابگیری از آن استفاده میکردند، ضبط و توقیف کردند.
- قوه قضاییه جمهوری اسلامی یک شهروند بهایی به نام «سوفیا مبینی» را به ۱۰ سال زندان محکوم کرده است.
- در سمنان، یلدا فیروزیان، بهنام اسکندریان و اردشیر فناییان بیش از یک ماه و نیم است در بازداشت به سر میبرند. درباره شرایط و وضعیت فیروزیان و اسکندریان در این مدت خبری منتشر نشده و فناییان تنها یک بار فرصت دیدار با پدرش را یافته و پدر او هم بعد از این دیدار فوت کرده است. از او نیز جز این یک دیدار خبری در دست نیست.
در ماههای اخیر برای شمار دیگری از شهروندان بهایی در تبریز، شیراز، بوشهر، رشت و تهران از سوی نهادهای قضایی و امنیتی احکام حبس، محرومیت از تحصیل و پلمب محل کسب و کار صادر شده است. هر چند آزار بهاییان در ایران موضوع تازهای نیست و قدمتی به قدر تاریخ این دیانت دارد اما به نظر میرسد این فشارها دور جدید تهدید و سرکوب بهاییان از سوی حاکمیت اسلامی ایران باشد و تلاشی حداکثری برای محدود کردن پیروان این آیین در ایران.
بررسی تاریخی موارد اتهامی شهروندان بهایی از ابتدای شکلگیری حکومت اسلامی در ایران نشان میدهد جمهوری ایران در برخورد با بهاییان به هیچ وجه پذیرای تفاوت و تنوع در عرصه عقیده و سیاست نیست:
«برخورد نظام با آنان (بهاییان) باید طوری باشد که راه ترقی و پیشرفت آنان مسدود شود ...»
این عبارت، برگرفته از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در بهمن سال ۶۹، نمایانگر ستم مضاعفی است که در طول حیات جمهوری اسلامی در حق بهاییان ایران روا داشته شده: از اعدامهای دسته جمعی بهاییان در دهه ۶۰ تا زندانی کردن رهبران و پیروان بهایی، از اخراج گسترده دانشآموزان و دانشجویان از مراکز آموزشی تا پلمب مغازهها و حتی تخریب گورستانها ...
اتهام جاسوسی به مثابه اولین ابزار سرکوب
از رایجترین اتهامهای بهاییان که در دادگاهها و دستگاههای قضایی ایران همواره مطرح بوده است اتهام «جاسوسی برای دول متخاصم» است.
قربانعلی دری نجفآبادی، دادستان وقت کشور در بهمن ماه سال ۱۳۸۷ در نامهای خطاب به وزیر اطلاعات در باره اتهام جاسوسی شهروندان بهایی برای اسرائیل چنین مینویسد:
«مستندات، امارات و قرائن به دست آمده حاکی از آن است که تشکیلات مذبور با دشمنان خارجی در ارتباط مستقیم بوده، دارای پیوندهای دیرینه و مستحکمی با رژیم صهیونیستی است و در ایران نیز به جمعآوری اطلاعات و فعالیتهای نفوذی مبادرت مینماید ....»
دری نجفآبادی در جای دیگری از همین نامه تاکید میکند که «تشکیلات فرقه ضاله بهاییت در تمامی ردهها غیرقانونی و غیررسمی بوده و وابستگی آنها به اسرائیل و ضدیتشان با نظام اسلامی محرز و خطر آنها برای امنیت ملی مدلل و مستند است.»
فرهاد ثابتان، سخنگوی جامعه بینالمللی بهایی در آمریکای شمالی در گفتوگو با زمانه به اتهامهای اینچنینی، اینطور پاسخ میدهد:
«متاسفانه این قبیل اتهامها در حقیقت بخشی از سیکل سرکوب بهاییان در ایران است که متناوبا و سالهاست ادامه دارد. اتهام جاسوسی را از اول انقلاب به شهروندان بهایی در ایران زدهاند و تا امروز هم تکرار کردهاند، بدون اینکه هیچ گونه مدرک محکمهپسندی در این مورد ارائه داده باشند. به نظر من این اتهام از آنجا نشأت میگیرد که در ایران در مورد "جاسوسی" هیچ گونه تعریف دقیقی در دادگاهها وجود ندارد و حتی اگر یک فرد بهایی با رسانهای خارج از ایران در مورد آزار و اذیتهایی که به خودش و خانوادهاش روا داشته شده صحبت کند، آنها این را به عنوان جاسوسی قلمداد میکنند. با متهم کردن بهاییان به جاسوسی در حقیقت حق معرفی و ابراز هویت را از آنها سلب میکنند. به محض اینکه یک نفر در جامعه بگوید من بهایی هستم سریعا میگویند که او جاسوس است.»
