سخنگوی دولت ایران بستری کردن اجباری دختر دانشجوی علوم و تحقیقات را تأیید کرد
سخنگوی دولت جمهوری اسلامی تأیید کرد که دختر دانشجویی که نام او آهو دریایی اعلام شده است، به اجبار بستری شده و باید برای اجازه بازگشت به دانشگاه «مراحل درمان» را بگذراند.
در اولین اظهارنظر رسمی درباره سرنوشت دختر دانشجوی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت جمهوری اسلامی تأیید کرد که این زن را پس از دستگیری به اجبار بستری کردهاند.
او افزود برای این زن دانشجو که همچنان هویت او نامشخص است، هنوز پرونده قضایی تشکیل نشده است و مأموران این زن را پس از دستگیری با آمبولانس اورژانس اجتماعی به یک «مرکز» برای اقدامهای درمانی بردهاند. «هممیهن» به نقل از سخنگوی دولت نوشت: «وزیر علوم این موضوع را از رئیس دانشگاه آزاد پیگیری کرده و او از کلانتری با اورژانس اجتماعی مستقیماً به مراکزی برای درمان منتقل شده است.»
فاطمه مهاجرانی در مصاحبه با روزنامه هممیهن مدعی شد: «نگاه دولت به این ماجرا اجتماعی است و نه امنیتی» و با تکرار روایتها مبنی بر «بیماری» زن دانشجوی معترض گفت:
بیشتر از اینکه به این موضوع نگاهی امنیتی وجود داشته باشد، نگاه اجتماعی به آن وجود دارد. تلاش میشود مشکل این دانشجو بهعنوان فردی که دچار مشکلی است، برطرف شود. وزیر علوم دو روز پیش گزارشی را در این خصوص مطرح و با دانشگاه آزاد درباره آن صحبت کردند. دانشگاه آزاد به وزارت علوم اعلام کرده است که ایشان متأهل و از همسرش جدا شده است و مسیر درمانش در حال پیگیری است. اگر موضوع مربوط به بیماری باشد او هم میتواند به دانشگاه برگردد. باید ببینیم مراجع ذیصلاح چه تصمیمی میگیرند.
سخنگوی دولت ادامه تحصیل این زن را هم مشروط به «گذراندن مرحله درمان» عنوان کرد و ضمن اشاره به ویدیویی که ادعا شد از سوی شوهر او منتشر شده است گفت:
هنوز این مسیر کامل طی نشده تا بتوانیم درباره این موضوع صحبت کنیم. طبق ویدئویی که همسر او منتشر کرده و گفته نیاز به درمان دارد، حتماً باید این مرحله طی شود و بعد از آن اقدامات بعدی صورت گیرد. همسر او هم تأکید داشته که بهدلیل داشتن فرزند بهتر است کمتر درباره این موضوع صحبت شود و باید مراقب باشیم که فرزندانش آسیب نبینند.
سخنگوی دولت ایران در اظهارات خود طرح روایت «بیماری روانی» این دانشجو از سوی مسئولان دانشگاه آزاد را هم به این شکل توجیه کرد که «احتمالاً مربوط به طرح پایش سلامت روان دانشجویان باشد و ممکن است پروندهای در این خصوص برای این دانشجو در دانشگاه وجود داشته باشد».
روز شنبه ۱۲ آبان تصاویری در شبکههای اجتماعی منتشر شدند که چند دختر دانشجو از داخل ساختمان دانشگاه ضبط کردهاند. در این فیلم یک دانشجوی دختر با لباس زیر در محوطه دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد تهران دیده میشود. در صحنهای دیگر به نظر میرسد او در حال بحث با زنان و مردان مأمور حراست دانشگاه است. با آنکه این تصاویر به خودی خود برای فهم اتفاق پیش آمده کافی نیست، اما آنچه مسلم است، واقعهای ست که در ادامه از زاویهای دیگر ضبط شده است: چندین مأمور در کنار خیابان این دختر را با خشونت میگیرند و سوار یک خودروی پراید میکنند و با خود میبرند.
منابع غیررسمی از جمله کانال تلگرام «خبرنامه امیرکبیر» و برخی از حسابهای کاربری در شبکههای اجتماعی کمی پس از انتشار فیلم مربوط به این زن نوشتند که او «پس از آزار و اذیت توسط یک نیروی بسیجی به دلیل نداشتن مقنعه و پس از پاره کردن لباسش توسط نیروهای حراست، در حرکتی احتمالاً اعتراضی تمام لباسهای خود را از تن درآورده است». او آهو دریایی، دانشجوی ادبیات فرانسه معرفی شد.