در همین رابطه، سعید رضایی، از رهبران جامعه بهایی ایران که از اردیبهشت سال ۱۳۸۷ به اتهام جاسوسی برای دول متخاصم زندانی شد و حدود ۱۰ سال از عمرش را در حبس بود، در بهمن ماه ۹۶ و پس از آزادی از زندان در باره اتهام خود به کمپین حقوق بشر ایران گفت:
«۱۰ سال زندان گذشت و من آزاد شدم و تا همین الان حتی یک خط و یک سند [برای اتهام جاسوسی] ارائه ندادهاند. هم خود ما و هم وکیلان ما در دادگاه به شدت این اتهام را رد کردیم.»
سیمین فهندژ نماینده دفتر بینالمللی بهاییان در ژنو هم در این باره به زمانه میگوید:
«دلیل این اتهام، قرار گرفتن بیتالعدل اعظم بهاییان در محدوده فعلی دولت اسرائیل است و باید در نظر داشت زمانی این مرکز مقدس بهائیان در آنجا ساخته شد که هنوز دولت اسرائیل وجود نداشت. همین امروز هم جامعه بهایی در مرزهای اسرائیل تشکیلات و محفلی ندارند و تنها حدود ۶۰۰ الی ۷۰۰ نفر به عنوان خادمین و کارکنان بیتالعدل در آنجا زندگی میکنند.»
خانم فهندژ در ادامه به یکی از فیلمهای پخش شده در مورد سرکوب بهاییان در شمال ایران اشاره میکند و میگوید:
«پس از غارت و کشتار اهالی بهایی روستای کوتا در شمال در مصاحبهای از یکی از بهاییان میپرسند که شما با اسرائیل چه ارتباطی دارید و او در پاسخ میگوید من اصلا نمیدانم اسرائیل کجاست.»
این نماینده جامعه بهاییان در ادامه نتیجهگیری میکند که اصلیترین دلیل برای مبرا کردن بهاییان از اتهام جاسوسی این است که بر اساس آموزههای آیین بهایی، بهاییان هیچوقت در سیاست و احزاب سیاسی ورود نمیکنند چرا که هدفشان وحدت عالم انسانیت است و وارد شدن به دنیای سیاست، بهاییان را از این هدف دور میکند.
زمینهچینی برای تبعید اجباری بهاییان
در طول چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی، یکی از علل اصلی به ورشکستگی کشاندن کسب و کار بهاییان و نیز تحمیل انواع فشارهای اقتصادی بر جامعه بهایی، ترغیب بهاییان به ترک اجباری وطن و به عبارتی بیرون راندن آنان از سرزمین مادریشان است.
فشارهای دستگاههای ایدئولوژیک حاکمیت از بدو پیدایش جمهوری اسلامی شمار زیادی از بهاییان را مجبور به پناهندگی و سکونت در کشورهای دیگر کرده است.
ضدیت ایدئولوژیک و فشارهای مختلف بر بهاییان تا آنجا پیش رفته است که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در استفتائات دینی خود که در سایت رسمی رهبر منتشر شده، حکم به نجاست بهاییان داده و صریحا اعلام کرده است:
«همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزی، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها واجب است.»
سیمین فهندژ این دست برخوردها را زمینهساز مجبور کردن بهاییان به جلای وطن و دست برداشتن از اعتقادشان میداند و به زمانه میگوید:
«دلیل و هدف اصلی از این گونه برخوردهای جمهوری اسلامی با بهاییان این است که بهاییان به این دو راهی برسند که یا دست از دینشان بردارند یا بالاجبار از کشور خارج شوند.»
فهندژ در ادامه میگوید:
«در سالهای اخیر فشارهای اقتصادی و دستگیر و زندانی کردن بهاییان نیز به همین منظور بوده و اینکه اجازه نمیدهند بهاییان تحصیل کنند یا کسب و کار داشته باشند، در حقیقت در راستای همین سیاست است. زمانی که حق تحصیل را از کسی میگیرند، در حقیقت همه استعدادها و تواناییهای یک فرد را نابود میکنند. جوری که در این ۴۰ سال با بهاییان رفتار شده، در واقع برای نابود کردن فرهنگ و اجتماع جامعه بهایی بوده و متاسفانه این استراتژی نابودسازی همچنان و تا امروز نیز ادامه دارد.»
فرهاد ثابتان هم در همین رابطه به زمانه میگوید:
«دلیل دشمنی با آیین بهایی که از آغاز پیدایش نهضت باب و حتی در دوران پهلوی هم وجود داشته، دلیلی ایدئولوژیک است. برای مثال در آیین بهایی طبقه روحانیت و آخوندها وجود ندارند و من تصور میکنم مقامهای جمهوری اسلامی از این هراس دارند که با رشد این آیین، امنیت خودشان به خطر بیفتد. گذشته از این، از دیگر علل اصلی مخالفت مقامات جمهوری اسلامی با بهاییت، مسائلی مثل تساوی زن و مرد و آزادیهای فردی است که در دیانت بهایی این مسائل لحاظ شده و مقامات ایران از وجود آنها احساس خطر میکنند.»
آیا امیدی به بهبود وضعیت بهاییان ایران میرود؟
- با توجه به روندی که تاکنون پیش رفته است، امیدی به بهبود وضعیت شهروندان بهایی در ایران نیست.
این گفته سیمین فهندژ است. او میگوید علیرغم تمام فعالیتهای جوامع بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری، به طور کلی هنوز محدودیتهای بسیار گسترده و زیادی در حق شهروندان بهایی اعمال میشود:
«بهاییان همچنان حق ادامه تحصیل، حق کسب و کار و حتی حق کفن و دفن مردگان خود را نیز ندارند و تا زمانی که مقامات جمهوری اسلامی حقوق شهروندی بهاییان را نادیده میگیرند این مسائل وجود خواهد داشت.»
بر اساس گفتههای خانم فهندژ در چند سال اخیر حدود ۱۰۰ بهایی به جرم اعتقادات خود و با اتهامهای بیاساس دستگیر و روانه زندان شدهاند.
عملکرد قوه قضائیه و آزار بهاییان در زندان
کارنامه دستگاه قضا در ایران در برخورد با بهاییان کارنامهای ریاکارانه و حاوی برخوردی دوگانه است، به این ترتیب که از طرفی با صدور احکام سنگین و نیز دستور پلمب و در مواردی تخریب محل کسب بهاییان، سعی در اعمال فشار حداکثری بر جامعه بهایی دارد و از سوی دیگر، با انکار مداوم آزار بهاییان در رسانهها تلاش میکند چهرهای قانونمدار و عادل به خود بگیرد.
به عنوان مثال غلامحسین محسنی اژهای، سخنگوی سابق قوه قضاییه در پاسخ به سوالی در باره دستگیری گسترده بهاییان در استان سمنان در مقابل دوربین خبرنگاران به صراحت ادعا کرد که دستگیر شدگان به صرف داشتن عقیده دستگیر و زندانی نشدهاند. در نقض این ادعا اما یکی از زندانیان سابق بهایی در شیراز که به اتهام «عضویت در فرقه ضاله بهاییت» دو سال -آن هم بدون رعایت شدن اصل تفکیک جرایم- در زندان بوده است، به زمانه میگوید:
«از طرف علی القاصی مهر، دادستان وقت شیراز دستور داده شده بود که زندانیان بهایی را بالاجبار در بند زندانیان اسلامگرا و جهادی اسکان دهند و همین مساله سبب میشد که از طرف اسلامگرایان روزانه به ما و عقاید ما توهین و فحاشی صورت گیرد. در سلولی که ما بودیم زندانیان اسلامگرا، بهاییها را سر سفره راه نمیدادند و همین مساله حتی غذا خوردن را نیز برای ما با مشکل مواجه میکرد.»
در حال حاضر بهاییان ایران با جمعیتی بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر از پرجمعیتترین اقلیتهای دینی کشور به شمار میروند که با وجود تعهدات بینالمللی مسئولان جمهوری اسلامی در التزام به رعایت حقوق اقلیتها، حقوق آنان هر روز و مکررا نقض میشود.