دانشگاه آزاد اسلامی هم به انتشار این فیلم واکنش نشان داد و مدعی شد: «این دانشجو تحت فشار روحی شدید و اختلالات روانی است و در حال حاضر به یک مرکز درمانی منتقل شده است.»
در تلاش برای کنترل روایت از واقعیت، رسانههای داخلی ایران روز یکشنبه پا را فراتر گذاشته و تصاویری را از صحبتهای یک مرد که صورت او شطرنجی شده بود منتشر کرده و ادعا کردند این مرد همسر سابق دانشجوی علوم و تحقیقات است. مرد مذکور در صحبتهای خود حرکت این زن را «زشت» خواند و مدعی شد او مادر دو فرزند است و از مردم خواست بهخاطر فرزندانش این فیلم را بازنشر نکنند و «با آبروی او بازی نکنند».
سازمان عفو بینالملل خواهان آزادی بدون قید و شرط این دانشجو شده است.
نظرها
mashang
بسته بندی سر و موی زنان و کودکان با لچک با عصرتمدن وعقل گرائی سازگار نیست،دلیل منطقی،علمی برای حجاب هیچ کجا یافت نمیشود
mashang
منصور حکمت: تاریخ واقعی در جهت دیگری سیر میکند. باید فراتر را نگاه کرد. گوش را باید به زمین چسباند و لرزش بنیادهای این نظم ارتجاعی را حس کرد. جدال جاری در جامعه ایران مقابله اسلام قساوت و اسلام تساهل نیست، جدال ولایت فقیه و قانون نیست، بلکه جدال آزادیخواهی با اسبتداد و ارتجاع و اسلام در همه اشکال آن است. در سیر تحولی که در پیش است شخصیتهای جلوی صحنه امروز به سرعت بی ربط و محو خواهند شد. در مقابل ارتجاع اسلامی نه خرده اصلاح طلبان امروز، بلکه صف کمونیسم و آزادیخواهی و مساوات طلبی کارگری، صف سکولاریسم پیگیر و ضد مذهب، مدرنیسم و صف رهایی بی چون و چرای زن را خواهیم یافت. اینها تمایلات واقعی اکثریت عظیم مردم ایران است که امروز زیر حجاب اختناق پنهان است و میرود که آینده سیاسی ایران را بسازد. منصور حکمت: منتخب آثار. زیر حجاب اختناق ( ص 1384 )
mashang
زن در اسلام بَرده است. کودک در اسلام در رديف احشام است. عقيده آزاد در اسلام معصيت و مستوجب عقوبت است. موسيقى فساد است. سکس، بدون جواز و بدون داغِ مذهب بر کَپَلِ مرتکبينش، گناه کبيره است. اين دينِ مرگ و خون و عبوديت است. راستش همه اديان هميناند، اما بيشتر اديان را بشريت آزادانديش و آزاديخواه در طول صدها سال در قفس کرده است. اين يکى را هرگز نگرفتند و مهار نکردند. چرخ ميزند و نکبت ميآورد. دفاع از موجوديت اسلام تحت لواى بحث احترام به باورهاى مردم، به نظر من بىاعتبار و رياکارانه است. در ميان مردم، باورهاى مختلفى هست. بنابراين بحث نه بر سر احترام به باورهاى مردم، بلکه بر سر انتخاب باورهاى قابل احترام مردم است. هر کس هر چه بگويد، به هر حال همه دارند باورهاى باب ميل خودشان را انتخاب ميکنند. و لاجرم آنها که تحت لواى حرمت باورهاى مردم، نقد به اسلام را پس ميزنند، دارند فقط انتخاب معنوى و سياسى خود را بيان ميکنند و بس. اسلام را به عنوان يک عقيده قابل احترام برميگزينند و فقط براى مشروعيتِ «خلقى» دادن به انتخابشان، عقايد خود را در بستهبندى «اعتقادات مردم» عرضه ميکنند. من به هيچ خرافهاى، به هيچ ناحقى، حتى اگر همه مردم جهان به آن صحه بگذارند، احترام نميگذارم.