- در همین زمینه
نظرها
فتوای قتل فتوای تجاوز
آخوندان و مداحان چنان تبلیغ کرده اند که حتا در ذهن به اصطلاح روشنفکران هم جا انداخته اند که بهاییان نجسند. جالب است این موضوع را بگویم که چند سال پیش در خانه یکی از همین روشنفکران بودم. یک خانم فرانسوی هم آمده بود بنا براین تمامی این روشنفکران حاضر به زبان فرانسه مسلط بودند. صاحبخانه شاگرد سابقٰ ژان پی آزه Jean Piaget بود که انسان بسیار فرهیخته پیوژیست و روانپزشک و علم شناس سویسی بوده. در آن جمع سخن به شاپور بختیار رسید و اینکه او در زمان نازیها برای پشتیبانی از یهودیان ستاره داود زرد بر بازویش دوخته بوده و به نبرد با نازیها پرداخته. جالب است بدانیم که تمامی روشنفکران حاضر میگفتند شاپور بختیار کار خوبی کرد ه اما اگر ما هم بودیم حتما چنین کاری می کردیم. جالب اینکه چند روز پیش از آن نه نفر از محفل بهاییان را دستگیر کرده بودند و شایعه اعدام آنها بود همچنانکه اعدام هم شدند. من به آنها گفتم دوستان الان لازم نیست در فرانسه و زمان نازیها باشیم. اینک در کشور خودمان هممیهنانمان را به فقط جرم بهاییت می کشند اذیت و آزار می کنند به دخترانشان و زنانشان به فتوا تجاوز می کنند. خب اعلامیه بدهید. کاری بکنید! آنها سرشان را پایین انداختند و سکوت کردند. سرانجام یکیشان گفت: این فرق میکنه، و دیگران هم تایید کردند. و حتا سخن و مقوله را عوض کردند. یکیشان گفت مگه تو بهایی هستی؟ دیدم عجب گرفتاری بزرگی. آری این روشنفکران و فیلسوفان و هنرمندان و شاعران تا مغز استخوانشان شیعه هستند و این بیماری مثل خون در رگهاشان است. نه من بهایی نیستم. راجع به بسیجیها این جناب صاحب خانه شاگرد پی آزه فرمود که این بسیجیان این کشور را درست خواهند کرد خواهید دید. سالها پیش! و حالا؟
زارع از جنوب ایران
دوست عزیز نظر بسیار جالبی نوشته ای دوسال پیش در اردکان یا یزد سر یک بهایی به ناتم فرهنگ امیری را جلو چشم مادر پیرش و فرزندانش بریدند. جالب است که او را با کارآجین کشته بودند اما برای نزدیکی به امام زمان یکی از دو برادری که در کشتن امیر فرهنگ سر او را بریده بود و سر دست بلند کرده بود و با :«فریاد الله اکبر خامنه ای رهبر بهشت را برای هفت نسلم خریدم» سر را بر زمین انداخته بود و با لگد به او زده بود مثل توپ فوتبال. نازیها هرگز چنین اعمالی مرتکب نشدند. لازم میدان بگویم که نه در ید و نه در اردکان و کرمان و نه در سرتاسر ایران کسی راجع به این سربریدن علوی حرفی نزد. بهاییان از آن جهت با فتوپای آیت الله ها مورد کشتار و قتل و اذیت و آزار شعیان قرار می گیرند چرا که تمامی دکان و دستکشان بر وجود لاوجو.د امام زمان استوار است و بهاییت اعلام می کند که امام زمان آمده و تمام شده برای همین تمامی حیله و تزویر و کید و ریا و دروغ و نیرنگ علوی را آیت الله ها و ملایان و مداحان بکار می برند تا این تشیع سرخ علوی و این مکتب احمقانه انتظار را زنده نگدارند. اما من با همه وجود از بهاییان دفاع می کمنم و اما دل خوشی از آنها ندارم. بهاییان دوباره تمامی ادعیه و ادویه شان به لسان العربی ست؟ دوباره شراب را آنها هم به نوبه خود حرام کرده اند، سیگار را حرام کرده اند. آخر یک دین مگر پزشک است که در امور شخصیه انسانها دحالت می کند. باید از این بهاء الله پرسید پدر جان تو اصلا چکاره ای که امور پزشکی دخالت می کنی. بگویم که من نه الکلیک هستم و نه سیگاری. ولی آخر مگر ما واجبات و محرمات و مکروهات و...کم داشتیم حرمت باده نوشی و سیگار کشی هم از تاق افتاد! یادم رفت بگویم که یک یزدی که دوست من است می گفت سر پدر امیر فرهنگ را هم پیش از این بریده بودند.