mashang
اسلام و اسلام زدايى منصور حکمت ژانويه ١٩٩٩ بخشی از مصاحبه با «نگاه» نشريه کانون پژوهشى نگاه من اين را درک ميکنم که منافع عدهاى چنين اقتضا ميکند که تا حد امکان اسلام را از زير تيغ خشم مردمى که قربانى يا شاهد جنايات غير قابل توصيف اسلاميوناند، بدر ببرند. من اين را درک ميکنم که ابعاد اين جنايات و اين هالاکاست چنان است که حتى در ميان صف اسلاميون هم کسانى پيدا ميشوند که نميخواهند مسئوليت اين همه پليدى و زشتى را بر عهده بگيرند و لاجرم به نظر من طبيعى است که در چنين اوضاعى بحث «اسلام راستين» و رابطه آن با «اسلام پراتيک» يک بار ديگر بالا بگيرد. اما از نظر منِ کمونيست، منِ آتِئيست، از نظر ما شاهدان و قربانيان جنايات اين اسلام، از نظر من و امثال من که در يک جدال سهمگين اجتماعى و سياسى و فکرى با اين هيولا بسر ميبريم، اين اظهارات و توجيهات از فرط رندى، احمقانه جلوه ميکند. مبانى عقيدتى اسلام، مبانى قرآنى اسلام، انکشاف تاريخ اسلام، هويت و تعلق سياسى اسلام و اسلاميون در جدال آزادى و ارتجاع در عصر ما عيانتر و غير قابل پوشاندنتر از آن است که اجازه بدهد بحث روايات مختلف اسلام و وجود و احتمال وجود روايت ديگرى از اسلام، ولو در آينده و در کُرات ديگر، که در آن ابتدايىترين حقوق و عواطف بشرى لعن و لگدمال نشده باشد، جدى گرفته بشود. به نظر من، اين نهايتِ بىحرمتى به عِلم و به شعور اجتماعى انسان زمان ماست، اگر هر توجيه و هر مَهملى که اسلاميونِ در حالِ هزيمت به روى جامعه پرت ميکنند را به عنوان مبحثى براى تجزيه و تحليل و موشکافى علمى بپذيريم… فرد در اسلام، چه راستين و چه غير آن، بىحقوق و بىحرمت است. زن در اسلام بَرده است. کودک در اسلام در رديف احشام است. عقيده آزاد در اسلام معصيت و مستوجب عقوبت است. موسيقى فساد است. سکس، بدون جواز و بدون داغِ مذهب بر کَپَلِ مرتکبينش، گناه کبيره است. اين دينِ مرگ و خون و عبوديت است. راستش همه اديان هميناند، اما بيشتر اديان را بشريت آزادانديش و آزاديخواه در طول صدها سال در قفس کرده است. اين يکى را هرگز نگرفتند و مهار نکردند. چرخ ميزند و نکبت ميآورد. دفاع از موجوديت اسلام تحت لواى بحث احترام به باورهاى مردم، به نظر من بىاعتبار و رياکارانه است. در ميان مردم، باورهاى مختلفى هست. بنابراين بحث نه بر سر احترام به باورهاى مردم، بلکه بر سر انتخاب باورهاى قابل احترام مردم است. هر کس هر چه بگويد، به هر حال همه دارند باورهاى باب ميل خودشان را انتخاب ميکنند. و لاجرم آنها که تحت لواى حرمت باورهاى مردم، نقد به اسلام را پس ميزنند، دارند فقط انتخاب معنوى و سياسى خود را بيان ميکنند و بس. اسلام را به عنوان يک عقيده قابل احترام برميگزينند و فقط براى مشروعيتِ «خلقى» دادن به انتخابشان، عقايد خود را در بستهبندى «اعتقادات مردم» عرضه ميکنند. من به هيچ خرافهاى، به هيچ ناحقى، حتى اگر همه مردم جهان به آن صحه بگذارند، احترام نميگذارم. اين را البته حق هر کس ميدانم که به هر چه ميخواهد باور داشته باشد. اما ميان احترام به آزادى عقيده افراد با احترام به عقيده افراد فرق اساسى هست. ما بر فراز جهان ننشستهايم و داور اين دنيا نيستيم. بازيگران و شرکت کنندگان در آن هستيم. هر يک گوشهاى از اين جدال تاريخى- جهانى هستيم که به نظر من از آغاز تا امروز بر سر آزادى و برابرى انسانها در جريان بوده است. من به خرافاتى که با آنها در حال جنگم و زجر انسانها را در چنگال آن ديدهام، احترام نميگذارم. نفس دستهبندى کردن و بستهبندى کردن واقعيتِ مُرکبّى نظير يک جامعه، زير يک برچسب تقليلگرايانه مذهبى يا قومى و ملى، بخودى خود گواه اين است که ما با يک تبيين