مرعشی بچه آخوند
بهایی ها که میگن دیانتشون ایرانیه پس بازم عربی دعا میکنن؟! عجب گرفتاری شدیم. نمیشه یه دینی بیاد که واقعا ایرانی باشه؟ اخه این دیگه چه مزخرفی که هم عربیبه هم باده پیمایی توش حرومه و هم سیگار اما میگه من دین ایرانیم! حالا اگه میگفت هروئين حرومه یه چیزی. اصلا زارع راست میگه، مگه دین باید این دخالتها بکنه. مگه ما اسلامیات و ترشیجات و سرکنجبینجات و علویات و الهیات و شیعهجات کم حرام و حلال و مباح و فتوا داشتیم که حالا باید از چاله درآمدیم و چاه سقوط؟؟؟!!!اصلا همین تشیع پوسیده و ساویده خوبه که به صورت همگانی داریم میندازیمش تو چاه. اما خب این درسته که باید از بهاییها دفاع کرد. اما امروز کل مردم ایران در عذاب هستند. عذابی که خودشان با دست خودشان آنرا ساختند. اگر از من می پرسید اصلا میگم مرگ بر دین و مرگ بر روحانیو.ن و مداحان همه دینها. از بودایی و زرتشتی و اسلام شیعه و درویش و بهایی و حتا دین کمونیستی. اخه به نظر من کمونیسم هم نوعی دین هستش. زنده باد آزادی همه بی آنکه به آزادی دیگر صدمه برسه. اما من از ایرانی کلک و مرد رند و دروغگو چشمم آب نمی خورده. من واقعا در حیرتم که آخر مگر ممکن است مردم ما اینقدر ناروراست و حقه باز باشند. واقعا بدمان نیاید ما همگی خیلی حقه بازیم. برای همین هم مثلا بهاییان را حالا عربی باشند یا نباشند را تنها می گذاریم. آما خوب است بهایی ها فکری بر این حرامها و حلالهاشان و عربیاتشان بکنند.من یکبار با یک بهایی گفتگو می کردم واقعا بدتان نیاید اما بوی زننده فرقه میداد! انگاری آنها هم برای خودشان قطب و آیت الله دارند! خب این خیلی بد است. زنده باد کفر و بیدینی تمام عیار. مرگ بر دین! همه ی دینها!
ناصری از یزد
اتفاقا در مورد بهاییان و خصوصا ماجرای فرهنگ امیری از خاتمی سیدممد که خودش هم یزدی ست پرسش شده بود و او از بهاییان برائت جسته بود.
خشایار امید از خراسان ایرانی
ارامش دوستدار در : « امتناع تفکر در فرهنگ دینی» چیزی بدین مضمون می نویسد. در دین ها و خصوصا تشیع نوعی تبلیغ نوعی شستشوی مغزی نوعی برنامه ریزی مغزی می شود که انسان را از خرد تهی می کند. این واقعا درست است. اصولا مسلمانان با کمال وقاخت و قدرت خشونت و حسادت نسبت به همه ی ادیان و همه ظرز فکر به دیده غیر خودی نگاه می کنند. به همین دلیل برای آنها دروغ و نیرنگ از امکانات حیاتی ست. چرا که بدون اتکاء به دروغ نمی توانند حتا زندگی کنند. آین شیعیان، و می گویم شیعیان به خاطر اینکه مشکل و مسئله ماست، آری این شیعیان به عنونان یکی از فرقه های اسلام تمامی بشریت غیر شیعه برایشان مشکوک است، برای همین آنها باید تقیه کنند. در غیر این صورت با کمبود روبرو می شوند. چرا که چیزی برای ارائه ندارند. طوری دیگری بگویم شیعیان تنها با دروغ می توانند برای خودشان قدری اعتماد به نفس دست و پا کنند. شما اگر خوب نگاه کنید و خصوصا الان که تشیع بر سر کار است و کارگزارانش همگی آیت الله و آخوند و مداح و روضه خوان هستند و اشکریزان امام حسین اساسا دروغ مهمترین ابزار کارشان است. یعنی اگر همین امروز دروغ را بر آنها تحریم کنیم و قرار باشد دروغ نگویند حتا یک ساعت هم دوام نمی آورند. شما نگاه کنید از رهبری تا امامان جمعه و تا کل روحانیت و مداحان و در ادامه ی آنها فرماندهان سپاه و بسیج، بسیجیانو پاسداران و تا نماز خوانها و روز گیرها و تا نانوا و ارباب و شاگرد و بساز بفروش و خلاصه تنها کالای مورد توافق همه و همه دروغ است و دروغ. برای همین بهایی ها که من آنها را آزموده ام و حتا سرشان را هم ببرند چنانکه بریده اند بدروغ و کتمان و ریا متوضل نمی شوند. برای همین باید با آنها همچون نجس و وبا زده و سل قابل قتل قابل تجاوز دزدیدن از مال و منالشان حلال رفتار کرد. من البته به همان خاطر ممنوعیت شراب این به قول خودشان این دیانت را قبول ندارم . اما در سلامت نفس و راستگویی بینظیرند. من در برابر رنجهای آنها سر تعظیم فرود می آورم. زنده باد آزادی.