علمى يا حقيقتجويانه روبرو نيستيم. کسى که جامعه ايران را جامعهاى اسلامى نام ميگذارد، درست نظير کسى که آن را آريايى، شاه پرست، ايرانى، شيعى و غيره توصيف ميکند، دارد در قلمرو پروپاگاند حرکت ميکند. سؤال اين است که چه کسانى و در چه چهارچوب سياسى و تاريخىاى دارد ايران را جامعهاى اسلامى توصيف ميکنند و چه نتايجى ميخواهند از اين توصيف بگيرند. براى مثال معلوم است که رژيم اسلامى بايد جامعه ايران را جامعهاى اسلامى توصيف کند، تا به وجود يک حکومت اسلامى در جامعه رنگ مشروعيت بزند. واضح است که يک راسيست و مهاجرستيز غربى بايد ايران را جامعهاى اسلامى بخواند تا شکاف ميان آدمى که از ايران آمده است را با مردم محل باز و پرنشدنى نگاه دارد. واضح است که يک ژورناليست نان به نرخ روز خور بايد اين عبارت را استفاده کند و اين باور را اشاعه بدهد، چون مدل تبليغى و نگرش محافل سياسى حاکم در جامعه غربى امروزه اين است. به همين ترتيب محافل دانشگاهى از اين الگو تبعيت ميکنند، افکار عمومى در اين جهت سوق داده ميشود و غيره. واقعيت اين است که اين اسمگذارى و دستهبندى کاذب است. هدف اين اسمگذارى، از هر سو که باشد، اين است که کاراکتر اسلامى قوانين و مناسبات حاکم بر جامعه ايران، نه محصول يک تحميل و فشار سياسى، بلکه ناشى از نگرش و بارورهاى خود مردم قلمداد شود. اگر واقعا حجابى بر سر زنان ايران است، انتخاب خودشان باشد و از نگاه اسلامىشان به جهان مايه بگيرد، چقدر وجدانها در غرب آسودهتر ميشود، چقدر معاملات و بند و بستهاى رژيمهاى دمکرات و لاس زدن روشنفکران و ژورناليستهاى ياپى غربى با دولت ايران موجه ميشود، چقدر خفه کردن صداى اعتراض زن آزاده و اپوزيسيون انقلابى ايران به عنوان عدهاى ناراضى افراطى و «جدا از مردم» سادهتر ميشود. بستهبندى مذهبى و فرهنگى و قومى و ملى مردم، هميشه قدم اول در انکار حقوق يونيورسال و جهان شمول آنها به عنوان انسان است. اگر نسلکُشى در روآندا ادامه يک سنت آفريقايى است، اگر سنگسار يک رسم اسلامى مردم ايران است، اگر حجاب بخشى از فرهنگ زن در «جوامع اسلامى» است، اگر شوهر دادن دختر نُه ساله رسم و رسوم خود مردم آن ممالک است، آنوقت واقعا ميشود فراموششان کرد، ميشود تحقيرشان کرد، ميشود بمبارانشان کرد و در پشت ديوار بلند مدنّيت و دمکراسى غربى زير دست حُکّام خودشان رهايشان کرد. اما اگر معلوم شود که اين انسانها چون ديگران در جامعهاى سرمايهدارى و در يک بازار جهانى، توليد و زيست ميکنند، اگر معلوم شود که اين راه و رسمها و قوانين اسلامى به زور زندان و شکنجهگاه و اعدام و گشت خيابانى و دشنه و اسيد و سنگسار به اينها تحميل شده است، اگر معلوم شود که اين مردم نظير همه جاى ديگر تشنه آزادى و برابرى و رفع تبعيضاند، اگر معلوم شود که قوىترين خصيصه اين مردم، عليرغم همه اين فشارها، عطششان براى فرهنگ و زيست نوع غربى است، آنوقت تمام اين عمارت ايدئولوژيکى عوامفريبانه فروميريزد و خسارات غيرقابل توصيفى به بار ميآورد. جامعه ايران، جامعهاى اسلامى نيست. رژيم استبدادى حاکم بر ايران يک رژيم اسلامى است، که عليرغم همه اين فشارها، هنوز نتوانسته است مردم را مجبور ناگزير کند تا اين هويت اسلامى را بر خود بپذيرند. من يک غاز براى روشنفکرى که با ارجاع به آمار ثبت احوال و مقوله «مذهب رسمى» مُهر تأييد پاى اين اسمگذارى رياکارانه ميگذارد، ارزش قائل نيستم. پذيرش اين مقوله، و از آن بدتر تبليغ اين مقوله، يک رکن تداوم فاجعهاى است که در ايران و کشورهاى اسلامزده جريان دارد. تقاضای عضویت و همکاری، ارسال پیام و گزارش از طریق: پیامگیر تلگرام: *** و یا با ارسال پیام به شماره *** واتساپ و تلگرام اینستاگرام