شریفی ضد اسلام
جالب است که هر روز دکانهای بهاییان را پلمب می کنند. این در حقیقت به معنای این است مه بهاییت دکان کید و ریای ملایان و اخوندها و مداحها را با این دیانت نو که ریشه در همه چیز خوب ادیان دیگر دارد تشیع و حتا اسلام را پلمب می کند. اما من به شما قول می دهم که اگر دو مسئله از میان برود یکی همین مسئله شراب و دیگری مسئله عربی بوپد ادهیه آنهم به صورت بسیار علط علوط و سرهم بندی و با اندک وزش آزادی این دین مثل آتش در تابستان و در جنگی خشک پوسیده تمامی تشیعات را خواهد سوزاند و دینی نو در افکنده خواهد شد. اینرا ملایان بیشرف بخوبی میدانند و برای همین بهاییان را اینگونه اذیت می کنند. من یک بهایی را می شناختم که این بیچاره از دکانش بیرون کرده بودند و یک شیخ ممد نامی با ریش و پشم بدون کوچکترین عذاب وجدانی صاحب دکان شده بود. این بیچاره یک نیسان خریده بود و تابستان هندوانه فروش ده بود. اما سیستم جاسوسی شیعه او را پیدا کرد و شبانه چادر هندوانه را روی نیسان باز می کردند و روی هندوانه هایش گازوئئل می ریختند... فرزندش را در یک دسیسه در دوراتن سربازی کشتند و گفتن تصادف کرده. بعد آمدند به زن و دخترش پیشنهاد کردند که بیایید مسلمان شوید تا ما به شما یخچال و جارو برقی بدهیم و سیدالشهدا هم از تقصیرات فرزندنتان خواهد گذاشت! عجب دینی ست این تشیع سرخ علوی. دکتر حاج حجت الاسلام علی شریعتی برخیز ببین چگونه تشیع سرخ علویت ایران را گندی دوباره زد.
ضد دینم و از یزد
دوستان باور کنید دلم بسیار برای بهاییان می سوزد. این بیچاره ها از تعفنگاهی بیرون امدند و در تعفنگاهی دیگر افتاده اند. صداقت و صراحت و راستی و از جان گذشتگیشان را ارج می نهم اما در راه چه و که! اگر بابیان فریادشان این بود که باب همان امام عج است و دیگر منتظرش نباشد واقعا یک مکتب زمینی و خاکی بود. اما الان بهاییان ملعبه دست یک مشت قطب شده اند که در رفاه سرمستی آخوندی اما فکول کرواتی و بی ریش بر سکوهای برازندگی و دارندگی نشسته اند. خیف از آن همه صداقت مردمان بهایی که در پایان خوکان ریخته شود. آنها هم همچون آخوندها و مداحان در پی منافع مورثیشان هستند. مردم شهر یزد که من در آن زندگی میکنم مردم عجیبی هستند. مردمی به غایت خوب و خشک و اسلامی بدرجه ای که متحجرین در برابرشان مدرن هستند. یک یزدی در عین آدم خوب بودن میتوان به فرمان یک آخوند آدم بکشد سر ببرد.درست دو سال پیش فتوای قتل فرهنگ امیری را هفت آخوند نماینده ولی فقیه دادند بعد فرستادند نزد خامنه ای که این فرد با درستکاری و مظلوم نمایی و صداقت داردپ تبلیغ بهاییت می کند اگر شما هم فتوای بر فتوای ما بدهید مهدو الدمی او اعلام و اجرا خواهد شد. در شهر یزد هزاران نفر خواهان اجرای حکم شدند. سرانجان دو برادر دیگرا غافلگیر کردند سر فرهنگ امیری را بریدند. آنها می خواستند سر را با خود نزد امام جمعه و نماینده ولی فقیه ببرند اما از دستشان افتاد. آنها فریاد الله اکبر خامنه ای رهبر سر دادند و با لگد زیر سر زدند و فریاد خریدن بهشت برای اجدادشان و نسلهای بعدیشان سر دادند. و در یزد به این مناسبت شیرینی و شربت دادند و من خودم دیدم که در میدان میرچخماق شیرینی میدادند. در هر بد وضعی ست در یزد.